۲۴ ساعت

09 اکتبر
۲دیدگاه

یادی از زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی ، شاعر آزاد اندیش ، نویسندهء توانا و طنز پرداز زیبا کلام

تاریخ نشر : دو شنبه ۱۷ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – نهم اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

بخش اول – 

بیاد جاودانه یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی شاعر آزاد اندیش ،  وارسته 

و فروتن  که با طبع ظریفانه اش همیشه می درخشید.

 

 قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

نهم اکتوبر ۲۰۲۳

طبع ظریفانه

صد فغان دارم بدل کان  مرد فرزانه برفت

همصدای شعرغربت  شد صبورانه برفت

طنزهایش را به نظم آورد و فریادش بلند

با  ندای  دلنشین و  بانگ  مستانه  برفت

از  زبان   ترجمان   فریاد   زد  بر  حاکمان

لرزه بر اندام شان  افگند  ، دلیرانه  برفت

از تمنا هرچه آموختیم صفا بود ، همدلی

همدل  یک  کشور نالان  و  ویرانه  برفت

با دریغ  و  درد  سوزان  از جفای  روزگار

همنوای   مردمِ   دربند  و   زولانه  برفت

سال ها  او رنج غربت را کشید و ناله زد

با شکیبایی سرود ، با عزم مردانه برفت

سر نکرد خم نزد بیدادِ زمان و سیم و زر

از حقایق بار ها  بنوشت ، دلیرانه برفت

وای «بشیرا» حسرت  دیدار  آخر ماند بدل

شادباد روحش که با طبع ظریفانه برفت

 با دریغ و درد بازهم ستاره ای درخشان دیگری از آسمان فرهنگ و ادب کشور ما افول نمود و جامعه فرهنگی و فامیل محترمش را بسوگ نشاند.

 

آری ! این ستاره درخشان استاد عبدالکریم تمنا هروی  شاعر ، نویسنده و طنز پرداز چیره دست کشور بود که دو ماه قبل در روز جمعه بیستم اسد سال روان بسن ۸۳ سالگی درغربت سرای ایران دارفانی را وداع و رخ در نقاب خاک کشید و پیکر پاکش در جوار حضرت خواجه عبدالله انصاری رح بخاک سپرده شد.

زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی در روستای سروستان ولسوالی انجیل شهرهرات دیده به جهان گشود. در آوان کودکی پدر و مادرش را از دست داد و سرپرستی اش را مادرکلان و اقوام مادری اش بدوش گرفتند.

ازهمان آوان کودکی آموختن دروس ابتدایی رادرمسجد محل و دیوان حافظ را  نزد بانویی بنام قریش فرا گرفت .

در سنین نوجوانی بکار های میرزایی  و دکانداری پرداخت و  همزمان برای آموختن مقدمات علوم  و خواندن  کتاب های عربی را به رسم آن روزگاران از محضر علمای محل چون حاج آخوند محمد افضل سروستانی  فرا گرفت و  نسبت علاقه ایکه به کتاب داشت تا توانست مطالعه کرد و تا توان داشت نوشت . سروده ها ونوشته هایش در روزنامه اتفاق اسلام وقت بچاپ می رسید.

و از سال ۱۳۴۵ خورشیدی بحیث کتابدار در کتابخانه عامه هرات مشغول بکار گردید.

پس ازدرگذشت این شاعر وارسته و توانا مطالب زیادی توسط دوستان ، آشنایان و درکل فرهنگیان عزیزنوشته و منتشر شدکه درآن ازشخصیت مرحوم تمنا و کارکرد های شان طی دوره های مختلف یادآوری صورت گرفت ، اما تاحدی می توان این مطالب راناقص خواند زیرا بخش مهمی اززندگی ادبی ایشان متآسفانه ازقلم افتاده وآن آشنایی آنمرحوم با شادروان استاد علی اصغر بشیرهروی وچاپ اشعار انتقادی ، اجتماعی و طنزی ایشان در هفته نامه ترجمان می باشد که با آغاز نشر ترجمان در۱۳۴۷ خورشیدی تا کودتای مرحوم داود خان درسال ۱۳۵۲ ادامه داشت ، بخصوص هیچ کدام نویسنده گان محترم به طنز های استاد اشاره نکردند ، در حالیکه طنز های منظوم مرحوم استاد تمنا در لابلای هفته نامه ترجمان می درخشید . جا دارد درین قسمت  توجه دوستان را به مطلبی جلب نمایم که توسط خود مرحوم استاد تمنا تحریریافته و تحت عنوان شمه ی ازخاطرات استاد عبدالکریم تمنا درهمان سال از طریق سایت وزین ۲۴ ساعت به نشر رسیده بود.

آری ! در ماه می ۲۰۱۳ میلادی یعنی ده سال و اندی قبل از امروز طی سفری که اینجانب درایران داشتم خدمت مرحوم استاد تمنا رسیدم تا ضمن اینکه جویای احوال شان باشم از صحبتهای شیرین وخاطرات دلنشین ایشان نیزاستفاده برده فیض ببرم. آرزو داشتم ازچگونگی آشنایی ایشان بامرحوم پدرم زنده یاد استاد علی اصغربشیر «هروی» قدری بدانم .

جناب استاد تمنا با خوشرویی و پیشانی باز به این خواسته ام جواب مثبت داده ولی برایم قول دادند که طی یک دو روز آینده شمه ای ازخاطراتم را نوشته و ذریعهء ایمیل برایت می فرستم. چنانچه بتاریخ بیستم ماه می ۲۰۱۳ ایمیل شان بدستم رسید که چنین نوشته بودند :

در زمستان سال ۱۳۴۵ بود که بر اثر توجه زنده یاد محمد علم غواص بحیث کتابدار در کتابخانهء عامه هرات تعیین شده بودم و کتاب های موجود در کتابخانه را از مرحوم عبدالواحد بهره تحویل گرفتم، اما دچار سردرگمی شده بودم که چگونه آنها را جابجا نمایم تا هنگام توزیع باعث زحمت زیاد نشده و مراجعه کننده گان کتابخانه نیز گرفتار دردسر و مشکلات نگردند.

خوب بیاد دارم که بنده کتاب طبقات ناصری تألیف منهاج جوزجانی را که می بایست درکنار کتابهای تاریخی می گذاشتم ، درکنار کتاب های نثر فارسی و زبان شناسی قرار داده بودم و همچنان در حالیکه به فکر جابجایی سایر کتب بودم عزیزی به فریادم رسید که تازه از کابل آمده بودند و ایشان کسی نبود جزء زنده یاد حضرت استاد علی اصغر بشیر « هروی ». جناب استاد دوسه روزی را همرای من کمک کردند تا کتابها را درست چیده وجابجا نمایم.  و این همکاری آغازی بود برای  دوستی و یا بعبارتی آغاز روابط شاگردی و استادی میان بنده و جناب استاد بشیر.

روزی در کتابخانه عامه هرات کسی ازمن کتابی خواست که درآن شرح حال ارسطو نوشته شده باشد و من گفتم چنین کتابی نداریم. فورآ جناب استاد بشیر دایره المعارف را از طاق برداشت و برای جوان محصل داد و گفت در این کتاب شرح حال ارسطو را می توان یافت و بعدآ در امور کتابداری مرا رهنمایی ها فرمود.

همچنین روزی فرزندم عبدالحکیم که در آن تاریخ به صنف ششم یا هفتم بود از جناب استاد سؤالی کرد که منظورش روشنایی خورشید بود و غیره امور نجومی و جناب استاد توضیحاتی داد، ولی بچه متوجه نشد که نشد. فردای آن روز جناب استاد دو صفحه نوشته برایم داد که برای فرزندم بدهم تا بلکه قانع  و راضی شود. آن فرزندم اکنون پزشک است و صاحب و دم و دستگاه.

خاطره ای دیگری که از ایشان دارم اینست که باری بنده شعری نوشته بودم در بارهء حضرت خواجه عبدالله انصاری هروی. درآن شعر وانمود کرده بودم که هفت حصاریکی از رساله های انصاری است، جناب استاد چند کتاب برایم معرفی کردند و فرمودند که تحقیق نمایم که آیا هفت حصار از آن شیخ الاسلام انصاری هست یا نه! بعد معلوم شد که استاد می دانستند که کتاب مذکور از خواجه نیست ولی خواستند تا خودم در این باره تحقیق نمایم.

خلاصه دیری نپائیدکه جریده وزین و بی رقیب ترجمان به صاحب امتیازی مرحوم دکتر عبدالرحیم نوین و سردبیری شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی آغاز به نشر کردو بنده نیز اشعاری به نام های مستعار( بزدل وغیره) می نوشتم و حضرت استاد هم پس از اصلاح آنرا چاپ می نمودند.

این روال همچنان ادامه داشت تا اینکه آقای محمدمهدی بشیر یکی ازفرزاندان استاد که درحال حاضر مدیر سایت وزین ۲۴ ساعت در کشور هالند می باشد تعهد نمود که جریدهء  ترجمان را پخش و توزیع  نماید. درآن زمان بنده مسئولیت حساب وکتاب جریده را که جناب استاد از کابل می فرستادند بر عهده داشتم.

هنوز کودتای سال ۱۳۵۲ توسط مرحوم محمد داؤدخان به وقوع نپیوسته بود که روزی حضرت استاد بشیر قصد سفر به هرات را کردند و وعده دادند که در تاریخ معینی به هرات می آیند و دوستان را از نزدیک خواهند دید، اما نظر به معاذیری جناب ایشان نتوانستند برحسب وعده عمل کنند و دیرتر به هرات آمدند.

روزی درباغ زاغان هرات و درمنزل مرحوم حاج امیرمحمد پسر عمه ام درحالیکه مرحوم داکتر غلام رسول حقیقی نیز حضور داشتند استاد در بارهء باغ زاغان توضیحات مفصل دادند

و اینجانب نیز شعر زیر را  که در غیبت ایشان سروده بودم به محضر شان خواندم .

تقدیم به حضور جناب حضرت استاد علی اصغر بشیر « هروی »

حمل ۱۳۵۱ 

عبدالکریم « تمنا »

هرات

گفته بودی به هری زود بیایی استاد

ز انتظار  تو   بجانم   بکجایی  استاد

پدر کس  نتوان گفت که  نبود پسرت

پدر مهدی  و  قیوم  و  رضایی  استاد

به رفیقان همه گفتم  که بیاید استاد

چه بگویم  به رفیقان چو نیایی استاد

درد ِ جانسوز جدایی بخدا  کشت مرا

تو بیا  تا  برود ،  دردِ   جدایی  استاد

نیست درخاطر پر مهر تو نیرنگ و  ریا

عاری ازنخوت ون یرنگ و ریایی استاد

دردلت نیست که موری زتوآزرده شود

مظهر عاطفه  و جود و  صفایی استاد

نکته ای راکه گشودن نتوانست کسی

آزمودم  که تو آن نکته  گشایی استاد

طنز تو در  ادب  ما  اثر  نیک  گذاشت

ورنه  نابود شدی طنز  سرایی استاد

هم  میان  شعرا  بی  بدل و ممتازی

هم  سر  افراز  میان   ادبایی  استاد

نیست درملک سخن چون توخداوند سخن

تو در اقلیم سخن حکم روایی استاد

هیچگه حرف  منم سر نزند از قلمت

فارغی ازمن و مشتاق به مایی استاد

گر نویسی  همه  زیبا و برازنده  بود

ور سرایی همه بی عیب سرایی استاد

باغ دانش زتو سرسبز و برومند شود

دهرِدون گر بگذارد که بپیمایی استاد

چشم گیتی چو تو فرزند گرانمایه ندید

اسوهِ  معرفت  و روحِ  بقایی استاد

تا درِ طنز شد از خانه ی  طناز تو باز

گشت مسدود،درِ هرزه درایی استاد

گرچه مدحم به جنابت نفزاید هرگز

تو مرا فخر و  مباهات  فزایی استاد

منم  آن ذره ی نا چیزِ زمین  افتاده

توچوخورشید فروزان به فضایی استاد

جناب  استاد تمنا به ادامه چنین فرمودند:

بنده همیشه در هرات و کابل از محضر استاد بهره مند می شدم و در کتابخانهء عامه مشغول کار بودم که ناگهان کودتا شد و  مرحوم داوود خان قدرت را بر دست گرفته  و جراید آزاد منجمله ترجمان نیز ازچاپ ایستاد و آقای داکترنوین به سمت وزیر اطلاعات و فرهنگ تعیین شدند وحضرت استاد بشیرنیزبه روزنامهء جمهوریت استخدام گردید. جناب آقای غلام علی آیین، والی هرات شد و نسبت حسن نیتی که به بنده داشتند بتاریخ اول جدی سال ۱۳۵۶ اطلاع یافتم که  بنده را بحیث  فرماندار  زنده جان  مقرر  نمودند. من که از  وضع بی سر و سامان ولسوالی آگاهی یافتم و بارکش اداری آن شده بودم بسیار برایم سخت می گذ شت و ناچار شدم که قصیدهء ذیل را بسرایم و از جناب استاد بشیر در خواست نمایم تا از وزیر اطلاعات بخواهد که مرا دوباره به کار های فرهنگی بگمارد و از ولسوال بودن که بیزار و متنفر بودم رهایی یابم.

قصیده

در  زنده  جان  فتاده   به  زندان  محنتم

همسایهِ     بلا    و     قرین    مصیبتم

قاضی چو رشوه خواروستمکاروبی حیاست

از  دیگران   برای  چه   باشد   شکایتم

عمرم  به  کار  های  عبث می رود بباد

هرگز به   کار های عبث  نیست  رغبتم

یاد آن زمان که حضرت استاد  من بشیر

دادی  ز  کار  های   سترگش   بشارتم

بردی گهی به ملک سنایی مرا به سیر

زاندیشه های خواجه  گهی  داشت راحتم

گه  دامی  ز  گلشن  نفحات  نفحه ای

گه  می کشید سوی  مقامات   اقامتم

یارب  چه  جرم  رفت که دکتر  نوین ما

فرمود   از    وزارت    فرهنگ    رخصتم

ای  اوستاد  نامور  ای  حضرتِ   بشیر

می گوی بر  وزیر  ز   اندوه   و  محنتم

تا  زین  بلا  شوم   رهایی    رهد  مرا

برهاند  از  جفا  و  عذاب   و   مصیبتم

آرد  مرا  دو باره   به   بزم    کتاب  ها

تا   در   کتابخانه   فزاید   به   خدمتم

زنده یاد استاد بشیر شعرم را به جناب وزیر تقدیم کرده بود و وی نیز در پاسخ گفته بود چون از طرف وزارت داخله نامه ای  برایم رسیده وناچار موافقت کردم ، ناگزیر دوسه ماهی باید بگذرد تا  ایشان را پس به کتابخانهِ عامه مقرر کنم. اما با تأسف به یکباره گی تمام کاسه و کوزه ها شکست و با کودتای کمونیستی همه چیز به هم ریخت و از آن زمان بنده بیکار شدم و رهسپار کابل گشتم.

ادامه دارد …

 

 

 

۲ پاسخ به “یادی از زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی ، شاعر آزاد اندیش ، نویسندهء توانا و طنز پرداز زیبا کلام”

  1. مهدی بشیر گفت:

    مطلب عالیست ، روح استاد بشیر هروی ، عبدالکریم تمنا و آنعده عزیزانیکه در این نویشته از آنها نام گرفته شده و اکنون در کنار خانواده و دوستان خود نیستند شاد و جنتها نصیب شان و تشکر از شما برادر عزیز قیوم جان بشیر، همیشه سلامت باشید

    • admin گفت:

      تشکر از شما مهدی جان عزیز ، خداوند روح همه این عزیزان را شاد و خشنود داشته باشد. یاد شان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد.
      قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما