۲۴ ساعت

آرشیو ژانویه, 2024

25 ژانویه
۵دیدگاه

ملک بی همتای من

تاریخ نشر: پنجشنبه ۵ دلو ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۵ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – سندیاگو – کلیفرنیا – امریکا

ملک بی همتای من

ای ملک بی همتای من ، بخشم که ترکت کرده ام

وی دین من  دنیای  من ، بخشم که ترکت کرده ام

هستی تو عشقم  در  جهان  ،  امید  من  در  آخرت 

حالا که  من  آواره ام ، بخشم  که  ترکت  کرده ام

ای مادر  زیبای  من  ، دیدم  ترا  یک  شب  یخواب

باشی همه درمان من ، بخشم که ترکت کرده ام

آنشب چه زود خواتم گذشت ، با عقده هابیدار شدم

ایکاش  دو باره بینمت ، بخشم که ترکت کرده ام

ای.    کابل  زیبای  من   ،   ای   مدفن  آبای   من

ای خارچشم دشمنان ،بخشم که ترکت کرده ام

آخر شود  روزی  که  باز  ، چشمم به دیدار تو باز

خاکت کنم سرمه به چشم ، بخشم که ترکت کرده ام

ترکت  نبودست خواهشم ، معذور من دار مادرم

ازدست نوکرهای روس ، بخشم که ترکت کرده ام

مادر  فدایت  جان من  ،  ای جان  من  جانان من

از دوریت جانم بلب ،  بخشم که  ترکت  کرده ام

شد حیدری  مجنون  تو  ،   دیوانه و  محزون  تو

گیرش تو آخر در بغل، بخشم که ترکت کرده ام

پوهنوال داکتر اسعدالله حیدری

سدنی – آسترالیا

جنوری ۲۰۲۴

22 ژانویه
۱ دیدگاه

سرزمین عشق

تاریخ نشر : دوشنبه ۲ دلو ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۲ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

سرزمین عشق

فرموده  بود ی  غم  نخور ، باشد اجابت  میکنم

 حالا که فرمان میدهی، ای عشق اطاعت میکنم

 هر خواهشی داری بگو ، حالا که تسلیمت شدم

 یا هر چه میخواهی بکن ، فوقش شکایت میکنم

جانا   ببخشایم   اگر  ،  بی پرده    حرفی   میزنم

یا  لا  به  لای  واژه ها ، گاهی  جسارت  میکنم

 شاید که من عاشقم  وقتی که  میرنجد دلم ….

 منطق  نمی فهمم اگر ، گاهی حماقت  میکنم

وقتی کسی  با هرزگی ،  جانم  نگاهت  میکند

 وحشی تر از سگ میشوم، آری  اهانت میکنم

 با اینکه  خاموش   ولی ،  اینگونه  آرامم  نبین

 یک تار مویت کم شود ، عشقم  قیامت  میکنم

 وقتی خرامان میروی، از کوچه های رو به رو

 حتی به خاک کوچه هم، بازهم حسادت میکنم

 شاید  خیالاتی  شدم ! شاید جنون دارم ولی

 هر جا  که میگردم  تو  را ، آنجا  زیارت  میکنم

 کافر تر از من دیده ای؟!عشقم نمیدانی بدان

 حتی خدا را محض  تو ،  دارم  عبادت  میکنم

 با  اینکه  دلتنگم ولی  ،  جانم  تحمل   میکنم

 هی میروی هی میروی ، هی استقامت میکنم

 هی مینویسم روزو شب! این زخم پیر و کهنه را…

 با تیغ تیز واژه ها ، هر  شب  صحبت  میکنم

 دارم ر وانی  میشوم ! آیا  نجاتم  میدهی؟!

از لشکر کفری که من، هر شب هدایت میکنم؟!

 حتی اگر احساس من، یک اشتباه ساده بود

 این اشتباه  ساده را ،  تا بی نهایت  میکنم

عشقم به فکر من نباش، هر جا که میخواهی برو

 دارم به  این تنهاییِ ،  دیرینه  عادت میکنم

 اینجا  کنار  یاد  تو  ، با  خاطرات  خوب  تو

 در سرزمین عشق تو، دارم اقامت میکنم

 دست خدا ای جان من، هر جا که باشی خوب من

 با این (بهار)، با آن غزل، عرض ارادت میکنم

 داکتر راضیه بهار قریشی

۱۱ می ۲۰۱۹

نیویورک

20 ژانویه
۴دیدگاه

شهر رؤیایی من

تاریخ نشر: شنبه ۳۰ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

شهر رؤیایی من
زندگی گاه گاهی دست
با بی رحمی ها با زانوی غم
دوری و جدایی می آفریند
بی خبر از دردو غم عندلیب های
بی پنهاه
سقف آسمان با ابرهای سیاه
به رقصیدن شروع تا
از زیر آوار دیوار های زخمی
صدای زنده جان مرده برآرد
منم زنده جانم هنوز
از خرمن آوار سر می کشم
تا صدایم به عرش تو
ای مهربان مهربان ترین ها
چه شد ؟
مادر ! کجاست پدر
بکش دستم از زیر خاک
برادر
من کودکم
مگر جهان کور شده ؟
اشک فانوس از آواز سنگ ها
بلند زمزمه کنان عاطفه و مهر می جوید
مگر همه کوچیده
کجا روم
با کی گویم
کیست دستم را گیرد
بغلم کند
شهررویایی من
شهر هریوا من
شعر مولای من
دردمندست میان خاطره ها
قلبم می گرید سخت
سرد و طاقت فرساستعالیه میوند
فرانکفورت
۱۱ اکتوبر ۲۰۲۳ 
20 ژانویه
۲دیدگاه

انقلاب در اذهان

تاریخ نشر: شنبه ۳۰ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

انقلاب در اذهان

ز ریشه خانـۀ  ظلم و سـتم خراب شود

بـرای حـق و عـدالت  اگـر  شتاب شود

ز  خـواب  غفلت  اگر  مردمان   برخیزند

برون ز محبس شـب نسـل آفتاب شود

در آسـمان سـتم کرگـسـان  کنند پرواز

خوشـا دمی که فضـا لانۀ  عـقاب شود

میان آتـش  و خـون  طفلکان  زنند  پرپر

بیا بـبـین که دل سـنگ هـم کباب شود

زمین سوخته و نسل کُشیها جاریست

نه همتی که ازین وحشت اجتناب شود

به چنگ دیو و دد افتاده  مـردم  مظلوم

درون  جنگل شب کشته و  عـذاب شود

ترور و  وحشت و افراطیت شده  تنظیم

به نفع سلطه گـران جمله انتخاب شود

دیموکراسی ، حـقوق بشـر شـده ترفـند

برای نسل نوین این سخن خطاب شود

فـغـان  و  نـالۀ خـون  پـردۀ  ریـا  بـدریـد

رسـانه هم نتوان بـر یقین حجاب شود

به جـای دانـۀ غلات  در  میادیـن  جنگ

تــن و روان و دل آدم آســـــیـاب  شود

خـیـال و عـشــق دل و  آرزوی آدم هـا

به پیش چشم جهان نقش روی آب شود

دروغ تشنه لبان  را به دشت  داغ آورد

زلال آب ، کــجـا ، دامن  ســـراب  شود

پلاس تیره نگـردد بـه شستـشو سـیمین

سـیاه صخـره مگـر پـرتـو  شهاب شود

مجـو  راحـت  و  آرامـش  از   تجـاوزگـر

درین معامله دل عرق  اضطراب  شود

فـریـب حـیـلۀ ظالـم  را مخـور مظلـوم

که زخـم تـیـغ  بـلا  پـر ز التـهـاب  شود

تـو را بـه محبس افـراطیت کند تسـلیم

بروی شادخوری بند فصل و باب شود

تمـام عـلــم و تـمــدن م ی رود بـربــاد

هجوم بشهردل وعقل شیخ وشاب شود

عـروسکان ریایی به  صحنه  می آرنـد

سـیابـازی بـه دالـر و  پـونـد بـاب شود

بـیـان درد و غـم و  رنـج خـامـه  نتواند

بهر طرف نگری  خارج  از حساب شود

جـهان معـرکۀ قلـدری و سـفّاکی است

زخون خلق دودست ستم خضاب شود

وفـا و عـشق و محبت اگـر دهند تعلیم

بجای جنگ وتفنگ جانشین کتاب شود

صـدای نعــرۀ مظلـوم  در جـهان پیچید

عـلـیــه ظلــم در اذهـان انـقــلاب شود

رسول پویان

۱۴ جنوری ۲۰۲۴

20 ژانویه
۵دیدگاه

باهمی !

تاریخ نشر: شنبه ۳۰ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

باهمی !

یــاد  آنــروز کــه  در   کـابـل  زیـبـا  بــودیم

فارغ از جـنگ و نـفـاق و غـم  دنـیـا بودیـم

جمع ما جمع، بـه هر خانۀ پـرمهـر  و صفا

شـــاد ازبــاهمـی وقــوت دلـهــا بــودیـم

گاه چون  مشعـل  روشن به ره یکدیگری

گـاه ازهمــدلـی خویـش چــودریــا بودیم

متـحـد تـاجـیـک وپشتـون وهــزاره  باهم

بهــرآبـــادی آن کشــورو مـــاوا بــودیــم

بین ما هیچ نبـود  تعصب  قـومی و زبان

دور ازتــفــرقـــه وفــتــنــۀ دنـیـا بودیــم

سـالـهـا شــد که گــرفتنـد زما راحـت ما

ما، درخواب گران، غافــل از اینها  بودیم

وقــت آنــست کـه دست بـدهیـم بهروطن

بـازســازیــم کـه عمـری بـه تمـنـا بـودیم

تا”عزیزه” نشویم یک دل ویک رنگ بهم

آنچنان است که درجنگ وبه غوغا بودیم

عزیزه عنایت

۵ جنوری ۲۰۲۴

 

20 ژانویه
۶دیدگاه

حدیث شکوه

تاریخ نشر: شنبه ۳۰ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

حدیث شکوه
من نگویم که  دیگر سیرم از  وصالی کسی
چه کنم روز و شبم می شود خیالی کسی
جمالِ   هر  که   بدیدم  ،  مگر   جمالِ   نگار
نظر نه شد که  مرا  غیر  او  جمالی  کسی
اگر چه روز ازل عشق برون ز پرده ی  غیب
حرام کسی نتوان کرد که شد حلالی کسی
آهوی چشم سیاه  مست  اگر  به دام افتد
مرا فگنده به یاد  ، آن  نیکو خصالی کسی
بخاک پای  تو  سوگند  که  تا  به  خاطرِ دل
به سینه می تپد یعنی بهر  وصالی  کسی
غمی کس  بر  دل  من  پر نزند  جز  غم یار
مگر ملال  من خواهد  بود  از ملالی کسی
حدیث   شکوه    چه  گویم  و  بر زبان   آرم
که شرح حال کسی را نداند  حالی کسی
اگر   احوال  مرا   گه  گهی  پرسان   نکنی 
نگر که می طلبم هر نفس احوالی  کسی
سیدجلال علی یار
ملبورن – استرالیا
بیستم جنوری ۲۰۲۴
19 ژانویه
۲دیدگاه

وسوسه

تاریخ نشر: جمعه ۲۹ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ جنوری ۲۰۲۴ میلادی- ملبورن – استرالیا

وسوسه

زمانی   وسوسه ای  بر  دلم   پدید  آمد

چه گویمت چه  کسی وز کجا شنید آمد

چنان به تیر نگهش  نشانه رفت دل من

چو دل شکاری به یک حمله  شدید آمد

به یک  نظر دل  من شد اسیر   دلبرکی

چنان  که  تیر نگاه  بر   دلم    خلید   آمد

مقابله   نتوانست     دلِ   شکستهِ  من

چه گویمت که چسان  سینه ام   درید  آمد

به فکر  آن  که   نمایم   مهار   حمله  او

ولی دریغ  که  دمار از  دلم  کشید   آمد

و دل  به دام  دل  انگیزِ    دل  ربا  ا فتاد

در  آن  زمانه  غم   بی  دوا   رسید آمد

بصد بهانه و صد حیله اش  اسیرم  کرد

و خونِ دل ز پر  و   بال  من   چکید  آمد

« بشیر» حکایت دل  خوابنمای بیش نبود

چنان که مرغ دل از دامِ  خود  پرید آمد

۱۹ جنوری ۲۰۲۴

ملبورن – آسترالیا

19 ژانویه
۱ دیدگاه

رمزِ نگاه

تاریخ نشر : جمعه ۲۹ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رمز نگاه  

 چو  از  رمز نگاه   شوخ   او  ا فسانه  میریزد

دل افسون گشته پیش پای آن جانانه میریزد

   گهر  آرد  بدخشانِ   دهانش  در  سخن گفتن  

ز  هر  حرفِ  کلامش  دامنی  دُردانه   میریزد

برای  بستن  دلها  به  مویش ، گیسوانش را

مثال  خرمن  سنبل  به  روی  شانه  میریزد

برایم حلقه های زلف او  دامیست گسترده

ز خال  کنج  لب   بهر  شکارم  دانه  میریزد

به دین عاشقان رکن اول بگذشتن از جان است

چو شمع روشن شود خاکستر پروانه میریزد

ندارد گرچه باک از کشتن کس تیغ ابرویش

چنان من پیش او هیچم که خونم را نمی ریزد

چو بلبل در قفس هرگز نیم  مدیون صیادم

وی ازمن نغمه میخواهد که آب ودانه میریرد

سپردند   آشنایانم  به   اغیار   اختیارم  را

از آنرو   طرح   قتلم   خنجر بیگانه  میریزد

صراحی و سبوو می در این میخانه حاجت نیست

شراب از چشم مست ساقیی این خانه میریزد

می لعل لبش کرده ز صحرائی دریغ امشب

از آنرو اشک حسرت بیحد و پیمانه میریزد

امان صحرائی

جرمنی

19 ژانویه
۳دیدگاه

عمری وصال

تاریخ نشر : جمعه ۲۹ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

استقبال ازشعرمرحوم صوفی عشقری با مطلع:

عمرخیال بستم یار آشنائیت را

عمری وصال

عـمـری وصال بستـم،میهـن جدائیـت را

شایـد بخـاک  بردن ، این رنج دوریـت را

دور از برت بگشتم ، من خواروزارِغربت

وی مـام مـهـربـانـم،لـطـفـی فـدائـیـت را

گـشتـم اسیـر مهـرت،ازروز پـا نـهــادن

در دامـن عـزیزت ، و  آن مهـر ورزیت را

کوه ها ودره هـایت،باغ ها و راغ هایت

دورجـهـان نـدیــدم،ایـن دلـربـائـیــت را

مهتـاب چهره گان را،بسیار دیدم به دنیـا

لیکن ندیدم هرگزگلچهـره، افغانیـت را

ای ملک بهـتـرینـم،هستی تو دراسـارت

خـواهـم زقــادرحی،بـیـنـم رهـائـیـت را

دورازبـرت  نمودی،بیچـاره “حیدری“را

بهـرخدا به آخـر،وصل این جدائـیـت را

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۵ جون ۲۰۲۳

سدنی

 

18 ژانویه
۱ دیدگاه

خشمِ طوفان

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۸ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ جنوری ۲۰۲۴ میلادی- ملبورن – استرالیا

خشمِ طوفان

ما دچار شادی امواج شدیم
 صخره ها بر قایق نیمه جان
 ما شلیک کردند
چه بی رحمانه!
 هوای غصه بر تن ما بارید
 مثل طعمه بلعیدن ما را
 ای دریای بی مهر
 تاثیر هوای دلگیر نفس هایت را 
با خشم طوفان نشان دادی
 باران از چشمان ما می بارد
 بر دل ما رعد و برق زدی
 آخر!
صبر شیشه هم حد دارد 
 عاقله قریشی
ملبورن – آسترالیا
18 ژانویه
۱ دیدگاه

شمع خاموش

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۸ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

شمعِ خاموش

 تک درختی خشک ام و از برگ و بار افتاده ام

 غنچهُ   پژمرده ام    از    شاخسار   افتاده ام

 نو  گلی    بودم      میانِ    بوستانِ    زندگی

 ای  دریغا   خسته  بر   دامانِ  خار  افتاده ام

 شمعی خاموش ام  نسوزانم  پرِ  پروانه یی

 قطرهُ  اشک ام  ز  چشمِ   روزگار   افتاده ام

 چون کتابی کهنه ام بی همدم  و  بی همنشین

 گوشه یی تنها و  پر  گرد  و  غبار  افتاده ام

 زورقی بشکسته ام سرگشته  و بی بادبان

 در   میانِ   موجِ  غم   بی  اختیار  افتاده ام

مرغکی بی سرپناه و  آشیا ن گم   کرده ام

هم  اسیرِ  غربت  و  دور  از  دیار   افتاده ام

مریم نوروز زاده هروی

شانزدهم دلو ۱۴۰۱ خورشیدی

پنجم فبروری ۲۰۲۳ میلادی

از مجموعهُ “میهن عشق”

هلند

18 ژانویه
۳دیدگاه

آرمانِ دل

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۸ جدی ۱۴۳۰۲ خورشیدی – ۱۸ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

آرمان دل

تا نگاه  کردم  عزیزم  من  ترا  از  جان  دل
سوختم یک سر چنان در آتش سوزان دل

می برد غوغای عشقت این دل  دیوانه را
جان سپارم  از  برایت تا  شود درمان  دل

درد  عشقت  بی قرار  و زار و حیرانم کند
مرد  راهش  باش تا  آباد  گردد  جان  دل

روز و شب صحرا نشین درگه عشقت شدم
عشق  لیلا  بر  دلت   انداختم  آرمان  دل

لحظ لحظ در حریم این  دلم  در  می زنی
در گشودم  تا شو د آباد  این  بستان  دل

عالیه میوند 

فرانکفورت 

۲۹ مارچ ۲۰۲۳ میلادی

18 ژانویه
۴دیدگاه

رفیقِ لحظه های من

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۸ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رفیق لحظه های من

دست به قلم که می شوم
به دادِ شعرم میرسی
نوشته زیبا می شود
مثل گلهای اطلسی

واژه به واژه خط به خط
صف میکشند برای تو
نظمی شبیه یک سپاه
تنظیم بر هجای تو

شاه بیتِ شعرم بعد ازین
طرحِ دو چشمت می شود
نبضِ ترانه های من
شادی بزمت می شود

پناهِ دلتنگی من
شیبِ دو شانه های توست
نوای لحظه های من
فقط بهانه های توست

دست به قلم که می شوم
به دادِ شعرم میرسی
رفیق لحظه های من
درین شبهای بی کسی

پروانه شیرین سخن

۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی

۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی

17 ژانویه
۳دیدگاه

دلِ من

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

دل من

                                                     (به وطنم)

دل من ،

پر از تپش آن پرنده ایست –

معصوم و پاک

بالهاش با ابر ها در پرواز

و در آسمان ها

به دنبال دانه …

تا  در تو زنده باشد

او با من دوست دیرینه

و با سرزمین هستی همراز

و هرجا باشد

هنوز بیاد تو می‌ تپد …

هما طرزی

نیویورک

 ۷ جنوری ۲۰۱۴

 

17 ژانویه
۱ دیدگاه

سرزمین زخم خوردۀ من!

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

سرزمین زخم خوردۀ من!
سرزمین زخم خوردۀ من!
این ریشه‌های من است
که هر روز در خاک خون‌آلود تو
تازه تازه جوانه می‌زند
من با ریشه‌های خود زنده‌ام
و حس می‌کنم که هیچ توفانی مرا از پای نخواهد افگند
حس می‌کنم که خورشید
در آسمان تو گرمای دیگری دارد
وقتی شبانه‌ها
دل‌تنگی‌ام را
رو سوی آسمان‌ها پرواز می‌دهم
اخترانت
زیباتر از همه پری‌های دریایی
به سوی من چشمک می‌زنند
من در ذره ذرۀ هستی تو نفس می‌کشم
من از تو زاده شده‌ام
و برای تو می‌میرم
شاید در میان موج‌های کوکجه
یا هیرمند
شاید در پای صخرۀ خون‌آلودی
در آن سوی قله‌های بلند فراموشی
دلم می‌خواهد، دشت‌های سوزانت را
چنان دیوانۀ سرگردانی با اشک‌های خود آبیاری کنم
و هزار سال بعد
در شاخه های درختان کهن‌سال تو جاری شوم
سبز شوم، گلی شوم
در کوهستانی
یا کنار دیوار مکتبی
سرزمین همیشه سوگوار من
از: استاد پرتو نادری
17 ژانویه
۱ دیدگاه

آزادی !

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

آزادی !

گریستن افاده نمی‌کند
دست زیر دست نشستن،
کاری نکردن ،
سوختن و ساختن!
تقدیر و قسمت
واژه‌های بیش نیستند
بیا !
این بار
سرود رهایی را بخوان با من
زندگی را بنواز
زخم هایت را برقص
عجیب
شگفت انگیز است
آزادی !
میترا وصال
۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی
لندن
16 ژانویه
۱ دیدگاه

فریاد

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

  فریاد

یک بوسه از آن گونه ى خندان تو کردم

تن  در   گِروِ  سرکش  زلفانِ  تو   کردم

شاعر به کمال رخ ماه تو سخن گفت !

من غرقه و در گوش غزلخوانِ تو کردم

این کار دلست از تو جدایى نتوان  کرد

جانم به فداى تو  و  فرمان ت و  کردم

من طالب دیدار  تو  در باغم  و گلشن

فریاد و  فغان از  غم  هجران تو کردم

من شعر دگر وصف  لبان  تو  سرودم 

افسرده  دلم را  همه قربان  تو کردم

سرخوش به قیامت شوم و داور بالا 

از حاصل اشکم  دل  بریان  تو  کردم

آن لحظه که بینى و نگاهم بپسندى

سوگند به چه؟ صحبت پیمان تو کردم

پوهنمل احمد ضیأ حق شناس

هرات – افغانستان
16 ژانویه
۳دیدگاه

خورشیدِ عشق

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترال


خورشید عشق

لحظ ء  پیشم  بیا  ای  نازنین  با رنگ و بو
تا  کنم  در  تو    کتاب   آرزو    را  جستجو
رنجه فرمائی قدم خاک قدم  هایت شوم 
نقش پایت را کنم با آب  دیده   شستشو
گر بهای بوسه کردی جان طلب جانان  من
جان فدایت میکنم بی مدعا ، بی  گفتگو
نور من خورشید من این سر گرانی ها چرا ؟
درد ها دارم  بیا  تا  باز  گویم  مو  به  مو
پیش چشمت تهمتِ عصیانُ بر من شد روا
از  ر قیب  سفله  و  پر عقده  و  بی  آبرو
ای صبا‌این راز را در سینه اش پنهان نما
در حضور یار رقصان بال  و  بی  پروا بگو
نازنینا ! حرف دل را وا بکن تا کی خموش
این حدیث عشق را پر بار گردان رو به رو

عالیه میوند

فرانکفورت

۲۱ جنوری ۲۰۲۲

16 ژانویه
۱ دیدگاه

بوی وفا

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

بوی وفا

تا کی  رسد  ز  گردش  ایام   داغ  ها

خشکیده سینه ام به فراخی راغ ها

در کوچه ها زنور صفا نیست روشنی

بر ما  چون  فروغ  نبخشد  چراغ  ها

جایی برای نغمه ِ بلبل نمانده است

آواز  زاغ می رسد از  طرف  باغ  ها

از شعر شاعران ننیوشی طنین شعر

بر دوش می رسد چو صدای کلاغ ها

بوی وفا مگر ز گلی بر نخاست هیچ

زین  باغ  نگهتی  ننوازد   دماغ   ها

هر کس که شد ز حب وطن مست چون ثنا

او را  نیاز نیست به جام  و  ایاغ ها

محمد اسحاق « ثنا »

ونکوور – کانادا

۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی

16 ژانویه
۳دیدگاه

منافق کیست؟

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

منافق کیست؟

سه علامت در منافق ظاهرست

زان سبب مقهور  قهر قاهرست

 وعده‌ های او همه باشد خلاف

قول او  نبود بغیر از کذب و لاف

مومنان  را  کم رعایت  می کند

هم  امانت  را  خیانت  می کند

شیخ فرید‌الدین « عطار »  

منافق از نفاق  « خارج شدن »  گرفته  شده ، در لغت  به  معنی «  دو چهره،  دروغگو ریاکار و فاسق »  را گویند ؛  مترادف  منافق:  دو گانگی  ظاهر و باطن ، مفسد ، متکبر، محیل و فریب کار؛ متضاد منافق: صادق، راستگو و با اخلاص؛ وجمع منافق: « مُنَافِقانَ، مُنَافِقُونَ و مُنَافِقِینَ » می باشد.  

مُنَافِق: اهل نفاق ، اهل فساد و اهل نیرنگ است! 

منافق:  تکیه بر استکبار،  تکبر ، حسادت ،  بخل ،  ریا ،  مکر ، غرور ، کینه،  طغیان، فسق و فساد دارد؛ نفاق اعتقادی و نفاق عملی ازخصوصیات اوست؛  طمع بر دنیا داشته و با حیله، چال و نیرنگ در جستجوی  جمع آوری کالای زندگی و زیور آن است.

مُنَافِق:  متملق ، چاپلوس ، شرین  زبان ، محیل  و فریب کار است ؛ با استفاده  از روش « اصلاح طلبی  و خیرخواهی »  تبلیغاتی  وارونه  کرده و زمینه  فسق و فساد  را  برای منافع خود مساعد میسازد؛  با چال و نیرنگ امراض  زهرآلود «  فتنه،  جهل،  نادانی  و کوردلی » را در جامعه  ترزیق  مینماید تا باعث انحطاط و سقوط  اجتماع  بشری گردد.

 مُنَافِق: اهل دروغ ، اهل خیانت و اهل رذائل اخلاقی است!

منافق:  دست به تظاهر و ریاکاری میزند؛ ظاهرى مهربان و باطن خبیث دارد؛  درهنگام صحبت کردن، دروغ میگوید؛ در امانت، خیانت میکند و خلاف قول ،عمل مینماید.

مُنَافِق: در جریان  مشاجره  و دعوا « آرامش، عصاب و زبان »  خود را  حفظ ، کنترول و رعایت کرده  نمیتواند  و بدون درنظرداشت آداب اجتماعی  و کرامت انسانی، به جانب مقابل دشنام میدهد و ناسزا میگوید.    

مُنَافِقِ: اهل غرور، اهل شرارت و اهل تهمت‌ زدن است! 

منافق:  شرارت پیشه و اهل بهتان  و افتراء است؛  تخم «  غرور،  خود خواهی ،  شک، حسادت و کدورت » را  درتفکر و روح  خود و در اجتماع ، کشت و زرع  کرده و حاصل آن  را «  درد ، أه،  ناله، فتنه ، غم ،  تشدد ، ظلم ، ستم  و تباهی » درو میکند.

مُنَافِقِ: به « حق ، حقیقت ، مبدأ و معاد » ؛ ایمان و یقین  ندارد! 

منافق شخصیت  پیچیده ، مغلق  و خطرناک  دارد؛  مصاب  به  مرض مهلک  و  ساری «  شک ، فتنه، جهل و عناد » است ؛ حق  و حقانیت را تکذیب  و انکار میکند  و ایمان و یقین  به « مبدأ  و معاد »  ندارد.  بناَ ؛ الهی  او را  از نعمت  خود  محروم  کرده ، در روز رستاخیر نامه آعمال  خود را از«  پشت سر »  گرفته و هیزم  جنهم  خواهند شد.  

آی پروردگار عزیز و حکیم! 

میدانم  که  درگاه  عفو و بخشش تو بزرگ است  و بنده گانت  را که «  توبه کنند ، ایمان بیاورند و عمل صالح انجام  دهند»  مورد عفو و بخشش  قرار میدهی  و بدیها  و گناهان آنها را به نیکیها  مبدل میسازی.        

بنأ؛ به درگاه  الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  تو تضرع  میکنم  تا  با فضل  و مرحمت  خویش  گناهانم  را ببخش؛ از« نفاق  اعتقادی و نفاق  عملی » در امان دار؛  قدمهایم  را  در راه  خیر و سعادت انسانی پایدار بدار تا در روز رستاخیزو عدالت؛ نامه آعمال خود  را بدست راست گرفته و از عذاب آتش جهنم ، نجاتم یابم.

امین یا رب العالمین

منابع و ماخذ :                                                                                        

ــ سوره ۲: البقره ، ایات  مبارکه « ۸ تا  ۱۸ » در  مورد  منافقین : «  ایمان راستین ندارند ، به خدا و مومنان نیرنگ میزنند، دردل شان مرض است، فساد مکنید مى‏ گویند ما خود اصلاحگریم  درحالیکه  در میان تاریکیهایى  روان هستند،  کرند ، لالند،  کورند و به  راه حقیقت  نمى ‏آیند. ».                   

ــ سوره ۶۳: المنافقون ، ایات مبارکه « ۱ تا ۱۰ » : در مورد منافقین «  دوچهره ، دروغگو، متکبر و فاسقان هستند ، ایمان راسخ  ندارند  و در وقت مرگ نادم میشوند».                               

ــ سوره ۸۴: الانشقاق ، ایات مبارکه « ۱۰ تا ۱۲» در مورد نامه عمل از پشت سرداده شده و…     

ــ سوره ۱۷: الإسراء ، ایه مبارکه « ۷۱ » : در مورد نامه اعمال  به دست  راست و کسب پاداش. 

ــ سوره ۹: التوبه ، ایه مبارکه « ۶۷» : منافقین دو چهره هستند ، امربه بدی ،زشتی و کار نفاق میکند ، الهی را فراموش کرده ، خدا هم انها را  فراموش کرده است.                                         

ــ سوره ۹: التوبه ، ایه مبارکه « ۶۸» : خدا منافقین را لعنت کرده وعذابى پایدار در جهنم دارند.    

ــ سوره ۴: النساء ، ایه مبارکه « ۱۳۸ » عذاب سختی الهی منتظر منافقین است.                        

ــ سوره ۷۲ : الجن ، ایه مبارکه « ۱۵ »  منحرفین؛ هیزم جهنم خواهند بود» .                            

ــ سوره ۲۵: الفرقان، ایه مبارکه « ۷۰ » : کسى که توبه کند ، ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، الهی  بدیهایشان را به نیکیها تبدیل مى ‏کند.                                                                          

ــ صحیح بخاری : حدیث « ۳۳ و ۳۴ »  در مورد  صفات منافق « درغ ، خیانت و دشنام » .          

ــ تفسیر احمد: سورۀ ۱۸: المؤمنون ؛ مولف : امین الدین « سعیدی ــ سعید افغانی »                   

ــ  تفسیر سوره البقره ، ایات مبارکه « ۱ تا ۲۰ »  کتاب مبین: استاد مولانا عبدالغنی « بدری».

 

15 ژانویه
۱ دیدگاه

تقابل عقل و نقل در چیست ؟

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۵ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تقابل عقل و نقل در چیست؟

عقل با وحی الهی تقابل نداردکه مکمل و تکمیل کننده عقلست…!

شرح مطلب:

اول عقل محض یا جوهر را٬باآگاهی فرق کنیم٬آگاهی آنچه توسط حواس دریافت می کنیم و عقل  جوهریست میتافزیک از عالم امر ٬ پس عقل در عالم دنیایا فزیک توانایی مدیریت منابع دنیا و نظم را داردمانندکشورهای سکولار…برای اینکه وحی را بهتر بدانیم٬هستی و ممکنات که این دنیا جز آنست در برابر کرسی الله مانندیک خرما یا یک انگشتری در تفاسیر معتبر بیان شده٬پس وحی الهی جایگاه بسیارمتعالی دارد تا بیایدبرای ما اختراع گوشی و طیاره و غیره موارد در فزیک کند…

اینکه عقل در برابر عقل کُلیا جوهر خدایین اتوان بوده و یا عقیم است٬ خود الله رحمت می کند و کلامش به یاری این ناتوانی عقل می رسدکه صاحب عقل را کامل سازد. یعنی در ارزش معنی و مبانی تقابل بین عقل و وحینیست. البته بینیش و اگاهی هرکس با عقل محض فرق دارد.[۱] اما وحی که در تفاسیر قرآن بل قرآن و حدیث و مفسرین ارایه می شود و از اینجاست که مشکلات امروزی ما هم حل می گردد این را جز سیرتکامل عقل و وحی دانست٬آنچه ملا با مجموعه نقل الخصوص در سیاست آفتابی می شود به جز عقب ماندگی و دین زدگی چون قرون وسطا حاصلی ندارد .دین از سیاست جدانیست٬ ملا که دین گفته نمیشود …                                                                                                                                                   یعنی نقل یا اقوال گذشته و همینطور یافته های ما امروز از قرآن برای نسل آینده و این تسلسل مفهومی برمیگردد به جوانان که تحقیق و پژوهش را اولیت توسعه شان قرار دهد. مگراینکه نقل در فقدان عقلانیت در وجود سلب عقل کند در این وضعیت فرد٬البته حکمت دین منظور نیست٬بل فرد با مجموعه نقل هایی که دارد مانند رباط از انسان ها استفاده های باوری و منفعتی خودرا می کند.

بطور مثال: در قرون وسطا که عقلگرایی سرکوب می شد و مقدار یا اندازه مساحت جنت توسط پاپ ها به فروش می رسید تا یک دانشمندیپیدا می شود و مطالبه خرید دوزخمیکند. هرچند برای پاپ ها خیلی تعجب آور بود اما زیادی مطالبه می کندکه با هوش تمام حاضرست جنت نه ٬بلکه دوزخ را بخرد و تمامی مساحت دوزخ را به أساس نقل که در دست پاپ ها بود می خرد و بعد آن به مردم این چنینی ابلاغ می کند: من صاحب دوزخ و تمامی دوزخ پس من نمیگزارم شما در روز قیامت٬دوزخ بیایید.که حالا ضرورت نیست دیگر جنت بخرید٬زیرا عرف تا آن زمان قسمی بود که فرد همه عمر کارکندو حاصل تمامی زحمات خودرا به پاپ دهد تا جنتی برای روز آمدنی داشته باشد.

همینطور اذهان بدوی أفغانستان دین را در افکار شان در وجود ملا خلاصه کرده اند و هر نقل را بیدون تحلیل و تفکرمی پذیر اند.

التبه عقایدو نحوه عبادات قطعی است نوآوری در آن جایزنیست که در بینشش ماه تا یک سال تمامی مسایل عقاید را یا فقه اکبر أبو منتهی و الهدایه فقه عبادات را در فقه حنفی میتوانید خودتان بخوانید و اگاه شوید و استقلال عقل تان را در أمور دنیایی و سیرتفکرمعنی یا عرفان بخودی خود داشته باشید٬ و ضرورت علمی دینی به ملا نداشته باشید٬زیرا هستی امروز شما و بلوغ سیاسی تان همینکه: بخود اگاهی از هستی خود رسید و به أراده فاقد عقل٬سرنوشت تانرا به عده ای یاکسی نسپارید.

از۱۹۹۲ تا کنون وضعیت أفغانستان بطور نزدیک به مطلق٬ در تطبیق به دوره تاریک اروپا یا قرون وسطا بوده و قرون وسطا که از منبع فیاض عقلگرایی قرآن نیزمستفید می شوند و گام نخست شان تطبیق حالت دینیشان با دین جدید محمد عربی بود٬که تطبیق خاصیت عقلگرایانه است و این تطبیق محرکه می شود بسوی عقلانیت از  قرون وسطا اروپا به دوره جدیدی یا رنسانس یا روشنگرای… پس این سرشت ذاتی انسان که سود جو٬مکار و حیله گر می باشد به منافع خصوصیخودش٬که اینچنین سرشت های درونی انسان ربط به متون مقدس دینی و ایده عقلی فلسفی ندارد.

پیشنهادمی کنم: مطلب را بالینک های ذیلکه مرتبط موضوع است نیز مطالعه کنید:

https://jawedan.com/1402/26718/

http://www.arianafghanistan.com/UploadCenter/111_Faqiri_A_Aqlaniat.pdf

 

محمدآصف فقیری

[۱] برای درک عمیق عقل: میتافزیک ارسطو مطالعه شود…!

15 ژانویه
۱ دیدگاه

در عالمِ رؤیا

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۵ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

  درعالم رؤیا

ازچه روگفتی بمن تو درب قلبت بازکن !   سوی قاف پرواز کن!

شکوه ها بس کن عزیزم ! طرح نو آغاز کن !  مطلبت ابراز کن !

خواب غفلت برده ات آنسوی اکناف جهان    هایهوی تا آسمان 

مصلحت اینست خشنود ! عزم آن شیراز کن ! یاد از آن ایاز کن !

عبدالکریم خشنود هروی کهدستانی

شهر کییف – اوکراین.

14 ژانویه
۳دیدگاه

هیاهو

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

هیاهو

                                                                           به دوست                                

در انتهای خیابان عمر

چه هیاهوی پر رنگیست

صدا ها باهم  انس دارند

و در تلاطم یک عشق

ترا مینوازند

ای همیشه سبز !

ای همیشه سرخ !

ای همیشه رنگ !

وی همیشه عشق !

در تمامی سلول هایم رقصانی …

ترا با د آورده

ترا باران آورده

و ترا نسیم در من دمیده

ای همیشه هشیار

و همیشه بیدار

و تنومند تر از تندر زندگی‌

که باقدرت نرمتر از ابریشمی …

ونوازش هات ،

و خند ه هات  ،

و محبت هات ،

چه گرم ،

چه نرم ،

چه خوب ،

فکرم مملو از تست

و دنیایم با نام تو آغاز میشود

و در تو قدم بر میدارم

و در تو راه میروم

و هر روز در تو زنده ام

و شب ها با نام تو به خواب میروم…

هما طرزی

نیویورک

  ۶ جنوری ۲۰۱۴

14 ژانویه
۱ دیدگاه

طوفانِ عشق

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

طوفان عشق

عشق و را ای جان ، چه ارزان کرده ای
لیک   آنرا    قیمت   جان   کرده ای

بوسه ای  از   لعل   میگون     لبت
قیمت  یاقوت  و  مرجان   کرده ای

در بهای  بوسه ات جان  می دهم
با من همچو عهدو پیمان کرده ای

عاشق   دیوانه    را    ا ی   نازنین
مبتلای  درد  و  هجران   کرده ای

قسمت  و  تقدیر  من  در  زندگی
رنگ زرد و چشم گریان  کرده ای

مشعل  رخشنده ای  رویای  من
کلبه   ی تارم  چراغان  کرده ای

عالیه   نالد   ز   هجرانت  بسی
بسکه تو این گونه طوفان کرده ای

عالیه میوند

فرانکفورت
۱۱ اپریل ۲۰۲۳
14 ژانویه
۵دیدگاه

تبسم

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تبسم
با  تبسم  بزم  ما  را   تو   چراغان   می کنى
آسمانِ   تارِ  دل   را   نور     باران    می کنى
 عشق است نام کتابم، و  همه  در وصف تو
همچو سعدى اولش را تو گلستان می کنى
من به امید وصالت روز و شب با اشک سرد
دل به آغوشم ندادی، سینه لرزان می کنی
آن رقیب از کینه توزی تحت عنوانی ز لطف
  با تنِ نازت مداوا ، قلب ، شادان  می کنی
من غزل ها خوانده ام در وصف آن لبهاى ناز
مهر مى افشانى و قیمت ، چه ارزان میکنى

پوهنمل احمد ضیأ حق شناس

هرات – افغانستان