۲۴ ساعت

29 آوریل
۱ دیدگاه

سفرِ عشق

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 سفر عشق

عیش  خود  در  سفر عشق  شما  می بینم

گر درین   راه   بصد   گونه   بلا   می بینم

سال ها در  طلب   وصلِ   تو  ره   پیمودم

باز هم  منزلِ  خود   از  تو  جدا   می بینم

ما  و این  مرحله ها  تا برسیم   پیش شما

دور  خالِ   رخِ    تو   نورِ   خدا  می بینم

باورم هست  که  در سایه ی  زلفِ توکشم

نَفَسِ  راحتی   کان   بالِ    هما    می بینم

بسته در پیچ وخمِ زلفِ  شما پای  و سرم

خبرم نیست که  خوابت به  کجا  می بینم

عمر بگذشت هنوزم هوس    باده به سر

پرده ی راز که  در ساز و  نوا  می بینم

شاهدی عشوه گری را که  به بر برگیرم

این   تنعُّم    بخدا   بِه   ز   ریا   می بینم

علم و دانش  زدلم در رهِ عشق تو برفت

فیضِ عشق  است قلم را که رسامی بینم

خنجری نقشِ غزلهای تو در دل بنشست

سحرِ شعرُ و سخنت در همه جا می بینم

شیخ مولوی خنجری

پنجشنبه ۲۴ اسد ۱۳۸۱ خورشیدی

نو آباد – قلعه باباصالح – ولایت لوگر

28 آوریل
۱ دیدگاه

عشق پیری

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

عشق پیری

پیر گشتم دل  مگر  شوق  جوانی می کند

صبحگاهان یادی  از آن یار جانی می کند

باده ی از خون دل خوردیم در هنگام شب

محتسب  از حال  مستم بد  گمانی می کند

دور کردم  نقش دوئی از  درون  سینه ام

در اَرِنِی یار  شیرین   لَن تَرَانِی   می کند

گفتم ای یار عزیزم  رحم کن بر  حال من

بعد ازین دلبر به حالم  مهربانی  می کند

رخت بر بستیم و با وارستگی سوی عدم

پیک حق بین خانه ی ما را نشانی می کند

عشق پیری عشق شهوت نیست یاران عزیز

سوز و دردیست کز درون آذر فشانی می کند

خنجری کانِ معانیست  در بدخشانِ دلت

زنده دل از شعرِ تو گوهر ستانی می کند

شیخ مولوی خنجری

۲۷ حمل ۱۴۰۳ خورشیدی

چهاردهی – کابل

 

26 دسامبر
۱ دیدگاه

افغانستان گهوارهء اسلام

تاریخ نشر : سه شنبه ۵ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

افغانستان گهوارهء اسلام

کشور  ما  سال ها گهواره ی  اسلام بود

مهد  دانایان    گیتی  خانه ی  اعلام  بود

بوحنیفه  از کجا  بود  تار  و  پود  میهنش

ثبت تاریخ  کهن  از   کابل   ما   مسکنش

ما مفسّر، ما مُحَدّث، فیلسوفان داشتیم

در علوم و  در فنون بزم خروشان داشتیم

آن ابو داود مگر اصلش سجستانی نبود ؟

هم قتیبه ، آن مُحدّث مرد بغلانی نبود ؟

ابن سینا  کیست ؟  از  ام البلاد   بلخ ما

افتخار    کشور   ما    و   نهاد     بلخِ   ما

جامی و رازی ، علیشیر نوائی از  کجاست ؟

مولوی و  البیرونی و سنائی از  کجاست ؟

عارفِ حق خواجه  عبدالله انصاری  ببین

می نیابی مثل او مستِ محبت در زمین

شیخ علی قاری محقق درحدیث و در بیان

از هراتِ باستانِ  ما که  بود از نخبه گان

نقشه ها میریخت کمال الدین ما بهزادِ ما

می کشید تصویر دلکش بهترین استاد ما

رابعه آن مادر  شعرِ  دری از  این  وطن

شاعر پر طمطراقم  انوری از این  وطن

شارحِ عِلمِ میراث یعنی سراجی لوگریست

همچنان مردِ بزرگ یعقوب چرخی لوگریست

سیدجمال الدین افغان فیلسوفِ شرق بود

در  روند  انقلاب ها  تیز  تر  از  برق  بود

نخبه گانِ کشورِ ما خدمتِ  دین کرده اند

سیر فکری در زمین و ماه و پروین کرده اند

«خنجری» این چند گوهر از هزاران یاد کرد

قلب دوستدارانِ میهن را به ذکرش شاد کرد

شیخ مولوی خنجری