۲۴ ساعت

آرشیو 'بمناسبت بهار ، سال نو و نوروز باستانی'

19 مارس
۱ دیدگاه

 نوروزکهن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  29 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 19 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

عزیزه عنایت

 نوروزکهن

 

نوروزیا روزنوفصل اول سال فلسفۀ  بسیار بزرگ وکهنی دارد، ازقــدیم الایام توسط آریائی ها به نوعی ازاشکال برگزاروتجلیل میگردیده است.  که تاکنون با وجود گذشت قرنها بخاطر این روز با شکوه درکشورهای آسیائی جشن گرفته میشود .     

  درباره نوروزدرادب فولکلورمردم افغانستان,ایران وکشورهای آسیای میانه که نو روزرا بنام اول سال جشن میگیرند نظریات  مختلف وجود دارد. عدۀ ازدانشمندان میگویند، نوروزیادگارجمشید شهریارآریانای کبیراست که هزاران سال پیش درسپیده دم تاریخ دربلخ بامی براریکــۀ فــرمانروائی نشست وآنروزرا نوروزویاروزنو نامیدند.

برخی ازایرانیان بنابرافسانه ها وادب فولکلورشان که بیان کنندۀ اعتقادات عوام الناس است نوشته اند. وقتی جمشید زمام کشوررا بدست گرفت ازمنطقۀ دماوندتا شهربابل رادریک روزپای پیاده طی کرد ازاین سبب اشراف ودرباریان او این روز را روز نو ،یا نوروز خواندندکه مصادف بود به اول فروردین و تا ختم دورۀ زمامداری وی دراول سال خورشیدی این روزرابخاطر سفرطولانی جمشیدازدماوند تا بابل با جشن و سرورتجلیل میکردند که با گذشت زمان تجلیل ازاین روزبشکل عنعنه و رسوم مردم درآمده است .

اگرچه  دربعضی اوقات این جشن هاکم رنگ جلوه کــرده است ولی بآنهـم طبق عادات ازجانب مردمان بیشماری ازکشورهای مختلف که درفوق تذکرداده شد در روستاها ومحلات  تجلیل و برگزارمیگردد.

عدۀ از نویسندگان افغانستان نوشته اند ، جشن نوروزدرپامیردرقلمرووطن ما ( افغانستان)بنام (خدیرایام) یاد میگردد که بمعنی عید بزرگ است .

       درکتاب اوستا آمده است که روزیازدهم ماه خورشیدی(خیرروز)نامیده میشود زیرا آفتاب بزبان آریائی(خور)و بزبان اوستائی(خیر) آمده است .

بعضی از دانشمندان،  محل پادشاهی جمشید را درشمال افغانستان در(بخــدی) یابلخ امروز دانسته اند .

       درافغانستان نوروزدرسایر ولایات کشورتجلیل میگردد که هموطنان عزیزمان با تفاوت های کم و بیش ازاین روز استقبال نموده و مینمایند اما متاسفانه دراین سالهای اخیر به شکل رسمی  دروطن ما تجلیل نمیشود.

یکی از ویژه گیهای آن, این روز را با مراسم برافراشتن علم مبارک ( جهنده ) یاجنده بالا درشهر مزارشریف درکنارآرمگاه حضرت شاه اولیا مردم شریف وطن با شورو هلهله برپا می کردند  که افراد زیادی ازکشورهای دیگردراین مراسم اشتراک می کردند د و زایرین که برای زیارت بدرگاه شاه ولایتمآب می آیند روح اخوت وهمدلی به آنها دمیده میشودو ازبارگاه خداوند بزرگ  صلح ,صفا ومقاصد نیک مطالبه میکنند.

  ازجانب دیگرهوای خوشگواربهاربا نسیم ملایم وعطرآگین مشام دلهارا تــازه میسازدکه با آمدن بهارگلهای لاله هرطرف جلوه نمائی میکنند کــه این روزرا بنا م میله گل سرخ نیز یاد میکنند.

درکشورهای ایران, افغانستان, تاجکستان مردم زمستان های سختی راسپری میکنند وبعدازگذشت روزهای زمستان با آمدن بهارفضای هرشهروقریه حال وهوای دیگری بخود میگیردکه همه جا سبز وپرگل میشود درختان شگوفه بارمیشوند پرنده های سفرکرده دوباره به آشیان برمیگردند ابرها همچون پرقودرآسمان نیلگون جلوه نمائی میکنند ودرمی افشانند. شاعران زیادی درمورد بهارشعرهای سروده اند که اینک سروده بهاری حضرت ابوالمعانی بیدل که بیان گرفصل بهاراست خدمت خوانند گان عزیزتقدیم می گردد.

 

چشم وا کن  رنگ  اسـرار  دگـر دارد بهار

 آنچه دروهمت نگنجد جلوه گـردارد بهـار

ساعتی چون بوی  گل ازقید پیراهـن برا

 ازصلای رنگ عیش انجمن غافل مبـاش

پاره های چند بر خون  جگــر  دارد بهـار

ابر می نالــد کـزاسباب نشــاط این چمـن

هرچه دارد درفشار چشم تــر دارد بهـار

ازگل و سنبل به نظم ونثر سعــدی قانعــم

این معانی در گلستــان بیشتــر دارد بهــار

موبه مویـم حســرت زخمــت تبسم میکنــد

هرکه گــردد بسملت برمن نظردارد بـهار

 زین چمن بیدل نه سروی جست ونه شمشادرست

ازخـیـال قـــامتش دودی به ســر دارد بهـار 

 با درود

 

 

 

 

 

 

19 مارس
۴دیدگاه

 نوروز “فرخنده” 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  29 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 19 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا


«نوروز های ما “فرخنده” آشنا و داغدار هستند  

نوروز “فرخنده” 

استاد نصیر مهرین

                           

 یاد از نوروز درغربت هجرت که رنج انگیزی های شناخته شده یی را برای ملیون ها انسان با خود دارد، در دهسال پسین، نام فرخنده و جفای بزرگی را که بر او رفت نیز به یاد نویسنده ی این برگها می آورد.

روز28حوت سال1393خورشیدی(19 مارچ 2015ع)، دختری مسلمان که سر تا پایش پوشیده با لباس بود، نزد چهارزانو نشسته گانی رفت که در بیرون مسجد “شاه دوشمشیره”(1) شغل تعویذ نویسی(2) داشتند. پس از گفت وشنیدی با یک تن از آنها، اعتراض کرد که تعویذی را که می نویسی به مراجعه کننده، کمک نمیکند و مؤثر نیست. زین الدین تعویذ نویس(3) برافروخته شد و فریاد بر آورد که:

مردم بیایید که این دختر ضد دین گپ می زند و قرآن شریف را هم سوختانده است.

در زودترین فرصت، چنین شکایتی درگوش مردم مردم بیکار و رهروان نشست و بنای شور و شری را نهاد. جمعیتی به شورآمده با دست و لگد به سیلی کاری و لگد زدن آن دختر پرداختند که با سنگ وچوب ادامه یافت.

پسانتر آشکار شد که آن دختر فرخنده ی ملکزاده نام دارد، بیست وهفت ساله است و تا هنگامی که توان فریاد برآوردن داشت، می گفت:

 این آدم دروغ می گوید. من قرآن را نسوختانده ام.

 از جمعیتی که جمع شدند و یا آنانی که تازه وارد معرکه می شدند، صدایی در دفاع از او یا اینکه بگویند رحم کنید، نزنیدش، شنیده نشد. چنین خاموشی معنی دار هم سزاوار توجیه است. زیرا در چنین و قت، معترضان احتمالی نیز می ترسند که با چنان عذابی مواجه نشوند. پولیس حضور یافته در صحنه نیزکار ساز نشد. در نتیجه، فرخنده را بسیار با مشت ولگد زدند وبعد با سنگ ها بر فرق و تنش کوبیدند. بعد صدا ها بلند شد که او را بسوزانید تا عذاب دوزخ را ببیند. موتر داری پیشنهاد کرد که در پایش ریسمان ببندید که با موتر کشش کنم. بعد همان موتر را از روی پیکر بی جان او عبور دادند. بنزین آمده شد. بنزین را بر پیکرش ریختند، خون وبنزین و لحظات بعد بوی پیکر آتش گرفته کناره های “شاه دوشمشیره” را فرا گرفت. فرخنده ی مثله شده در دریای بی آب کابل می سوخت. تعدادی می خندیدند، تنی چند خاموش بودند و تعدادی هم پرسش هایی را مطرح می کردند. پاسخ این بود که این دختر کافر، قرآن شریف را سوختانده بود. از آن میان اندک کسانی از جمعیت انبوه تازه وارد، می پرسیدند که چگونه و در کجا قرآن را آتش زد. پاسخ همان بود که کافر لعین بی دین  قرآن شریف را سوختانده بود. تعدادی میگفتند، جایش در دوزخ.

اما کسی نبود که بگوید: این داوران و تعیین کننده گان جای افراد در جنت و یا دوزخ در چه سطح ومقامی هستند؟ و چرا چنین کنند؟

 … آری، صدای پای نوروز سال 1394خورشیدی را می شنیدیم، اما دو روز پیش از ورودش، آن قتل و ایجاد فضای رنج آمیز برای خانواده ی فرخنده و همه ی آنانی که خود را در چنان سوگی شریک دانستند، داغ دیگری بر داغ های نوروز نشاند. نوروزهای ما “فرخنده” آشنا و داغدار هستند. این داغ ها را لاله های خونین جگر و با تاریخ دل آزرده گی هایش بهتر می شناسد. از آن پیشینه های رنجدیده، صدایی است از آن چنگ نواز سیستانی و خونین دل که گوش های ما را به شنیدن فرا میخواند:

«با اين‌همه غم

در خانه ی دل

اندکی شادی بايد

که گاهِ نوروز است

اندکی شادی بايد، که گاهِ نوروز است.»( متن مفصل در مجموعه ی نوروز “فرخنده” انتشار یافته است)   

 

 

 

22 مارس
۱ دیدگاه

نوروز نامه

تاریخ نشر: جمعه سوم حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۲ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

 { نوروز نامه } بتأسی از ابیات زیبا و دلنشینِ

شادروان استاد خلیل الله « خلیلی »،

شاهنشاه شعر مقاومت سروده شده است

که چنین گفته بودند:

گوئید  به    نوروز   که    امسال   نیاید

در کشور  خونین   کفنان  در   نگشاید

بلبل به چمن  نغمۀ   شادی   نسراید

ما تم زده گان  را لب  پُر خنده  نشاید

نوروز نامه 

گوئید  به  نوروز که   پُر بار  بیاید

در کشور ویران  و دل  افگار بیاید

با صلح و صفا خرم و سرشار بیاید

امسال   بیاید  رهی    هموار   بیاید

با  مردم  آزاده  و   غمخوار   بیاید

ای  وای  وطندار ،   وطندار  بیاید

گلها به  چمن نو گل  آزاد  برآرا ند

رنگینه جبین گوش بآن میر شکارا ند

صد شوق بدل دسته بگل صید هزارا ند

خندان و گل افشان چو مشتاق بهاراند

گوئید   به  نوروز  شب  تار  بیاید

در جشن عروسِ گل بی خار  بیاید

از بهر تو دل، تنگ شده استاد خلیلی

در زادگه ات، جنگ شده استاد خلیلی

با خون، وطن رنگ شده استاد خلیلی

گویا دل ما ،  سنگ شده استاد خلیلی

دیگر مگو نوروز که امسال  نیاید

امسال   بیاید   بی    انتحار  بیاید

افسوس که برباد برفت  خون شهیدان

از یاد برفت خاطره  و یاد عزیزان

این غم بخدا کهنه ردائیست بصد جان

کس نیست که پاکت سرشک از دیدۀ گریان

گوئید به  نوروز  وفا   دار   بیاید

بی   دغدغۀ   دشمن   غدار   بیاید

گویند که نوروز شده  باز به سامان

در کشور افغان شده این روز گلستان

در بسترِ بوستان جهان نور نمایان

رقصان و غزلخوان و دلاراست جوانان

گوئید به نوروز، گل  رخسار  بیاید

در کلبۀ   آواره   به    دیدار   بیاید

بیند که نوروز چسان جلوه  نما شد

در کشورخونین کفنان  شور بپا شد

زنجیر شکستند چنان هلهله ها شد

آن دشمن دیرینه بصد  روی ریا شد

گوئید  به  نوروز که     بیدار  بیاید

در کشور  غمدیده   و  غمدار  بیاید

آئین کهن بار تو نوروز ، بجا هست

صد قرن گذشت شوکت این روز بجا هست

رخسار گل و نسترن  افروز بجا هست

شادی بدل و خنده بلب ، سوز بجا هست

گوئی د به  نوروز  که   ناچار بیاید

تا   باز  برین  گلشن  و   گلزار بیاید

بلبل به چمن ناله  کند  از غم هر گل

با بال هوس پرزده زین باغ بساحل

صیاد جفا پیشه بخون   بسته مرا دل

پژمرد گلِ و نسترن   و  دامنِ سنبل

گوئید   به  نوروز  فرح   بار  بیاید

پُر سبزه و گل  ها و   چمنزار بیاید

من زنده به هجران وطن سوختنِ من

آواره شده  مردۀ  من   از  وطن من

آیا که کند قبر و کی  دوزد کفن من

بر دوش کشند  بی وطنان جسم و تن من

گوئید به  نوروز   که  غمدار  بیاید

با   دامن   سبزینه   عزا دار  بیاید

نوروز  بیاید  به   سر قبر و مزارم

آرد   ز  شمیمِ    وطنم   بوی  دیارم

دارم بخدا عشق   وطن زار و نزارم

زرغون تو مگو  زان المِ دوریِ یارم

گوئید به نوروز که  صد  بار بیاید

در  کلبۀ  این   شاعرِ ،  بیمار بیاید

تجدید مطلع { نوروز در زمستان }

نوروز شده شاخۀ  گل برفِ بهار است

یخ بست همه باغ و چمن ژاله قطار است

باور نکنی نکه  بگویند  بهار است

نارویژ بوّد قطب شمال چون شب تار است

خاموشی سرسخت باین بلبل زار است

ای وای وطن !   زندگیِ ما چه ادبار است

از شوق بهار روز شماریم و همه شب

شش ماه  زمستانِ  ثقیل  و دلِ  پُر تعب

دلگیر وفراگیر هوا چون دل این شب

بیمار شود   هرکه  به  پائیز  کند  تب

آن جسم شود  خسته و بسیار گزد لب

ای وای بدیدار وطن روز شمار است

گلها  همه  رنگین  ولی  بوی  ندارند

سرها همه پُر مغز ولی  خوی ندارند

چون برف سپید است و سیاه موی ندارند

عشقِ به دل و نور برخ روی ندارند

گلهای  طبیعی  به لبِ  جوی   ندارند

ای وای وطندار ! مگو این چه دیار است

این رسم غریبی بخد ا مایۀ درد است

فرهنگ و زبان سخت غریب و همه سرد است

زن ها همه بی ستر و حیا در پی مرد است

وحشت بوّد این غرب و تمدن همه لرد است

یک چهرۀ پُر نور  نبینی  رخِ زرد است

گوئید به نوروز بهار اینجا چه کار است

زندانِ غم است  بر دلِ  ما  شهر ستوده

ده سال  شده زین  قفسِ سرد و فسرده

گویی   بخدا  مردم  آن   یکسره  مُرده

تاریخ بمن زد رقم  این شهر که فورده

چون  در  قفسِ  تنگ  طلا غم   فزوده

ای وای وطن حامیِ  دلسوز بکار است

همسایۀ   ما  سخت  تنفر  کند  از  آن

سر سیاه وغریبیم ، به ادیان  مسلمان

دانند  که   ما   پیروِ   ایمان  به  قرآن

مسجد بوّد آن منشأ  طاعت  به  یزدان

دانند که من حامیِ  اسلام  و  مسلمان

گویند تروریست بوّد ، منبع نار است

زرغون تو مخور غم که خدا وعده بکرده

دنیا همه سود است به کافر که ستوده

آنکس که  بجز  بهر خدا  رنج  ببرده

فردوسِ برین جای بدارند که  نمُرده

اجریست بآن مسجد و  تعمیر  فزوده

این سنت فرخندۀ آن  شهسوار است .

حاجی محمد ابراهیم زرغون

ناروی

22 مارس
۳دیدگاه

نوروز آبی

تاریخ نشر: جمعه سوم حمل (فروردین) 1403 خورشیدی – 22 مارس 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

نوروز آبی

آبی چشمان  تو

آن دو پیامبر آسمانی

آن دو رسول عشق و امیدواری

که هر لحظه صمیمیت و صداقت را برام دیکلمه میکنند

ودر آغوش پر مهر

بهار را به ارمغان آورده

وزنده بودن را

و در باغ دلم هزاران برگه ی تازه ی را کاشته

آبی چشمان  تو

آن آبی ی بزرگ

که عشق را درخشان تر

و زیستن را جاودانه تر

و ستایش را بی گمان ترنموده

و مرا در آغوشش چون خدای عشق مهمان داشته

آبی چشمان تو

تابنده ترین پیام خداییست

که زیبا ترین آیه ها را

در سوره های عشق کاشته

و در تلاوت شب های انتظار

نوید مهر را در دنیام رها ساخته

و در حدیث عشق شور دیگری روا داشته

آبی چشمان تو

آن مژدگانی بهاری

که در سرزمین خشک خزانی ام

آتش سرودن را کاشته

و در آغوشم ستارگان آسمانی

ومهرورزیدن را بر افراشته

و در آسمانم خورشید را به خنده واداشته

آبی چشمان تو

اقیانوسیست بیکران

که در موج هاش در رقصم

و در کرانه هاش حمام آفتاب می گیرم

و در زلالش می لغزم

و در تلاطمش خود را از یاد می برم

آبی چشمان تو

در خنده ی خورشید شریک

و در خفتن ماه در پرواز

و در چشمک ستارگان همنواست

که آسمانم را چون هزاران بهار رنگین تر نموده

و ابر های غم را به دور ها فرستاده

و در گوشه های خانه ام لاله ها ی عشق را کاشته

آبی چشمان تو

همان شق القمر عشق است

که در خانه ی دلم پر صداست

ودر جاری آبی اش

تکرار زیستن و روییدن را می بینم

و وقتی می خندی

چشمانت زیبا تر از (نوروز) منست

آری آبی چشمان تو

تنم را چون درخت بهاری شگوفه باران کرده

که هر لحظه

پیام خداوند را زمزمه می کند

و من می ستایم ترا

و من می ستایم ترا

و من می ستایم ترا

ای تازه ترین نوروزم!

قدمت در خانه ای دلم مبارک باد!

هما طرزی

نیویورک

15 مارچ 2024

21 مارس
۳دیدگاه

ارمغانِ بهار

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

ارمغانِ بهار

هر بهار   با  خود  هزاران  ارمغان  می آورد

در دمن صد لاله  در کوه  ارغوان   می آورد 

از برای مرحمت   بهر زمین از     بهر زرع

آب را   از   ابر.  های    آسمان   می   اورد

چون دم  عیسی  طبیعت  را  ببخشد عمر نو 

زنده گانی را   دو   باره بر  جهان می اورد 

می‌دهد امر شگوفایی   به گلهای های چمن

عندلیبان.  را  بوصفش  در  زبان می اورد

می کند  مشاطه   گی   با دست  اعجاز هنر

یعنی  تصویری ز باغ های جنان  می اورد 

آنقدر    تاثیر    دارد  بر  ظفر   فصل بهار

 کز تنور طبع  او شعر  و  بیان  می اورد 

نذیر احمد ظفر

دوم حمل (فروردین) 1403 خورشیدی

21 مارس
۱ دیدگاه

بهــــــا ریــــــه

تاریخ نشر: پنجشنبه 2 حمل (فروردین) 1403 خورشیدی – 21 مارس 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا 

بهــــــا ریــــــه 

آ مــد بـهـــا رو کـشــورمــا، زا ن خـبـــر نـشــد

گــل هــا بـخـا ک رفـتـه و بـیـــرون د گــرنـشــد

بلـبـل که د یـد، وضع چـمـن را چـنـیـن خــرا ب

بــا کـــرگــس وکـــلاغ، د گــرهـمـســفـــرنـشــد

ا زجـنـگ خـا نـه ســوزو زجـورســتـمـگـــرا ن

ا فـغـا نْسِتـا ن خـرا ب وبـرآ ن یـک نـظــرنـشـد

ا زبـس رسـیـده ظـلـم وجـِنـا یـت، به ا وج خــود

یک فــرد با زگــشتـه به وطــن، مُـسـتـَقـَـرنـشــد

هــرکـس به پُــرنـمــودن، جـِیـبـش کـنــد تـلا ش

یـک وا لی و وزیـــرو رئـیــس، دا د گـــرنـشــد

آ ن جــا نـی بـزرگ و شـــریکـــا ن، جـــرم ا و

د رمـلــک مــا زقـَـتــل و قِـتــا ل، بـرحـذرنـشــد

گــرگــا ن بــی حَـمِـیـّـت وسَــفـّـا ک، جــا مـعــه

کـشـتـنـد صـد هـــزا روکـسی، نـوحـه گــرنـشــد

هـــررهـبـــری بـخــا طــرخـود، سعی مـیـکـنــد

یــک قــا ئــدی ز راه خــــدا، جـلـــوه گــرنـشــد

بـرقـلــب هـمـچـو ســنگ تـفـنگ دا ر، بی خــدا

ا شـــکِ یـتــیــــم وآهِ  زنــی، کـــا رگــــر نـشــد

ا ی د ل زهـجــرویـا د وطــن، نــا لــه مـیـکــنی

عـمــریـست حـا صلـت، بجــزا زدرد ســرنـشــد

خــوا هم بـه عَـجـــزا زد رخــلا ق، بـی نـیـــا ز

تـا نـخـــل د شــمـنــــا ن وطـــن، بـــا رورنـشــد

چــون حـیــدری شَــنـیـد، زخــونــریـزی وطــن

بـرگـود را یـن بهـا ر، چـسا ن خـون جگـرنـشـد

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

22 مارس 2004 میلادی

دوم حمل 1383 خورشیدی

سدنی – آسترالیا

 

20 مارس
۴دیدگاه

لاله گونِ عشق

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

لاله گونِ عشق

تبـــریک بـاد ســـال نو و، نوبهار تان 

پاینـده باد در همـــه وقت روزگار تان

دیگر فــراق قصه ای دیروز تان شود 

از دور هــــــــای دور بیــاید نگار تان 

یک دستان به جام میءلاله گون عشق

دست دیگر همیشـه به گیسوی یار تان

صلح و، وفاق و دوستی یابید مستدام

تا کهکشـــان عشق رســــد افتخار تان

در شاخسار گلشن اندیشـــه های نیک

چهچه زند بلبــــل و قمری و سار تان

درد و بلا وغصه ای تان دور باد دور

لطف عمیــم حق بشود ســایه دار تان

هر دم برایتان برسد خوش ترین پیـام

این است آرزوی منــی همــــدیار تان

با دست خالی ســـوی عزیزان نیامدم

محمود کرد تحفه ای خود را نثار تان

احمد محمود امپراطور

اول حمل (فروردین) 1403 خورشیدی

کابل – افغانستان 

20 مارس
۱ دیدگاه

نوروز خجسته باد !

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

نوروز خجسته باد! 

  نو روز  و نو  بهار و خزانت  خجسته  باد 

چنگ   اجل   ز  دامن  عمرت   گسسته  بود 

آبیکه  خضر    میخورد  از  چشمه ی  حیات 

روی    مبارک   تو   بدان   آب   شسته  باد 

خواننده گان ارجمند ! 

فرا رسیدن سال نو و نو روز عالم افروز را برای شما و خانواده های نجیب تان و مردم ستم کشیده ی افغانستان و تمام جهانیان از صمیم دل تبریک و شاد باش گفته،  سال ۱۴.۳  هجری شمسی را پر از سعادت و کامگاری آرزو می کنم

و اما در باره ی پیشنه ی نو روز باید گفت : 

جشن بهار و نو روز، عید بزرگ تمام مردم منطقه ی مشرق زمین است . نیاکان ما، نخستین گلهای بهار را « گل نو روز» میخواندند . و اگر کودکی در طلیعه ی نو روز زاده میشد، نامش را « نو روز» میگذاشتند 

کمینه  ایماق ، پیروی از عقاید نیکان ما ، نام نواسه هایم را  که در  فصل بهار تولد یافته بودند نیز  « نیلوفر » ( یکی از گلهای بهاری) و « بهار » گذاشتم.  به فضل خداوند (ج ) نیلوفر جان اکنون  ۵ ساله، و بهار جان   سه ساله شده  اند  . 

نوری ابیوردی گوید : 

باز  این  چه  جوانیست  زمین  را  و  زمان  را 

نو  روز   بَدل   کرد  به  دل،  پیر  و  جوان  را 

عنصری در باره ی نو روز چه خوش ترنمی دارد : 

باد  نو روزی  همی  در   بوستان   بًتگر شود 

تا  ز  صنعش  یر  درختی   لعبتی   دیگر شود 

باغ   همچون   کلبه ی   بزاز   پًر   دیبا  شود 

باد   همچون  طبله ی  عطار   پًر  عنبر  شود 

شمس الدین محمد حافظ شیرازی میگوید

ز   کوی   یار   می آید،  نسیم   باد   نو  روزی

از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل بر  افروزی 

فرخی سیستانی در مورد موسم بهار گفته است : 

چون  پرند  نیلگون ،  بر  روی بندد  مرغزار 

پرنیان  هفت  رنگ، اندر سر آورد    کوهسار 

خاک را چون ناف آهو مشک زاید  بی  قیاس

بید را   چون پر  طوطی برگ روید  بی شمار 

ابو ریحان بیرونی در رساله ی « التفهیم » خویش در باره ی نو روز می نویسد : 

نو روز، نخستین روز است از فروردین ماه یا حمل و از این جهت « نوروز» نام کرده اند که پیشانی سال نو است و آن چه پس اوست، از این پنج روز، همه جشنهاست و ششم ماه فروردین یا حمل « نو روز بزرگ » دارند، زیرا خسروان، بعد آن پنج روز، حق های حشم و گروهان بگذارندی و حاجتها روا کردندی. آنگاه بعد از این روز ششم، خلوت کردندی خاصه گانرا.  

گفته اند که نو روز روزیست که جمشید، مردم را بشارت میداد به تندرستی و آموزنده گی و غلبه ی نور بر ظلمت، پیروزی خرد بر جهل، و صلح بر جنگ.  

در این روز  ، کیخسرو ، دیو را بکًشت و باز گویند که در این روز « کاوه ی آهنگر» درفش قیام را بر افراشت و بر ضحاک خروج نمود . 

در خاتمه دست بدرگاه خداوند بی نیاز بلند کرده میگوییم:  

در گوش، گل  و نسیم  نجوای  شماست 

لبخند  بهار،   طرح    سیمای  شماست 

دلچسپ   ترین دعای  من  در  نو روز 

امضای  خدا  بر  آرزو  های   شماست 

دنیا را برایتان شاد شاد، و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو مندم 

هر روز تان نو روز ، نو روز تان پیروز 

داکتر فیض الله ایماق 

تورنتو – کانادا

20 مارس
۱ دیدگاه

زیارتگاه …

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

زیارتگاه …

شگوفا می‌شود میهن  بهار از  راه می آید

درختان با دل  آرایی  به  نزهتگاه  می آید

به شوق گل شدن ترخنده دارد بر دهن غنچه

زلیخا شادمان که یوسفش از چاه می آید

شمیم و بوی سنجد زندگی بخشد بباغ دل

سفیر گند مستان با  صبا  همراه  می آید

نفیر زاغ می آید ز شاخ ارغوان در گوش

به جای نغمه از حلقوم بلبل  آه می آید

ز بس آلاله می روید فراز گور مظلومان

یتیمانِ شهیدان  بر  زیارتگاه  می اید

هما احد لیان

18 مارس 2024  

20 مارس
۳دیدگاه

نوروز

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

نوروز

شاداب ترین برگ  صنوبر  شده  نوروز

در باغچه ء عشق  معطر  شده  نوروز

دلبر که چنین خوب زده رنگ به رویش

پس عاشق دیوانه ء  دلبر شده  نوروز

در حلقه ء  الماس   نگین  ِ   زمردین

بگداخته در کوره ء زرگر شده نوروز

چون هدیه ء عاشق که به معشوقه فرستد

انباشته در  کاغذ  عنبر  شده  نوروز

ما مومن و نوروز به ما آیه ء کرسی

بیهوده نباشد اگر از  بر شده   نوروز

کی چشم تواند که زند بوسه  به ابرو

ابرو سر چشمان پیمبر شده  نوروز

با این همه زیبایی و خوبی و لطافت

در باغ وطن یک گل پرپر شده نوروز

شکیبا شمیم

اول حمل (فروردین) 1403

20 مارس
۱ دیدگاه

نوروز

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

نوروز

نوروز و سالِ نو ،  بهارت بخير باد

چُرت و هواى  ديدنِ  يارت بخير باد

هرگاه خيال روضه مولا على تراست

وآنگه سفر بسوى مزارت  بخير باد

سازو سرودو نغمه و آهنگ بند بوَد

شورو نواى  بلبلِ  زارت  بخير  باد

نوروز عالم است جهان سبز ميشود

زيارت قبول ، سيرِ مزارت بخير باد

در آرزوى وصل  اگر  ميبرى  بسر

بختت بلند وصلِ  نگارت  بخير باد

اى بلبلان عاشق گلزار باغ خويش

تذويرو مكرو حيله ى خارت بخير باد

مجنون وار عاشق ليلاى ميهن ام

ليلاى من شام و نهارت  بخير باد

سوزى چو شمع در دلِ اين دهر تابمرگ

سوختن ( فروغ ) بياد ديارت بخير باد

حسن شاه فروغ

19 مارس 2024

20 مارس
۱ دیدگاه

بهار

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

بهار

زنیست که جوانه میزند

شگوفا میشود

جهان را با لبخندش

هستی میبخشد

آری ، این هستی

با زن

با بهار

آغاز میشود

و در نهایت

با زن بهشت خواهد شد .

میترا وصال

اول حمل (فروردین ) 1403 خورشیدی

لندن

20 مارس
۱ دیدگاه

بهار

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

بهار

بهار آمد تبسم   بر  لبِ  هر لاله   و  سنبل

در این موسم چرا آهنگِ خاموشی کند بلبل

نوایم در گلو پیچید ولی آهم به  گردون شد

شنیدم کز ستم های که دارند  بر  سرِ کابل

به هرجای که گل‌های وطن را کرده اند پرپر

دریغا عاشقانش می کشند این باری تحمل

چنان من حسرت اندیشم که در فصل بهارانش

مرا عشق وطن افگنده است با شور و در غلغل

نشاط حسن گلها را بجز بلبل کی خواهد گفت

که مستش می کند هر دم فضای   بوی قرنفل

نگر احیاگر طبیعت چنان جلوه   کند  در باغ

که نقاشِ ازل  دادست نکو این  حسنِ تٓفٓضُل

من از نقاشی  فصل   بهار  اینگونه  اندیشم

که در بزم چمن  آرای  گل مستم  ز بوی گل

دهد هر برگِ  گل   یادِ  رخِ  جانانه ام  جلال

گمانم  جلوۀ  یار است  میان  صفحۀ  هر گل

سید جلال علی یار

ملبورن – استرالیا

اول حمل (فروردین) 1403 خورشیدی

20 مارس
۳دیدگاه

وطنم

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

وطنم

همه  در  شادمانی   عید   نوروز

من  و آوارگی  غم   های  دیروز

وطن  باشد  مرا  باغ  و  بهشتم

چرا آواره  و   بی   سر  نوشتم

وطن ای  مامنم!   ای  زادگاهم

بدور از خانه ام بی   سر پناهم

به عشقت لاله‌ی خونین کفن من

به مهرت می سپارم جان و تن من

گل باغت بود تاجیک و پشتون

میان سنگرت هریک دهد خون

بلوچ و ازبک و ترک و هزاره

به جز وحدت نباشد هیچ چاره

هری و غزنه‌ی بلخ تو زیباست

فراه و کندهارت شهر دلهاست

شبرغانت هنر زای  جهان باد

بدخشانت  شکوه  آسمان  باد

و   هلمندت   بود  دارالسلامم

جلال  آباد   بود   دار  المقامم

بسوزان   دشمن  خونخوار  خود را

محبت  کن دگر  اظهار  خود  را

خداوند     درِ   رحمت    گشایم

به عزت  میهنم  را  کن  برایم

عالیه میوند

21 مارس 2021

فرانکفورت

20 مارس
۱ دیدگاه

میله ی نوروز

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

میله‌ی نوروز

یاران  خجسته  باد  رسیده‌  است نو بهار

از سبزه کوه سبز  شد و  دشت   لاله‌ زار

بلبل بخواند به نغمه‌ی خود صوت  دلپذیر

مطرب  تو هم  نواز گهی چنگ و گاه تار

عالم  شده ست زنده ز عیسی نفس نسیم

در باغ  رسته  نرگس و گلهای بی ‌شمار

یادم نمی  رود  شب  نوروز  و  میله ها

بودیم  کان  در او همه گی شاد و کام‌ گار

کی   آورد   بهار   دگر  در وطن  نشاط

از فقر گشته پیر و جوان بس که خوار و زار

بسته است  رخت شور و شعف از دیار بلخ

یادش   بخیر   میله ‌ی   نوروز  در مزار

آید   ثنا  بهار به  میهن  ز   لطف  حق

گردیده ختم  جنگ  شود  صلح  برقرار

 محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۱۹ مارچ ۲۰۲۴

20 مارس
۱ دیدگاه

یادم میکنی ؟

تاریخ نشر: چهارشنبه 1ول حمل (فروردین) 1403 خورشیدی – 20 مارس 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

 یادم میکنی ؟

 شب چو کردی گیسوان بر دوش ، یادم میکنی؟
چون  نمودی  باده ها  را نوش ،  یادم میکنی ؟

چون  روی  د ر بسترت  با عطر ِ  گرم ِ  یاد ها
چون نمودی شمع ها خاموش  ، یادم  میکنی ؟

 در سحرگه  با  گلاب  و نرگس  و  بوی  بهار
چون کنی اندام ِ  خود  گلپوش ، یادم  میکنی؟

شبنم ّ ِ   نرم    و   لطیف ِ   کابل   زیبای  من
چون بگیری تنگ  در آغوش ، یادم  میکنی؟

 ازشراب ِعشق و مستی ونفس های خوشت
چون کنی میخانه ها پرجوش ، یادم  میکنی؟

 از  شمیم  سینه  و از  بوی ِ  موی  دلکشت
چون شود شاه و گدا مدهوش ، یادم میکنی ؟

گر شوی بیرون ز خانه با هزاران کبر و ناز
چون ضرورت باشَدَت پاپوش ، یادم میکنی؟

مسعود خلیلی

20 مارس
۳دیدگاه

پسرلی هــغـه ! چـې غـوریاځـه وکړي ګلونه  !

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) 1403 خورشیدی  – 20 مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

پسرلی هــغـه ! چـې غـوریاځـه وکړي ګلونه  !

د ظـفـر خـان اهتمام لیکه

پسرلی د نوروز له ورځې څخه پیل کیږي د لرغوني دود له مخې د لمریزلیږد یزکال لومړۍ ورځ ته د نوروز ورځ وایي د پخوانیو اثارو « اوستا او پهلوي » له مخې په لرغونو زمانو کې یو کال دوه فصله ؤ یانې ( ۷ ) میاشتې اوړی او ( ۵ ) میاشتې ژمی ؤ چې د هر فصل په پیل کې جشن نیول کیده چې دواړه جشنونه د نوي کال پیل یا نوروز ګڼل کیدل. مګر د نوی کال پیل د پسرلي د لومړۍ ورځې څخه په پینځمه هـ ، ق پیـړۍ کې شروع شوی دی او د نوروز میله د نوی کال په لومړی ورځ د سلطان جلال شاه سلجوقي له وخت څخه په ( ۴۶۷ هـ ، ق ) کال کې رواج شوی ده او د کال د څلور ګونو فصلونو ویش د اسلام د سپیڅلي دین د ظهور په پیړیو کې منځ ته راغلی دې له دې کبله، چې د نوروزد جشن پیدایښت د حضرت علی کرام الله وجهه د رسمی خلافت له دوران سره سمون خوري نو ځکه په مذهبي بڼه په په شیه مسلمانانو کې په پرتمینو مراسمو نمانځل کیږي ، او زمونږ د ګران هیواد په هره سیمه کې هم د سیمه ایز دودسره سم لمانځل کیږي ماشومان،ځینې سپـین سرې ښځې اونوروکسان خوحتا دهر کال د نوروزدبیل په شپه د« بي بي نوروزي اوبابای نوروزي» مِجازي رول اوکړه د پام وړبولي او داسې انګیري لکه د کوچنیانو لپاره په دې تخیلي مـثـنـوي کــې:

بي بي نوروزۍ او بابا نوروزی

د بــي بـــي نـــوروزۍ داســې حــکــایـــت ده

ولــــســـونـــو کـــې راپـــــاتــــې روایـــت ده

کــمــپــیــرک پــه اخــره شــپــه د زاړه کــال

د نــــوروزد راتــلـو وي ورســــره خـــیــــال

دا نـــوروز لـکــه ښـایــســتـه او ښکلی ځوان

رســـوي داسې څـېــره کـې دی خــپــل ځــان

چــې خـبـره ئــې لـه راتـلـو شـي کـمـپـیــرک

ځـان سـیـنـګـار کـړي لـکـه نـــاوې بـېـدرک

بــیــا د نــاز پـه ټـال کـې کـېني او ځنګ‎ېږي

د نــوروز لــیــدو،راتــلــو تــه هــوســېــږي

زمــزمـه کـــوي لـــه ځـــان ســـره یــوڅــه

لانــدې وي جـ‎ـاري ویــالــه ســـتـره اوبــه

لــه ډېـــر خــــونــد د شـرهـــاري او ټـالــۍ

څـو شــېبې ئـــې دلــتـه یــوســي پــــرېښانۍ

د ســــپـرلـي وږمـه خـوره نـسـیـم چـلېــږي

دا شـېـبـه کـې ځي نـوروز ورنه تـېــرېـږي

د دې حــــــال چـې پـه لـیـدو شـي بـلــبـلان

پـه خـوږو نغمــو ئــې کـړي پـه سـر فـغـان

پــه نــغمو کـې ورته وائــــي دغــــه شـــان

نــوروز تـېــر شـو ورسـره ځـولــۍ ګــلان

چې خــبره نـوروزۍ شــي دې حــال باندې

لــــه هـــیبتــه شي ګــــــذار له ټــاله لانـــدې

کـــه راولــوېــږي اوبــــو کــې دا مــحـــال

بـــارانــي و بــرکــــتــي بـــه وي دا کــــال

نـــــوروزۍ بــي بــي که وچه کې ګُـذار شي

وچــکـالي او قـحــطـي نا ســم روزګـار شي

چـــــې خــیــالـي څـېــرې کــوي د خیال بیان

لرغـونـتـیـا کـې ئـــې ارزښــت ده نــمــایــان

پــه نــازک بـــاب ده نــازکــه خـیـال څـرګـند

“اهــتـــمــام” ته ترې راځي د نــوروز خونـد

 

 پدې ورځ هر څوک ماهي ، سبزی چلو ، سا به ، سمنک ، اووه ډوله میوې او نورخوراکي توکي ( څیزونه )دملی دود اودنوي کال دښه شګون په خاطر تیاروي نه کوم بیګانه اوغېرې مذهیي تقلید اوبدعت په خاطر ،ملي لوبې کوي ،په ملي يا سيمه ائزجشن کې خپل څاروی نندارې او جنګولو ته بيا يي او دې جشنو ته ښکلا ورکوي د هیواد په ختیځو سیمو کې هم دا میلې ځانګړي ډولونه لري چی یوه یي د کوچنیانو او تنکـیو ځوانانو میله ده . دې میلې ته « نوروز یا نور زعلي » وایي دا میله د څو ډوله ونو او ګلانو د پاڼو د غوټیـو په لید لو سره پیل کیږي په دې ګرمو سیمو کې ځینې میوه دارې ونې او ګلان ژر او ځینې بیا ډیر وروسته غوټۍ کوي د دې له پاره چې میله او بنډار په سهی او ټاکلي وخت کې ونیول شي د څومهمو ونو او ګلانو د پاڼود غوټيو لکه ( اينځر- الوچې ـ توت ـ ګلاب او رابیـل ) په لید لو سره کوچني او زلمیان خپله میله پیل کوي او که داسې ونه کړي نو په ونو کې ړوفتۍ (غرنۍ ونه ) او په بوټو کې نېستي ګلی تر نوروبوټـو ژرغوټۍ او ګل کوي خو د پښتو متل ورته ویلي چې « په یوه ګل نه پسرلی کیږي » او په نېستي ګلی هم داسې غږ کوی :

 

ای  نــیــــســـتـــــــي  ګـــلــــه ! درواغـــجـــــــنــــه

پسرلی هغـه ! چی غــــوریـاځه وکــړي ګــلونـــه

 

نېستي ګلی یو تریخ وا ښه ده چې نرۍ پره ـ پره پاڼې او ژیړ چکه ګل لري د پټـیوپه پولو ،څنډواوساراوو حوت کې را شین کیږي او تر هر بوټي ژر ګل کوي دا چې پدې وخت کې دژمي پای وي غریبو خلکو د تیرژمي توښه خلاصه کړي وي نو شا ید پدې سبب خلک دا ګل ، نېستي ګلی ګڼي، په نورو سیمواوژبو کې په لاندې نوموهم یادېږي: ګل بویه ،علف شیر،کاسنیج ،قاصدک،قب قانک  اوبنګ دیوانه ، علمي نوم یې Taraxacum دی په انګریزۍ کې ورتهDandelions وایي  .په فارسي ژبه یې قاصدک بولي، زیړګلی ،زیړی ګل ، زیړکی ، زیړ ګلک ،شیدو پۍ ، ترخه شودو پۍ ،شیدوګل ،پیشوګل ، چارګل ، بغبغنی ، خټکی ګل  ،بوړبوړکی ګلی، ډینډی ګل ، مالوچي ګل ، دپیریانو ځاله ، ګنجی ګل زیری،دخروپسکۍ ،لڼه پنچا ،ترخه تریجه ،تریځه،کنډوله ګل ، کاکو ګل ،خرغوله ،نيم طلاق،زخچه ،د سپي ګل،ګولک او خارکی . ددغه ګل بوټی دډېرو ناروغیواوسرطان لپاره ګټوردی (یادویب پاڼې څخه)۔

 داصلي خبرې دوام- په هر صورت ، میله او جشن داسې وي چې د کلی زلمیان او کوچنیان سره را ټولیږي او د نوموړو ، ونو او ګلانو څخه د هر یو د غوټیـو څو څانګې ګیډ ۍ کوي او له ځان سره یې د هر کور دروازې ته په ډله وړي هرې کورنۍ ته د نوروز مبارکي وایي او پدې ترڅ کې د میلې له پاره د خوړو خام مواد هم را ټولوي او په ګډه سره د کور په دروازه کې پدې ولسی نظم دُعا او غوښتنه کوي :

ښـــــې میـــرمنــــې ښــــې

تــــــــه را واچــــوه دانـــې

چـــې یـــې وګـــورو مــزې

دا خـــوږې دی کــه تــرخــې

خــ‎ــــــدای بـــــه   داسـ‎ــــې

زوی  کـــــــی   درکــــــــــي

چې په کوچـو  یې غــوَړوې

د پــلار مـخـې  ته یې لــیږې .

 

پدې وخت کې د کور مشره میرمن دغوټیو څانګې ترې اخلي مچ او بویوي یې له کورُ نه غوړي ، وریځی اوړه یا نور خوراکی شیان راخلی او د څانګو له ګیډۍ سره یې یو ځای هلکانو ته ورکوي پدې توګه ديوکلي ټولو کورونو ته ځي دکلیوالوتر منځ مینه سپېڅلتيا او صميميت دکال په دې لومړي پيل کې لا ټیـنګيـږي. هلکان دغه راټول شوی خام مواد ، د کلی په دیره یا د کومې کونډې ښځې په کور کې په ګډ ه سره پخوي ، د خپلو کورونو څخه دیګی ، لوښي اوڅمڅۍ راوړي ، تنورونه اچوي او دیګونه با روي چې خواړه پاخه شول ، کوچنیان او زلمیان دغې میلمستیاته د کلی ځینو نارینه او ښځینه کسانو ته هم دعوت او بلنه ورکوي او خپله د ډیرې خوښۍ او مینې په ولولوکې میلمه پالنه کوي او خواړه په ګـډه خوري . د غرمنۍ له خوړلو څخه وروسته نجنې او هلکان له داریا او ټمبل سره سندرې اودوړوکېسۍ وایي او د خوښۍ شیبې لاپسې رنګینې کوي ،بیا ځوانان او غـټان ډاګونو او شنو دښتو ته ورځي او د خوسي ، تیږې اچولو،موڅې،دسرې یا تودې تیږې ،آډ ک ، خیزونو ( پدې ټولو لوبو کې همزولي وړونکي هلکان بايلونکوته ور په شا کیږي اوتر ټاکلی فاتې يې وړي ) چې دا کړه پخپله د جسماني ودې سبب ګرځي اوهم د والیبال لوبی د ژمي له تیریدو څخه وروسته د لومړی ځل له پاره د سیالۍ په ډول پرانیزي او بیا دغه لوبې هره ورځ جاري وي ، همدارنګه د نوروز د ورځې څخه وروسته د سیمو اکثرآ خلک تر څلویښتو ورځو پورې هره پنجشنبه د زيارتونو په میلو کې برخه اخلي ، په زیارتونو کي لنګرې خيراتونه ، مېلې او د ساز او ټنګ – ټکور پروګرامونه وي له نورو ولایا تو هم دې میلوته خلک راځي . د جمعی په ورځود مهترلام بابا اوبي بي صيب په زيارت کې د ښځو د میلې او زیارت ځانګړې ورځ وی پدې موسم اوګرمه سیمه کې چې د ښتې په رنګا رنګ طبعی ګلانو ښایسته وي په رودونو کې رڼې اوبه بهیـږي فضأ او باغونه د بیلا بیلو مرغانو زوږ نیولې وي د هر چا زړه په وجّد او مستۍ راولي او دژوند له شیبو څخه خوند اخلي لکه په دې شعري انځورکـې :

پسرلی په نندارو کې رنګین شوی هره خــــوا ده

خوښي او خوشالي نه لور په لوري تـماشــــــا ده

وږمې دې سبــائـي ئې اوروي د ژونــــد ربـــــاب

ښایست او خــوشالي ترې څرګندیږي بې حـــساب

دښتې دي که غـرونه شــین شــــال ئې کړ په سر

غاټول او غوریـــاځه ښکــــاریږي لـــــر او بـــر

وږمې په سبـــائــــي کې چــلـــیـږي پــه هـنــــــر

هـــر څـه رامالــومیــږي بــل شـــانــته په نــــظر

زړه وړونکې تماشې دي ښا ئېسته غـر او سارا ده

پسرلی پـه  نـندارو کې  رنګین شوې هره خوا ده

څــپې شیندي د عطرو سـم او غـــر لــــکه سېلاب

ښائېــست او خوشالي ترې څــرګند یږي بې حساب

زاڼـو او هېلیو جوړ هـــوا کې کــتارونــــه کړل

پورته توتـــکیو په نغمـــو کې آوازونه کــــــړل

زرکو او سېسو پاس په غره کـــې آوازونه کړل

وائي د سپرلي نغمې مست ئې ځکه زړونه کړل

په زوږ کې پېچېد لې دا د شنه آسمان فضـــــا ده

پسرلی په نندارو کې رنګین شـوې هره خـوا ده

ګـډاوې په شنېلیو بـوراګـان کـړي پــه شتـــــاب

ښائېست او خوشالي ترې څرګندیږي بې حساب

مـســتي کــوي سیـندونه ، رود ونه ســپین روان

رســۍ دې لـمر وړانګــې د ګــلو غــېږ ته ځان

غـوټـۍ لـه هـوسـونـو راڅـیـرې کـړ ګــرېــوان

پر دې ئې څیرې کړي خندا کوي ګــــــــــــلان

شبنـم باندې تازه چـــــلېږي څومره ښه هوا ده

پسرلی په نندارو کې رنګین شوې هره خوا ده

صفت ئې ” اهتــمـــام ” کولی نه شي له هر باب

ښائېست او خوشالي ترې څرګندیږي بې حـساب

اګرچې تیرو جګړو د دې میلو خوند کم کړی ؤ هیله ده چې د سولې او آمن په راتلو سره به نوی سپرلی نور هم رنګین او له خوښیو ډک شــــــــــــــــــي په همدې هیله ورته داسې ښه راغلاست اوهرکلی وایو:

ای ښـــــکلیه سپـــرلیه ! له غــنچـــو سره راځــــــه

دمــیـنــې ویـجــاړ کــلـي تـه وږمــو ســره راځــ¬ـــه

د بـــــزم بـــازار تود کـــړه لــکه رزم دلــته تـــــل

سېل جـوړ کــړه د بـــلـبــلـــو لــه نغمو سره راځه

په ښکلود باګرام هــم ګـــذر ژر و کړه د سولـــې

څـــپـــې د امـــن شیـــنده خــوشالو سره راځـــــه

د مینې د حــرّم تلوسې ســوزي شـــادمـــان دیـــو

وږمه بـاغ د حـــرم کړه ښاپـــېرو ســره راځــــه

دې وهــم په تــالو کې چې ســندرې ناڅي اوس

د کوډو،بیم لـمبه کړه خــوځــېــدو ســره راځــه

زمان په مخ راکړي تــل څــپـېـړې دخــنــجـــر

د مینــې له منـــترشــړق د کمـــڅو سره راځــه

په او ښـــکو د شبنم و کړه د زړونو ” اهتمام “

چې و ویــنځي کینـې له پا کو زړو سره راځـــه

 

  موږخو به نېستي ګليزي غواګانو ته ورکول چې شیدې یې ډېرولې،خو اوس غذا اوډېره ښه دوا دواړه ترې جوړېږي او ډېری  ښې صحي اوطبي ګټې لري

نوټ:موږبایدخپل کولتور او راپاتې دود،دستورچېله مذهب سره هم ټکر کې نه وي هېر نه کړو! په درنښت

19 مارس
۳دیدگاه

پنجره را باز کن

تاریخ نشر: سه شنبه ۲۹ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

پنجره را باز کن

 من بهارم

که با زمزمه ی تازه ی

 بر پشت پنجره ی رویا‌هایت ایستاده ام

پنجره را باز کن و به آغوشم بگیر

 می خواهم در نخستین روز بهار

نخستین بوسه سال را –

به تو هدیه کنم.

هما طرزی

21 مارس  1972

کابل – افغانستان

18 مارس
۱ دیدگاه

قاصدِ باران

تاریخ نشر : دوشنبه 28 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 18 مارس 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

قاصد باران !

قطــرۀ بـاران شدی سوی  گلستان شدی

سبـزه دمید پیش پات عطر بهاران شدی

ســرو تـرا سایه شد، یاسمن همسایه شد

اهــل چمن در رسیــد مژدۀ بستان  شدی

نــرگس مست وخمــار نــاز کنــد  بهریار

غنچه زند سربه باغ نخل شگوفان شدی

همــرهی بــاد صبـا رقص  کنان  میرسی

مژدهی ازطرب بلبل  خوش  خوان شدی

ابــر بــریــزد گهــر گشته  زمین  پـرثمـر

بـرهمه این خفته گان  قاصد باران شـدی

دور مــرو ازبــرم ، بلبـل  شعـــری تــرم

گاه بیـایی بــه  بـر گـاه  گــریــزان شــدی

باتــو “عزیزه” بــؤد شـاعـربــزم غــزل

تا که شنیدی زمن،این سخن حیران شدی

عزیزه عنایت

1 مارس 2024

هالند

18 مارس
۱ دیدگاه

بهارِ دلها

تاریخ نشر : دوشنبه 28 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 18 مارس 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

بهار دلها 

رسیده    باز     بهارِ   دلها

آسمان رنگ   تازه ای دارد

می وزد باد ز  روی صحرا

بوی گل های    رُز  می آرد

دستِ  پُر مهرِ   هر   دلداده

گِره ای  بر چمن   می کارد

وندران جامِ گُل صبحگاهان

شبنم اش حُکمِ   صهبا  دارد

شاپرک رقص کنان روی گل

هرطرف شورِعشق می بارد

پروانه شیرین سخن

28 حوت (اسفند)1402 خورشیدی

18 مارس
۳دیدگاه

مبارک سال نو

تاریخ نشر : دوشنبه 28 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 18 مارس 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

مبارک سال نو

بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد

دم افـراطیت تـوفـان وحشـت در چمان دارد

نـیـــامـد آرشـی تـا نـاوکـی در چـلـه انـدازد

هـزاران تیر زهـرآلـوده ظالـم درکمان دارد

حضورِگلرخان ممنوع بُوَددرجشن نوروزی

شکایتنامه هـا نـرگس به پیش ارغـوان دارد

به روز سیزده یارب سبزه ها در کجا پرتیم

که شلاق جهالت ضربه بر فـرق زنان دارد

نـوای نـالۀ نی در نـیـسـتان وطـن خـامـوش

زقعر محبس تاریک شب مطرب فغان دارد

نـدارد بلـبـل و گل در گلـسـتان وطـن جـایی

دل صد پاره و خـونین از خار خـسـان دارد

به روی دختران دانشگه ومکتب شده مسدود

درین دنیا کسی این‏سان ظلمی برجوان دارد

کتاب وخامه وعلم و هنر از رونق افتادست

که افراط و ستم شمشیر خونین ارمغان دارد

ز جـور و وحـشـت حکّام ظالـم مادر تـاریخ

هزاران کاردخون آلوده درهراستخوان دارد

چه میلافـد بـه ظاهـر از جـهاد ضـد امریکا

به پـیـش دالـر چـرکین سـر بـر آسـتان دارد

بـنازم مـیـلـۀ نـوروز و جـشـن بـاسـتـانی را

که در افکار مـردم خـاطر گـوهرنشان دارد

نگردد پاک از ذهـن تـمـدن جشن نـوروزی

مبارک سال نو را مردوزن گرد جهان دارد

گل سرخی زنـد بر زلف مشکینش اگر دلبر

چـو داغ لاله هجـران در دلـم آتشفشان دارد

به لـوح خاطـرات ما کنون تصویـر دیداری

هوای شوقوصل وزندگی را جاودان دارد

به سال نو اگر با وعـده یی از دل کند یادی

نـشـاط محـفـل ما مهــر و مـاه آسـمان دارد

رسول پویان 

17 مارس 2024 

18 مارس
۳دیدگاه

بهارانه

تاریخ نشر : دوشنبه 28 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 18 مارس 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

بهارانه
بیا ای بهار
بیا ای باد دل انگیز نگار
از ره رسیده
تخم عشق بر زمین پاشید
مرغ دل ز قفس پرید
الله دمید
سبزه رسید
آهسته با نسیم گفتم
گل زیبای دلم
در پی آواز قشنگت
رخسار بلندت
چشم در ساحل ارغوان
لبانت غرق شد
سخت هوایت کردم
تا تو آیی بسرایم
غزل عشق برایت
چه من آیم چه تو آیی
منظورم فصل بهار است
تا بپایی بپرم من در هوایت
شوم بلبل شوریده باغت
من مریض درد بی درمان
تو طبیب قلب بیمار
در خزان عمر دانستم
نو بهار عشق سوزانم تویی

عالیه میوند
فرانکفورت

15 مارچ 2021 میلادی

18 مارس
۱ دیدگاه

بهار

تاریخ نشر : دوشنبه 28 حوت (اسفند) 1402 خورشیدی – 18 مارس 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

بهار

صدای بهار می آید

و مرغکان در شاخه های بلند کاج

نوید آزادی می‌دهند

صدای بهار

صدای زن

صدای زندگی

صدای سبز آزادی

آه که چه شگفت انگیز است اینها !   

میترا وصال

17 مارس 2024

لندن

12 آوریل
۲دیدگاه

عطر لاله

تاریخ نشر سه شنبه  ۲۳ حمل  ۱۴۰۱ – ۱۲ اپریل  ۲۰۲۲ هالند 


رخُت زیبا چو گل های بهاره
لبت همچون انار قندهاره
30 مارس
۲دیدگاه

بهار كابل

تاریخ نشر چهار شنبه دهم حمل ۱۴۰۱ –  ۳۰ مارچ  ۲۰۲۲ هالند 

آمد بهار و گل بسر شاخه وا نشد
مرغان خوش ترانه دگر در نوا نشد