۲۴ ساعت

06 نوامبر
۳دیدگاه

ببار ای باران رحمت

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ ۱۵ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۶ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

ببار ای باران رحمت 

ای بارانِ رحمت، تو کجایی؟ ای نجات  

کز تشنگیِ خاک، شده دل‌ها پرِ آهات  

این دشتِ تهی‌جان، ز عطش بی‌تاب شد  

باغِ   غم‌زده  پژمرده  شد  از  بی‌ثبات

کوهان همه در ناله  و  فریاد و  شرر  

از سوزِ  فراقِ  تو  شده‌اند   پرِ  نجات  

جویان همه خشکیده و دریا بی‌نفس  

فریاد   زنند   از   غمِ  تو   ،  بی‌  ثبات

ای ابرِ عطوف، بر سرِ  این خاک ببار  

بر دیدهٔ مشتاقان، بیفشان نور و نجات  

خورشیدِ فلک، ز غمِ تو در تاب و تب  

ماهِ رخَت از ما شده پنهان، ز حکمت

این خاکِ تهی‌جان، به تمنایِ تو شد  

سبزه به امیدِ تو شده در خاک دفن  

شاخه همه خم گشته ز اندوهِ فراق  

مرغان همه بی‌نغمه و بی‌روح و بی‌ذات

ای باد،  رسان  نالهٔ ما  را  به  سما  

کز دوریِ او، جانِ  ما  شد   پرِ آفات  

ای طاووسِ   افلاک،  بگشا پرِ امید  

تا بارشِ   لطف  آید و   گردد نجات

یا رب، به عزتت قسم، ای مظهرِ نور  

بی لطفِ تو این خاک ندارد هیچ نجات  

بر خلقِ خود  از  رحمتِ  بی‌حد ببار  

تا شاد شود دل ز تو، ای اصلِ ثبات

بارانِ   کرامت  بفرست   از  آسمان  

تا سبز شود هر چه ز غم گشته پژمرد  

در سینهٔ خسته، برویاند گلِ عشق  

تا بلبلِ جان  ساز کند   بربامِ  صلات

ای بی‌کرانِ لطف، تو دانی حالِ ما  

درمان‌کن این دردِ زمین را ز عنایت  

بگشا درِ فضلت ، بفشان  نورِ کرم  

تا تر شود این خاک، ز بارانِ هدایت

فائز به دعا آمد و گفت از  دلِ پاک:  

«ای بارشِ رحمت، ببار از عرشِ نجات»  

تا شرمنده نباشد ز تو این بندهٔ زار  

باشد که قبول افتد این  زارِ صلات

خلیل الله فائز تیموری

04 نوامبر
۱ دیدگاه

سوختم

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۱۳ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۴ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

سوختم

نه دلی مانده  به من تا  که  به نالم به درت

نه سری مانده به من تا که گذارم به سرت

تا سحر خیره  نشستم به  در و  کوی شما

که خدا  خواهد  اگر –   بر منِ  شیدا  نظرت

لرزه  افتاده  به تن نیست   مرا تاب و  توان

بس که آتش زده بر من  لبِ  همچون گهرت 

سایه وار  آمده ام  تا   که    نباشد   اثر ام

تا   ندانند   حریفان   که  شدم   خاک درت

سوختم در تبت آن  شب  که نظر کرده بمن

که خدا   داند و   من دانم    و   تیرِ  نظرت

عمر خود خاک  درت  سرمه  نمودم و عجب 

کور گشتم   به  درت   لیک    ندیدم  ثمرت

شعر ها می چکد از چشمِ منِ  خانه خراب

همه   بیت   و   غزلم    باد    فدای هنرت

ماه رخسار تو زد بر  دلِ    شیدا  چه کنم

یک همین سر که بمن  مانده بقربانِ سرت

رمقی نیست  که   آیم  به درِ خانه ی تو

که خدا از تو خبر دارد  و    من بی خبرت

یا که خاموش نما   شعله ی   آتش ز دلم

یا بسوزان  مرا  تا  که   شوم شعله ورت

جان برآمد ز تنِ   طاهرِ   شیدا  چه  کنم

بیت آخر  که  سرودم  به لبِ  پر شکرت

سیدآصف طاهری

 نیدرزاکسن-آلمان 

۲۳ می ۲۰۲۵ 

 

 

 

 

04 نوامبر
۱ دیدگاه

دامنِ سرخ

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۱۳ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۴ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

دامنِ سرخ

غارت بکن ای  شوخ  تمامی وطنم را

 بیرون بکش  از خانه‌ی  تاریک تنم را

 تسلیم دو فرمانده‌ی بی رحم تو‌ام، گر

 با بوسه  تصاحب  بنمایی   بدنم  را

 تا جاذبه‌اش  بیشتر از  پیش  بگردد

 گاهی تو بگو با لب نازک سخنم را

 از نام تو جاری شد و با نام تو باقی‌ست

 باور بکنی   یا نکنی   ، انجمنم   را

 هم لاله و هم سنبل و پروانه‌ی من باش

 با  آمدنت    آر    بهاری    چمنم  را

تا اینکه نگویند شهادت نرسیدش!

 قیچی بکن از دامن سرخت کفنم را  …. .

محرابی _ صافی

04 نوامبر
۱ دیدگاه

فارغ زکفر و دینم

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۱۳ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۴ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

فارغ زکفر و دینم

از جور  روز گاران  افسرده  و غمینم

بگذشت‌ناز و نعمت  امروز ره نشینم

 دارم دراین گذرگاه  فریاد وناله و آه

 در انتظار یاری بنشسته در ڪمینم

چون برگ زرد  پاییز  در معبر تعشق

 از شاخه ی محبت  افتاده بر زمینم

 جزعشق او نباشد درسر مرا خیالی

 نقش‌او می‌تراشم تا روز وا پسینم

 با اینکه شیخ و زاهد دارد زمن تنفر

 دلداده گان عاشق، گو یند و آفرینم

 نه ازخدا بریدم نه شیخ و را مریدم

عذری بود جنونم فارغ زکفر و دینم

هرکس رسید از راه بردن متاع مارا

 آن ڪرد غارتِ دل این باور و یقینم

 تو فیق‌کن رفیقم یارب تو با رشیدی

کز مزرع بزرگان یک خوشه‌ی  بچینم

 چمن علی رشیدی

 ۱۴۰۴/۸/۱۱

 

 

04 نوامبر
۳دیدگاه

نداشت 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۱۳ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۴ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شاعر : زنده یاد استاد صابر هروی  فرستنده: محترمه ادیبه صابر صادقیار

نداشت 

هرکرا دیدم جز بر خویشتن پروا نداشت 

هر کجا رفتم امن  و عافیت ماوا نداشت 

وا نمود هر کس برویم دیدهٔ ظاهر فریب 

بود بینا ، لیک ، اصلن  دیدهٔ بینا نداشت 

ابر  می بارید  جای  آب  ، آتش بر سرم 

رعد می غرید ، لیکن  مثمری  اصلن نداشت 

ماه می پاشید هر شب آهک غم بر رخُم 

صبح می خندید مشرق ، خنده اش معنا نداشت 

آفتاب هر روز ، جای گرمی و نور و صفا 

بر من آشفته سامان جز تب و سودا  نداشت 

می وزید، هردم شمال یأس و نومیدی بمن 

غیر ازین چیزی گمانم همرش  گویا نداشت 

در کتاب زندگانی هر چه باب و فصل بود 

جستجو کردم ، بجز مفهوم استهزا نداشت . 

صابر هروی

کابل – افغانستان

قوس ۱۳۴۶ خورشیدی

 

03 نوامبر
۳دیدگاه

تحلیل روابط اقتصادی و سیاسی جهان با طالبان از تحریم ها تا همکاری پنهان

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دو شنبه  مؤرخ ۱۲ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۳ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

تحلیل روابط اقتصادی و سیاسی جهان با

طالبان از تحریم ها تا همکاری پنهان

چکیده:

پس از تسلط طالبان بر افغانستان در سال ۲۰۲۱، نقض گسترده حقوق زنان به‌ویژه در حوزه آموزش، اشتغال، و مشارکت اجتماعی، واکنش‌های جهانی را برانگیخت. این مقاله به بررسی اقدامات قانونی و تنبیهی نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ایالات متحده، و سازمان‌های حقوق بشری علیه طالبان می‌پردازد. همچنین اثربخشی این اقدامات و چالش‌های اجرایی آن‌ها مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.

مقدمه:

تحولات سیاسی افغانستان در سال‌های اخیر، به‌ویژه بازگشت طالبان به قدرت، نه‌تنها معادلات داخلی بلکه روابط بین‌المللی را نیز دگرگون کرده است. در حالی که طالبان به‌طور رسمی از سوی کشورها به رسمیت شناخته نشده‌اند، شواهدی از همکاری‌های اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی با این گروه وجود دارد. این مقاله تلاش دارد تا با بررسی مستندات و گزارش‌های معتبر، ابعاد پنهان و آشکار این روابط را تحلیل کند.

بدنه مقاله:

۱. نقض آشکار اسناد بین‌المللی توسط طالبان:

کنوانسیون رفع کلیه تبعیضات علیه زنان ( CEDAW ) : طالبان با ممنوعیت آموزش دختران و حذف زنان از اشتغال، مفاد ماده ۱۰ و ۱۱ این کنوانسیون را نقض کرده‌اند.

منشور سازمان ملل متحد: طالبان اصل برابری و کرامت انسانی زنان به‌طور سیستماتیک زیر پا گذاشته شده است.

اعلامیه جهانی حقوق بشر: حق آموزش، آزادی بیان، و مشارکت اجتماعی زنان افغان نقض شده است.

۲. اقدامات تنبیهی سازمان ملل متحد:

تحریم‌های مالی و ممنوعیت سفر: بر اساس رژیم تحریم‌های ۱۹۸۸، دارایی‌های ده‌ها مقام طالبان مسدود شده و از سفرهای بین‌المللی منع شده‌اند.

تحریم تسلیحاتی: هرگونه فروش یا انتقال سلاح به طالبان ممنوع اعلام شده است.

تمدید مأموریت تیم نظارت: شورای امنیت مأموریت تیم نظارت بر تحریم‌ها را تا سال ۲۰۲۶ تمدید کرده تا موارد نقض را مستندسازی کند.

مواضع کشورها :

 ۱. ایالات متحده آمریکا 

 از خروج نظامی تا ارسال کمک‌های مالی:

پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، گزارش‌هایی منتشر شد ، مبنی بر ارسال هفته وار (۴۰ )میلیون دلار کمک بشردوستانه به افغانستان توسط آمریکا . 

این کمک‌ها از طریق نهادهای واسطه‌ای انجام شده است،  

اما طالبان عملاً کنترل توزیع آن‌ها را دراختیاردارند.

تجهیزات نظامی باقی‌مانده در افغانستان پس از خروج آمریکا، به‌دست طالبان افتاده و موجب تقویت توان نظامی این گروه شده است.

برخی تحلیل‌گران معتقدند که ساختار وابسته دولت پیشین و سیاست‌های ناکارآمد آمریکا زمینه بازگشت طالبان را فراهم کرده‌اند.

تحریم دو مقام طالبان: در واکنش به سیاست‌های زن‌ستیزانه، آمریکا تحریم‌هایی علیه مقامات طالبان اعمال کرده است.

موضع‌گیری دیپلماتیک: نماینده آمریکا در شورای امنیت تأکید کرده که ادامه تحریم‌ها به رعایت حقوق زنان وابسته است.

۲. اتحادیه اروپا و بریتانیا 

کمک‌های بشردوستانه و تعامل غیر رسمی:

تحریم سه مقام ارشد طالبان ، به‌دلیل نقض حقوق زنان، اتحادیه اروپا تحریم‌هایی علیه مقامات طالبان اعمال کرده است.

بررسی بسته‌های تحریمی جدید: در نشست‌های آتی، تحریم‌های گسترده‌تری در دستور کار قرار دارد.

اتحادیه اروپا بیش از ۲۴۵ میلیون دلار کمک بشردوستانه به افغانستان ارائه کرده است.

این کمک‌ها با هدف حمایت از مردم افغانستان انجام شده، اما طالبان کنترل اجرایی آن‌ها را در اختیار دارد.

گزارش‌هایی از تعاملات غیررسمی بریتانیا با طالبان منتشر شده، اما هنوز به‌طور رسمی تأیید نشده‌اند.

۳.چین

 خواستار معافیت‌های محدود برای سفر برخی مقامات طالبان جهت تسهیل گفت‌وگو شده است.

چین با استخراج معادن و تأمین مالی غیرمستقیم

و با امضای قراردادهای استخراج معادن لیتیوم، مس و طلا در افغانستان، منابع مالی قابل توجهی در اختیار طالبان قرار داده است.

به گفته برخی منابع، چین در پایگاه هوایی بگرام نیز فعالیت‌هایی دارد که از سوی دونالد ترامپ مورد اشاره قرار گرفته است.

این همکاری‌ها در قالب پروژه‌های زیرساختی و سرمایه‌گذاری مستقیم انجام شده‌اند، بدون الزام طالبان به رعایت حقوق بشر یا آزادی‌های مدنی .

۴. روسیه

« از تعامل دیپلماتیک تا حمایت علنی»

روسیه ،با برخی جنبه‌های تحریم‌ها مخالفت کرده و خواستار بازنگری در آن‌ها شده است.

و در نشست‌های منطقه‌ای مانند «فرمت مسکو» از طالبان دعوت رسمی به عمل آورده و با وزیر خارجه طالبان دیدار دوجانبه داشته است.

روسیه با به رسمیت شناختن طالبان بر همکاری‌های امنیتی و اقتصادی تأکید کرده است.

و خواستار پایان سیاست‌های تقابلی غرب با طالبان شده و از کمک‌های بشردوستانه بدون شرط سیاسی حمایت کرده است.

۵. هند

«تعامل اقتصادی و دیپلماتیک»

وزیر خارجه طالبان در سفر رسمی به هند با مقامات این کشور دیدار کرده و درباره همکاری‌های اقتصادی و امنیتی گفت‌وگو نموده است.

هند سفارت افغانستان در دهلی‌نو را به نمایندگان طالبان سپرده و دیپلمات‌های این گروه را پذیرفته است.

نقد و بررسی کوتاه ، دیدگاه‌های پژوهشگران

پروفسور مارشا فریمن (دانشگاه مینه‌سوتا): «تحریم‌ها باید هدفمند و مؤثر باشند. تحریم‌های نمادین بدون پیگیری اجرایی، تنها به مردم آسیب می‌زنند نه به ساختار قدرت طالبان.»

دکتر شاهرخ احسانی (پژوهشگر ایرانی): «تحریم‌ها باید با حمایت از جامعه مدنی افغانستان همراه شوند تا زنان بتوانند از درون مقاومت کنند.»

«جامعه جهانی باید بین کمک به مردم افغانستان و تقویت طالبان تمایز قائل شود. در غیر این صورت، بحران انسانی تشدید خواهد شد.»

سازمان دیده‌بان حقوق بشر: «تحریم‌ها باید شامل محدودیت‌های دیپلماتیک، اقتصادی، و رسانه‌ای باشند تا طالبان را وادار به تغییر رفتار کنند.»

دکتر احمد رشید (تحلیل‌گر پاکستانی): «کشورهایی که طالبان را تحریم می‌کنند، هم‌زمان با آن‌ها تجارت می‌کنند. این دوگانگی، مشروعیت جهانی را زیر سؤال می‌برد.»

پروفسور لیلا احمد (دانشگاه هاروارد): «کمک‌های مالی بدون نظارت، طالبان را تقویت می‌کند و زنان را بیشتر به حاشیه می‌برد.»

نتیجه‌گیری:

اقدامات قانونی و تنبیهی نهادهای بین‌المللی علیه طالبان گامی مهم در واکنش به نقض حقوق زنان افغانستان بوده‌اند، اما اثربخشی آن‌ها به دلیل ملاحظات سیاسی، امنیتی، و انسانی محدود بوده است. برای تأثیرگذاری بیشتر، این اقدامات باید با حمایت عملی از زنان افغان، تقویت نهادهای مدنی، و فشار دیپلماتیک مستمر همراه شوند. جامعه جهانی باید از سطح بیانیه‌ها فراتر رفته و با رویکردی چندجانبه، از حقوق زنان افغانستان دفاع کند.

روابط کشورها با طالبان پس از ۲۰۲۱، تصویری پیچیده و متناقض از سیاست جهانی ارائه می‌دهد. در حالی که تحریم‌ها به‌عنوان ابزار فشار مطرح شده‌اند، همکاری‌های اقتصادی و دیپلماتیک با طالبان در حال گسترش است. این دوگانگی نه‌تنها مشروعیت نهادهای بین‌المللی را زیر سؤال می‌برد، بلکه موجب تقویت ساختارهای اقتدارگرایانه و تضعیف حقوق بشر در افغانستان می‌شود. جامعه جهانی باید با شفافیت، نظارت، و مسئولیت‌پذیری بیشتری در تعامل با طالبان عمل کند.

منابع و مآخذ:

۱. مقاله پژوهشی: راهبرد چین جهت گسترش همکاری با طالبان پس از خروج آمریکا

نویسندگان: سیدعلی منوری، محسن کشوریان آزاد، مبارکه صداقتی .

۲. مقاله پژوهشی: آینده‌پژوهی روابط ایران و افغانستان پس از ظهور مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱

نویسنده: حمیدرضا سهرابی، استادیار علوم سیاسی، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج  

۳. تحلیل سیاسی: ایران به روابط خود با طالبان رسمیت می‌بخشد

نویسنده: آرون وای. زیلن  

منتشر شده در: فصلنامه روابط خارجی، دانشگاه خوارزمی، تهران  

—    —    —    —

نویسنده و گردآورنده: خلیل الله فائز تیموری 

فعال مدنی و پژوهشگر حقوق بشر.

 

 

03 نوامبر
۳دیدگاه

دوبیتی ها

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۱۲ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۳ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

دوبیتی ها

اگـر با شـیـم  در ایـن  دنیا هزار سال

به آخرجـای مـان ، درقـهـرگـوراست

 چـه بهـتــرتـا که با اعـمـــال نـیـکـو

شویم راهی عقبی، چون سوال است 

 ……..

خزان رفت  و دلم  دریای خـون است

ب ملکم فقر وفاقه ، بیحدفـزون است

خـداونـدا!  رسـانی روزی  کـه بـیـنـم

ستمگاران همه در خاک وخون است

……..

بتـاب ای  مه  امشب  به افغـان ستان

 که  از مـاســت آنـجـــا روح و روان 

زجــور زمـان ، نمـودیـم تـرک وطـن

الهـی! رسانی خصم خاکم ، به نیران

……..

من  نگویم  که  ز  بند  آزادم   کنید

خواهم  رها ،   ز ظلم  شدادم  کنید

حالِ  من  دور از وطن بس  ناگوار

نوکران غیر نابود ، خوشحام  کنید

……..

ای خدا!  این  بنده ات   عاقل  نما

باقـ ی عـمرش  بخـود   مـایل  نما

مرانش  این  حـقیـر ،  از درِ  خود

 کـشـتی بشکسته اش ، ساحل نما

……..

ای قـادر تـوانـا  و بی مثـل  جـهـان

وی سرورِسروران و دانای جهـان

از شـاه رگِ گردنـم  بمـن نزدیکی

دورم زخودت مران، مولای جهان

……..

  دردوری مـادرم  نـدارم جــزغـم

 نباشد راحتم ، هـیچگاهـی جزغـم

 از یـاد جــوانـی و دامــان  وطـن

غم ها فـزون شـده،نـدارم جـزغـم

……..

 شــده آلام مــا ، نـــا ســور یـــا رب

هـمـه ثـروت زمــلکم، چـور یـا رب

زمستان پیشروست از لطف خاصت

نمــائـی دشـمـنــا ن درگــور یــا رب

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۳ نوامبر ۲۰۲۵

سیدنی – آسترالیا

02 نوامبر
۳دیدگاه

در طلب یا ر

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  مؤرخ ۱۱ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 با الهام از غزل زیبای حضرت لسان الغیب

خواجه حافظ شیرازی

با این مطلع

گل در بر ومی در کف و معشوق بکام است

 سلطانِ   جهانم  به  چنین  روز  غلام است

در طلب یا ر

عشقی که دلم خواست، همه کام‌ به‌ کام است

چون مطرب و معشوقه و می، بر سرِ جام است  

دل در طرب  و  دیده ،  پُر  از  اشکِ  نشاط است 

 جان   در    طلب   یا ر  ،  گرفتارِ    مرام     است  

مخمورِ   نگاهش   شده‌ام   ،   مستِ   حضوری

کز زلفِ  پریشانِ  وی‌ام  ، شام‌  به ‌ شام  است

هر پرده‌ی    سازِ   دلِ  من ،   نغمه‌ ی  او   شد

آن عشق، چه نغز ، با   دلِ  دیوانه  خرام است

گر   شعله    فتد   در    دلِ   عالم    ز   نگاهش

بی  داغِ  رُخش  ، آتشِ   ما   نیز   حرام   است

خواهی   که  بدانی   چه   خبر   با   دلِ   تنها؟

هر بیتِ من  از نامِ  تو  ، سرشار   پیام   است

با مهر و   وفایش  ، شده   دل   سخت  گرفتار

 در   بندِ    محبت    بشیر   لایقِ    دام    است 

بشیر احمد شیرین سخن

 

 

02 نوامبر
۱ دیدگاه

چشمان تو

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  مؤرخ ۱۱ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

چشمان تو
——
جشمان تو،
آیینه‌ی تماشای جمال من‌ اند
و لبخندم
آری، لبخندم !
کرانه نمی‌شناسد در حضور تو
شکیبایی،
جاده‌ی جاودان عشق است،
و من،
در پیوند نامتناهی‌با تو،
چنان در بافت هستی تنیده‌ام،
که گویی
خدا را در آفرینش
از ذکر خویش باز
داشته‌ام
که تو منی یا من « تو » .
میترا وصال
۲۸ اکتوبر ۲۰۲۵ 
لندن

02 نوامبر
۳دیدگاه

در سوگ رحلت استاد حاج عتیق الله بیقرار

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  مؤرخ ۱۱ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در سوگ رحلت استاد

حاج عتیق الله بیقرار

نمیدانم در جان و جهانم چه دردی خلیده است از رحلت استاد عتیق‌الله بیقرار که سیل اشک از دیدگانم باز نمی‌ ایستد. 

هیچگاه در عمرم چنین نگریسته بودم. 

با آنکه نیک میدانم هر چه هست و نیست از جانب پروردگار عالمیان است و بر ماست که تسلیم و شکرگزار باشیم، 

 اما دل را چه توان صبر است آنگاه که بهار وجودی چون او از باغ هستی رخت بر می‌ چیند.

من با آن مرحوم مغفور پیوند خونی نداشتم، لیک رشته‌ ی معنوی‌ مان و دوستی دیرینه‌ ی پدر بزرگوار ایشان با پدرم شیر احمد یاور کنگورچی و پاسداری آن مرد الهی از آن محبت هفتاد ساله ما را چنان درهم آمیخته بود که گویی از یک گوهر و یک خون بودیم.

او مردی بود از تبار طهارت و صفا، نماز و روزه‌ اش در هیچ حال از وی جدا نمی شد در سخت‌ ترین احوال، قامت در محراب می‌ بست و پیشانی بر خاک عبودیت می‌سایید. 

رفیق بود، عیار بود، جوانمرد به معنی راستین کلمه. افغانستان و خاک مرد خیز کابل‌ زمین و چهاردهی زمین با رفتن او، آخرین کاکه و عیار خود را از دست داد.

خرابات و مناجات را در یک جان جمع داشت. 

با آنکه دنیا از او هیچ دریغ نداشت، چنان زاهدانه و فقیرانه زیست که گویی بر خوان درویشان نشسته بود. 

حافظ صد ها آیه از کلام‌ الله مجید و احادیث رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم بود، و سینه‌ اش گنجینه‌ ی هزاران بیت از اشعار بزرگان ادب فارسی بود.

بیقرار صاحب خود گفته بود که در ماه ثور سال ۱۳۳۲ خورشیدی در کابل زاده شده است. او از فارغان لیسه‌ ی عالی استقلال و از شاگردان ممتاز، اما طناز و شوخ‌طبع بود. 

از ارادتمندان راستین بزرگان کابل‌ زمین چون شایق جمال، غلام محمد وفا، صوفی غلام نبی عشقری، استاد محمد حسین سرآهنگ، استاد رحیم‌بخش، سرور دهقان کابلی و ده‌ ها شخصیت دیگر بود.

در گفتار و کردار، پاکدل و بی‌ کینه بود. 

هر سخن را با بیتی از شعرا زینت می‌داد. 

دل در گرو گل و گیاه داشت و از جمله‌ ی سرداران گل‌ پروران روزگار بود.

پس از آنکه پدرم شیر احمد یاور کنگورچی در سال ۱۳۹۴ خورشیدی از جهان رفت، او از اندک‌ شمار دوستان وفادار و هم‌ صحبتان پدرم بود که بی‌وقفه از من و خانواده‌ام احوال می‌گرفت. 

در حقیقت، بیقرار صاحب برای ما چون فرزند بزرگ خانواده بود. 

انسانی که پاس حرمت و نمکدان را تا واپسین دم زندگی با کمال عزت و احترام نگاه داشت.

هجده ساعت پیش از رحلتش به دیدار ما آمد. 

روزی کامل را در کنار هم نشستیم و گفت‌وگو کردیم. 

پس از صرف طعام، برخلاف معمول از جای برخاست، چند ظرف را از دسترخوان گرفت و به آشپزخانه برد، دستان مادرم را بوسید و گفت

«مادر، زحمت‌ هایت را ببخش. من نوکرت هستم، خاک پایت هستم. عمری از دستان تو نان خورده‌ ام، مرا ببخش.»

به اتاق بازگشت، قلم بر گرفت و بر صفحه‌ ای نوشت:

 

در    بهار    زندگانی      یا     خزان

زندگی  روزی  به   پایان   می‌رسد

ای خوشا آن‌ کس که در دیر خراب

لحظه‌ ای  در  بزم  یاران  می‌رسد

 

آنگاه نام مرا نوشت و گفت:

«امپراطور دلها، عزیز و مهربان من این را یادگار نوشتم.»

 

گفتم: «از برای خدا، این چه سخن است کاکا؟»

تبسمی کرد و گفت: «خوب، زندگی همین است دیگه منم اکنون در خزان زندگی‌ ام ایستاده‌ ام. 

گفت‌: یادت نرود، من فرزندی ندارم. 

در دعا هایت مرا فراموش نکنی. من مطمئنم که تو دعای پدر و مادر را کامل با خود داری، و دعای بسیاری از بندگان خدا را با اخلاق نیکت به دست آورده‌ای. دلم از تو آسوده است.»

و این بود شمه‌ ای از خاطرات آن مرد بزرگ، آن یار دیرینه، آن عیار تکرار ناشدنی.

روح پاک و پر فتوحش در جوار رحمت حق شاد باد و یاد نازنینش هماره گرامی.

علت مرگ شان حمله قلبی بود.😥

با مهر و اندوه ِ فراوان

احمد محمود امپراطور

شامگاه پاییزی ۱۴۰۴ خورشیدی 

کابل – افغانستان

 

01 نوامبر
۳دیدگاه

ضرب صفر

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

ضرب صفر

الف ۱۱۷

 ای که خالی کردی از احساس  ایام مرا

 رو   دگر  بر لب  نیاور  هیچ  هم  نام مرا

 من دگر آن  شاعر  والا   کلامت  نیستم

 روی  دیوار  دلت  زن   لوح    ناکام   مرا

 وای بر تو این چنین قلبی ز دستت رفت رفت

 خود جدا  کردی ز راه خویشتن گام مرا

 خام بودم پخته ام  کردی مگر بگذاشتی

در   میان   کوره  آن   خاکستر  خام مرا

 تحفه ای   بودم   که  رد  کردی  و  دور

 انداختی صفر آوردی و دادی ضرب الهام مرا

 تشنه ات مانم دگر هر  چند  گویی تشنه ام

خود تهی کردی ز آب همدلی جام مرا .

شکیبا شمیم (رستمی)

01 نوامبر
۱ دیدگاه

برگِ زرد

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

برگِ زرد

 زندگی  یعنی  تو  و  لبخندِ تو

عشق   یعنی  تا  ابد  پاپندِ تو

معنی صِدق و صفا و همدلی

در  وفاداری  و  در سوگندِ تو

 در    بهارِ     آرزویم    بشگفد

 غنچه  های تازه  با لبخندِ تو

 سرگذارم من به روی شانه ات

 شادام از عهدِ تو و پیوندِ تو

 مرغِ دل بنگر چه آسان شد اسیر

 عاشقانه  تا  ابد  در  بندِ تو

 می رسد پاییز و فصلِ عاشقی

 برگی زردام ،عاشق ام مانندِ تو

 مریم نوروززاده هروی

 نوزدهم سپتامبر ۲۰۲۵

 از مجموعهُ”پاییز”

 هلند

01 نوامبر
۳دیدگاه

مدارا

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

مدارا

در این زمین ویران دل ها چو سنگ خارا

در این  زمان  بى جان  تن  ها امیر ما را

در بند  جاه و  مکنت در قید  مال و ثروت

غافل ز نور حکمت سرگشته بى شمارا

خوبان خوش کلامند در بند بى سوادان

یا  از   سر   تکلف    یا    اینکه    اختیارا

مستان ز جام  قدرت در مسند ریاست

سرزنده خوش چه دولت اى نوش جان شما را

عصیان ز حد برون شد چون جام مى که لبریز

“ساقى بشارتى ده” عصیانگر قضا را

“آسایش دو گیتى” گویا فسانه گشته

اى حافظ خوش الحان “معذور دار مارا”

آسایشت هم اکنون گویا  فقط همین است

با حاکمان  تملق ، با  ظالمان “مدارا”

هر گونه است  ممکن  قدرت بگیر و آنگه

با ناتوان قساوت، بر گرده ها سوارا

آسایش دو گیتى  اینک خلاف  میلت

با دوستان  مدارا ، با دشمنان مدارا

شیبا رحیمی

 

 

01 نوامبر
۱ دیدگاه

سفرهِ دل

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

سفرهِ دل

تنگِ   بغلت   عجب    سخایی   دارد

با ناز  و ادا چه  خوش   نمایی  دارد

هردم دهم‌ات  گرم به  آغوش فشار

عطر بدنت چه  خوش  صفایی دارد

لعل   لب   من  اگر  مکیدن   خواهد

لب های  تو  عادت  به  گدایی دارد

یک شب تو بیایی به سر سفره دل

خوانِ  بدنم  چه   هم   وفایی  دارد

حالِ که تو در شهر دلم  رخنه کدی

احساس تو بینم  چه  هوایی  دارد

گر  حاجت   ” عالیه ”  ن گردید  روا

خیر است مگر دل هم خدایی دارد

✍عالیه میوند 

۶ سپتامبر ۲۰۲۵

 

01 نوامبر
۳دیدگاه

نی لبک

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

نی لبک

ناله ی نی لبک

چه حزین بود

و چه شفاف

تنم می لرزید

چون موج های خروشنده

در رودخانه ی عشق

و آن صدای من بود

که با درد ترا صدا می زد

و در باور هاش

هنوز ترا می سرود

و هنوز ترا می نواخت

و هنوز ترا می دمید

در هستی اش

در دامان دره های سبز

پر صدا

پر صدا

پر صدا

هما طرزی

نیویورک

۱۲ جنوری ۲۰۲۵

 

 

Ney Labak

 

The moan of Ney Labak

How sad

And how clear

My body trembled

Like the roaring waves

In the river of love

And that was my voice

That called you with pain

And in its beliefs

Still sang you

And still played you

And still blew you

In its existence

In the lap of green valleys

Loud

Loud

Loud

Homa Tarzi

New York

۱۲ January 2025

 

 

 

01 نوامبر
۳دیدگاه

پیروزی و مهر

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

پیروزی و مهر

شکوفه  داد پیروزی  ، به باغ ملت  ما ای جان

طلوع امید و شادی شد،در این ایام ما ای جان

سپیدروزان میهن ما، به  عشق و غیرت و هنر

نگین پیروزی بستند،بر این  انگشتر ما ای جان

دو گل به شوق و همت  کاشتند در زمین بازی

که یک گل از حریف،شد در پاسخ، آن کمتر ما ای جان

هنرنمایی این جوانان ، چو  آینه‌ای ز پاکی بود

صفای دوستی نمایان ،ز سربلندی ما ای جان

زمین ورزش، باغی شد ز جنس مهر و برادری

که شد بلند آوازه‌اش،در همه شهر و دیارها ای جان

بهار وحدت و صمیمیت، از این مسابقه شکفت

نسیم آن کند خوشبو ، همه روزگار ها ای جان

قوی شد از وفا و همبستگی ، پایه ‌های وطن

درخشید از هنر، نام بلند  این  تیم  ما ای جان

همیشه  باد  پیروز  و  سر فراز  ،  تیم ملت ما

همیشه باد مهر و دوستی،میان  ما و شما ای جان

فائز از این شکوفه ‌های امید، سرود ها سرود

که ماندگار باد این لحظات ناب و نادرها ای جان

خلیل الله فائز تیموری

 

 

 

 

 

30 اکتبر
۳دیدگاه

هزاران سال دیگر عشق بی مضمون نمی ماند

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ ۸ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۳۰ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

در این عالم به جز آن خالق بی چون نمی ماند 

دگر هر چیز  فانی  می شود گردون  نمی ماند 

نه شاخ   کبر استبداد   و نه  مظلوم   غم دیده 

یکایک  از    مکافات    عمل   بیرون   نمی  ماند 

به چندین بار  در   آیینه ای   عالم   خودم دیدم

به زور و  زر اگر قارون  شوی  قارون نمی ماند

به سال و ماه هستی گر تماشا کردی میدانی

که سال و ماه هستی کم شود افزون نمی ماند

قدم فهمیدم نهی در کوچه‌   های   عمر نا پایا

به این گردن   فرازی قامت  موزون  نمی ماند 

همه فریاد  ها  روزی   شود   الحان   داوودی 

دلی   بشکستگان  و   دیده پرخون  نمی ماند

بیاید   ابرو  و   باران   و   برد   آلودگی   ها را

زمانه درد های  مهلک و   طاعون   نمی ماند 

فروشد در  جوانی   ناز خود   بر  قیمت جانان

خزان پیری اید  نخره   و   افسون    نمی ماند 

به کار نیک   و دست  خیر و گفتار نیکو خو کن

به کاخ و کوخ هستی خاله و خاتون نمی ماند

در این گلشن سرای خفته در آتش یقینم شد

ز تیغ مرگ موجودی جهان  مصئون  نمی ماند

هزاران همچو محمود دیگر شعر و سخن گوید

هزاران سال دیگر عشق بی مضمون نمی ماند 

سه شنبه ۱۴۰۴/۸/۶ هجری خورشیدی 

۲۸ اکتنوبر ۲۰۲۵ 

احمد محمود امپراطور

30 اکتبر
۴دیدگاه

پیمان

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ ۸ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۳۰ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

پیمان

هنوزآن جاطراتِ  غصه  پرداز

 بودچون بارمحنت هابدوشم

 طنین  گام هایت   گاه  رفتن

 چو  آواز   اجل    آید  بگوشم

به رفتی ازبرم  ای  یار دیرین

 وفاوعهدوپیمان را شکستی

 چه دیدی ازمنِ بیچاره ی زار

 که تار مهروالفت را گسستی

 کنون تنهای تنها درشب هجر

 درون کلبه ای تاروسیا هی

 نه همراز بوداینجانه سازی

 نه شمعی نه گلی نه نورماهی

 نه خواب آیدبه چشمانم دریغا

 که تادرخواب دیدار  تو بینم

همین باشد مرا از   آرزو ها

 که در خواب خوشی باتونشینم

عبدلقیوم « لبیب

 از مجموعه غوغای دل

 ثور ۱۳۵۴

30 اکتبر
۱ دیدگاه

زنگ خطر

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ ۸عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۳۰ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 زنگ خطر

 مرغ   شکسته  بالیم ما را سحر نباشد

‎از علم و درس و تعلیم هرگز خبر نباشد

 ‎فریاد  دختران   را با جان  و دل شنیدم

گویند و درس  و‌  مکتب  بار دیگر نباشد

‎ ‎بگرفته  این سعادت  چون آب زندگانی

‎تدریس   و  دانش   زن   زیر نظر نباشد

بی حاصل است بر ما هر  حاصلی که داریم

هر روز  گشته  بدتر  روز   بهتر   نباشد

‎ ‎آواز شان به گوش اهل جهان رسیده

تا در میان  میهن  این   زور و زر نباشد

تا کی  شود  روزی  یا رب  حکیم   دانا

تا آنکه درس بخوانیم زنگ خطر نباشد

روزی رسد که بینی اندر سرای دانش

‎دیگر که جای  پای  هر  رهگذر  نباشد

‎ ‎طیبه  باش  و خرم  اقرار  می کنندم

روز   قلم   سر آید    روز   تبر   نباشد 

 طیبه احسان حیدری

سیدنی – آسترالیا

 

 

29 اکتبر
۳دیدگاه

یارانِ قدیمی

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  مؤرخ ۷ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

یارانِ قدیمی

قدیما   یار  مایل   بر  طرب بود 

شرابش قطرهٔ اشکِ عنب بود

  گهی با  نغمهٔ  چنگ و ربابش 

چو بُلبُل نغمه‌هایش دو ضَرب بود  

 نسیمِ زلف او چون عطرِ گلشن 

به جانم  موج  دریای  ادب بود  

 دو چشمِ مستِ او اندر خیابان

  بجایِ نورِ مهتاب برقِ شب بود  

 همان گل‌خنده‌ های نرم و نازش 

 عجب اندر عجب اندر عجب بود

   مرا از جامِ لب سیراب می‌کرد 

 اصالت داشت وخود عالی نسب بود

 به دامن می فشاند از شوق، گل‌ را 

 چوزیبا اهلِ اَشواق وطرب بود

 به یادِ روی او هستم فدایی 

 نگاهش شعلهٔ سوز ولَهَب بود

 بشیر با عشقِ یارانِ قدیمی 

 میان جمله یاران مُنتخب بود

 بشیر احمد شیرین سخن

29 اکتبر
۱ دیدگاه

فریاد از دیار درد

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  مؤرخ ۷ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

فریاد از دیار درد

در میان ابر سیاه ، آه که در دشت جنون 

 باد  خزان  می‌وزد ،  بر  شاخسار آرزون

برگِ امید ز  ریشه کنده  شد از باغ وطن

شهر به ماتم نشست،ای دل مسکین مبین

آن قبیله‌های   مختلف ،  زیر تیغ ستمند

کرده  است  طایفه‌ گر ،ملتِ  ما  را نژند

هست بلوچ و هزاره، تاجیک و پشتون زار

در غم مشترک اینان،گشته دلها چو نگار

زن شده در بندِ تاریک، چه درس و چه کار

بر در  مکتب  بسته ،قفلِ  غم و آه و زار

چهره‌های فرهیخته،پشت میله‌های سرد

شد نفس‌ها حبس،در هوای آزادی فرد

فعالِ مدنی اگر گوید سخن، مُرده‌ام است

حقوقِ بشر چه بود؟ اینجا گناهِ بزرگ است

زندانی است صدایشان،در دهان چَپَه‌ها

خون شده قانون و حق ،در کف ستمگه‌ها

سپاهیان دیروز، که کشته شدند از کین

خونشان چکید از آن دشنه‌های بی‌رحم این

در دیارِغربت و وطن، بی‌کسی و بی‌نام

کرده است طالبِ سنگدل،  شان ناکام

از هر سوایی، فغان  از  دلِ  مردم بلند

کز ستمِ این گروه، نیست به جز درد و پند

ویران شده است دیار،دل شده غمگین و تنگ

بر در و دیوار،نوشته شده با خون بر سنگ

ای فلک از داد  برخیز و ببین این بیداد

کز نفس‌های مردم ،آید این آه و فریاد

  بگشای چشم و ببین، ای جهان ، این تیرگی

می‌سراید «فائز» از درد، این قصیده را

تا بماند در دل تاریخ،این پژواک فغان

باشد از مظلومان افغان،صدای رسا

تا شود ظلمتِ طالب، به سزای نابود

خلیل الله فائز تیموری 

۶ عقرب ۱۴۰۴ خورشیدی

29 اکتبر
۳دیدگاه

ماه کنعان !

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  مؤرخ ۷ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

ماه کنعان !

مست و رقصان، از حریم آبشاران آمدی

چون زلال اب، روشن  مثل  باران امدی

سرکشی چون ابرهای مهرگان ازهرکجا

درخزان بشکــفـتـه وپیک بهاران آمــدی

میرسی چون مهر هرصبحی کنار پنجره

بازآ ، چون دی که با عطر گلستان آمدی

می سرایی نغمۀ عشق دل انگـیز ونشاط

ازکدامین بـزم عشق وخوشسرایان آمدی

باستــاره نسبتی داری درخشـانی چومـاه

یاکه از شهــر فروغ وجلوه داران امـدی

می بری دلها بـه اوج آسمان و کهکشان

ازبــرای بــردن دل های خوبـان آ مـدی

می نمودند وصف توگلها به اهل بوستان

کزازل با صورت چون مـاه کنعان آمدی

رنگ می بارد”عزیزه” بردرختان خزان

خوب شد سیری به باغ وبرگریزان آمدی

عزیزه عنایت 

۲۸ اکتوبر ۲۰۲۵ 

هالند

29 اکتبر
۲دیدگاه

شوخ شهرآشوب

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  مؤرخ ۷ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شوخ شهرآشوب

دیگران  را  آرزو  ، تنها  بهشتی  بودن است

آروزی من به آغوشت فقط جان دادن است

هر کسی  یک آرزو  دارد درین دنیایی  دون

آرزوی من به دوری نرگست چرخیدن است

نازنینا  خنده  کن  تا  جان  به  تن  باشد مرا

چون نفسها بسته در آن لحظهٔ خندیدن است

من شدم هم کیش  با  فرهاد  لیکن عاقبت

او فقط یک کو کند و کار من جان کندن است

کی توانم بی تو  حتی یک نفس بیرون کنم

شرمست از زیر تیغت جان سلامت بردن است

صبح محشر گر سرم بر دارم از خشتِ لحد

در تکاپوی  تو  باشم  ، آرزویم  دیدن  است

شرط عاشق بودنم، آن است امیدم همان

قبل مردن دست زیبای تو را بوسیدن است

هرچه گفتم  یکطرف  این بیت آخر یکطرف

آرزوی من فقط یک لحظه با تو بودن است

نازنینا ، دلبرا ، شیرین  سخن ،  ابرو کمان

شوخ شهرآشوب من کارم تو را جان دادن است

شاعرِ دل داده اش خود  جان فدایی کرده است

کار آن ابرو کمان با چشم ، طاهر کشتن است

سیدآصف طاهری

 نیدرزاکسن-آلمان 

۲۷ اکتوبر ۲۰۲۵

 

 

27 اکتبر
۳دیدگاه

عشق را نشناختم

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۵ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۷ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

عشق را نشناختم

در   خیالاتم  وصالش  را  به  دل  می بافتم

من پذیرفتم  و  تسلیمم  که   دل  را  باختم

گرچه عمری را برایش، بگذریم سودی نکرد

خود بدستِ خویشتن  آتش به دل افراختم

عاشقی از یک طرف  لعلِ  لبش از یکطرف

من بسویش تا نفس بودم به تن بشتافتم 

مرغ دل هرشب بکویش چون پرِ پروانه شد

در هوایش تا سحر هر شب جگر بگداختم

چون پرستو آشیان  کردم  بکویش عاقبت

آنچنان حسرت کشیدم تا  که  دل انداختم

تا که دیدم دل خرابی می‌کند  در کوی او

دور تر  از  چشم  دلبر  آشیان  را  ساختم

گفتمش بی تو نشاید زنده گی امکان پذیر

خنده کرد و گفت جانا من  تو را نشناختم 

از زبانِ ناکسان صد طعنه ها  بر من زدند

پیر گشتم  عمر خود  را  در جوانی باختم

درد من درمان  ندارد  جز لبِ  شیرین یار

ای طبیبا  مرهمی  دل را  برایت  ساختم

حسرتا طاهر که عمرش برایت  خاک کرد

عمر خود  را خاک  کردم  عشق  را نشناختم

سیدآصف طاهری

 نیدرزاکسن-آلمان

۲۲ سپتامبر ۲۰۲۵

 

 

 

27 اکتبر
۱ دیدگاه

نخل امیدم

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۵ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۷ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

نخل امیدم

چه باشد جز گناهی من خیال  تو  مرا در سر

چنان آتش زدی بر دل که پیکر شده  خاکستر

گرفتارم به چشم خوشگوار و گرم خاموشت

چو  مرغی  بی  پرو بالت  شدم  در آرزو پرپر

رها کردی به رخسارم تو اشکِ غم و حسرت را

به کوی عاشقان رفتم به عشقت من شدم افسر

منم گم گشته‌ی رسوا روان  در وصل رویایم

که از درد فراقت تو  شدم هم  یارو هم یاور

به    باغ   آرزوهایم      نهادم     نخل    امیدم

که از سوز و نوای دل همه گل ها شود معطر

درون سینه درداست که سوزِ آن جهان سوزد

اگر گویم ز درد خویش همه افتد به چشم تر

✍عالیه میوند  

۴ سپتامبر ۲۰۲۵