۲۴ ساعت

18 سپتامبر
۱ دیدگاه

زورقِ شکسته

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۷ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۸ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

زورقِ شکسته

 ای ساحلِ چشمانت،پیوسته کنارِ من

 دریای   نگاهِ   تو  ،   آرام   و   قرارِ  من

 آیینه مُکدًر  شد    در  حسرتِ  دیدارت

 بر چهرهّ ماه  امشب ،پاشیده غبارِ من

 من زورقی  بشکسته ، تو موجِ خروشانی

 برگیر  تو  مرا   در بر  ، بگذر  زکنارِ من

 لبریزِ غم و  دردم ، پاییزم و  هم  زردم

 سبزینه  شود با تو  هر لحظه  بهارِ من

 در هر غزلم  پنهان ، آهنگِ  نفسهایت

 ای گرمیِ  احساسم ،ای شعر و  شرارِ من

من عزمِ سفر دارم  ،بر جاده  نظر دارم

 سنگین شده دوشِ دل از توشه و بارِ من

 با شاخه گلِ  مریم  پرواز کنم سویت

 هر لحظه گشایم‌بال،  سوی تو نگارِ من.

 مریم نوروززاده هروی

 هفدهم می ۲۰۲۵

از مجموعهُ”پاییز”

هلند

17 سپتامبر
۳دیدگاه

چنار

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۶ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۷ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

چنار

در پشت رنگین کمان خاطره ها

تنها تویی

که همیشه بامنی

و در پهنای آغوشم

مدام جاری و پر دوامی

 

امروز بدان

که روییدنت در قامت باغ

همان چناریست

سر بر افراشته

بسوی مغرب زمین

که در شاخه هاش

بلبلان قصه گوی

نام مرا تکرار میکنند…

 

هما طرزی

نیویورک

 ۳ مارچ ۲۰۲۵

 

Plane

Behind the rainbow of memories

You are the only one

who is always with me

And in the breadth of my arms

You are constantly flowing and lasting

Today, know

that your growth in the form of a garden

Is the same plane tree

With its head raised

Towards the west

Wherein in its branches

The storytellers

Repeat my name…

Homa Tarzi

New York

March 3, 2025

17 سپتامبر
۳دیدگاه

سوز و سرشک

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۶ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۷ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

سوز و سرشک

در رگ ‌به ‌رگِ تن، دردِ وطن نهفته است

 دردی عمیق، در جان و تن نهفته است

 به  تار  و  پودِ  دخترانِ  خسته  از ستم

 فریادِ دانش‌ سرا و انجمن نهفته است

 در چشمِ دخترانِ بدونِ  مکتب و  درس

رنجِ سکوت  و  محنتِ  زن  نهفته است

 در خانه‌های خامُش و  بی‌کار و بی‌نوا

 اندوهِ نانِ شب،  به دهن  نهفته است

 در قلبِ  کارگر ، به  غریبیِ  سرگردان

 دردِ درازِ هجرت  و  مِحَن  نهفته است

 در خوابِ کودکی، که پدر را ندیده است

 افسوسِ نسلِ گم‌شده در وطن نهفته است

 در شامِ بی‌چراغ و شبِ سردِ بی‌پناه

 پریشانی و هزار  سخن  نهفته است

 در  نظم   و   ابیات   نا  پایدار    بشیر

 سوز و سرشک مهاجر ین بی وطن نهفته است

بشیر احمد شیرین سخن

17 سپتامبر
۳دیدگاه

سرنوشت افغانان

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۶ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۷ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شاعر: زنده یاد استاد صابر هروی  – فرستنده : محترمه ادیبه صابر صادقیار

سرنوشت افغانان

این  بگویید   بر  سلاحداران 

بر  جنایتگران    بی   وجدان 

وقتی ترس از شما ندارد کس 

نفروشید     اینقدر     ایمان 

نکنید چور و از کسی نبرید 

هر چه دیدید سوی پاکستان 

بشما کس نمی کند تسلیم 

کشور و سر نوشت افغانان

 گور خود گم کنید ازین کشور 

برویید  از  دیار  شیر  دلان . 

صابر هروی

17 سپتامبر
۵دیدگاه

گفتگویی با استاد نصیر مهرین ، پژوهشگر ، نویسنده و مؤرخ آگاهِ کشور

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۶ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۷ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با محترم 

 استاد نصیر مهرین

پژوهشگر ، نویسنده

و مؤرخ آگاهِ کشور

که خدمت خوانندگان

گرامی پیشکش میگردد.

پرسش:

جناب استاد مهرین گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما، میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی نموده و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید؟

پاسخ:

نخست سپاسگزار لطف شما  هستم که زمینه ی صحبت را فراهم کردید.

من در کلوله پشته ی کابل در سال ۱۹۵۲ (اواخر سال ۱۳۳۰) تولد شده ام. درمکتب ابتدایی مسعود سعد، و عالی نادریه درس خواندم و بعد در دانشگاه کابل در رشته ی ادبیات وتاریخ که فلسفه نیز به آن افزوده شد، مشغول تحصیل شدم. سال ۱۳۵۵ خورشیدی از آنجا فارغ گردیدم.

من وهمسرم مهریه مهرین، دو پسر و یک دختر داریم. با حضور و رفتار آنها این جای ابراز خشنودی است برایم که به کارهای قلمی و روابط با فرهنگیان با آرامش میتوانم رسیده گی کنم.

 

پرسش:

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی انداخته و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

پاسخ :

مدتی در مکتب شکردره تاریخ تدریس کردم، بعد رفتم به تخنیکم کابل و به تدریس زبان فارسی پرداختم. مدتی هم  در تخنیکم کابل  آمر دیپارتمنت زبان بودم.

پس از کودتای ثور با دشواری هایی که اکثریت مردم مواجه شدند، من راه مخفی شدن را برگزیدم. در سال ۱۳۵۹ که چندی از تهاجم شوروی (حالا ازمیان رفته) سپری شده بود، از افغانستان بیرون شدم. از سال ۱۹۸۰ تا حال در آلمان زنده گی می کنم. البته مدت هایی را هم نزد خانواده در پاکستان می بودم. همچنان درسالیان پیش روانه ی وطن می شدم که برای تهیه ی تاریخ شفاهی بسیار کمک کننده بود.

در آلمان پس از سرگردانی ها، به کار پرستاری بیماران و پیران در شهر هامبورگ پرداختم. متأسفانه به دلیل عدم دریافت دیپلوم دانشگاه، توفیقی برای ادامه تحصیل در رشته ی پیشین را نیافتم. از آخر ماه دسامبر ۲۰۲۳ از کار فارغ و بازنشسته شده ام.

در کنار کار پرستاری، به جمع آوری کتاب های حوزه ی تاریخ و ورق گردانی آن ها پرداختم.

حالا مشغولیت من در بخشی از وقت، کار روی پروژه یی است که از نوامبر سال ۱۹۸۶ در نظر گرفتم. ادامه ی کار بازنگری تاریخ افغانستان و جلوه های  خشونت در تاریخ، مانند زندان ها، شکنجه ها، اعدام های سیاسی، زنان، کودکان، سوگند ها، بررسی حکومت ها با دخالت منظور بازنگری و روایت متفاوت، استفاده ی ابزاری از دین اسلام و… همراه با توجه به بررسی وتحلیل اوضاع روز.

در بخشی از اوقات دوستان فرهنگی را می بینم و دیدار با اعضای خانواده، همراه با نواسه ها هم غنیمت بزرگی برای من و سپری شدن وقت شده است

پرسش:

حضرت استاد، تا بحال چند اثر از شما به زینت چاپ آراسته شده، لطف نموده نام بگیرید و بفرمایید خواننده گان محترم چگونه میتوانند به این آثار با ارزش  دسترسی پیدا کنند؟

پاسخ:

 نام های جزوه ها وکتابهایی را که تا حال نشر شده اند، خدمت می نویسم. اما در نظر است که با توجه به موضوعات مشترک در کتاب هایی که در فاصله ی سالها انتشار یافته اند، در چاپ های بعدی، در ترتیب آنها بازنگری شود. در نظر دارم موضوعاتی را که طی حدود سه دهه در کتاب های جداگانه نشر شده اند، اما با هم پیوند دارند، در چاپ های بعدی در کنار هم بگذارم.

 سالها پیش کتاب هایم در پشاور، بلخ ، کابل وهالند به نشر می رسید. حضور موانع در داخل کشور سبب شده است که حالا کتابها  از سوی انتشارات شاهمامه که بسیار ممنون آن نهاد نیز هستم، به چاپ می رسند. علاقه مندان می توانند با مراجعه به آن نهاد کتاب ها را به دست بیاورند. با توجه به مشکل پست و موانع دیگر، برای تعدادی ازعزیزان به داخل کشور پس از دریافت اجازه از سوی ناشر، “پ. د. ف” کتاب ها را می  فرستم.

این کتاب ها از قلم نصیرمهرین انتشار یافته اند

  • چرا کتاب افغانستان در مسیر تاریخ توقیف شد؟
  • کتاب افغانستان درمسیر تاریخ و اشتباهات سید قاسم رشتیا
  • بوسه برشمشیر خونین (مجموعه ی چند نوشته پیرامون شاعران مداح شوروی)
  • در پشاور برف نمی بارد. (چند داستان کوتاه)
  • قتل های سیاسی در تاریخ افغانستان. جلد اول تا صدارت هاشم خان (چندین بار چاپ به شمول ترجمۀ پشتو)
  • دوچهره از امیر عبدالرحمان خان
  • نمونه هایی از کور سازی در تاریخ ایران و افغانستان
  • شب رفت وسحر نشد… (گزیده ی نوشته های سیاسی، فرهنگی و تاریخی )
  • کمپنی هند شرقی و مرگ وزیر محمد اکبرخان
  • کلاهنامه (چند نوشته پیرامون دورۀ امانی)
  • عوامل سیاسی چند همسری در تاریخ افغانستان و پیامد های آن
  • اندکی از رنجهای زنان و دختران افغانستان
  • افغانستان جامعه ی رشوت زده
  • زمینه های رویش شاه شجاع ها
  • در حاشیه ی فرهنگ اعتراف
  • به کسان درد فرستند ودوا نیز کنند؟! ( مجموعه ی چند نوشته به ویژه پیرامون تروریسم)
  • لاله رخان سرو قد. پیرامون چند شخصیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
  • دونبشته: حفیظ الله در دادگاه تاریخ ، پیرامون خاطرات جنرال عبدالقادر
  • سوم عقرب را دگر باره بنگریم
  • سنگ هم دلی دارد. نوشته هایی در گسترۀ تاریخ، فرهنگ و سیاست
  • استفاده ی ابزاری از دین اسلام در افغانستان
  • سوگند ها در تاریخ افغانستان
  • راز لاله در شعر فارسی و به ویژه در شعر محمد ابراهیم صفا
  • سفر کوتاهی با والی علی احمد خان
  • وضعیت زنده گی کودکان در افغانستان
  • در حوزه ی خشونت شناسی. به ویژه توسل به توپ (چاپ دوم آن در کابل با نام از دهن توپ پراندن در تاریخ افغانستان)
  • نیم نگاهی به تاریخ شکنجه در افغانستان
  • اشک قلم و فریاد کفش
  • قدرت والقاب
  • در راستای بازنگری تاریخ افغانستان (خط سرحدی دیورند. انگیزه ها… پاکستان از افغانستان چه میخواهد؟)
  • درنگی بر زمینه های استبداد شناسی محمد نادرشاه
  • کودتاها در تاریخ افغانستان
  • کودتا- قیام نوروزی ۱۳۲۹ خورشیدی
  • کودتای نام نهاد عبدالملک عبدالرحیم زی
  • کودتای نام نهاد محمد هاشم میوندوال
  • بررسی حکومت های افغانستان (از شاهی امان الله خان تا دوره ی مجاهدین)
  • استبداد و دموکراسی در افغانستان
  • مقدمه یی بر شورش شناسی در افغانستان
  • افغانستان: فقر، فساد و تروریسم
  • برخی از مصاحبه های مهرین
  • استاد محمد انور انقلاب (شخصیتی که ناشناخته رفت)
  • نیاز انتقام و دموکراسی ( ۱۱ سپتمبر و حکومت های مافیایی افغانستان)
  • نگاهی به فرارهای تاریخی و فرار اشرف غنی
  • سنگسار در تاریخ افغانستان (کتاب کوچک)
  • ستمگران دوزخ ساز (چرا گروه طالبان پذیرفتنی نیست؟)
  • چاپلوسی (ستایش بیجا و “غیرت افغانی” در جامعه وفرهنگ)
  • اندوه ها و راهجویی ها
  • از هرچمن سخنی.

پی نوشت: چند کتاب دیگر آماده ی چاپ میشوند:

  • چند سفر، یاد وخاطره ها
  • زن و اندوهنامه ی سرنوشتش در افغانستان
  • قتل ها واعدام های سیاسی جلد دوم

                                     ***

همکاری فرهنگی- افتخاری در تهیه ی این کتاب ها:

  1. اهتمام کتاب سرنشینان کشتی مرگ یا زندانیان قلعه ی ارگ. متن قلمی از عبدالصبورخان غفوری. چاپ پشاور و سال پیش از طرف بنیاد محمد آصف آهنگ در صورت آنلاین.
  2. افسانه ها. بانو عزیزه مهر اختر. مقدمه و ویراستاری
  3. همکاری و مقدمه با جلد دوم سیما ها و آواها. نویسنده نعمت حسینی
  4. ترتیب و تنظیم و آماده سازی با مقدمه، دیوان اشعار پورغنی
  5. رنج های مقدس. ج.۱ ویراستاری و مقدمه نسیم رهرو
  6. آنسوی میله های زندان. کتاب خاطرات طاهر پرسپویان. ویراستاری و مقدمه
  7. کتاب جفای بزرگ. داؤود ملکیار. بازخوانی
  8. پیغام جاودان. برخی نوشته های مرحوم محمد ابراهیم عفیفی
  9. بازخوانی و ترتیب مقدماتی عشق و فلسفه. محمد ابراهیم صفا. انتشاریافته در سایت فردا.کلوپ قلم سویدن.
  10. حکمرانان هرات. مؤلف سید محمد اکبر حمید حسینی. به اهتمام دکتور رامیا- بازخوانی- مقدمه (همراه چند هموطن)
  11. از خاطراتم. اهتمام ویراستاری و مقدمه. خالد صدیق چرخی
  12. برگهای نهفته ی تاریخ. ویراستاری و مقدمه.  دو جلدی    ” 
  13. همکاری و بازخوانی کتاب سرگذشت دختر. سیده حسین
  14. خاطرات هنری استاد محمد حسین آرمان در گفت و شنید با نصیرمهرین. ویراستاری ومقدمه
  15. خاطراتم. محترم عبدالوهاب مددی. ویراستاری و مقدمه
  16. تاریخ صد سال اخیر افغانستان. دکتور محمد اکرم عثمان. بازخوانی مطابق وصیت آن مرحوم.
  17. تاریخ سیاسی و اوضاع سیاسی در آسیای مرکزی. داکتر عبدالغنی خان. ویراستاری چاپ دوم و مقدمه
  18. بازخوانی برگی از تاریخ بدخشان.
  19. خاطرات من. سید آقا هنری
  20. ویراستاری آن روزگاران. خاطرات فضل الله رضایی
  21. از هرات تا دوبلین. ویراستاری و مقدمه. نصرالدین سلجوقی
  22. از خاطرات زندان. عتیق الله نایب خیل. ویراستاری قسمت نخست و مقدمه.
  23. بازخوانی و ویراستاری. خاطرات غلام فاروق خان عثمان.
  24. همکاری ومقدمه در چاپ جدید ندای خلق همراه با دکتر جواد عطایی.

پرسش:

بعنوان یک مؤرخ و پژوهشگر آگاه  میخواهم نظرتان را در مورد  این سه اثر تاریخی بدانم:

۱ – سراج التواریخ  (مرحوم علامه فیض محمد کاتب)

۲ – افغانستان در مسیر تاریخ (مرحوم میرغلام محمد غبار)

۳ – افغانستان در پنج قرن اخیر( مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ)

پاسخ:

با اجازه به نکات عمومی بسنده می کنم. زیرا سه کتابی را که نام بردید، دارنده حدود ۲۰۰۰ صفحه و صد ها موضوع اند.

۱- در باره ی کتاب نخست، خدمت شما عرض کنم که اگر کتاب سراج التواریخ فراورده زحمات کاتب فیض محمد بزرگوار را نداشتیم، آگاهی تاریخی از یک دوره ی مهم و تأثیر نهاده را از دست داده بودیم. منظورم بیشتر دوره امیرعبدالرحمن خان است. هنگامی که از آن کتاب یاد می کنیم، زمان نگارش، سلطۀ مطلقیت، منظور امیرحبیب الله “سراج المله والدین” از دستور برای  نوشتن سراج التواریخ را باید در نظر داشته باشیم.

با نگاهی به این نکات است که ارزش کتاب سراج التواریخ و شکوهمندی کار کاتب بزرگوار را بهتر می یابیم. یعنی کاتب با درک منظور امیر مطلق العنان که اجدادش  باید به ستایش گرفته شوند و پدرش تحسین وتکریم ببیند، با هنرمندی ومهارت شگفت انگیز، از آن سوی دیگر از شقاوت ها، بیرحمی ها، تعصب وتبعیض ها و گردن ماندن ها به آرزومندی های استعمار، آگاهی شایسته را در میان آورده است. از اینرو، کتابی که بر حق میتوان آن را کتاب مسعودی و کاتب را بیهقی دوم نامید. بسیار درد انگیز وبه همان میزان پرسش انگیز بود که چنان کتابی روی تجدید نشر نمی دید. اما حالا همه می دانند که یکی از بهترین منابع برای راه بردن به مقاطع تاریخ به ویژه سده ی ۱۳ خورشیدی و آغاز سده ی چهارده است.

  • افغانستان در مسیر تاریخ بیش از ده بار چاپ ونشر شده است. در هیچ جایی نیست که به تاریخ به ویژه زمانه های نزدیکتر اشاره شود، اما این کتاب زنده یاد غبار به عنوان منبع ومأخد طرف توجه نباشد. حتا غبار ستیزان بی مسؤولیت نیز از این مراجعه مبرا نبوده اند.

اما اگر می خواهیم شیوه ی سیاه و یا سفید دیدن، تحسین و تایید صد درصد ویا در مقابل آن نفی مطلق را کنار بکذاریم، نکاتی در کتاب سزاوار بحث اند و نیاز به پیشنهاد شفاف  دارند.

گمانی نیست که تصویر قلمرو کنونی، یا جغرافیای سیاسی موجود، در کتاب افغانستان درمسیر تاریخ، این برداشت را القأ می کند که گویا همین قلمرو در پیشینه ها هرچند با نام های آریانا وخراسان وجود داشت. آنچه که سزاوارتأمل و بحث است.

در کتاب افغانستان درمسیر تاریخ به ویژه کتاب نخست، از آنجا که دیدن گام های شوم استعمار، سلب استقلال و پیامد های آن سایه ی بسیار دارد، این نقش عامل بیرونی در همه جا برجسته تر می شود. حتی آنجا که بحران و تبارز یک شورش رنگ و بوی و خاستگاه درونی دارد و معرف سنت ها و ویژه گی های شعور مسلط  یا زمینه های داخلی و موجود در درون جامعه است، ناشی از مداخله استعمار به ویژه استعمار بریتانیه تلقی می شود. شورش خوست به رهبری ملا عبدالله وملا عبدالرشید، شورش شنوار وشورش شمالی را با توجه به عوامل داخلی میتوان ارزیابی کرد.

در اینجا به یک مورد سزاوار اصلاح در آن کتاب اشاره می کنم که بیش از دو دهه پیش نیز یادآوری کرده ام. این مورد در برگهای پسین کتاب، در صفحه ی ۸۳۵ آنجایی است که نبشته یی را مؤلف بزرگوار آن از نام محمد یعقوب خان می آورد. در حالی که آن نوشته با اندکی تفاوت از محمد مسعود، از نویسنده گان وفعالان سیاسی ایران چند دهه پیش است. برای من گمانی برجای نمانده است که محمد یعقوب خان (اول نمره ی صنف  محمد ظاهر، محمد داؤود ومحمد نعیم) در فرانسه، پس از اینکه در کابل طرف غضب سردار محمد داؤود خان قرار گرفت و زندانی شد، کتاب “وقتی گلها در جهنم می رویند” نوشته ی محمد مسعود ویا همان چند صفحه ی کتاب را مطالعه و با قلم خود بازنویسی کرده است. پس از وفات محمد یعقوب خان، دستنویس های او در اختیار زنده یاد غبار می رسد. یادآوری شود که محمد یعقوب خان برادر همسر غبار بود. غبار با توجه با آن دستنویس، نوشته را با نام  یعقوب خان می آورد. ورنه او هیج نیازی نداشت که در جای محمد مسعود، نام خویشاوند خود را بیاورد.

این نمونه را از آنروی آوردم که منتقدان ومخالفان مرحوم غبار، رفتار سازنده را با آن کتاب در پیش بگیرند. اگر مواردی را سزاوار نقد وبحث وانتقاد می یابند، کار را به نفی مطلق کتاب نرسانند.

شایان یادآوری است که جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ، حاکی از چشمدیدهای زنده یاد غبار و اطلاعات موثق او از منابع نزدیک، سهم بزرگی در شناخت استبداد و دریافت پس مانی های افغانستان به دست می دهد. هنگامی که پس از مدتها تأخیر این جلد نیز انتشار یافت، حتی کسانی با لجاجت اتهام بستند که این کتاب از غبار نیست!

  • در باره کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، یا کتابی که ۲۶ بار انتشار یافته است، یادآور می شوم که پس از مطالعه چاپ نخست آن، برداشت من این بود که فصل ها وبرگهایی دارد که به آن ها نیاز داشتیم. در واقع برگهای تکمیلی تاریخ چندین دهه از سده ی ۱۴ خورشیدی در آن است. آنهم از چشمدید ها و حضور شخص زنده یاد میر محمد صدیق فرهنگ در آن مقاطع و آگاهی از فعل وانفعال در درون دربار سلطنتی، پدید آیی جناح بندی های دیگر که یکسو محمد داؤود و برادرش بودند و جانب دیگر محمد ظاهر شاه. بحث مسائل زبان وغیره که برای پژوهنده گان و تشنه گان دریافت حقایق کمک کننده بود و است.

من واکنش های گوناکون پس از انتشار جلد نخست در امریکا، مانند واکنش ها در برابر جلد دوم افغانستان درمسیر تاریخ را جمع آوری و ورق گردانی کردم. از برخی رفتارهای غضب آلود، بیگانه با نقد و شخصیت ستیزانه وناسزاگویی های علیه مؤلفان، غم و اندوهی در دلم نشست. این تأثر در واقع در شکل دادن موضعگیری های بعدی من و تأمل در کتاب های انتشار یافته مؤثر بود. در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، آنچه بیشتر طرف عصبیت وناسزاگویی قرار گرفت، عطف زنده یاد فرهنگ به تاریخچه ی اقوام و پیوند آنها با قدرت و یا محرومیت از قدرت در تاریخ بود. اما هیچ جایی را در آن ندیدم که جلوه یی از قوم ستیزی و یا زبان ستیزی را به نمایش نهاده باشد. مؤلف بنابر نیاز تاریخنگاری و روی آوردن به اسناد ومدارک سیر بحث زبان ها هنگام تدوین قانون اساسی ۱۳۴۴ را مطرح کرده است. افزون بر آن نظریات خود را نیز آورده. چنین رویکرد که عیبی ندارد. اما از آنجایی که سخن گفتن از پاره یی از ستم ها، ناروایی ها و تعصب های تاریخی در افغانستان “تابو” شده و درمعرض سانسور بود، جسارت زنده یاد فرهنگ در طرح شفاف ومحتاطانه ی آنها، پیامد دست زدن به خانه ی زنبور را هم با خود داشت.

از نظر من این سه کتابی را که شما یاد کردید، صدها مورد و مطالب را در خود دارند. نمیشود با دیدن مورد ویا موارد نا خوشایند، بر کلیت کتاب خط بطلان کشید. تجدید چاپ پیهم آنها، (به رغم اینکه بیشتر به تاریخ سیاسی عطف دارند)، مراجعه نسل جوان به آنها، همراه است با فاصله گیری از تاریخنگاری سنتی و دربار پسندانه. من آرزو دارم که روزی کار تدوین تاریخ اجتماعی افغانستان در کنار کتابهای یادشده به سامان بنشیند.

پرسش:

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

پاسخ:

سایت ۲۴ ساعت عزیز، از رسانه های با سطح بالا، دارنده وسعت نظر و با تحمل دیدگاه های متفاوت است. از همین رو می توانم بگویم از زمان آغاز نشرات سایت ۲۴ ساعت همکار بوده ام. پیام هایم به مناسبت سالروز حیات نشراتی آن، یا در کتاب از هر چمن سخنی از آن موید این ادعا است.

پرسش:

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه هایی دارید؟

پاسخ:

 آنچه بارها مشغولیت ذهنی ام شده است، پاسخ دهی به چنین پرسشی است.

با تمام نقش وتأثیری که محیط کشورهای خارج در زنده گی جوانان برجای می نهد و احتمال جذب آنها را برای کشور میزبان در چشم انداز می گذارد، با تمام تأثیر دل آزار وحتی یأس انگیز اوضاع غمبار وطن که از دلگرمی های وطن خواهی می تواند بکاهد؛ آرزوی من این است که آن میهن زخمی و دردمند ومردم مظلوم را فراموش نکنند.

 واقعیت های اجتماعی، ذهنی، فرهنگی وتاریخی اش را بیابند  و درک کنند.

 با توجه به اینکه افغانستان از اجزای چندگانه ی قومی ومذهبی وفرهنگی تشکیل یافته است، معرف فرهنگ احترام به اجزا و مبلغ تشریک مساعی همه برای نجات از نابسامانی ها و رنج های به درازا کشیده باشند.

بر بنیاد این دیدگاه، با قوم ستیزی، برتری جویی و تمامیت خواهی مرز روشن بکشند.

حرمت به زن ومقام او را نصب العین فراموش ناشدنی قرار بدهند تا با آنانی فاصله بگیرند که از پایگاه جهالت به حرمت مادر نیز می تازند.

از اوضاع داخل، رویدادهای آن آگاه باشند. در برپایی محافل روشنگرانه و پیوند دهنده با وطن، سهم  بگیرند.

دریابند که در کشورهای خارج زمینه ها و امکانات فراگیری علم ودانش بسیار است. چه خوب اگر از آن مساعدت ها برای کمک به فردای افغانستان آزاد استفاده کنند  و در شکل دهی رفتار انسان محور و عدالت جویانه بهره بگیرند.

 با سیر زنده گی خفت بار و خاینانه ی آنانی آشنا شوند و در نهایت خط فاصل بکشند که با امکانات محدود وطن رفتند خارج، درس خواندند، اما جذب سازمان های امنیتی خارج شدند و افغانستان ومردم محتاج کمک را با لطایف الحیل و منبعث از نیازهای جفاورزان خنجر زدند. انتقاد از نظام هایی را فراموش نکنند که با رفتار استبدادی وظالمانه عامل ناهنجاری های بیشتر شدند و مردم آزاری را نشان دادند…

بشیر هروی:

جناب استاد مهرین گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 

 

15 سپتامبر
۱ دیدگاه

گفتگویی با محترم امان قناویزی شاعری از دیارِ پیرِ هرات

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه ۲۴ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۵ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با محترم 

امان قناویزی

شاعری از دیارِ  پیرِ هرات

که خدمت خوانندگان

محترم پیشکش میگردد.

 

پرسش :

جناب قناویزی گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی کنید و بفرمایید دارای چند فرزند میباشید ؟

پاسخ :

   با تقدیم احترام خدمت جناب هروی عزیز و سایر دوستان وهمکاران گرامی در سایت ۲۴ ساعت.

من امان قناویزی متولد سال ۱۳۳۵ در ولایت هرات، دارای سه فرزند یک دختر و دو پسر می باشم.

پرسش :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی انداخته و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

پاسخ :

در افغانستان مشغول تحصیل در دانشگاه بودم و در حال حاضر بازنشسته می باشم.

پرسش :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید؟

پاسخ :

من در سال ۱۳۵۹ بعد از آنکه از دانشکده ادبیات دانشگاه کابل فارغ التحصیل شدم نظر به مشکلاتی همانند خیلی از وطندارانم افغانستان را ترک و در حالا در شهر فرانکفورت کشور المان زندگی می کنم.

پرسش :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

پاسخ ::

از مشاعره صنفی دوران مکتب گاهگاهی تک بیت یا دوبیتی می سرودم . بعد از فراغت از دانشگاه در سال ۱۳۵۹ اولین غزلم را تحت عنوان  « مفتون » سرودم.

l

گرتو  سر  از  پنجره  بیرون  کنی

عالمی  را  واله  و  مفتون  کنی

رو بگردانی  تو گر  از  سوی من

رنج  ما  را   بیشتر  افزون  کنی

عشوه ی از ناز کم کن ای صنم

هوش ما را برده و افسون کنی

ناز  بی حدت  مرا   دیوانه کرد

عاقبت  روزی  مرا  مجنون کنی

منت  خود  را  مگردان  از  سرم

تا به کی خواهی دلم راخون کنی

منتظرم مانم که  آیی لحظه ای

این « امان » را در شبی مفتون کنی

 

من عمومآ غزل می سرایم ، شعر نو ، دوبیتی و رباعی هم گه گاهی می سرایم.

پرسش :

ایا آثاری  از شما تا بحال به زینت چاپ اراسته شده یا خیر؟ اگر شده نام بگیرید و بفرمایید که خوانندگان محترم چطور  میتوانند انها را بدست بیاورند؟

پاسخ :

بلی ، تا بحال  ۴ مجموعه شعری از من تحت عناوین :

« نوای دل ، ندای دل ، آوای دل و نای دل » به چاپ رسیده است.

انشاءالله مجموعه شعری « صدای دل » تا یکی دو ماه آینده به چاپ خواهد رسید.

ناگفته نماند که دو مجموعهِ شعری از چند شاعر ایرانی و افغانستانی تحت عنوان غزل سرایان معاصر  و دو مجموعه ِ شعری دیگر در بداه سرایی کلبه ی صاحبدلان به سرپرستی خانم دکتور اشرف حیدری به چاپ رسیده

که دوستان اگر علاقه داشته باشند در فرانکفورت میتوانند از خودم و درمشهد از پسر خواهرم آصف جان قناویزی دریافت نمایند.

پرسش :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

پاسخ :

. شعر سروده ی است دارای وزن چه با قافیه یا بی قافیه که از دل می خیزد و به دل می نشیند

همچنین اکثر گفتاری که شاعر نمی تواند و یا نمی خواهد به طرف مقابل توسط گفتار انتقال دهد کوشش‌ می کند با کلمات موزون و واژه های دلپذیر به رشته‌ ی تحریر، مثل عاشق به معشوق در آورد و یک شاعر خوب از

نظر من باید با سواد، با بامطالعه و بردبار و با حوصله باشد .

پرسش :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

پاسخ :

 اگر قرار باشد نام بگیرم شاید وقت زیادی را در بر گیرد ، تنها از چند شاعری نام می برم که بین همه فارسی زبانان شناخته شده اند ، مانند :

حضرت مولانا ،حضرت ابوالمعانی بیدل ، حضرت حافظ شیرازی ، حضرت سعدی و استاد خلیلی .

پرسش :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

پاسخ :

سایت ۲۴ ساعت  را مرکزی برای بهره بردن فرهنگیان از همدیگر و ابراز ناگفتنی های دل می دانم.

در سایت ۲۴ ساعت کمتر از یک سال می شود که به لطف شما دوست عزیز جناب  بشیر هروی عضو هستم.

پرسش :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه های دارید؟

پاسخ :

 توصیه  من به جوانان هموطنم اینست که  کوشش کنند تا اعتماد به نفس داشته باشند که در شرایط کنونی از وطن وهموطن خود دفاع کنند.

پرسش :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

پاسخ :

 ممنون از شما که مرا قابل این گفتگو دانستید، به امید سلامتی ، سلامت باشید و سلامت بمانید.

پرسش :

جناب قناویزی گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی وکامگاری تانرا آرزومندم.

 

 

 

 

 

 

 

14 سپتامبر
۱ دیدگاه

حسرت‌های ارزشمند

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۲۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۴ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

حسرت‌های ارزشمند

فصل پاییزیِ  یک سال‌ام  خزانی  می‌کنم

 برگ‌ هایم  را  به  رنگِ  زعفرانی  می‌کنم

 از غم و ا ندوه و حسرت‌ های ارزشمند تان

 ظاهراً با اشک  ریزی  پاسبانی   می‌کنم

 می‌کنم درد و عزا و  ناله‌ ها را جذب  خویش

بهر دل‌ های  شکسته  مهربانی  می‌کنم

 باد می‌پیچد  میانِ  برگ‌ های خشک من

    با شکست و ریختن‌ ها نوحه‌خوانی  می‌کنم 

  گرچه رنگم زرد و دل غمگین و دستانم  تهی‌ست

! در دلِ عشّاق شیرین حکم ‌رانی  می‌کنم

 شاعرم وقتی که می‌سوزد درونم کودکم*

قصّه‌ را بی پرده چون فردِ روانی می‌کنم…. .

 #محرابی_صافی

 

*کودک درون

 

14 سپتامبر
۱ دیدگاه

هرات نازنین

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۲۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۴ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

هرات نازنین

      هرات، ای جلوه‌گاه نور یزدان

 نگین پُر   درخشش  خراسان     

      بلند  آوازه   در  صدر  حضارت

چو   فانوس   فروزان   بصارت     

      هرات، ای سرزمین پیر انصار

 دیار مهر، جای عشق و  ایثار     

      به هر ذره  ز خاکت راز  پنهان

 به هر نطقت صدای عشق انسان     

     تو شهر عشق، عرفان و ارادت

حریم    دلنوازان    با   رشادت     

     منارت  ذکر  می‌گوید   شبانه

 نسیمت  می‌وزد  با صد ترانه     

     تویی زادگاه کاشفی و جامی

 تو در تاریخ عرفان می‌خرامی     

     مساجد، گنبدت  گنجینه‌ داران

نماد    معرفت  ،  از   تاجداران     

      در آن مسجد که جامع نام دارد

 مَلک بر فرش آن سجده‌گذارد     

      ز قلعه ا ختیارالدین ، حَصارت

 صدای    پادشاهان    پایدارت     

      چهار سوقت ، دل  بازار دیروز

پر از آوای دلها ، نغمه ی سوز     

      تو شهر  سطر های خط زرین

 تو گنج نسخه‌های ناب پیشین     

     به هر قالی و فرشت، رنگِ معناست

 به تار و پود آن، عزت هویداست     

      زبان مردمت قند  و  عسل باد

 درخت  رزشان  انگور  لعل باد     

     به انجیر  فوشنج  و توت نابش

 عسل مخلوط بود اندر گلابش     

     به پُل‌ مالان اگر  گامی  گذاری

 عبور از قرن‌ ها بینی، سواری     

      زنانت چون  نگین  در  تاج دنیا

 چو گوهرشاد و صد بانوی زیبا    

      بی‌بی حور و بی‌بی نور  مُنور

 بود   یادگار   شان   پل   مظفر     

      مهری هروی، محجوبه‌ای  گل

 دو شاعر بانوانی خوش تَسلسُل     

      دو فخر معنوی در قلب  کشور

 درخشان‌  تر ز  خورشید   منور    

      هرات ای سرزمین نسل تیمور

 هرات ای زادگاهی دانش و دُر    

      اگر تاریخ   را   روحی   دگر بود

 یقین، آن روح در تو جلوه‌گر بود    

بشیر بر عشق میهن می‌سراید

 چو بلبل بین گلشن  می‌سراید

بشیر احمد شیرین سخن

 

13 سپتامبر
۳دیدگاه

آواره 

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۲۲ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۳ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

فرستنده : محترمه ادیبه صابر صادقیار – شاعر : زنده یاد استاد صابر هروی

 

آواره 

ای خدا این ملک را زین بیشتر ویران مکن 

قوم افغان   را   اسیر   نامسلمانان   مکن 

صاحبان   اصل   این  ده  و دیار و  ملک را 

احتیاج  روس  و  امریکا و  پاکستان  مکن 

ایخدا   آوارگان   را   باز گردان   در   وطن 

وان عزیزان را  بملک غیر سرگردان مکن 

باز  گردان  عشرت و   آزادی  ما   را   بما 

چشم اهل درد و احساسات را گریان مکن 

هر وجب این خاک باشد  مشهد آبای ما 

پایمال   ظلم   و   بدیینی   ناپاکان   مکن 

ما بآنچه مصلحت بینی  مطیع و صابریم 

هر چه خواهی کن ولی یاری بدژخیمان مکن 

صابر هروی

کابل ثور ۱۳۵۹.

13 سپتامبر
۳دیدگاه

بازوانِ شب

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۲۲ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۳ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

بازوان شب

 

و تو بامداد منی

و عطرت

سرزمین وجودم را

چه مستانه می رقصاند

و چه عارفانه می پیماید

 

به تو رسیدن

و به تو پیوستن

از قله قاف جهیدن است

و از هفت اقلیم وجود

رها شدن

 

دوست دارم همیشه

در بازوان شبگون زندگی ام

سایه پر نور وجودت بتابد

و هستی من

در قیرگون شب ها

چون سحر

درخشنده و پر نورجلوه گر باشد

 

هما طرزی

نیویورک

۳۰ آگست ۲۰۲۵

 

The arms of the night

And you are my morning

And your fragrance

How drunkenly it dances

And how mystically it traverses

Reaching you

And joining you

Is like jumping from the peak of Qaf

And being released from the seven realms of existence

I would always like

In the arms of the night of my life

The shadow of your existence shines

And my existence

In the pitch-black nights

Like dawn

Being radiant and full of light

Homa Tarzi

New York,

August 30, 2025

13 سپتامبر
۳دیدگاه

گوهرِ اندیشه

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۲۲ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۳ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 گوهرِ اندیشه

گر رۀ انسان  به جز آموزش  و انشاد نیست

زندگی بی علم و بی اخلاق جز برباد نیست

بحث با سنگین دلان عین خود  دیوانگی ست

چشمهٔ  دانش  مگر در   کوچهٔ  بیداد نیست

هر  که  دارد  سینه‌ای   لبریز  از  دریای  نور

همدم تاریکی  و  در حلقه ی  اضداد  نیست

گر چراغ  عقل  روشن   شد   رهت آغاز شد

راه  حق  در  پردهٔ   پندار  و  استعباد  نیست

عقل را سرمایه کن ، دل را ز کین خالی نما

کاروان  عشق  بی‌ تو در سفر همزاد نیست

حرف نیکو  گر  به  جان  آید ،  شود  آیینه‌وار

لیک  بی اخلاص گفتن جز صدای باد نیست

در  حضور   اهل  معنی ، نیت  آلوده  مباش

گوهر  اندیشه  جز در  قلب  اهلِ داد نیست

مکتب ا  ستاد  جز  آیینهٔ   سازی   کی   بود

در بلوغ این‌همه حیرت کسی استاد نیست

هر  که  از  علم  و  ادب  پیمانهٔ  دل  پر  کند

بی‌ثمر چون شاخ خشک اندر بهار شاد نیست

با جلال  آ ، اندرین  محفل  جلالا بعد از این

بی  فروغ  عشق  ما ظلمتسرا آباد نیست

#سیدجلال علی یار

ملبورن – استرالیا 

دهم سپتامبر ۲۰۲۵

 

 

13 سپتامبر
۱ دیدگاه

خاطر شاد

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۲۲ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۳ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

خاطر شاد

تـو گـویی خامـۀ پاییز کلک استاد است

به هر طرف نگری تابلوی  بهزاد است

تمـوز داغ و زمـسـتان می دود چـالاک

خزان رنگ و بهاران سـبز  ایجاد است

اگر بهار پر از نغمه  های  نوروز است

که جـشن پاییزی مهــرگان دلـشاد است

ز اعـتـدال بهـار و خـزان  بــریــم  لـذت

چو ماه وسال سریع‏ترزحرکت  باد است

چـنار و کاج و سـپیدار گـرچـه  زیبا یند

نـمـــاد خُــرّم گلـشـن ســـرو آزاد  است

حدیث خسرو و شیرین نقل تاریخ است

ثبات عشق و محبت قـول فـرهـاد  است

دلی که عاشق قـصر طلا و  دبدبه است

به گاه سختی و روز شکست ناشاداست

صدای عشق حقیقی نمی شـود خاموش

شــراره یـی که ازل تـا ابـد  در دادسـت

قـرار و وعـدۀ دل بازی سیاست  نیست

وفا و مهر و صداقت مشرب  راد است

خلوص عـشق و محبت را زدل  جویید

هرآنچه دل کنداحساس عقل را یاداست

دهـان واعـظ و مفـتی و محـتسب بربند

که مست عشق وطرب بینیازارشادست

زهی که دل گـرفتار حلـقـۀ  زلف اسـت

شکـنج زلف هـمـاورد دام صـیـاد است

نـوا و نغـمۀ نـوروز و مهـرگان هـردو

غزل غزل سخن نغز شوق معیاد است

فلک گـوش به آواز عشـق خـواهـد داد

که نغمه هـای تمدن شور و فریاد است

سـرود وعـدۀ دیـدار را بـه دل خـوانـید

زپشت هرغم وهجران خاطر شاد است

به جنگ قدرت ومظلوم کشی لعنت باد

جهان عاطفه و عشق رحمت وداداست

رسول پویان

پنجم آگست ۲۰۲۵

12 سپتامبر
۳دیدگاه

 هفتهء وحدت برای همهء مسلمانا ن جهان مبارک باد!

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۲ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

بسمه تعالی

 هفتهء وحدت برای همهء مسلمانا ن

جهان مبارک باد!

(دوازدهم الی هفدهم ربیع الاول)

 

شمهء راجع به میلاد وزندگانی حضرت محمد مصطفی(ص).

 

میلاد مسعود سرور کائنات،منجی عالم بشریت،حبیب خدا وشافع روز جزا را که خداوند ش رحمته للعلمین خواند،به پیشگاه حضرت ولی عصر،کافهء مسلمانان جهان،اخصاً مسلمانان وطن عزیزمان افغانستان تبریک وتهنیت عرض میدارم.

 

قبل ازمیلاد وبعثت محمد مصطفی(ص)جهان بشریت بویژه جزیره العرب آگنده از مظالم وبیدادگریها بوده وکرهء زمین در تاریکی کفر،شرک ،بت پرستی وبی دینی فرورفته بود.

اوضاع ظلمت بارسراسر گیتی را احاطه کرده ودر همه جا طاغوطیان صاحبان قدرت بوده وازبادهءعیش وعشرت ونوشیدن خون مظلومان مست ومدهوش بودند.

آدم کشی درمحضرعام از مسائل خوش گذرانی آنهابشمار میرفت. زنان رابقسم امتعه خرید وفروش مینمودند ودرحق بردگان از هیچ نوع ظلم وتعدی دریغ وخود داری نمی نمودند. فحشاء،شراب نوشی،قماربازی وسود خواری ازمسائل پیش پا افتادهء آن روزگاربود. از عدالت،انصاف،مروت همنوع دوستی وانسانیت خبری نبود.

اعراب جاهلیت۳۶۰ قبیله بودند  که۳۶۰ بت ساخته وپرداختهءدست خویش را پرستش می نمودند. داشتن دختر را عار وننگ خود می پنداشتند ودختران نوزاد معصوم وبیگناه خودرا زنده به گور می نمودند.

درچنین حالت وزمانی بود که خداوند مهربان(ج) برآفریدگان خود منت نهاده و ظلمتکدهء جهان رابا فروغ هدایت خویش روشن ومنورساخت.

طفل نوزاد ویتیمی را از بطن پارسا زنی چون آمنه به دنیا آورد وباقدوم مبارک ایشان رحمت بی پایان خویش رابر عالم وعالمیان نازل فرمود. این میلاد مسعود وپر میمنت فخر کائنات وافضل موجودات بروایات مختلف بتاریخ دهم،دوازدهم ویا هفدهم ماه ربیع الاول، سال ۵۷۰ میلادی اتفاق افتاده است.

این میلاد مسعود پیام آور آزادی،فلاح ورستگاری ابنای بشر بوده و شب مولود آنحضرت از شب های عادی نبود.ازاین کرهء خاکی تا عالم ملکوتی یک دگرگونی آشکارنمودارگردید. ازهیبت ولادت منجی جهان بشریت،رعشه درپیکر طاغوطیان وستمگران زمان افتا د،تاق کسری شکست،آتشکدهء فارس خاموش شد،معبود های باطل وبت های مشرکین سرنگون افتادند.غلغلهء عجیب وغریبی ملکوتی به گوشها طنین انداز میگردید.اجسام نورانی دراطراف آن خانهء فیض بار از زمین تا آسمان بمشاهده میرسید.

عبدالله پدر محمد(ص) دربازگشت ازشام درشهر یثرب یا مدینهء امروزی چشم از جهان فروبست واین طفل نوزاد یتیم که مهرومحبت پدرراهرگزندیده ونچشیده بود،

درسن شش سالگی مادرمهربان خود بی بی آمنه را نیزاز دست داد.مادرش برحمت ایزدی پیوست ومحمد(ص) تحت حمایه وپرورش جد بزرگوارش حضرت عبدالمطلب قرارگرفت.حضرت عبدالمطلب نیزبعدازدوسال داعی اجل رالبیک گفته و حضرت ابوطالب عم امجد ش کفا لت امور زندگی آنحضرت رابدوش گرفت.

حضرت ابوطالب تا آخرین لحظات عمرش وبالغ برچهل سال با نهایت لطف ومهربانی ازبرادرزادهء عزیزش پرستاری ،حمایت ومواظبت کرد.

 

دوران کودکی محمد(ص)مملوازاِعجاب واِعجازبودکه بسرعت سپری شده ودورهء نوجوانی وجوانی آنحضرت بحیث بهترین سمبول ونمونهء پرهیزگاری،تقوی، عفت وامانت داری آغاز شد. صدق گفتار ،راستی کردار،حلم وصبر وحوصله در تمام حرکات وفعالیت هایش ظاهروهویدابود.ازآلودگیهای محیط آلودهء مکه برکنار وازناپاکی بت پرستی پاک ومنزه بود. شخصیت عالی وبی مثالـش موجب شگفتی همگان شده وآنقدرمورد اعتماد بود که به “محمد امین”مشهور وملقب گردید.

درچهرهء محمد(ص)از همان آغاز نو جوانی آثار وقار،قدرت،شجاعت ونیرومندی آشکار بود. این شجاعت ودلاوری آنحضرت بعد ها درجنگ های اسلام با کفار درخشند گی خودرابیشتر آشکار نمود. چنانچه حضرت علی(ع) که خود ازشجاعان بی نظیرآن روزگاربود دربارهء محمد (ص) فرموده اند:”هروقتیکه کاردرمیدان جنگ برما دشوار میشد،به رسول خدا پناه میبرد یم وکسی ازما به دشمن از او نزدیکتر نبود”.

 

خدیجه پارسا زنی ثروتمند از اهل مکه که شیفتهء امانت داری وصداقت حضرت محمد(ص)گردیده بود،از وی خواستگاری کرد ومحمد (ص) پیشنهاد خدیجه را پذیرفت.

خدیجه تمام ثروت خودرا در اختیار محمد(ص) گذاشت وغلامانش را به آنحضرت بخشید. محمد (ص) بیدرنگ همه غلامانش را آزاد کرد واین اولین گام پیامبر در مبارزه با بردگی بود.

 

محمد(ص) باچشمان سیاه وگیرندهء خود جهان را خردمندانه مینگریست که گوئی مقدرات مذهبی واجتماعی گیتی رادر انقلاب عظیم می نگرد. وی بیشتر اوقات بهترین فصل زندگی یعنی جوانی خودرادر غار حِرا به عبادت وخدا پرستی و تفکرات پر اندیشه سپری می نمود. هر ماه چندین بار وهر سال یکماه،ماه رمضان را پیوسته درآنجا می ماند.شب های پر ستارهء آنجا را دوست داشت وساعات متمادی به تما شاوتفکر درآنجا میگذرانید.

محمد(ص) روز بروز لاغرترمیشد وفکرش شعله های بلند تر میگرفت،بدنش آب میشد وشعله ء جانش روشنتر میگشت.محمد(ص) دربند خودش نبود،خوراک و  خوابش رو به نقصان بود.گاهی از خواب چنان می جهید که عرق های سر و صورتش ابری ازمشاهدات رؤیا هایش را نشان میداد.

 

بلی روح بزرگش برای پذ یرش وحی الهی کم کم آما ده می شد.محمد به چهل سالگی عمر شریف خود رسید. درشبی از شب های دوشنبهء ماه رجب و یا یکی از شبهای ماه رمضان که ماه روشنائی بسیار درخشان وآرامش مخصوصی به مکه وکوه های اطراف آن داده بود.نسیم ملائمی میوزید،کوه حِرا مرتفع تروبلند ترمی نمود،مثل این بود که به آسمان نزدیک شده وبه میان ستارگان سر برده است.همه جا سکوت وسکون بنظر میرسید،سنگ ها یک حالت استماع داشتند، گوش میکردند و منتظر بودند.

در همین شب ودرهمین غار حِرا بود که از جانب خداوند(ج) توسط جبرئیل(ع) با نزول وحی، برای هدایت بشر مبعوث برسالت گردید.

 تاریخ بعثت رسول خدارا در روایات واحاد یث مختلف،بیست وهفتم ماه رجب، هفدهم،هیجدهم،بیست وچهارم ویابیست هفتم ماه مبارک رمضان سال چهلم عمر مبارک شان ذکر نموده اند.

 

اولین کسانیکه به بعثت و برسالت آنحضرت ایمان آوردند عبارت بودنداز:

حضرت علی(ع)،حضرت خدیجه(س)،حضرت ابوبکر (رض) وحضرت بلال (رض). بعد از مدتی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) در میان مردم آمده وفریادتوحید و یکتا پرستی راسرداد.مردم رابسوی خدای واحد وبه دین مقدس اسلام دعوت نمود.

مردمان مظلوم،محروم وستمکشیدهء مکه واطراف آن به دور آنحضرت جمع شدند واز او و د ین مبارک وبر حق اوپیروی وحمایت نمودند. اما ظالمان،جباران و مشرکین علیه ایشان قیام کرده ومسلمانان رامورد آزار ها واذیت های فراوان قرار داده وبرای نا بودی آنحضرت ویارانش دست به اسلحه برد ند.

پیامبر گرامی اسلام (ص) بعد از مبعوث شدن برسالت،مدت سیزده سال را در مکهء معظمه وده سال را درمد ینهء منوره با کمال پارسائی سپری نموده وجامعهء مسلمین را در چوکات قانون اخوّت ،برادری،برابری وعدل وعدالت تنظیم نموده و مفاسد اخلاقی واعمال مذموم ومنافی مقام والا ی انسانی راممنوع قرار دادند.

 

آنحضرت به اراده وحول الهی اساس وبنیان  آئینی را گذا شتند که بر مبنای عدل و انصاف،برادری ومساوات استوار بوده و امتیاز سفید برسیاه وتوانگر بر ناتوان در

آن راهی نداشته وهمه درروشنا ئی هدایات قرآنی برابروبرادرهم میباشند. برتری   و فضیلت هر کس نظر به تقوی واعمال وکردار نیک شان سنجیده می شود.

 

در بیست وسه سال رسالت پر بار آنحضرت دین مبین اسلام گسترش زیاد نموده و فتوحات واکتشا فات زیادی نصیب مسلمانان گردید.نتیجهء همان خلق نیکو ودین بر حق اوبود که امروز بعد از سپری شدن بالغ بر چهارده قرن پیروان دین محمّـدی  به ملیارد ها انسان رسیده است. با وجود تلاش ها وفعالیت های بی حد واندازهء دشمنان اسلام چه از کفار ویا مسلمان نما های بدتر ازکفر(درحقیقت شرم اسلام) برای تضعیف وبدجلوه دادن دین مقدس اسلام، این دین راستی وراستکاری ،هر روز از روز قبل توسعهء بیشتر می یابد.زیرا خداوند عظیم حافظ ونگهبان دین مقدس اسلام است.

 

آنحضرت  بتاریخ بیست وهشتم ماه صفرویا بروایتی بتاریخ دوازدهم ربیع الاول  سال دهم هجرت از این جهان فانی رحلت نمودند.

انا لله وانا الیه راجعون

 

در پایان قصیدهءاز ازمرحوم علّامه سید  کاظم کابلی ملقب به آقای بلبل(اعلی الله مقامه) را که در مدح حضرت محمد پیامبر گرامی اسلام (ص) سروده بودند خدمت پیروان آنحضرت تقدیم میدارم.  

والسلام

 

داکتر اسدالله حیدری

۲۳ مارچ ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

 

“خاتم شصت ترا فیروزهءگردون نگین”

 

ای مـقــام قـدر تــو  بـا  لاتـر  از  عـــرش بـریــن

سطح صحن روضه ات  راعرش  فرش  کمترین

منـشـی طـغـری نـویس نـا مه ات روح الـقد س

دا ک   پـیـغـام آور هـنـگـا مه ات  روح ا لامـیـــن

بـا بـراق عـرش پـیـمـا ی  تـو  جبـریـل همرکا ب

درهـوای اخـتـر بخـت تـوهُــدهُــد شـا نـه بـیــن

خـا ل د لـجـوی تـرا تـرک فـلک   هـنـدوی پـیــر

خِـطّـهء روی  تـرامـلک  مـلک  حـصـن  حصیــن

ثـُلمـهء د یـوارعـصـمـت را تـو یی سـدّ سـد یــد

چـشـمـهء حـیـوان حکـمـت را تـویـی ماء معیـن

عـرصـهءصحـرای  حکـمت  را  تـویی  مِهـرمُنیـر

لـُجّـهء دریــا ی وحــد ت را   تـویـی دُ رّ ثـمـیــن

بـخـتـی افـلا ک رامـهــر   مـهــارت   بــر د مــاغ

ابـلــق ا یّــام را داغ کـمــا لــت بـــر سُـــریــــن

قـا ف قـد رت آفـتــاب مـلـک و مـلــت رامـقـام

فــای فــرقـت لامکــان د ین و د ولت رامکـیـن

حـا تــم د سـت تـــرا د ریـــوزهء گــیــتی گــد ا

خـا تـم شـصـت تـرا فـیـروزهء گـردون  نگـیــن

د فـتـر حسن تـرا نـُه تـوی گـــردون  یـک ورق

خرمن فضل ترا خا قـان چیـن یک خوشه چیـن

جــوشــن اســلام را ذا ت تــو ا نــدام جــسـیــم

گـلـشــن ایّــا م را قــد تــوســـرو نـــا زنــیــــن

ا شــهــر ا ثـنــا عـشــر را آ سـمـا ن رفـعـتــی

مـطـلــق جــنّ و بـشــر را پـا سبـا ن را ستـیـن

کج کـلـنجان را نذ یری راست  رویان را بشیـر

درد مـنــدان را ا مـا نـی بـیـنـوایـا ن  را امـیـن

شـام زلـفـت با طلـوع صـبح صـا د ق همنـفس

صبـح رویـت با شـب قـدرسـعـا د ت همقـریـن

آسمـان د ورعـصـمـت را زمـهـدی تـا قـریـش

قـطـب پرکـار مداری چون شُهُــوراندر سنیـن

اولـــیـــا را از عــلـــوم انـبـیــــا دادی خــبـــر

ذرّه  ذرّه  مـــو بـمـــو از عـــلــم قـرآن مبـیـن

وا صـف جـاه تــرا آ صف گــد ا ی مـسـتـمنـد

یـوســف چــاه تــرا یـعـقـوب پـیـغـمـبرحـزیـن

روی زیـبـــای تـو زیـب گـلشن اردو بهـشــت

قـد رعـنـای تـوزیـنـت بخـش بـاغ فــر ود یـن

خـا ل در روی تـومـا نـد یـا که آتـش درسپنــد

خـط بـرخـســارتـو بـا لد یا که مور ا زانگـبـیـن

نـقـش تـصـویــرتـرا تـاخـامهء قـدرت کـشـیــد

آفـریـن بـر کـلک  صنعـت  کرد   صورت آفـرین

غُـرّهء ا بـروی توبدرالــدّ جی شـمـس الضّحی

طـرهء گـیـسوی تـوعـرق الـوتین حَـبل المتیـن

پنج حـس مـشـتـرک  از چـا ر  طبـع مخـتـلــف

درمـد یـحـت کی تـوانـد مدح، از  روی یـقـیــن

عـارض است ایـن یـا قمـر یا ماه نـو یا آفتـاب

طلعت است این یا ستاره یا شفق یا صبح دیـن

آفـتـابی زیـن سبـب شخــص تــرا سـا یه نبـود

آری آری سـا یـهء ذات تــو بـا شـد  عـا لـمیـن

عنبرین گـیسوی مـُشک افـشان تو زنجیـر دل

نازنیـن    ابـروی  روز  افـزون تـو  جان آفـریـن

د یــن تـو اِ بـطــا ل اد یــا ن  کــرد  از  روز ازل

عـد ل تـو تکـمـیـل ایـمـا ن کـرد تا شـام پـسیـن

تاختی در چار رکن و شـش جهـت تالا مـکــان

تـا نهــا دی تـوسـن ا قـبـال را بـر پـشت، زیـن

آمـده تـصغــیــر سَــلـمـا نــت سـلـیـمــا ن نـبـی

فخـرسلـمـان تـوبـا شـد بـرسلـیـمان بیش ازایـن

پـنـج شـمـشیـری که درقــرآن زحــق آورده ای

تـا قـیـامـت فــرقـهء فـُسّـــا ق را دارد کـمـیـــن

قــرن تـو خـیـرالـقـرون و امـتـت خیــرالاُ مَــم

آ ل اطـهــار تـو آ ل طیّــبـیــن وطـــا هـــریــن

گـرنـمی شـد نــام تـو ذوا لـنـون را ذ کر زبـان

نا مـدی هـرگزبرون یونس زماء یقطین زطیـن

قـا ف تـاقـاف جـهـان گـردیـد گــرد ون سا لهـا

تـا بگـیـتی یــا فـت قـرنـت را قـران بی قـریـن

عـلـت غـائی، وجـود فـا ئضُ الجــود تـو بــود

آ فــریـنـش را زبــدو خــلــق تــا آ ن پـســیــن

از د م صــبــح ازل تـــا آ  خـــــر   شـــام ا بـــد

اوّل هــــر اوّلـــیـــنــی آخـــر    هـــر آخــریــن

وقــت کـوشـش از یـمـیـنـت بی اثـرما ند یسار

وقـت بخـشـش از یـسـارت بی خبـرما ند یمین

در گـلـستــانی که خـنـد دغـنـچهء لـعـل لـبــت

لـؤلـؤ لالا نـمـا یــد چــون سـفـا ل پـار   گـیـــن

در د بـسـتـا نی کـه طـفـل مکـتبت دم بر زنــد

دعــوی دا نـشــوران مــا نـد بـه  آواز  طـنـیــن

در گـلـسـتـانی که بـا لـد قامت سروت  به نــا ز

نخـلهء طـوبی سَـزد گـر سجـده آرد   بر زمیــن

قامت حور است این یا نخلهء طور  است ایــن

قامت است این یا قیامت یا قد طوبی است ایـن

بی توگلشن گلخن است ای رشک گلهای جنان

بی تومژگان سوزن است ای نورچشم حورعین

قـدر اوصـا ف تـو  هـرگـز  در   نگـنـجـد   بر زبان

ای ثـنـا  خـوان  جـنـا بت   حضرت   روح الامـیـن

یـا ابــوالـقــا سم محمّـد یــا رســول هـا شـمــی

چـشـم رحـمت بر کشـا احـوال مشـتـا قان ببیـن

آرزومـنــد م کـه آرم   ســوی تـــو  روی نــیــــاز

چون شود گـر برکشی دست شفـاعـت زآستیـن

لطـف فــرمـا تـا بـرآ یــد   از دل  خــا را   گــلاب

خـنـده بـنـمـا تـا زخـا ک شوره  رویـد یا سمیـن

درد مـنـدا نـیــم درحــرمـان ومـحـنـت  مـبـتــلا

مـسـتـمـنـدانـیـم در زنـدان غـم  عـزلـت گـزیـن

بیش ازاین مپسند تا “بلبل” به حرمان جان دهد

ای کــه داری آ بـــروی  دولـت  د نــیــا و د یـن

 

مــآخــــــذ :

 

 ۱- محمد خاتم پیامبران،نشریهء حسینیهء ارشاد.سال ۱۳۴۸هجری شمسی.

 ۲- پیا مبر،نوشتهء زین العابدین رهنما. سال ۱۳۵۳هجری شمسی.

 ۳- سخنان علی، نوشتهء جواد فاضل ،چاپ بیستم سال ۱۳۹۸هجری قمری.

 ۴-چهارده اختر تابناک، تأ لیف احمد احمدی بیرجندی چاپ پنجم سال ۱۳۶۸       هجری شمسی.

 ۵- دیوان اشعار علّامه بلبل کابلی ، چاپ بهار ۱۳۸۶هجری شمسی.

 

12 سپتامبر
۱ دیدگاه

بیت الحزن

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۲ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

بیت الحزن

قلب ماراکردی شیدا  می روی

ترک   ما  کردی  تو تنها میروی

طاقت   دوری   ندارم  ای صنم

از حریمم    یار   زیبا   می روی

سر زهجرت در کفن پیچیده ام

تو ز پیشم ای مسیحا می روی

تو زلطفت جامِ مَی دادی به من

مست کردی بی محابا می روی

تا  که  الفت  یافتم با اهل  دل

دل زما بردی به هرجا می روی

درغزل هایم که عشقت جا گرفت

حال  تو از مَصرَعِ ما  می روی

خانه ام گشته بمن بیت الحزن

تو به نی بست زلیخا می روی

خنجری از اشک چشمانت بپرس

از فراق کِی چو دریا می روی

۱۹ سنبله ۱۴۰۲ خورشیدی

کابل چهار دهی

شیخ مولوی خنجری

12 سپتامبر
۱ دیدگاه

همدلی ومهربانی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۲ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

همدلی ومهربانی

مکن ظلمی که هیچ جبران  ندارد

محبت   پیشه کن   نقصان   ندارد

چه خوب باشد محبت، خوش زبانی

مزن   زخم   زبان    درمان   ندارد

میازارید   دلی    غمدیده ای    را

که او جز رنج  و  غم گریان  ندارد

بگیرید  دست  مظلوم   با  محبت

به دل مظلوم  دیگر  ارمان ندارد

بپرسید حال و   احوال  ضعیفان

ز حال شان کسی پرسان ندارد

به صدق دل بگیرید دستی سائل

که این احسان هیچ پایان ندارد

مداوا   گر   توانی   زخم  دل  را

که آن دل خوش لب خندان ندارد

حذر کن  تو ز  آهء  دل  شکسته

که زخم های دلش درمان ندارد

چه خوبست همدلی و مهربانی

که این رفتار  به جز نیکان ندارد

داؤد عاشوری

 بیست و پنجم اگست ۲۰۲۵

ملبورن. آسترالیا

12 سپتامبر
۱ دیدگاه

آغازِ فریاد

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۲ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

آغازِ فریاد

چشم‌های ما

عقربه‌های بیدار اند،

 بی‌مکث،

 و ذهن ما

 در کوچه‌های آرزو

 ردّ فردای روشن را

 جستجو می‌کند.

 ما زنان

 خویش را

 در بلندای آسمان

 می‌جوییم،

 چنان‌که پرنده‌ای

 بال‌های خسته‌اش را

 به نور می‌سپارد.

ما آمده‌ایم

 تا به دنیای شما

 عشق ببخشیم،

 و اگر بهایش

 جانِ ماست،

 چه باک…

 که مرگ،

 آخرین دیوار نیست،

آغازِ فریاد است.

 

عاقله قریشی

 ملبورن – استرالیا

 

12 سپتامبر
۱ دیدگاه

گفتگویی با محترم حاجی فریدالله انوری ، شاعری از درهء زیبای پنجشیر

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۲ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با محترم 

 حاجی فرید الله انوری

شاعری از درهء 

زیبای پنجشیر

که خدمت خوانندگان

محترم پیشکش میگردد.

پرسش :

جناب انوری صاحب گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی کنید و بفرمایید دارای چند فرزند میباشید ؟

پاسخ :

در قدم نخست سپاسگزاری می کنم از شما و  از خدمات ارزنده ای  تان که از طریق  سایت ۲۴ ساعت انجام می دهید.

من حاجی فرید الله انوری میباشم  و تا فعلا  فرزندی ندارم.

 پرسش :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی انداخته و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

پاسخ :

پس از فراغت از صنف دوازدهم  به مدت پانزده سال میشود که مصروف تدریس دز لیسه عالی مسعود شهید در ولایت پنجشیر می باشم.

پرسش :

طوری که فرمودید در حال حاضر هم در داخل وطن می باشید و هجرت نکردید ، درست است ؟

پاسخ :

دقیقآ همینطور است ، از زمانیکه قدم به عرصه وجود گذاشتم ترک وطن نکرده ام و اکنون نیز  در ولایت زیبای پنجشیر زندگی می کنم.

پرسش :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

پاسخ :

سرودن شعر را از سال ۱۳۸۷ خورشیدی شروع کردم و بیشتر غزل می سرایم.

پرسش :

ایا آثاری  از شما تا بحال به زینت چاپ اراسته شده یا خیر؟ اگر شده نام بگیرید و بفرمایید که خوانندگان محترم چطورمیتوانند انها را بدست بیاورند؟

پاسخ :

تا بحال بصورت مستقل اثری به چاپ نرسیده ، اما اثری دارم تحت عنوان « طلسم جنون » در ۳۰۰ برگ که قرار است در آینده نزدیک به زینت چاپ آراسته شود .

پرسش :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

پاسخ :

تعریف شعر از نظر من عبارت از احساسات وتخیلات لطیف ، نازک و پر معانی می باشد که با الهام قلبی به لباس موزون و رنگین الفاظ ملبس میشود.  و شاعر خوب کسی است که راهکار های مثبت را در شعر خود جای دهد تا پیام خوبی برای مخاطبانش باشد.

پرسش :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

پاسخ :

اشعار مولانا  ، حافظ ،  سنایی ، صائب و زیادتر حضرت ابوالمعانی  بیدل و شاعران سبک هندی را.

پرسش :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

پاسخ :

 سایت ۲۴ سایت جهانی و ملی است که شاعران و دانشمندان بزرگ حوزهٔ ادبیات را بدور از هر گونه تعصب  به معرفی می گیرد.

 در مورد بخش دوم سوال شما ، من همکاری خود را با سایت وزین ۲۴ ساعت از سال۱۴۰۲ خورشیدی آغاز نمودم.

پرسش :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه های دارید؟

پاسخ :

 توصیه من به جوانانی که در دیار غربت زندگی می کنند اینست که تلاش کنند تا چیزی بیاموزند و به وطن خود بیایند تا در راستای تعلیم و تربیه اولاد وطن و رفاه مردم کشور خود کمک و همکاری داشته باشند.

پرسش :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

پاسخ :

همه مطالب را بیان نمودید چیزی باقی نمانده است.

بشیر هروی :

جناب حاجی صاحب انوری گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی وکامگاری تانرا آرزومندم.

حاجی فریدالله :

از شما همچنان جهانی سپاس جناب بشیر هروی صاحب معزز.

 

11 سپتامبر
۱ دیدگاه

باید صبر کرد

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۰ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۱ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

باید صبر کرد

                                                                   

در خیالم  قد کشیدى  تا تماشایت  کنم

ناگزیرم  ساختى تا  قصه همرایت  کنم

خانه آباد ، گاه گاهى یاد ما هم  میکنى

تاکه  اندر خاطراتِ خویش  احیایت کنم

خواستم تاصورتت را درغزل ترسیم کرد

درنکاتِ چند وصفِ چشمِ شهلایت کنم

خامه گفتا بهر وصفِ  یار باید  صبر کرد

تا نگاهِ  مَست  بر آن  قد و  بالایت کنم

در توانم  قدرتِ ترسیم آن صورت نبود

آفرین  بر خالقِ  رَسام و  یکتایت  کنم

با وجود  آنهمه نقشت  کشیده بَر دلم

روزگارِ خویشتن را صرفِ سودایت کنم

کاش از بهرِ ( فروغِیده ها بودى که من

سُرمه بر چشمِ خاکِ راه و گردِ هر پایت کنم

حسن شاه فروغ

دهم سپتامبر ۲۰۲۵

 

10 سپتامبر
۱ دیدگاه

دلِ آتشینِ من

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهار شنبه ۱۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۰ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

دلِ آتشینِ من

لب  ریز  لحظه  های توام، نازنین من

بنشسته در  هوای تو ام، بهترین من

در بستری   ذلال دو چشم قشنگ تو

آرام می  دهم، نفسی   واپسین من

نام    تو  در   نیایش  نا   منتهای   دل

هم کفرمن تویی،هم آیین ودین من

آیاتودلخوری!به چه خاطر؟  عزیزمن

تولطف کاملی، به بخش دلنشین من

ذوقم گرفته است، بسرایم سروده ای

تا بشنوی! صدایی   دل   آتشین من

صد ها سبد ستاره، بریزم به پای تو

لطفی اگر کنی به شوی هم نشین من

ای عشق! ای فرازطرب ریز لحظه ها

لب ریز لحظه های تو ام، نازنین من

ظاهر-عظمی

کابل

-عقرب- ١٣٩٣

 

10 سپتامبر
۳دیدگاه

 مبتلای هجران 

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهار شنبه ۱۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۰ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

مخمس بر غزل زیبای حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی :

 مبتلای هجران 

به   هجران   مبتلا  کردی ،  جفای  خار بالینم

زدی   نقشِ  محبت ، بر  در  و  دیوار  گلچینم

برفت هوش از سرم کز عشق تو برباد مسکینم

“به مژگانِ سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز  چشم  بیمارت  هزاران  درد بر چینم”

مرا اندر سلولِ عشق  ، جانا برده ای از یاد

رها کردی و خوار و  زار  در دامِ چنین صیاد

سیاهی نامه ها کردم رقم ، از مکتبِ انشاد

” اَلا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آندم ، که بی یادِ تو بنشینم”

تمنا های شیرین از  لبانت ، موج زد بیداد

به سینه درد می جوشد دلم ناشاد در ناشاد

به طعنه هر کسی گوید ، ز عشقِ تو مبارکباد

“جهان پیر است و بی بنیاد ازین فرهاد کش فریاد

که کرد افسونِ نیرنگش، ملول از جان شیرینم”

ز مُشکِ زلف پیچانت بخود پیچیده است کاکل

چو باغِ سرخ و سبزی را نشان دادی بسوز دل

نترسیدی ،  ز آهِ   دردمندانِ  چو  پا در گِل

“ز تابِ آتشِ دوری شدم غرقِ عرق  چون گل

بیار ای بادِ شبگیری نسیمی زان عرق چینم”

ز سوزِ عشق جامی ، در سرم چون شور عراقی

سلیمانِ جهان بودن  نخواهد بود چون باقی

میانِ جمله خوبان ، چون تو در حسُن و جمال تاقی

“جهانِ فانی و باقی ، فدای شاهد و ساقی

که سلطانیِ عالَم را طفیلِ عشق می بینم”

غبارِ من ز جا رقصد اگر آیی به خاکم دوست

شمیمِ گیسوان، عطرِ تنت خوشبوست در خوشبوست

مزارِ من کنی رخشان اگر بیش  و  کمم نیکوست

“اگر به جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم”

جلال و حشمتِ شاهی ببینم روزِ رستاخیز

برم عرض و نیازی، بارگاهش قلبِ ما خونریز

خیالش را به سر دارم، دو چشمم اشک را لبریز

” صباح الخیر زد بلبل ، کجایی ساقیا بر خیز

که غوغا می کند در سر خیالِ خواب دوشینم”

به جنت کی دهم یک ذره نورِ تو نورالعین

زنم طعنه به شیخ و شاب دارم آنکه شورالعین

خدا را می کنم سجده به تو ای کوه ت ورالعین

شبِ رحلت هم از بستر روَم تا قصر حورالعین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

بِدان زرغون که گردون را همه نیستی وبی بنیاد

به وقتِ مرُدنم ، این آرزو هرگز نرفت از یاد

آیا حافظ ! شدم از هر کلامِ روح بخشت شاد

” حدیثِ آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی غلط باشد ، که حافظ داد تلقینم”

الحاج محمد ابراهیم زرغون

۷ سپتامبر ۲۰۲۴ 

ناروی شهر لورینسکاگ

10 سپتامبر
۳دیدگاه

یادها و خاطره ها ( ادای احترام به استاد جلیل طاهری)

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهار شنبه ۱۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۰ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

یادها و خاطره ها

ادای احترام به استاد جلیل طاهری

در صنف هشت مکتب نادریه( سال ۱۳۴۶ خورشیدی-۱۹۶۷ع.)، مضمون فزیک نیز به کتاب های درسی افزوده شد. معلمی برای تدریس داخل صنف شد که زیبا بود وقد بلند، با لباسی فاخر و آراسته، “شیک”. چهره ی جدی داشت. خود را معرفی کرد، گفت: نام من جلیل طاهری است. معلم مضمون فزیک شما هستم. درس می دهم، درس بخوانید، در وقت امتحان دوستانم را اگر واسطه کردید، نمره ی صفر را نصیب می شوید.

همه درس خوانها و تنبل ها ترسیدند.

روز دیگر دیدیم که دو موتری که در پهلوی جای مخصوص بایسکل ها در داخل مکتب جای می گیرند، یکی از معلم سید امان خان است که پسانتر معاون مدیریت شد و دیگری که موتری فرانسوی کوچک بود از معلم صاحب جلیل طاهری.

در اواخر ان سال بود که یک روز شادروان محمد صالح فضل، شخصیت بسیار با وقار و محترم مدیر مکتب، وارد صنف ما شد. گفت من امروز برای دادن درس مضمون فزیک شما آمده ام، تا چند روز معلم دیگری می آید. معلم شما جلیل جان طاهری که هنرمند هم بود، بعد از این نمی تواند شما را درس بدهد. مشغول تدریس در صنف های دیگر و اتاق لابرتوار شد.

چندین دهه از این موضوع سپری شد، روزی که در مونشن برای مراسم جنازه و فاتحه ی دوستی رفته بودم، از نام جناب جلیل طاهری با نیکی های بسیاری یاد شد. گفتم که معلمی داشتیم…. گفتند خودش است.

فردای آنروز این معلم عزیز را با لطف نذیر جان نایب خیل که اکنون سر درنقاب خاک دارد، دیدم. ادای احترام کردم. گفتم، بدون خدا حافظی با شاگردان رفته بودید. در رادیو کابل هم آهنگ هایی داشتید…

گفت: اینجا هم هارمونیه را با خود دارم.

سخن از خاطرات رفت. گفت یکی از روزها که با هارمونیه مشغول بودم و صدای دلم را با او می گفتم، همسایه بنای مزاحمت گذاشت و من رنج بی وطنی را بیشتر درک کردم.

من درسیمایش نگریستم و رنج هنرمند دور از وطن را بازهم دریافتم.

حالا هرباری که مونشن می روم، بیشتر اتفاق می افتد که این معلم عزیزما را می بینم. دوستان وخویشاوندان همه از وی با نیکویی یاد می کنند.

برای معلم عزیزما، جلیل طاهری خوبی های بیشتر را آرزو دارم.

نصیر مهرین

***

09 سپتامبر
۳دیدگاه

همدم و همراز

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۱۸ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۹ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

همدم و همراز

ابرِ  مست   و   بادهٔ   گلرنگ   می‌خواهد  دلم

 بزمِ شیرین، بحثِ از  فرهنگ می‌خواهد دلم

 گفت‌ و گو  با اهلِ  دانش ، و فراست، و هنر

 تار و  تنبور  و  رُباب و  چنگ  می‌خواهد  دلم

 نغمه‌ای در کوچه‌های عشق پیچد در شبان

 گوشه‌ای، باغی پُر از آهنگ می‌خواهد دلم

 دیده‌ام   در  حسرتِ      دیدارِ   رویِ   نازنین

 خلوتی با آن پری‌سرهنگ   می‌خواهد دلم

شورِ مستی، در شبِ مهتاب، با عطرِ گلاب

 بوسه‌ها در کوچه‌های تنگ می‌خواهد دلم

با   نزاکت،   با  غرور ، بی‌  نقاب  و  بی‌ ریا

 همدم و همرازِ  با فرهنگ می‌خواهد دلم

 ملتِ   رنجیده  را  آرامشی   بی‌ اضطراب

 تا قیامت ای بشیر یکرنگ می‌خواهد دلم

بشیر احمد شیرین سخن

09 سپتامبر
۳دیدگاه

دو و دو چار نشد

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۱۸ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۹ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

دو و دو چار نشد

حیف، آن آه ِ جگر  سوخته  تا لب  نرسید

 تن نیاسود به ما ، جز  عرق ِ تب  نرسید

 روز ها پشت ِ هم آمد همگی  عمر گذشت

 روز می گویم و هرچند به جز شب نرسید

 گفته بودند زعبرت یک کمی درس بگیر

 گویی شاگرد ِ حزین بر در ِ مکتب نرسید

 دیدی اوضاع ِ جهان خواب ِ پریشانی بود

 همه جا پیچ و خمی ، راه ِ مرتب نرسید

 راه و رسم همگی یکسره دشنام شده

 هیچ یک با خرد از  راه ،  مؤدب   نرسید

 انفرادی نگرد هر که به تدبیر خود است

 دو و دو چار  نشد  عقل ِ  مرکب نرسید

 نیست   دوران  پسندیدۀ   صاحبنظران

 بحث بسیار شد و حلّی ز مطلب نرسید

 سخن ِ راست بگفتیم  همایون بکجی

 بردندش زلب ِ مدعی جز نیشی چو عقرب نرسید

همایون شاه «عالمی»

۸ سپتامبر ۲۰۲۵ م

 

 

09 سپتامبر
۳دیدگاه

 توصیف

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۱۸ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۹ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

خاطره:

 سرکاربودم دوستی داخل آمد ، بعد از

احوال پرسی مبایل اش را روشن نمود

و بدست من داد.

اطلاعیه بود که چیزهای درآن نوشته

شده بود ، ازجمله نوشته بود از تاریخ …

شاعران حق ندارند غزل بسرایند،

خنده ام گرفت با خود گفتم که اینان اندیشه ها را هم قفل میکنند.

مبایل دوستم رادادم و او رخصت شد.

بعدن بسیارناراحت شدم ناخواسته قلم را برداشتم تاچیزی بنویسم ،  چنین آغازنمودم:

 توصیف

 فروغ  شمع  رخسار نکویان  دل  ربود از من

 نصیحت کم نمادیوانه راواعظ چه سودازمن

 لب لعل  و قد سرو  و  رخ زیبا چو  می بینم

 زبان وچشم ودل راکی توان کردن قیود ازمن

 شمیم عطر گیسوی گل اندام ربود هوشم

 به حسن لاله  رویان پری  پیکر درود از من

 نگاهی نرگس مستانه ی شوخ پری زادی

چنان زدآتشم برجان که بالاگشته دودازمن

 تمنای  وصال  گل  رخان  بیرون نشد ازدل

 سرو جانم فدای نازخوبان هرچه بودازمن

 در دل برگشا سویم توای محبوب بی همتا

 به صدشرمنده گی باشدتقاضا ی ورودازمن

 خداوندا   نباشد  جز  در  رحمت  در   دیگر

 به سوی کعبه روکردم رکوع ازمن سجود ازمن

همه توصیف صنع لایزالی  کرده ام   یاران

«لبیبا» دوربادا زخم چشم آن حسودازمن

 عبدلقیوم « لبیب »

دلو  ۱۴۰۱

09 سپتامبر
۳دیدگاه

یادها وخاطره ها ( ادای احترام به استاد عادل و جسور ، لطیف پیروز رستم زاده).

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۱۸ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۹ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

یادها وخاطره ها

ادای احترام به استاد عادل و جسور،

لطیف پیروز رستم زاده

 

یکی از زمینه های به یادماندنی، رویدادهای زمان شاگردی در مکتب است. شاگردان از تعدادی هم صنف ها، از معلم ها، از سرمعلم و یا مدیر مکتب، خاطره هایی را درسینه می داشته باشند.

خاطره ها از معلم هایی که با انضباط بودند، حاکم بر درس و واسطه ناپذیر؛ بیشتر به یاد ماندنی بوده اند. هم برای آنانی که نمره ی کامیابی دریافت نکرده بودند و هم  برای شاگردانی که به آن ویژه گی ها در آن هنگام و پسانتر حرمت نهاده اند.

داؤود سرمد را به یاد می آورم که در مکتب قلعه ی مرادبیگ معلم بود و من در مکتب شکردره. چندین بار در شهرآرا در ساعت ۷ صبح در یک موتر نشستیم. بدون سلام وسخنی. یکی از روزها که از روی تصادف در پهلوی هم نشستیم، چند لحظه بعد، شاید برای خلق شدن موضوع، آهسته پرسید، “معلمِ واسطه پذیر خو نیستی؟”، در پاسخ آنعزیز، استاد لطیف پیروز رستم زاده یادم آمد که میگفت، «امتحان نزدیک است، “اقا جانک هایم”همه می دانید که واسطه پذیر نیستم.»

در صنف دوازده ی مکتب نادریه بودیم که شخصیت بسیارعالی، مرحوم میرحبیب آغا، مدیر مکتب در حاشیه ی درس الجبر، به اطلاع رسانید که عزیزانم، معلم نوی برای مضمون هندسه ی شما تعیین شده است. معلمی که میان شهزاده و فقیرزاده، فرقی قایل نیست.

 دریافت این ویژه گی معلم نادیده و نو که از سوی مدیر مکتب گفته شد، برای شاگردان وضاحت نداشت. پسانتر اطلاع یافتیم که استاد لطیف پیروز همانگونه که در یاددادن درس به شاگردان دست بالا دارد، نمره ی شاگردان را مطابق استحقاق شان می دهد. از آنجایی که در مکتب حبیبیه شهزاده محمد داؤود”پشتونیار” فرزند پادشاه کشور، مستحق نمره ی صفر بود، در پایان امتحان سالانه ی مضمون الجبر، در کنار معلم هندی، وی به عنوان “ممیز” صفر را همراه با امضا، در پیشانی پارچه ی سفید شهزاده نهاده بود.

پاداشی! که نصیب وی شد این بود که در زودترین فرصت از معلمی مکتب حبیبیه منفک و به ارزگان رفت. پسان ها  در سال ۱۳۵۹ خورشیدی زندانی شد و مزایای پاداش دیگری را هم چشید.

حالا در آلمان با عمری بیش از ۸۰ سال، با سرافرازی و افتخار، با یاد مردم و وطن زنده گی میکند.

دوست عزیزم، انسان سخت کوش، امان الله کبیری در کتاب عقابان خونین و رازهای اندوهگین، بیشتر از این استاد جسور و عادل یاد کرده است.

هرباری که استاد لطیف پیروز را می بینم و یا تلفونی صحبت می کنیم؛ من احترام به آن ویژه گی هایش را افزونتر از پیشتر در خود احساس می کنم.

برای استاد لطیف پیروز رستم زاده، تندرستی و افتخارهای بسیاری را آرزو دارم.

نصیر مهرین

***