۲۴ ساعت

آرشیو 'نفد بر کتاب ، مقالات ، دیدگاهها ، فلم ، داستان ، شعر و …'

05 آگوست
۳دیدگاه

رنجدیده گی و محبت گستری ( بخش سوم)

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۵ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

رنجدیده گی و محبت گستری

          (در حاشیۀ داستان های جناب ایشرداس)     

 

۳

بافت اجتماعی ، عیاری و وطندوستی

 

هرجا چهره  و یا چهره هایی در داستانها ظاهر می شوند که با سایر افراد جامعه در گفت وشنیدی اند،دیده می شود که در بسیاری موارد مکان و زنده گی مشترکی آنها را با هم پیوند داده است. همدلی و بشر دوستی فردهنــدوباور را چنان با سایر مردم روایت میکند که نشانه یی از تعصب مذهبی پدیدار نیست. چنین روایتی با واقعیت های باقت زنده گی و تماس ها زنده گی  روزانه و اجتماعی پیشینه تطابق دارد.

چرایی آن را در پیشینۀ تاریخی و زیستن صلح آمیز در کنار هم میتوان دید. به همان میزانی که جامعه سیر رشد می پیمود و تعصب های هندو ستیزانه کاهش می یافت ویا مهار شدنی بود، چنین بافتی محکمتر می شد. اما در پهلوی پیشینه گی و دیرینه گی تعصب ها در جامعه، هرگاه استفاده جویان و تاجران حکومتی دین، مانند زمان امیر حبیب الله”سراج…” سر تعظیم به تبعیض فرومی بردند، آن تساهل و فرهنگ عزیز و گرامی آسیب می دید. آسیب زایی آن را در تغییر ندیدن ذهنیت سنتی- دینی ونقش نهادها و حکومتی های محاتفظه کارمیتوان مشاهده کرد. سنتی که مانند موارد بسیار در جامعه به درازا کشید. اما تا آنجا که به زنده گی اجتماعی، به مردم و ارتباطات آنها با هندوباوران و سکهـ های کشور تعلق گرفته است، معیاری شریفانه، مخلصانه کارکرد داشته است.

معیاری که  از سوی مسلمان همسایه در پکتیا، در جلال آباد، در قندهار، در کابل، در پروان و شهرهای دیگر، در برابر هندوهای کشور معمول بوده است، صداقت و راستکاری، امانتداری، ندیدن خدعه وفریب، در یک سخن بی آزاری های آنها راحکایت میکند. چنین سلوکی احترام صادقانۀ هندوباوران وطن به عقاید دینی را نیز همواره در نظر داشته است. زیرا آنها هیچگاه بی حرمتی را علیه همسایه گان اعمال نکرده اند.

در داستان های ایشرداس عزیز، آنگاه که ریالیسم چیره می شود، چنان سلوکی چهره اش را با زیبایی داستان نگاری و روایت مورد نیاز آن نشان میدهد و بر واقعیت های بافت شریفانه و محترمانه واخلاصمند مهر تایید می نهد.

اما این بخشی از اجتماع آنگاه که در کوچه ها ظاهر شده اند و یا پای در مکتب نهاده اند، در متن تعصب دیرینه، از سوی پذیرنده گان تعصب به ویژه کودکان با تمام رفتار کودکانه و انسان آزارانه اش، با گفتن، “بخوان کلمه ات را” بد رفتاری دیده اند . این بد رفتاری و کمتر طرف سرزنش قرار گرفته، در فراورده های قلمی ایشرداس عزیز نیز جلوۀ متبارز دارد. با این ویژه گی که همه را با واکنش محبت آمیز می آورد.

در میان همان بافت و سلوک احترام آمیز با اقشار آزاد زیسته از تلقینات تعصب آلود است که روایت داستانی از یک سلوک که راکهی نام دارد، با عیاری کاکه های کابل، و نمک شناسی در کنار هم قرار گرفته، فضای شکوهمندی را در داستان “ولاله را قسم دادم” ایجاد می شود.

در این داستان، راوی از زبان قهرمان اصلی، عمه تلسی خاطره هایی را می آورد. داستان با انتظار از عمه تلسی و شنیدن خاطراتش گشایش می یابد.

عمه تلسی روزگاری را به یاد می آورد که مهمان ها در منزلشان حضور یافته اند و با نبود برادرش  کاکه چونی لال درخانه، مادر، تلسی را که دختر جوانی بود می فرستد به   “هندوگذر  که برفی، بغلاوه و سمبوسه خریده بیاورد”

در مسیر راه، مزاحمی که لالا مشکی عکاس نام دارد و با صفات زشت ونفرت آمیز معرفی می شود، سرفۀ معنی دار میکند.

عمه تلسی روایت میکند که «بعد از رفتن مهمانان، فوراً چادری سر کرده، رفتم گذر سنگ تراشی تا در سماوات صفرعلی هزاره که مرکز جمع شدن کاکه های کابل بود (کاکه چونی) را از این ماجرا باخبر سازم.

در این جا راوی حکایت میکند که: «پدرم سخن عمه تُلسی را بریده و گفت:‌  
«خواهر جان تا جاییکه من خبردارم خودت خدا بیامرزد (صفرهزاره) را “راکهی”* بسته میکردی»
عمه تُلسی با سرفرازی پاسخ داد: بلی هان. او با ما آب و نمک خورده بود، او و کاکه چونی یکدیگر را از سال ها برادر خوانده بودند. مرد میدان بود از کاکه های مشهور کابل بود، در خیر و خیرات دست باز داشت از بهترین های روزگارش بود.»(  داستان و لاله را قسم دادم)

در آخرین داستان، که  عنوان”دوهفته زمانگیر نیست؟” را دارد، داکترآکاس میخواهد خاکستر مادرش را از آلمان به هند ببرد و به دریای گنگا بسپارد. اما همسرس پیهم یاد آوری میکند که  چون عروسی دختر حاجی آغا در کابل است، داکتر آکاس در محفل خوشی آنها نیز حضور بیابد. داکتر آکاس با یادآوری محبت های حاجی آغا و خانواده اش، در حالیکه خاکستر مادر را با امید رفتن به هند  همراه دارد، می پذیرد که آب ونمک را فراموش نکند. اما پایان داستان را رویداد انتحاری- انفجاری چنان رقم میزند که داکتر قربانی آن شده و انتقال خاکستر را حاجی آغا عهده دار می شود. تصویری که از آن لحظات در داستان ارائه شده است، شگفتی و تحسین بسیار را برای ایشرداس عزیز همراه می آورد. پایان داستان این صحنه را دارد:

«درین اثنا، آکاش، چشم هایش را باز نموده، اشاره‌ی بر حاجی‌آغا کرد و با زحمت زیاد سخنی به زبان آورد. حاجی با دقت ‌شنید و برای او تکرار کرد: «میگی خاکستر مادرت در بکس است و به هندوستان …». آکاش با حرکت چشم، سخن او را صحه گذارد. حاجی صاحب، اشک‌ریزان و شمرده شمرده برایش پاسخ داد:‌ «قول می‌دهم خودم این کار را انجام دهم!» خم شد و پیشانی او را بوسید.»*

با این ژانرهای داستانی و حکایت از پیشینه ها و پیوند های اجتماعی، عنصر عاطفه، محبت و همدیگر پذیری با تمام صمیمیت های انسانی و والایش، تلفیق یافته و موج وار در کنار هم میروند.

پیرامون علایق قلبی به وطن، میخواهم از داستان “خاک”بیاورم:

در پهلوی جنگ خونین، تبهکارانه و کابل سوز که همه باشنده گان شهر را بیازرد، بار فشارها و رنجهای بیشتری را هندوباوران و سیکهـ ها غمگینانه بر دوش غمین حمل می کردند. در داستان “خاک” جنگ های تنظیمی، پیامدها،  آزار واذیت، غصب خانه های هندوها وسیکهـ ها وناگزیر شدن به مهاجرت از کشور، بیان غم آمیز و واقعی داستانی یافته است.

آنانی که بی هیچ بازخواستگر و مرجعی  بودند که به آن همه بیدادگری برسد، روی به سوی فرار و رستن از شر آن همه آزار واذیت آوردند.

در داستان خاک،  شرح حال غم آمیز و اشک آلود خانوادۀ رام چند نماد صد ها خانوادۀ دیگر میشود که در این داستان به سخن آمده اند. خانوادۀ رام چند که با دشواری های زیاد، موفق شده اند از راه هوایی کشور را ترک بگویند، به میدان هوایی کابل  و نزدیکی طیاره میرسند. در آنجا تلاشی های غاصبانه چهره اش را بار دیگر نشان میدهد. مادر رام چند که در دستمالی پاکیزه، بسته یی را عزیز داشته و در بغل نگه داشته بود، طرف توجه افراد تلاشی- غاصب، قرار می گیرد.

این هم روایت خود داستان:

«فرد مسلح با طمع طلا و الماس پیش تر رفت و با بی حرمتی به سوی مادر دست انداخت و آن کلوله بسته شده رابه شدت کش کرد. ناگهان بسته باز شد، طلا و الماس نه ، بلکه خاک وطن بود که از گوشه چادر پیرزن، بر زینه های طیاره پاشان شد. پیر زن با چشم های گشاده و حیرت زده دید که گرد و غبار خاک ریخته شده، بزرگ شد و پهن شد. فضا را انباشت. میدان هوایی را انباشت. شهر را انباشت. و خود از میان گرد و خاک به پرواز درآمد.»

*

پیرامون داستان گفته اند که گشایش و پایانش اگر با هنرداستان نگاری همراه نباشد، در ایجاد احساس و تأثیر نهادن، جلب وکشش خواننده و مزیت های دیگر، توفیقی نخواهد داشت. داستان خاک، مانند سایر داستان های ایشرداس عزیز، این شکوهمندی، مزیت و احساس  برانگیزی را برای جلب توجه به رویدادهای گونانگون جامعۀ انسانی با پایانی دل انگیز دارا اند.

زهی سعادت برای ایشرداس عزیز.

*

من اندکی در بارۀ آنها  را به عنوان ادای دین، نوشتم. وقتی داستانها را خوانده ام، این آرزو را احساس نموده ام که کاش هموطنان ما نیز آنها را بخوانند. ۱۶ داستانی که جهانی از موضوعات را برای خواننده با ادبیات شفاف و محبت آمیز پیشکش میکنند، دارندۀ نکاتی اند، مشحون از عناصر انسان گرایی، تحمل پذیری و محبت گستری.

شایان یادآوری است که پس از انتشار قسمت نخست این نوشته، تعدادی از هموطنان با نگارنده تماس گرفته و آرزو های نیک خود را حتا تا طرح پذیرش چاپ داستانها ابراز کردند. چنین استقبالی نیز جای سپاس دارد.

   *

  • پینوشت: پیرامون راکهی این معلومات را بیایید که:

“راکهی” یا “رکهشه بند” در واقع محافظت خواهر از سوی برادر را میگویند و سال یک بار این رسم به جا می آید. طی مراسم آن، خواهر به دست راست برادر تار خام را که می تواند ساده یا دارای چندرنگ باشد، می بندد و برادر او محبت کرده عهد حمایت از وی را ابراز می کند. این پیوند اساس عاطفی دارد، تا مذهبی. شرط نیست که هر دو از یک پدر و مادر باشند. میشود والدین مشترک و غیر مشترک داشته باشند. مذهب واحد هم شرط نیست. صداقت ضابطۀ مهم این رابطه است. این رسم در تمام پیروان آیین هندو رواج دارد با همه یک رنگی هایش.

                                                                                       پــایــان

 

 

 

27 فوریه
۱ دیدگاه

رسالهء موسیقی درمانی با نقد و نظر ماریا دارو

تاریخ نشر : سه شنبه ۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۷ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رساله موسیقی درمانی

م

محترمه ماریا دارو

نقد ونظر ماریا دارو :

 دوستان گرانقدرازپیشرفت علم و فرھنگ دوره ھای تاریخی کشورآگاھی دارند وچندی قبل بنده کتابی را ازدست اخلاص جناب محترم استاد عبدالرحمن «فریدون» سلجوقی اثرگران بھای جناب محترم نصرالدین سلجوقی را بدست آوردم وازآن کتاب پرمحتوا خیلی فیض بردم؛ اکنون جناب محترم نصرالدین سلجوقی کتاب رساله موسیقی درمانی نوشته ی وتالیف ذیقمیت خواجه عبدالرحمن غزنوی بن سیف الدین غزنوی یکی ازدانشمندان قرن دھم را که اندکی پس از عصرتیموریان تحریروبا معرفی مقامات و پرده ھای موسیقی پرداخته بود وبیان خاصیت درمانی علم موسیقی را دررفع بعضی امراض شرح نموده است ؛ برایم ارسال داشته اند. با سپاس ازجناب محترم نصرالدین سلجوقی باید از دو شخصیت واستادان دیگرخاندان سلجوقی ھریک جناب محترم محمد ارشد بھزاد سلجوقی و برادرشان جناب محترم استاد عبدالرحمن « فریدون » سلجوقی نیز تشکر بدارم که این دو برادرارجمند وھنرمند فرزندان شاعر وعالم بزرگ مرحوم فکری سلجوقی میباشند.این رساله که درطی «٣۴» صفحه با انگشتان ھنرآفرین جناب محمد ارشد بھزاد سلجوقی تمام آلات موسیقی را با سبک استاد ھنر؛ کمال الدین بھزاد ھروی نقاشی و با خطاطی انگشتان ھنرور استاد عبدالرحمن فریدون سلجوقی زیب وزینت یافته است. کاپی ھای رنگه این اثر بخاطر بدست نشرسپرده میشود که درمتن ومحتوای آن معلومات بیشتر در رابطه موسیقی و درمان بعضی بیماری ارائه گردیده است. درسدَه ھای پیشین با چاپ سنگی درایران بنشررسیده ودرموزیم شورای اسلامی ایران محفوظ میباشد. دربخشی ازاین رساله پیرامون دستگاه ھا ومقام ھای موسیقی و علاوه نموده پرده ھا وتقسیم مقام ھا به شعب مختلف ازجمله اصفھان یاد شده ؛ که خاطره من« نصرالدین سلجوقی» درمورد یک مصاحبه ء روزنامه قدس به شماره ( ٣٠۶٢) که محمد رحیم خوشنواز یکی از رباب نوازان مشھور ھرات درسال (١٣٧٧) ش – در مشھد انجام شده بود؛ در ذھنم تداعی بخشید. و متن مصاحبه را من « نصرالدین سلجوقی» به عنوان ماخذ درکتاب موسیقی ھرات نشر نمودم. درآن مصاحبه در باره دستگاه ھای موسیقی وتقسیم بندی ان در افغانستان پرسیده شده بود.                                               

 درپاسخ « موسیقی افغانستان گام ھای متنوع دارد. مصطلع است که موسیقی افغانستان ازدو جنس مذکرومونث (بیروی) و به موسیقی مذکر (یمن) میگویند. ازاختلاط این دوموسیقی؛ دستگاه موسیقی افغانستان شاخته میشود». ھمچنان او ازنت ھای ملتانی که معادل اصفھانی می باشد مانند بیلو (ھمایون) بیرو (چارگاه) بیروی (شور) دشتی (نوا) وپوری (ماھور) وغیره بحث مفصل درمصاحبه خوانده بودم. ھمچنان امیرجان خوشنواز نیز دراین زمینه معلومات مفصل برای پروفیسورجان بیلی دررفت وآمد ھایش درھرات ارائه کرده است.   

اهمیت دیگر این رساله بحثی از فواید علم موسیقی برای داکتران و یا اطبا و حکما اختصاص داده شده است ؛ میباشد.   

ساخت ادوات موسیقی را ( عود) به فیثاغورث نسبت داده شده که این عود را بر ھفت پرده (مقام) وضع نموده وبعد ازوی شاگردانش یک پرده دیگر بر آن افزودند. دردور اول چھار پرده دیگر برھشت پرده افزوده شده است.                           

 نویسنده بعد از یادآوری مختصر از تاریخچه موسیقی؛ از دوازده مقام و سپس از بیست و چھار مقام دیگر مطالبی را تحریر نمود که دو شعبه را به یک مقام اختصاص داده است.                                                                            

 قابل یاد آوریست که نویسنده دوازده مقام موسیقی را به نقل قول ازمولانا کوکبی و دیگراستادان علم موسیقی به نظم آورده است. ھرمقام ودوشعبه یک آھنگ نامیده میشود. سپس به بانگ ھای موسیقی اشاره شده است.     

چون کتاب مذکور در حوزهء موسیقی درمانی نگارش گردیده است ؛ جایگاه خاص برای اطبا و حکما دارد. 

بعضی ازعلما ومحققین اختراع موسیقی وآلات آنرا به فیثاغورث منسوب دانسته اند وگویند که ذوات و تارمخصوص رود را ازجنس سه تار ودوتار اختراع کرده است واما نظریات و اختراعات کسی دگری بعد ازفیثاغورث درایجاد آلات موسیقی اھمیت بیشتر دارد؛ آن شخصیت گرانقدر ابونصر فارابی است.              

ابونصرفارابی عالم زبر دست موسیقی بود تالیفاتی زیادی در زمینه دارد و آلاتی را نیز در عالم موسیقی اختراع کرده است                                                    

ٌمثلا غیچک را از نو آوری ھای ابو نصر فارابی میدانند و همچنان وی را مخترع «قانون» نامیده اند. او درسال ٣٣٩ ق – به معلم ثانی مشھورگردید زیرا در ریاضیات؛ موسیقی و طب اطلاعات بسیار مھم را تالیف و به دوستداران علم طب و موسیقی پیشکش نموده است. با انکه بنده « راقم این سطور» ماریا دارو ازھنر موسیقی معلومات ندارم مگر با مطالعه این رساله ی زیبا وجامع که تشریح تاریخ ومبدا پیدایش و مخترع نوع آلات موسیقی را بیان میکند؛ معلومات مفید بدست آوردم ومستفید شدم. از آلاتی و علمای موسیقی که دراین رساله با اھمیت نام برده شده است ؛ مشت نمونه خروار تذکر داده میشود.                                            

 مخترع غیچک معلم ثانی « ابونصر فارابی میباشد. موسیقی نظربه سایر ھنرھای  تاثیرگذار میباشد. یونانی ھا می نویسند که زیبا براحساسات وروان انسان شدیدا امرای قدیم آریایی ھنگام که برخوان می نشستند؛ دسته ی از نوازندگان وخنیاگران به رامش گری ورقص میپرداختند. تا جایکه تصاویر رنگی بامیان وھیکل ھای ھده وکاپیسا معلوم میشود؛ موسیقی درعھد کوشانی ھا به حد اعلای پیشرفت خود رسیده بود وتاریخ انکشاف آن به دوھزار سال قبل میرسد. گویند که برخی از ادوات موسیقی؛ طورمثال : توله؛ رباب؛ برط؛ سھ تار وطنبوردرقرن دوم میلادی ازناحیه باختراز راه سین کیانگ وحوزه طارم درخاک چین منتشرشده است.       

 درھمین وقت موسیقی درخدمت آئین بودایی استخدام میشود.آلات موسیقی واستادان نوازنده آن : ابونصرفارابی درغیچک ؛ فرخی سیستانی درچنگ و رود که ھردو را با مھارت مینواخت؛ محمد برطی دراین فن استاد بود؛ وی ازندیمان مسعود غزنوی به شمارمیرفت. ابن سینای بلخی درموسیقی ید طولائی داشت. خواجه عبدالقادرعودی کنز الاحان که اھل مزرعه بود ودرسال٨٧٣ ق- درھرات در گذشت. ھنر وی موجب حیرت موسیقی شناسان روزگار بود.                        

ھمچنان خاجه محمود شھابی ھروی ؛ قاسم قانونی؛ حافظ باباخانی؛ مولانا بنایی ملک الشعرای محد شیبانی درموسیقی مھارت خاص داشتند.                           

آلاتِ موسیقی :

ارغنون؛ ارغنون ماخذ ازکلمه یونانی وازجمله بزرگترین سازھا درجھان است که مختص به مسیحیان میباشد اما مولانا از دم وبازدم ارغنون تعبیرعرفانی دارد مثال:                                                                                               

 ھیچ  کس  را  خود   ز آدم  تا کنون

 کی به دست آوازھم چون ارغنون

 پس  عدم  گردم  ؛   عدم   ؛   چون

  ازغنون   گویدم  کانا الیه  راجعون

و یا شمس تبریزی چنین سروده است:

 از عشق تو گشتم  ارغنون  عالم

 وز  زخمه  تو ناس  شده   احوالم

 مانندهء چنگ شده ھمه  اشکالم

 ھر پرده که می زنی مرا؛ می نالم

 افلاطون در جمھریت آنرا سازی دارای سیم و وتر بسیار معرفی کرده است ھم چنان فرانسیس بیکن منطق خودرا ارغنون جدید نامیده وانرا به افلاطون نسبت میدھد.                                                                                              

 بیا مطرب ان نای را کن به دست

 کز   او   ارغنون   یونان  شکست

امیر خسرو دھلی میگوید:

چو رود باربد این نغمه  پرداخت

 نکیسا ارغنون خویش بنواخت

(مغنی) مغنی یکی از آلات زھی؛ شبیه قانون وسنتور میباشد. این اله موسیقی در دوره اسلامی در اصفھان ساخته شده است. (رباب) از آلات رشته ای (مھتزه) کمانی؛ تلفظ آن درلغت با فتح اول ( رباب بر وزن صواب) ثبت شده است. پنج ھزارسال قبل ازمیلاد مسیح درعصر راوانا اختراع شد و پادشاه سیلان رباب را  از مأخذ سلطان Rawan Astron راون استرون معرفی نمود است.                        

رباب با اشکال مختلف ذکرشده است. فارابی در تحقیقاتش درباره گام رباب دو سیمه با کلمهء بیضی شکل کشکول مانند لعراب شمال افریقا و اسپانیه دانسته است. مولانای بزرگ رباب این سازسالخورده ؛ شورانگیز؛ با نوای جانبخش؛ با مستی آفرینی و روان بخش بصورت وبا صورت اثرناکش درادبیات ما سیمای شناسایی دارد. مولانای بلخ از نواز آن به قلق روحی می آید و صدای گشاده شدن بھشت را می شنود و نعره آن به منزله فریاد اشک چشم وجگرھای کباب می پندارد. در سماع عارفانه سوخته دل؛ رباب غوغا گراست که عارف را به جلسه می کشاند و به بیخودی میبرد ومست میسازد؛ این مولاناست که میگوید:                            

 ھیچ  می داند چه  می گوید رباب

 زاشک چشم و از جگر ھای کباب

 پوستی ام دور مانده من ز گوشت

 چون  ننالم  در  فراغ و  در  عذاب

 چنبرش گوید بدم من  شاخ سبز

 زین من بشکست و بدرید  آن رکاب

 بانگ ھا ھمچو جرس  در کاروان

 یا چو رعد  وقت  شیران  سحاب

 ای  مسافر  دل   منه  بر  منزلی

 که  شوی خسته  به  وقت اجتناب

 ( بربط ) نوع ازسازھا می باشد که درمعرب بریت از ذوات الاوتار( سازھای زھی ) گفته شده است. مانند عود دربغل گرفته میشود.                                   

ابن سینای دانشمند بلخی دربخش ریاضیات شفابخش بحثی درمورد موسیقی دارد.از نام بردن از ساز ھای زھی که سیم دستان و پرده داشته وبا زخمه یا مظرب به صدا در میآید به بربط اشاره می کند وازسخنان او برمی اید که بربط زمان سامانیان ( خسرو و پرویز ) چھار سیمه بوده است.                                 

درمتون فارسی ازسده سوم ھجری کلمه عود جای بربط را گرفته است. زیرا نفوذ زبان عربی کم کم جای خودرا در ایران باز نموده است اما شعرا و نویسندگان بربط را درآثار بکار میبرند؛ چنانچه سعدی شیرازی میفرماید:                        

 چو     آھنگ   بربط    بود    مستقیم

 کی از دست مطرب خورد گوشمال

 وگر ھر  که   بربط   گرفتی  بدست

قفا خوردی از دست  مردم  چو  دف

 خواجه حافظ شیرازی نیز گفته است :

 نشاندند مطرب به  ھر برزنی

 آغنی  سرایی   و  بربط  زنی

 بیا ساقی از باده  پرکن بطی

مغنی   کجایی   بزن   بربطی

 ( قیچک ) قیچک یکی ازسازھای کھن درموسیقی قدیم مطرح بوده است. واژه ترکی بوده و به معنی آواز؛ گریه و یا فریاد گلو درمتون پشین ثبت گردیده است. نویسندگان کتب موسیقی از ان به نوعی کمانچه تعبیر نموده اند. حتی در دپوره مغل و تیموریان از سازھای مجلسی ( کمانه ای) محسوب شده است.                 

 ( طنبور یا تنبور ) طنبور ازخانواده سه تار « سه سیمه ھا» بوده و در تاریخ گذشته مشاھده میشود که در دوره ساسانیان درمیان اعراب نیز درایام بت پرستی رایج بوده است.                                                                                   

(عود) عود درلغت چوبی است سیاه رنگ که به جھت بخور ومعطر نمودن ھا بسوزانند. این از الات زھی دوات الاوتار از قدیمی ترین آلات موسیقی در نقاط مختلف جھان موجود؛ شناخته شده است.                                                    

( کمانچه ) یک نوع سازی است که با کمان نواخته میشود .کمانچه در قرن سیزده و چھاردھم میلادی به شکل کاسه نیم کروی شکل وپایه آھنی نوک تیز ؛ در خاور میانه مورد استفاده قرار داشت.                                                                

( قانون ) آلهء میباشد به شکل مثلث و مانند ساعد با سطحی مجرد ( تنھا) که دارای ھفتاد و دو وتر میباشد گاھی از روده وگاھی ھم ازسیم ساخته میشود.قانون در کشور ھای اسلامی از قدیم الایام با نام ھای مختلف موجود بوده لاکن کم وبیش تغییر در شکل ظاھری ان مشاھده شده است. اختراع این ساز را به افلاطون و یا برخی به فارابی منتسب داشته اند.                                                            

 قانون پس از اشتھار درکشور ھای عربی درحدود قرن دوازدھم ازطریق اندلس به اروپا انتقال یافته است. حافظ در مورد قانون چنین گفته است:                          

 خدا   محتسب  ما  را  به  فریاد  دف  و  نی بخش

 که سازشرع ازین افسانه بی قانون نخواھد شد

 ( دف یا دایره) یک واژه عبری است معنی کوبیدن را میدھد. یکی از آلات کوبی وضربی میباشد که به دایره مشھور گردیده است. درتمام جھان مروج میباشد. ساختمان وابعاد ھای دف یا دایره دراین رساله موسیقی به خوبی معرفی شده است.

(چنگ) از کھن ترین الات رشتھ ای میباشد وبا سر انگشت نواخته میشود

می گفت که تو درچنک منی

 من   ساختمت  چونت  نزنم

 من چنگ تو ام برھر رگ من

 تو  زخمه  زنی  من تن تننم

 حاصل  تو  ز  من  دل  نکنی

 دل نیست مرا من خود چه کنم

 « شعراز مولانا غزلیات شمس»

رودکی  بر گرفت  و نواخت

 باده اند؛ کوسرود انداخت

« رودکی »

 وقت سحر است خیز ای مایه ناز

 نرمک نرمک  باده  خور چنگ نواز

 « خیام »

 در ختم از تمام دوستداران موسیقی و طبابت خواھشمندم این رساله زیبا را مطالعه بدارند و ھمچنان برای محترم نصرالدین سلجوقی؛ محترم محمد ارشد بھزاد سلجوقی ومحترم استاد عبدالرحمن فریدون سلجوقی که در این رساله زحمات زیاد را متقبل شدند وبا چنین زیبایی درخطاطی ونقاشی و جمع اوری مطالب تاریخی اقدام کرده اند از خداوند منان عمر با صحت و سلامتی وسعادت تمنا میدارم.                     

با حرمت

 ماریا دارو

 تاریخ ٢۵ فبروری سال ٢٠٢۴

05 فوریه
۲دیدگاه

چند سخن پیرامون چاپ دوم کتاب داکترغنیخان

تاریخ  نشر دوشنبه ۱۶ دلو  ۱۳۹۶ –  پنجم  فبروری  ۲۰۱۸–  هالند 

     چند سخن پیرامون  چاپ دوم کتاب داکتر غنی خان 

ومؤلف آن

نوشتۀ : محترم استاد محمد نصیرمهرین

سالهای نخستین سدۀ بیست، به ویژه پس از مرگ امیرعبدالرحمان خان، دانه های تمایل معارف جدید، از بیرون و داخل دربار امیرحبیب الله خان ساقه زد که جای ونشان آن در برگهای تاریخ دهۀ دیگر برجسته است.

ادامه نوشته…

10 مارس
۵دیدگاه

نقد رساله ی «بیدل »

تاریخ  نشر چمعه ۲۰ حوت   ۱۳۹۵ –  دهم  مارچ  ۲۰۱۷  –  هالند

نقد رساله ی «بیدل در پرتو اندیشه های برگسون»

محترم الحاج استاد محمد ابراهیم زرغون

حدود یکسال قبل در صحبتی باجناب استاد محمد ابراهیم  زرغون خبری را از ایشان شنیدم که گویا فیلسوف بزرگ شرق علامه اقبال لاهوری در خلال رساله ای به استناد از یک بیت از غزلیات حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل « رح» ، ایشان را با صراحت لهجه منکر قیامت و منکر معاد خوانده است  و جناب استاد یادآور شدند که در حال نوشتن نقد این رساله  قرار دارند. 

ادامه نوشته…

13 دسامبر
۲دیدگاه

دیدگاه راجع به جشن “ختنه سوری”

تاریخ  نشر سه شنبه ۲۳   قوس  ۱۳۹۵ –  ۱۳  د سامبر  ۲۰۱۶  –  هالند

تشکر از برادر محترم آقای پوهنوال داکتر اسدالله حیدری  که  تقاضای بنده را قبول کردند و دیدگاه خود را در باره این مطلب بیان نموده اند . بنده در باره نوشته  محترم استاد باور بامیک ، چنین نوشته کرده بودم که :

فرهنگیان گرامی و خواننده گان عزیز !

ضمن تشکر از محترم باور بامیک ، نوشته شانرا نشر کردم ولی در باره آن دیدگاهی ندارم ، از دوستان ، فرهنگیان و خواننده گان عزیز میخواهم اگر نظر ی داشته باشند ۲۴ ساعت در نشر آن حاضر است.

زنده باشید

مهدی بشیر

******************

دیدگاه راجع به جشن ” ختنه سوری”

نوشتهء استاد باور بامیک

تقدیم کننده : پوهنوال داکتراسدالله حیدری

برادرگرامی آقای باوربامیک، بعدازتقدیم سلام، جشن ختنه سوری سیاسی تحریری جناب عالی را مطالعه نمودم. متأسفانه آنقدربسویه بالا !! تحریر نموده اید که حتی آقای محمد مهدی بشیرگردانندهء سایت وزین ۳۴ که تقریباً صد درصد در مطالب وارده دیدگاهی می نویسند مگرایشان وهیچ کس دیگری تا امروز که بالغ بر یک هفته ازنشرآن میگذرد،نتوانسته اند ویا نخواسته اند چیزی در باره بنویسند.

ادامه نوشته…

10 دسامبر
۵دیدگاه

محمد مهدی بشیر و سایت وزین ۲۴ ساعت

تاریخ  نشر شنبه ۲۰   قوس  ۱۳۹۵ –  دهم    د سامبر  ۲۰۱۶  –  هالند

محمد مهدی بشیر

و سایت وزین  ۲۴ ساعت

محترم قیوم بشیر «هروی»

ملبورن – استرالیا

دهم دسامبر ۲۰۱۶

برادر گرامی مهدی جان عزیز مدیر مدبر سایت وزین و پرطرفدار ۲۴ ساعت سلام !

نخست از همه آرزومندم لباس عافیت برتن و از صحتمندی کامل بهره مند باشید.

در خصوص اطلاعیه سایت ۲۴ ساعت و نظرات دوستان لازم است یادآور شوم که :

  برای نوشتن یک مطلب خواندنی و یا یک سروده دل نشین تنها  داشتن سواد  کافی نیست و نویسنده یا شاعر می بایست حد اقل درین مسیر قدمی برداشته یا طبیعتآ سرشار از استعداد خدادادی  باشد تا بتواند مطلب خواندنی را تقدیم خوانندگان نماید ، وگرنه بجزء ضیاع وقت برای خودش ودیگران نخواهد بود . 

ادامه نوشته…

05 دسامبر
۵دیدگاه

دیدگاه در بارۀ اطلاعیه سایت ۲۴ ساعت

تاریخ  نشر  دوشنبه  ۱۵  قوس   ۱۳۹۵ – پنجم  د سامبر  ۲۰۱۶  –  هالند

بسمه تعالی

دیدگاه در بارۀ اطلاعیه سایت ۲۴ ساعت

محترم پوهنوال داکتر اسد الله حیدری

برادرنهایت عزیز وگرامی آقای محمد مهدی بشیر!

بعد ازتقدیم سلام، اطلاعیه سایت ۲۴ ساعت را با دیدگاه اقای باور بامیک وجوابیهء شما مطالعه نمودم. بنده بانظرات ودلایل شما کاملاً موافق بوده وآنرا تأیید میدارم. با استفاده از این موقع میخواهم چند مطلب ذیل راخدمت همکاران محترم سایت وزین ۲۴ ساعت محترمانه اشاره نمایم:

ادامه نوشته…

15 اکتبر
۴دیدگاه

پاسخی بر نقد گونه دو پهلوی استاد «بامیک»

تاریخ  نشر شنبه  ۲۴ میزان   ۱۳۹۵ – ۱۵  اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

خواننده گان محترم ،  شاعران و نویسنده گان عزیز  این مقدمه تکرار است :

ممنون  برادر عزیز م قیوم جان بشیر هروی  که به تقاضای بنده لبیک گفتید و دیدگاه خود را در باره این مطلب نوشته نموده اید. بنده در آخر مطلب محترم استاد باور بامیک ، دید گاه خود را طبق معمول چنین نوشته کرده بودم که :

« تشکر از محترم استاد عنایت الله باور بامیک. شاعران عزیزیکه نظر و انتقادی داشته باشند میتوانند بنویسند. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر » موضوع خیلی جالب است ، از تمام شاعران عزیز و همکاران سایت ۲۴ ساعت میخواهم که حتمآ در باره این دیدګاه و آن نوشته نظریات ، انتقادات و پیشنهادات سالم خودرا با رعایت عفت کلام وقلم بنویسند . سایت ۲۴ ساعت در خدمت شان است .

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیر

********************************************************

پاسخی بر نقد گونه دو پهلوی

استاد عنایت الله باور «بامیک»

محترم قیوم بشیر «هروی»

ملبورن – آسترالیا

پانزدهم اکتوبر ۲۰۱۶

نسبت مصروفیت های کاری درین اواخر کمتر وقت می یابم تا به مندرجات نشرات انترنیتی مروری داشته باشم ، اما امروزفرصتی دست داد تا نگرشی داشته باشم به مطالب منتشره در سایت وزین ۲۴ ساعت که نوشته ای تحت عنوان «  شاعران نوگرا و شاعران کهنه گرا » ازجناب استاد عنایت الله باور بامیک نظرم را بخود جلب کرد.

ادامه نوشته…

15 اکتبر
۶دیدگاه

حد صلاحیت در تنقید

تاریخ  نشر شنبه  ۲۴ میزان   ۱۳۹۵ – ۱۵  اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

تشکر از برادر گرامی جناب آقای عالمی عزیز ، مقاله زیبا و  جالبی  را تقدیم خواننده گان عزیز ۲۴ ساعت نموده اید. از شاعران محترم ، نویسنده گان ارجمند و قلم بدستان گرامی تقاضا مینمایم در صورتیکه خواسته باشند سلسله این مقاله را دادامه دهند ، سایت ۲۴ ساعت در نشر آن البته با رعایت عفت قلم وکلام آماده نشر است.

به امید صحت وسلامتی همۀ تان .

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیز

***********************************

حد صلاحیت در تنقید

Limitation of Qualification in Criticism

محترم سید همایون شاه “عالمی”

چهاردهم اکتوبر دوهزار و شانزدهم میلادی

افغانستان

طوریکه ازعنوان برمی آید میخواهم راجع به تنقید و انتقاد بنویسم، البته راجع به انتقاد در عموم و اما دربارۀ نقد نویسی در خصوص. انتقاد پدیدۀ است که جنبه های مثبت و منفی دارد و متکی براهداف منتقد و نقد گر است حالا میخواهم در عموم بحثی را در بارۀ انتقاد آغاز نمایم.

ادامه نوشته…

13 اکتبر
۵دیدگاه

نگرش گذرا بر نقد و تحلیل آقای استاد بامیک

تاریخ  نشر پنجشنبه ۲۲ میزان   ۱۳۹۵ – ۱۳  اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

دوستان عزیز این مقدمه تکرار است :

جهانی سپاس از برادر عزیز آقای محمد زاهدی که به تقاضای بنده لبیک گفتید و دیدگاه خود را در باره این مطلب نوشته نموده اید. بنده در آخر مطلب محترم استاد باور بامیک ، دید گاه خود را طبق معمول چنین نوشته کرده بودم که :

« تشکر از محترم استاد عنایت الله باور بامیک. شاعران عزیزیکه نظر و انتقادی داشته باشند میتوانند بنویسند. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر » موضوع خیلی جالب است ، از تمام شاعران عزیز و همکاران سایت ۲۴ ساعت میخواهم که حتمآ در باره این دیدګاه و آن نوشته نظریات ، انتقادات و پیشنهادات سالم خودرا با رعایت عفت کلام وقلم بنویسند . سایت ۲۴ ساعت در خدمت شان است .

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیر

************************************

بنام آنکه هستی نام از او یافت

نگرش گذرا بر نقد و تحلیل آقای استاد عنایت الله باور بامیک

زیرعنوان ” شاعران نو گرا وشاعران کهنه گرا “

محترم محمد زاهدی

نگرش گذرا بر نقد و تحلیل آقای استاد عنایت الله باور بامیک زیرعنوان ” شاعران نو گرا وشاعران کهنه گرا “ که یکشنبه یازدهم میزان برابربا دوم اکتوبر درسایت ۲۴ ساعت به نشر رسیده است.

ادامه نوشته…

09 اکتبر
۵دیدگاه

راجع به ” شاعران کهنه گراوشاعران نوگرا “

تاریخ  نشر یکشنبه  ۱۸  میزان   ۱۳۹۵ –  نهم    اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

جهانی سپاس از برادر بزرگوار جناب آقای پوهنوال داکتر اسدالله  حیدری عزیز که به تقاضای بنده لبیک گفتید و دیدگاه خود را در باره این مطلب نوشته نموده اید. بنده در آخر مطلب محترم استاد باور بامیک ، دید گاه خود را طبق معمول چنین نوشته کرده بودم که :

« تشکر از محترم استاد عنایت الله باور بامیک. شاعران عزیزیکه نظر و انتقادی داشته باشند میتوانند بنویسند. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر » موضوع خیلی جالب است ، از تمام شاعران عزیز و همکاران سایت ۲۴ ساعت میخواهم که حتمآ در باره این دیدګاه و آن نوشته نظریات ، انتقادات و پیشنهادات سالم خودرا با رعایت عفت کلام وقلم بنویسند . سایت ۲۴ ساعت در خدمت شان است .

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیر

********************************

بسمه تعالی

دیدگاه راجع به ” شاعران کهنه گرا وشاعران نوگرا “

نوشتهء آقای عنایت الله باور بامیک.

برادر گرامی آقای استاد باور بامیک!

بعداز تقدیم سلام، نوشتهء شما را دوسه بار خواندم. باکمال تأسف ازتحریری شما کدام نتیجه ومفهوم واضح وروشن گرفته نتوانستم.یک جا میفرمائید : شاید یک شعارمنظوم وروشن (مقصد شما چیست ؟) بتواند در مخاطبان امروزایجاد انگیزه وبیداری کند تا یک شعر انبا شته از مفاهیم انتزاعی ولبریزاز زرق وبرق عناصر بدیعی وبیانی.

ادامه نوشته…

02 اکتبر
۱ دیدگاه

شاعران کهنه‌ گرا و شاعران نوگرا

تاریخ نشر یکشنبه  ۱۱  میزان   ۱۳۹۵ –  دوم  اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

شاعران کهنه‌ گرا و شاعران نوگرا 

استاد عنایت الله باور بامیک

دیگر زمان آن نیست که به سبک سده های چهار و  پنج، هفت و هشت و مکتب های خراسانی و عراقی شعر بگوییم. شاعر باید شعر زمان و‌مکان خود را بگوید و با جهان‌ بینی و‌گفتمان  امروز برای مخاطبان عصر خود آفرینش ادبی داشته باشد. شعر کهنه با همان فضای کهنه با وجود داشتن ویژه‌ گی های خوب هنری به درد زمان و‌ مخاطب امروز نمی‌ خورد.

ادامه نوشته…

05 ژانویه
۴دیدگاه

نظری کوتاه بر کتاب بوزینه ی که بودینه

تاریخ نشر یکشنبه ۵ جنوری ۲۰۱۴  هالند

نظری کوتاه بر کتاب

(بوزینه ی که بودینه نیست )

و نگرشی بر بیت منسوب به ابوالمعانی بیدل : 

هیچ شکلی  بی هیولا  قابل  صورت نشد

آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود

قیوم بشیر

ملبورن – آسترالیا

دوم جنوری  ۲۰۱۴ میلادی

سی ام صفرالمظفر ۱۴۳۵ هجری قمری

دوازدهم جدی ۱۳۹۲ هجری شمسی

قیوم بشیر

قیوم بشیر

حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بن عبدالخالق بیدل بزرگترین گوینده ،عارف و صوفی بلند اندیش سرزمین پهناور هند بشمار می آید که درسال (۱۰۵۴ هجری قمری) در عظیم آباد پتنه  مرکز ایالت بهار هند تولد گردیده و به روز پنجشنبه چهارم ماه صفر المظفر(۱۱۳۳ هجری قمری) به عمر هفتاد و نه سالگی در سواحل روخانهء جمنا واقع دهلی رخ در نقاب خاک کشید و بدیدار معبود شتافت .

ادامه نوشته…

04 ژانویه
۲دیدگاه

نوشته کوتاه به کتاب بوزینه که بودینه نیست

تاریخ نشر شنبه ۴ جنوری ۲۰۱۴  هالند

محمد اسحاق « ثنا »

محمد اسحاق « ثنا »

نوشته کوتاه به کتاب بوزینه که بودینه نیست

محمد اسحاق ثنا

ونکوور، کانادا

****

بوزینه که بودینه نیست عنوان کتابیست که در شرح این بیت حضرت ابوالمعانی بیدل رح  

( هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نبست   کادمی هم پیش از این آدم شود بوزینه بود )

که توسط نویسنده آگاه و بیدل شناس مطرح کشور محترم حاجی محمد ابراهیم زرغون مقیم کشور ناروی نوشته شده و به کوشش جناب دوکتور حفیظ شریعتی سحر و به صفحه آرایی حمید الله رحیمی در اول پاییز ۱۳۹۲ هجری شمسی به تیراژ ۱۰۰۰ نسخه در استانبول ترکیه به زیور چاپ آراسته گردیده است که یک جلد آن توسط نویسنده اثر که لطف همیشه گی با من دارد برایم رسید .

ادامه نوشته…

11 دسامبر
۲دیدگاه

اظهارامتنان

تاریخ نشر  چهار شنبه ۱۱ دسامبر ۲۰۱۳ هالند

پوهنوال داکتر اسدلله حیدری

پوهنوال داکتر اسدلله حیدری

بسمه تعالی

اظهارامتنان ازپاسخ آقای محترم سیدهمایون شاه عالمی

برادردانشمند وگرامی آقای عالمی!

بعد ازتقدیم سلام وآرزوی صحتمندی شما،جواب مفصلی راکه راجع به نظرکوتاه بنده دربارهء سروده “خشم کردگار” ارایه نموده بودید، مطالعه نموده و بسیارمستفید گردیدم.

برادر گرامی! باید بعرض برسانم که اولاًبنده قصد نقد کردن سرودهء زیبای شمارا نداشته ودر خود این صلاحیت رانمی بینم که شعرشما ویا ازهر شاعر دیگری را نقد نمایم. طوریکه درنظرکوتاه خود نیزتذکرداده بودم که من بعد از صنف نهم لیسه عالی نجات الی گرفتن درجه دکتورا دررشته انجنیری  ساختمانی، وهمچنان تدریسم دردانشگاه کابل وانستیتوت پولی تخنیک کابل بوده که کاملاًازادبیات وشعروشاعری به دوربوده ام.

ادامه نوشته…

09 دسامبر
۱ دیدگاه

پاسخ به محترم پوهنوال داکتر حیدری

تاریخ نشر دوشنبه ۹ دسامبر ۲۰۱۳ هالند

سید همایون شاه (عالمی)

سید همایون شاه (عالمی)

پاسخ به محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

سید همایون شاه (عالمی)

۹ دسامبر ۲۰۱۳ م

کابل – افغانستان

جناب محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری درود برشما! امیدوارم صحت و سلامت باشید. ازینکه سرودۀ ناچیز بنده جلب توجه تان قرار گرفته و مهمتر از آن دقت کرده و نقد نوشته اید بنده خوشحالم. (شوقیست شعر گفتن و شاعر که نیستم – با معنی و لغات و ضمایر که نیستم) این سروده را به عجله سرودم و از اشتباهات محفوظ نیست. اگر اشتباه نکنم بحر این سروده ( هزج مسدس محذوف) است یعنی (مفاعیلن مفاعیلن فعولن)

چرا امــــروز خوبان زیر  دارَند

زچه این دولتی هــــــــا نابکارند

ادامه نوشته…

08 دسامبر
۱ دیدگاه

یک نظرکوتاه برشعر”خشم کردگار”

تاریخ نشر یکشنبه ۸ دسامبر ۲۰۱۳ هالند

پوهنوال داکتر اسدلله حیدری

پوهنوال داکتر اسدلله حیدری

 یک نظرکوتاه برشعر”خشم کردگار”

برادر گرامی آقای محمد مهدی بشیر!

بعدازتقدیم سلام وآرزوی صحتمندی شما امروزقدری درسایت وزین شما درگردش ومطالعه بودم که ازاشعارومضامین پرمحتوای آن مستفید گردیدم.

میخواهم یک پاسخ ویا بهتربگویم یک نظرکوتاه برشعر”خشم کردگار” اثر برادرعزیزما آقای سیدهمایون شاه عالمی بنویسم.

ادامه نوشته…

01 آگوست
بدون دیدگاه

نقد زبان شعری پرستوهای شهلا

تاریخ نشر پنجشنبه  اول آگست  ۲۰۱۳ هالند

نقد زبان شعری پرستوهای شهلا

دکتر بیژن باران

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم

گفتا که شب رو است این، از راه دیگر آید

                                           حافظ 

مجموعه شعر، پرستوها، شهلا، انتشارات امیری، کابل، ۱۳۹۲، شمارگان ۱۰۰۰. نشر اولین کتاب شاعر هیجان آور است. مزین با مطلع شعر تاگور با تخالف آزادی/ خانواده: بگذار پرواز در آُسمانها/ به جمع کردن بالها بر فراز آشیانه پایان یابد. بمعنای رجحان قید خانواده بر رهایی پرواز است. فهرست ۱۱۵ شعر این کتاب ۱۳۰ صفحه ای رئوس زیر را دربر می گیرد: زن، فصول، عشق، تخیل، عاطفه، مراسم، خانواده. زبان و استعارات این مجموعه شعر، بررسی می شوند. 

ادامه نوشته…

27 فوریه
بدون دیدگاه

مکثې برنوشتــﮥ

تاریخ نشر چهار شنبه ۲۷ فبروری  ۲۰۱۳ هالند

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

مکثې برنوشتــﮥ جناب نگارگرو د.هاشمیان درمورداشعار بیدل

  بخش دوم  و نهایی

***

دوکتورصلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

۲۷ / ۲ / ۲۰۱۳

****

واما هست موارد که فهم ما از شعر با فهم اصلی شاعر ویا فهم درک عُمق و بُعد ارایه شده در شعراز جانب شاعر،  متفاوت است. سالهای سال شنیدیم که دین وفرهنگ جامعــ مربوط آن افیون ملتها است و دین وسیلــ دردست استثمار گران؟! برای انقیاد استثمار شوندگان. ومثال می آوردند که: 

ادامه نوشته…

26 فوریه
بدون دیدگاه

مکثې برنوشتــﮥ

تاریخ نشر سه شنبه ۲۶ فبروری  ۲۰۱۳ هالند

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

 مکثې برنوشتــﮥ جناب نگارگرو د.هاشمیان درمورداشعار بیدل

بخش اول

***

دوکتورصلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

۲۶ / ۲ / ۲۰۱۳

***

نوشته های جناب دوکتور سید خلیل الله هاشمیان را درسایت های افغانی و نشرات شان بـدقـت مطالعه نموده. این نوشته ها وتحقیقات  را برای خود و انشاء الله که برای هزار ها هموطن و خواننده الهام بخش، مفید وارزشمندمیدانم و مستفید میشویم.

ادامه نوشته…

28 سپتامبر
بدون دیدگاه

افزایش درد دیگری بر درد های زبان و هنر

تاریخ نشر جمعه ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ هالند

مسعـود اطـرافی

مسعـود اطـرافی

مسعـود اطـرافی

” اشک وباران”

*****

افزایش درد دیگری بر درد های زبان و هنر و فرهنگ ما 

*******

هراثرهنری یک پیغام است وبدیهی است،که این پیغام ازپیغام ده = هنرمند،به پیغام گیر = خواننده،شنونده وبیننده باید برسد .
با این حساب پیغام ده وپیغام گیربه پیغام بخش=رادیو وتلویزیون و تیاترو نشریه ها و بنگاه های نشراتی و…احتیاج دارند وخط پیغام ده وپیغام گیر روشن است،یکی پیغام میدهد و دیگری میگیرد ولی میمان پیغام بخش،که نقش وی در بین چه است؟

اکثراُ پیغام بخش ها تاجروکسبه اند و بیشتر به جیب هایشان میاندیشند تا به روند زبان و هنر و ادب و فرهنگ جامعه واین مطلب را میتوان در بسیاری از کتابهای،که دربنگاه های نشراتی افغانها درپیشاور پاکستان چاپ شده اند به خوبی نشاندهی کرد. وآنهم با این فورمول ساده: هرکه پول داد هر چرندی را که خواست برایش چاپ میکنند، تا نفع ببرند و این فایده اگر معنویات جامعه را لگد مال هم کند برایشان مهم نیست،مهم اینست که ضرر نکنند .

ادامه نوشته…

28 ژوئن
بدون دیدگاه

نگاهی به خاطرات محمود طرزی

از رف کتاب

نگاهی به

خاطرات محمود طرزی

·  این اثر، پس از گذشت نزدیک به یک سده و قرن، به دست چاپ سپرده شد

گرد آورنده  و نویسندهٔ مقدمه: داکتر روان فرهادی

شهر گت تینگن، جرمنی

هشت سرطان ۱۳۹۱هـ. خ.

۲۸ جون ۲۰۱۲ع.

صدیق رهپو طرزی

صدیق رهپو طرزی

نگاه گر: صدیق رهپو طرزی

  چشمهٔ گل آلود

از عنوان که چون دریچهٔ باز، نگاهی به محتوا دارد، می آغازم.

عنوانی که برای این اثر بر گزیده شده، به باور من، شیشهٔ این دریچه را به شدت مکدر ساخته است. درونمایه این کتاب همانا ٫٫ دیدنی ها و شنیدنی ها،، آخرین نوشتهٔ محمود طرزی پیش از مرگش در ۱۹۳۳ع. می باشد. پس باید به صورت روشن این عنوان برای کتاب بر گزیده می شد.

برای من شگفت انگیز است که آقای روان فرهادی که رشتهٔ اصلی کارش زبان شناسی است ـ کار در ادارهٔ سیاسی رشتهٔ دوم ـ در این مورد ساده ترین قانون جمع بستن اسم ها را به زبان پارسی، مراعات ننموده است. او به جای ٫٫ خاطره ها،، جمع عربیش را که ٫٫ خاطرات،، می باشد، آورده است. او به تر از همه می داند که واژه گان بیگانه و وامی آن گاهی که وارد زبان اصلی می گردند، بر اساس دستور زبان اصلی صرف یا گردان می گردند. در زبان پارسی اسم همه بیجانان به ٫٫ها،، و همه جانداران به٫٫ ان،، جمع بسته می شوند. البته در این قاعده واژه گانی که به ( ه ) غیر ملفوظ ختم می گردد، اشتثنا شمرده می شوند مانند: بچه که جمعش بچه گان یا مرده که مرده گان می گردد.

ادامه نوشته…