تعلیق و تحشی برتکملهء مولانا عبدالغفور لاری
تاریخ نشر : سه شنبه ۹ عقرب ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳۱ اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
فصل دوم:
تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری
به تصحیح و مقابله و تحشیهء
شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی
بخش دوم :
دیوان شعری از وی باقی مانده است که راوی آن ابوبکر والبی بوده و بنام دیوان قیس بنی عامر یا دیوان مجنون شهرت داردو شنیده ام که یکی از فضلأ معاصر آنرا بنام ترانه های مجنون ترجمه کرده است .
سرگذشت مجنون موضوع چندین منظومهء شیوای دری واقع شده که ازآنجمله لیلی مجنون نظامی ، لیلی مجنون امیرخسرو دهلوی ، لیلی مجنون مکتبی ولیلی مجنون مولانا جامی است .
ص ۸ س ۸ – هذا یدالله : برای تفسیر و شرح این حدیث بفص حکمه مهیمیته فی کلمه ابراهیمیه از کتاب نقدالنصوص مولانا مراجعه شود.
ص ۵ س ۱۷ – دل فارغ ز درد عشق …. از منظومه های سبعه « هفت اورنگ است بیت » مذکور و ابیات بعد از آن در هفت اورنگ چاپ مدرس گیلانی بصفحه ۵۹۳ درج است .
ص ۶ س ۲ – بحمدالله که تا بودم …. این بیت و ابیات بعد از آن نیز از منظومهء یوسف و زلیخا است ( رک : هفت اورنگ چاپ مذکور ص ۵۹۴) .
ص ۶ س ۸ – لذت عشق …. مطلع غزلی عارفانه از مولانا جامی است که در صفحه (۷۱۰) دیوان وی ثبت آمده است. ص – ۶ س ۱۵ – رفت آنکه …. ( رک : دیوان ص ۸۲۵ و لوایح ص ۶ ).
ص – ۶ س ۱۷ – رفت سحر …. ( رک : لوایح جامی ص ۵) .
ص – ۶ س ۲۳ – جنید : سیدالطائفه ابوالقاسم جنید بن محمد زجاج معروف به جنید و قواریری و خراز از بزرگان صوفیه ومؤسس فرقه جنیدیه بوده که یکی از مهمترین فرق صوفیه است . وی مورد احترام تمام مشایخ ، عرفاء و اصلا از مردم بهاوند بوده ولی مولد و مشاوی بغداد بود . بسیاری از سلاسل تصوف ، نسبت خود را باو میرسانند. او شاگرد سری سقطی بوده و در تذکره های احوال عرف ، سخنان و کراماتی از او نقل شده است .
مرحوم محمد قزوینی در حواشی شدالازار ( ص ۴۳ ) این نکته را در بارهء جنید یاد آوری نموده که « در جمیع مأخذ مذکوره ( حلیه الاولیا ج ۱۰ ص ۲۵۵ – ۲۸۷ ، و تاریخ بغداد ۷ ص ۲۴۱ – ۲۴۹ و فشیری ص ۱۸ – ۱۹ و ابن خکان در حرف جیم و نفحات ص ۸۹ – ۹۲ )وغیر مذکوره از سایر کتب رجال و تواریخ نام و نسبت جنید را بهمان نحو که ما در فوق مرقوم داشتیم ( جنید بن محمد بن جنید) ضبط کرده اند فقط صاحب قاموس برخلاف عموم مأخذ دیگر گفته که نام او سعید بن عبید است و جنید لقب او بوده و ماهیچ ندانستیم که وی این مطلب عجیب را از کجا نقل کرده است». وفات جنید بروایت جامی از طبقات و قشیریه درسال (۲۹۷) و از تاریخ یافتی در سنه (۲۹۸ – ۲۹۹) اتفاق افتاده است ( نفحات چاپ تهران ص ۸۰).
ص – ۶ س ۲۳ شبلی : ابوبکر جعفر بن یونس یا جعفر بن جحدر یا دلف بن جحدر معروف بشبلی از بزرگان مشایخ صوفیه و در طریقت شاگرد جنید و در فقه بمذهب مالکی بوده و کتاب موطارا از برداشته است و از او نیز کرامات و حکایات و سخنان بسیاری در باره مباحث عرفانی نقل شده است . وفاتش در بغداد بسن (۸۷) سالگی در سال (۳۳۴ یا ۳۳۵) واقع شده ( برای اطلاع بیشتر در بارهء شرح حال واقوال او رجوع شود به نفحات الانس ص ۱۸۰ – ۱۸۳ و دهخدا ص ۳۷۹ و معجم البلدان ج ۳ ص ۲۵۶ و تذکره الاولیا ج ۲ ص ۳۸ ).
ص ۷ س ۶ – رفتم بتماشای گل… . ( رک: لوایح ص ۶).
ص ۷ س ۸ – از لطف قد …. (رک : لوایح ص ۶ ، دیوان ص ۸۳۶ ) .
ص ۷ س ۱۱ – المجاز قنطره الحقیقته : بهترین شرح وتفسیر این عبارت بوسیلهء مولانا درمثنوی زیبای یوسف و زلیخا ضمن داستان بازغهء عادیانی آمده است.
ما خوانندهءمحترم را بمطالعهء منظومهء مذکور توصیه میکنیم و ضمنآ این ابیات را بطور نمونه از آنجا نقل مینمائیم:
جمالش پاک بو د از تهمت عیب
نهفته در حجاب پردهء غیب
ز ذرات جهان آئینه ها ساخت
زروی خود بهریک عکسی انداخت
بچشم تیز بینت هر چه نیکوست
چو نیکو بنگری عکس رخ اوست
چودیدی عکس سوی اصل بشتاب
که پیش اصل نبود عکس را تاب
معاذ الله ز اصل ار دور مانی
چون عکس آخر شود بی نور مانی
نباشد عکس را چند ا نبقائی
ندارد رنگ گل چندان رفائی
بقا خواهی بروی اصل بنگر
وفا جویی بسوی اصل بگذر
نشیمن بر تر از کوی و مکان گیر
فراز کاخ معنی آشیان گیر. (۱)
ص ۷ س ۱۵ – بنظم یوسف و زلیخا بطوریکه ناظم قدس سره در اواخر مثنوی مذکور یاد کرده است سال (۸۸۸) بوده و عین گفتهء مولانا چنین است :
قلم نساجی این جنس فاخر
رسانید آخر سالی بآخر
که باشد بعد از آن سال مجدد
نهم سال ازنهم عشرازنهم صد.
وواضح است : سالی که بعد از آن سال نهم از عشر نهم از قرن نهم باشد سال (۸۸۸) است یعنی ده سال قبل از وفات مولانا.
ص ۸ س ۱۲ – از خدنگ خود …. بیتی است کاز غزل شیوائی که مطلع آن در صفحه (۷۹) نقل شد و اصل غزل در صفحه (۴۰۹ – ۴۶۰ ) دیوان جامی طبع تهران ثبت شده است . ص ۸ س ۲۱ – خواهم از حسنش … : از غزلی است بمطلع ذیل :
هر شبی کز ماه مهر افروز خود یاد آورم
از فغان و ناله شهری را بفریاد آورم
و تمام آن در صفحه (۵۳۸) دیوان موجود است .
ص ۸ س ۲۵ – باز گوید غایرت … : مقطع غزل فوق است .
ص ۹ س ۲۱ – بکتابت نفحات الانس مشغول بودند: مصنف رحمهالله در حواشی نفحات الانس _( که کتاب حاضر تکلمه آنست ) مطالب متن را با اندکی تغییر آورده از انجمله گفته است : روزی فقیر بخدمت ایشان قدس سره در آمدم وایشان بتألیف این کتاب مشغول بودند و از صحبت خلق شکایت کردم فرمودند که خلق خدای تعالی را از عالم بیرون نمیتوان کرد …(حواشی نفحات الانس نسخه خطی موزیم هرات).
ص ۱۰ س ۹ – یکی از دانشمندان ماوراءالنهر : شاغلی مدرس گیلانی ناشر هفت اورنگ در مقدمه ای که بر کتاب مذکر (چاپ تهران) افزوده است نوشته که « گویا سائل در این مسأله هیوی همان علاء الدین علی قوشجی مؤلف شرح تجریدجد است که از راصدان مرصد سمرقند بسال ۸۴۱ است ۲».
شاغلی مدرس گیلانی بر مطلب فوق ، این مطلب را نیز افزوده که : « هرچند صحت این سوال و جواب بآن کیفیت که لاری یاد کرده معلوم نیست زیرا که اولا ننوشته که آن مسئله چه بوده دیگر آنکه هرگاه این امر صحت میداشت تحقیقآ شهرت پیدا میکرد و ناگزیر دیگران نیز می نوشتند و اگر نیز نوشتند باید ملاحظه کرد ناقلین خود دیده و شنیده بودند یا از همین لاری شاگرد جامی نقل کرده اند (۳).
شاغلی مدرس در ضمن این چند سطر که اتفاقا یگانه قسمت تحقیقی و انتقادی مقدمهء هفت اورنگ بشمار میرود ، دو مطلب را گنجانیده است : نخست وقوع سولا و جواب بین مولانا جامی و دانشمند ماوراءالنهری آنهم بدلیل اینکه لاری ننوشته ست که آن سوال وجواب چه بوده و یا بدلیل اینکه دیگران غیر از لاری از آن یاد نکرده اند.
برای اینکه اشتباه و تردید شاغلی مدرس بکلی برطرف شود و جویندگان شرح حال عارف جامی بصحت واقعهء مذکور ( مذاکرهء قوشجی و جامی) اطمینان حاصل نمایند، میگوئیم : اگر چه شاغلی مدرس مدرک استنباط خود را در بارهء اینکه پرسنده آن مسئله فاضشل قوشجی بوده است ، بدست نداده اند ولی حقیقتآ شخص مذکور فاضشل قوشجی بوده بدلیل اینکه در رشحات عین الحیات کیفیت این پرسش و پاسخ بشرح ذیل آمده است :
« روزی در هرات مولانا قوشجی بهیات و رسم ترکان جمتای عجیب بر میان بسته بمجلس شریف ایشان در آمده است و بتقریب شبههء چند بغایت مشکل از دقائق فن هیأت القا نموده ، ایشان بدیهتآ هریکی را جوابی شافی گفته اند چنانچه مولانا علی ساکت شده متحیر بمانده وایشان برسبیل مطائبه فرموده که مولانا در جمتای شما بهتر ازین چیزی نبود؟ مولانا علی بعد ازان بشاگردان خود میگفته است از آن روز باز مرا معلوم شد که نفس قدسی درین عالم موجود بوده است !(۴).
و از گفتهء مولانا علی قوشجی راجع به وجود نفس قدسی که در تکمله نیز از زبان دانشمند ماوراء النهری نقل شده است ، واضح میشود فاضل قوشجی باشد در صحت نوشته صاحب تکلمه اظهار تردید کرده است . نکات آینده قابل توجه خواهد بود:
ادامه دارد …
پاورقی ها :
۱ – یوسف زلیخای جامی ( هفت اورنگ) ص ۶۵۲ – ۶۵۴ .
۲ – مقدمه هفت اورنگ : ص ۶.
۳ – ایضأ ص ۶ .
۴ – رشحات : ص ۱۳۵ .