۲۴ ساعت

آرشیو 'اشعار'

25 فوریه
۱ دیدگاه

قمارِ عشق

تاریخ نشر : یکشنبه 6 حوت (اسفند) 1402 خوشیدی – 25 فبروری 2024 میلادی – ملبورن

قمار عشق

عشق دریا است ودریا مظهرِ  بخشندگیست 

غرقِ این  دریا  شوم  بهتر مرا از زندگیست

 خشکسالی های یاسم  ریشه ی حسرت نسوخت 

 در هوایت آسمانم  هر  شب اش  بارندگیست 

 همچو شمع  در مزار  عشق  باید  سوختن

گر بسوزی  خود  برای  دیگران  تابندگیست

 در قمار عشق   بردن می شود  پایانِ کار

سوز دارد باختن  ،  بازندگی ،  سازندگیست

 هرچه داری در بساطت عاقبت باد فناست

 آخر عمرت همین تنهایی و در ماندگیست

 راستی کن پیشه تا باشی عزیز   ورستگار

کجروی پایان کارش خجلت و شرمندگیست

 خوار کن بازوی خودرا سرنکن خم پیش کس

سر نباشد گر به تن بهتر ز سر افگندگیست

 جای عاشق   را ندارد  هیچکس   در نزد ما

زندگی با عشق زیبا است  و با  ارزندگیست 

 هرچه دارم از  تو دارم ، هرچه گویم  از تو است

عشق!  معنی بلندت در جهان ، پایندگیست

 یونس صحاح 

25 فوریه
۳دیدگاه

عالمِ اسرار

تاریخ نشر : یکشنبه 6 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 25 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

  بسم الله الرحمن الرحیم

شکوفه نرگس بر دامان عطر آگین نرجس شکفت و آشیان دل های ما را

به شبنم نگاهش بر افروخت و گلبرگ خشکیده ی جان های مانرا به نسیم

کلامش به بهار کشید. کنون با دل های آکنده از شور و شعف  طلوع

خورشید امامت و ولایت حضرت ولی عصر (عج) را به کافهء مسلمین

جهان بخصوص هموطنان گرامی ما تبریک و تهنیت عرض می نمایم ،

اجر دارین نصیب مؤمنین باد.

سرپرست سایت 24 ساعت


قیوم بشیر هروی

عالم اسرار

آخر ای سرورِ من مونس  و غمخوار تویی

مرهمِ   دردِ   منِ  خسته   و  بیمار  تویی

بی وجود تو همه کون  و مکان هیچ  بود

باعث   خلقت   این   عالمِ   اسرار   تویی

درد فرقت ز ازل  جان  و تنم  سوخت ولی

ای   تسلی   دلِ   این   تنِ    افگار   تویی

در گلستان  محبت  سخن  مهر و  وفاست

مهدیا  زینتِ  عالم ،   گلِ  بی  خار  تویی

بنگر سخت  پریشان  بود این  جان و  تنم

منکه  غربت  زده ام  همدم  و دلدار تویی

روز مولود شده و چشم جهان  روشن شد

وارثِ  دین  نبی  (ص)  حجت  دادار تویی

تا به  چند  ناله   زنند  مردم  بیچاره ی ما

ایکه خود  چاره و  هم  قافله  سالار  تویی

بینوا گشته  دلِ زارِ ( بشیر ) سخت ز فراق

ای  تمنای  دل  و  دیده ی   اشکبار  تویی

ملبورن – آسترالیا

14 شعبان 1433 هحری قمری

 

24 فوریه
۱ دیدگاه

خطاب به همسایهء زیان آور

تاریخ نشر : شنبه ۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خطاب به همسایهء زیان آور

آواره و  دربدر   شوی  ،  همسایه !

کز حال  دلم  خبر شوی ، همسایه !

بر اشک یتیم  کودکان  بین  یک بار

تو نیز  ازین  بتر شوی ، همسایه !

آتش    زدی    آشیانه ام   از  کینه 

محروق به هرشرر شوی همسایه !

در میهنم آن چه بود  کردی  غارت

ای سارق، درسقر شوی، همسایه!

همسایهء بد سگال ، ای  پاکستان

دربدمنشی سمر شوی، همسایه !

بر جان تو  آتش  اوفتد از هر سو 

آماج به هر خطر شوی، همسایه!

قول تو دروغ و  کار تو دایم غدر

رسوا تو به بوم و برشوی ،همسایه !

آید به سرت شر و بلا  از هر سو

مغضوب به هربشر شوی،همسایه !

بادا همه دم نصیبه ات دردوغم

همواره تو خون جگر شوی همسایه!

محمد اسحاق ثنا

ونکوور – کانادا

16 فبروری 2022

24 فوریه
۱ دیدگاه

هجوم ساعقه

تاریخ نشر : شنبه ۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

هجوم ساعقه

چقدر بودن  ما  لحظه های شیرین است

 چقدر فاصله ها بار ِ دوش سنگین است

 دوکان  رنگ  فروشان   چه  رونقی دارد

 چقدر ارزش انسان به فرق ِ آستین است

 چقدر سیاه  و سفید جهان  عوض گردد

 نه بشنویم  و بدانیم  لزوم  آمین است

 رسانه گوید  و  ناچار  ما  قبول  ، کنیم

 بشر شکسته در این کودتای ماشین است

 قدم به پهنه ی خورشید می زنند با علم

 هنوز مرکب ِما، پای لنگ و بی زین است

 هزار حیف که تحصیل علم بما ننگ است 

 کباب سوخته ی ما از ذغال سر گین است

 ز  چوب بستنی و از  خلال  دندان  ،  تا

 و رنگ ناخن ما ساخت کشور چین است

 چه ابر تیره  به  خورشید  مغز ما  خفته

 هجوم ساعقه بر این فقیر ِمسکین است

 به صفحه های مجازی  اگر سری  بزنیم

 نفاق و تفرقه و جنگ و کین و توهین است

 نشانه و هدف ِ  هر شهاب  سنگیم ما

 لباس و مسکن ِما گور و خاک و تکفین است

 الهی ما چه گناه کرده ایم  ، چنین گشتیم

 چو شامل کرمت کفر و منکر دین است

 ضعیف بودن ِ  ما  اقتضای  نابودیست

 ببین کبوتر مجروح به  چنگ شاهین است

 ز شور ِ بختی  خود  قادری  تپیدن  جو

 تپش دهددل و مابین ِسینه تسکین است 

هما احد لیان 

24 فوریه
۱ دیدگاه

تشنه ی دیدار

تاریخ نشر : شنبه ۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تشنه ی دیدار

كشته ى مهر و  وفاى یک  دگر گرديده ايم

با رموزِ صد هنر ، ما  پيشه ور گرديده ايم

تا كه گفتیم ، راز های قلب خود افشا كنيم 

چون که خوردیم دشنه ،  ناباور گرديده ايم

تشنه ی دیدار بودیم  و  به شوق آن زمان

در میان آب  دریا ها  ، شناور  گرديده ايم

ما درون  قلبها  ، شايسته گى  ها داشتيم

بر سیاهیهای مظنون ، حمله ور گرديده ايم

زاده ى شهرِی شديم كه برف آن باشد سياه

در دل مردم به تهمت ، شعله ور گرديده ايم

پوهنمل احمد ضیأ حق شناس

24 فوریه
۱ دیدگاه

خلوتِ دل

تاریخ نشر : شنبه 5 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 24 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

 خلوت دل

نمـی پـرســد ز احـوال دل  تـنـهـایی تـنهایم

نمی داند کسی ازدرد وداغِ هجر و سودایم

نهان گردیدم از دید تظاهر درحریم خویش

به چـشم دل اگـر بـیـنی هـمان پنهان پیدایم

سحر در پرتو مهتاب با دل قصه می گویم

که در خلـوتسـرای امـن شـب سـرّ  هویدایم

تجلی کـرده دل تا در نگاه  چـشـم  مخموری

ز شوق گردش پیمانۀ هردم مست و شیدایم

نشستم در کنار بـرکه  نجـوا کـرده ام با آب

تک و تنها سکوتی ، در غـروب شام دریایم

کتاب  بیکـران  عـشـق  را بار  دیگـر  خوانید

که تا پیدا کنید با چشـم دل مفهـوم و معنایم

زشکّ و  شبهه دلها را کنیم پاکیزه و خالص

که دروادی عشق ودوستی همواره همرایم

وفا ومهروپیمان ورفاقت رسم دیرین است

هـنــر  پـــروردۀ  آیــیــن  پـاک  جــدّ  و  آبـایـم

دل پـاکی، ز ژرفـای  تـمـدن  کـرده ام  پـیـدا

کهـن  تاریـخ  ما  سـرمایـۀ  امـروز و فـردایم

سرِاحساس دل را روی دوش  دل  بیا بگذار

که در خـلـوتسـرای  دل شـدی شـوق تمنایم

بـیـا  بـر  دیـدۀ  گـردونـۀ رویای دل بـنشـیـن

تماشـا کن بـه چـشم عـشق دل پهنای دنیایم

دلم راغرق رویا های پر شور و طرب گردان

کهـن گنجینۀ  انـدیـشـه و احـساس و رویایم

بیا درخلوت دل یاکه دل درخانه مهمان کن

که عالم پرشود ازشوقِ وصلِ شوخِ رعنایم

رسول پویان

24 فبروری 2024

24 فوریه
۱ دیدگاه

فرصتِ تقاضا

تاریخ نشر : شنبه 5 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 24 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

سروده اییرا از زنده یاد مولانا عبدالله شفیقی هروی ، عارف متصوف ،  شاعر خوش قریحه ،

ادیب فرزانه و عالم دین برگزیدیم که اینک تقدیم خوانندگان محترم می نماییم.

روانش شاد و یادش گرامی باد.

فٌرصتِ تقاضا

دگرم  فرصتِ  تقاضا نیست

مهلت  انتظارِ   فردا  نیست

چون  سپندی نهاده  بر آتش

غیر  یک ناله ام  مهیا نیست

چند دل بسته ای به نقش هوس

زندگی  صحنهء تماشا نیست

این قدر   جانب   فرنگ  مرو

راه مسجد ازین کلیسا نیست

آنکه با روم و  ری بود خرسند

در دلش   مهر  آریانا  نیست

هرکه از ما برید محجور است

هر که با ما نبود از ما نیست

از جماعت  دمی  کناره  مکن

قطره بیرون ز بهر دریا نیست

آن که از دوستان نگشت جدا

گرچه تنها نشست تنها نیست

چون شفیقی به دشمنان ننشین

از تو هم غیر  این تمنا نیست

مولانا شفیقی هروی

هرات – افغانستان

23 فوریه
۵دیدگاه

صبر کن !

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

صبر کن !

شک نداشته باش !

که در باغ وجودم

 نهال نامت را غرس کردم

 و بر قلبم خال کوبی !

 همه آینه های شهر زیبایی تو را

 حکایت می‌کنند

 بی صبرانه منتظر قدم‌هایت هستم

 آرزو هایم را خوشه می ‌کنم

آفتابگردان می‌شوم دورت می‌چرخم

شعر های عاشقانه‌ام تو را منعکس می‌کنند

 صبر کن !

انارهای چیده دامنم را فرش قدم‌هایت کنم

 در وسعت بازی های جهان

 هنوز دختران قالین باف با تار های رنگی

 عشق را می‌بافند

 من همان دخت خراسانیم

 با من قدم بزن در کوچه های خیالم

عاقله قریشی

ملبورن – استرالیا 

23 فوریه
۱ دیدگاه

ظرافتِ شعر

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

ظرافت شعر

با همه پاشیدگی ها
دلم را به دست رویاهایت سپردم
هر صبح با نگاه خورشید
ابر سیاه از چشمان بی پنهاهم دور
و قلبم با عشق آغاز دو باره
می گیرد
سرنوشت زخمی
زبان خیابان را
در کنار جاده خلوت
برای کلاغ ها و خفاش ها رها
و با هجای بلند زندگی
دفترچه سروده هايم حاصل خیز
از بزاق واژه های تو دانه پاشید
عاشقانه هايم جوانه زد
ظرافت شعرم سبز
خورشید گرمت بر من
به یقین می تابد

عالیه میوند

  فرانکفورت

23 فوریه
۱ دیدگاه

فلسفه

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

فلسفه

با صوت  او   به   بحر  ترنّم  شناورم !

در انجمن  به  دامنِ   انجم  شناورم !

تا انتهای  شهدِ  شکر  خندِ  او  هنوز

در چشمه‌سارِ شهدِ تبسم شناورم !

در رازهای برکه‌ی آن چشم‌ها ز دور

ماهی‌ صفت  بدونِ  تکلم  شناورم !

واعظ  اگر  گرفت  ز  دستم  پیاله را

بر من پیاله چیست که در خم شناورم !

بس ‌ آشنای   سیلیِ    امواجِ  آفتم

ایمن میانِ  سیلِ  تلاطم  شناورم !

بر من عرق ز جبهه‌ی زحمت معطر است

من در صفای نگهتِ مردم شناورم!

عمری‌ست در میانه‌ی گرداب فلسفه

گم کرده‌ام کرانه و سرگم شناورم!

غافل که خشک‌کامیِ جوینده خوش‌تر است

سیراب در سرابِ  توهم  شناورم !

(حکمت) ز صبحگاه ازل  تا کنون همی

در اشکِ رنج در پی  گندم شناورم! ۱

حکمت هروی

ملبورن – آسترالیا

۱– بیدل:

«در پی روزی تلاش آدمی امروز نیست

از ازل آواره دارد فکر گندم کردنش»

 

23 فوریه
۱ دیدگاه

شکسته بال

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

غزل زیبایی از زنده یاد استاد خلیل الله خلیلی ، روان شان شاد ،

یاد شان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد

شکسته بال

مرغی شکسته بالم ، راهی به آسمان کو ؟

در   روز   بیکسی   ها  یارانِ   مهربان   کو ؟

گر بر زمین  نهم سر ، کو گوشهء  فراغی ؟

ور بر فلک  گریزم  ،  اسباب  و  نردبان  کو ؟

بر خوان زندگانی  میهمان  اشک  و خونیم

کس نیست  تا بپرسد احسان میزبان  کو ؟

این حرف های بیجان ، این لفظ های مٌرده

در شرح عشق گنگ اند ، جز اشک ترجمان کو ؟

هم روز تیره گردید ، هم شام  تیره  تر شد

گمگشتهء     زمینیم  ،  انوار   آسمان  کو ؟

نیمِ شب  است و یادش آتش زده به جانم

قربان چشمِ ساقی آتش نشانِ جان کو ؟

در شهر  ناشناسان  با  هم  درخت  واریم

صد شکوه مانددر دل تا سر کنم زبان کو ؟

استاد خلیل الله خلیلی

23 فوریه
۱ دیدگاه

اعجازِ چشمانت

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

اعجازِ چشمانت

هزار منظومه غرق در نازِ چشمانت
چه آهنگ بُلندیست سازِ  چشمانت
گُمانم  می برَد  بر  منظرِ  مهتاب
شُکوه  و  نخره یِ پروازِ  چشمانت
نگاهت می کنم اما چه  بی تردید
شکارم  می کند آن  بازِ  چشمانت
و این دریاست  یا پیمانه ای انگور
بر انداز  پرده  را  از  رازِ  چشمانت
خُمارش از  هزار خُمخانه  مخمور تر
مُرَّوَح   می کند   اعجازِ  چشمانت

پرواته شیرین سخن

3 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی

 

23 فوریه
۱ دیدگاه

حبیبِ عشق

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

حبیبِ عشق

 

فردا  که  باد  بوی تو  از  گلشن آوَرد
شادی درون خانه  و  جان بر تن آوَرد
حالاکه عطر موی تو می پیچد هر طرف 
صد گونه جان دوباره مرا  در تن آوَرد 
چشمان کور گرچه  بگوید حبیب عشق
بر باغ   لخت  مژده ی  پیراهن آوَرد
بی شک شراب ناب  جهان است دو لبت
خورشید نور خود به  سوی لندن آوَرده
آب از سرِ دو چشم گهربار  من گذشت 
بادی که با خودش  نفس  سوسن آوَرد 
باید بهار  بنگرد  آن  سرنوشت خویش
تا در مسیر  حُسن،  دوصد  خرمن آوَرد
مریم سپهر
3 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی
تهران     
23 فوریه
۱ دیدگاه

باده نشینان

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

باده نشینان

حیف این باده نشینان خون دل نوش کنند

یا  به  قصد  دیگران  غم   در  آ غوش کنند

یا چو هم دست شوند مست به گفتار آیند

یا به پای  هم  فتند غلغله ها  گوش کنند

یا چو از خاطر خود دور کنند جایگه بی خردان

یا به قصد دیگران خنده ی  خاموش کنند

یا چو پروانه صفت رقص کنند گردی شمعی

یا به جان هم فتند سرسری در گوش کنند

یا چو بیجا  بگویند  سخنی  از  بلهوسی

یا به هر در بروند سلسله ها روش کنند

یا افطار  دهند   رطل   گران  مستان  را

یا به ویرانی خویش چند سخنی گوش کنند

یا چو از رشک فشارند به جگر دندان را

یا به گلخن بروند  آب کثیف   نوش  کنند

یا چو  از بیخردی  کار  هم  انجام  دهند

یا به همت سخنی از دهنی گوش کنند

یا چو بیزار شوند  باده  نشینان ز  رهی

یا به فکر وطن از راه  صلح  گوش  کنند

یا چو مضمون کنند گوهر ناب دل  خویش

یا به خون دشمنان دست خود گل پوش کنند

یا چون در انجمن سرمه ی بینایی ارباب شوند

یا به تسلای غم دل (شکیلا) گوش کنند

شکیلا (نوید )

جدی ۱۳۹۱

23 فوریه
۱ دیدگاه

انبیق یادها

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

انبیق یادها

صـدای  بلـبـل  آبـی  و  شـالـیــزارانم

دوباره  زنـده  کند  خاطـرات دورانم

ز درد و  داغ غریبی کجا کنم فریاد

بگوش کس نرسد ناله های هجرانم

سـتم چونان زده بر آشـیانـه ام آتش

که از شـرارۀ آن  تا  هـنـوز سوزانم

سـتارۀ سـحـری  می کـنـد مرا بیدار

عـروس سـرخ شـفق گلعذار خندانم

هـنـوز بـوی خـوش بام کاهگلی آید

نوای شرشر نـودان و  صوت بارانم

هوای دهکده وباع وبوستان از دور

بـه  یـاد آور  پایـیــز  و  نــو بهــارانم

گل گلاب  در انـبـیـق یادهـا  ریـزیـد

که تا بـه محفـل یاران گلاب افشانم

خبر ز مدرسه و شوق دوستی آرید

از آن  روابــط  پـاکـیــزۀ  دبــســـتـانم

ازیـن زمانـۀ پـرفتنه و فـساد مپرس

که از شرارت وحشیگـری به افغانم

زآز جنگ  تجاوزگران  جهان  خونین

بـه حال مـردم بیچاره  سخـت گریانم

زبیم ووحشت جنگ اتم دلم خونست

ز محـو عـالـم انـسـانـیـت هـراسـانم

میان کشور دل عشق را کنم سلطان

که عدل و صلح ومحبت بُوَد ارمانم

رسول پویان

11 جون 2023

23 فوریه
۱ دیدگاه

بحرِِ مروارید

تاریخ نشر: جمعه 4 حوت (اسنفد) 1402 خورشیدی – 23 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

بحرِمروارید
تن  شود گر خاک جانِ  جاودانم  پارسی  ست
گوشتِ من لفظِ دری و استخوانم پارسی ست
گر کنم  وصفِ  زبان   ترسم   زبانم   بشکند
با زبانِ  جان  و دل  گویم  زبانم  پارسی ست
با  تکلم  راحتم   هر  شب   در  آغوشِ  غزل
بسترِ     گرم    زبانِ    پرنیانم    پارسی ست
می کشد  تا  بی نهایت پَر ، عقابِ طبعِ من
از  زمین  تا  آسمانِ   آشیانم   پارسی   ست
دُرّ دریای  دری  در  ساحل   اندیشه   است
بحرِ  مروارید   غلطانِ   بیانم    پارسی ست
سوژه گل ، تشبیه گل ،تصویرِشعرِمن گل است
چون بهارستانِ طبعِ گل  فشانم پارسی ست
خونِ گرمِ پارسی  جاریست در  رگ های من
قوتِ قلب و توانِ جسم و جانم پارسی ست
در کجا بهتر  از این تشبیه  پیدا  می شو د
قلبِ قلب و جانِ جان درهر زمانم پارسی ست
در خورِ تحقیقِ من موجِ  زبان  ها پُرخروش
آن که جوشش زاست بحرِ بیکرانم پارسی ست
علی احمد زرگرپور
21 فوریه
۳دیدگاه

سرشکسته

تاریخ نشر : چهارشنبه 2 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 21 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

 غزلی را  برگزیدیم از زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی شاعر چیره دست ،

آزاده و طنز پرداز آگاه که درمجموعه اشعار شان ( پیوند عمر) بچاپ رسیده.

روح آن مرد وارسته و خوش کلام را شاد وخشنود می طلبیم.

سرشکسته

شنیدم   که    مجنون    وارسته ی

پریشان و محزون   و  دل خسته ی

به ره گام   میزد   به  کردار مست

بخواری  سرش  را  تگرگی شکست

چون شد ازسرش خون فراوان روان

چنین  گفت    کی   کردگار  جهان

سرم  به   تگرگی    شکستی  چرا

برویم  دری    لطف   بستی  چرا

اگر  باشدت   نیک  کاری   و  زور

سری را شکن کان   بود  پر  غرور

سر راستان  را  شکستن   خطاست

کجان را  اگر سر شکستی  بجاست

16 قوس 1394 خورشیدی

 مجموعه ” پیوند عمر”

21 فوریه
۱ دیدگاه

گفتم و گفتا:

تاریخ نشر : چهارشنبه 2 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 21 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

گفتم و گفتا :

گفتم : روم  ز پیشت ، باری به من نظر کن

گفتا  : محال  باشد  ، تو ترک  این سفر کن

گفتم : دلم به خون شد ، ازغصه ها بیرون شد

گفتا  : به دل نظر کن ، از گفته ها حذر کن

گفتم : همه جا خون است ،برسر ببین جنون است

گفتا  : چه یاوه گویی ، بر گفته ام نظر کن

گفتم : روم زشهرم، در شهر من فساد است

گفتا  : فساد همه جاست ، قانون را خبر کن

گفتم : نه قانون است ،در شهر بوی خون است

گفتا  : به شهر قاتل ،  قاضی  را  خبر   کن

گفتم : نه قاضی اینجا ،نه بوی تطبیق اینجا

گفتا  : کجا روی تو ، چادر صبر  به  سر کن

گفتم : صبر  نمودم  ، از  صبر  در  جنونم

گفتا  : جنون گناه است، ازگفته ات حذر کن

گفتم : هر روز انتحاری  ، تو غم من چه داری

گفتا : (شکیلا) بشنو ، به گفته ات نظر کن

شکیلا نوید

 ۱۳۹۵ خورشیدی

20 فوریه
۱ دیدگاه

ای خراسان من !

تاریخ نشر : اول حوت ( اسفند) 1402 خورشیدی – 20 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

ای خراسان من !

ترا روزی از این جهل و جنون

آزاد میخواهم

پامیرم را سر بلند

و مردمم را شاد میخواهم

ترا ای خراسان من!

به قله های بیستون سبز آزادی

نماد عاشق ترین پری زاد میخواهم

هندوکشت را

باغ سبز شمشاد میخواهم

ترا ای خراسان من !

ای خانه‌ی کهن زرتشت

کانون ایجاد میخواهم

ترا از ابتدای جهان هستی

تا آن جا که کوروش گفت :

پندار نیک ،

گفتار نیک ،

کردار نیک میخواهم

ترا برای پر کشیدن

ترا برای پرواز

تا دل یک کهکشان عشق و برابری

ترا ای افغانستان من !

جاوید و آزاد میخواهم.

میترا وصال

17 فبروری 2024 

لندن

20 فوریه
۱ دیدگاه

عبادت گاهِ عشق

تاریخ نشر : اول حوت ( اسفند) 1402 خورشیدی – 20 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا


عبادت گاه عشق

ای مهر پر معنی
از دلتنگی ها مگو
در این صحرای سینه ی سوزان
لاله خزان شد
با این چرخ ناموزون گردون
فریاد چون سایه پیچید مرا
در تماشای نگین چشمان بی پناه
ساحل قلب من با پنجره سخن می گفت
با رفتنت ریگستان وجودم به طنین آمد
با دلهره گی گفتم
فاصله ها را بردار
آینده باریک و مبهم ما را بغل می زند
ولی می دانم
تنها آبی سست آرام با موج بلند است
لاله ها را از چشمانم بچین
از نیزه ی انگشتانت عشق را بریز
تنم را بپوشان پر از رمز مملو از باران مهر
قبله ات طاق ابروانم
بیا به عبادت گاه عشق
نو بهار عشق سوزانم تویی

عالیه میوند 

 فرانکفورت 

19 جون 2023

20 فوریه
۱ دیدگاه

آزاد باش

تاریخ نشر : اول حوت ( اسفند) 1402 خورشیدی -20 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

اینک با نشر این سروده ی زیبا یادی می کنیم از زنده یاد استاد محمد آصف فکرت هروی

روزنامه نگار ، پژوهشگر ، فهرست نگار ، مصحح ، مترجم و شاعر توانای کشور ما که سال

گذشته رخ در نقاب خاک کشید و چشم از جهان پوشید.

روانش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

این سروده در شماره 18 سال پنجم جریدهء ملی بیطرف فکاهی ، سیاسی ، انتقادی و اجتماعی ترجمان

مؤرخ 26 اسد 1351 خورشیدی برابر با 17 آگست 1972 میلادی به نشر رسیده بود.

آزاد باش

من نمی گویم که مجنون گرد یا فرهاد باش

هرچه  می باشی  ز قید   ناکسان  آزاد باش

پیش پای هر خسی چون بید مجنون سر منه

ترسی از مقراض گلچینان مخور شمشاد باش

چون نفس گر راه هستی بر تو  بندد مدعی

هان مشو افسرده اندر  سینه و  فریاد باش

گر بقا خواهی به پیش دشمنان  نرمی مکن

تا به خواری نشکنندت سخت چون  پولاد باش

در اسارت یک جهان عشرت سراسر محنت است

با همه غم  ها  اگر  آزاد  بودی  شاد  باش

ای وطن ای مهد  پاک  شیر مردان  دیر زی

جاودان گهوارهء  عرفان  و دین  و داد باش

تا جهان پاینده  است آ زاد باش ای هموطن

تا زمین  گردنده  باشد ای  وطن  آباد  باش

فکرت آنگو  بر  وطن خواری  پسندد از عناد

خانمان و هستی اش گو کنده  از نیاد باش

محمد  آصف فکرت هروی 

19 فوریه
۱ دیدگاه

من کوزه ام

تاریخ نشر: دوشنبه 30 دلو (بهمن) 1402 خورشیدی – 19 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

من کوزه ام

من کوزه ام

برساخته خاک رس

که خود سلی می خورد از موج آب

اما من آب را و شراب را

در دل خود جا دهم

خیام نیشابوری

مرا خوب می شناخت

صامدی

ملبورن – آسترالیا

19 فوریه
۱ دیدگاه

نازنین

تاریخ نشر: دوشنبه 30 دلو (بهمن) 1402 خورشیدی – 19 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

نازنین 
نازنین  زیباترین   بانوی   شهر 
 از همه گل‌ های  گلشن تازه‌تر
 قامتش  چون سرو  بالا و بلند 
 گیسوانش حلقه  حلقه تا کمر
 گونه‌هایش رشک گل‌های چمن 
 چشم‌هایش می‌زند بر دل شرر 
 از ازل درباغ حسنش کاشته اند
نخل‌ ها  و   میوه‌ های   پر ثمر 
 خرمن قند است درهر بوسه‌اش 
می‌تراود از لبش  شهد  و شکر
 بوی مشکش چون نسیم نوبهار 
 می‌وزد بر جان من  وقت سحر 
نازنین چون شمع در رخسار شب 
 نازنین روشن‌ تر  از  ماه  و قمر 
 نازنین   آراسته   با   صد   هنر 
 نازنین یعنی به خوبان  تاج سر 
 جلوه‌ی حسنش چو فانوس تابناک 
 حسن مهرویان  ز حسنش بارور
 نقش   او  بر  لوح  دل  آراسته
عکس او  بر  قاب  دل  پیراسته 
نیست در شهر بهتر از وی بانویی 
 بانویی مقبول‌ تر از شهبانویی 
 نازنین   شهبانوی   کابل‌  زمین 
 نازنین خوشبوتر  از آهوی  چین 
عشق او در من رها گردیده است 
 عشق اغیار از دلم برچیده است 
وحدت‌الله درخانی
19 فوریه
۱ دیدگاه

یکطرف

تاریخ نشر: دوشنبه 30 دلو (بهمن) 1402 خورشیدی – 19 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

اقتباس از شماره 10 سال دوم نشراتی جریده ملی بیطرف

فکاهی ، سیاسی ، انتقادی و اجتماعی ترجمان

مؤرخ 29 جوزا 1348 خورشیدی برابر با

 19 جون 1969 میلادی

یکطرف

بسته ام با نازنینی  عهد  و  پیمان  یک طرف

میروم همراه  او  فردا  به  پغمان   یک طرف

جای های خوب زین پس قرغه واستالف است

کوه یکسو، رود یکسو ، سبزه میدان یک طرف

باغ   بالا  را   اگر  بینی   تو  در  این  روز ها

غنچه میرقصد به همراهِ  گلتسان  یک  طرف

یک صدی یا دوصدی هرجا که مصرف میشود

پیش خود می گیرم اینها را  بتاوان  یک طرف

هر قدر در  زندگانی   دیده ا م  رنج  و فشار

نیستم از کرده  های خود پشیمان  یک طرف

دوست یا دشمن  اگر عیب مرا گوید  چه غم

طعنه ها را می نهم درطاق نسیان یک طرف

عشق خود را تازه میخواهم بهرنحوی که هست

تا که باشم  از  غم  و  اندوه  دوران یکطرف

خانه ام  غمخانه  را ماند به  فکر و زعم  من

مادر  اولاد هایم   چشم   گریان   یک طرف

طفلکان  از کاغذ  و خط و قلم گویند و بس

بابه ام صحبت کند  از کشتمندان  یک طرف

عدهء  از  طفلکان  من که  شوخی می کنند

مادرم  افسانه  می گوید  باوشان یک طرف

منکه یک ساعت به طبع خود نمی خواهم ملال

روزوشب اندردل من هست  ارمان یک طرف

شامگاهان   را  به  رستوران   خیبر  می روم

می نشینم  گرم هر ماه با رفیقان  یک طرف

یطرف ساز سرود و یکطرف  عیش و نشاط

در مقابل  چهرهء  زیبای  خوبان  یک  طرف

کسب وکاری نیست چون مشغوف دراین مملکت

منحرف میداردم هر لحظه شیطان یک طرف

میر محمد امین مشعوف

18 فوریه
۱ دیدگاه

ای آزادی !

تاریخ نشر: یکشنبه 29 دلو (بهمن) 1402 خورشیدی – 18 فبروری 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

ای آزادی !
زیر برف کدامین زمستان
خفته ای
که آرزو هایت
هنوز
به امتداد
فصل یاءس و نامیدی
یک به یک
رنگ باختند
و من به کدامین کتاب
ایمان بیاورم
که مرا به جرم
پرواز
حلق آویز نکنند.
میترا وصال
14 فبروری 2024 
لندن