بگذار تــــرا بی حــــد و ارقــــام ببوسم
تاریخ نشر جمعه دهم اکتوبر ٢٠١۴ هالند
احمد محمود امپراطور
چهارشنبه ۱۶ میزان ۱۳۹۳ هجری آفتابی
افغانستان
محترم احمـد محمود امپـراطور
بگذار تــــرا بی حــــد و ارقــــام ببوسم
از بام شــروع تا به، شب هنگام ببوسم
بگذار که من رشتـــه ی انساج وجودت
تا ختـــــم شـــود گـــردش ایـــام ببوسم
بگذار که عطـــر تن و گیسو تــــرت را
همـــــراهی نسیم سحـــر و شام ببوسم
بگذار که از نـاخن پــا تا به بنـــاگوش
با خوب تــرین شیــــوه و اقسام ببوسم
بگذار که با طوف قــــدِ ســـــرو روانت
من کعبـه ی عشق تــــو و اندام ببوسم
بگذار که از بــــاده ی لبهـــای قشنگت
نوشـــم به صد تنــگ و لبِ جام ببوسم
بگذار که اندیشـــــه و تصویــر خیالت
با بکــــر تـرین واژه ی فــــرزام ببوسم
بگذار که آهنــــگ نفس هــای تــرا من
در هـــــــر نفس خویشتـــن آرام ببوسم
بگذار که در بستـــــــر ِ پیــــوند محبــت
نایــــاب تـــــرین لـــــذت ادغــام ببوسم
بگذار که از پرده ی قلب و جگر خویش
فــــرش قـدمت ســــازم و گلفــام ببوسم
بگذار که محمود شـــود رهــرو عشقت
ناکامی شود ختـــــم و به فرجام ببوسم
——-
چهارشنبه ۱۶ میزان ۱۳۹۳ هجری آفتابی
که برابر میشود به ۰۸ اکتـوبر ۲۰۱۴ میلادی
ســـــــــــــرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان
درود به امپراطور گرامی ، خیلی سروده زیبا و دلنشین است که خواننده از مطالعه آن کیف میکند ، چنانچه بنده خط بردم و لذت کردم. هر چه دلت میخواهد ببوس . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
درود ها و تحیات نیک و قلبی خود را به رهبری و کاربران خبره سایت وزین ۲۴ ساعت تقدیم میدارم..!
فاضل دانشمندم استاد محمد مهدی بشیر هروی صاحب از نوازش و همکاری مستدام و معنوی شما کهکشانها ممنون و مدیونم.
خداوند شما را صحت کامل عطا بفرماید و عزیزان، سروران و همکاران همدل و بی آلایشم مان را برقرار داشته باشد.
با حرمت فراوان
امپراطور
امپراطور قلمرو شعر ،ادب، عشق و احساس!
سروده نابت چشم دلم را روشن کرد.
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
درود به بانو خبره و هنر پرور محترمه نوریه از بیت قشنگ انتخابی شما یکجهان تشکرات.
حضورت گلباران……………..
سرفراز باشید.
امپراطور عزیز خیلی عالی وزییا سروده أید همیشه مرفق وسرفراز باشید
بسیار زیبا ……..
طللوع خورشید شعرتان ارزوست
شاعر خوشنویس گرامی احمدمحمود عزیز
عالی و بی مانند .بهترینها را برایت آرزو دارم.
بوسه‌ای کردم ز رخسارش تمنّا دوش گفت دیدن‌این‌گلستان‌خوب‌است‌وگل‌چیدن‌خطا‌است