۲۴ ساعت

04 فوریه
۱ دیدگاه

استاد تغییر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۶ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

استاد تغییر

در من زنی که

بی صدا شعر هایش را

در گوش ستارگان می آویزد

و‌ زخم های دفترش را

میان برهنگی واژه ها

به پیرهن ماه پینه میزند

قربانی تقدیر نیست

استاد تغییر است

و سر مست عشق و هستی

که نعره میزند

به گوش گوش فرزندان خویش

آزادی را

برابری را

زندگی را.

میترا وصال

۴ فبروری ۲۰۲۵

لندن

29 ژانویه
۱ دیدگاه

حسرت یک عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :چهارشنبه ۱۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی  ۲۹  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

حسرت یک عشق

 

زنی در من

‎با شناسنامه جعلی

‎در غربت

‎در کوچه ، کوچه

خیابان به خیابان

‎حنجره شکسته اش را

‎از زیر خروار ها خاک فراموشی

‎جایی حوالی طلوع خورشید

‎برای زنانگی های ناکرده

‎برای شعر های نزاییده

‎برای حسرت یک عشق

‎فریاد میزند

‎وطن،

‎نان،

‎زن،

‎زندگی ،

‎آزادی

!

میترا وصال

لندن

۲۹ جنوری ۲۰۲۵

26 ژانویه
۱ دیدگاه

رؤیا های شبانه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۷ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی  ۲۶  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

رؤیا های شبانه

هر صبح
که پنجره چشمانم را
به خیال دیدار خورشید
میگشایم
رویا های شبانه ام را
بدست نسیم سحر
میسپارم
تاهنگام گذشتن
از کوی تو
تعبیر خواب های اهورایی ام را
کلامی چند
از زبان آفتابگردان ها بشنوی .
میترا وصال
لندن
۲۶ جنوری ۲۰۲۵ میلادی
18 ژانویه
۱ دیدگاه

بذرِ آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۲۹  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  ۱۸  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن – استرالیا

 

بذرِ آزادی
در من
یک سر زمین آزادی‌ست
با درختان سربلند
برخاسته از ریشه ها‌ی آگاهی!
آیینه‌ای در برابرم بگذارید
تا بذر آزادی تکثیر شود
در سر زمین اشغال شده من .
میترا وصال

لندن 

۱۷ جنوری ۲۰۲۵ 

12 ژانویه
۲دیدگاه

وطن می پرستمت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه   ۲۳  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  ۱۲  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن – استرالیا

وطن می پرستمت

من زن خراسانی ام

جسورم و غیورم

جز نشان آریایی ندارم

در جبینم

من که فرزند

تهمینه و جمشید ام

وارث

رابعه وفردوسی و سنایی ام

من لفظ فارسی را

تا ابد پاسبانم

وطن یعنی

اجدادم , مادرم , پدرم

به جانم

به خون بستم عهد وپیمانم

میهنم را

پاک سازم ز استبداد و کین

با عشق که

ریشه در جان و خون دارم

هویتم , اصلیتم را

در نام تو میجویم

قدرتم را

در ریشه یی دیرین میجویم

فرهنگ من , شکوه من , افتخار من

که کوروش نوشت

عشقت در سرشتم

من هرگز نپذیرم آیین غیر را

که من خود آیین ستانم

وطن میپرستمت

زمن مپرس چرا میپرستم؟

فرمان اهورا ست

نه از اهریمنانم

ز کابل تا شیراز و دوشنبه

فرهیخته دارم

در تهران, اصفهان و هرات

ریشه دارم

عشق مولانا

در دل بلخ و قونیه وتبریزم

که من از باغ

مشهد و بدخشان میوه چینم

وطنم ، سودای عشقت

آتش افگنده در عالم

با اندوه دیروز

دل به فردای تو میبندم

میترا وصال

لندن 

۱۲ جنوری ۲۰۲۵

11 ژانویه
۱ دیدگاه

شب

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۲۲  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  –۱۱  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن – استرالیا

شب

شب

ادامه ای منست
وقتی تنهایی
بین سکوت و بیخوابی
تقسیم میشود
من شب را زندگی میکنم
وقتی افکار ژولیده و پریشان
فریاد می شوند
شب
تنها زمانیست
که خود را باز میابم
بی هراس
بی شتاب
بی نقاب
شب امتداد
حرف های نگفته زیادی را
در بلوغ درد
زیر اشک های بی صدا
در دل بالشت
دفن کرده است
شب شاعرتر از روز است
از تمام پنجره هایش شعر میچکد
چه بیخوابی ها
که صمیمانه به شعر میرسند
درست مثل من
که به شب میرسم
و چه غریبانه شب هایست
شب های تنهایی من.
میترا وصال
لندن
10 ژانویه
۱ دیدگاه

دل قوی دار . . .

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۲۱  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  –۱۰  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن – استرالیا

دل قوی دار . . .

 

هنوز صبر من

به قامت

بلند آزادیست

صبح روشن

مژده ی بیداریست

خورشید سر زد

از کنج دیوار باغ

وطندارم!

زمان من و تو

زمان، هوشیاریست

برخیز و آتشی بر پا کن

که زندگانی اختیاریست

دل قوی دار و آزاده،

که ایستاده مردن،

خود جاودانه زندگانیست .

میترا وصال

لندن

۱۰ جنوری ۲۰۲۵ میلادی

09 ژانویه
۱ دیدگاه

میترا در آئینه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :پنجشنبه ۲۰  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – ۹  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن – استرالیا

میترا در آئینه

به آئینه نگاهم خورد

خویش را در قالب کوچکی منقشی یافتم .

دیدم که با باری از درد ها در محاطه آن نقش های وزین چه بیرحمانه تنهایم

و … آئینه کوشش دارد مرا

به ناچار قوی جلوه دهد

سعی میکند و سعی

تا من به راز این همه درد ها و خرابه‌ های که دارم ، پی نبرم

و … چهره بسازد از من

بنام … میترا ..!

اما … « میترا در آئینه » را کی

خواهد سرود ؟

آیا … خرابه های که از درد ها دارد ؟

یا خاطره های از آباد بودن هایش را ؟

میترا وصال

لندن

نهم جنوری ۲۰۲۵

07 ژانویه
۳دیدگاه

آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :سه شنبه  ۱۸  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – ۷  جنوری   ۲۰۲۵  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

آزادی 

ای آزادی !

زیر برف کدامین زمستان

خفته ای

که آرزو هایت

هنوز

به امتداد

فصل یاءس و نامیدی

یک به یک

رنگ باختند

و من به کدامین کتاب

ایمان بیاورم

که مرا به جرم

پرواز

حلق آویز نکنند.

میترا وصال

لندن 

۲۴ دسامبر ۲۰۲۴ 

06 ژانویه
۱ دیدگاه

آیینه ی تمام نما

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه   ۱۷  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – ۶  جنوری   ۲۰۲۵  میلادی – ملبورن – استرالیا

آیینه ی تمام نما

در من
نگاه تو
آفتاب
میشود
و در تو
چشم های من
صبح را آغاز میکند
پس بگذار
بوسه هایم را
در قاب لبان تو
بسرایم
و تو
آغوشت را
که « خراسان » من است
بگذار
آیینه تمام نمای
عشق
آزادی
و برابری باشد .
میترا وصال
24 ژوئن
۱ دیدگاه

مبهوت

تاریخ نشر:  دوشنبه ۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

مبهوت

تو مجنون نیستی
اما من لیلی لحظه هایت میشوم
مبهوت شعرهای ناگفته ات
دیوانه ی خنده های ناکرده ات
عاشق دست هایت
که با زلفکان من نرقصیدن تا هنوز
آه ! دلبر من ،
تو دلبسته نیستی
اما من
صخره های شب انتظار را
آنقدر میتراشم
تا خورشید از مشرق چشمانت
طلوع کند
و‌ من خویش را
در آغوش تو
پر نور ببینم .
میترا وصال
۲۴ جون ۲۰۲۴ 
لندن
18 ژوئن
۱ دیدگاه

عیدانه

تاریخ نشر: سه شنبه ۲۹   جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۸ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

عیدانه

شنیدم عید است !
میایی ،
یک چاینکی بوسه
یک نلبکی لبخند
یک جام شراب صداقت
یک دسترخوان عشق بی انتها
یک کاسه سلات وفا
یک چاشنی نگاه
یک دل سیر نان آغوش
عیدانه منست
با خود بیاوری
مبادا فراموش کنی !
میترا وصال
۱۷ جون ۲۰۲۴ 
لندن
No photo description available.
12 ژوئن
۱ دیدگاه

کوچه ی ممنوعه

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۳  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

کوچه ی ممنوعه

هنوزم که هنوز است

« اندر خم » کوچه ی ممنوعه ی دوست داشتن  

تو ام

نشانی من :

از ازل تا ابد و یک روز

عوضش نمیکنم

هرگز، نه

شاید راه گم کنی

و از« من » بودن عبور ،

و به معراج « ما » شدن

پرواز کنی

که من عروس سیه پوش

تو ام

میترا وصال

۱۲ جون ۲۰۲۴

لندن

11 ژوئن
۱ دیدگاه

در عطش ِ باران

تاریخ نشر: سه شنبه ۲۲  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

در عطش ِ باران

به من بگو

خورشید از کدام سمت شانه هایت

طلوع میکند ؟

آسمان شانه هایت را بوسیده آیا ؟

توکاها و سار ها

از چشم های تو

پر های شان را سیه کردند ؟

بگو چندمین گل انار بر لبانت جوانه زده؟

من ترنم شعر هایم را

به آغوش تو میسپارم

فقط

آهنگی بخوان

آوازت زمزمه رود ها ست،

در ابر و باد

در عطش باران

و نیاز من به تو

شراب دیر پای همیشه مست یست

که در تنهایی

پیمانه ی عشقت را

جرعه ،

جرعه مینوشد .

میترا وصال

۱۱ جون ۲۰۲۴

لندن

07 ژوئن
۱ دیدگاه

اسپندِ شوق

تاریخ نشر: جمعه ۱۸  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۷ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

اسپندِ شوق

دور دستانت اسپند شوق

دود می کنم

تا گشوده بماند تا ابد و یک روز

روی قامت زنی که

از جنس آفتاب است

و قسم به چشمانت !

آنگاهست که

میلاد شعر نو تنت را

سپید ،

سپید

جشن می گیرم .

میترا وصال

۵ جون ۲۰۲۴

لندن

03 ژوئن
۱ دیدگاه

نیمهِ گمشده

تاریخ نشر: دوشنبه ۱۴ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

نیمهِ گمشده

من شرابت میشوم

تو جام من میشوی ؟

تمام هست و بودم فدایت

بگو بببنم

در نماز عشق

قنوت و سلام من میشوی ؟

ای نیمه گمشده !

ای همه پنهان و هویدای من !

تو تمام من میشوی؟

چشمم اینطرف و آنطرف

مقصدم همه تو

بگو ببینم

رام من میشوی ؟

عمرم کفاف بی تو بودن ندارد

کوتاه بگم

آغاز و انجام من میشوی ؟

میترا وصال

۳ جون ۲۰۲۴ 

لندن

31 می
۱ دیدگاه

رازِ نهانی

تاریخ نشر: جمعه ۱۱ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳۱ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رازِ نهانی

با تو بودم

با تو گشتم

با تو آسمانی شدم

با تو خالق

با تو واحد

باتو راز نهانی شدم

با تو عاشق

با تو صادق

با تو همبازی شدم

با تو شاعر

با تو شعر حافظ شیرازی شدم

با تو جان

با تو جانان

با تو یار جانی شدم

با تو لعل و جواهر

با تو یاقوت کانی شدم

با تو « تهمینه»

شاه دخت قصه طوسی شدم

با تو زینت بخش شاهنامه فردوسی شدم

با تومست

پیمانه بدست

با تو بلخی شدم

تو شمسم شدی

و من با تو معنوی شدم

با تو نیست

با تو هست

با تو زندانی شدم

با تو بنده

با تو خدا

در پیکر انسانی شدم.

میترا وصال

۲۹ می ۲۰۲۴

لندن

 

30 می
۱ دیدگاه

بانو !

تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۰ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳۰ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

بانو !

آهسته و پیوسته عشق بورز

لبخندی روی لبانت بکار

خورشید را ببوس

و سرود که دوست داری را زمزمه کن

یک سری به دریا هم بزن

پرواز را فراموش نکن

بگذار هرچه حال خوب است

میان آغوش تو چشم باز کند

چون تو خود خالقی

و نیم پیکر از هستی

خود را دریاب .

میترا وصال

۳۰ می ۲۰۲۴

لندن

28 می
۱ دیدگاه

لایحه های آزادی

تاریخ نشر: سه شنبه ۸ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ می ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

لایحه های آزادی

من

تکرار خواهم شد

در باغچه ها بکاریدم

من بذری هستم

از جنس مهر

در لایحه های آزادی

مرا به انوار

نور ببندید

تا از تپش نبضم

بر زمین عشق ببارد

و انگشتانم را

برای کودکان سرزمینم

قلمی بسازید

تا آیه های انسانیت را

در اوراق سبز

به تحریر نشینند

گوش هایم را

در کوچه ها بیآویزید

تا از عدالت پاسبانی کنند

و چشم هایم را

به آسمان راستگاری

امیل کنید

تا سپیده فردا را

به طلوع نشیند

آری !

من تکرار خواهم شد

تکرار .

میترا وصال

۲۸ می ۲۰۲۴

لندن

27 می
۱ دیدگاه

ترا نفس می کشم

تاریخ نشر: دوشنبه ۷ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

ترا نفس می کشم

اعتبار این قلم

فقط نام زیبای توست

که حرف به حرف

واژه به واژه

سطر به سطر

ورق های سپید قلبم را

زینت میبخشد

تو بر دلم خیلی نشستی

صدای قدم هایت را میشنوی ؟

در شعر های من

از تو که مینویسم

شعر هایم جاودانه میشوند

هر کجای این جهان که باشی

تو در من زندگی خواهی کرد

و من ترا نفس میکشم .

میترا وصال

۲۵ می ۲۰۲۴

لندن

24 می
۱ دیدگاه

صدای کلام تو

تاریخ نشر: جمعه چهارم جوزا ( خرداد )  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

صدای کلام تو 

نفس هایم را
در باغچه‌ی عاشقانه هایت
می کارم
تا همیشه سبز بمانند
و حقیقتم را
در واژه واژه شعر های ناسروده ات
نقاشی می کنم
تا کسی جز من
تصویر وصدای کلام تو
نباشد
میترا وصال

۲۴ می ۲۰۲۴ 

لندن

15 می
۱ دیدگاه

بی نقاب

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۶  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۵ می ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

بی نقاب

تنهایی را آموختم

غربت را لمس کردم

انتظار را زندگی میکنم

کوچه ها را بلد شدم

قطار ها

ماشین ها

مغازه ها

نمبر پلیت ها …

حتی دیگر

در هیاهوی فصل ها گم نمیشوم

اما !

اما من میان آدم ها گم میشوم

آدم ها را بلد نشدم

آدم ها نقاب دارند

آخ ،

من چه بی نقابم !

میترا وصال

۱۵ می ۲۰۲۴

لندن

06 می
۱ دیدگاه

بیدار شوید !

تاریخ نشر: دوشنبه ۱۷ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۶ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا .

  بیدار شوید !

هر آئینه ،

وقتی از جنس برتر حرف میزنند

مادامی که آیین برتر را فتوا میدهند

وقتی خویش را از قوم و نژاد برتر میدانند

مادامی که تعصب و خرافات را می زایند

هنگامی که در های نور را بسته میکنند

از « ابلیس » زادگان اند

اما در پیرهن انسان اند

یا ایها المردم!

بیدار شوید

آگاه شوید

بیاموزید

و آنچه که نمی دانید

بدانید

سوال کنید

اعتراَض کنید

متحد شوید

پرواز کنید

خدا را محدود به بهشت و دوزخ نسازید!

خدا یعنی عشق

عشق یعنی خدا

هر آئینه تو

هر آئینه من

هر آئینه ما

که هدایت شده است به :

اقرأ باسم ربک الذی خلق

میترا وصال

۶ می ۲۰۲۴

لندن

24 آوریل
۱ دیدگاه

راز چشم هایت

تاریخ نشر : چهارشنبه ۵ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رازِ چشم هایت

اگر به دیدارم آمدی !

برایم بوسه های بیشتر هدیه کن

عشق را به پیرهنی به رنگ آبی ات

سنجاق کن

و عطر بدنت را فقط

به من بسپار

من

گل های را که دوست دارم

برایت میچینم

اینجا کسی در میان راز چشم هایت

نفس میکشد

و دوست داشتنت را زندگی میکند .

میترا وصال

۲۴ اپریل ۲۰۲۴

لندن

23 آوریل
۱ دیدگاه

رنگین کمان

تاریخ نشر : سه شنبه ۴ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۳ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

رنگین کمان

مرا ،

پروانه کن

بالم ببخش

بگذار در ملکوت نگاهت

دیوانه‌ای شوم که فقط

عشق ترا طواف میدارد

و در پرتو لبخند آسمانیت

رنگین کمان بوسه هایم را

روی لبان شرابی ات پهن کنم

و بر تارک قلب مهربانت

پروانه وار تا پای جان

غزلی دوست داشتنت را

جان دهم .

میترا وصال

۲۲ اپریل ۲۰۲۴

لندن