( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 7 عقرب ( آبان ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 28 اکتوبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
فصل دوم :
تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری
به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی
بخش دوازدهم:
مثنوی لیلی و مجنون را میوشزی در پاریس بزبان فرانسه در سال 1805 مسیحی ترجمه رده و نیز ترجمهء آلمانی آن بقلم هارتمان در لیپزیک بسال 1807 مسیحی منتشر گردیده است و متن آن همراه با مثنویهای هفت اورنگ در ایران و تاشکند چاپ شده است .
ص 39 – خرد نامهء اسکندری : این مثنوی ببحر متقارب مثمن که وزن شاهنامه فردوسی و بوستان سعدی و گرشاسب نامهء اسدی و اسکندرنامهئ نظامی است در سال ( 890 ) سروده شده و ممدوح ناظم در آن نیز خواجهء احرار و سلطان حسین بایقرا است و شمارهء ابیات آن در حدود (2500) بیت است .
این مثنوی که مشتمل بر مطالب اخلاقی است در ضمن مجموعهء هفت اورنگ چاپ شده است .
ص 39 – دیوان اول : مولانا در سال 884 بنا بتقاضای دست عالی مقامش امیر علیشیر در صدد برآمد که از اشعار خود دیوان کاملی فراهم آورد. ازین رو همت گماشت و از سال 884 تا پایان عمر خودسه دیوان که یکی شامل گفته های دوران جوانی ودیگری سروده های اواسط عمر و آخری اشعار روزگار پیری وی بود ترتیب داد و بر هر یک مقدمهء شیائی نوشت و هرکدام را بنامی جداگانه نامید که از آنجمله دیوان اول « فاتحة الشباب» نامیده میشود و تاریخ اتمام آن (884) است .
ص 39 – دیوادن ثانی : این دیوان را مولانا « واسطة العقد »: نامیده است و سال جمع آوری آن چنانکه دراین قطعه یاد شده (885) استا .
در آغاز تصویر این تازه نقش
چو تممته گفتم از بهر فال
خردمند دانا بسر حروف
ازان گفته دریافت تاریخ سال.
ص 39 – دیوان ثالث : این دیوان را مولانا « خاتمة الحیوة » نام داده و در مقدمهء آن راجع به تاریخ جمع آوری آن چنین گفته است :
« آغاز تسوید این بیاض و بنیاد ترشیح ابن ریاض در شهور سنه ست و تسعین و ثمانماه اتفاق افتاد » شاید تکمیل و اتمام آن بعد از وفات مولانا صورت گرفته باشد.
ص 39 – بهارستان : این کتابرا مولانا تا هنگامی که فرزندش ضیاء الدین یوسف ده ساله بوده و گلستان شیخ اجل سعدی را میخوانده است بمنشور توسعهء اطلاعات جان بینی فرزند ، بتقلید گلستان نوشته و حکایاتی از اولیاء الله و بزرگان عرفا و دانشمندان و شرح حال شاعران و نمونهء اشعار ایشان در آن گنجانیده و سخنانی از حکما و فلاسفه در ضمن آن آورده است و بنام سلطان حسین بایقرا مصدر گردانیده است.
تاریخ اتمام بهارستان چنانکه از قطعهء ذیل معلوم میشود سال (892) بوده:
تکاپوی خامه درین طرفه نامه
که جامی بر آن کرد طبع آزمائی
بوقتی شد آخر که تاریخ هجرت
شود نهصد ارهشت بروی فزائی
کتاب بهارستان مکرر در هند و ایران وترکیه بچاپ رسیده و نیز همراه با ترجمهءآلمانی آن بقلم شلشتاوسارد در سال 1846 مسیحی در ویانا چاپ شده و نیز ترجمهء انگلیسی آن در سال 1887 مسیحی انتشار یافته است ( الف ).
ص 39 – رسالهء کبیر در معما : هرچند که برخی از محققان این رساله را عبارت از « حلیه حلل) میدانند که تلخیصی بوده از کتاب حلل مطرز در معما و لغز تألیف شرف الدین علی یزدی ( متوی بسال 858) و در بارهء آن گفته اند : که قدیمی ترین تألیف جامی است که به سال 856 بنام میرزا ابوالقاسم یا بر نوشته شده است (ب) ولی راقم این سطورگماهن میکند که « حلیهء حلل »غیر از رسالهء کبیر دتر معما است . چه در کتابخانهء محقر راقم این سطور یک نسخه از رسالهء کبیر مولانا موجود است که در آخ آن نام رساله را « کبیر » نه ( کبری ) نامیده و کاتب آن چنین نوشته است که:
( تمت انسخة المسماة بالکبری فی علم المعما) و از اول تا آخر نسخهء مذکور اسمی از حلیهء حلل نیست .
این نسخه که با این ابیات شروع میشود :
ای اسم تو گنج هر طلسمی
قانع ز تو هر کسی باسمی
هم اسم توئی و هم مسمی
عاجر شده عقل زین معمی
تاریخ کتابت ندارد ولی از جملهء رسائل دیگر که با نسخهء مزبود در یک مجموعه بخط یک کاتب و بروی یک قسم کاغذ فراهم آمده است. رساله که ظاهرآ از تصانیف میر عبدالواحد بلگرامی و در شرح و تفسیر اصطلاحات اهل تصوف است بتاریخ 18 ربیع الثانی 1121 مورخ است ور سالهء بعد از آن که آنهم تاریخ ندارد منظومهء اللاصغر در معما ازب مولانا است و بعد ازآن رسالهء کبری در معماست و بعد از آن رسالهء خواص سور قرآنیه است که تاریخ کتابت آن 15 جمادی الاولی 1121 است و بنابر این تاریخ کتابت رسالهء معما محصور میشود بین 18 ربیع الثانی تا 15 جمادی الاولی سال 1121 هجری و ناگفته نماند که برخی از محققان تاریخ تألیف کتاب حلیهء حلل را سال (855 میدانند شاید کمتر متوجه شده باشند که اگر کتاب مزبور در سال 856 تألیف شده باشد این تاریخ دوسال پیش از وفات مصنف حلل مطرز یعنی شرف الدین علی یزدی است و تلخیص کتاب نویسنده ای در زمان حیات خودش اگر چه عادتأ محال و عجیب نیست ، ولی کمتر دیده شنیده شده است . اما با وصف این مستبعد نیست و از آنچه مدرس گیلانی نقل از حلیهء حلل (856) بوده چنانچه عین عبارت منقوله از کتاب مزبود بدینفرار است :
« تمام شد تسوید این بیاض و ترشیح این ریاض بر دست متجرع جام تلخکامی عبدالرحمن بن احمد جامی وفلقع الله لحل معمیات اسماء الحسنی و الکشف عن الغاز صفاته العلیا سنته ست و خمسین و ثمان مائة (1) .
و شاید همین خاتمهء حلیه حلل که در ختم رساله « الکبر » دیده نمیشود نیز بذات خود دلیلی بر عدم یگانگی دو کتاب مذبور و بعبارت دیگر حلیهء حلل و سالهء کبیر در معما باشد.
ادامه دارد …
—————————————————————————————————————————————————————————————————
پاورقی ها :
(الف) – از سعدی تا جامی ص 575 .
(ب) – مقدمه دیوان ص 2987 /
(1) – مقدمه هفت اورنگ ص 21 ، 6 ، – مقدمه دیوان ص 298 ، مقدمهء هفت اورنگ صد 21 – 22 .