۲۴ ساعت

آرشیو آوریل, 2024

29 آوریل
۱ دیدگاه

یادی از علامه استاد صلاح الدین سلجوقی، فیلسوف، نویسنده، شاعر و دیپلمات شناخته شدهء کشور.

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

  یادی از علامه استاد صلاح الدین سلجوقی ،فیلسوف ،

نویسنده ، شاعر و دیپلمات شناخته شدهء کشور.

این مطلب در سال ۲۰۱۱  تحریر یافته بود و اینک با ویرایش  مجددآ تقدیم میگردد:

قیوم بشیر هروی

۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – آسترالیا

به سلسله معرفی فرزانگان  علم و فرهنگ سرزمین ما اینک یادی می کنیم از زنده یاد علامه استاد صلاح الدین سلجوقی ، انسان متواضع ، روشن ضمیر و سخاوتمندی که زیاد می دانست و به فراوان می نگاشت ، او اندیشمندی بود به تمام معنی فرهیخته ، آموزگاری بود وارسته ، شاعری بود نکته سنج ، عالمی بود با دانش  ، امانت داری بود امین و خدمتگذاری بود مصدق که وظیفه اش را به درستی انجام میداد.

استاد صلاح الدین سلجوقی  در سال ۱۲۷۶ هجری شمسی در ناحیهء پایحصار شهر باستانی هرات در یک خانوادهء متدین و اهل دانش و فضیلت بدنیا آمد. ایام کودکی و نوجوانی را به کسب دانش و ادب سپری نمود و ادبیات فارسی را در نزد پدرش مرحوم مفتی سراج الدین سلجوقی که از سرشناسان و فرهیخته گان نامی هرات بود ، فرا گرفت  ونسبت ذکاوتی که داشت همزمان با سعی و کوشش فراوان به مقدمات دروس عربی آشنا گردید و همین مسئله باعث شد تا در مدرسه سلجوقی های هرات شامل و به کسب علوم متداولهء آنروز بپردازد و راه را برای فراگیری علوم پیشرفتهء دیگر بگشاید. چنانچه ا و سپس به کشور های پاکستان ، هند و عربستان سفر کرد و در آنجا به زبان های اردو ، انگلیسی و عربی تسلط کامل یافت و در راهء تصوف قدم گذاشت و در آموختن فلسفه نیز تا حدی کوشید که بعنوان استاد مسلم فلسفه ، تصوف ، الهیات و ماورالطبیعه شناخته شد.

علامه سلجوقی در معرفی خود چنین گفته است :

 “من در هرات از یک عایله ‌یی که تا یاد می‌ دهند علمای معقول و منقول بوده‌اند، به وجود آمده‌ام.”

در قسمت دیگر چنین می گوید:

“تا مدتی به شیوۀ اجداد خود منسلک بودم که بعد از آن شوق مطالعه و مزیدِ غور در ادب و اخلاق و الهیات و تصوف مرا قدری بیشتر جانب فلسفه سوق داد.”

همین بینش و نگرش خردمندانهء وی موجب شد تا در سال ۱۲۹۴ هجری خورشیدی بعنوان جوانترین  مفتی محکمهء شرعی هرات برگزیده شود  و به صفت  کارمند رسمی دولت ایفای وظیفه کند.

مرحوم سلجوقی درسالهای بعد نیز در پست های مختلف دولتی در هرات و کابل ایفای وظیفه نمود. چنانچه در سال ۱۳۰۰ خورشیدی مدیر معارف در زادگاه اش هرات گردید و با خلاقیت و نبوغ سرشارش به خدمات ارزنده ی در چارچوب وزارت معارف پرداخت  و بحیث مدیر جریدهء « اتفاق اسلام » و جریدهء « فریاد» در هرات مشغول گردیده و خدمت نمود.  سپس رهسپار کابل شده  و مدتی را به صفت آموزگار به تدریس منطق و ادبیات در دبیرستان امانی ، فارسی و عربی در دبیرستان حبیبیه و و ادبیات در دبیرستان استقلال  پرداخت و همزمان عضو فعال دارالتألیف نیز بود.

مرحوم علامه سلجوقی پس از تأسیس انجمن ادبی هرات باستان که در بیست و سوم قوس سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی با تلاش مداوم تعدادی از روشنفکران هرات  بعنوان نخستین انجمن ادبی کشور درخشید ، همکاری اش را با آن آغاز و همچنان ادامه داد و پس از یک دورهء ۱۲ ساله که نسبت مشکلات گوناگون برای مدت چهار سال وچهارماه تلاش های این انجمن به خاموشی گرائید و مجلهء هرات نیز همزمان از چاپ باز مانده بود ، با تلاش پیگیر و توجهء خاص روانشاد محمد ابراهیم رجایی ، استاد صلاح الدین سلجوقی ، محمد علم غواص ، استاد فکری سلجوقی و عبدالکریم خان احراری در برج سرطان سال ۱۳۲۷ خورشیدی تحت نام « کلوپ ادبی هرات » دوباره به کار آغاز کردو مجلهء هرات نیز دوباره توفیق چاپ یافت . مرحوم سلجوقی بعد ها در پست های گوناگون دولتی از قبیل مدیریت جریدهء « ثروت» ، مدیر مطبوعات وزارت امور خارجه ، منشی دارالتحریر شاهی ، کنسول افغانستان در بمبئی ، ژنرال کنسول افغانستان در دهلی  و مستشار در سفارت افغانستان در کراچی خدمت نمود و در سال ۱۳۲۸ بعنوان وکیل منتخب شهر هرات در دورهء هفتم شورای ملی  راه یافت  و  در سال ۱۳۳۲ خورشید  ریاست مستقل مطبوعات را بعهده گرفت .

شادروان علامه سلجوقی علاوه بر زبان مادری اش به زبان های پشتو ، عربی ، انگلیسی و اردو تکلم می نمود و مترجمی بود درستکار و نویسنده ای بود که حقایق را صادقانه بیان میداشت .  

از علامه صلاح الدین سلجوقی آثار متعددی به زبان های دری و عربی  بجا مانده که در زمینه های فلسفه ، اخلاق ، سیاست ، ادب ، هنر ، الهیات وعلوم اجتماعی تحریر یافته است. برخی از آثار بجا مانده از شادروان سلجوقی  به شرح ذیل می باشد:

۱ – آیینهء تجلی .

۲ – اشعار پراگنده .

۳ – گوشه ء از پیغام تو .

۴ – افکار شاعر .

۵ – مقدمهء علم اخلاق .

۶ – جبیره .

۷ – نگاهی به زیبایی .

۸ – تجلی خدا در آفاق و انفاس .

۹ – تقویم انسان .

۱۰- ترجمهء تهذیب الاخلاق ابن مسکویه .

۱۱-  نقد بیدل .

۱۲ – محمد در شیرخواره گی .

 صبحگاهء  روز یکشنبه هفدهم جوزای سال ۱۳۴۹ هجری خورشیدی بود که خبر جانکاهء درگذشت عالم ربانی ، فیلسوف نستوه ، نویسندهء چیره دست ، شاعر ممتاز ، مؤرخ نامدار و دانشمند فرزانه علامه استاد صلاح الدین سلجوقی  که درست چند ساعت قبل جان به جان آفرین سپرده بود در سراسر شهر پیچید و همگان را  سوگوار ساخت .

آری ! در شامگاهء شانزدهم جوزای ۱۳۴۹ مادر میهن در ماتم از دست دادن فرزند فرزانه ای از دیار خواجه عبدالله انصاری به سوگ نشست که دست اجل او را به کام مرگ کشیده بود . این آزاده مرد  که پنجاه و پنج سال از عمر پربارش را در خدمت فرهنگ  و مردم سرزمینش سپری نموده بود و با دانش اندوخته اش در جهت تنویر جامعه عالمانه قدم برمیداشت در هنگام مرگ ۷۳ سال سن داشت.

روحش شاد و یاد وخاطره اش جاودانه باد

و اینک منظومه ای را که  توسط شاعر حساس و شیوا بیان کشور مرحوم  استاد ضیاء قاری زاده در رثای استاد فقید سلجوقی سروده شده بود تقدیم خواننده گان محترم می نماییم که از جریدهء ترجمان مؤرخ بیست و یکم جوزای ۱۳۴۹ چاپ کابل اقتباس گردیده است :

در رثای سلجوقی

استاد    بزرگوار  ،  سلجوقی

مجموعهء افتخار ،   سلجوقی

گم کرده جوانی   پر از غوغا

ای پیر خرد شعار ،  سلجوقی

ای بلبل  باغ  خواجهء  انصار

ای رازی ، رازدار، سلجوقی

در  سلسله    نوائی   و جامی

ای نغمهء  سازگار،  سلجوقی

آفاق   نورد   و  انفس   آرائی

خاقانی  پخته  کار ،  سلجوقی

ای پیرهرات را به صد میدان

پی رفته  مرید وار ، سلجوقی

ای بزم  تو پر لطیفه و حکمت

ای جبر تو  اختیار،  سلجوقی

بر  یاد   ز  نون  آتنی   بستی

بر چرخ  رواق کار، سلجوقی

بن هانی  و بونواس  ما بودی

بن  ثابت و یا بشار ، سلجوقی

ای بسته نظرزنیک وزشتی دهر

ای رسته ز گیرودار، سلجوقی

ای رو به نقاب خاک  درکرده

بر گیر سر از مزار، سلجوقی

من آمده ام  که  بر سر گورت

شعری  بکنم  نثار ،  سلجوقی

حاشا که دگر جهان برون آرد

چون تودر شاهوار،  سلجوقی

آخر به سراغ  رفته گان رفتی

بنوشته  خط  غبار ،  سلجوقی

از بس که گریستم به یادت من

شد   دفترم  آبدار  ،  سلجوقی

و همچنین دو استاد  گرانمایه دیگر هر یک مرحوم  استاد خلیل الله خلیلی  و مرحوم استاد عبدالرحمن پژواک نیز در رثای شادوران سلجوقی چنین سروده اند که اینک  بترتیب تقدیم می گردد:

خورشیدِ اهل علم

خورشید  اهل علم ، بلند   آسمان  فضل
سلجوقی آنکه  دهر بنازد  به   نام  وی
بعد از وفات  حضرت جام ی  دگر  ندید
شمعی  به روشنایی  وی  محفل  هری
فرهنگ شرق وغرب به بال کمال خویش
شهباز  فکر چرخ   نوردش  نمد  طی
رازی که حل نگشت به  قانون بوعلی
از مولوی  شنیده  به سوزنده  ساز نی
سال وفات وی چو خلیل ز طبع جست
گفتا که” باد  رحمت عام  خدا بر وی”

و استاد عبد الرحمن پژواک در رثای او گوید:

پیرِ طریقت
از چه گریه  به  چیزی  که از  رضای خداست
به نص دین و به  دستور عقل هر دو خطاست
بمیرد  عقل  چو  استاد   دین   و  دانش   مُرد
چو عقل  مُرد  ،  توان  رضا  و  صبر کجاست
به   حیرتم    که   چسان    آسمان   نمی افتاد
که او فتاد  و هنوز این  بنای  هرزه  زیباست
ز  همدمان    تو    آنجا    سنایی    و    عطار
ز  رهبران  تو  آنجای  شمس   و   مولاناست
ستاره  حافظ  و  سعدیست  بر یسار  و   یمین
نشسته   بیدل  و خاقانی  اند بر چپ  و راست
تو  رفتی    و  همه    مردگان    زنده    هنوز
ببین   تفاوت  ره  از  کجای  ته  به   کجاست
سیه   پوش   چو  پژواک ای   جوان   امروز
که  مرگ  پیر  طریقت    مصیبت    برناست.

منابع :

۱ –  جریدهء ترجمان .

۲ –   وبلاگ محترم مسلم سلجوقی .

۳ –  صفحه ی انجمن افغانها در ایرلند.

29 آوریل
۱ دیدگاه

لوگرم

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 لـوگـــرم

ای خـدا شـد قـرب نیـم قـرن، لوگـرم گـم کـرده ام

ازمـظـالـم هـای روزگـار،تـاج سـرم گـم کـرده ام

ظـلـم نـوکـرهــای روس،بنـمــوده دورازکـشــورم

دلــبــران رشــک آهـــوی خـتـــن، گــم کـــرده ام

عـمـرمـن بـیهـوده بگـذشت،جانم ازتـن رفتـنـیـست

چـونـکـه ازجــورزمـان،لـوگـروطـن گـم کـرده ام

روزگــا رغــرق نعـمـت هـا،بـه دامـانـش گـذشـت

حیف وصد حیف سالهاست،گل پیرهن گم کرده ام

دوری مـام عــزیـزم جـان مـن خــواهـد گــرفــت

چــونــکـه از بـخــت بــدم،آرام تــن گـم کــرده ام

مـیــوه هــای بـی نظـیـرودخـتــران رشـک حــور

آن صـفـــای مــردمــان، لــوگــری گــم کـــرده ام

آرزوی بــوســـه ی خـــاک وطــن دارم هــمـیــش

بــال وپـربـشـکـسـتــه ام،راه وطــن گــم کـــرده ام

بـسـکـه افــزون شـد بـه مـیـهــن نـوکـران اجـنـبــی

فــــرق بـیــن خــایــن وخــادم وطــن گــم کــرده ام

زادگــاه پــدر بــودش،آبــبـــازکِ فــــردوس قریــن

آخــــرش آن زادگـــاهِ جـــد مـــان، گـــم کــــرده ام

یـارب ازلـطـف عـظـیـمت،کن”حیدری“راهی وطن

تـا نـگــویـد دیـگــرش،جـانـش زتــن گــم کـــرده ام

پوهنوال داکتراسد الله حیدری

۲۶ اپریل ۲۰۲۴

سدنی – آسترالیا

29 آوریل
۳دیدگاه

درخشیدن

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

درخشیدن

درخشیدن خورشید

در چشمان شبگونت

ستاره ی بامدادیست

در کوچه های تیره رنگ زندگی

و من همان پیامبر امید هام

که با مرغان سحر هم آوازم

و در نخستین صدای بامدادان

ترا می سرایم عاشقانه

و دوست دارمت صادقانه

و می خواهمت صمیمانه

و دورت می خواهم

ازتمامی اندوه های شبانه

و غم های پر بهانه

هما طرزی

۲۴ مارچ ۲۰۲۴

نیویورک

29 آوریل
۱ دیدگاه

سفرِ عشق

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 سفر عشق

عیش  خود  در  سفر عشق  شما  می بینم

گر درین   راه   بصد   گونه   بلا   می بینم

سال ها در  طلب   وصلِ   تو  ره   پیمودم

باز هم  منزلِ  خود   از  تو  جدا   می بینم

ما  و این  مرحله ها  تا برسیم   پیش شما

دور  خالِ   رخِ    تو   نورِ   خدا  می بینم

باورم هست  که  در سایه ی  زلفِ توکشم

نَفَسِ  راحتی   کان   بالِ    هما    می بینم

بسته در پیچ وخمِ زلفِ  شما پای  و سرم

خبرم نیست که  خوابت به  کجا  می بینم

عمر بگذشت هنوزم هوس    باده به سر

پرده ی راز که  در ساز و  نوا  می بینم

شاهدی عشوه گری را که  به بر برگیرم

این   تنعُّم    بخدا   بِه   ز   ریا   می بینم

علم و دانش  زدلم در رهِ عشق تو برفت

فیضِ عشق  است قلم را که رسامی بینم

خنجری نقشِ غزلهای تو در دل بنشست

سحرِ شعرُ و سخنت در همه جا می بینم

شیخ مولوی خنجری

پنجشنبه ۲۴ اسد ۱۳۸۱ خورشیدی

نو آباد – قلعه باباصالح – ولایت لوگر

29 آوریل
۱ دیدگاه

تو عشقِ من و قلبِ من

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

تو عشق من و قلب من

تو عشق من ‌ قلب  من   و‌  جان   من  توئی

هم عرش و فرش و عالم  امکان  من  توئی

ای حور  و  نور  و  ماه و پری یار دل پسند

مرجان  من  و   لعل   بدخشان   من   توئی

ای  آهوی  سعادت   گلزار   عز   و     ناز

آلاله   های    دشت  و   بیابان    من  توئی

در  کوی   دل   خیال     تر ا    پروریده ام

ناهید  من  ستارهٔ     خوبان    من    توئی

شهناز  من  مبارک     من    تاج    افتخار

دانسته ای که نور   دوچشمان  من  توئی

شام  و سحر   به   عطر  تنت   آرمیده ام

چون   کوچه باغ عطر  گلستان   من توئی

تصویر  دل  همی   کشد   هردم    خیال تو

نقش و  نگار  خانه   و  دیوان  من  توئی

قربان  قد  و  ساغر   چشمان    مست  تو

قربان شوم که همچنین قربان  من توئی

خورشید من  به  عالم   دل   یکدمی  بیا

چون کوه  و  دشت وعالم امکان من توئی

دلدار من  که  وعدهٔ دیدار وصل  توست

جانم بیا  که  حضرت   مهمان   من توئی

چون   مبتلای   بزم    شبستان    واعظم

درشهد سخن  بلبل  خوشخوان  من توئی

  ملا عبدالواحد واعظی

۲۴ اپریل ۲۰۲۴

28 آوریل
۱ دیدگاه

عشق پیری

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

عشق پیری

پیر گشتم دل  مگر  شوق  جوانی می کند

صبحگاهان یادی  از آن یار جانی می کند

باده ی از خون دل خوردیم در هنگام شب

محتسب  از حال  مستم بد  گمانی می کند

دور کردم  نقش دوئی از  درون  سینه ام

در اَرِنِی یار  شیرین   لَن تَرَانِی   می کند

گفتم ای یار عزیزم  رحم کن بر  حال من

بعد ازین دلبر به حالم  مهربانی  می کند

رخت بر بستیم و با وارستگی سوی عدم

پیک حق بین خانه ی ما را نشانی می کند

عشق پیری عشق شهوت نیست یاران عزیز

سوز و دردیست کز درون آذر فشانی می کند

خنجری کانِ معانیست  در بدخشانِ دلت

زنده دل از شعرِ تو گوهر ستانی می کند

شیخ مولوی خنجری

۲۷ حمل ۱۴۰۳ خورشیدی

چهاردهی – کابل

 

28 آوریل
۱ دیدگاه

بالِ شکسته

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

بالِ شکسته

به دل دارم بپروازم   به سویت
ببینم   روی   زیبا    و نکویت

میان شعله های   سینه ی  زار
که می سوزد دلم  در آرزویت

شکسته بال پروازم  به  گلشن
وگرنه تازه  می گشتم ز بویت

گرفتارم به چشم  خوشگوارت
چو آهو در بیابان  من به کویت

مرا بگذار کنار  آب   رحمت
که خشکیده چمن زارم ز جویت

اگر دل را نمی بستم به مهرت
نمی‌گشتم مدام در جستجویت

عالیه میوند

۹ دسامبر ۲۰۲۲

فرانکفورت

28 آوریل
۱ دیدگاه

بحرِ گهر

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

بحر گهر

۲۹ الف

 من ز تو غافل و برمن چه نظر  هاست ترا

 بی خبر از  خودم  افتیده   خبر هاست ترا

 تو نهانی  نظرت  با  من  و  من  می دانم

 که به سر منزل  مقصود  گذر هاست  ترا

 پرده  بر ظاهر خورشید  فتد  گر  سحری

 نور در  پرده  نویس د که هنر هاست ترا

 کوه  عصیان من  هر  چند   بلندی  گیرد

 در جزایی که  حقم  است  اگر هاست ترا

 سال ها درد کشم  در  پی  درمان   بدوم

 به  فقط  نیم  نگاهی  چه اثر هاست ترا

 بحر الطاف تو خوش باد که طوفان بکند

 که به هر قطره ای بحری ز گهر هاست ترا

 شکیبا شمیم

28 آوریل
۳دیدگاه

میعادگاه

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

 

میعادگاه

          به دوست

بوسه ی شب بر لبان روز

در گذرگاه نور و تیرگی

آشفته دلی بود و پریشانی

شب ما را ترک گفت

و ترا صدا زدم

در آرامش درون

ترا با عشق صدا زدم

ترا با ایمان صدا زدم

خانه ی دل شسته

هجا ها باهم پیوسته

و نامت در تکرار

رکوع من بر عشق تست

و سجده ام بر سرزمین دل

سجاده ی ظاهر به چه کار آید ؟

چون توهمیشه مهمان منی

هما طرزی

۵ جولای ۲۰۱۳

نیویورک

28 آوریل
۱ دیدگاه

رنگین ‌کمان عشق

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

رنگین ‌کمان عشق

خورشید   من  ز  پنجره‌ی  آسمان  بتاب!

بر خسته‌ی نشسته در این  خاکدان  بتاب!

خورشیدِ من! اگرچه زمین درخورِ تونیست

رخشنده  بر خرابه‌ی  من همچنان  بتاب!

بر کاج‌ِ  سرکشیده  که  شد   پایمال  جبر

بر  مرغِ  پرشکسته‌ی  بی‌ آشیان  بتاب!

برشانه‌های خسته‌ی فرسوده  از تگرگ

بر شانه‌ های  رهروِ  بی‌ خانمان  بتاب!

دل‌ تنگیِ غروبِ غریبان چه ظلمتی‌ ست

بر شام‌  گاه  تیره‌ی   آواره‌ گان    بتاب!

وز اوج‌ های  کوهِ   سفید  و   سیاهِ  ابر

برسرخ و سبزِ گلکده‌ها، زرفَشان بتاب!

بی جلوه‌های  گرم تو یخ  بسته  باغ‌ ها

بر شاخسار  یخ‌ زده‌ی  بوستان  بتاب!

خورشیدِ من! به باغ و بیابان بیا، یکی

یکسان به خار وسنگ وگلِ ارغوان بتاب

کوچک ‌نوازیِ تو ز آفاقِ د یگری‌ ست

بر ذرّ‌ه‌ ذرّه کوچه‌ ی ما کوچکان بتاب!

رنگین‌ کمانِ عشق شود تا که جلوه‌ گر

بر نم‌ نمِ  سرشکِ  منِ  نا توان   بتاب!

با پرتوی که حسرتِ  فانوس‌ِ  شام‌ هاست

دامن‌ کشان به خاکِ من از کهکشان بتاب!

اینجا که تار و پود همه نرم و نازک است

پُر لطف ‌تر  ز  تارِ گلِ  زعفَران  بتاب!

الطاف تو بهانه‌ی  انفاسِ  زندگی ‌ست

خورشید من! بهانه‌ی من! جاودان بتاب!

حکمت هروی

ملبورن – استرالیا

 

28 آوریل
۱ دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

الهی  غنچهء   امید   بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم :

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش هشتم  :

وفات خواجه ابو نصر پارسا در سال ۸۶۵ واقع شده و مزارش در بلخ است .

ص ۳۶ س ۶ شمست الدین محمد کوسوی : خواجه شمس الدین محمد کوسوی جامی از اولاد شیخ الاسلام احمد جام قدس سره و از جملهء وعاظ نامی هرات بوده که اکابر عصر امثال مولانا سعد الدین کاشغری و مولانا شمس الدین محمد اسد بمجلس وعظ وی میرفته اند وی تصانیف شیخ محی الدین ابن عربی را بسیار مطالعه میکرده و مطالبی از آنها اقتباس و بر سر منبر شرح و توجیه من نموده بطوریکه هیچکس از علماء ظاهر را مجال انکار باقی نمی مانده است . وفات خواجه شمس الدین کوسوی در روز شنبه ( ۲۶ جمادی الاولی سال ۸۶۳ ) در شهر هرات اتفاق افتاده و قبر وی در حوالی مسجد جامع هرات نزدیک مزار فقیه ابوزید مرغزی واقع شده و زیارتگاه مردم هرات است . (۱)

ص ۳۶ س ۹ – شرف الدین علی بن شمس الدین علی یزدی ، از افاضل علماء و مؤرخین عصر تیموریان بوده و در علوم غریبه مهارت تمام مداشته ، حلل مطرز در صنعت معما  ولغز و شرح قصیدهء برده و گنه المراد در علم وفق اعداد و ظفر نامه در تاریخ از آثار اوست و کتاب اخیر الذکر در سال ۸۲۸ تمام شده ، وفاتش در تفت یزد بسال ۸۳۴ اتفاق افتاد و در خانقاهی که مسکن خودش بود مدفون شد  ( رجوع شود به حبیب السیرج) ۴ ص ۱۵ – ۱۶ ، تاریخ ادبیات نفیسی در سالنامه پارس ، از سعدی تا جامی ) .

ص ۳۶ س ۱۳ – بایزید پورانی : مولانا جلال الدین ابویزید پورانی از جملهء زهاد متصوفه در قرن نهم هجری و در طریقت پیر و مسلک اویسی بود و اکثر اوقات وی بعد از ادای وظایف طاعات بکفایت مهمات مسلمانان گذشتی و هرکسی در مهمی که بوی رجوع کردی بقدر وسع در آن اهتمام نمودی و در کفایت آن بهر که از ابنای دنیا رجوع بایستی کرد بنفس خود رجوع کردی و هر سخن از وعظ و نصایح که بر زبان وی گذشتی آنرا در نفوس مستعمان تأثیر عظیم بودی . (۲)

وفات مولانا جلال الدین شب دوشنبه ۱۰ ذیعقده (۸۶۲) در هرات واقع شد و در پوران (۳) قبرش زیارتگاه مردم است .

ص ۳۶ س ۱۴ شمس الدین محمد اسد : از جملهء علما و عرفای هرات در قرن نهم  و در ابتدای حال مرید شیخ زین الدین ابوبکر خوافی بوده و بخدمت شیخ بهاء الدین عمر نیز رسیده و با فخرالدین لورستانی مصاحب و مأنوس بوده است و سعد الدین کاشغری ویرا تعظیم و احترام میکرده است . در شب جمعه عزه رمضان سال ۸۹۴ در هرات وفات یافته و قبرش در گازرگاه بپائین قبر شیخ الاسلام انصاری است ( برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به نفحات چاپ تهران ص ۴۵۶ – ۴۵۷ ، حبیب السیرج ۴ ص ۶۱).

ص ۳۷ س ۲۴ – سلاطین و حکام روزگار : در احوال شهریاران و همچنان در تذکره های حالات مشایخ ، حکایات گوناگون از تعظیم و توقیر بعضی از پادشاهان نسبت به عده ای از مشایخ عرفا دیده میشود و از آنجمله حکایت رفتن سلطان محمود غزنوی نزد شیخ ابوالحسن خرقانی است که سمعانی روایت کرده و حکایت پیاده شدن سلطان طغرل سلجوقی برای تعظیم باباطاهر و بابا جعفر و شیخ حمشاد همدانی است که راوندی ناقل آنست و داستان رفتن امیر تیمور به عبادتخانهء شیخ زین الدین ابوبکر تائبادی است که این عرب شاه بنام شیخ زین الدین خوافی روایت نموده و بسیار دیگر ازین قبیل حکایات  ، ولی بحقیقت آن احترام و تعظیم که مولانا جامی را در عصر خود از طرف سلاطین و امراء زمان بوده است همانطور که مولانا عبدالغفور لاری گفته است : « از هیچکس از سلاطین و حکام روزگار نسبت به هیچیک از مشایخ کبار واقع نشده است » و این تجلیل و بزرگداشت هم در زمان حیات و هم بعد از مرگ آن مرد بزرگ ، هم در سفر و هم در حضر مرسوم و مرعی بوده است و اصلآ یکی از شیرین ترین مباحث حیات و اوقات عارف جامی را همین روابط نیکوی ادبی و اخلاقی وی و امیران و فرمانروایان عصر وی که غالبآ از نژاد ها و پیرو مسالک مختلف بوده اند ، تشکیل میدهد. ( برای اطلاع بر نمونه ای از اینگونه احترامات رجوع شود به تحفه سامی ص ۸۵ – ۹۰ ، تذکره دولتشاه ص ۵۴۶ – ۵۸۸ مقدمهء فاضلانه شاغلی هاشم رضی بر دیوان جامی طبع تهران ، از سعدی تا جامی تألیف ادوارد براون و ترجمه شاغلی حکمت ص ۵۶۲ – ۵۹۷ ، رشحات عین الحیوه ص ۱۳۳ – ۱۶۳ ).

ص ۳۷ س ۳۸ – رساله ای نوشته است : این رساله بدست نیامد و جامع آن نیز شناخته نشد و لی از منشئآت جامی که طبع شده تا اندازه ای بسیاق مکاتیب پادشاهان می توان پی برد.

ص ۳۸ س ۱۹ – شغل تمام می نمودند : برای اینکه خوانندگان گرامی از آن عصر را که ضمنآ یک نتیجهء اخلاقی را نیز متضمن است از تاریخ مشهور حبیب السیر نقل میکنیم:

« امیر کمال الدین حسین ابیوردی ، در سلک فضلای سادات خراسان منتظم بود ودر عنفوان آوان جوانی از باورد بهرات آمد … از غرایب واقعات که امیر حسین را اتفاق افتاد ، یکی آنکه در آن اوان که ملازمت امیر علیشیر می نمود آنجناب او رابرسالت سلطان یعقوب میرزا نامزد فرمود و مقرر کرد که کلیات مولانا عبدالرحمن جامی با دیگر کتب نفیسه از کتابخانهء خاصه ستانده جهت قاضی عیسی و نواب آن درگاه برد و در وقتیکه جناب سیادت مآبی آن کتب را از مولانا عبدالکریم کتابدار میستاند ، خدمت مولوی سهو کرده فتوحات مکی را که در حجم و جلد بکلیات مولانا عبدالرحمن جامی مشابهت داشت بوی داد و امیر حسین آن کتاب را احتیاط ننموده بادیگر تحف و تبرکات مضبوط ساخت و چون بملازمت سلطان یعقوب میرزا رسید و پیشکش گذرانید پادشاه عالیجاه از کمال مکارم اخلاق او را پرسیده بر زبان مبارک گذرانید که درین سفر بواسطهء بعد مسافت ملول شده باشی ، امیر حسین جواب داد که بنده را در راه مصاحبی بود که ملالت در پیراهن خاطر نمیگذشت ، سلطان یعقوب میرزا از حقیقت این سخن استفاده نموده جناب سیادتمآبی فرمود که کلیات حضرت مولوی که مقرب حضرت سلطانی جهت ملازمان قاضی فرستاده آمد ، همراه داشتم و هرگاه اندک ملالتی دست میداد نظر بر آن کتاب افادت مآب میانداختم ، پادشاه فرمود که کلیات را بیاورید ، تا مشاهد نمایم و امیر حسن کس فرستاد تا آن مجلد را به مجلس آوردند و چون باز کردند معلوم شد که فتوحات مکی است نه کلیات مولانا جامی. لاجرم جناب سیات مآبی از چند جیثیت منفعل گشت و ازین جهت دیگر منظور نظر التفات امیر علیشیر نشد . …» (۴ )

ص ۳۹ س ۷ – تفسیر تا آیت وایای فارهبون : (۵) از این تفلسیر که ظاهرآ مولانا در اواخر عمر خود بتآلیف و نگارش آن شروع نموده بوده (۶) قرار نوشتهء شاغلی علی اصغر حکمت فاضل معاصر ایرانی نسخه نزد فاضل موصوف موجود است .

ص ۳۹ س ۷ – شواهد النبوه : این کتاب را مولانا بخواهش امیر علیشیر نوشته و شامل یک مقدمه و هفت رکن و یک خاتمه و موضوع آن شواهد و دلایلی است بر نبوت حضرت مقدس نبوی (ص) که پیش از ولادت و بعد از آن  تا زمان رحلت و بعد از رحلت حضرتش (صلعم) بظهور پیوسته است و کرامات و فضائل اهلبیت و اصحاب نیز در کتاب مزبود مندرج است .

تاریخ تألیف شوهد النبوه  سال ۸۸۵ است که مطابق با عدد کلمهء « تممته» میباشد که در پیان کتاب چنین آورده است .

در آن وقت  اتمام آن  دست داد

که « تممته» بود و تاریخ سال

کتاب شواهد النبوه در هند بچاپ رسیده است و نسخ خطی عدیده از آن یافت میشود وبعضی از فضلا نفحات الانس جامی را بمنزله جلد دوم آن ( از لحاظ موضوع) شمرده اند.

ادامه دارد …

پاورقی ها :

۱ – نفحات ۴۹۶ – ۴۹۸ .

۲ – نفحات ص ۵۰۱ .

۳ – پوران دهیست در مشرق هرات .

۴ – حبیب السیر- ج ۴ – ص ۳۵۰ – ۳۵۱ .

۵ – قرآن کریم  جزء ۲ – آیت ۴۰ .

۶ – تذکره دولتشاه نسخهء خطی.

27 آوریل
۱ دیدگاه

عیب جویی

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

عیب جویى

حاصلِ باغ  و  زمین  خود   به  آتش سوخته

سالها شد خوشه  چینِ  مزرعه ى بیگانه ایم

مُلکِ خود  را   زیر   پاى    اجنبى   بگذاشته

خود بمُلک  دگران  بى  سرپناه   و  خانه ایم

در پى بربادى همدگر هستیم    سخت  کوش

آشناى خصم با دوست  هر کجا خصمانه ایم

دستِ خود را  پُل  نموده   بگذریم   از آبرو

همچو مارى بَرسرِ گنج  خفته در ویرانه ایم

در بساط زندگانى  هیج   چیز  بر ما   نماند

در بَدر آواره بر دهر بى   سر و سامانه ایم

در سر اخبار جهان است   نام ما  وردِ زبان

مو بمو در عیب جویى ها رقیبِ   شانه ایم

بى ( فروغِ )علم و دانش ره بمنزل  کى بریم

تا  بچند  آتش   زنانِ    خانه و   کاشانه ایم

فروغ

۲۴ اپریل ۲۰۲۴

27 آوریل
۱ دیدگاه

نورِ درخشان

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

 نوردرخشان

دل هرچه  فراموش   کند  یاد   تو دارد

هر روز و شبی  ناله  و فریاد   تو دارد

آهی  اگر  از  سینۀ    تنگم     برون آید

در دل زند   اندیشۀ    ارشاد    تو  دارد

گلهای چمن چونکه شوند  رهزن  دلها

دانم که همه حسن خد ا داد   تو   دارد

تا دل به برم می تپد ای  هستی  مطلق

هر لحظه هوا و هوس  و  یاد تو دارد

این شعله که درجان من افروخته شد ازعشق

چون نور درخشان  ز  بنیاد   تو دارد

عشق هوس آلود شکند  شیشۀ دل را

پیوند   دل  ما   ز    آباد     تو   دارد

دل یاد گرفتاری   تو   می کند  هر دم

چون صید تو شد ناله و فریاد تو دارد

کوهکن نشود آنکه زند تیشه یی جلال

این شیوه فقط  همت  فرهاد   تو دارد

سید جلال علی یار

۲۴ اپریل ۲۰۲۴

ملبورن – استرالیا

27 آوریل
۱ دیدگاه

باز آ ،  لبریزم کن !

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

باز آ ،  لبریزم کن !

بی تو زندگی‌ام بی‌نور
اما تو کجا من کجا
در شب تاریکم بیا
وقتی روی تو را می‌بینم
عشق در دلم بی تاب می‌شود
نمی‌توانم تو را پنهان کنم
تو در خوابی
من به یادت تا سحر بیدار
ستاره می‌چینم
و تو در آسمان دلم می‌رقصی
ستاره‌ها بیدار
من پشت دیوار انتظار
آغوش یار
از تو بیمارم
شفا بخشم تویی
بازآ
بازآ، لبریزم کن !

عالیه میوند 

۶ دسامبر ۲۰۲۲

فرانکفورت 

27 آوریل
۳دیدگاه

دستانِ گرم

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

دستان گرم

            به پدرم

دلم هنوز می‌ تپد

برای دستان گرمت 

و قلم هایت 

دلم هنوز می‌ تپد

برای خوب  بودن هایت 

مهر در چشمانت ساکن بود

و خانه ی قلبت به وسعت یک آسمان

و شهرت پر از سخاوت های خدایی

به فراخی دشت های پر برکت

و محبتت ،

محبتت ،

محبتت –

به همه کس

و به همه چیز

امروز شهر قبرستانیست

با در های باز

خانه ها بی‌ دیوار

و خیابان ها پر صدا

ولی خانه

همان قلب تست که دیواره های استوار دارد

و سرسبز

چون باغچه خانه مان …

هما طرزی

 ۵ جولای ۲۰۱۳

نیویورک

27 آوریل
۳دیدگاه

سکوتِ دیدار

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

سکوت دیدار

۲۸ الف

خموش آیینه بگرفتم  که   ناگه  یار  شد  پیدا

غریوی  در  سکوت  مبهم    دیدار  شد  پیدا

به چشم خود همی دیدم غزل جاریست در خونم

بهشت از یک نگاه  دلکش   دلدار   شد پیدا

چرا فریاد می کردم ؟  نمی دانم   نمی دانم !

فقط دانم که در یک لحظه صد گلزار شد پیدا

فتاد  آیینه  از  دستم  ، م ثال  برگ  لرزیدم

هزاران پیچ و خم در جاده ی هموار شد پیدا

کنون در انتظار او ،  دلم   کابوس  می بیند

چه کردم من خدا داند که  زهر مار شد پیدا

خفاش هر شام می چرخد به دور بسترعشقم

چرا بین من و او یک نفس  دیوار شد پیدا ؟

شکیبا شمیم

 

 

 

 

 

 

 

 

27 آوریل
۱ دیدگاه

رباعیات

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

رباعیات

(۱)

ما هیچ تر از بیش  بودیم  ، نیش شدیم

بیگانه ز هر چه  بود  ،   دلریش شدیم

از غیر رسید ، اگر چه  صد رنج و الم

خنجر بجگر رسید از آن خویش شدیم

(۲)

این عمر چنان ، تیز و شتاب می‌گذرد

با سرعت آن ، موجهء  آب  می گذرد

غافل منشین ، که ناگهان  مرگ رسد

یک چشم بهم زدن ، شباب  می گذرد

(۳)

عشق است  ، چراغ  خانهء  دل بوّد

در عمق دلت ، چو کرده   منزل بوّد

عارف بخدا رسد ، به  یک نیم نگاه

آنکس که رسید ، بحق چو بیدل بوّد

حاجی محمد ابراهیم زرغون

۲۷ اپریل ۲۰۲۴

اسلو – ناروی

 

27 آوریل
۲دیدگاه

طلسمِ جنون

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

طلسم جنون

آهِ گردون تازم  آخر رخ  به  بالا  کردنی ست

غنچۀ خاموش مار ا عشق گوی اکردنی ست

چشم  جادی  تو آخر فتنه  بر پا  کردنی ست

عاشق شیرین ادارا مست وشیدا کردنی ست

فتنه ها  می جوشد  از اطوار  تحریک  نگاه

زاهدان را گوشهٔ  ابروش رسوا کردنی ست

عافیت خواهی ز  انجامِ  عمل  غافل   مباش

پس جزای کیفرت امروزو فردا کردنی ست

شور عشقم بیش گردد ا ز  طلسماتِ  جنون

ناله ی جانسوزمن  پروازعنقا  کردنی ست

آشیان بر دوشم از وضع   پریشانم  مپرس

گردبادم در رمیدن  خانه   پیدا  کردنی ست

صافی  آیینه  با  زشتی   سوهان  آشناست

ناملایم اهل جوهر را دو  بالا  کردنی ست

از بد و نیک  جهان  آیینه  سان  آزاده ایم

زشتی  تمثال ما هم  کار  مینا  کردنی ست

سوی مقصد با پرو بالِ هوس نتوان  پرید

شهپرِ پروانه کی پرواز عنقا  کردنی ست

ای به صورت ماه کنعان بر متاع خود مناز

کارچون باعشق افتد حسن  سودا کردنی ست

عقده ای  کار مرا نگشوده  دندان  کسی

ناخن لطفش مگر از دل گره  وا کردنی ست

حسن یوسف را که گل درپردۀ عصمت ندید

جذبۀ عشق  زسر بازار پیدا  کردنی ست

از سخن  پردازی ن عالمی   دیوانه شد

طوطی طبع مرا در شور بلوا    کردنی  ست

انوری” این نکته راازخامه ای “بیدل”شنو

زیرگردون آنچه امروزاست فردا کردنی ست

انوری فکری

۴ ثور ۱۴۰۳

پنجشیر

27 آوریل
۳دیدگاه

هشت ثور روزی که زخم ها به زخم ناسور مبدل گشت !

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

هشتم ثور روزی که زخم ها 

به زخم ناسور مبدل گشت !

هشتم ثور می توانست نقطه ای عطفی در زندگی مردم ما باشد ،

 اما جمعی ازچپاولگران قدرت طلب نه تنها این شانس را ازآنها

 گرفتند ، بلکه  باعث  شدند تا بیشتر از پیش رنج  بکشند ،عذاب

ببیند ، داغدار شوند و خانه  و کاشانه ای شانرا از دست بدهند.

آری ! هزاران هموطن عزیز ما  پس از هشتم  ثور سوگواراز

دست دادن عزیزان شان شدند و میلیونها تن دیگر شان به جمع

  غربت  زدگان  دورازخانه پیوستند ؛ هزاران تن با راکت باران

شهر کابل قربانی جا طلبی ها  شدند که از هیچ جنایتی رویگردان

نبودند و علاوه بر همه اینها  ظهور نامیمون طالبان و داعشیان

خون آشام  بود که همه روزه  با استفاده از نام مقدس اسلام  به

 قتل  مسلمانان  پرداختند  و کرسی نشینان  بی کفایت  کابل   از

( الف تا یا ) همچنان نظاره گر آن همه قتل  و جنایت  بودند و

هیچ اقدام عملی انجام ندادند.

سروده اییرا که درینجا تقدیم شما عزیزان میگردد شمه ای

 از درد هاییست که توسط خائنین قدرت طلب برهمه ما تحمیل شده است.

هشت ثور

ز هفت و هشت  این  ماهِ  فلاکت   بار دلگیرم

ز نام ِ  راکت  انداز ،   رهبرِ   اشرار   دلگیرم

گذشت عمرم به  دوران  جهاد و شادمان بودم

عزا دارم  نمودند  خائینین   زین کار دلگیرم

تلاش من به دوران جهاد عشق و محبت بود

که آزاد میهنم  گردد ، من  از اشرار دلگیرم

کمونیست محوگردید  و  جهاد ما مقدس بود

من  از  سودا گرانِ   عزتِ  ا نصار  دلگیرم

چه میشد هشت ثوررابا محبت  پاس میکردیم؟

من از جور و جفا و این همه کشتار دلگیرم

کجایند  شیخ  ما و  مولوی و حضرت مفتی

من از فتوای  این  کورانِ  بی مقدار دلگیرم

گذشت چهل سال که درواقع به چهارصد سال میماند

من  از این  جاهلان  پست  بد افکار  دلگیرم

مپندارید که خون عاشقان خاک ما هیچ است

من از هر قاتل ِ  پست و  جنایت  کار دلگیرم

اگر جور و جفای  هفت  ثور هرگز  نمی آمد

کجا بود داعش وطالب، من ازاینکار دلگیرم

خدایا ریشه ای ظالم پرستان را ز بیخ  برکن

من از ظالم پرست ارگ، تنِ بی عار دلگیرم

« بشیر» تا چند بنالم در عزای  مردم  خوبم

من  از  کرسی  نشینانِ  خیانت   کار دلگیرم

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

هشتم ثور ۱۳۹۷

 

26 آوریل
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد استاد غلام حیدر اسیر هروی، شاعر فرزانه، نویسنده توانا، پژوهشگر وارسته و طنز پرداز معروف هرات .

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

یادی از زنده یاد استاد غلام حیدر اسیر هروی ، شاعر فرزانه ، نویسنده 

توانا ، پژوهشگر وارسته و طنز پرداز معروف هرات .

قیوم بشیر هروی

۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

استاد غلام حیدر اسیر هروی در ۱۵ حمل ۱۳۳۴ خورشیدی در محله دروازه عراق شهر زیبای هرات در یک خانوادهء متوسط دیده بجهان گشود ، پدرش مرحوم میرزا عباس علی خان کارمند دولت بود.

 در سن شش سالگی او را  نزد آخند سید حسین مسگر تا چیزی بیاموزد و طوری که خودش یاد نموده ، او را به آخند مسگر  سپردند و گفتند گوشت اش از شما  و استخوانش از ما.

مرحوم آخند مسگر سی پاره ، قرآن مجید ، پنج کتاب و دیوان حافظ را برایش تدریس کرد .

و در سن ۹ سالگی پدرش او را به مکتب سیفی گذاشت که تا صنف پنجم بیشتر ادامه نداد.

مرحوم اسیر هروی یکی از خاطراتش را از دوران مکتب چنین حکایت نموده :

” چون شیفتهء علم بودم ، سه سال را در یک صنف لنگر انداختم ، تا اینکه بر اثر برخورد فیزیکی با معلم ادبیات فارسی پاهایم را بیش از ۱۲ معلم همراه با دو بسته چوب تر که ۲۴ عدد میشد نوازش پدرانه دادند که بیش از یک ساعت در حضور تمام دانش آموزان به طور انجامید و بعد از لت و کوب بخاطر خوش اخلاقی از مکتب اخراج شدم. از آن پس به خیاطی ، آهنگری ، لش کشی در سلاخ خاه مشغول شدم .”

زنده یاد اسیر هروی ۱۹ سال داشت که نسبت بیکاری به کشور ایران مهاجرت کرد تا اینکه در سنبله ۱۳۵۶ همزمان با جشن استقلال دوباره به هرات بازگشت و در اواخر همان سال به خدمت عسکری رفت. مدت دو سال  و چهار ماه را در نقاط  مختلف کشور خدمت کرد و چند ماه آخر خدمت را در نورستان بعنوان  جزایی فرستاده شد که در همان جا به اسارت درآمد. 

طوری که خودش در شرح زندگی نامه اش بیان نموده پس از آنکه اسیر شد ، نام اسیر را برای خودش برگزید.

او زمانی که در کودکی دیوان حافظ را فرا می گرفت  علاقمند کتاب شد و آرزو داشت تا روزی نامش در پشت کتابی حک شود.

مرحوم اسیر را با آنکه تحصیلات دانشگاهی و اکادمیک نداشت ، اما با استعداد سرشارش در ادبیات اورا مشتاق و علاقمند نوشتن و سرودن وپژوهش نمود .

خودش میگوید:

تا سال ۱۳۷۴ خورشیدی آنقدر نوشتم که داغ قلم بر انگشتانم هنوز هم نمایان است . در همین سال کمپیوتری خریدم و چون قبلآ با ماشین تایپ بلدیت داشتم از کمپیوتر هم می توانستم استفاده کنم و با پروگرام زرنگار به تعداد ۵ جلد کتاب را تایپ کردم ، اما بر اثر یک اشتباه همه را دیلیت نمودم ، و ناگزیر همه را مجددآ تایپ کردم.

مرحوم استاد اسیر در ششم سنبله ۱۳۶۷ خورشیدی در یکی از از جلسات شب شعر مهاجر در مشهد شرکت جست که به کمک محترم محمد ظاهر رستمی که از دوستان نزدیکش بود معرفی و عضویت انجمن را دریافت کرد.

نخستین اثرش که به زینت چاپ آراسته شد ( چهل و هشت جلسه در یک انجمن و کودتای نافرجام ) نام داشت که  آنرا می توان تاریخ ادبیات شعرای مهاجر در ایران دانست.

علاقمندی مرحوم استاد اسیر به ادبیات وکارهای فرهنگی بحدی بود که برای چاپ اثر معروفش ( انبنچه ی گپِ هرات ) خانه اش را بفروش رسانید .

او  با متانت بالایی که داشت هرگز دست پیش کسی دراز نکرد و هیچکاه از کسی طلب کمک مالی نشد.

کتاب ( انبنچهِ گپ هرات) که در سال ۱۳۶۸ خورشیدی به زینت چاپ آراسته شد شامل اشعار محلی او می باشد که می توان از آن بعنوان یکی از شاهکار های ادبیات فولکلور کشور بخصوص شهر زیبای هرات نام برد.

مرحوم اسیر از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹ خورشیدی کارمند اداره عابدات تاریخی  و کتابخانه عامه هرات بود که موفق شد بیش از ۳۶۰۰۰ جلد از کتب موجود در کتابخانه را به ترتیب حروف الفباء ترتیب و تنظم نماید. او بیشتر از ۱۰۰۰ دوبیتی دارد که بچاپ رسیده و علاوتآ ضرب المثل ها ، چیستان ها و همچنین لاندی های پشتو دارد که گنج بزرگی از ادبیات عامیانه شهر هرات می باشد.

مرحوم اسیر هروی را نمی توان تنها یک شاعر دانست ، بلکه او را می توان دایرهالمعارف ادبیات هرات دانست .  او توانسته بود تمام واژه های محلی هرات و داستان های تاریخی آندیار را در سینه اش حفظ کند . او انسانی بود چند بعدی  که در زمینه های مختلف نویسندگی ، پژوهشگری و طنز پردازی ید طولایی داشت ، زیبا می نوشت  و عالی می سرود.

مرحوم اسیر با هزینه شخصی اش ماه نامه طنز ( پالون) که بمعنای ( پالان ) میباشد را در سال ۱۳۸۴ تآسیس کرد ، خودش می نوشت و چاپ میکرد. او آدمی بود که حرفش را بی باکانه میگفت و علاوتآ آدم  شوخ طبعی هم بود ، و هرگاه نشریه ( پالون) را به یکی از مقام های دولتی هدیه  میداد میگفت ”  برایت پالون آوردم “.

او انسانی بود صریع الهجه و هرگز از گفتن حقایق باکی نداشت ، و همین موضوع باعث شده بود تا دوستان و دشمنانی نیز داشته باشد.

او روی عقیده و حرفش می ایستاد ، تاجاییکه زمانی روی واژهء ( خیابان) که او میخواست جایگزین کلمه ( سرک) شود با شهردار وقت بحث کرد و چون حرفش پذیرفته نشد ، از سمتش استعفا داد.

مرحوم استاد اسیر در سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و از او ۵ فرزند بجای مانده است.

او عمر پربارش را برای پاس داری از فرهنگ غنا مندی زبان فارسی  و حفظ کلمات و واژه های رایج در هرات  صرف نمود و آثار گرانبهای از خود به یادگار گذاشت که همه آنها آثاری اند منحصر به فرد و درخور ستایش.

از مرحوم استاد اسیر ۲۲ اثر به چاپ رسیده و ۱۷ اثر دیگر همچنان نیازمند چاپ می باشد. به امید روزی که شاهد چاپ هر یک ازاین گنجینه های ادبی او باشیم.

تعدادی از آثار استاد اسیر مرحوم به شرح ذیل می باشد:

۱- انبنچه کپ هرات در دو هزار واژه.

۲- گلواره های نستعلیق.

۳- نظر ملت به قلم ملت.

۴- طنز و نقدی بر تذکر ای کاح ها هنوز ایستاده اند.

۵- دردی کش غم های شب.

۶- کلپ ساووندن با فارسی هروی فکرت.

۷- شهر های ایرانشرقی (افغان ستان امروز) در شاهنامهء فردوسی.

۸- شاعر کتیبه ها پیرامون مرگ استاد عطار هروی.

۹- فردوس خمچه آباد سلطان میر عبدالواحد شهید.

۱۰- هذیان جوانی مجموعه شعر اسیر هروی.

۱۱- آوای غربت مجموعه شعر.

۱۲- آیین محیط فیض محمد عاطفی.

۱۳- چهل و هشت جلسهدر یک انجمن و کودتای نافرجام آن.

۱۴- رند دراک قصیده سرای هریوا مولا بنایی.

۱۵- شاعر موج ها.

۱۶- شرح حال امر حسینی غوری هروی.

۱۷- چهار بیتی های محلی هراتی.

۱۸- بدایع الوقلیع زیدین محمود واصفی هروی.

۱۹- هذیان های جوانی از الف تا یا دیوان شعر اسیر هروی.

۲۰- انبنچه گیاهان دارویی طب یوسفی.

۲۱- کج کل نیستان ادب فرنگ مردم هرات.

۲۲- انبنچه گپ هرات فرهنگ اسیر.

کتابهای که آماده  چاپ است عبارت اند از:

۱- داستانهای محلی هراتی.

۲- افسانه هراتی.

۳- جلد دوم چهل و هشت جلسه در یک انجمن و کودتای نا فرجام آن.

۴- اشعار محلی هراتی.

۵- تذکره مهندسین یکصد ساله هرات.

۶- مشدد واژه در زبانگتاری هرات.

۷- گلچینی از بعضی داشته های فرهنگ مردم هرات.

۸ تصحیح دیوان شعر زنگی سبا.

۹- تلخیص امیر علیشر نوایی.

۱۰- دیوان کامل بنایی هروی.

۱۱- نظر ملت به قلم ملت در باره آینده افغان ستان قلمی.

۱۲- تصحیح الابنیه عن حقایق ادویه علی موفق هروی.

۱۳- (مچم) فرهنگ مردم هرات با رسم و راج های آن.

۱۴- جندین هزار عکس از چهار محله هرات.

۱۵- چندین فلیم برداری از کوچه و پس کوچه های هرات.

۱۶- شاروالان هرات.

 و سرانجام این مرد فاضل و برجستهء هرات بتاریخ ۱۹ عقرب سال ۱۴۰۰ خورشیدی در زادگاهش غریبانه جان به جان آفرین سپرد و با دریغ و درد طوری که در گزارشات منتشره از مراسم خاکسپاری آنمرحوم به نشر رسیده تعداد اندکی حضور داشتند ، که این هم یکی دیگر از قدر نشناسی هایی است که در کشور افغانستان  نسبت به فرهنگیان اتفاق می افتد.

روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

اینهم نمونه ای از کلام آن مرحوم که به لهجه شیرین هراتی سروده شده :

گلی جان

گلی   جان  عاشق صدای  تونم (۱)

هوش  پرک  گشته ی  نگاه   تونم

تا که  خوشکیتی  (۲) و در جنگی

دلغشای (۳)  سر و   صدای  تونم

به    هزار    وعده ی    بجا   ناور

 انتظارم    و   در    وفای     تونم

به چه  جرمی  زدی   و  بشکستی

دلکم  را  مه    در  پناه ی    تونم

ئلبر      دلفریب    و      دلسنگی

شد   عمری  که  در  جفای  تونم

غمشریک    ستاره    های   شبم

شب نشین  رخِ  چو  ماه  ی تونم

ای سیه مو به موی تو قسم است

بسته ی   پیچه ی  سیاه ی تونم

پر زدم   دور بام  خانه ی  عشق

کفترِ  دو   چپ    هوای     تونم

آدمی     یا    فرشته    یا  حوری

هرچه  هستی  مه  از برای  تونم

می کشی   یا   مرا   تو   می بخشی

تا قیامت مه چش وراه (۴) ی تونم

عشوه و ناز  را  گران   نفروش

که   خریدار  عشوه   های  تونم 

تو نگشتی   اسیر  و  کی   دیدی 

پای     زیبی   به  بند  پای  تونم 

 

۱ – تونم – تو هستم.

۲ – خوشکیتی ، خفه هستی ، پیشانی ات ترش است ، ناراحتی .

۳ – دلغشا ، احساس ضعف .

۴ – چش وراه – چشم به راه .

 

منابع :

۱ – مستند زندگینامه استاد غلام حیدر اسیر هروی.

۲ – روزنامه هشت صبح .

۳ – فرهنگسرای  دوربین .

26 آوریل
۳دیدگاه

هفت ِ ثور

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

هفت ثور ۱۳۵۷ سرآغاز تمام بدبختی های مردم افغانستان بود که می توان از آن

بعنوان سیاه ترین روز تاریخ ۵ قرن اخیر نام برد . روزی که از آن به بعد مردم 

 ما روز خوشی ندیدند ، هرحکومتی که حاکم شد صرف نظر از اینکه با چه طرز

فکر ، عقیده و باور آمد جز جنایت ، خیانت ، وحشت ، دهشت ، بدبختی

، آواره گی و فلاکت چیزی به ارمغان نیاورد ، و حالا هم که عده ای

نادان ضد فرهنگ بر کشور ما حاکم شدند . خداوند رحم کند.

هفت ثور

آمد دو باره هفت ثور، نفرین   به  غداران کنم

بهر  صفای   همدلی   ، یادی    وطنداران کنم

ازخلق و پرچم دروطن، مانده بجا رنج  ومحن

با اشک دیده می روم ، لعنت به  جباران  کنم

فریاد و آه و ناله هاست ، اندر  دل هر مادری

داغ عزیزان دیده  اند، یادی ز غمخواران کنم

کشور  فتاده  در بلا، بنگر به  شمر  و کربلا

لعنت بر آن آل یزید ، از  سوی  دلداران  کنم

برخیز « بشیر» دستِ دعا، بردار بدرگاهِ خدا

میهن شده ماتمسرا، یادی ز آن   یاران کنم

قیوم بشیر هروی

هفتم ثور ۱۳۹۳

ملبورن – آسترالیا

26 آوریل
۳دیدگاه

عکس تنهایی

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

عکس تنهایی

                     به پغمان

عکس تنهایی خود را

در چشمان منتظرت دیدم

عکس من در چشمه بود

و آب هنوزجاری  

تقصیر درختان عاشق نبود

جدایی سوسو زنان میوزید

خورشید عشق

لابلای ابر های غم …

و دلتنگی ها ما را بدرقه میکرد

اگر چشم نبود، 

اگر انتظار نبود ،

روزنه ی محبت و دست گرم ؟

دری باز میشد

و ما را صدا میزد

ماهیان در کنار چشمه خشکیده –

   در تنهایی به خواب رفته ا‌ند

عشق عجب خواب سنگینی دارد …

حوض ها خالی‌

شر شر جویباران نیست

مگر مرگ درختان گیلاس

تو اگر در تپش درختان سبز

مرا دیده بودی

امروز هر دو سبز بودیم

و هردو زنده …

هما طرزی

۵ جولای ۲۰۱۳

نیویورک

26 آوریل
۳دیدگاه

درد های من و تو

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

درد های من وتو

درد های ما به دسترس نیست
تا به رشته سخن در آوریم
میان انبوه زخم ها ، بغض ها
و خاموشی واژه های من و تو !
نا شگفته گل های آتشین عشق
لغزیده پر شکوفه لب های خشکیده
من و تو
درد های من و تو
درد های ما به دسترس نیست
تا به رشته سخن دراوریم
باران محبت از حوض چه چشمان ما
جاری ست
نقاب صورت ما خندان
اما زره زره در نبودن
عندلیب های بهاری ویران شدیم
چشم به راه مانده
نیست تکیه گاهی بی پناهی دلی
شکسته ما
تمام تنم زخم خورده
چون پرنده بدام افتیده
در بیابان‌بی کسی
دروازه های امید به رویم بسته
درد های من و تو
درد های ما به دسترس نیست
تا به رشته سخن در آوریم
سر گرادن جاده عشقم

عالیه میوند

۲۹ دسامبر ۲۰۲۲

  فرانکفورت

 

 

 

 

26 آوریل
۳دیدگاه

بی من مشو

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

بی من مشو

۲۷ الف

در من  بیا  بیدار شو  بیدار کن ای  من  مرا

جانم بشو جانم بده،این جان بگیر از تن مرا

سنگم  بده  کوهم  بکن  آبم  بده  بحرم بکن

از من مرو بی من مشو یادی مده  رفتن مرا

لعلم بیا مرجان بده، سختم  بگیر  آسان بده

آ ، مس بکن فولاد کن، آهن  مرا  آهن مرا

دانی که بیتو نیستم، هستم بکن  هستم بکن

ابرم بیا باران  بکن  ، آموز  باریدن   مرا .

شکیبا شمیم

 

 

 

 

 

25 آوریل
۳دیدگاه

گلایهء زن

تاریخ نشر : پنجشنبه ۶ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۵ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

سرودۀ از قول بانوان !!!

گلایۀ زن

من زنم اما به  کنج    خانه  زندانی چرا ؟

میشود رفتار با  من   غیر انسانی  چرا ؟

مرد وزن را  خالق   ما  یک  برابر آفرید

این تفاوت بین  مرد و زن زنادانی چرا ؟

درتمام مشکلات مرد: زن  باشد شریک

زن گنهکاراست درهرجا ، نمیدانی چرا؟

با رضایت میکند یک مرد با زن ازدواج

بعد اندک  مدتی   اما   پشیمانی   چرا ؟

زنستیزی درجهان ما زحد بگذشته است

خشم بیجا میشود بر زن به آسانی چرا ؟

نیست فرقی بین مرد و زن به کار نیک وبد

میکنند این هردو از هم کار پنهانی چرا ؟

عبدالجبار توکل هروی

سه شنبه ششم فروردین/ حمل ۱۳۹۸

هامبورگ