۲۴ ساعت

12 اکتبر
۱ دیدگاه

سـوخــتــم سـوخــتــم

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۱ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۲ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

سـوخــتــم سـوخــتــم

 

از فراقـت ملک ِا فـغـان سـوخـتـم،سـوخـتـم

از مظا لـم های د وران  سـوخـتـم،سـوخـتـم

د شــت و دا مــا نـت بُــدی مـیـنـــوی مـــن

ازغــم آ ن لا لـــه زاران سـوخـتـم،سوخـتـم

مـیـهـنـم ازد وریــت د ل گـــشــتـه تـــنــگ

هــم بــیـــا د کـهســـا ران سوخـتـم،سوخـتـم

تـا کـه در دا مــــا ن پـُــر مـهــــرت بـُـــد م

چونکه افـتـادم به زندان سوخـتـم،سـوخـتــم

بــهـــر طـفـــلا ن ِگـــرســـنـه بــی لــبـا س

شـد ت سـرمـا ویـخـدان سـوخـتـم،سـوخـتـم

ا زغــــم طــفـــــلان ِ مـعــصـــو م یـتـیــــم

بی دوا حـا ل پـَریـشـا ن سـوخـتـم، سوختـم

از بـــرا ی بــیــــوهء بــی ســـر پــرســــت

کو د کا نش چشم گـریا ن سوختـم، سوختـم

د رعـــزا ی آ ن شـهـیـــــدا نْ بــی کــفـــن

هرطرف دردشت ودامان سوختـم، سوختـم

گــشــتـه شــیــطــا ن بـزرگ د شـمـن تــرا

از شر ِانگـلیس و شیطا ن سوختـم، سوختـم

حـیــدری وقــت ســحـــــر از جــــا ن ودل

عرض حا لت کن به یزدان سوختم، سوختم

 

داکتر اسد الله حیدری 

۲۵ دسامبر ۲۰۰۶ میلادی

سدنی – آسترالیا

 

08 اکتبر
۳دیدگاه

یادِ وطن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۷ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۸ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

       یــــاد وطـــن

 

هـرگـزم یــاد وطـن از دل وا زجــان نرود

تا که جان دارم ازآن،چشمهءحیوان نرود

شـب وروزم بـفـکـر وطـن و هـمـوطـنـان

یـادم هیـچگـاه زآن، لعـل  بدخـشـان نرود

از صـفـــای وطـنــم، لــوگــرِ زادگـاه پــدر

یـادم ازآب وهــوای خـوش، پغـمـان نرود

شـده عـمری که زآن، میـنـوی دنیـا دورم

تـا کنـم ترک جهـان ، یـاد زغـریـبـان نرود

مــردمـان وطــنم خـیـلـی رفـیـق ومـشفـق

یـادم ازمـلـت مـحــبـوب و یـتـیـمــان نرود

چه عـجـب مـاه رخـانی که داشتـیـم بوطن

یـاد ز آن خـیــلی  پـریـرو  و  غـزالان نرود

یـاد نـوروزوهـمـان میـلهء دربـارسخی(ع)

یـاد ازلالـــهء ســرخ و  ، ز مــزاران نـــرود

شـهــرهـای وطـنـم هـریکی بهـتـر زدگــر

یـادم از لـوگـروپنجشیـرو، شبـرغـان نرود

کـابـل وغـزنی وقـنـداروجنـوبی و هــرات

یـادم از مـشـرقـی وقـنــدزوبـامـیــان نرود

دارالامـان،شـهـرنووکهـنـهء  کـابـل جـانــم

یـادم ازچـنــداول وکـارتــهء پــروان نـرود

کـوچ کـرده ست هـزاران، زارگ وطـنــم

یــادم ازجــور زمـــان و، ز  زاغـــان نـرود

آنــزمــانی کـه نـمـودم،سفـری ترک وطن

یـادم ازظــلم یـزیــدان و،ز زنـــدان نـرود

یـاد ازهــرطــرفـی کـشـورزیبـایــم هـرگز

حـیــدری” تـا که حـیاتـی،به آسـان نـرود

       پوهنوال داکتر اسد الله حیدری

          ۴ آگست ۲۰۱۹ میلادی

              سدنی – آسترالیا

 

29 سپتامبر
۳دیدگاه

سـجـایـای وطــن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۸ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۹ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

سـجـایـای وطــن

 

یـادایـامی کـه درمـیـهــن ، مـکــانـی  داشــتـیـم

در مـیـان هـمجـواران،  یک مقــامی  داشــتـیـم

یارب!ملک ما بودی ، فـردوس در روی زمیـن

دوسـتی هـا ومحـبــت هــا ، فـراوانی داشــتـیـم

هـم بـه غـزنی وهـرات وبامیـان ، لوگـرزمـیـن

درجـلال آبـاد وبـه قـنـدار، دوسـتانی داشــتـیـم

هـرطـرف درکُـل  کـشــور ، مـردمـان یـارِدگـر

مـلـت خـوب ومسـلـمـان،مهــربـانی داشــتـیـم

درگـل ســرخِ مــزار و مـیـلـه  هـای بـزکـشـی

هـرکجا سـمـت شـمال،بـس هـمدلانی داشـتـیـم

 کـشـورچـون گـل سـتـانـم،جـنـت روی زمـیـن

 هـرطـرف درشـهـرکابـل،گـلـرخـانی داشـتـیـم

 درمـزاروغـزنـی ولـوگـر، قـبــوراولـیـــاســت

 هــرکجـا درخــاک پـاکــم،آســتــانـی داشــتـیـم

 مـیـلـه هــای گـل نـارنـج،درجـلال آبــاد وطـن

 وه چـه فـصل بـا صـفـــاودلـســتـانـی داشــتـیـم

 سـیـب لـوگـر،تـوت خـنـجــان وانــارقـنــدهــار

مـیـوه هــای،جـنـتـی درهــرکـنــاری داشــتـیـم

قــرغـه وپـغـمــان وبــابـر،بـاغ زیـبــای وطـن

هـرکـنـاری شــهـرکابل، مـیـله جـائی داشــتـیـم

درخـیـالـم می نگـنـجـیـد،این چـنـیـن روزگاربـد

دروطــن هـم مـیـهـنــانِ مـهـــربــانـی داشــتـیـم

  کرد مـُلک ما خراب ، دیـوانـه ی کامـل عـیـار

 ورنـه مُـلک اَمن و آرام ، لقـمه نـانی داشـتـیـم

 مـردمـان ما هـمه،بس مهـربان  خیـلی شفیـق

 نی که هـمچـون اینزمان،قتل وقتالی داشـتـیـم

 هـیـچ درملکِ مـا نبــاشـد،خـانــهءآرام واَمــن

 زانکـه درنـیـم قـرن آخر،نـوکـرانی داشــتـیـم

ای خـدا روزی رسان،با صلح بیـنـم کـشــورم

کشورم کانجا هـزاران،شـیـرمردانی داشــتـیـم

“حیـدری”هـرچـنـد بگـوئی،ازسـجایـای وطــن

وصف آنراکی توان بشمرد،کانزمانی داشـتـیـم

 

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۷ آگست ۲۰۲۱

سدنی – استرالیا

26 سپتامبر
۴دیدگاه

هفدهمین سال نشراتی سایت ۲۴ ساعت

تاریخ نشر : پنجشنبه ۵ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

هفدهمین سال نشراتی سایت ۲۴ ساعت

 

بشد هفدهمین سال، ازسایت نیکو

مبارک   باشدش   این   سال نیکو

شب وروزش بود خدمت به فرهنگ

خداوندش   دهد  ،   توفیق   نیکو

…..

بدارد ”  حیدری  ” دستِ   دعا را

بسوی    خالقش    معبود   یکتا

خدایا لطف خاصت بهراین سایت

عطا  کرده   نمائی   شاد، همه را

برادرفرهنگی ونهایت زحمتکش،آقای قیوم جان بشیر!

با درود فراوان خدمت شما وهمه همکاران فرهنگی تان، فرا رسیدن عین جوانی سایت وزین ۲۴ ساعت (۱۷ سالگی)را خدمت شما وهمه همکارانو دوستان ،تبریک عرض میدارم.

سجایا وخوبی های این سایت بسیارزیاد است که نمیشود درچند سطری از آن یاد آوری کرد.با کمال معذرت ازشما وهمکاران عزیزتان نکات چند را خدمت تقدیم میدارم:

الف: اگرممکن باشد،شما هم مثل بعضی سایت های دیگرکتابهای همکاران خود را (بصورت پ دی اف)بنشربسپارید.

ب:  برای صحیح خواندن اشعاروبعضی کلمات دیگر اگر مؤلفین محترم لازم دانند،اعراب گذاری کنند. بصورت مثال یکی ازاشعارم که عنوان

شِکوَۀ بلبلان را داشت،من خودم شنیده بودم که بعضی ازدوستان آنرا شُکُوه بلبلان می خواندند.

ت:  صحت شما نه تنها برای خود شما وفامیل محترم تان دارا ی اهمیت زیاد میباشد،بلکه صحت وسلامتی شما برای همه همکاران وفرهنگیان وطن عزیز ما نهایت مهم وارزنده میباشد.بناءً شما درزمینه از کار زیاد

شباروزی فرهنگی تا اندازۀ کاسته وازهیچ یک ازهمکاران فرهنگی تان

بیشترازیک مطلب درهفته را بنشرنسپارید. با درود فراوان.

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۲۶ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی

سدنی – استرالیا

 

 

 

21 سپتامبر
۳دیدگاه

یادِ گل های وطن

تاریخ نشر : شنبه ۳۱  سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

قیوم بشیر هروی

۲۱ سپتامبر ۲۰۲۴ 

ملبورن – استرالیا

 

اخیرآ جناب داکتر صاحب اسدالله حیدری لطف نموده و آخرین اثر باارزش شان را تحت عنون ( یادِ گل های وطن) برایم فرستادند که لازم است از لطف ایشان اظهار سپاس و امتنان نمایم.

یادِ گل های وطن تقریبآ در ۳۰۰ صفحه و با تیراژ کمی در شهر سدنی به زینت چاپ آراسته شده که شامل چهار بخش مختلف میباشد که ذیلآ بدان اشاره میگردد:

بخش اول : مختصری ازتعلیم تجوید قرآن عظیم الشأن .

بخش دوم : مناجاتیه ها و اشعار مختلفی که در مجموعه های قبلی به چاپ رسیده بود.

بخش سوم: اشعار مختلف بشمول دوبیتی ها و تک بیت ها.

بخش چهارم : مطالب مختلف نثری یا غیر نظمی . 

یادِ گل های وطن ، مجموعه ایست با ارزش که آخرین اثر طباعتی محترم داکتر حیدری می باشد که اینک به زینت چاپ آراسته شده.

محترم داکتر حیدری در سال ۱۹۳۷ میلادی در قلعه هزاره های چنداول کابل دیده به جهان گشود ، تحصیلات ابتدائی ومتوسطه را الی صنف نهم درلیسه عالی نجات و سه سال دیگررادرمکتب تخنیک ثانوی بپایان رسانیده و در دانشکدهء انجنیری دانشگاه کابل راه یافت و با احراز مقام نخست در سال ۱۹۶۲ فارغ و شامل کادر علمی آن دانشکده گردید.

پس از دوسال تدریس در آن دانشکده برای ادامه تحصیلات عالیتر روانه اتحاد جماهیر شوروی وقت گردید و پس از شش سال تحصیل در یکی از انستیتوت های برتر انجنیری در شهر لینن گراد با اخذ مدرک دکتورا ( پ اچ دی) و زادگاهش برگشت ودر انستیتوت پولینخنیک کابل به تدریس پرداخت.

پس از حدود پانزده سال تدریس در رشته های ساختمانهای صنعتی و مدنی ، سرک سازی ، بند و انهار مانند هزاران هموطنش ناگزیر به ترک وطنش گردید وهمراه با همسر وفرزندنش به غربت سرای پاکستان هجرت نمود. پس از یک سال اقامه در آن دیار ، در ۱۹۶۸ میلادی وارد شهر سدنی کشور آسترالیا گردید و تا امروز در آنجا اقامت دارد.

و اما درک هجرت ودرد دوری وطن درسن ۶۲سالگی باعث شد تا ایشان را به دنیای شعر وشاعری بکشاند ، چنانچه  به سرودن اشعار مختلف،عموماً میهنی شروع نموده و خوشبختانه درین راه با ذوق وعلاقه فراوان به پیش رفت . تا حال از محترم داکتر حیدری  بیست وچهارجلد کتابهای مختلف اسلامی،اخلاقی وشعری نشر گردیده که مجموعه حاضر دوازدهمین اثر شعری ایشان میباشد.

در پایان مؤفقیت مزید جناب شانرا آرزو نموده ، امیدوارم لباس عافیت همیشه بر تن و قلم رنگین بر دستان شان باشد تا باشد از نگارش های پیهم شان استفاده ببریم.

اینهم نمونه ای از کلام شاعر که ازاین مجموعه برای شما برگزیدیم.

قلب آسیا

 

خاکت وطن ! به دشمن افغان نمی دهم

این ملک  با  صفا  به  پلیدان نمی دهم

سنگ  و   کلوخ    کشور    زیبای   آریا

بر ملحدان به  لؤلؤ و مرجان نمی دهم

هرچند سال هاست که  دورم  ز میهنم

عشق وطن به جیفهء دونان نمی دهم

تا داده است خدایم ، مرا جان در این جهان

” مهر ترا به مٌهرِ  سلیمان نمی دهم”

من   افتخار   بودن    افغانیم   وطن

هرگز به چین و هند و به جاپان نیم دهم

از بهر لقمه نان  به ” ناتوی ” لعنتی

من اختیار مٌلک به لعینان  نمی دهم

افغان ستانِ  ما  که  بود   قلبِ آسیا

این قلبِ پاره پاره به شیطان نمی دهم

هرکوه و برزن  وطنم  را ز صدق دل

چون جان عزیز دارم و ارزان نمی دهم

با آنکه میهنم شده مخروبه  کلبه ئی

این کلبه ام به ظالم دوران نمی دهم

صد بار ” حیدریاگرم سربرند  ترا

من واک * کشورم به غلامان نمی دهم

*اختیار، تسلط داشتن.

14 سپتامبر
۳دیدگاه

تبعیض ظالمانه علیه اقلیتهای هندو وسیک باورما درافغانستان

تاریخ نشر : شنبه ۲۴  سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

تبعیض ظالمانه

علیه اقلیت های هندو وسیک باور ما

در افغانستان

 

هندوها وسیک های وطن عزیزما، جزء اصلی وجدا ناپذیرملت شریف افغانستان می باشند.ایشان یکی ازقدیمی ترین باشندگان این مرز وبوم بوده و نسلهای در نسل در این خطه ِ باستانی زیست وزندگی نموده اند.

درطول تاریخ هیچگاهی ازایشان خیانتی به خاک ویا مردم وطن عزیز ما دیده نشده است. خدمت زیر بیرق و سربازی راانجام داده اند. دردفاع از وطن خود درمقابل متجاوزین وبیگانگان دریک صف و سنگر واحد با هموطنان دیگرخود حضور داشته اند.

هیچ انسان با انصاف ووطن پرستی این حق را به خود نمی دهد که بالای آن مظلومان، جفا وستم روا دارد.تنها نوکران شرق وغرب بوده اند که این حق را بخودداده و تبعیضات گوناگون لسانی،مذهبی،دینی ،منطقوی وغیره را همیشه دامن زده واز نفاق افگنی ها آب زلال وپاک کشور زیبای مارا گل آلود نموده واستفاده های نامشروع و خائنانهء خود را نموده ومی نمایند.

باکمال تأسف، شرم وخجالت بسیارکه در پارلمان دوران ریاست جمهوری وطن عزیزما وکلایی بوده اند که عوض دفاع از حقوق همه اقشارو اقلیت های وطن مابه هدایت باداران داخلی وخارجی شان،حق مسلم داشتن یک کرسی انتخابی درپارلمان افغانستان برای اقلیت های هندوها وسیک های ما را ظالمانه حذف نموده بودند.

این فیصلهء دورازانصاف شان ممکن است به هدایت آنهائی صورت گرفته باشد که دست های ناپاک شان درمنفجر ساختن شاهکارهای منحصربه فردجهان،یعنی تندیسهای بودا وهمچنان انحلال اردوی کشور ما دخیل بوده است .

قدامت زیست وموجودیت هندوها وسیکها درافغانستان سابقۀ چندین هزار ساله دارد.احدی حق ندارد آنها را ازاتباع این کشورندانسته و ازحقوق مشروع شان محروم نمایند.

حذف کرسی اقلیت هندوها و سیکها ازقانون انتخابات، و حذف فقه مذهب شیعه دراین دوران طالبان  یک ظلم وستم صریح وآشکارمیباشد.این نوع ظلم و ستم ها بر اقلیتهای دینی،مذهبی،لسانی وغیره مشروعیت نظام دیموکراتیک را چه در زمان جمهوریت  وچه درزمان امارت،دروطن  عزیزما خدشه دارساخته زیر سوال برده است.

 حذف یک کرسی این هموطنان عزیزما ازخانه ملت،مغایر اعلامیهء جهانی حقوق بشرومخالف تمام معیارهای پذیرفته شدهءملی وبین المللی میباشد.

تعرض ها وتطاولها برملکیت هاو دارائی ها و تجاوزات دور از اخلاق اسلامی ، انسانی و افغانی براین مردم ستم دیده وهزاره های مظلوم  مداوم جریان داشته است.

 جای بسیار شرم و خجالت است که رئیس جمهور آنوقت ،آنهایرا که هزاران انسان بی گناه وطن مارا،اعم از زنان ومردان،پیران وجوانان واطفال معصوم ،در مساجد، زیارتگاه ها،بازارها وهرجایکه از دست پلیدشان می آمد،همه روزه به انواع مختلف مانند بمب ها،ترورکردنها، توسط جنایتکاران انتحاری، سربریدن های وحشیانه به قتل میرساندند، 

برادرخطاب میکرده ولی درمقابل حقوق حقهءاین اقلیت دینی ومذهبی وطن مارا با توشیح نمودن حذف یک کرسی پارلمانی آنها،دراین جنایت تاریخی با اعضای پارلمان خود شریک گردیده ونام نیک جاودانه برای خودکسب نموده اند!!!

اگراین حاکم است واین اعضاء

بـیـت ملت  خــراب می بـیـنـــم

 

طوریکه دربالاهم اشاره شد،تاریخ وطن عزیزما بصراحت شهادت میدهدکه هندوها وسیک های افغانستان از باشندگان قدیم این خاک بوده اند که موجودیت آبدات تاریخی ایشان در اکثرولایات افغانستان منجمله کابل ، لوگر ، بامیان ، غزنی ، پروان ، کاپیسا ، ننگرهار ، بلخ ، خوست ، پکتیا ، سمنگان، مخصوصاً اطراف تخت رستم و . . . ثبوت این ادعا را مینماید.

با درد و تأسف زیاد که پارلمان آنوقت حتی حضور یک نمایندهء هندو ها و سیکهای وطن عزیزما را که ازنیم فیصد سایراعضای پارلمان کمتر میشد،تحمل نکرده وآن مردم شریف و خدمتگاراین خطهء باستانی را از این حق مشروع شان  محروم نموده بودند. در مقابل کوچی ها که باشندگان دائمی افغانستان نبوده وتقریباً نصف سال را خارج  از وطن ما

زندگی می نمایند،ازداشتن نمایندگان پارلمانی برخورداربوده اند.

عبدالرحمن خان ظالم ، جبار و خدا ناترس ، اقلیت کُشی ها واعمال ظلم و ستم برآنها را دروطن عزیزما بناء نهاد(این بنائیست که آن ظالم خونخوارنهاد).وی اززجربیحد وقتل عام بعضی اقلیت ها منجمله هزاره  های وطن عزیز ما جز نام بد وعذاب آخرت چه حاصلش شد؟ که متأسفانه این ظلم وبی عدالتی ها تا امروز دوام دارد.

“هرکه راپیرش چنین گمراه بود

کی مریدش رابه جنت راه بود”

 

حالا می خواهم از یک رویداد واقعی که دردهلی پایتخت هندوستان برایم اتفاق افتاده بود ونشان دهنده محبت و وطندوستی یکی ازافراداین اقلیت مظلوم مان می باشد، شمهء یادآور شوم:

درسال۱۳۵۶هـ ش که در انستیتوت پولی تخنیک کابل تدریس مینمودم، با استفاده ازرخصتی یک ماهـۀ زمستانی، باهمسر و دو طفل خورد سال خود برای تفریح وسیاحت روانهء پاکستان وهندوستان گردیدیم.روزی در بازارهای دهلی برای خرید رفته بودیم،ازیک مغازه یا دوکان به مغازه یا دوکان دیگربرای دیدن اشیای مورد ضرورت خود مصروف بودیم. درآنحال یک شخص سیک به ما نزدیک شد.چون اوما را شناخته بود که افغان هستیم ،به ما گفت که از اینجا چیزی خریداری نکنید که بالای شما بسیار گران می فروشند . چون شخص موصوف هم  افغان بود، نخواست پول هموطنش برای سیکها یاهندوهای هم دین وهم مذهبش بیجا بمصرف برسد.این حس وطنداری ووطندوستی اوخیلی ها  خوش ما آمد وبا قدردانی وممنونیت زیاد با وی خدا حافظی نمودیم.

از قضاء تقریباً ده سال بعداز آن، از آسترالیا برای دیدن اقارب و دوستان خود روانهءپاکستان گردیدیم. روزی در پاکستان برای خرید بعضی از اشیای مورد ضرورت خود به بازار “کارخانو” نزدیک پشاور رفته بودیم . در آنجا درپهلوی دوکان های پاکستانی ها بعضی دوکان های هندوها وسیک های افغانی ما نیز دیده میشد.درحال مشاهدهء این دوکانها بودیم که یادم از همان برادرهموطن سیک ما،که دردهلی باما لطف ومحبت وطنداری را نموده بود،آمده ومن هم هر چه خریدم از دوکانهای همین هموطنان هندو ویا سیک خود ما بود.

در اخیررباعی ذیل را که برای وصف!!همین ظالمان وطن سروده ام   خدمت ارائه میدارم.

شاه شـجاع *ملک ما میهن فروش

کرده  بـود  بار  خـیـانـت  را بدوش

بانـد  او در فکـــر  تــــاراج   وطـــن

غافل  از روز جـزا ،در عیش ونوش

* کرزی

 

والسلام

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۱۴، ۹ ، ۲۰۲۴

،سدنی ،آسترالیا

 

 

08 سپتامبر
۳دیدگاه

تقریظ محترم مولوی عبدالحمید حدید (وردک) بر کتاب ” فریاد مهاجر ” اثر محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۸  سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۸ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

تقریظ محترم مولوی عبدالحمید حدید (وردک) بر کتاب

” فریاد مهاجر ” اثر محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

 

بسم الله الر حمن الر حیم

این مجموعهء شعری را درشبهـا ی یلـدا ی غربـت و جـلا وطنی مطا لعه کردم که چنـد شبـا نگاهی مونس مهربان ومرهم گذارحا ذق آلام ورنجهای من بود.

چه نیکو گفته اند که ״ زبا ن آئینهء انسا نست ״ آری! این مجموعه با آنکه الهـام بخش هـمه مـردمان دیندارووطندوست،خصوصاً برای جـوانا ن که آ ینده ســاز کشورشان میبا شند است، درجوانب حماسه آفرینی ،خدا پرسـتی،آزا دی خـواهی،عــدا لـتجوئی وانصا ف پسندی،استاد مهـربان، دوسـت د لـسوز، ورهـنـمـای ماهـریست که با د یـد وتحلیل بیطرفا نه،  

منصفانه و شیوهء ریا لستیک وحقیقت بینی به علاقه مندان ادب،سمت وجهت میبخشد.این مجموعه دارای شعر بی تکـلـُّف، روان وغـنی از صنا یع بد یع، عـروض وبـیـا ن بــوده ودردل چـنـگ  میزند، چنا نچه گفته اند:

حرفی که نیست ازته دل، دل نشین نیست

ازآ نچه در ضمیـر   تو باشـد سخـن بســا ز

درا ینـبـا ره حـضرت رســول اکــرم(ص) چـه زیـبــا فرموده اند:

 سخنی که ازدل برآ ید بردل نشیند،وسخنی که اززبان برآید درگوش فرونرود.

از طرف دیگرداکترحیدری دلیرا نه دراشعا رخود دشمنان دین وخائنان کشور خود را هجونموده است که دراین باره پیشوای بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) ارشا د فرموده اند:

با شعرخود د شمن را در معرض هجو قرا ر دهید،به راستی که مؤمن با جان وما ل خود جها د میکند.سوگند به آن خدائی که جان من در دست اوست،شعر شما بسا ن تیری است که بسوی دشمن رها میگردد.

هریک ازمبا حث این ا ثـر، تـرجمان ونشا ن دهـندهء یکـنوع احسا س عمیق ودرونی شـاعـرا ست که حقا  هـما ن احـسا س پا ک، اورا بـا مـقـام ملکـوتی پیـونـد میدهـد وآ نهـمه منـاجا ت واعـتـذارازتقـصیــررا درفروغ توسل به نظر لـطف بزرگـان د یـن، وخا ندان نبوت بمقام والای مرجع حقیقی تمنّیات ناله سر کرده ا ند.

وقتی بخـش منـا جا ت ومـرا ثی را مطـا لعه میکنیم مراتب سوگ واندوه شاعر آ میخته با یکنوع ارادت خا ص، نعــت وستـا یـش پیـشــوا ی بـزرگ اســـلا م صلـّی الله عـلـیه وسلـم ودود مـان مبـا رک آ ل رسول صلوات الله علیهم اجمعین،

هرا نسان صا حب ضمیررا وجد خاص بخشیده وبه ارادت وتقوای شاعرگواهی میدهد وآنچنـا ن آرما نخیـز وتشـجیع آورا سـت که به فرمودهء فردوسی طوسی  “اگرزن بود پهلوا نی کند״.

تعمق ودقـت دربخـش״ حـما سی ومیهنی״ محبت، ودفاع ازوجب وجب سرزمین آبـا ئی را والا ترین آمال وبزرگترین مقام وقاروحیثیت شرافتمندانهءانسانی تمثیـل می نما ید وهـمـا ن نـظــرفـردوسی رازنده می سازد که گفته اند:

زبهـر بـر و بـوم و فــرزنــد   خـویــش

زن و کودک و خورد وپیوند  خویش

ســرا ســر، اگــر تن بکـشـتـن  دهـیـم

ازان بـه که مـیهـن بـه دشمن دهـیـم

زما نی به قسمت غـزل این مجمـوعه میـرسیـم ازهرجمله اش به اصطلاح عامیانه آماج بوی جگرسوخته می آید.خوا نندهء این قسمت فکـرمیکـنـد که شـاعـر آماج خدنگ نا زگـشـتـه وچـنـا ن بـیـتـا با نه تشـنـهء وصال است که سخن با ماه گفته ومعشوقش را درخوا ب می بیـنـد، ازاآن ســـوزوگـدازوازاآن کـشــش،حلاوت و جـذبه ئیکه درگـفتا رشاعـرموجـوداسـت استنباط میگردد که آنهمه ناله وفغان ازآ ستانه عشق مجازی ودروغین برنخواسته بلکه نما یانگرسوزدرونی شاعر اسـت که محـبـوب خـودرا درمــا ورای طبیعت جستجومیکند ومصداق هـمان درد شاعـرعرب است که میگوید:

صَارَعِندٌ الـنـّا ِس اِنّی عَا ِشقٌ

لِیک لا َیَدری ا َحَدُعِشقِی لِمَن

بـه هـمـه ثـا بـت گـشتـه کـه  مــن عـا شـقـم

ولی هیچکس نمیداندعشق من برای کیست

 

مختصراینکه هـریک ازبخشهـا ی ا ین مجـموعه درحیطهء خویش بیدارکننده احساسات پاک وآرمانخیزبه هموطنان عزیزما ست که حس تقوا،وطندوستی وتوکل را درنهادآنها بیداروتقویه مینما ید.

مـن درحا لـیکه صحت وجـود وفـرا غـت ا یـام استاد بزرگوار را ازخدای توانا استـدعـا دا رم، ادا مـه همچو خدمات ارزنده را ازجناب ایشان و همگامی وهم آهـنگی شعـرا و قـلم بدستا ن منطقـه را درا ین راه با تطبیـق وا صلاح اجـتـما عی جـوا نا ن مسلما ن ملـت غـیورافغـا ن تمنا داشـته ودرلا بلای ستایش این مجموعۀ مختصر ولی نهـا یت مفیـد وبا ارزش پیشنهاد خودرا با ارایهء گفتار نا رسای خـود خدمت استـا د گـرا نقدردا کـتـرحـیـدری الـتـجاءً تقدیم مینمایم:

شعر بزان پشتو میباشد.

پورته کـره قـلـم چی په غـوغــا کـری  تول جهان

تولـوته رسـوا کـری ، غــلا مـا ن  ا و  خـا ئـنـا ن

هرسری راویش کری که سپین ژیروی که زوان

تـول په تـرپلـو را ولی مسـتا ن وی که شــیخــان

لـیـکه هـمـیـش لـیـکه قـلـمــدا ره نـنگـیــالـی ئی

پوه شـه په دی پوه شـه مجــا هـد ا و میـرنی ئی

 

 

وآخر دعوا نا ان الحمد لله رب العلمین.

وا لسلا م علی من اتبع ا لهُدی

عبدالحمید حدید وردک

خطیب مسجـد حضرت عثما ن(رض)

شب۶جولای۲٠٠۶

 سد نی ـ آسترالیا

03 سپتامبر
۳دیدگاه

تقریظ محترم محمد آصف نهان بر کتاب ” فریاد مهاجر ” اثر محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

 

تقریظ محترم محمد آصف نهان بر کتاب ” فریاد مهاجر “

اثر محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری ادامه نوشته…

01 سپتامبر
۳دیدگاه

تقریظ زنده یاد استاد یوسف کهزاد بر کتاب فریاد مهاجر اثر پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

تقریظ زنده یاد استاد یوسف کهزاد

بر کتاب فریاد مهاجر اثر

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

 

بسـمـه تعــا لی

شعــر، یک جا ذ بهء شفـا ف زند گـیست، از سکـوت بیـرون می آ ید و به سکـوت برمیگــردد، درحـقیـقـت شعر در ناگها نی بودن و بیرون از سکوت است.

وقتـیکه در جـوهـر هـنـر تـأمل کنیـم، می تـوا نیـم با یـن حـقیقت برسیم که تما م هنـر ها، قا بلـیـت آ نرا دا رنـد با هم ادغام شوند ویا وجوهی ازمشخصه های یکـدیگـر را وا م بگـیرند،ازهمینجا ست یک تا بلــوی نقاشی را گفته میتوانیم که یک پا رچه شعـر بوسیلهءرنگهاست ویا سعدی نقاشیست بوسیلهء کلمات . هـر وقت یک اجتـمـاع تحـولا ت ودگـرگـونی هــا یــش بیشترباشد،به همان اندازه ادبیات وفــرهـنگ آن اجتماع نیز تنوع بیشتر خواهد داشت.

درین اوا خـریک نسخه ازچکـیده ها ی اد بی دوسـت دا نشمند م دا کـترا سدا لله حیدری بنام« فریاد مهاجر»ازآنطرف اوقیانوس ها بدستم رسید وازمن تقاضا شده بود تا یک مقـدمهء کوتا ه برا ن بنویسـم.

باور کـنیـد از یک هـنـرمـنـد سا لخـورده یی مـثـل مــن، کـه هیچگاه ادعا ی شا عــر بودن را ندا شـته ام،چگــونه میتوا نم چند سطری بنویسم تا سروده هـا ی نا ب آ ن شا عـر درد رسیده را صد مه نزند.

ما امروز با د نیای قـراردا د ها ی خـسته وبی رمـق انسانی مواجه هستیم که همه دوستیها وعشق ها، تجلیا ت معنوی خودراازدست داده و درزیرتا زیا نهء ما ده گرایی مسخ  شده ا ند. ا نسا ن ها ی ا مروزا زیکــد یگـرمی ترسند و هرلحظه در جدا ل زند گی کمر به قتل یکد یگرمی بندند.

 «فریاد مهاجر» مجموعه یی ازا شعا رمحترم دا کـترحید ری است که لـبریزاز دردهـای بیـوطنی وســـوزش های غربت نشینی است که سالها در زمین  احساسات وطنپرستانه او ، علف های هـرزهء آوا رگی سربلـند کرده وفضای زندگی را برای گـلهـای آرا مـش وکرامت های انسانی، تنگ ترساخته است.

قـرا ریکه خودش اعترا ف کرده است، از شصت ودو سالگی به شعرسرایی آغاز نموده ودر گنجینهء سروده ها ی خود به دوعشق پناه آ ورده است، عشق بخدای عـالـمیـا ن وفـرستا دهء اوســرورکـا ینـا ت حضرت محمـد (ص) واهـل بیتش وعشق به وطن ازدست رفته ا ش.ا ین د وعشـق به مـرحـله یی ا وج می گیرد که سکوتش به فریا د تبدیل میشود ودرسرایش های مذهبی ومناجاتیه ها که آغازگر دیـوا نـش اســت،اندوخته ها ی کا مل خودرا، درپرتواستعداد سرشارخود،بسیار   استا دا نه به تجربه گرفــته است.زمانیکه بیاد وطن می افتدآرزومی کند صدای خـودرادرگوش سنگپاره های وطن عزیزکه هنوزعشق ها با نفرت آمیخـتــه است وهـنوز جسا رت وشرا فـت که ازآرمانهای انسانی پاسداری میکند، و چراغها یشا ن در معرض با د ها ی نا مساعد قراردا رد، برساند.

می بینیـم که امـروزدرکـشورمن وتو، بوی زندگی رفته است،آب ها شرم آلود شده وســا یه ها زیرلگـد های د شمـن خُرد شـده اند وامیـد هابخاطر یک فردای   روشـن بیش ازسه دهه با مـردم گـرسـنـه خدا حافظی میکنند وفقرا به این فکر استند که با مردن خود چه کنند.  

ما هـم درهـرسرزمـیـن ودرهــروطــن عـا ریـتـی کـه آواره شده ایم، بـا پـردا خـتن به درگیری ها ی روحی وجسمی،حقیقت زند گی رافرامـوش کـرده ایم.

اصولاًهـرجامعه ازانسا ن ها شخصیت کا ذ بی میسازند. ارزشها وقوانین پوچ مادی درجوامع متمدن امروزین جهان، مانعی اسـت برای شنا خت عـمیـق ارزشها ی وا قعی ودرون گرایی درجهت کسب حقیقت ما آواره ها. دیگـر را هی برا ی انسا ن امــروز بـا قی نما نده است،جز اینکه بحرکت بیا ند یشـد، تا اند یشـه ها ی پاک انسانی خودرادرپای تندیس های پرزرق وبرق مادیا ت، قربا ن نسا زند. روی این مفـکوره “فریاد مهاجر”تحفهء با ارزشی برا ی تمــا م ا فغــا ن ها عقیده مند وبا درد است.

 در اخیر من بحیث یک هـنرمنـد دور افتا ده از آ غـوش وطن، به شـاعــرتوانا دا کـتر اسـدالله حیـدری کـه بـا تراوشات ادبی خود مشعل دیگری را درفضای ادبیا ت برونمرزی ما روشن سا خته است،صمیما نه تبریکات خودرا ابراز می کنم وازپروردگارعدا لت وآگهی وآفریدگار قلم واندیشه طول عمر و پیروزی های بیشتر شا نرا استدعا مینما یم.

« چه سودازاینکه پس ازمرگ،مال وزرما ند

خوشـا کسـیکه ازو درجهــا ن اثـــر مـا ند »

          یو سف کهزا د             

                یک روزی از روزهای ماه جون ۲٠٠۶                   

      سا نفرا نسسکوـ ا مریکا           

 

27 آگوست
۳دیدگاه

ساقی گل پیرهن

تاریخ نشر : سه سنبله ۶ ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۷ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

ساقی گل پیرهن

 

 سا قــی گل پیـــرهن ،جــام  شـرابــم بده

صبــرو قــرارم برفـت ،بـــادهء  نــابــم بده

عمــرمن آخــر شده،از رهء لـطـف و کـرم

یک نظـری ســوی من ،آب  حیــاتــم بده

گشته ام از کشــورم، دور مگــر نـازنیـــن

تشنهء آن آب وخــاک ،آب  زخــاکــم بده

تا به کی از هجریار، روزوشبم درفغان؟

نالــــه  کــنــم زار زار ،زود  جــوابــم  بده

ای مه سیمیــن بدن،رو بســوی من نمــا

یـا کـه بگـیــردربرت، یــا که  هلاکــم بده

حیدری” نـاتــوان، روزو شبش اینچنــان

میگذرد درفغــــان، طـا قـت وتــابـــم بده

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۴ جنوری ۲۰۱۱ 

سدنی – آسترالیا

22 آگوست
۳دیدگاه

کابلِ ویران

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

کـــا بــــل ویـــــــــرا ن

یـا د ا یـا می کـه د رکا بـل، مکا نی داشـتـم               

               درمـیـا ن ســنـبـل وگـل،آ شـیـا نی دا شــتـم

مـیـهــن بـهـتـــر زجـا نـم،ا فـتـخـا رآ ســیـا                

             خوش چه ملک باصفا،ا فغا نْسِـتانی داشـتـم

کارم ا سـتا دی پوهـنتـون ودرتد ریس خـود                 

              نزد شاگردان عجب، شرح وبـیـا نی دا شـتم

د رمـیـا ن مــرد مـا ن بــا وفــا ی آن د یـار                 

              دو ســتـا نـی بـا خـدا ومهــر بـا نـی دا شـتـم

هم بکا بل لـوگـروغـزنی، هـم شهـرهـرا ت              

             دربـد خشان وبه هـلمـنـد، دوسـتا نی دا شـتم

مـیــلـهء نـوروز د ربـلـخ وبــلا د د یگـــرم            

                 در مــزا رشــاه مردا ن،آ سـتـا نی دا شـتـم

دربـرهـنـد وکـش وسـا لـنگ زیبـای وطـن            

                    گـلـبهـا  روچا ریکـا رو بـا مـیـا نی دا شـتم

درجـنـوبی مشـرقی وقـنـد هـاروفـار یـا ب           

                   مردم زحمـتـکـش وهـم جا نفشا نی دا شـتم

ازصـفای صالحین خوابـیده درخواجه صفا             

                    مـیــلـه جا ی بـا صـفـا وارغـوا نی دا شـتم

چلسـتون وباغ بـابـر، قـرغه وا طـراف آن

                     هـرکنـاری شهرکـا بـل، بوسـتـا نی دا شـتم

درخیا لم می نیا مد، اینچنین روز فرا ق               

                     ای بــســا درمیهن خود، گلرخا نی دا شـتم

ا ز میـا ن د لـبــرا ن رشک آهــوی خُـتــن       

                       د لـبــر ِگـلگـون رخ وشکــرلـبـا نی دا شتم

ای خـدا! روزی رسـا ن، تا بازبـیـنم کا بلم       

                      کـا بـل ویـرا ن که آ نجا، گـُلسِتا نی دا شـتم

ا زفـرا ق کشـورم،جا نم بـلب خواهد رسـید      

                      حیـدری آخَر بس است،ا زاین وآنی دا شـتم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۲ می ۲۰۰۵ 

سدنی – آسترالیا

16 آگوست
۶دیدگاه

عارفِ شیراز

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

سعدیا دیده گشا حا لـت  دنیا بنگـر

ماجرای    دلِ   آوارهء   شیدا  بنگر

(استاد خلیل الله خلیلی)

*************************

 عــا رف شـیـــراز

سـعـد یا خیـز تـو شـور و  شر دنیا بـنگـر

هـمـه قـربا نی افـغـا ن و   عــربهـا بنگـر

چه شـدازدست پلـیدان جهـان  حال بشـر

وضع  امروز  ببین  حا لت  فــردا بـنگــر

توبگـفـتی که هـمـه آدمی اعضای همنـد

اینک ای شیخ هما م حالـت  اعضا بنگـر

خرس قطبی چه جفاها که نکرددرمُلـکـم

جای  وی  را  بگـرفـته  سـگ  رسوا بنگـر

گشته  شیطان بزرگ  د یو جهـان امـروز

ظلم این دیو  جهانخوار  به هـر جا بنگـر

بـزنـــد   لافِ   حـقـــوق ِ بـشــــرو  آزا دی

این چرند های وی ا فتـاده  ز معنا بنگـر

ملک افـغـان وعراق را بنمـوده  اشغا ل

تاخت وتازش توبه  لبنان  وبکوریا بنگـر

کرد ویران  وطن  ما  به نیرنگ و فریـب

تشنهء خون مسلمـا ن شده، یغـمـا بنگـر

مـیهـنـت  را   نگـذارد  به تـرقـی در عـلـم

سـد راه  گـشته به هـر جا تو غـوغـا بنگـر

سخت گیردز  عداوت به محبان علی(ع)

گـشته  رسوای جهـا ن  قدرت مولا بنگر

پروراند  بسـرش خواب  نو شرق وســط

فـتح   مـردان  خــدا  را تـو درآ نجـا بنگــر

بهـر آزار و اذ یـت به هـــزاران  مظـلــوم

ساخت  زندان مخوف  تو به کـوبا بنگـر

شکوه دارد ز تروریست وتروریزم جهان

خود ش حامی تروریزم  در  اِخـفـا بنگـر

زآ تـش را کـت وطیـاره و بـم هـای ثقـیل

سـرخ ازخـون شهـیدان همه صحرا بنگـر

ا ستفاده زا تــومــی بــَم وی د ر جـا پان

قـتـل عام زن ومـرد، کود ک و بُرنا بنگـر

ازفلسطین چه بگــویم بـرا یت ای شــیخ

نیم قـرنیست به خون غـرقه وتـنـهــا بنگـر

گشته آواره زکـا شـانهء خـود ملـیون هـا

نا لــش ســوخـتـگــان  تــا بـه  ثــریـا بنگــر

حیدری گشته زهجران وطن همچون قیس

حـا ل ا ین پـیـر شکسـتـه دل  ِشـیـدا بنگـر

خواهـم آ بـاد وطنـت عارف شیـراز عـزیز

دشـمــن د یـن تـونـا  بـود  زد نـیــا بـنـگــر

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۹  سپتمبر ۲٠٠۶

سدنی – آسترالیا

09 آگوست
۲دیدگاه

خلقِ افغان

تاریخ نشر : جمعه  ۱۹  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۹ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

استقبال ازشعرمرحوم عبدالهادی داوی با مطلع:

تـا بـه کــی اولاد   افغــــان  تا به کی؟

تابه کی هان تابه کی هان تا به کی؟

خلق افغان

تا به کـی ای خلـق افغــان، تا به کی؟

زیـریـــوغ ایـن لـعـیـنــا ن  ، تا به کی؟

گــشــتـه مـلـک مـا  بـه  ویـــرانـه بـدل

درتـمــا شـــایِ یــزیــــدان ،  تا به کی؟

عــقـــل کـل!بـا جمـله هـمـدســتان وی

خـون ملـت خـورده جـولان،تا به کی؟

انــتـحــاری هـای بـی دیــن  بـی خـــدا

قـتــل عــام بـی گـنــاهــــان،تا به کی؟

راه گـیــری هــا بـه هـر ســوی وطــن

ظـلــم بـیـحـد بـرگـروگــان، تا به کی؟

سـربـریـدن هـای بـی جـــا، بـی جهت

هـرطرف درمـلک افـغـــان،تا به کی؟

عسـکــــرمـظـلــوم وپـا ســــدار وطــن

کُـشــتـه ی دسـت پلـیـــدان، تا به کی؟

نـــوکــــــــریِ آی اس آی و” ع وغ “*

تـا بـه کـی آزاده مــــردان، تا به کی؟

“ع وغ”روزها وشب درعیش ونوش

خلـق مـا مظلـوم وبی نــان،تا به کی؟

ازســـفــرهــای حــق و نـا حــق غـنــی

دوردنــیـــا گـشـتـه خـنــدان،تا به کی؟

بُـتـــه ی بــد را بــلا  نـا بـشـکـنـیـسـت

زنـده مــانـدن بـا ســرطــان،تا به کی؟

زیـــــر دول  غــــــرب ،  ای  آزادگــــــان

خوش خرامی کرده رقصان تا به کی؟

بـهـــر آزادی کــشــــور  زیــــن  ســتـــم

مـتـفـــق گـردیــده پـاشـــان،تا به کی؟

خــائــنــان  مُــلـک و مـلــت ، یـکســـره

نیست ونابود کرده،عصیان تا به کی؟

ای  خـــدا  روزی  رســـان  تـا خـائـنــان

گـشـتـه نـابــود ،ظلم ایشـان، تا به کی؟ 

حیـدری” دور از وطـن درملک غـیـر

دردغــربـت درد هجـــران، تا به کی؟

پوهنوال داکتراسد الله حیدری

۲۱ می ۲۰۱۵

سدنی – آسترالیا

*عبدالله عبدالله واشرف غنی احمدزی

05 آگوست
۳دیدگاه

قاتل صد ها هزار

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۵ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

قاتل صد ها هزار

خـا ئـن ملی مــا ، آن قـاتــل  صـد هــا هــــزار

روسوی کشورنموده،بی حیـا، بی ننگ و عـار

خـائـنـان دیگرش ، چـون کرزی و  اشرف غنی

کــرده انـد راه ورا ، آسـان به سـوی این دیـار

گلبدین، بی دین بـُوَد ، از آنکه اوکـرده خراب

کـابـل زیـبـای مـا را ، قـتـل کـرده  صـد هــزار

خـائـنـانِ بـدتر از وی ،عـفـو * کـردند جـرم او

مـیـدهـنـد هـم ازبـرایـش،مـزد کـافی بیشمـار

باغ وبوستان وعمارت،هرکجا دلخواه اوست

بـادیـگـارد هـای مـزیـد و ، اسـلحـه دراخـتـیـار

بـا قـدوم نحـس او،کـابـل شـود دریـای خـون

ای مباد! آنروز،که این جانـی بیایـد روی کار

حیدری” دورازوطن، با قـلب افگـارو حزیـن

عـرض حـال کشورش، دارد به پیش کـردگـار

پوهنوال داکتراسدلله حیدری

۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶

سدنی – استرالیا

*خداوند (ج) حق العبد را نمی بخشد تا کسیکه حقش تلف شده نبخشد،

دولت چطورخون صدها هزار بیگناه رامی بخشند؟؟؟

01 آگوست
۵دیدگاه

دزدانِ حرفوی

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۱ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

استقبال از ” خر نامه ” میرزاده عشقی با مطلع:

دردا و حسرتا که جهان شد  به کام خر

زد چرخ سِفله ،سکهء دولت به نام خر

دزدان حرفوی

افسوس،صدافسوس که وطن شدبکام دزد

تــرک  وطــن  نـمـوده  هــزاران  ، ز دام دزد

” ازبـسـکه آسـمــان و زمیـن سِفله پرورند “

زد دهـر دون سـکـه ء دولــت بـه  نــام  دزد

دزدان  و نـوکــران ،  وزیــران  دولــت  انـــد

یـا رب ! تـا به کی بُوَد، این احـتشــام*دزد؟

” روزیـکـه جـلـسـه ء وزرا  منعـقـد  شــود “

مـجـلـس  شــود شـغــالی ، از ازدحـــام دزد

دزدان  سـَروَرنـد *و !! از اینـرو به ملک ما

دارنـد  عـده یی ، ارادتِ محکـم،به نام دزد

دزدان  وکـیــل  مــلــت و حـکــام  کـشـورند

زیـن بیـشـتـر چه میطلبـیـد ، از مقـام دزد؟

دزدان مـا ، صـاحـب قـدرت  به مـیهـن انـد

پس لازم است تاهمه داریم، احتـرام دزد!!

گردد مستدام ،حکومت دزدان  به مملکت

تـا  غـربـیـان   لـــزوم  بـدانـنـــد ،  دوام دزد

قـتـل و قـتـالِ عـام  به  هـر سوی کـشـورم

برپـاسـت از قـدوم ، خـواص  و عــوام دزد

در غـیـبـت غـنـی ، چـو کـرزی  بُوَد  کفـیـل

ایـن حـیــلـه  گــر لایـق،  قـایــم  مـقــام دزد

آگـــاه  ز ارتـبـــاط ،  دزدان  کـســی نـشـــد

بـا طــالـبــان و داعـشیـان ،  و ز مـرام دزد

ای حیـدری  زچه کـردی ترک  ،  کشورت؟

زآنـرو  که در  حیـات نگـشتـم ،  غلام دزد

امـروز ،  روز قـدرت  دزدان  حـرفـویـست

فـــردا  زمــان دزد  کُـشی  و انـتـقـــام دزد

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۱۷ دسامبر ۲۰۱۶ 

سدنی – آسترالیا

* احتشام – حشمت وبزرگی ، جاه و جلال یافتن.

* سَروَر – رئیس ، پیشوا ، سرپرست.

فرهنگ فارسی عمید

تذکر:- در سرودهء فوق نخواستم مانند  مرحوم میرزاده “عشقی” ازک لمهء ” خر ” استفاده نمایم . زیرا به نظرمن این یک توهین بزرگ است به مقام خر . زیرا خر حیوانیست در خدمت بشر ، دزدی نمی کند ، به وطن خود و به صاحب خود جفا و خیانت نمی کند ، غیر از آخور خود ، از آخور حیوانات دیگر استفاده نمی کند ، بار می برد و گاه میخورد . اما پناه به خدا از دزدان وطن ما که از هیچ جنایت و خیانت به مادر وطن خود و هموطنان خود دریغ نمی ورزند.    

 

 

 

 

 

 

 

27 جولای
۳دیدگاه

آرامِ تن

تاریخ نشر : شنبه ۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۷ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

آ  ر ا م  تـــــــــــــــن

 

ای خد ا شد مد تی ، آ را م تــن گــم  کـــرد ه ا م

وز جـفـا ی زنـد گـی، ملـک ووطن گـم کرده ا م

گر د ش د نیـا ی د ون، بنمــوده  د ورا زمیـهنـم

د لبـرا ن رشـک آهوی خـتــن، گــم  کـــر ده ا م

هـوش ا ز سـر دا د ه وجـا نم بحا ل رفتـن ا ست

چونکه ا زجورزمان،جشن وچمن٭ گـم کرده ا م

روزگـا رنـا ز و نعـمت ها، به دا ما نش گذ شت

سا لها د ور از بـرش، گـل پـیـرهن گم کـرده ا م

ا ز فرا ق کـشـورم، جـا نـم بلـب خـواهـد رسیــد

زا نکـه ا زبخـت بد م، سیمیـن بد ن گـم کرده ا م

آ ب پغـما ن، سیـب لـوگـر، گـلشن کا ریــزمیــر

آ ن صفا ی گلسِتــا ن وا نجـمــن گـم کــــرده ا م

در تلا ش رفتـنـم، هـرروز وشـب، سـوی وطـن

با ل وپر بشکـسته ام، د شـت ود من گم کرده ا م

بس که ا فـزون شد به مُلکم، چهــره اهـریـمنـا ن

فــرق بـیــن بلـبـل و زاغ وزغــن گــم کــرده ا م

یا رب آ  نروزی رسا ن، با شُکر گو ید حید ری

یـا فتـم هـر آ نچـه، ا زجـورزمـن گــم کــرده ا م

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۲ اگست ۲۰۰۵

 سد نی – استرالیا

٭ــ منطقهء برگزا ری جشن استقلا ل وطن درکا بل.

24 جولای
۳دیدگاه

بالاحصار

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بــــــالا حصــــــا ر

 کــا بـل و بـا لاحـصــار روزگـاران  را چـه  شـــد

آ ن صفــا ی مـرد مـا ن کـوهـساران را چه شـــد

آ هــوا ن بــی نـظــیــــر کــشور مـــا ای  خــــدا!

باغـزالانــش رمـیـده، د شـت ودامـان راچه شــد

گـشت ویـران مـلک بی هـمتای مـا،افغـا نـْسِتـان

رادمـردانش کـه بودی،شمس دوران را چه شــد

آن ا ُخــوّت،آن مــروّت،آن هـمــه مــردا نــگـی

از میـا ن مــردما ن، مـلـک افـغــا ن راچـه شــد

آن مـسـلـمـانـی وآن، پـا بــنـــدی د یـــن نـبـــــی

آ ن گـذشـتـن ها زجان، درراه یـاران را چه شــد

شهــرهـــای مهـــد عــلـــم وا فـتــخــــا رآســیـــا

بـا مـیـان وغــزنـه وبـلـخ وبـدخـشـان راچه شــد

خـشک سـا لی های پـی درپـی، درافغـان زمیــن

بُرداز بین حا صلا تش، برف و باران را چه شد

حـیـدری” سرِّالهـی کـس نـدا نــد،جـزخــود ش

باش سا کت،چون ندانی چرخ دورا ن را چه شد

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

٢۵ جون ۲۰۰۵

 سدنی – آسترالیا

21 جولای
۳دیدگاه

برف و باران وطن

تاریخ نشر : یکشنبه ۳۱  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بـرف وبــــا ران وطــن

خـوش بـود دامــا ن د شــت وکهســا ران وطــن

خـوش بـود سـیــروصفـای مـرغــزا ران  وطــن

خـوش بـود بـا د لـبــرا ن مـهـجـبـیــن کـشـــورم

درشــب مـهـتـا ب ومطـرب،دربـهـا را ن وطــن

خوش بود پغما ن واستا لـف، ویا کـا ریـزمـیـــر

روزجـوزا وشــب قـوسی’، بــا یــــا را ن وطــن

خـوش بود در روز نـوروزو مــزا رشــاه د یــن

ژنده بــا لا کـرد نـش،بـا جــا ن نـثـا را ن وطــن

خوش بود درملـک خـود بـا فـقـروبـا بـیـچـارگی

نـی کـه درکـاخ ســفـیــد و درد هـجـرا ن وطــن

خوش بود گـرحیـدری، ازلـطـف بی پا یا ن حـق

بـا زبـا رد بـرسـرت، هـم بـرف و بارا ن وطــن

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۸ جون ۲٠٠۵

 سدنی – آسترالیا

17 جولای
۳دیدگاه

اگر زینب نبود

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۷  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۷ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

اگرزینب نبود

اگـرزیـنـب نبــود، دیــن  پـیـامـبـــر

زبـیــن رفـتـه دگــراحـیـــا  نمی شد

اگـرزینب نـبــود، آن د خـت حـیـــدر

پـیـــام کـربـــلا، افـشـــاءنـمــی شد

اگـرزیـنـب نـبـود، درمجلـس شــام

زنــا زاده یــزیـد،رســـوا نـمـی شد

اگـرزینـب نبـود،ازشـرق  تـاغــرب

صــدای واحـسیــن،بــالا نـمــی شد

اگـرزیـنـب نـبـودر، درروزعـاشــور

وصایـای مـادرش ،بـرجـا نـمـی شد

اگـرزیـنـب نـبـود ،آن کهـنـه جـامـه

بـه جـسـم پـاک آن  مـولا، نـمـی شد

اگـرزیـنـب نـبــود، امـــام  ســجـــاد

به زیـرخیمـهء آتش  زا، چه می شد

اگـرزیـنـب نـبـود ، ازکـوفه تا شــام

جداگـشـته زتـن ،  سـرها چه می شد

اگـرزیـنـب نـبــود  ، امـــام  بـیـمــــار

به چهل روزه سفر،  تنهاچه می شد

اگـرزیـنـب نـبـود،  اطفـال  معصــوم

زظـلـم شـمـرِبـی حـیـا ، چه می شد

اگـرزیـنـب نـبـود ، دردشت و صحرا

هـمـه اطفــال بـی مـأوا ، چـه می شد

اگـرزیـنـب نـبـود، جـمـع  اسـیــــران

مـیــان لشــکــراعــــدا،  چــه می شد

اگــرزیـنـب نبــود ، از زجــر کـفــــار

سکـیـنـه طفـل مه سیمــا ، چه می شد

اگـرزیـنـب نـبــود ، تـا رفـتـــن شـــام

هـمـه طفـــلان بـی بـابـا ، چـه می شد

اگـرزیـنـب نبــود ، جـســم شـهـیــــدان

بـه صحـرا بـیـکـفـن آنجـا،چه می شد

اگـرزیـنـب نبـــود ،شـــام غـــریـبـــان

اســیــران وعـــدو، تـنـهــا چـه می شد

اگـرزیـنـب نـبـــود ،کـــوفـی وشــــامی

بـه زعـــم مــــردم  دنـیــــا،چـه می شد

اگـرزیـنـب نـبــود،درویــرانـهء شــــام

رقـیــه بـی کـفــن،آنــجــــا چـه می شد

اگـرزیـنـب نـبــــود،بـی خـطـبــــهءوی

یـزیــدوشـمــروشــامی هــا،چه می شد

اگـرزیـنـب نـبـود ،ازچــوب خـیـــزران

لـــب ودنــــدان آن  مــــولا،چـه می شد

اگـرزیـنـب نـبــود  خـواســت کـنـیـــزی

زاطـفــال حـســیــن آنـجـــا چـه می شد

اگـرزیـنـب نـبــــود،ازشــــام  ویـــــران

مـدیـنـــه رفـتـــن زنــهـــــا،چـه می شد

اگـرزیـنـب نـبـــود ، بــاقـــی زاســــــلام

نـدانــی “حیــدری“،تــا مــا چـه می شد

 پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۷ اپریل ۲۰۱۵

سدنی – آسترالیا

16 جولای
۳دیدگاه

تو بودی امیدم

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

زبانحال رباب مادر علی اصغر(ع)

علی اصغرای طفلک شیـرخوارم

بـرفـتـی نمــودی زدل بیقــــرارم

شنیدی چـواز بیکسی های بـابت

شدی منقلب طفل،معصوم وزارم

علی اصغرای طفلک شیرخوارم

فگندی چو خودرا زگهـواره پائین

زمین وزمان شدبه چشم تیره تارم

چوزد حرمله تـیـرکینش به حلقت

بگـشتی توسیـــرآب،دوراز کنارم

علی اصغرای طفلک شیـرخوارم

چرا رفتی ازپیش مــادرعزیــزم؟

برفتـی بـبـردی زکف اخـتـیـــارم

علی جان تورفتی مرا ماندی تنها

چه بایـد نمـودن به قلب فگــارم؟

علی اصغرای طفلک شیرخوارم

توبودی امیــدم به وقت زحـیــری

که گیری تودستم، که باشی کنارم

مگو”حیدری“دیگرازطفل معصوم

که طــا قـت به بشنیـــدن آن ندارم

علی اصغرای طفـلک شـیرخوارم

داکتر اسدالله حیدری

۲۱ اگست ۲۰۰۷

سدنی – استرالیا

15 جولای
۲دیدگاه

 شـاهــزا ده قـا سـم (ع)

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 شـاهــزا ده قـا سـم (ع)

 ا فـتا ده درخـون، شاهــزا ده  قـا سـم

را هـی  جــنـت  ، گــرد یـــده  قـا سـم

از جـور این دهـ ر، از تیـغ  عـد وا ن

جـسـم ِلطـیـفـش ، صد پـا ره  قـا سـم

مـــا درز بـهــــرآ ن  تــا زه  دا مـــا د

 بـرده عـروسش در حـجــلـه  قـا سـم

قـا سـم ز خــونـش دسـتـش  حـنا کـرد

قـصـدعــروسی ، بـنـمـــو ده  قـا سـم

لـب تـشـنــه زیــر،  ســم ِ ستـــورا ن

صنـدوق سـیـنـه ،بـشـکـسـتـه قـا سـم

در راه جا نـا ن ، از جـا ن گـذ شــتـه

ازبهر ِاســلام  ، جـنـگــیـده  قــا ســم

گـفـتا حسیـنش ، قهـراز چـه کــردی؟

رفــتـی زپـیـشـم ، دُ ردا نـــه  قـا سـم

حـیـدری آخَر ،  یک لحظه  خا مـوش 

روی حسن(ع) بین ، خوابیـده قا سـم

دا کتر اسدالله حیدری

 ٢۶جنوری٢٠٠٧

سدنی – آسترالیا

 

14 جولای
۳دیدگاه

گل پَـر پَـرم

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

گل پَـر پَـرم

 عـلی جا ن بفـدا ی شما ئلـت ، به قـد رســا وخـصا ئلــت

به فـدای سرت بشودسـرم ، عـلی ا کـبـرم عـلی ا کـبــرم

علی جا ن توسرورسای من ،تو بـُدی امید وعـصای من

توئی نـور د یده صنـوبرم  ، عـلی ا کـبـرم عـلی ا کـبـرم

چو شدی روانه به کا رزا ر، دل با ب تو شـده بـیـقـرا ر

تو شـبـیـه ِجــدّ ِ مــُطهّــرم ، عـلی ا کـبـرم عـلی ا کـبـرم

مـنـمـا رهــا ی مـن ازکــرم، بـنـشـیـن د می پـسـرم بـرم

علی جان زلطف نظری سرم ،عـلی اکـبـرم علی اکـبـرم

تو یـکـی ود شـمـنـا ن هـزا ر،دل ما درت شده دا غـدا ر

تو بـیـا ورآب بر ِاصغــرم ، عـلی ا کـبـرم عـلی ا کـبـرم

چوبرفتی جا نم ازا ین جهان،توشوی روانه سوی جنـان

برسا ن سلا م توبه مـا درم، عـلی ا کـبـرم علی ا کـبـرم

علی جان لبت زعـطش کبود،کی شکسته فرقت ازعمود

تو بگـوبـه سـا قـی کـوثـرم،عـلی ا کـبـرم عـلی ا کـبـرم

شده دوستا ن زغمت حزین،زفـتـا دن تو زصـد ر ِزیــن

تو جـوا ن ِبـه جـا ن برا برم،عـلی ا کـبـرم عـلی ا کبـرم

دارد آ تـشـی بـد ل حـیدری،به جـوا نـیـت گـل ســروری

گـل ا حـمــرم گـل پَـر پَـرم، عـلی ا کـبـرم عـلی ا کـبـرم

پوهنوال دا کتر اسدالله حیدری

١۶ جنوری٢٠٠٧

 سد نی – آسترالیا

13 جولای
۲دیدگاه

یا عباس (ع)

تاریخ نشر : شنبه ۲۳   سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یـــــــا عـــبـــــــــــا س (ع)

 

زمــا نــه کــرده مــرا بـیــقـــرا ر، یــا عـبــا س

فــلــک نمــوده بـســی خوارو زار، یــا عـبــا س

نـمــوده د ور زخــویــش وتــبـــار، یــا عـبــا س

شــکــسـتــه قـا مـتــم از روزگــار، یــا عـبــا س

بـکــن خلا صـم ازایـن حـا ل زا ر، یــاعـبــا س

…..

زبـس کــه رنـج دهــد، د ردهـجـروبـی وطـنــی

نبــا شــد م، د م را حـت، که ســرکـنــم سـخـنــی

زجـــورو ظـلـــم ِپــلــیـــدا ن، د ون اهـــرمـنــی

خـرا بـه گــشـت مـرا، مـلـک ولا نــه وچـمـنــی

نـمــا نــده ا ســت د گـرآ ن د یـا ر، یــا عـبــا س

…..

زد سـت پـرچـم وخـلــق، نــوکــرا ن بـیـگــا نــه

شـهـیــد گــشــت هــزا را ن، جـــوا ن د ردا نــه

نه بـاغ مـا نـد ونـه راغ و نـه جــا وکــا شــا نــه

بـســوخـت بــا ل وپــر مــا، بـمـثـــل پـــروا نــه

چــرا؟ بـرون نکــنـی ذوالــفـقــا ر، یــا عـبــا س

…..

ا مـیـن وبـبـرک وهــم نـا نـجـیـب،ا زرهء کــیـن

کــه دا شــتـنـد بـه ا ســـلا م، عــدا وت د یـریــن

زد نـد را کــت روســی، زآ ســمــــا ن وزمـیــن

بــرا ی مـحــو مـســلـمــا ن ومـسـجــد وآ یــیـــن

تــفــقــدی تــو بــه ا یــن حــا ل زا ر،یا عـبـا س

…..

زقـتــل عــا م کـه بـرپــا نـمــود، حـفـیـظ لـعـیــن

هــم ا زتــرکــی وهــم، یــا ورا ن آ ن بـی د یــن

نـمــا نــد د ر وطــن مــا، ا ثــرزعــا لــم د یـــن

شـد نـد جـمـلـه شـهـیـد، بـهـرحـفـظ د یـن مـبـیـن

بــرس بــدا د هــمـــه د لــفـگـــا ر، یــا عـبــا س

…..

کـنـون ببـیـن کـه هـــزا را ن هـــزا را فـغـا نــی

د را نـتـظــا رعـزیـزا ن، تـوخــود هـمی دا نــی

چـه ســا لـهــا ســپـری شـد، د ر پَــر یـشـــا نــی

نه ا زحـیــا ت خـبــر، نــی زمــرگ وزنـدا نــی

کـه تــا کـنـنـد هـمــه فـکــرکـــا ر، یــا عـبــا س

…..

بـه شــهــرکـــا بـل ود یــگــربــلا د ا فـغــا نـــی

کـه دا شتـنـد هـمـه جـا، روضـه وثـنـا خــوا نــی

نـمـــا نــده ا ســت د گـــرراه ورســم ا نســا نــی

زکـــوفــیــا ن و یــزیـــدا ن ومـــــرد م جــا نــی

نـمـــوده عــلــم زکــشــورفِــرا ر،  یــا عـبــا س

…..

بـه حــق خــا لـق یـکــتـا، تـو فـکــرکــا رنـمـــا

بـه مـلــک مـا زکــرم، صـلــح را قـــرا ر نـمـــا

تـود شــمـنـا ن وطــن را، ذ لـیـل وخــوا رنـمـــا

بـه ذ وا لـفـقـا ر، عـد ورا، تـو تـا رو مـا ر نـمــا

بـه مـا د رت شــهء تـوسـن سـوا ر، یـا عـبــا س

…..

نـمـا زگــوشــهء چـشــمـی، بـه کــربـلای وطــن

نـگـــرتـوحــا لـت فـعـلــی وپــــا رهـــای وطــن

حـقـیــروخـوا رهـمـه گـشـت، د رجـلا ی وطــن

زلـطـف یک نـظــری کـن، بـه ا بـنـــا ی وطــن

تـوئــی بـه مـلـت مـاغـمـگــســا ر، یـا عـبـــا س

…..

بـه د رگــه تـــوبــــرا ی پــنـــــا ه ، آ مــــده ا م

زفـــرط  مـعـصـیـتـــم، روســیـــــاه آ مـــــده ا م

بـه حـضـرت تــوبـحـــا ل تــبـــا ه ، آ مـــــده ا م

مرا ن زخـویـش کـه من،عـذ رخـواه آ مــــده ا م

تـوعـرض”حیـد ری“بـر، نـزد یا ر، یا عـبـا س

 داکتر اسدالله حیدری  پوهنوال

٢۵ اپر یل  ۲۰۰۰

 سد نی – آسترالیا

11 جولای
۳دیدگاه

مناجاتیه

تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۱  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۱ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بسم الله الرحمن الرحیم

مـنـــا جــــا تــیــــــه

بـــزرگـــوار خـــدا یـــــا!  بــه   قــا ف  قـــرآ نــت

بـه مـیـم نـام محـمـّـد « ص» بـه یـای یـــزدا نـــت

به عـرش وفـرش و به کـرسی، هـم بلـوح وقـلــم

بـه بــأ بـسـمـلــه تــا ســـیــن خـتـــم فــر قــا نـت

بـه حــا ی ا ول نــا م حـســیـــن و نــا م حـســــن

بـه فــا ی فـا طـمــه وعـیــن شــا ه مــــردا نـــت

بـه عــیـن عــا بـد ســجــاد وبـا ی بـا قـــر د یــن

بـه جـیــم جـعـفـــر صا د ق بـه رأ رحـمــا نـــت

بـه کــا ف کــا ظــم و رأ رضـــا خــــدا ونـــدا !

بـه نـوح وآ د م وعـیـسـی، هـمــه رســـولا نـــت

بـه مــیــم و تـای تـقـی و بـه عـیــن و نـون نـقـی

بـه عـیــن عـســکـری ومـیــم شـــا ه د ورا نــت

بـه حــق خـون شــهـیــدا ن کــربــلای حـســـیـن

کـه د ر رهء تـو نـمـود ند، جـا ن بـه قــربـا نــت

بـه روی گـشــته کــبــود ســکــیـنـه، ازســـیـلـی

بـه بــا زوا ن بـغُــــل بـســــتهء ا ســــیــرا نـــت

بـه اهـلُ بـیـت حـسـیـن،آ نـکــه روزعــا شـــورا

شــد نـد ســپـنـد عـــد و، زآ تــش لــعـیــنـا نـــت

بـه پــا هـــای پــرا زخــون طـفــلـکا ن حـســیـن

زخــا رهـای مُـغِـــیـلا نِ د شــت و دا مـــا نـــت

بـه خـا ک پـا ک رقـیـه کـه د ر خـرا بـهء شــا م

ســپـرد جـا ن عـزیــزش، بـه حـیّ سـُبـحـا نـــت

بـه د ســت هـای بـریـــده، ز جــعــفــر ثـــا نــی

بـه مـعـجــر ســر زیـنــب ، زراه ا حــســا نـــت

بـه آ ه وا شــک یــتــیــمــا ن کــشــورا فـغــــا ن

بـه ا بــرهــای بــهــا ری، نــزول بــــا را نــــت

بـه ســوز ود رد د ل مــرد مــا ن آ ن سـا مــا ن

بـه رنــج هــای فــقــیــــرا ن ومـســتـمـنـدا نـت

״ بـه ســیـم سـوزن ِ مـژگا ن وریـشهء رگ دل״

کـه د وخـت حـضرت زهـراء، قبـای مهـما نــت

بـه راد مــرد زمــا ن، مُـســلـــم ا بـن عــقــیــــل

بـه طـفـلـکــا ن وی وجــورهــا ی، زنــدا نــــت

بـه بـوســه گـاه پـیـا مـبــر، لـبـا ن پـا ک حـسیـن

کـه زد یـزیــد پـلـیـد ش بـه چـوب خَــزرا نــــت

بـبـخــش حــیـد ری را، ا زکـــرم خــدا ونــــدا !

کـه ا ســت بـنـدهء بـیــچــا ره و پَـــریـشـا نــــت

روا بــدا رورا ا زکــــرم، تــوچـنـــد حــا جـــت

بـه آ بــروی حــبــیــبـت، بـه نــــورقــــرآ نــــت

بـه وقـت دا دن جـان، برسـرش رسا ن ا زلـطف

مـحـمّـــد وعــلــی وفــا طــمــه، ا مــا مــا نــــت

بـه ظـلـمـت شــب قـبـر،ا ی کــریـم بـنـده نــوا ز

گـُـشــا ورا د ررحـمـــت، زبـــاغ رضــوا نـــت

بـه روزحـشـرکـه بـا شد، بـرا ش روزحـســـا ب

بـه دا د وی بــرسـان، یــاغـفــور! غـفــرا نــــت

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۰ اپریل ۲۰۰۰

 سـدنی – آسترالیا

10 جولای
۳دیدگاه

کربلای حسین (ع)

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۰  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۰ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 کــربــــلا ی حـســیـــــــن( ع)

 

مــرا بـبـخــش خـــدا یــا! بـه مـدعــای حـسیـــن

به بلـبلـش علی ا صغـر، که شـد فــدای حـسیـــن

چــه ا فــتـخــا رگــرازلـطـــف، خـا لــق مـنـّـا ن

کـنــد ســرمـهء چـشــمم، زخـا ک پـای حـسیـــن

گــریـســت آ د م وحــوا ونـــوح وا بـــرا هــیـــم

چـو بـر زمیـن فـتـا د، پـیـکـر رســـا ی حـسیــن

” تـوخـواه خـنـده کـنـی، خـواه گـریـه مـخـتـاری

مـلـک زنـد به سـروسـیـنـه،ا زبـرای حـسـیــن “

کـنــد نـظــا رهء رحـمـت، خــدا ی عــزّ وجــــلّ

بـه هـر کجـا کـه بُـوَد مـا تــم و عــزای حـسیـــن

نـکــرد شــرم ززهـــراء، د خــت پـیــغـمــبـــــر

هـرآ نکـه آ تـش کیـن زد، بـخـیـمه های حـسیــن

نـبـا شـد ش بـه قــیـــا مــت، شــفـا عـت ا حـمــد

ورا کـه بغــض بــورزد، بـه قـبـلـگـای حـسیـــن

بـه سـروقــا مــت ا کـبــر، کـه مـا د رش لـیــــلا

بدا د جــا ن عــزیـــزش، بـــر وفـــا ی حـسیـــن

ا گـرچه حیـد ری غـرق ا ست، در گـنـاه یـا رب

بـبـخـشـش ا زسـرشَــفْـقـت، بــر ولا ی حـسیـــن

روا مـداررود، خــا لــقـــا! بــه خــا ک ســـیــــه

کــه دا رد آ رزو وشـــوق کـــر بــلای حـسیـــن

رود بـه کــربـُـبـَـلا، جــا ن خــویــش بـسـپــا رد

بـه زیـــرقـبــهء زریـن و جـا نـفــزا ی حـسیـــن

نـُمـازلــطــف وکــرم، پـا د شــاه کـون ومکــا ن

تــو خـا ک بـنـدهءعـا صی، به نـیـنـوای حـسیــن

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

دهم اپریل ٢٠٠٠

 سد نی – آسترالیا