۲۴ ساعت

09 آگوست
۵دیدگاه

گفتگویی با محترم نذیر احمد ظفر شاعر و ژورنالیست ژرف نگر

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  شنبه  ۱۸ اسد  ( مرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۹  آگست  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با شاعر و ژورنالیست ژرف نگر 

جناب محترم نذیر احمد ظفر که حضور

خواننده گان محترم پیشکش میگردد.

 

 

 پرسش:

 جناب نذیر جان ظفر گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی نموده در مورد فعالیت های قبلی تان در افغانستان روشنی بیاندازید و بفرماییدکه  صاحب چند فرزند میباشید ؟

پاسخ :

درنخست اداى احترام دارم به همه خواننده گان سایت وزین ٢۴ ساعت این مشعل درخشان فرهنگى و سپاس بیکران از مؤسس مدبر آن جناب مهدى جان بشیر و خود تان جناب قیوم جان بشیر هروى شاعر درد اشنا وطنم..

خرسندم از اینکه  اولین بار است  شاعرى با من مصاحبه میکند که تمام حالات شاعرى را ازمون نموده است.

 

 (احوال دل سوخته ، دل سوخته داند  – از شمع بپرسید احوال دل ما)

من بعد از ختم تحصیلات عالى در رشته ژور نالیزم به درجه ماسترى ، در سال ۱۹۶۵ به وطن عودت نمودم و به رادیو تلویزیون ملى به حیث گزارشگر بر نامه هاى خبرى ایفاى وظیفه کردم و بعدآ به حیث دایرکتر نشرات مستقیم در مدیریت تداوم و ارزیابى توظیف گردیدم که پس از یک سال در پهلوى دایرکت شبانه ، در طول روز نیز در دفتر مطبوعاتى صدارت عظمى منحیث کارشناس رادیو تلویزیون مقرر گردیدم.  در زمانی که مرحوم فضل الحق خالقیار صدر اعظم بودند در مجموعه شب یلدا که سوانح من منظوم است درین مورد چنین نوشته ام:

 

سالى چندى  در صدارت  بهر کار

خدمتى    گشتم    خلاف   انتظار

بُود صدر اعظم در ان  پای   زمان

فضل الحق مرد شریف و مهربان

با همه خوش مشرب و عیار بود

 در  ره  حق  بود  و  خالقیار  بود

مطبوعاتى  دفتری  را  ساختیم

طرح   کار   نو در   ان   انداختیم

با فعال  و حیدری  کوشا شدیم

از امور   مطبوعات   آگاه شدیم

 

پرسش :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال وارد امریکا شدید و در حال حاضر در کدام شهر زندگی می کنید؟

 

پاسخ :

 بعد از ورود به اصطلاح مجاهدین که جنگ هاى داخلى به شدت اغازگردید و قتل ، چور ، چپاول و تعصبات زبانى و قومى ، مذهبى و محلى شیون مینمود و شهر پر أشوب شده بود مجبور شدم ترک وطن کنم .

با  تغییر   دولت    از    وضع     جهان

 اتش جنگ شعله  زد در   هر  مکان

 کوچه کوچه  آتش جنگ  پیش شد

 مردم از  قتل و   تعب   دلریش شد

 هر کى شد از ترس جان پا در فرار

 من شدم مانند  شان محمل سوار

و چنین بود که در سال ١٩٩٣ از وطن مهاجر شدم و در سال ٢٠٠۴ نظر به لزوم دید ملل متحد به امریکا أقامت حاصل نمودم و تا کنون با سه فرزندم و خانمم در شهر ورجیناى امریکا إمرار حیات داریم.

 

پرسش  :

 لطفا بفرمایید تا بحال چند اثر از شما به زینت چاپ اراسته شده ، نام بگیرید و بفرمایید که خوانندگان محترم چگونه و از چه طریقی میتوانند آنها را بدست بیاورند؟

 

پاسخ :

من تا کنون دارای ۴ اثر شعری و یک اثر نثری استم:

مجموعه جلوه گاه مهر در سال ۱۳۷۱ در مطبعه کابل به نشر رسید، مجموعه شام غزل در سال ۱۳۸۱در کابل در مطبعه شخصی چاپ گردید ، مجموعه شب یلدا در سال۱۳۹۱ در استانبول ترکیه به زینت چاپ آراسته شد ، مجموعه آرا درسال ۲۰۲۴ در بنکاک تایلند اقبال چاپ یافت و بانوی قلم فرسا که تالیف من است همچنان در سال ۲۰۲۴ در بنکاک تایلند چاپ گردیده است که همه را انشاالله در کمپیوتر در خدمت هموطنان قرار خواهم داد.

پرسش :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

 

پاسخ :

در سال ۱۳۵۲ خورشیدی اولین قریحه شعری خود را در تایمنی وات کابل زیبا آزمون کردم و تا کنون الحمد الله این ودیعه الهی نوازشگر ذهنم است و در قالب های غزل ، مثنوی ؛مستزاد ، دو بیتی ، تر کیب بند و رباعی سروده های دارم و بیشتر غزلسرا استم.

 

پرسش :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

 

پاسخ :

بلی من با رسانه های تصویری محلی و صوتی و سایت های افغانستانی همکاری فرهنگی دارم و در مر کز امام مهدی عجل الله فرجه الشریف مجری برنامه های مذهبی و مناسبتی استم.

 

پرسش :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

 

پاسخ :

شعر را کسی تا کنون تعریف نکرده است و فقط وفقط هر کس ابراز نظر نموده است و من ابراز نظر محترم رضا شفیعی کد کنی را بیشتر می پسندم که گفته اند:

(شعر گره خورده گی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته است)

شاعر خوب به نظر من همان شاعر است که درد زمان اش را بیانگر باشد و وابسته و جانبدارانه هیچ گروه سیاسی و غیر سیاسی نباشد بی تعصب و مردانه وار بسراید و نهراسد.

 

پرسش :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

 

پاسخ :

من به اشعار همه شعراى همزبانم علاقه وافر دارم ، اما بیشتر از شهید سید إسماعیل بلخى و مرحوم صوفى عشقرى را خوانده ام.

 

پرسش :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

 

پاسخ :

من از سال ۲۰۱۰ میلادی همکاری ام را با سایت وزین ۲۴ ساعت این مشعل رخشان فرهنگی اغازیدم و تا کنون با این سایت همکاری دارم . سایت ۲۴ ساعت از جمله سایت های فرهنگی و بدون تعصب و تصرف است.

 

پرسش :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

 

پاسخ :

به جوانان نازنین توصیه من این است تا زبان و فرهنگ و عنعنات پسندیده شانرا در هر جغرافیه که متوطن اند، حفظ  نموده و  در نگهداری تلاش  نمایند و آن عده از جوانان عزیز که قریحه شعری دارند باید قالب های شعر را مطالعه نمایند و صنایع لفظی و معنوی را بلد شوند تا چیزیکه مینگارند بدانند چه نوشته اند .

 

پرسش :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

 

پرسش :

 پیشنهادم به شما مسئولین محترم  سایت وزین ۲۴ ساعت این است تا جوانانی را اموزش دهید که متضمن آینده نشرات این سایت باشند.

و در اخیر از شما دوست معزز ، قلم بدست و شاعر درد آشنای وطنم قیوم جان بشیر هروی اظهار سپاس میکنم،  با عافیت باشید و عمر تان دراز و قلم تان نویسا باد.

 

بشیر هروی :

جناب ظفر عزیزاز اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 

 

 

           

06 آگوست
۶دیدگاه

گفتگویی با محترم سید همایون شاه عالمی شاعر نکته سنج .

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهار شنبه  15 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 6  آگست  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت 24 ساعت

اینک صحبتی داریم  با شاعر  نکته سنج و  با درک   

 جناب سید همایون شاه عالمی که حضور

خواننده گان محترم پیشکش میگردد.

پرسش  :

جناب عالمی گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت 24 ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

پاسخ :

من متولد شهر کابل هستم.  هنوز تحصیلاتم را در رشتۀ فارمسی به اتمام نرسانیده بودم که مجبور به ترک کاشانۀ عزیزم افغانستان شدم، متعاقباً در سال 1982 م به ایالات متحده رسیدم ، انگلیسی را در مونتگامری کالج مریلند و درسهای کمپیوتر را در گیلفورد کالج هایپاینت کارولینای شمالی فرا گرفتم و دروس ( مدیریت املاک

Property Management) را  در مکتب دانمور گرینزبورو ( نارت کارولینا) به اتمام رساندم.

 من با خانمم و یگانه دخترم در ورجنیا زندگی می کنم.

پرسش  :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی انداخته و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

پاسخ :

اکثرآ من شغل های آزاد داشتم. در اوایل در کار فرش بودم، زمانی رستورانت داشتم. حالا نیز برای خودم کار می کنم و موسم تقاعدی ام نیز نزدیک است.  

پرسش  :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید؟

پاسخ :

در سال 1980م که در پوهنتون کابل درس هم نبود و از سوی دیگر پدرم به پاکستان مهاجر شده بود از ما خواستتند تا وطن را ترک نموده به پاکستان برویم. در اوایل در شهر پشاور مقیم شدیم و من شامل ینورستی شدم  تا در رشتۀ هنر نقاشی درس بخوانم، اما تغییری آمد و از لحاظ مالی سپانسر شپ ما کنسل شد و در شهر راولپندی رفتیم و از آنجا به امریکا آمدیم.

پرسش  :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

پاسخ :

اولین سروده من در سال 1352 خورشیدی در جریده مکتب سید جمال الدین افغان نشر شد که صنف ششم مکتب بودم. بعد ها در بعضی از مجلات ، بعضی از  سروده های من نشر می شد. اما مصروفیتهای مکتب از یکسو ،رفتنم در کورسهای نقاشی صنایع مستظرفه از سوی دیگر مرا وقت نمیداد تا شعر بسرایم. من 3 سال کورسهای نقاشی را ادامه داده و فراغت حاصل نمودم.

اولین قصیدۀ من بنام ( عقاب حاکمیت) در سال 1980 از رادیوی پاکستان نشرشد. و ممکن در حدود 50 سروده در راولپندی سروده باشم. بعد غزل های در امریکا نیز سرودم.

 در سال 2000 در ایالات ورجنیا پروگرام شعر و موسیقی برگزار میشد که بنام (شامِ عرفان) معروف بود و اولین مثنوی خود را در محفل شام عرفان خواندم و در اثر تشویق دوستان گران ارج و هموطنان عزیز به این کار ادامه دادم و هر ماه از کارولینای شمالی تا ورجنیا آمده و شعرم را می خواندم و مورد پسند دوستان واقع میشد. جناب حامد نوید ، جناب ولی پوپل ، برادرم ولیشاه جان عالمی و خانمم کریمه جان عالمی از جمله مشوقین خوبم بودند و هستند. بعد ها با صدای امریکا آشنا شده و اشعارم را می خواندم. تا اینکه سایت های انترنتی ایجاد شد و همکاری ام را با سایت های آریایی، فردا و 24 ساعت آغاز کردم . سایت 24 ساعت به مدیریت جناب مهدی بشیر یک سایت وزینی بود و اشعارم را بلاوقفه نشر می کرد که تا هنوز ادامه دارد. من در قالبهای قصیده، رباعی ، دوبیتی، مثنوی و غزل شعر سروده ام و یگان شعر نیمایی و سپید نیز دارم اما خودم را نمی توانم شاعر بگویم ، زیرا شاعر یک نام بزرگی است و شعر سرودن من بدین معنی نیست که من خودم را شاعر قلمداد کنم.

پرسش  :

آیا مجموعه هایی از اشعار شما تابحال بصورت مستقل به زینت چاپ آراسته شده یا خیر ؟ اگر شده بفرمایید که چند مجموعه است .

پاسخ :

در سال 2005 برای نشر اشعارم به وزارت اطلاعات و فرهنگ مراجعه کردم جناب سید مخدوم رهین (وزیر وقت آن وزارت) بیحد لطف کردند و نظریات شان را ارائه دادند. اما براستی هنوز خیلی زود بود ، اما در سال 2013 م دیوان اشعارم را جناب فهیم هنرور با دیزاین عالی نشر کردند که ممنون احسان شان هستم.

 از سال 2013 تا بحال اشعارم بصورت پراگنده نشر می شود. من مصاحبه های  نیز با صدای امریکا، رادیو بیان و اخبار آزادی داشته ام.

پرسش  :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

پاسخ :

بلی من با افغان اکادمی که مقیم ورجنیا است همکاری داشته ام و مهتمم کتاب کابل قدیم نیز بودم که به ابتکار جناب هاشم رایق نشر شد.

همچنان من و دوستانم با جناب نذیر دقیق همکاری نمودیم و سوانج بیشتر از 150 شاعر را نشر کردیم. این کتاب بنام ( خنیاگران قلم) نشر شد. همچنان در سال 2007 من مسئول و مؤلف کتابی بنام ( میثاق قوانین مدنی افغانستان) بودم

که چاپ اول آن به تیراژ 40 هزار جلد به چاپ رسید. بعدآ با همکاری وزارت عدلیه و ریاست تألیف وزارت معارف آنرا به کتاب درسی متعلمین مبدل کردیم ….. اما چه فایده.

پرسش  :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

پاسخ :

شعر پدیدۀ فطری انسان و احساسی است که بصورت خودجوش متبلور می گردد و این مظهر را شاعر در قالب نظم درآورده ، صیقل داده و به دیگران ارایه میدارد.

 شاعر خوب کسی است که شعر نمی سازد بلکه احساس را برای ذهن خود انعکاس میدهد و ذهن آنرا به نظم می کشاندو نمیتوان شعر را به چند واژه و کلمه و جمله تعریف کرد. شعر همانند کوه بزرگی است که نمیتوان آنرا با یک چراغ کوچک روشن ساخت و تا به امروز چنان آفتابی پدید نیامده است که این کوه بزرگ را بصورت کامل روشن کند.

پرسش  :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

پاسخ :

شعر مولانا را بیحد دوست دارم، شعر حافظ ورد زبانم است ، از سعدی بسیار زیاد آموخته ام،  بیدل را بالاتر از سویه ام یافتم، صائب تبریزی را می پسندم، اشعار عنصری ، منوچهری، فرخی، انوری ابیوردی نغز و قشنگ هستند. وحشی بافقی زیبا سروده است، از مثنوی سرایان بازهم به مولانا و نظامی علاقه فراوان  دارم،  اما هفت اورنگ جامی نیز یکی از شهکار های شعری برایم بوده است.

 از شاعران معاصر نیز اشعار ، خلیلی ، بیتاب ، قاری عبدالله، شایق جمال و عشقری را دوست دارم. رباعیات خیام نیز شهکار است. استادان سخن رودکی و سعدی مورد پسند من هستند. شاعران امروزی را نیز همه شان را دوست دارم .

پرسش  :

نظر تان در مورد سایت 24 ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید؟

پاسخ :

فکر کنم از سال 2008 با سایت وزین 24 ساعت همکاری ام را آغاز کردم. سایت 24 ساعت همیشه اصالت ادبی و هنری و فرهنگی را حفظ نموده و بدون تعصب همیشه فعال بوده و بسا از شاعران نو را معرفی کرده و به شهرت رسانیده ، با انتشار یاداشت ها و مضامین ادیب بزرگ کشور زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی همیشه صفحات این سایت آراسته شده است. فعالیتهای بیحد مهدی بشیر و جناب شما قیوم بشیرهروی باید قدردانی شود.

قابل ذکر است که از طریق سایت 24 ساعت من با شاعرانِ خوبی آشنا شدم.

پرسش  :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه های دارید؟

پاسخ :

در دیار غربت انسان دو گزینه دارد؛ یا  باید خودش را محصور ساخته و در یک گوشه ای غم وطنش را بخورد و هیچ چیزی هم از دستش نبراید و یا هم از موقف ها و موقعیت ها استفاده کند ، خودش را با جامعه وفق داده و راه ترقی و پیشرفت را باز کند و برود تا به قله های موفقیت برسد، ناامید نشود وفرهنگ و عنعنۀ خودش را نیز حفظ کند.

 جوانان بدانند که هیچ کار مشروعی شرم نیست اما کوشش کنند که یک کسب بیاموزند، می بینم که اکثر تازه واردین  به دریوری و تکسی رانی مشغول می شوند .  بدون شک عیب نیست اما چندان آینده ای هم ندارد. باید کسبی را فرا بگیرند چه تخنیک موتر باشد یا سافت ویر کمپیوتر و یا ترمیم ایرکندیش و غیره. اما باید کوشش کنند که زبانهای اصلی وطنی خود را فراموش نکنند.

پرسش  :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

پاسخ :

در پایان معذرت مرا بپذیرید که بسیار مصروف بودم و نتوانستم  زود تر در این گفتگو شرکت جویم ، مؤفق و مؤید باشید.

من  ذره ی  از   کتاب   شعرم

احساس درون حجاب شعرم

در بحر مگو  که قطره ام من

با عمری کمی حباب ِ شعرم

 

 

بشیر هروی :

همایون جان عزیز وگرانقدر از اینکه در این گفتگو سهم گرفتید و به  سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

03 آگوست
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد استاد فتح محمد دقیق ، شاعر ، خطاط و رسام سرزمین ما.

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  12 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 3  آگست  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

به ادامه معرفی شاعران ، نویسندگان  و هنرمندان گرامی ،

اینک یادی می کنیم از زنده یاد الحاج  استاد فتح محمد دقیق

شاعر ، خطاط و رسام ورزیده ِ سرزمین ما.

قیوم بشیر هروی

سوم آگست 2025 میلادی

ملبورن – استرالیا

 

الحاج فتح محمد دقیق فرزند زنده یاد حاجی فقیر احمد در 12 عقرب  سال  1303 خورشیدی در گذر بارانهء شهر قدیم کابل دیده به جهان گشود.

تحصیلات ابتدایی را در مکاتب خانگی آغاز و بعدآ شامل مکاتب رسمی گردید. 

پس از ختم مکتب شامل دانشکدهء ادبیات کابل شد و با ختم مؤفقانه تحصیل در رشتهء ادبیات دری بحیث استاد در لیسه عالی حبیبیه شهر کابل مشغول تدریس شد و شاگردان زیادی را تربیه نمود.

او آموزگاری  بود وارسته ، انسانی بود متواضع و آرام که سیمای نورانی اش همه اطرافیانش را گرویده اش نموده بود و از رهنمایی هایش مستفید میشدند.

زنده یاد فتح محمد دقیق در علوم دینی ، فلسفه ، حکمت ، عرفان اسلامی و ادبیات دری یدِ طولایی داشت.

در خطاطی و رسامی مهارت خاصی بدست آورد و آثار زیادی از خود به یادگار گذاشت.

از آوان جوانی به خواندن دیوان  شعرای بزرگ علاقه خاص داشت . همین امر باعث شد تا خودش نیز به سرودن شعر بپردازد.

او باری چنین گفته بود:

مفلسی نگذاشت تا دانا شوم ورنه « دقیق »

در خور هر گونه تحصیل است استعداد من

گفته شده که در کلاس های تدریس نیز هرگاه راجع به هر مطلبی سخن میگفت ، شعری را نیز در آن باره پیشکش می نمود.

استاد دقیق قرآن کریم و بخش عظیمی از احادیث نبوی را نیز در حافظه اش داشت و بدون شک از دانش و آگاهی والایی برخوردار بود.

او بیدل شناسی بود توانا که اشعار زیادی از دیوان حضرت ابوالمعانی  بیدل را از حفظ داشت و علاوه بر آن  نسبت استعداد فراوان و علاقه خاص از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی ، صائب تبریزی ، سعدی شیرازی ، طالب آملی ، خواجه حافظ شیرازی و کلیم کاشانی نیز اشعار و ابیات بیشماری را در حافظه سپرده بود.

قابل ذکر است که علاوه بر زبان مادری اش به زبان های پشتو و انگلیسی نیز تسلط کامل داشت و عربی نیز میدانست.

استاد دقیق درهیچ نهاد  سیاسی و حزبی و نظامی عضویت نداشت و از ناملایمات و اوضاع نابسامان وطنش رنج میبرد. از تجاوز قوای سرخ اتحاد شوروی به سرزمینش سخت  اندوهگین  و متأثر بود و همواره آنرا بشدت محکوم میکرد.

چنانچه درسال 1358 خورشیدی درشهر پلخمری ولایت بغلان زمانیکه در یکیاز نمایشگاه های هنری از او دعوت شده بود تا یک اثر هنری خود را به نمایش بگذارد ، موصوف تصویر ارزنده اییرا که قبلن روی آن کار نموده بود در آن حضور روسها را در افغانستان همچون زنجیر اسارت بر گردن افغانستان بتصویر کشیده شده بود ودر پس منظرش شعله های از آتش ترسیم شده بود باعث شد بدستور عبدالله امین برادر حفیظ الله امین نایب الحکمه قطغن دستگیر و در محبس ریاست (کام) ولایت بغلان زندانی شود.

اما به لطف پروردگار بصورت معجزه آسا پس تحمل شکنجه رهایی جست و آزاد گردید.

او در پست های مختلف اداری صادقانه خدمت کرد که میتوان به برخی از آنها چنین اشاره نمود:

استاد ادبیات دری در لیسه عالی حبیبیه

مدیر عمومی تفتیش نساخی افغان گلبهار و بعدا نساجی  افغان پلخمری .

مدیر عمومی تحریرات و سرپرست معاونیت اداری  ریاست نساجی  افغان پلخمری.

معاون اداری ریاست نساجی افغان گلبهار.

رئیس نساجی افغان گلبهار.

 استاد دقیق همچنین  به سال (1365) خورشیدی به عضویت انجمن قلم افغانستان  و انجمن شعرا و نویسندگان افغانستان در آمد.

و پس از عمری خدمت در سال 1369 به بازنشستگی سوق داده شد و تقاعد نمود.

استاد دقیق دوبار ازدواج نموده که ثمرهء  هردو پانزده فرزند میباشد.

اما سال های آخر عمر با برکت اش را با فرزند ارشد از خانم دوم خود ( الحاج احمد احسان دقیق) سپری نمود که علاوه بر پیوند پدری پسری مانند دو دوست شفیق  باهم انس داشتند و زندگی نمودند و پسرش  با محبت در خدمت پدر قرار داشت . 

امیدوارم فرزندان گرامی شان بخصوص جناب حاجی احسان دقیق در قسمت جمع آوری آثار استاد تلاش ورزیده و در قسمت چاپ آنها اقدام کنند.

سرانجام این شخصیت بی بدیل و انسان آگاه و روشن ضمیر کشور  در سحرگاه روز یکشنبه اول جون 2025 میلادی مصادف با 11 جوزای 1404 خورشیدی به سن ( صد سال و هفت ماه) چشم از جهان پوشید و به دیدارِمعبود شتافت.

روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد

 اینهم نمونه های از کلام زنده یاد استاد دقیق.

  

تیغ جفا

شوم فدای  تو  ساقی  بده  شراب   مرا

که  کرد  گرمی  عشق  بتی  کباب   مرا

چه خوش بود شب مهتاب شاهد  گلرو

شود   میسر   اگر   اندرین   شباب  مرا

چه خوش  بود که بران آب رحمتی بزند

کنون  که  سوخته  در  آتش  عتاب مرا

چنان دو نرگس مایل به خواب  را دیدم

پریده است به شبها ز دیده خواب مرا

خوشم که گشت به تیغ جفا « دقیق » مرا

بروز  حشر  نباشد   یقین  حساب مرا

 

 و اینهم یکی از کارهای پنسلی مرحوم دقیق که به یکی از دوستانشان داده بودند. 

یادآوری : با سپاس ویژه از محترم الحاج احمد احسان دقیق که بخش عمدهء معلومات فوق را در اختیارم گذاشتند ،

30 جولای
۳دیدگاه

استاد صالح محمد خلیق به جاودانگی پیوست

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  8 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی -30 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

استاد صالح محمد خلیق

به جاودانگی پیوست

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

8 اسد 1404 خورشیدی

30 جولای 2025 میلادی

 

با تأسف و تأثر عمیق اطلاع حاصل نمودیم که محترم استاد صالح محمد خلیق شاعر ، نویسنده ، روزنامه نگار ، مترجم و پژوهشگر توانا روز گذشته به حوالی شهر مزار شریف به جاودانگی پیوست.

مرحوم خلیق در دوازدهم عقرب 1334 خورشیدی مصادف با چهارم نوامبر 1955 میلادی در شهرمزارشریف مرکز ولایت بلخ دیده به جهان گشود.

دوران ابتدایی را در لیسه کنونی استقلال آن شهر گذراند و سپس آموزش های فنی و مسلکی را در رشته زمین شناسی در دانشسرای نفت و گاز زادگاهش  ادامه داد و بعدآ شامل دانشکدهء ادبیات دانشگاه بلخ گردید و در رشتهء زبان و ادبیات فارسی از آنجا فراغت حاصل نمود وعازم ایران گردید و دورهء کارشناسی ارشد را دررشتهء زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه نور آن کشور به پایان رسانید.

پس از بازگشت به کشوردر پست های مختلف  چون کارمند کارخانهء کود شیمیایی ولایت بلخ ، رئیس انجمن نویسندگان بلخ ، مدیر مسئول و سردبیر مجلهء جنبش ، مجلهء ام البلاد ، روزنامه بیدار و مجله کیان خدمت نمود.

مرحوم خلیق از بنیانگذاران انجمن نویسندگان بلخ و عضور انجمن پیوند تاجیکستان ، کانون فرهنگی حکیم ناصیر خسرو بلخی ، کانون فرهنگی مولانا جلال الدین محمد بلخی ، کانون فرهنگی امیر علی شیر نوایی و عضو فعال گروه دبیران چندین نشریه دیگر بود.

در ماه دلو (بهمن) 1383 خورشیدی تان ثور (اردیبهشت) 1399 خورشیدی بیحث رئیس اطلاعات و فرهنگ ولایت بلخ ایفای وظیفه نمود و پس از چهار دهه خدمت در دوایر دولتی بازنشسته شد.

اینجانب از سال 2016 از طریق رخنما( فیسبوک) افتخار دوستی با آن مرحوم را داشتم و از اندوخته های ایشان همیشه مستفید گردیدم .

از مرحوم خلیق آثار زیادی به زینت چاپ آراسته شده که برخی از آنها به شرح ذیل می باشد:

سلام به آفتاب

کاج بلند سبر

سرود ملی عشاق

از اوج های آبی

یک آسمان ستاره

در بامیان قلبِ منی

مراد از بلخ تو بودی

نقطه و نقطه

بازهم نقطه

اینک فقط تو مانده ای

سوگنامهِ گل سرخ

آخرین مرز بی کرانی

سرنوشتی دیگر

هیجان ِ جان

سخنِ عشق

زمزمهء نام خراسان

به رهگذار غچی ها

از زخم های تازه

از برگ های ریختهء یادنامه ها

در قحطسال عاطفه

کولاک می گرید

ترجمه سروده های سرگی یسینین از روسی به فارسی

همچنین بیشتر از 20 اثر پژوهشی و منثور از ایشان به چاپ رسیده که میتوان به بعضی از آنها چنین اشاره نمود:

جشن های آریایی

عقاب در فرهنگ ملی و جهانی همراه با سروده ها

سرگذشت روزنامهء بیدار

فریاد آزادی  یا نگرشی بر سروده های علامه بلخی

تاریخ ادبیات بلخ

تاریخ روزنامه نگاری بلخ

ساحه های باستانی و بنا های تاریخ بلخ

آیینه در آیینه

تأثیر شاهنامه بر شعر مقاومت افغانستان

ناشناخته های دانش

پیام آورروشنایی ومهر

جاذبه های گردشگری بلخ

میدان اهای نفت و گاز قشقری و بلخ

نامهء رستگاری 

شگفتی های هستی

پاییز در بهار

و جستار های زبانی و ادبی.

قابل تذکر است که بخاطر کارنامه های علمی ، فرهنگی و ادبی استاد خلیق  در سال 1394 خورشیدی از سوی ولایت بلخ بعنوان پژوهشگر بلخ  برگزیده شد و در سال 1395  بحیث نویسندهء پیش کسوت بلخ شناخته شد  و همچنین در سال 1396 از سوی ریاست جمهوری اسلامی مدال غازی میر مسجدی خان را به او تفویض نمود و علاوتا در  هفتم اسد 1399 از سوی انستیتوت مطالعات استراتیژیک افغانستان لقب نخبهء بلخ را  تصاحب نمود.

و سرانجام روز گذشته هفتم ماه اسد بر اثر یک حادثه دلخراش ترافیکی در مزارشریف جان به جان افرین تسلیم و رخ در نقاب خاک کشید.

مسئولین  سایت 24 ساعت درگذشت استاد خلیق عزیز را به  فامیل محترم آنمرحوم ، دوستان و آشنایان ایشان و همه فرهنگیان کشور تسلیت عرض نموده از خداوند بی نیاز برای آنمرحوم طلب آمرزش و به بازماندگان ایشان صبر و شکیبایی آرزو دارند. 

روحش شاد، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

 

منابع :

ویکی پیدیا ، دانشنامه آزاد

ایسنا (محترم محمد کاظم کاظمی)

 

 

 

28 جولای
۳دیدگاه

گفتگویی با محترمه بانو هما طرزی شاعر، نقاش و دیزاینر لباس و جواهرات

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 6 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 28 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو ها با همکاران قلمی سایت 24 ساعت

اینک صحبتی داریم  با شاعر  ، نقاش و دیزاینر ورزیده 

کشور محترمه بانو  هما طرزی که حضور

خواننده گان محترم پیشکش میگردد.

 سؤال :

بانو طرزی گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت 24 ساعت معرفی کنید و همچنین بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

 

 جواب :

در هفتم جنوری ۱۹۵۱ در شهر کابل چشم به جهان گشودم و بعد از پایان دوره دانشگاهی در دانشگاه کابل و اخذ لیسانس در رشته علوم تربیتی و زبان انگلیسی، جهت ادامه تحصیلات و اخذ دکترای ادبیات فارسی‌ در دانشگاه تهران به تحصیل پرداختم ، ولی به علت وقوع انقلاب اسلامی در ایران تحصیلاتم نا تمام مانده و با ورود آقای خمینی به ایران در فبروری 1979 مجبور به ترک آن کشور گردیده و به کشور آمریکا کوچ نمودم ، زیرا به وجود آمدن رژیم  کمونیستی در کشورم مانع رفتنم به زادگاه ام افغانستان گردید.

من فقط یک پسر دارم .

 

 سؤال :

لطف بفرمایید در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

 

 جواب :

از آوان جوانی شعر می‌ سرودم که اشعارم  بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۵ به طور مرتب در نشریات معتبر افغانستان چون :

مجله پشتون ژغ )صدای افغان ، ( مجله میرمن )بانو ، ( مجله ژوندن )زندگی‌‌ ، ( مجله اردو )ارتش  و ( روزنامه پر تیراژ کاروان ) بطور مرتب به چاپ رسیده است .

همچنان همزمان آثارم در مجلات معتبر ایران ، سخن ، یغما و اطلاعات  هفتگی به چاپ میرسید .

شعر مرگ مادر در سال ۱۹۷۰ برنده جایزه اول ادبی در دانشگاه کابل گردید که تا کنون بار ها به چاپ رسیده است .

همچنان بعنوان نخستین کاندید دختر شایسته در افغانستان برگزیده شده بودم و نخستین مدل تبلیغاتی در کشورم نیز بودم.

بعد از آمدن به امریکا:

مدت 13 سال طراحی لباس و خیاطی نمودم.

ازسال ۱۹۹۲ تا سال ۱۹۹۹ درشرکت Bergdorf Goodman  به عنوان مدیرتغییر  و دگرش  لباس و طراحی جواهرات عروس ایفای وظیفه نمودم. ازسال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۸ در شرکت طراح  معروف ایتالیایی  Giorgio Armani به عنوان رئیس تغییر  و دگرش  لباس  در سرتاسر امریکا  مشغول کار بودم . از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۵ درشرکت Lord & Taylor   به عنوان رئیس  تغییر و  دگرش لباس سرتاسر امریکا  به وظیفه ام ادامه دادم . از سال ۲۰۱۵ تا  ۲۰۱۸ در کمپانی Bloomingdales به  عنوان رئیس خدمات مشتریان ایفای وظیفه نمودم. از سال ۲۰۱۸ تا  ۲۰۲۰ در کمپانی Brooks Brothers  به عنوان رئیس تغییر و دگرش لباس در سراسر آمریکا ایفای وظیفه نمودم.

اکنون در کمپنی ALT به حیث ریس انکشاف و توسعه استعداد ها و مشاور مدیر کل  کمپنی مشغول کار استم.

 

 سؤال :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید؟

 

 جواب :

من جهت ادامه تحصیل در سال 1974 ترک وطن نمودم و به ایران رفتم که با کمال تاسف نتوانستم دوباره برگردم. و در سال 1979 با انقلاب اسلامی ایران به امریکا در شهر نیویورک آمدم و تا حال زندگی میکنم.

 

 سؤال :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

 

 جواب :

 از سنین 10 و یا 11 سالگی شعر می سرودم ولی جدی نمی گرفتم  ،تا اینکه در 18 سالگی بعد از مرگ ناگهانی مادرم اشعارم بچاپ رسید و شکل جدی گرفت. بیشتر در قالب شعر سپید و گاهگاهی نیمایی می سرایم .و باور برین است که نخستین بانوی سپید سرا و نیمایی سرا در افغانستانم.

البته دو کتاب هم در غزل دارم.

 

 سؤال :

اطلاع یافتم که تاحال بیشتر از ده اثر از شما به زینت چاپ آراسته شده ، اگر لطف نموده نام بگیرید و بفرمایید اگر خوانندگان عزیز ما از چه طریقی میتوانند آنها را بدست بیاورند؟

 

 جواب :

– میلاد نسترن‌ها

ـ زمزمه‌های نیایش

ـ کوچ پرنده‌گان

ـ نوید سحری

ـ شکوه برف‌ها

ـ بهار در پاییز

افزون بر این گزینه‌هایی:

ـ واژه‌های آبی

ـ برگ‌های خشکیده

ـ عشق های ماندنی

– رقص شگوفه ها

– سه پنجره

-و من عشق را زیستم

به‌گونه دیجیتالی نشر شده‌اند.

 

همچنان 4 آلبوم نقاشی و 4 آلبوم دیزاین لباس و یک آلبوم دیزاین جواهرات  درسال 2024 به چاپ رسیده.

 

 سؤال :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

 

 جواب :

خیر ، چون کارم تمام وقتم را در بر می گیرد.

 

 سؤال :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

 

 جواب :

شعر از دید من بیان احساس به شیوه هنری و ویژه که زیبایی کلام را همراه بوده و بیان احساس یا فریاد دل را گوارا تر و دلپذیر تر می کند. البته در قدیم فقط به کلام موزون شعر گفته می شد که من به آن معتقد نیستم. برای من پیامی که شعر با خود همراه دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است تا فورم و شکل آن.

 

 سؤال :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

 

 جواب :

از شاعران کلاسیک مولانا،  حافظ،  طاهره قدرت العین، مهستی گنجوی،  خواجه عبد الله انصاری، و شیخ بهایی را دوست دارم و از شاعران معاصر فروغ فرخزاد، سهراب سپهری،  لطیف ناظمی، حمیرا نگهت دستگیر زاده، یوسف کهزاد، و بعضی از سروده های پرتو نادری.

 سؤال :

نظر تان در مورد سایت 24 ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

 

 جواب :

سایت 24 ساعت به دلیل نداشتن تعصب و بیطرفانه بودنش،  بدون در نظر داشت قوم و زبان و نسل و نژاد و همچنان زنده نگهداشتن میراث فرهنگی واقعی کشور غم دیده ونگون بخت ما برایم بسیار با ارزش است. این تنها سایتی است که فریاد  حقیقی ما را با چشم ها آشنا می سازد. بیشتر از دوسال می شود که با این سایت پر محتوا همکاری دارم.

 

 سؤال :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

 

 جواب :

امیدوارم جوانان ما میراث دار واقعی ما باشند و نگذارند تا  بدی های کنونی محیط جدید  در آنها تاثیر گذار شود. باید بکوشند و با زحمات خلل ناپذیر به دنیا ثابت سازند که ما مردمان با فرهنگ و میراث دار انسانیت هستیم نه زاده  سرزمین وحشت و دروغ و ریا و ظلمت!

 

 سؤال :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

 

 جواب :

تنها پیام من به شما و دست اندر کاران سایت پر محتوا و مثبت 24 ساعت ، ادامه این راه پر محتوا و مفیدیست که آغاز نموده اید واز بارگاه ایزدی ، موفقیت های بی پا یان را برایتان آرزو مندم. همیشه شاد و سلامت و موفق باشید!

 

بشیر هروی :

خانم طرزی گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 

 

 

 

 

19 جولای
۵دیدگاه

غم مخور

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه 28 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 19 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

یادِ آن روزگاران بخیر که افغانستان را

بهشت صلح و آرامش میخواندند !

غم مخور

یاد آن  روزی   که   دل   های   قراری   داشتیم

مردم    مهمان    نواز   و    پایداری   داشتیم

هیچ کسی  را  جرئت   دیدن   به  ملک  ما نبود

لشکر   آزاده     و    با      اقتداری    داشتیم

فرصتی گر دست  می داد  نو   جوانان  گهگهی

پشت بام کاغذ پران  و  چرخه   تاری  داشتیم

عصر ها  از  بهر  تفریح  با    گروه  ِ  دوستان

بایسکل  و  توپی  و پارک زرنگاری   داشتیم

کس  نبود  در فکر نان   و آب   و یا   چیز دگر

مادر  بس    مهربان   و  غم گساری   داشتیم

کلبه ی  ما  داشت  رونق   از   صفای   همدلی

شور و حال  بس عجیب وهم  وقاری داشتیم

دختران  دیگچه   پزانی   می نمودند   بر اجاق

خواهرانی   مهربان  و  جان  نثاری   داشتیم

عده ای سرگرم  جز بازی   و  پنجاق  و طناب

کودکانی   خوش   بیان  و  گلعذاری   داشتیم

نرگس و  گل های   خوشب و در  گلستان  وطن

کشتزارِ   گندم    و  هم    شالی زاری   داشتیم

بود فزون ازصد نوع انگور روزی  در هرات

قندهاری  بود  و   شهری   پر   اناری  داشتیم

میلهِ نارنج  ما  در  شرق  و  لغمان   پر شکر

دشت  های   سرخ   لاله    در  مزاری  داشتیم

توت خنجانش چنین شیرین وطعمی چون عسل

در  تخارش    جنگلات   پسته  زاری   داشتیم

عسقلانی ، زرمتی  ، قندک  همه  شیر و شکر

شهر  کندز    را   نگر  فصل   شکاری  داشتیم

میوه های رنگ رنگ کشورم یک نعمت  است

ما به   هر سوی  وطن  صد   افتخاری  داشتیم

در بدخشان لعل و در پنجشیر زمرد بود  فزون

سنگ شاه  مقصود  به  شهرِ  قندهاری  داشتیم

ازشمالش تاجنوب وشرق وغربش دلکش است

مردم   یک پارچه ای  از  هر   تباری   داشتیم

روز های جمعه  می رفتیم  به   پغمان   قشنگ

قرغه   و  استالف   و  هم   گل بهاری  داشتیم

حرف  های  اختلاف   آور نبود    در  زنده گی

همدلی  بود  و صفا   بود   و   بهاری   داشتیم

از   سیاست   دور   بودند    مردم   ما   اکثرآ

چون بهشت صلح  و  آرامش   دیاری  داشتیم

غم مخور« قیوم » که بازگردد خروشان میهنت

همچو آن روزی  که   مایان  اعتباری  داشتیم

قیوم بشیرهروی

ملبورن – آسترالیا

نوزدهم جنوری 2014

15 جولای
۸دیدگاه

گفتگویی با شاعر و نویسندهء گرامی محترم احمد محمود امپراطور

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  24 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 15 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو ها با همکاران قلمی سایت 24 ساعت اینک

صحبتی داریم با شاعر و نویسندهء ژرف نگر جناب محترم

احمد محمود امپراطور که حضور خواننده گان محترم

پیشکش میگردد.

سوال :

جناب محمود جان امپراطور گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت 24 ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

 

جواب: 

با درود و احترامات صمیمانه حضور گرامی جناب استاد قیوم بشیر هروی، دست اندرکاران پرتلاش و ارجمند سایت وزین «۲۴ ساعت» و همه خوانندگان فرهیخته و فهیم آن.

اینجانب احمد محمود امپراطور هستم؛ در واپسین روزهای زمستان سال ۱۳۶۳ خورشیدی، آنگاه که نوید گام‌های بهار ۱۳۶۴ در هوای کابل طنین می‌افکند، در ناحیهٔ کارته سوم این شهر کهن، در دامان خانواده‌ای از تبار اشراف‌زادگان خردمند و دانش‌ پرور بدخشان، چشم به جهان گشودم و با نفس نخست، به کاروان پر رمز و راز هستی پیوستم.

و در پیوند به فرزند باید عرض کنم که در سال ۱۳۹۵ خورشیدی پیمان ازدواج بستم، اما تا به امروز که با شما همسخن هستم، از نعمت فرزندی برخوردار نگشته‌ام.

 

سوال :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های تان در افغانستان قدری روشنی انداخته ، بفرمایید در حال حاضر چه مصروفیت دارید؟

 

جواب: 

بیشتر ایام زندگی‌ام به کارهای هنری و طراحی‌ های گرافیکی، پرورش گلها و گیاهان زینتی، و پژوهش در باب خواص و کاربرد های گیاهان دارویی سپری میشود.

علاقه‌ای که از دوران نوجوانی در دل داشتم و از سال ۱۳۸۱ خورشیدی بدینسو، با الهام از همین دلبستگی، توانسته‌ام انسانهای بسیاری را بی‌ هیچ چشم‌ داشت مالی و تنها با انگیزه‌ی خدمت و نوع‌ دوستی، با ترکیبات درمانی گیاهان یاری رسانم.

البته با دگرگونی نظام و فروپاشی وضعیت اقتصادی، این خدمات اکنون به سطح راهنمایی محدود شده است؛ اما نیت پاک و رسالت انسانی‌ام همچنان پا برجاست.

از همه ارزشمندتر و والاتر، این موهبت الهی است که بخش بزرگی از لحظاتم در خدمت مادر مهربان و عزیزم سپری می‌شود.

 نعمتی سترگ که جز از فضل پروردگار حاصل نمی‌گردد. 

در همین راستا، دست به آسمان بلند می‌کنم و از عمق دل، برای مادرانی که در قید حیات اند، عمرِ دراز، سلامت پایدار و زندگی سراسر عزت و خوشبختی مسئلت می‌نمایم؛

 و برای آنانی که رخ در نقاب خاک کشیده‌اند، آرامشی جاودانه در سایه‌ سبز رحمت بی‌پایان خداوند متعال خواهانم.

باشد که منِ بندۀ ناتوان، همچنان لایق چنین سعادتی باقی بمانم و در پرتو مهر مادری، راه خدمت و محبت را ادامه دهم.

 

سوال :

در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید و آیا به جمع مهاجرين پیوستید یا خیر؟

 

جواب: 

با آن‌که تحولات سیاسی و اجتماعی سرزمین ما همواره در تلاطم و نوسان بوده است، اما من در مسیر زندگی‌ام، آموزه‌ های گران‌ بهایی را از پدر مرحوم و مغفورم، شیر احمد یاور کنگورچی، به یادگار دارم؛ آموزه‌ هایی که چون مشعلی فروزان، راه زندگی‌ام را روشن ساخته و سرلوحه کردارم شده است.

پدرم، مردی نستوه و وفادار به خاک و مردم خویش بود که در عرصه‌ های گوناگون خدمت به وطن، نقشی پررنگ و تأثیرگذار ایفا کرد. 

از یاوری در صفوف نیرو های یاوران نظامی در عهد اعلی‌حضرت المتوکل علی‌الله محمد ظاهر شاه گرفته تا معاونت اجرایی جمعیت سره میاشت افغانی؛ از فرماندهی میدان هوایی بین‌المللی کابل تا مسئولیت غند ۲۱ محافظ و قوماندان اطفائیه کابل و دیگر مأموریت‌ های دشوار و پرچالش، که هر یک را با عزت، صداقت، تعهد و سرافرازی پشت سر گذاشت.

او نه وابسته به هیچ حزب سیاسی بود و نه دل‌ بسته به قدرت‌ طلبی؛ بلکه همواره، راستی، بی‌طرفی، وطن‌دوستی و خدمت به خلق خدا را سرلوحه راه خود قرار داد.

در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، به ولایت اجدادی‌مان کوچ کردیم و ده سال از عمر مان را در آن دیار سپری نمودیم.

 برای من، آن روزگار، بزرگ‌ترین مکتب ایثار، پایداری، خویشتن‌ داری و شناخت عمیق از آداب، فرهنگ و رسوم خطه‌ی شمال کشور بود— تجربه‌ای که تا امروز بر جانم نقش بسته است و پیوند مرا با این خاک، ژرف تر و ماندگار تر ساخته.

آری، سرنوشت انسان در دستان بلاکیف خداوند متعال است؛ هیچ‌ کس نمی‌داند که روزی، مرگ یا تقدیر، او را به کجا خواهد کشاند.

 اما آنچه می‌ماند، یاد نیک، راه روشن، و سعی در خدمت به مردم و میهن است—آن‌گونه که پدرم زیست و آموخت، 

و تا اکنون با فشار های گوناگونی که وجود دارد تا این دم به وطن مانده ام

 

سوال :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری میسرایید؟

 

جواب: 

طبیعی‌ست که در خانواده‌ای چشم به جهان بگشایی که ریشه‌ های آن در خاک معرفت و دانش تنیده باشد؛ جاییکه نیاکان فرهیخته‌ام در روزگار خویش به بلندای قله‌ های علمی صعود کرده بودند و لقب داملا را از دیار پرفیض بخارا شریف کسب کرده بودند.

 پیش از آنکه نوبت به پدرکلانم برسد، این دودمان در علوم دینی تبحر داشتند، و سینه‌ هایی آکنده از غزلیات بیدل، مثنوی معنوی و اشعار حافظ، چون حافظان عاشقانه‌ سرای ادب، در دل جامعه می‌درخشیدند.

پدرکلانم از تیز قلم‌ ترین میرزا های روزگار سلطنتی در ولسوالی کشم و شهر فیض‌آباد – مرکز ولایت بدخشان – به شمار می‌رفت و پس از سال‌ها خدمت صادقانه، از سوی مردم بدخشان به مقام وکالت مشوره برگزیده شد؛ افتخاری که نشان از اعتماد و جایگاه رفیع وی در میان مردم داشت.

پدرکلان مادری‌ام ملا، اهل اندیشه و بی‌ نهایت کتاب‌ خوان بود.

بدیهی‌ست که چنین زمینه‌ی خانوادگی و تربیتی، بی‌تأثیر در سرنوشت من نبود. 

ذوق نگارش و شور درونی برای نوشتن مقاله، از دوران مکتب در من جوانه زد.

 با رسیدن به سنین بلوغ، نگارش اشعار کوتاه و تجربیات نوجوانی – از جمله عاشق شدن‌ های آن روزهای بی‌قرار، هه‌هه‌هه –

 رنگ و بوی جدی‌ تری به خود گرفت.

هرچند شاعر تا واپسین دم حیات، عاشق است و دلباخته، اما آغاز اساسی‌ تر این راه پُر رمز و راز، در سال‌ های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ خورشیدی رقم خورد؛ سال‌ هایی که شعر، زبان دل و راهی برای تبلور درونی‌ترین احساسات و اندیشه‌هایم شد. 

و اما در گذر این مسیر، طبع خویش را در بیشتر قالب‌ های شعری آزمودم؛ از مثنوی و قطعه گرفته تا رباعی و مسدس. با این‌ همه، غزل و مُخَمَّس، بیشترین جلوه‌ی الهامات درونی‌ام را در بر گرفته‌اند و سنگین‌ ترین بخش سروده‌هایم را تشکیل می‌دهند؛ گویا جانِ سخنم در این قالب‌ ها مجال رهایی و شکوفایی می‌یابد.

 

سوال :

آیا مجموعه هایی از اشعار شما تابحال بصورت مستقل به زینت چاپ آراسته شده یا خیر؟ اگر شده بفرمایید که چند مجموعه و چطور خوانندگان محترم میتوانند آنها را بدست بیاورند؟

 

جواب: 

تا به امروز، اشعار و آثارم هنوز به زیور طبع و چاپ آراسته نشده‌اند؛ 

چرا که آنگاه‌ که خالق اثر تنها بماند و دست یاری‌گری از سوی دیگران دراز نگردد، راه به دشواری و سنگلاخ بدل می‌شود.

 اجازه دهید اندکی شوخی هم چاشنی سخن کنم:

یعنی هم خودم بسرایم، هم بنویسم، هم ویرایش کنم، هم طراحی جلد و صفحه‌ بندی انجام دهم، و تازه خودم چاپ هم کنم؟!

پس دوستان فرهیخته، یاران هم‌ قلم، و جامعه‌ی ادبی و فرهنگی‌ مان کجای این ماجرا ایستاده‌اند؟

گویا رسالت حمایت و همراهی، پشت درِ انتظار جامانده است…

 

سوال :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

 

جواب: 

 شعر را ابزاری نیرومند برای بیان احساسات، اندیشه‌ ها و تجربیات انسانی می‌دانم؛

 هنری که توان نفوذ به عمق دل و جان انسان‌ ها را دارد و می‌تواند مخاطب را به تفکر، احساس و حتی عمل وا دارد.

از نگاه من، شعر افزون بر بیان عواطف فردی، نقش پررنگی در عرصه‌ های فرهنگی و اجتماعی ایفا می‌کند

 و آیینه‌ای از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه است. 

از این‌ رو، شاعر را حامل مسئولیتی بزرگ و بیدارگر می‌دانم.

من به زیبایی و دقت زبان در شعر ارج فراوان می‌نهم و باور دارم که با واژگانی فاخر و تصویر ساز، می‌توان پیام‌ هایی ژرف را با تأثیری ماندگار در ذهن و جان مخاطب نشاند.

برای من، شعر سفری است در گستره معنا و احساس؛ راهی برای روشنگری، آگاهی‌ بخشی و پیوند جان‌ ها با حقیقت و زیبایی.

 

سوال :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

 

جواب: 

البته که گزینش و ترجیح سروده‌ های یک شاعر بر دیگری کاری‌ست دشوار و بغرنج، چرا که هر بیت شعر، برآمده از جانِ احساس‌مند و روانِ پُرآتش انسانی‌ست که آن را با خونِ دل نگاشته و از اعماق خانه‌ی روح خود سیراب کرده تا بر صفحۀ کاغذ تجلی یابد. بنابراین، هر شعر در زمان و فضای خاص خود، معنایی یگانه و کاربردی ویژه دارد.

با این همه، اگر ناگزیر باشم نامی ببرم، باید بگویم که دل و جانم با شاعران بزرگ و کلاسیک همسوتر است و با آنان بیشتر احساس آرامش و نزدیکی می‌کنم. این حس، احساسی‌ست شخصی و درونی. 

از میان این بزرگان، حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل و صائب تبریزی برایم جایگاهی ویژه دارند و بیش از دیگران مرا شیفته‌ی ژرفای اندیشه و شورِ بیانشان می‌سازند.

 

سوال :

نظرتان در مورد سایت 24 ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید؟

 

جواب: 

در حقیقت، رهبری فرهیخته و مدیریت مدبّرانه‌ی سایت وزین ۲۴ ساعت که زیر نظر و هدایت استاد گران‌مایه جناب استاد محمدمهدی بشیر هروی و همراهی ارزنده‌ی جناب استاد قیوم بشیر هروی اداره می‌شود، زمینه‌ ساز آشنایی من با جمعی از فرهیختگان عرصه‌ی ادب و فرهنگ در نخستین روزهای تأسیس این رسانه گردید.

به‌واسطه‌ی تلاش‌های دلسوزانه‌ی این بزرگواران، افتخار آن را یافتم تا با شماری از شاعران بلند پایه و اندیشمندان عرصه‌ی سخن آشنا شوم؛ از آن‌جمله می‌توان نام برد از:

شاعر نغزگوی خوش‌بیان، قیوم بشیر هروی

شاعر شورانگیزِ عشق و گداز، محمدنعیم جوهر

شاعر میهن‌دوست، حسن‌شاه فروغ

شاعر شیرین‌کلام، رسول پویان

شاعر وارسته و فهیم، اسدالله حیدری

شاعر فصیح‌گویِ عاشق‌پیشه، نذیر ظفر

شاعر وطن‌پرست، حنیفه بهنام

شاعر واژه‌پردازِ اندیشه‌ور، امان قناویزی

شاعر خوش‌خلق و آرام‌سخن، محمداسحاق ثنا

شاعر نکته‌سنج و نیک‌بیان، همایون‌شاه عالمی

شاعر خوش‌بیان، محمدعزیز عزیزی

شاعر متفکر و ژرف‌اندیش، محمدنعیم کریمی

شاعر زیبا‌سخن و نیکو، بانو صالحه‌جان وهاب

شاعر دل‌آگاهِ عشق و معنا، بانو زهره‌جان صابر هروی

شاعر گران‌قدر و پُرمایه، حشمت امید

شاعر خلاق و رنگ‌آمیزِ اندیشه، عزیزه عنایت

و دیگر سرایندگان فرهیخته‌ای که هر یک، به‌سان ستارگانی تابناک، آسمان ادبیات معاصر ما را روشنایی بخشیده‌اند.

این نهال نوپای فرهنگی، امروز به همت این بزرگان، هر روز ریشه‌دارتر، پربارتر و اثرگذارتر می‌گردد و به سوی بالندگی و شکوفایی روزافزون ره می‌پوید.

 

سوال :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه های دارید؟

 

جواب: 

پیام من به جوانان سرزمینم:

در سراسر اشعار و آثارم، همواره پژواک عشق به میهن، روح مقاومت، و امید به طلوع فردایی روشن برای افغانستان طنین‌افکن است. 

من، با الهام از رنج‌های مردم و تجربیات شخصی‌ام از روزگار کودکی تا به امروز، با صداقت و جان‌سوزی، از قلب درد ها سخن گفته‌ام و به نسل جوان این پیام را دارم:

بر نیروی درونی خویش تکیه زنید، امید را در جان و دل خویش زنده نگه دارید، به آموختن علم، هنر و مهارت روی آورید و در مسیر آبادی و اعتلای وطن بکوشید.

میهن‌ دوست و جان‌فشان باشید،

امیدوار و استوار بمانید،

با جان و دل برای سازندگی کشور تلاش کنید،

از شور و نیروی جوانی‌تان خردمندانه بهره گیرید،

و از هرگونه تبعیض، برتری‌جویی، و تفرقه دوری گزینید.

فراموش نکنید:

کودک امروز، جوان آینده است؛

و جوان امروز، کهنسال فرداست.

اگر از همین امروز، تغییری در اندیشه و کردار خویش نیاوریم،

و راه را برای فردا هموار نسازیم،

در پیری جز اندوه و حسرت نصیبی نخواهیم داشت.

آنانکه اهل اندیشه‌ اند و نگاهی روشن به فردا دارند، نیازی به اصلاح جامعه نخواهند داشت؛ چرا که خود، بنیاد آن جامعه‌اند.

جامعه چیزی جز من و تو و ما نیستیم.

پس بیاییم از خود آغاز کنیم.

 

سوال :

محمود جان عزیز و گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 

جواب: 

منم از ژرفنای دل، مراتب سپاس و امتنان خویش را خدمت شما بزرگوار عالی‌قدر، شخصیت فرهیخته و گران‌مایه، تقدیم می‌دارم که با بزرگواری تمام، فرصت گرانبهای خود را در اختیار من نهادید و زمینه‌ گفت‌وگویی را فراهم ساختید تا آنچه در دل داشتم، چه گفته و چه ناگفته، با شما در میان نهم.

برای شما و تیم اندیشمند و پرتلاش رسانه‌ وزین «۲۴ ساعت» از درگاه ایزد منان، توفیقات روز افزون و کامیابی‌های بی‌پایان را خواهانم؛ باشد که همواره در مسیر ترویج ادب، فرهنگ، و هنرِ روشنگرانه، گام‌ های استوار و خستگی‌ناپذیر بردارید و چراغ دانش و آگاهی را فروزان‌ تر سازید.

 

با مهر و ارادت

احمد محمود امپراطور 

۱۴۰۴/۴/۲۴ خورشیدی 

کابل/افغانستان 

 

 

 

30 ژوئن
۳دیدگاه

گفتگویی با محترم جنرال حسن شاه فروغ

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 9 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 30 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو ها با همکاران قلمی سایت 24 ساعت

اینک صحبتی داریم  با  شاعر  شیرین کلام جناب محترم

جنرال حسن شاه فروغ که حضور خواننده گان محترم

پیشکش میگردد.

 بشیر هروی :

جناب فروغ گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت 24 ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

 

حسن شاه فروغ :

بشير عزيزو گرامى ام را درود و سلام فراوان ميفرستم. اميدوارم جناب شما همراه با فاميل محترم و همه عزيزان صحت و سلامت باشيد. تشكر از فرصت داده شده براى مصاحبه. معرفى مختصر اينجانب حسن شاه ( فروغ ) فرزند مرحوم عادل شاه بوده و درسال ١٣٣٢ در ولسوالى كِشم ولايت بدخشان چشم بدنيا كشوده ،  دوره ابتدايه و متوسطه را در مكتب مير فضل الله ولسوالى كِشم بپايان رسانيده و بعداً شامل ليسه تربيت بدنى كه در جريان تحصيل به انستيتوت تربيت بدنى ارتقا كرد شامل شده تحصيل را بپايان رساندم .

بشیر هروی :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی انداخته و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

حسن شاه فروغ :

پس از پایان تحصیل در ابتدا بحيث معلم در ولايت بدخشان اجراى وظيفه كرده و بعداً در اواخر سال ١٣٥٨ شامل پوهنحٰى تانك حربى پوهنتون كابل گرديدم.  بعدِ از فراغت نظر به لزومن دید مدتی در چوكات وزارت دفاع

اجراى وظيفه نموده و درسال ١٣٦٤

عازم اتحاد جماهير شورى وقت شده و شامل كورس عالى اكادمى پوليس در رشته قوماندان ولايات شدم.  بعد از فراغت و بازگشت بوطن بحيث آمر امنيت ولايت بدخشان و بعداً بحيث آمر امنيت و قوماندان امنيه ولايت سمنگان و سپسً بحيث قوماندان امنيه زون شمال شرق و قوماندان امنيه ولايت كندز و تبديلاً بحيث قوماندان امنيه ولايت بدخشان ایفای وظیفه می نمودم.

بشیر هروی :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید؟

حسن شاه فروغ :

 بعد از سقوط نظام بحيث معاون گارد مقرر شدم و بعداً نسبت ادامه جنگ و خانه جنگى ها مجبوراً تن بمهاجرت داده و سرنوشت بعد از ايميدان و طى ميدان و خار هاى بيابان و پشت سرگذاشتن دشت هاو بيابان به انگلستان كشيده و تا سال دوهزار ده درين كشور زيست و زندگى كردم درسال دوهزارو ده سفرى به افغانستان داشتم و بعد از ملاقات دوستان و تقاضاى عده اى در سال دوهزارو سيزده دوباره شامل نظام شده و در خدمتِ مردم خود قرار گرفتم.  ابتدا در أواخر سال دوهزار پانزده بحيث قوماندان زون شمال غرب كه مركز آن در ولايت زيباى هرات بوده و شامل ولايات هرات ، فراه ، غورو بادغيس ميشد مدت قريب دوسال اجراى وظيفه نمودم و بعداً روى ضرورت و خرابى وضع امنيتى كابل بحيث قوماندان زون 101 آسمايى و قوماندان امنيه كابل تقرر حاصل كردم كه بعد از مدت چهار ماه نبست عدم سازگارى با مافياى قدرت در كابل و عدم شراكت در جرايم آنها وسر تسليم نگذاشتن بجنايت پيشه هاى شامل قدرت بالا در نظام قربانى دسايس شده وظيفه ام بحال تعليق درآمد. يكسال بعد جبراً در زمره ى ساير جنرال هاى وطندوست و افسران مسلكى و باتجربه بتقاعد سوق داده شدم.

 و در سال 2018 نبست خطراتی كه متوجه جانم بود دوباره مجبور بترك كشورم شدم و تاحال با بخش از اولاد ها در گوشه ى از انگلستان در زمره دگر مهاجران دور از وطن زندگى دارم .

 بشیر هروی :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

حسن شاه فروغ :

 درمورد اينكه از چه وقت بسرودن شعر آغاز كردم بايد گفت كه از آوان جوانى احساس ميكردم كه چنين استعدادی را در خود دارم و بصورت جسته و گريخته پيش خود و نزد دوستان ميگفتم اما بدبختانه فريب إحساسات و شعار هاى انقلابى را خورده دنباله رو سياست شدم و دقيقاً از سال 1994

به اينطرف شروع بسرودن پيگير شعر كرده ام .

بشیر هروی :

آیا مجموعه هایی از اشعار شما تابحال بصورت مستقل به زینت چاپ آراسته شده یا خیر ؟ اگر شده بفرمایید که چند مجموعه و چطور خوانندگان محترم میتوانند انها را بدست بیاورند؟

حسن شاه فروغ :

بلى تا حال يك مجموعه ى شعرى ام با تيراژ يكهزار جلد بكمك يكى از عزيزان فرهنگ دوست هرات در زمان خدمت درآن ولایت تحت نام دلنوشته هاى غربت بچاپ رسيده و عمدتاً بدسترس عزيزان هرات و ساير دوستان ولايات أطراف طور مجانى قرار گرفت .

 شش مجموعه دیگر آماده چاپ دارم ، اما نسبت عدم توانايى هاى اقتصادى از چاپ بازمانده .

بشیر هروی :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

حسن شاه فروغ :

در مورد فعاليت هاى فرهنگى بايد گفت با تاسف فعاليت هاى فرهنگى در دنياى غرب اكثرا شكل تجارتى را دارد و بدبختانه اكثرا آلوده با دامن زدن هاى مسايل قومى ، زبانى ، سمتى و مذهبى همراه شده . از آنرو از همه دورى جسته و همه فعاليت هاى من مستقلانه متكى به فضاى مجازى فسبوك و علاقه مندان سروده هايم ميباشد و بس

درمورد كار و فعالیت  در سالهاى اول مهاجرت تكسى و زمانى هم پيزه شاپ داشتم حالا الحمدالله فرزندان كار ميكنند و من بيكارودعاگوی ام.

بشیر هروی :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

حسن شاه فروغ :

درمورد تعريف شعر بشير عزيز شما خود شاعر ايد و ميدانيد كه شعر داراى تعريف هاى گوناگون ميباشد و ديدگاه شعرا نظر بتعريف شعر فرق ميكند.  از ديدگاه من شعر مجموع از سوژه های احساس و الهامات درونى يك شاعر نبست به فضاى ماحول واطراف شاعر و قضاياى است كه شاعر بچشم سر ديده و يا در ذهن و خيال خود تصور میکند و الهام بخش ميشود كه با انتخاب سوژه و در كنار هم قرار دادن واژه هاى شيرين و تلخ مطالب مورد نظر را رنگ و رونق بخشيده و با وزن و قافيه آراسته كرده روى صفحه هاى حقيقى يا مجازى ريخته خدمت خوانندگان تقديم ميدارد

بشیر هروی :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

حسن شاه فروغ :

 راست بگويم سروده هاى همه شعرا را دوست دارم و هركدام جاه و مقام و منزلت خود را در جامعه و بين مردم دارند و اكثراً الهام ميگیرم.

بشیر هروی :

نظر تان در مورد سایت 24 ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

 حسن شاه فروغ :

در مورد سايت ٢٤ساعت من از سالهاى قبل همراه سايت ٢٤ همكارى دارم جا دارد كه با استفاده از فرصت از مهدى بشير عزيز و بعداً از جناب شما بشير عزيز اظهار سپاس و قدردانى نمايم.

 سايت ٢٤ ساعت آينه ى قدنماى بوده كه در آن تمام افغانهاى خارج از كشور صرف نظر از اينكه در كدام گوشه ى دهر قرار دارند بدون در نظر داشت زبان ، سمت و قوم خود را يكسان در آن ديده و در پخش و اشاعه فرهنگ و ادبيات مردم ما در خارج از كشور از هيچگونه سعى و تلاش دريغ نكرده و دست اندركاران آن كه شما دوبرادر باشيد قابل قدرو عزيز براى همه بخصوص براى فروغ ايد.

 بشیر هروی :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه های دارید؟

حسن شاه فروغ :

براى جوانان وطن عزيزم توصيه نه بلكه پيشنهاد دارم از دنباله روى سياست مدار هاى كلاه بردار كه مردم ما را بنام قوم و زبان و سمت و مذهب ازهم پاشانده اند خود دارى نمايند چرا كه همه امتحان خود را داده و از آزمون زمان ناكام بدر آمده اند. شما جوانان آينده سازان كشور عزيز تان هستيد.  آينده هريك شما را مجهز بودن باعلم و دانش و دسترسى به تخنيك وتكنالوژى هاى جديد عصر تان تعين ميكند نه دامن زدن بمسائل زبانى ، قومى ، سمتى و غيره .  نا اميد نباشيد زیرا چرخِ هاى تاريخ باهمه عقب گردى ها بپيش ميرود و از سياهى ها گذشته بروشنى و نور ميرسد.

بشیر هروی :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

حسن شاه فروغ :

در پايان براى مردم عزيزم خواهان صلح و امنيت و يكدیگر پذيرى و براى كشور عزيزم كه سخت دوستش دارم خواهان ترقى و پيشرفت و براى آنان كه فعلاً در راس قدرت قرار دارند گذشت و انعطاف پذيرى و دست كشيدن از انتقام و ظلم و ستم و برادركشى و پند گرفتن از دروس گذشته را آرزو دارم.

بشیر هروی :

درود بر شما فروغ عزیز  و گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 *   *   *

 

 

 

 

 

 

21 ژوئن
۵دیدگاه

گفتگویی با محترم استاد سید جلال علی یار

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه 31  جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 21 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو ها با همکاران قلمی سایت 24 ساعت

اینک صحبتی داریم  با  شاعر  زیبا  کلام جناب محترم

سید جلال علی یار که حضور خواننده گان محترم

پیشکش میگردد.

=====================

بشیر هروی :

 جناب آقای علی یار گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت 24 ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

محترم علی یار:

– با درود ، سلام وعرض ادب خدمت شما دوست و سرور گرامی آقای بشیر هروی عرض شود که اسم من سید جلال و اسم فامیلی ام علی یار است، تولدم شهر کابل و به لطف خداوند صاحب سه فرزند هستم که دو دختر و یک پسر که دو فرزندم عروسی کردند و یک دختر خوردم که بیست شش سالش است با من زندگی میکند.

بشیر هروی :

لطف بفرمایید در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

محترم علی یار:

 – تشکر خدمت عرض کنم که من در لیسه عالی حبیبیه به صفت معلم دوره ثانوی زبان و ادبیات فارسی دری و معاون انجمن ادبی ایفای وظیفه می کردم و ضمناً بعد از ظهرها بطور جسته و گریخته به لیسه سلطان رضیه کابل حق الزحمه تدریس می‌کردم و هم به درس های خانگی با شاگردان مکتب مصروف بودم، هم چنان در محافل و مجالس فرهنگی و ادبی مکتب سهم بارز داشتم و از جانب دیگر حدود نزدیک به ده سال هر هفته ،  روز های پنجشنبه بعد از ظهر در مکتب خانه بیدل ریزه خوار خوان این مجلس بودم و پای صحبت های شخصیتی عرفانی ، شاعر و محقق و بیدل شناس مرحوم حضرت محمد عبدالحمید اسیر (قندی آغا) و مرحوم و مغفور استاد مهجور می نشستم و به تحلیل و توجیه ابیات غامض از غزلیات بیدل رح گوش فرا میدادم.

در حال حاضر برعلاوه کارهای خانه و مطالعه ، با ادبا و فرهنگیانِ ایران و مجالس فرهنگی و ادبی شان و هر ماه یکبار در برنامه شاهنامه خوانی که به مدیریت حضرت دوست آقای سلام سنگی پیش برده میشود و سایر مجالس فرهنگی ادبی مصروف هستم . ناگفته نماند که حدود زیادتر از هژده سال در مکتب زبانهای خارجی بنام (VSL) Victoria school of language

به صورت رسمی زبان فارسی را تدریس می‌کردم ، اخیرآ متقاعد شدم و در حال حاضر کار شخصی و دولتی ندارم.

بشیر هروی :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام شهر زندگی می کنید؟

محترم علی یار:

– شما خود میدانید که میهن حیثیت مادر را دارد و هیچ فردی از افراد خوش ندارد از آغوش پرمهر مادر جدا شود تا نهایت مجبور نشود. در نیمه سال ۱۹۹۲ میلادی مطابق ۱۳۷۱ خورشیدی به اثر جنگهای تنظیمی و ویرانی کابل من با فامیل به اسلام آباد پاکستان مهاجرت کردیم و بعد از تقریباً سه سال در سپتامبر سال ۱۹۹۵م با ویزه دایمی از طریق سفارت استرالیا وارد شهر ملبورن استرالیا شدیم.

بشیر هروی :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

محترم علی یار:

– بلی از زمانی که در مکتب حبیبیه معلم بودم به ویژه با استاد رحمت الله اشکبار که ایشان چهره شناخته شده در شعر و شاعری است و در آن زمان با من همکاری بودند آشنا شدم و به اثر تشویق نامبرده گاهگاهی شعر می نوشتم ؛ اما با ترک وطن همه را گذاشتم و پس  به وطن نرفتم و همه مفقود شدند و بعد اصلأ نخواستم که شعر بگویم تا اینکه در سیدنی استاد اشکبار شاعر نامدار را دوباره ملاقات کردم و مرا زیاد تشویق کرد و برایم یک غزل نوشت و از من خواهش کرد ؛ که به غزلش جواب ارائه کنم و این باعث شد که دوباره به هنر شعر رو بیاورم و کم کم بنویسم فکر میکنم سال  ۲۰۰۸ بود که شروع به سراییدن شعر کردم ، خوش دارم غزل بنویسم اما مخمس را زیادتر می پسندم.

بر علاوه غزل ، حدودا دوصد و پنجاه دوبیتی و رباعی دارم و ممکن پنجاه تا شصت مخمس و سه صد غزل یا زیاد تر اما هفت یا هشت مثنوی بیشتر ندارم.

بشیر هروی :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

محترم علی یار:

– بلی در سوال قبلی جواب ارائه کردم.

بشیر هروی :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

محترم علی یار:

– گر چه علما در مورد شعر ابراز نظر های زیاد کرده اند و هر کدام از شعر تعاریف جداگانه دارند به نظر این حقیر هیچمدان همان طوری که ادبیات نفس و روح علوم است و ارتباط ناگسستنی با دیگر علوم دارد . شعر هم ارتباط مستقیم در زندگی انسانها دارد و این شعر خود تصویری از جمال طبیعت است و شاعر همانست که تمام لطافت و زیبایی های طبیعی را آنچه رخ داده باشد و یا در حال رخ دادن است با زبان شیوا ، لطیف ، نرم و موزون بیان کند که در تعقل خواننده بگنجد و از آن لذت و حظ ببرند. به گفته علامه صلاح الدینی سلجوقی: « فن شعر دنیایی است پر از لذایذ منتخبه ، که  در آن شایبه یی از آلام ناخوانده راه ندارد، ولی شعر و فن تا اینجا و تا اینقدر ولو که؛ به گفته کویته ملاذی شده بتواند بازهم بیش از تصریحی نیست و همیشه نمی تواند روح آسمان پیمایی را که مرغ طوبی است بوستان و جوی شیر بفریبد.» خلاصه زبان و حس و تخیل شعر چنان ناله های جانسوز و ترانه های دلپذیر سر میدهد ؛  که شنوندگانش را محزون و متاثر می‌سازد بلکه سراینده اش را گاهی محزون و گاهی هم محظوظ می نماید.

بشیر هروی :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

محترم علی یار:

 همه شاعران را دوست دارم و درِ گلستان هر یکی از شعرا متقدم و معاصر را دق الباب کرده ام و مشام جان را از عطر گل‌های اشعار شان تازه نموده ام، اما از خوانش اشعار حضرت ابوالمعانی بیدل رح ، حضرت مولانای بلخی ، حافظ شیرازی ، سعدی شیرازی و وحشی بافقی زیادتر لذت می برم . 

بشیر هروی :

نظر تان در مورد سایت 24 ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

محترم علی یار:

 خدمت عرض شود که سایت وزین ۲۴ ساعت همیشه در خدمت قلم بدستان و هنرآفرین ها بوده و مطالب شانرا بدون سانسور با ترتیب ، تزیین و دقت تمام به اسرع وقت نشر می‌کنند که من با کمال احترام و ارادت از جناب آقای مهدی بشیر هروی و شما دوست عزیز، رفیق و شفیق ام جناب آقای قیوم بشیر هروی ابراز قدردانی و تشکر میکنم ، موفقیت های بیشتر تانرا در راستای اهداف فرهنگی و ادبی زبان فارسی دری از بارگاه ایزد منان تمنا دارم پیروز و سربلند باشید.

بشیر هروی :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

محترم علی یار:

خدمت عرض شود که جوانانی که از افغانستان تازه تشریف آورده اند کوشش کنند آنچه را که کم یا زیاد در افغانستان مطالعه کردند و به زبان فارسی نوشتن و خواندن را بلد هستند نگذارند که این مشعل درخشان خاموش شود و در مجالس ادبی و سایت های اینترنتی و ویدئو های اینترنتی مراجعه کنند و به اندوخته های خویش بیفزایند و آن عده از نوجوانان و جوانان که در این جا تولد شده اند والدین شان مکلف اند تا از صنوف ابتدایی به روز های شنبه که خوشبختانه در ملبورن چندین مکتب زبان فارسی وجود دارد به طور نمونه همین مکتب که

من تا یکی دوسال قبل تدریس می‌کردم بنام ( VSL ) مراجعه نموده و فرزندان خود را شامل مکتب زبان فارسی دری کنند تا باشد که زبان مادری شان فراموش نشده و فرهنگ و عنعنات خود را بیاموزند. با احترام.

بشیر هروی :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

محترم علی یار:

– نخیر من کدام پیامِ  به خصوصی ندارم تشکر.

 بشیر هروی :

جناب اقای علی یار از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

12 ژوئن
۶دیدگاه

گفتگویی با محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  22  جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 12 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا
 

24 ساعت تصمیم گرفته است تا ازین پس بصورت

هفته وار گفتگو هایی را با همکاران قلمی اش انجام

دهد که اینک نخستین مصاحبه را که با محترم پوهنوال

داکتر اسد الله حیدری صورت گرفته حضور

خوانندگان محترم  پیشکش مینماید.

=====================

 

بشیر هروی :

 جناب داکتر صاحب حیدری گرامی با امتنان از همکاری های قلمی شما و همچنین سپاس از اینکه وقت گرانبهای تانرا در اختیار ما  گذاشتید تا صحبتی با هم داشته باشیم،  میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت 24 ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

  داکتر حیدری:

بنام خـداوند لـوح  و قـلـم

حقیقت نگار وجود از عدم

در ابتدا وقبل ازمعرفی کوتاه خود سلام های گرم وصمیمانۀ خویش را خدمت همه خوانندگان گرامی وهمکاران سایت وزین 24ساعت ،اخصاً بنیانگذارآن آقای محمد مهدی بشیر وبرادر گرامی شان آقای قیوم جان بشیر، فرهنگیان ساعی ونیکوکار جامعۀ افغانی ما درملک غربت تقدیم میدارم.

اینجانب پوهنوال داکتراسدالله حیدری ولد مرحوم حاجی محمد حیدرخان،قوم الکوزی وسکونت آبائی،آببازک ولایت لوگربه تاریخ دوم عقرب 1316 هجری شمسی مطابق 24 اکتوبر 1937میلادی درچنداول، شهر زیبای کابل دیده بجهان گشودم.ازآوان طفولیت به تلاوت قرآن عظیم الشأن علاقۀ زیاد داشتم.وقبل ازرسیدن به سن بلوغ تلاوت قرآن کریم را با تجوید

آموخته بودم.

تعلیمات مکتب را الی صنف نهم درلیسۀ عالی نجات  و صنف دوازدهم را درمکتب تخنیک ثانوی و با درجۀ اعلی به پایان رسانیدم وبدون گذشتاندن امتحان کانکورشامل دانشکدۀ انجنیری دانشگاه کابل گردیدم.

درسال 1341ازدا نشکدۀ انجنیری دانشگاه کابل با احراز درجۀ اول فارغ وبلا وقفه درکادرعلمی همان فاکولته شامل وظیفه گردیدم.

بنده ازلطف بی پایان الهی دارای سه دختروسه پسرمیباشم که همه دارای تحصیلات عالی میباشند.

از فرزندانم 12 پسرو9 دختر،نواسه دارم که همه ازلطف الهی  صحتمند میباشند.

سه پسرم با همسران واطفال شان با دو دخترم با فامیل های شان در شهر

سدنی منطقۀ کمپلتون ودر نزدیکی ما زندگی مینمایند. یک دخترم با همسر واطفالش در امریکا اقامت دارند.

بشیر هروی :

لطف بفرمایید در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه کار ها می باشید؟

 داکترحیدری:

بنده درافغانستان عزیز غیراز وظیفۀ مقد س استادی بکدام کار دیکری دولتی یا شخصی مصروفیت نداشتم. دروطن محبوب ما پیش ازاعزامم برای تحصیلات عالیتر به اتحاد جماهیرشوروی سوسیا لیستی آنوقت مدت دوسال را با استادان امریکا ئی درفاکولتۀ انجنیری تدریس مینمودم.

بعدازختم موفقانۀ تحصیلات درشوروی وبازگشت به وطن عزیزم در   اواخر سال 1349 درانستیتوت پولی تخنیک کابل وفاکولتۀ انجنیری دانشگاه ننگرها ر در دیپارمنت های ساختمانهای صنعتی ومدنی،مهندسی  ،سرک سازی وبند و انهارتا ترک اجباری وطنم برای مدت پانزده سال ، دیزاین وسنجش ساختمان های آهنکانکریتی را تدریس میکردم. باصطلاح انگلیسی مضمون:

 Reinforced  Concrete  Constructions

درحال حاضر درسدنی از جملۀ متقاعد ین بوده درخانه ویا   درمسجد با خواندن ونوشتن مصروف میباشم.

بشیر هروی :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال وارد آسترالیا شدید و در حال حاضر در کدام شهر زندگی می کنید؟

 داکتر حیدری:

 بنده مانند صدها وهزاران افغان وطنپرست که نخواستند تحت قیادت غلامان حلقه بر گوش وقلاده بر گردن روس های اشغال گر خد مت نمایند، قصد ترک وطن محبوب خودرا گرفته وچهار بار کوشش  نمودم که یکبار در نیمه راه گرفتاروزندانی شدم.بلاخره دراگست  سال  1985 باقبول خطرات بسیار زیاد ازراه کوه های صعب العبورلوگرو تره منگل با همسر واطفالم  پس از سه شبانه روزسفرداخل خاک پاکستان  گردیده و  مدت یکسال دراسلام آباد اقامت داشتیم.سپس بتاریخ  16 جولای 1986 وارد شهر زیبای سدنی شدیم. تاحال دراین شهر زندگی داریم.

بشیر هروی :

طوری که اطلاع یافتم از شما بیشتر از 20 جلد کتاب با عناوین مختلف به زیور چاپ آراسته شده ، لطفآ بگویید که این کتب در چه موردی نگارش یافته است ؟

داکتر حیدری:

پیش ازترک اجباری وطن عزیزم 25 اثرعلمی مسلکی نشر شده داشتم برعلاوه دوکتاب درسی اولی راجع به ساختمانهای کانکریتی ودومی در باره ساختمانهای سنگی وخشتی آماده چاپ شده بود که متأسفانه ترک وطن نمودم.از سرنوشت آن کتابها تا امروز معلوماتی ندارم.شاید لقمۀ آماده خوراک گرگان شده باشد.از زمان آمدنم به آسترالیا تا حال آثار نشر شدۀ  نثری ونظمی ام قرار  ذیل می باشد:

خلاصۀ تجوید، چاپ سدنی،

راهنمای مناسک حج (فشرده وبزبان ساده)، چاپ سدنی،

 تعلیم قرآن عظیم الشأن برای نوآموزان، چاپ اول سدنی ،

تعلیم قرآن عظیم الشأن برای نوآموزان چاپ دوم، ایران،

برگ سبزمجموعهء اشعار، چاپ سدنی،

فریاد مهاجرمجموعهء اشعار، چاپ اول ایران،

مختصری از تعلیم تجوید قرآن کریم، چاپ ایران،

فریاد مهاجر مجموعهء اشعار، چاپ دوم ایران،

فاطمهء زهرأ (س) شمهء از ولادت تاشهادت، چاپ سدنی،

گزیدۀ مقالات اسلامی،اخلاقی،اجتماعی، فرهنگی وسیاسی چاپ سدنی،

قلب آسیا مجموعهء اشعار، چاپ سدنی،

گزیدۀ اشعارمشتمل از مناجاتیه ها،میهنی ،سیاسی،قطعات ،دوبیتی ها رباعیات وتک بیت ها،چاپ سدنی،

منتخب سروده ها چاپ سدنی،

درد ها ورنج های وطن، چاپ سدنی،

دوبیتی ها یا رباعیات، قطعات  وتک بیت ها، چاپ سدنی،

کلیات اشعارجلد اول، چاپ سدنی،

کلیات اشعار جلد دوم، چاپ سدنی،

کلیات اشعارجلد اول چاپ دوم،چاپ سدنی،

کلیات اشعار جلد دوم چاپ دوم ، چاپ سدنی،

مجموعۀ شعری یاد وطن، چاپ سدنی،

مجموعۀ شعری عشق وطن، چاپ سدنی،

جانیا ن مسند نشین، مجموعۀ شعری، چاپ سدنی،

دزدان حرفوی، مجموعۀ شعری ،چاپ سدنی،

یاد گل های وطن، مجموعۀ شعری،چاپ سدنی،

وطن جانم کجا ئی؟ آمادۀ چاپ کردن است.

بشیر هروی :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

داکترحیدری:

بعد از آمدن به سدنی ودرک هجران ودوری وطن، از سن شصت ودو سالگی (1999)بسرودن اشعارمیهنی آغاز نمودم. راجع به قالب های شعری پرسان کرده اید.باید بعرض برسانم که:

ندانستن شرم نیست مگر ندانستن ولی تظاهر بدانستن شرم است. چون در نوجوانی وجوانی که ایام آموختن قالب ها وسبک های شعری بود،  من از شعر و شاعری و ادبیات کاملاً بدور بودم واز قالب های شعری و سبک های شعری نابلد میباشم.

بشیر هروی :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

داکترحیدری:

بلی درهرگونه فعالیت های مثبت ومفید بقدر توانم حصه  می گیرم،  

قابل ذکر است که با رسیدن به سدنی دیپلوم وسایراسناد تحصیلی خودرا برای ارزیابی به مقامات مربوط دولت آسترالیا فرستادم که دیپلومم بدرجۀ دکتورا  P H D تأیید و تثبیت شد.ازابتدأ آمدنم به آسترالیا درتمام مجالس اسلامی،اجتماعی وفرهنگی هموطنانم سهم فعال داشتم.

قرارگفتۀ حضرت حافظ که میفرماید:

حافظ چو شدی پیر ازمیکده بیرون شو. منهم حالا که 87 سال دارم واز فعالیت های اجتماعی ام خیلی ها کاسته شده است.

مگر بارزترین فعالیتی که درجمع یک تعداد هموطنان عزیز خود داشتم تأسیس انجمن فرهنگی المهدی(عج) در سال 1994 بود و متعاقباً اعمار مسجد ومرکز اسلا می المهدی (عج) بود که در سال 1999 در حضور بالغ برهزارنفر اعم از ذکور واناس ونمایندگان دولت های اسلامی ودولت آسترالیا رسماً  افتتاح گردید.

بشیر هروی :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

داکتر حیدری:

 من درخود شا یستگی ولیاقت آنرا نمی بینم که شعر را تعریف کنم مگر استاد ملک الشعرأ “بهار” راجع به شعرمیفرمایند:

   

شعر دانی  چیست؟  مرواریدی  از  دریای  عقل

هست شاعرآنکسی کاین طرفه  مروارید سفت

صنعت وسجع قوافی هست نظم ونیست شعر

ای بسا  ناظم  که  نظمش  نیت   الا حرف مفت

شعر آن  باشد  که  خیزد  از  دل  و جوشد  زلب

باز  در  دلها  نشیند  هر   کجا  گوشی   شنفت

 

در ارتباط به قسمت دوم سؤال شما باید بگویم :  به نظر من شاعرخوب کسی میباشد که اشعارش دارای پیام ومحتوای خوب بوده وسهل وآسان فهمیده شود.

بشیر هروی :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

داکتر حیدری:

هر شاعری که اشعارش ساده وسلیس،روان والهام بخش باشد بیشتر می پسندم.

بشیر هروی :

نظر تان در مورد سایت 24 ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

داکتر حیدری:

من سایت وزین 24 ساعت را مانند باغی پرازگلهای رنگا رنگ دانسته وخدمات این سایت را برای فرهنگیان وطن عزیز ما نهایت مفید میدانم و از  دومین سال افتتاح آن در زمره همکاران این سایت وزین می باشم.

بشیر هروی :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

داکتر حیدری:

توصیه های من برای جوانانیکه دردیار غربت زندگی میکنندعبارت است از: اولاً خداوند کریم ودین خودرا فراموش نکنند. بعداً وطن محبوب خود  را ازیاد نبرده  واز کمک های مادی ومعنوی خود به غربا ، مستمندین و ایتام وطن دریغ نفرمایند.چنانچه گفته اند.

برگ سبزی بگور خویش فرست

کس نیارد زپس توپیش فرست

بشیر هروی :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

 

داکتر حیدری:

درآخر میخواهم راجع به سوابق تحصیلی ام در اتحاد شوروی سابقه قدری روشنی بیاندازم.

در اواخر میزان 1343 برای تحصیلات عالیتر در زمرۀ 48 نفرهم میهنان باتحاد شوروی اعزام گردیدم. در حوت 1349 بعداز ختم موفقانۀ تحصیلات واخذ درجۀ دکتورأ در رشتۀ ساختمانهای کانکریتی تقویه شده بوطن محبوبم عودت  کردم .

سال اول رفتن بشوروی را در تاشکند مرکز ازبیکستان برای آموختن لسان روسی سپری نمودم. بعداً ازجملۀ 48 نفرما 32 نفردرقسمت های  اروپائی تقسیمات شده وباقی 16 نفر بشمول بنده در تاشکند ماندیم. هیچ یک ازین جمله به ماندن در تا شکند راضی نبوده وهمه قول و قرار گذاشتند که در تا شکند درس نمی خوانند وباید مثل دیگران در شهر های اروپائی تقسیمات گردند.

باکمال تأسف که حتی یکنفرغیرازمن به قول و قرارخود ایستادگی نکردند. ومن برای دوماه در تاشکند وماسکو بسیار کوشیدم حتی با معین وزارت تحصیلات عالی شوروی قسمت خارجی ها درین باره صحبت کردم که کاملاً بی نتیجه بود وآن فرعون زمان برایم گفت ؛غیر از تاشکند هیچ جای دیگر نمی توانی درس بخوانی.

برافروخته شده وپاسپورت خود رابه شدت روی میزش زده وگفتتم تکت و ویزایم را بدهید بوطن عزیزم میروم .آن فرعون برایم گفت برو از سفارت خود بگیر.ازآنجا مستقیمآً نزد مرحوم جنرال عارف خان سفیر کبیر افغانستان در ماسکو رفته وتمام جریان را خدمت ایشان بیان کردم.

مرحوم جنرال عارف خان که واقعاً یک شخص وطن پرست بود ومن قبلاً ازتاشکند برای شان نتائج سه سالۀ مکتب تخنیک ثانوی وچهارسالۀ فاکولتۀ انجنیری خودرا   فرستاده بودم وایشان از مشکلات تبدیلی ام کاملاً واقف بودند، با بسیار لطف ومهربانی برایم گفتند، برو پسرم اگر تا فردا همین وقت تبدیلت نکردم نام خود را عارف نمی گذارم.همین بود که فردا همان وقت بخدمت ایشان رفتم.رویم را بوسیده  وگفتند فردا ساعت 8 صبح در ستیشن قطار لینن گراد نمایندۀ انستیتوت انجنیری ساختمانی لینن گراد استقبالت می نماید. جنرال عارف خان ازعزم راسخ واستقامت بی پایانم ستایش نمودند.

بلاخره از لطف بی پایا ن الهی وکمک مرحوم جنرال عارف خان که خدایش غریق رحمت بی پایان خود بگرداند از مشکلات تبد یلی خلاص  شده ودر یکی از بهترین انستیتوت های انجنیری ساختمانی آنوقت شوروی به درس های خود  ادامه دادم.

بعدازختم  تحصیلاتم، از تیزس دکتورای خود در شورای عالی دفاع تیزسها که مشتمل از 17 پروفیسورعالی رتبۀ آن انستیتوت بودند، از  لطف خدای بزرگ آنچنا ن دفاع نمودم که همه اعضای شورای دفاع باتفاق آرأ برایم رأی مثبت دادند.

ناگفته نماند که برعلاوه آثار منتشرۀ فوق ،اشعار ومضامین بنده که از ویب سایتها گفتمان،کاتب هزاره،24 ساعت ،رهروان،خاوران،روزنه، کابل ناته ،افغان جرمن،شعرافغانی، هفته نامۀ وزین افق، هفته نامۀ وزین امید درامریکا،اخبارها ومجلات چاپی آسترلیا مانند آریانا، مجلۀ گلبرگ ،مجلۀ آفتاب،نوای فرهنگ وانیس مهاجر بالغ بر صد ها مطلب بچاپ رسیده است.همچنان درگوگل وبعضی سایت های دیگروفیس بوکهای افغانی ما آثارزیادی از من بنشر رسیده است.

ازنگاه ترفیعات دولتی ،در ثور 1363  برتبۀ دوم ترفیع نمودم. مطابق لایحۀ ترفیعات علمی پوهنتون کابل در سرطان 1353از رتبۀ پوهنمل به رتبۀ پوهندوی ترفیع نمودم. مگرترفیع پوهنوالی ام با وجود داشتن بیشتر ازدو چند آثار لازمه برای ترفیع ، متواتر رد میشد. سرانجام با مشکلات زیاد وسه سال بعد ازوقت لازمۀ آن برتبۀ علمی پوهنوال ارتقأ نمودم.

بشیر هروی :

جناب داکتر صاحب از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

داکتر حیدری:

برادر گرامی آقای قیوم جان بشیرهروی ، شما وبرادر بزرگ تان آقای مهدی جان بشیر  از فرزندان مرحوم  استاد علی اصغربشیر هروی شاعر، نویسنده ومنجم بی بدیل، مهد فرهنگی وطن عزیز ما میباشید ودر راه شگوفائی فرهنگ وطن بسیار زیاد می کوشید جهان سپاس.از این همه زحما ت شبا روزی تان. اجر تان  با خدا باد.

با عرض حرمت 

12 جون 2025

 

 

 

 

 

 

 

 

 

30 مارس
۱ دیدگاه

عید سعید فطر مبارکباد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 10 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی -30 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

عید سعید فطر مبارک و خجسته باد!

با آرزوی قبولی  طاعات و عبادات همه مسلمین

جهان بخصوص هموطنان عزیزما، اخصا همکاران

قلمی و خواننده گان  محترم  سایت ۲۴ ساعت  ،

فرا رسیدن عید سعید فطر راتبریک وتهنیت عرض

نموده ، آرزومندیم ایام خوشی را درکنار خانواده

های معزز شان سپری نمایند. 

همچنین از درگاه احدیت استدعا داریم تا جنگ و

خونریزی  در جهان  خاتمه  یابد  و   صلح آرامش

حکمفرما گردد، همه مریضان را شفای عاجل عنایت

فرماید و ظلم و تعدی را که بر هموطنان عزیز ما

بخصوص بانوان دردمند کشور  ما تحمیل شده

هرچه زودتر برطرف سازد و ریشه دشمنان

انسانیت را از روی زمین محو و نابود بگرداند. 

با احترام

مسئولین سایت ۲۴ ساعت

محمد مهدی بشیر – صاحب امتیاز و مدیر مسئول

و قیوم بشیر هروی – سرپرست

14 فوریه
۱ دیدگاه

روزِ عُشاق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  26 دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 14  فبروری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

روزِ عُشاق

هرچه گویم صحبت ازعشق است نه عشق سرسری

از دری  گویم    عزیزم    من  نه   از کبک دری

می سرایم  یک    غزل  از   بهر   روزِ  عاشقان

نه چنان  شعری  که  نادیده  از  آن  تو بگذری

صحبت ازعشاق وروزعشق و مهرو الفت است

صحبت   از  دلدادگی   ها   و    فنون   دلبری

دل  اگر عاشق  نباشد  ره   به    ترکستان  برد

وای از آن روزی که تنها  باشی  با  نا  باوری

پس مبارک گویمت ای دل  بشارت باد که  من

می نوازم ای « بشیر» یک نغمه با افسونگری

قیوم بشیر « هروی »

ملبورن – استرالیا

صبح  یکشنبه

چهاردهم فبروری 2016

14 ژانویه
۳دیدگاه

میلاد با سعادت مولود کعبه و روز پدر مبارکباد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه   25  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  14  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

میلاد با سعادت مولود کعبه حضرت امیرالمؤمنین

علی ابن ابی طالب (ع) بر عموم

مسلمین مبارک و جسته باد.

همچنین روز پدر را به همه پدران گرانقدر تبریک عرض نموده و روح

آنعده از پدرانی عزیزی که از میان ما رفتنند  منجمله

پدر مهربان و گرامی ما را شاد وخشنود می طلبیم.

مسئولین سایت 24 ساعت

محمد مهدی بشیر 

و

قیوم بشیر هروی

 

 

 

13 ژانویه
۱ دیدگاه

یادی از تاریخ نگار برجسته ، زنده یاد استاد احمد علی محبی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه   24  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  13  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از تاریخ نگار برجسته ، زنده یاد

 استاد احمد علی محبی

 قیوم بشیر هروی

13 جنوری 2025 میلادی

ملبورن – آسترالیا

 

به سلسله ی معرفی فرزانگان سرزمین ما اینک یادی می کنیم از زنده یاد استاد احمد علی محبی ، تاریخ نگار برجستهء کشور ما.

استاد احمد علی محبی در سال 1309 خورشیدی در محلهء چنداول کابل دیده به جهان گشود و در دامان پرمهر خانواده نشو و نمو کرد  و پس از ختم تحصیل در زادگاهش بعنوان خدمتگذار جامعه ، مآموریتش را از ادارهء نشریات دارالمعلمین با نشر جریدهء هفته وار آنجا آغاز نمود که در واقع میتوان گفت الفبای نویسنده گی را از همانجا فرا گرفت .

 پس از چندی در ریاست دارالتألیف وزارت معارف تحت نظر داکتر نجم الدین انصاری به تصحیح کتب درسی پرداخت . زمانی در انجمن تاریخ افغانستان بحیث نویسنده خدمت کرد و با استفاده از راهنمایی های استاد احمد علی کهزاد در نشر مجلهء آریانا و مراقبت از چاپ کتب انجمن تاریخ مبادرت ورزید . ادامه این کار باعث شد تا با تاریخ کشور و نوشتن فصل سامانیان در تاریخ خراسان به کسب جایزهء ابن سینا نایل اید و همزمان با فراگیری زبان انگلیسی ، به کار ترجمانی نیز آغاز نمود.

 

در دوران جوانی به منظور کمک به شاگردان مکاتب ، با جمعی از همفکرانش به راه اندازی کورسهای تقویهء مضامین درسی مبادرت ورزید ودرین راه با دعوت از استادان مجرب چون علی اصغر شعاع ، محمد یوسف بینش ، محمد حسین نهضت ، محمد سرور خان ، عزیز معلم ، سید نبی مظفری و تعدادی دیگر کمر همت بست . و همزمان به تأسیس کتابخانهء عمومی و کلپ ورزشی پهلوانی و وزنه برداری قدم برداشت که بعد ها بنام کلپ میوند مسمی گردید.               

  مرحوم محبی مدتی را در فابریکهء جنگلک بحیث مدیر پلان فابریکه ایفای وظیفه نمود و بکار های تجارتی و صنعتی پرداخت و در مرکز مشورتی سرمایه گذاری های خصوصی داخلی و خارجی با یک تیم بین المللی جهت ایجاد مؤسسات صنعتی خصوصی همکاری کرد.                

وی با ذهنیت اینکه اقتصاد مملکت وقتی متعادل و مترقی میباشد که صادرات آن بیشتر از واردات آن باشد ، مرکز نگهداری و خشک سازی میوهء زردآلو به سطح استندارد های بین المللی را به راه انداخت که در ممالک اروپایی چون آلمان و سویدن صادر می شد.

زنده یاد محبی با  با تجربه ایکه داشت بحیث منشی و مشاور در انجمن صنایع خصوصی افغانستان کار میکرد که حتی پس از کودتای سال 1357 خورشیدی نیز در آن پست باقی ماند. تا اینکه نسبت بروز مشکلات روزمره در کشور او نیز همانند سایر هموطنانش به خیل مهاجران پیوست و در سال 1990 همراه با خانواده اش به کشور آلمان پناهنده شد و طی دو دههء اخیر  عمرش به گسترش فرهنگ و عنعنات کشورش جهت جلوگیری از فراموشی ارزش های ملی و اسلامی پرداخت و  جهت  زنده نگهداشتن این ارزشها  از یکطرف و آگاه سازی مردم از جریانات سیاسی کشور از سوی دیگر لحظه ای نیاسود. چنانچه در شهر فرانکفورت کشور آلمان به تدویر کورسهای آموزش زبان فارسی و تشکیل سیمینار ها درین مورد پرداخت. و برای کمک رسانی به هموطنان بی بضاعت و محتاج در کشور ، با جمع آوری کمک های مادی در آلمان اقدام و جهت اطمینان از رسیدن این کمک ها به مستحقین ، خودش به سفر های متعددی دراین زمینه به داخل افغانستان مبادرت ورزید.                                                                                          

مقالات زیادی از وی در جراید  کشور و بخصوص  در مجلهء آریانا  به چاپ رسیده  و کتاب ( قزلباش و هزاره در لابلای تاریخ افغانستان ) از کار های مهمی است که از مرحوم محبی باقی مانده است که بدون شک مأخذ خوبی است برای محققین و پژوهشگران کشور در زمینهء تاریخ.  این اثر با ارزش در 560 صفحه نگارش یافته و شامل بیست و یک فصل مختلف می باشد که از زمان فوشنجی های هرات آغاز و زندگی قزلباشان و هزاره ها را در طی سده های مختلف به بحث و بررسی گرفته است که با استفاده از 116 مآخذ مختلف به رشتهء تحریر درآمده که در نوع خود نادر و منحصر به فرد می باشد.

 زنده یاد محبی شخصیتی بود به تمام معنا وارسته ، فرهیخته و دانشمندی بود بی بدیل که آرزویش علاوه بر آزادی وطن و زادگاهش استقرار صلح و همزیستی با همی با تمامی اقشارمردم درکشوربود، اوافغانستان راخانهءمشترک تمام ساکنین  آن سرزمین می دانست . 

سرانجام این مرد بزرگوار  پس از دو دهه دوری از میهن در سحرگاه جمعه هشتم میزان 1390 خورشیدی برابر با  سی ام سپتامبر 2011 میلادی در شهر فرانکفورت کشور آلمان جهان فانی را وداع و به دیدار معبود شتافت . بدون شک مرگ وی ضایعه ایست جبران ناپذیر که با افول این  ستارهء تابناک از آسمان فرهنگ و ادب کشور ما،  جامعهء فرهنگی افغانستان سوگوار گردید . 

 روانش شاد و یاد و خاطره اش گرامی  باد.      

01 ژانویه
۳دیدگاه

سال نو مبارک

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  12  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – جنوری   2025  میلادی – ملبورن – استرالیا

از دوستانی که اسامی شان از قید قلم مانده پوزش می طلبم ، قابل یادآوریست که نام های تعدادی از عزیزان با اسم کوچک شان و برخی با اسم فامیلی درج شده است.

سال   دگر      شد      مبارک   بود

بر    همه     یاران       تبارک    بود

واه که چه زیبا و چه   شور آفرین

وقتی تو باشی به   عزیزان قرین

لطف  خدا  شامل    حال   تو  باد

در همه  جا حتی    به روز   معاد

من که غریبم  و به   غربت حزین

دور ز  وطن  گوشهء   روی زمین

دفتر فیسبوک    صمیمانه    شد

مکتب و دانشگه و  گل خانه شد

همره  و  هم  بازی  و  پروانه ای

هم سخن و هم دل و جانانه ای

جمله   بیافتم   به   مرورِ   زمان

هر یکی از  کنج  و   کنارِ   جهان

آصف  ما با حسنی جان ماست

نوری و   عسکر ز یاران  ماست

نام    ظفر    بود      بمن    آشنا

هموطن  این شاعر   درد  آشنا

مردِ     ظفر مند      توانای    ما

شاعر    آزاده ای       ما وای ما

بین عزیزان  دگری  است  فروغ

آنکه به شعرش نپسندد   دروغ

شاعر آزاد و   خوش   اندیش ما

هموطن و همره و هم کیش ما

رمزِ سخن  سنجی  جوهر ببین

گنجی  پر از دانه ی  گوهر ببین

من   ز   تمنا   سخن     آموختم

دیده به   گلزار و   چمن  دوختم

شادی   روح   او     تمنای   من

یادِ او در سینه ی شیدای  من

نام ثناء   شاعر ِ  شیرین  سخن

دور ز  وطن  گشته  نمایان بمن

خاطره هایی    ز پدر    بر دلش

از وطن و  از  چمن  و  حاصلش

مکتب بیدل   که   بود  لاله گون

از دل زرغون بشنو چند و چون

او که ز بیدل    سخن    آموخته

چشم   به ا لفاظ    کهن دوخته

شعر   فرحتیار    مدام    دلپذیر

طنز او همواره  بسی بی نظیر

نام   توکل    که    بود    نازنین

بر سخن  و  حرف   دلِ او ببین

شور و   صفا بهر    شما   آورد

او   سخن از   لطف   خدا آورد

حضرت   استادِ    محبت  اسیر

همچو سخا خوش سخن و بی نظیر

نعمت ترکانی ماست  خوش کلام

بر او رسانم   به هزاران  سلام

حضرت پرتو صفا بخش ماست

شاعر نو آور جانبخش   ماست

نعمت مختار   که   تا زاده  شد

راهِ صعب شعر کمی ساده شد

شاعر بی ترس خدا دادی  است

در پی ویرانی   بیدادی    است

نام حکیم   هموطن    خوب ما

شاعر خوش طینت و محبوب ما

طارق و اشراقی و هم باختری

زیبا     سرایند     سرودِ    دری

واهب و درویش و شکیلا چنان

حضرتِ اشکبار و زریر همچنان

نعمتِ پژمان که  زیبا سراست

شاعر آزاده به شور و  نواست

همچو علی یار بدلم  است قرین

حرف او گردیده بدل ها شیرین

شعر همایون که بدلها نشست

شبنم و پروانه به گلها نشست

ظاهر   ما     لالا   عظیمی بود

رستمی  هم  ظاهر  نامی بود

تازه گی  و   ردِ  شقاوت   ببین

در  غزل  هر  دو  طراوت   ببین

شعر   حکیمی   غزل  دلرباست

نغز و شیرین و سخن باصفاست

کاشفی آن شاعر درد آشناست

طاهری  و هروی همرای ماست

صدیق و میرزایی و الماس بلخ

جملگی شیرین بکنند  کام تلخ

احمدی و بهمن و    پیوندِ    ما

از شهر کابل تا به    غوربند ما

شعر جبین   و   فریدون    چنان

باعث    آرامش    روح  و  روان

احمد محمود   و    رؤوفی   ما

واعظی و  خنجری  صوفی  ما

نام ستیز نقش دو  بیتی شده

هر سخنش بسته به  بیتی شده

نزهت ما شاعر شیرین سخن

هرسخنش دور ز  رنج و محن

احمد زرگر پور  و   محمد   ببین

پیرو و  دلباختهء     احمد  ببین

نام وثوق  است  چنان با یقین

شعر و  کلامش   چنان  انگبین

صامدی و حیدری غوغا    کنند

ره به دل هر کسی  پیدا  کنند

بلخی و میوند و وصال  هر کدام

صافی و طرزی همیش    مستدام

داؤدِ عاشوری رفیق من است

حکمت مصلح عقیق  من است

هر یکی با شعر نشاط آور اند

شاعری  از وادی    نام آور اند

زهره صابر و  شمیم   همچنان

هردو سرایند. سلیس  و روان

مریم و پروانه ی شیرین سخن

همچو    خلیلی   ز    دیارِ کهن

فاروق فارانی و    هم    آرزو

هرچه    بخوانیم    ازین و ازو

نغز و دلانگیز   و     دلارا   بود

از وطن و وادی    و  ماوا بود

دوست دگر   شاعر درد آشنا

همچو زمانی و   گل  روشنا

ناله ی   بهنام ترابی     بخوان

داغ برادر که   بوده     نوجوان

شعر لیان   شعر   دل انگیز  بود

انوری   از   شعر     لبریز   بود

عادلی و فیضی  و کهسار چنان

همچو بقایی  و   عنایت   روان

حرف رؤوف  و     سخن   باوری

نغز و شیرین است   کلام ِ دری

شعر قریشی و  سپهر دلنشین

فرحت و یحیی و هنایش چنین

صابر مرحوم   و   صبا   در کلام

هردو سخنور ز هری  والسلام

سایت هنر   پرور   نقش آفرین

مهدی ما است به    دلها قرین

روز و  شب   هردم    صفا آورد

شعر و سخن از همه  جا آورد

جان ( بشیر) باشد و جانان او

سال   نو   و   جمله عزیزان او

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

اول جنوری 2025

26 دسامبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد استاد محمد اسحاق نگارگر یا مضطرب باختری درسومین سالروز درگذشت آن مرحوم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  6 جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 26 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد استاد محمد اسحاق نگارگر

یا مضطرب باختری

در سومین سالروز درگذشت آن مرحوم

 

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

26 دسامبر 2024 میلادی

 

به سلسله ی معرفی فرزانگان و قلم بدستان سرزمین ما اینک یادی می کنیم از زنده یاد استاد محمد اسحاق نگارگر ، نویسنده ، پژوهشگر ، شاعر چیره دست و آزاد منش ، ادیب گرانمایه ،   بیدل شناس وارسته و مولانا شناس فرزانه که در سال 1318 خورشیدی در شهر میمنه ولایت فاریاب ( 1) دیده به جهان گشود و پس از سپری نمودن دوران ابتدایی و لیسه در آن شهر روانه کابل شده و  شامل دانشکدهء ادبیات دانشگاه کابل گردید و در رشته زبان و ادبیات دانشگاه  کابل لیسانس فراغت بدست آورد .                                                                                       

مرحوم نگارگر پس از فراغت از دانشگاه نخست به حیث استاد یار (معاون استاد) و سپس به صفت استاد در دانشکدهء ادبیات و علوم بشری کابل شامل وظیفه گردید و به تدریس پرداخت و چندین سال در جهت تربیه فرزندان این مرز  و بوم خدمت نمود.      

زنده یاد نگارگر که روزگاری بنام مضطرب باختری تخلص میکرد و سالها شعار ضد استعماری سر میداد از نام آوران مطرح شعر دری در دهه های چهل و پنجاه خورشیدی و یا بعباره ای دهه شصت و هفتاد میلادی بود که با اشعار تند و تیزش محبوبیت خاصی را در میان آزادیخواهان سرزمینش  بدست آورده بود.

سروده های نگارگر  را میتوان بعنوان سرود های روشنگرانه در مقابله با استبداد حاکم از دهه چهل بدینسو نامید که در هر برهه از زمان جایگاهی خاصی در میان مبارزین میهن ما داشته و کماکان هنوز هم دارد.

از معروف ترین سروده هایش میتوان از ( پرواز شاهین) نام برد که در آن زمان غوغا بر پا نموده بود و در قسمتی از آن  چنین می خوانیم:

تو شاهینی  قفس  بشکن  بپروازا و مستی  کن

که بر آزاده گان داغ  اسارت   سخت ننگین است

آری ! استاد نگارگر هرگز سخن به مدح و ثنای اربابان زر و زور و تزویر نگشود و قلمش را همواره بر ضد مستبدین دوران در جولان نگهداشت.

مرحوم استاد نگارگر در سال 1984 میلادی کشورش را ترک ومانند هزاران هموطنش  روانه غربت سرای پاکستان گردید و در آندیار نیز با انجمن ها و مؤسسات مختلف همکاری داشت.

او مدتی هم به تدریس زبان های دری ، پشتو و انگلیسی در پاکستان پرداخت و در زمینهء تدریس دستور زبان دری برای معلمان و طرح سواد آموزی صوتی برای شاگردان نیز خدمات برجسته ای را انجام داد .

او پس از دوسه سال  زندگی در پاکستان همراه با خانواده به کشور انگلستان مهاجرت نمود و در شهر برمنگهم اقامت گزیده و پس از مدتی مؤفق به کسب درجه ماستری در رشته تدریس زبان انگلیسی از دانشگاه همان شهر گردید. و از آن پس علاوه بر همکاری با بخش های دری و پشتوی رادیو بی بی سی به تدریس زبان انگلیسی نیز در آن شهر همت گماردو تا آخرین لحظات حیات در آن همانجا بودوباش داشت.

زنده یاد  استاد نگارگر را از سالیان دور می شناختم ، اما این شناخت بصورت یکطرفه بود تا اینکه با گشوده شده فیسبوک ارتباطات  بیشتر برقرار شد و زمانیکه استاد اطلاع یافتند که من فرزند مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی میباشم  ،  پیامی درمسنجر برایم فرستادند و خواهان مجموعه پی دی اف کتاب (هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی ) از آثار مرحوم پدرم شدند که در آن روزگار از طریق سایت 24 ساعت بصورت مسلسل به نشر می رسید.

چنانچه در اولین ایمیل به تعداد (90) حکایت را بتاریخ 24 دسامبر2013 میلادی خدمت ایشان فرستادم   و فردای آن بتاریخ 25 دسامبر 2013 نخست ایمیلی از جانب استاد دریافت نمودم که اطمینان از دریافت حکایات دادند و متعاقبآ برایم زنگ زدند و این نخستین باری بود که با ایشان از طریق تیلفون هم صحبت می شدم . انسانی بسیار حلیم ، مهربان ونهایت قدردان و از آن پس این ارتباطات همچنان ادامه یافت و پیوسته ادامه حکایات را نیز مرتبآ برای شان میفرستادم.

بتاریخ دوم جنوری سال 2014 میلادی اینجانب  مقاله ای نوشتم تحت عنوان نظری کوتاه بر کتاب ( بوزینه ی که بودینه نیست ) و نگرشی بر بیت منسوب به ابوالمعانی بیدل اثر استاد گرانقدر جناب الحاج محمد ابراهیم زرغون که در همان سال بدست نشر سپرده شد و یک روز پس از نشر آن مرحوم استاد نگارگر برایم زنگ زدند و ضمن قدردانی اینجانب را مورد شفقت ، مهربانی و تشویق قرار داده و خواهان مؤفقیتم دراین راه شدند.

مرحوم استاد نگارگر از جمله ء صاحب نظران در رشته های بیدل شناسی و مولانا شناسی محسوب میشد و جایگاهی خاصی در میان بیدل شناسان و مولانا شناسان داشت و همواره از سوی کانون های ادبی و فرهنگی در سراسر جهان بخصوص اروپا از ایشان دعوت بعمل می آمد تا بعنوان یکی از سخنرانان در آن شرکت نمایند. چنانچه آخرین بار از سوی محترم الحاج محمد ابراهیم زرغون بیدل شناس گرامی در کشور شاهی ناروی از ایشان دعوت بعمل آمد تا در عرس حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل شرکت جویند.

مقالات  ، اشعار ونوشته های سیاسی و اجتماعی زیادی از ایشان در مطبوعات برون مرزی و درون مرزی اقبال چاپ یافتند.  اما مجموعه ای از اشعارشان بصورت مستقل هیچگاهی تنظیم و چاپ نشد. آرزومندم فرزند ارجمند شان جناب داکتر صاحب آرین نگارگر و سایر آعضای خانوادهء آن مرحوم برای جمع آوری و نشر آثار شان کمر همت بسته و درین راستا صمیانه قدم بردارند تا آثار گرانبهای شان هرچه زودتر به دسترس همگان قرار گیرد.

از مرحوم استاد نگارگر چندین اثر مختلف بچاپ رسیده که از آنجمله میتوان از « تحلیلی از اژدهای خودی» ، « نقد و تبصره بر جلد دوم تاریخ غبار» و همچنین آخرین اثری که درین اواخر توسط فرزند گرامی شان جناب داکتر صاحب آرین از سوی انتشارات جوان بدست نشر سپرده شده تحت عنوان « مروارید هایی از ادبیات جهان » نام برد.

مروارید هایی از ادبیات جهان که مجموعه ی شعری از چهار گوشه جهان می باشد از شاعران انگلیسی زبان و سایر کشور ها چون یونان ، آلمان ، سویدن ، فنلاند ، اسپانیا ، گانا ، اندونیزیا ، چین و غیره  به زبان فارسی ترجمه و یا برگردان شده است.

این مجموعه که به همت و تلاش استاد نگارگر از 1994 میلادی آغاز و در  2002 میلادی به اتمام رسید پس از درگذشت استاد توسط فرزند ایشان جمع آوری و از سوی انتشارات جوان در سال 1402 خورشیدی اقبال چاپ یافت که اخیرا در محفل بزرگداشت از استاد مرحوم که بتاریخ 15 دسامبر سال جاری از سوی انجمن فرهنگی شگوفه برگزار شده بود رونمایی و نسخه ای از آن نیز از سوی محترم داکتر صاحب آرین نگارگر که در آن محفل حضور داشتند بدست اینجانب رسید که قابل قدردانی  میباشد. با مروری که اینجانب نمودم، سبک ترجمه ی آنرا درخور توجه و تحسین یافتم و از اینکه مرحوم استاد نگارگر با بینش دقیق و امانتداری کامل بدان اقدام نمودند قابل قدر است.

لازم به تذکر میدانم که در محفلی فوق الذکر که جهت رونمایی از این اثر مرحوم استاد نگارگر از سوی انجمن فرهنگی شگوفه برگزار شده بود از اینجانب نیز دعوت بعمل آمده بود تا در آن شرکت جویم ،

از آنجاییکه طبق روال گذشته در ملبورن هرگاه از شاعر و یا نویسنده ای درچنین محفلی دعوت بعمل می امد ، بدان معنا بود که وقتی برای او نیز در نظر گرفته میشود تا اگر سروده یا مطلبی دارد بخواند.

 روی این ملحوظ با شناختی که من از استاد مرحوم نگار گر داشتم تصمیم گرفته بودم تا چند دقیقه ای از وقت برنامه را بگیرم  اما فرصتی دست نیافت .

سخن در مورد استاد نگارگر بسیار اما فرصت اندک است و از طرفی هم حکیم را نتواند مگر حکیم ستود. اینک بپاس همه مهربانی های آن ازاده مرد سرزمینم ابیاتی را درین قسمت خدمت خوانندگان محترم پیشکش می نمایم:

 

مردِ با فضیلت

محفل به یاد فاضل و مرد  سخنور  است

اینجا فضای کلبه ی  ما زان  منور  است

مردی  با  فضیلت  و  ایمان   و   همدلی

آزاده ای ز وادی  احساس و باور  است

هرگزمرام ومدح ستمگر به سر نداشت

بر ضد هر  ستمگری   مردِ  دلاور  است

از شهرِ  بیکرانه ی   بیدل   چه  گویمت

تا  بحر مولوی  ز  محبت  شناور  است

نثرش  بیان عدل و  کلامش  پر  از  صفا

روشن ضمیرِ شهرِ ادب یار و یاور  است

شادم که یادگار  عزیزاش (*) درین میان

با یاد و خاطرات   خوش  او  مصور است

با صد  دریغ  و درد  چو رفت  از میان ما

رنجِ  فراق   او به   همه درد  آور  است

بنما  « بشیر»  دست  دعا   سوی   کردگار

شاد باد روح پاک  نگارگر چو  سروراست

* محترم داکتر صاحب آرین نگارگر ، فرزند ارشد مرحوم استاد نگارگر که در آن محفل حضور داشتند.

ولی آنچه را در ادامه لازم به تذکر میدانم مطلبی بود که دوست گرامی ام جناب سید نادر احمدی در ارتباط به  آخرین اثر استاد مرحوم نوشته و پیشکش نمودند.  در رابطه با صحبت ایشان من نیز نکاتی را یادداشت  نموده بودم و تصمیم داشتم که در نوبت خودم بدان  اشاره و پاسخ دهم.

 متآسفانه چنین فرصتی میسر نشد و دوست عزیز ما جناب آقای احمدی که احترام خاصی به ایشان دارم و جناب شان را از سال  های 2002 و 2003 که در ادیلاید بودند و من آن وقت رئیس انجمن افغانهای آسترالیای جنوبی بودم می شناختم و قبل  از آن نیز از فعالیت های فرهنگی شان در مشهد مطلع بودم .

اما مطلبی را که ایشان در باره کتاب مرحوم استاد نوشته بودند متأسفانه چیزی روشنی نبود که بتوان ازآن استفاده برد ، ایشان قلم نقادانه بدست گرفته بودند و چندین بار یادآوری نمودند که استاد مرحوم شاعر نبودند وبلکه ادیب بودند و ترجمه شان بعنوان یک ادیب صورت گرفته است ، نه شاعر.

با شناختی که من از جناب احمدی دارم ، مطلب تحریری شان را متأسفانه  بسیار ضعیف یافتم ، در حالیکه توقع بیشتری از ایشان می رفت ، بخصوص اینکه قریب 45 دقیقه ایشان صحبت نمودند.

چند نکته مهم که از خلال صحبت های جناب احمدی یافتم قابل تآمل است و آن اینکه :

1 – ایشان فرمودند که در حدود تنها 45 دقیقه من مروری بر این اثر داشتم ، پس نقدی که پس ازتنها 45 دقیقه مطالعه یک اثر 220 صفحه یی نگاشته شود ، شباهتی نمیتواند به یک نقد ادبی داشته باشد.

2 – ایشان چند بار یادآوری نمودند که مرحوم استاد شاعر نبودند ، بلکه ترجمه شان بعنوان یک ادیب صورت گرفته است.

در پاسخ به جناب ایشان لازم می دانم که یادآوری نمایم که با شناختی که من از استاد مرحوم نگار گر داشتم ، زمانی که ایشان شعر می سرودند نه من و نه جناب احمدی و شاید هم خیلی از هم سن و سالهای ما هیچکدام چیزی در مورد شعر نمی دانستیم ، زیرا استاد از شاعران مطرح دهه چهل و پنجاه خورشیدی بودند.

3 – از صحبت های جناب احمدی چنین برداشت میشد که گویا ترجمه های استاد چندان مسلکی نبوده و اگر ایشان شاعر می بودند ( بقول آقای احمدی) حتمآ ترجمه های شان بیشتر سبک یک شعر را بخود میگرفت.

در ارتباط به این بخش سخنان شان دوتن از مدعوین در این محفل یکی فرزند گرامی مرحوم استاد نگارگر ، جناب داکتر صاحب آرین نگار گر و دوم اقای دانشمند از دوستان ایرانی ما که تدریس از دبیرستان تا دانشگاه را در کارنامه ی شان داشتند، انتقاد جناب احمدی را وارد ندانستند و در مورد روشنی انداختند.

بهرصورت با احترامی که به جناب احمدی دوست گرامی ام دارم امیدوارم که ذکر این نکات موجب دلخوری ایشان نگردیده باشد.مؤفقیت آن دوست عزیز  را در زمینه نقد و پژوهش و سایر فعالیت های فرهنگی تمنا دارم.

و اما استاد گرانقدر ما جناب محمد اسحاق نگارگر و یا بعباره ای مرحوم مضطرب باختری متآسفانه بتاریخ 30 نوامبر 2021 میلادی در شهر برمنگهم انگلستان پس از ابتلا به بیماری کوید 19 (کرونا) جان به جان آفرین تسلیم و در همان شهر به خاک سپرده شد. روح شان شاد ، یاد شان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد.

اینهم شعر معروف پرواز شاهین که از شصت سال بدینسو مورد استقبال آزادیخواهان قرار گرفته  است.

پروازِ شاهین

 

تو ای فرزند رنج ، ای کارگر ، ای  اخترِ روشن

گناهت چیست در پهنای این وادی  درد انگیز

مگر  موجِ   وجودت  را  نباشد  قدرتِ توفان ؟

به پا خیز و و با اهریمن  افسرده گی  بسیتز

تلاش  گوهر  هستی  مکن   در  ساحل  آرام

که این ننگ است ننگ پنجه  ی زور ازمای تو

تو موجی ، موج را بیمی نباشد از دل ِگرداب

چه سان در بند افسوس کهن بستند پای تو ؟

چرا در کورهء  بی داد این مشتی ستم گستر

روان  خویشتن  سوزی  و شمع غیر افروزی

طلسم شوم این دون  همتان ددمنش بشکن

که این بدگوهران را نیست سیری از زراندوزی

خروشان موج زرم انگیزشو بر خصم ، آتش زن

به صد رزمنده گی پیکار خونین را مهیا شو

مباد افسرده گی روح  ترا   از  خنجرِ بی داد

طلوع مهر  عالم تاب  (زحمت )  را پذیرا شو

تو شاهینی قفس بشکن بپروازا و مستی کن

که بر آزاده گان داغ اسارت سخت ننگین است

مگر ای کارگر ای   پور زرم  آخر نمی دانی

تلاش زنده گی در کارزارِ مرگ  شیرین است

 

1 – در مورد محل تولد استاد تعدادی محل تولد شانرا ولایت بلخ خواندند ، اما با تآیید فرزند گرامی شان جناب داکتر صاحب آرین نگارگر شهر میمنه ولایت فاریاب درست است .

21 نوامبر
۳دیدگاه

یادی از: زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی در چهل و سومین سالروز درگذشت آن مرحوم.                              

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   1 قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 21  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از : 

زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی

در چهل و سومین سالروز 

درگذشت آن مرحوم.

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

اول قوس 1403 خورشیدی

 

امروز اول ماه قوس 1403 مصادف است با چهل و سومین سالروز درگذشت پدر عزیز ما شادروان استاد علی اصغر بشییر هروی ، روزنامه نگار ، مؤرخ ، محقق ، منجم ، نویسنده ، شاعر ، طنز نویس ،  نسخه پژوه ، ادیب و دانشمند وطن ما که عمر پربار شان را در راه خدمت به فرهنگ و ادب سرزمین شان سپری نموده و آثار گرانبها و منحصر به فردی از خود به یادگار گذاشتند.

آری !

چهل و سه سال قبل از امروز بخوبی بخاطر دارم که بتاریخ 30 عقرب سال 1360 خورشیدی در حالیکه پدر عزیزم در شهر تهران  مسئوولیت هفته نامه فجر امید و مجله استقامت را بعهده داشتند و ما در شهر مشهد ساکن بودیم از طریق دفتر مخابرات مشهد بدفتر شان زنگ زدم تا تاریخ آمدن شان را به خانه بدانم . ضمن اینکه اطمینان دادند که فردا شب با کاکاجانت  اقای تمنا ( زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی ) تکت داریم و برای چند روزی می آییم  گفتند که کتاب فیثاغورث را هم برایت گرفتم و می آورم.

اما با دریغ و درد گویا قسمت نبود تا یکبار دیگر پدر عزیزم آن فرشته ی بی همتا را بآغوش بگیرم و دستان پرمهرشان را ببوسم ، زیرا فردا صبح آن یعنی بتاریخ اول قوس پس از ادای نماز صبح دست اجل آن عزیز بی همتا را از ما گرفت و همان شب برای استقبال پیکر بی جان شان به فرودگاه مشهد رفتیم و فردا صبح آن استاد بزرگوار مرحوم تمنا هروی نیز همراه با محترم قاری مجیب به مشهد رسیدند وهمانروز بتاریخ دوم قوس 1360 خورشیدی طی مراسم با شکوهی پیکر پاک پدر گرامی ما از مسجد جفایی شهر مشهد برداشته شد و پس از  تشییع و  ادای نماز جنازه در حرم مطهر حضرت امام رضا (ع)  در بهشت رضای آن شهر بخاک سپرده شد که تعداد کثیری اشتراک ورزیده بودند.

مرحوم استاد تمنا که در آن مراسم شرکت داشتند مرثیه ای نیز بخوانش گرفتند که در بخشی دیگری بصورت جدا گاه به نشر میرسد.

ایشان  این خاطره ی تلخ را تا ماه های اخیر حیات شان که تیلفونی تماس می گرفتیم  یاد میکردند که قرار بود با استاد بشیر مرحوم همسفر شوم ، اما قسمت نشد. خداوند هردو عزیز ما را غریق رحمت بیکرانش بگرداند.

دوستان ، شاعران ، نویسنده گان و استادان گرامی  سرزمین ما مطالب و اشعاری در سوگ آن بزرگوار نوشتند که بصورت جداگاه خدمت شما عزیزان پیشکش میگردد.

 

من به همین چند سطر بسنده میکنم و شعری را که امروز بدین مناسبت سرودم خدمت شما تقدیم می نمایم.

دلِ شیدا

دردِ هجرانت  پدر در سینه ای  من جا   گرفت

از فراقت تار و  پودم بی درنگ    غوغا  گرفت

ناله ک ردم  ، صبر  خواستم  از  خدای مهربان

با صبوری  در  ضمیرم   زندگی   معنا    گرفت

چاره ای جز صبرنبودم زانکه  رسم زندگیست

گرچه دستِ سرنوشت از من گلِ رعنا گرفت

بسکه   پرپر   زد    دلم   اندر  فراقت   ای پدر

همچو مجنون این دلم ره جانبِ صحرا گرفت

در میان  سوز   دل    فریاد    کردم   بی صدا

خاطرات  مهر  و  الطافت    پدر  ماوا   گرفت

مادرم تنها امیدم بود  « بشیر » در غصه ها

از دعای   مادرم    آرام    دلِ  شیدا    گرفت

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

21 نوامبر 2024 

10 نوامبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی (روشنی) – قسمت سوم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 20 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 10 نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه

سرشار شمالی (روشنی)

قیوم بشیر هروی

دهم نوامبر ۲۰۲۴

ملبورن – استرالیا

قسمت سوم :

همچنین از زنده یاد سرشار شمالی مقالات اجتماعی تحت عنوان ( عینک سیاه ) که درحدود 150 مقاله میباشد بصورت سلسله وار در روزنامه اصلاح چاپ شده است.

از سرشار روشنی داستان های كوتاه بنام های منحرف ، ماجرای يك هوس ، وظیفه ؟ عشق خانمانسوز ، ايثار و خيانت  نیز در روزنامه های كشوراقبال چاپ یافته است. .

سرشارروشنی به زبان های پشتو ، ‌اردو،عربی ، انگليسی تسلط كامل داشت و آثاری ازين زبانها به دری و پشتو ترجمه كرده است که به برخی از آنها اشاره میگردد:

1 – مردگان از جیمز جوایس – ترجمه به دری که در پاورقی روزنامه اصلاح بچاپ رسیده.

2 – سرودِچاشت – از کاترین ترجمه به دری که در پاورقی روزنامه اصلاح وقت بچاپ رسیده.

3 – مونت کریسو – از مایک ویست – ترجمه به پشتو ، در پاورقی اصلاح نشر گردیده.

4 – الماس سیزده قیراد – از منابع انگلیسی به دری.

زنده یاد سرشار( شمالی ) به كشور های انگلستان ، عراق ، ايران ، هند ، جمهوريت های آسيای ميانه و جاپان سفر كرده بود .

از وی مقالاتی بنام های مستعار جهانگير، خپك و ‌كمپلس در روزنامه ها و مجلات كشور چاپ شده است.

قابل ذکر است که زنده یاد سرشار شمالی (روشنی) از دوستان بسیار نزدیک پدرم مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی بودند که علاوه بر همکاری در مطبوعات کشور رفت و آمد فامیلی نیز جریان داشت ، بار ها ایشان را از نزدیک دیده بودم ، شخص بسیار حلیم ، مهربان، خوش رو و خوش صحبتی بودند.

این انسان مهربان و صریح اللهجه در شرایطی که جو نابسامان سیاسی در کشور حاکم بود و ایادی رژیم کمونیستی که با اشعار تیز وتندش اشنایی داشتند و هر واژه کلامش را همچون پتکی بر فرق کمونیزم و آنرا نشانه نفرت و انزجار وی از سردمداران رژیم می پنداشتند، چنانچه باری سروده بود:

يارب تو سر نگون کنی از قهر بی امان

هر جا كه گشته پرچم  غدر و جفا بلند

يارب روامدار   که    الحاد    و   دهريت

گردد به جای مذهب صدق و صفا بلند

لهدا در صدد دستگیری ایشان برآمدند تا اینکه  بتاریخ 2 جدی 1360 خورشیدی این مرد فهیم را دستگیر و روانه زندان نمودند. و از هیچ ظلمی بر وی دریغ نکردند تا سرانجام  بتاریخ 29 جدی 1360 خورشیدی یعنی کمتر از چهار هفته پس از دستگیری در زندان صدارت به مقام رفیع شهادت نایل آمد و با مرگ این شخصیت آگاه و گرانمایه ستاره ای دیگری از اسمان فرهنگی کشور ما افول نمود ، روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

اینهم یکی دیگر از سروده های این شاعر گرانمایه که نمایانگر آرزو های بی سرانجام وی بخاطر ترقی و اعتلای وطنش بود که اینک بر سنگ مزارش حک شده است:

آرزوی بی سرانجام

 

زنده گانی آرزوی  بی سرانجام است وبس

آنچه مارامیرسد اززنده گی نام است وبس

 آنچه  می بینید  یاران   اندرین   دور   حیات

صرف بیداد  و  مظالم جور ایام است و بس

 کامیابی  در  جهان   آرزو   نا ممکن   است

 کام در دنیای  ما جزوی اوهام  است وبس

عشق و  آئین  محبت  جز تپش  نبود  ، بلی

 می تواند زنده بودن  هر که نا آرام است وبس

ما   نیاسودیم   هر گز  در  جهان   زنده گی

از همه آسوده گی (سرشار) ناکام است و بس .

 

منابع :

1 – بخشی از معلومات فوق را دوست گرامی ام محترم الحاج غلام صادق حیدری ( برادر زاده شهید سرشار شمالی ) ارسال نمودند و نوشتند که توسط مرحومه بانو لیلا صراحت روشنی دختر شاعر زنده یاد سرشار روشنی تحریر ودر شماره 47 سال 1372 خورشیدی نشریه قلم ارگان انجمن اسلامی نویسنده گان افغانستان به نشر رسیده بود.

2 –  سیما ها و آوا ها ( محترم نعمت حسینی).

3 – یادداشت های نویسنده.

10 نوامبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی (روشنی) – قسمت دوم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه   20 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 10  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه

سرشار شمالی (روشنی)

 

قیوم بشیر هروی

دهم نوامبر 2024

ملبورن – استرالیا

قسمت دوم :

اما صراحت گفتار و قلم تیز و تندش باعث شد تا با مشکلاتی با حاکم پروان بوجود باید و سبب تبدیلی وی از روزنامه پروان شده و نخست بحیث مدیر مآمورین وزرات مطبوعات وقت مقرر گردد و متعاقبآ به وظایف گوناگون مقرر و ایفای وظیفه نماید که میتوان به  بخشی از آنها ذیلآ اشاره نمود:

1 – معاون اداره شئون اجتماعی.

2 – عضو بورد تبلیغات .

3 –  معاون روزنامه اصلاح .

4 – معاون طبع کتب .

5 – مدیر عمومی اطلاعات رادیو.

6 – برای بار دوم معاون روزنامه اصلاح .

7 – مدیر مسئول روزنامه بیدار مزار شریف .

8 – مدیر عمومی هنر و ادبیات رادیو.

9 – مدیر ارتباط خارجی رادیو .

10 – مدیر عمومی پروگرامهای رادیو.

11 – معاون روزنامه انیس .

12 – نگارنده و مسئول روزنامه جمهوریت .

13 – معاون و نگارنده مسئول روزنامه انیس.

شهید غلام شاه سرشار شمالی در هر وظیفه ایکه بدوش میگرفت با صداقت ، پشت کار مداوم جهت بلند بردن کیفیت کاری از هیچ تلاشی رویگردان نبود.

او از محضر استادان بزرگواری چون مرحوم غلام جیلانی جلالی ، مرحوم استاد ملک اشعراء بیتاب ، مرحوم استاد شایق جمال و مرحوم مولانا قربت فیض بسزایی برد .

در سال 1342 خورشیدی بخاطر تحصیلات مسلکی در رشته خبرنگاری عازم کشور انگلستان شد و کورس عملی ژورنالیزم را در رادیو بی بی سی لندن با موفقیت به اتمام رسانید.

گفته شده که شهید سرشار شمالی باری با سپری نمودن امتحان سویه شامل صنف سوم دانشکدهء حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل شد ، اما از آنجاییکه مقامات وقت موافق تحصیلات عالی تر وی نبودند ، این بار نیز نتوانست تحصیلاتش را ادامه دهد.

پس از کودتای 7 ثور 1357 خورشیدی او را جبرأ به تقاعد سوق دادند ، اما در سال 1358 با رفع تقاعد به حیث عضو بورد مفسرین اخبار بین المللی آژانس باختر مقرر گردید.

از شهید سرشار شمالی چندین اثر منثور و منظوم به یادگار مانده است که  قرار ذیل میباشد:

 1 – نخستین اثر بنام (کاروان) در سال 1338 خورشیدی در مطبعه قطغن به زینت چاپ آراسته شد که مجموعه ی از دوبیتی های ایشان میباشد.

2 – ( ناله) دومین دفتر شعری است که در سال 1334 خورشیدی بچاپ رسید.

مجموعه یی از پارچه های ادبی به زبان پشتو است  ( دزړه خبري ) 3 –

که از چاپ آن اطلاعی در دست نیست.

4 – (غریو نیلاب ) مجموعه ای دیگریست از دوبیتی های شاعر که احتمالا هنوز چاپ نشده .

5 ( د زړه خواله) مقاله پشتو میباشد که در روزنامه اصلاح وقت منتشر شده است .

قابل تذکر است که علاوه بر اینها تعداد  زیادی از اشعار پراگنده ایشان به زبان های دری ، پشتو و اردو جمع آوری شده و امیدواریم به چاپ رسیده باشد.

اینهم یکی دیگر از سروده های زنده یاد سرشار شمالی که درین قسمت پیشکش میگردد.

 

          راه دشوار        

عمر ها در طلب  می در  میخانه زدیم
حاصل هستی اندیشه به پیمانه زدیم
جانب عقل نرفتیم که پر از وسواس است
راه دشوار  گرفتیم و به  افسانه زدیم
به شناسایی خود ره  نگشودیم گهی
همه جا سرزده رفتیم و به بیگانه زدیم
غافل از دانش و فرهنگ هوس پیمودیم
پای در حلقه ی صد دام پی دانه زدیم
دل ز  بازیچه  نکندیم  به   پیرانه سری
منزل کودکی  خویش  به  پیرانه زدیم
خود فریبی است متاعی که خریدیم مدام
واندرین دادو ستدها چقدر  چانه زدیم
عمر فرسود و دل آزرد دگر نوبت تست
ای جگر ،ما همه رفتیم و به ویرانه زدیم
رهزنی شد همه این ره سپری در طلبش
لاف بود این که جهان در ره جانانه زدیم
به جز از درهم ودینار نبود آن همه نام
که به راه طلبش کعبه  و  بتخانه زدیم
تن نیاسود وروان نیز نشد از دست افسوس
بر سر  هیچ  متاعی   دل  دیوانه زدیم
گرچه سرشار جنونیم  به بیراهه روی
ننشستیم  ز پا باده ی   مستانه  زدیم

ادامه دارد …

09 نوامبر
۳دیدگاه

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی (روشنی) – قسمت اول

 

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  19 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 9  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

به سلسله معرفی فرهیختگان و قلم بدستان سرزمین ما

اینک یادی میکنیم از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی ،

شاعر ، نویسنده ، روزنامه نگار و مترجم برجسته کشور .

قابل ذکر است که این یادنامه چون در فیسبوک نیز  همزمان به نشر میرسد در سه بخش جداگانه پیشکش میگردد:

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه

سرشار شمالی (روشنی)

 

قیوم بشیر هروی

نهم نوامبر 2024

ملبورن – استرالیا

قسمت اول :

 شهيد غلام شاه سرشار روشنی  ( شمالی) فرزند مرحوم ملا بابه صاحب  درسال ۱۳۰۹ خورشیدی در شهر كهنه چاريكار مركز ولايت پروان پا بعرصهء وجود نهاد٬ پدرش نظر به ارادت عميقی كه به شاه ولايت مآب ( حضرت علی مرتضی (ع) ) داشت ٬نام غلام شاه را برایش برگزید. در آوان کودکی نسبت هوش و ذکاوتی که داشت تحت تربیت پدر قرار گرفت و به فرا گیری قرآن ، ترجمه و تفسیر آن پرداخت.

و ره یابی به دنیای شعر را مرهون توجه و رهنمایی های مادرش می دانست که او را به خواندن اشعار حافظ و گلستان سعدی تشویق می نمود.

تعلیمات ابتدایی و متوسطه را در لیسه نعمان شهر چاریکار به اتمام رسانید و سپس شامل دارالمعلیمن عالی کابل گردید.

زنده یاد غلام شاه سرشار شمالی پس از پایان دارالمعلمین جهت ادامه تحصیل شامل دانشکده ادبیات دانشگاه کابل گردید و باوجود همه استعداد و علاقه مندی که داشت نظر به مشکلات اقتصادی و شخصی نتوانست تحصیلاتش را ادامه دهد و ناگزیر به عنوان معلم ریاضی شامل کار شده و مدت نه سال را به شغل مقدس معلمی در مکاتب مختلف پروان ، قطغن و کابل پرداخت و همزمان به سرودن شعر آغاز نمود  و دیری نپایید که بعنوان یکی از شاعران بنام در جامعه شناخته شد.

اشعارش از پختگی خاصی برخوردار بود که از لابلای آن حس وطن پرستی و مردم دوستی نمایان بود و کلامش زبان گویای دردها و آلام هموطنانش گردید.

شهید غلام شاه سرشار شمالی در دوران حاکمیت  سردار داود تخلص (روشنی) را برای خود برگزید.

او شاعری بود آزاده ، نویسنده یی بود وارسته ، روزنامه نگاری بود صادق و آموزگاری بود دلسوز که در جهت تربیه اولاد وطن صادقانه تلاش می نمود.

قلم شیوا و زبان تند و تیزش همواره برایش مشکل ساز بود ، چنانچه در بسا موارد با برخورد نا پسند مقامات روبرو میشد ، اما هراسی نداشت.

اکثر اشعار و مقالاتش در روزنامه ها، مجلات و جراید مختلفه مرکز و ولایات کشور به نشر می رسید.

شهید سرشار روشنی از سال ۱۳۳۸ خورشیدی  شامل  کار در وزارت اطلاعات و فرهنگ وقت گردید و به حيث عضو تبليغات گرزندوی  و بعداء عضو اداره جوايز و نشرات ایفای وظیفه نمود ، اما با گذشت مدت کوتاهی بعنوان  مدير مسئول روزنامه پروان  مقرر گردید.

 ودر جهت بهبود کیفیت این روزنامه تلاش بسزایی نمود و موفق شد در اسرع وقت آنرا با کیفیت بهتر بدسترس خوانندگان  قرار داده و علاوتآ نویسندگان ورزیده و خوبی را توانست در این روزنامه بدور هم جمع نماید.

همین امر باعث شد تا زنده یاد استاد خلیل الله خلیلی شاعر نامور کشور ذریعهء نامه ای عنوانی مدیر مسئول روزنامه پروان که متن آن بتاریخ 6 حمل سال 1339 خورشیدی در یکی از شماره های پروان منتشر شد

سرشار را شاعر شيوا بيان خوانده از كار نشريه تمجيد نموده و وعده همكاری های مداوم را به مدير روزنامه بدهد..

كه اين خود گواه بر این مدعاست که  در آن زمان روزنامه پروان توانسته بود توجه شاعر و نويسنده يی چون استاد خليلی را بخود جلب نمايد.

 

در این قسمت شعر آزادی را برای شما برگزیدیم 

آزادی

 زندگی در بندگی مرگيست مرگ

 كاروان  بندگی  بی  ساز  و برگ

 بندگان را  بنده  بودن  كافريست

 با اسارت ساختن بی داوريست

 ای بسا  آزاد  تن  محبوس  جان

 وی بسی تن زنده اما  بی روان

از  شكم  پروردگی   در   بند تن

 گردنش در قيد صد تار و  رسن

آه از تن پرور بی عقل و  هوش

 زندگانی نزد او شد خورد و نوش

آه    از   بيچاره ای    دل   باخته

 از  دیانت  با  اسارت     ساخته

 آنكه از  دل  فارغ افتد   يك قلم

 زندگی باشد به نزدش    بيش و كم

 صرف خورد و خواب دست و پاست او

 بر خمار چرس خود شيداست او

 وای آن قوميكه باشد اين چنين

 زندگانی   را   نداند   جز همين

 زندگی    نبود     بجز    آزادگی

 مرگ بهتر كز  خودی   افتادگی

 باخود آنكس كه او آزاد زيست

 نيكنام و عاقل و دلشاد زيست

 صد   هزاران   آفرين   آزاده را

 حيف و حسرت زندۀ افتاده را

 نزدمن هركس كه آزاد است او

مالك  ملك   خداداد   است او

 ميتواند  مر  خدا    را   بندگی

 با شرافت  می نمايد  زندگی

ميشود(سرشار) صبهای حيات

 تا ابد  نبود   باو   راه   مما ت

 چاريكار –۱۳۳۴

منابع دربخش آخر ذکر میگردد.

ادامه دارد ….

14 اکتبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد باقی قایل زاده شاعر آزاده اییکه ده سال آخر عمرش را از نعمت بینایی محروم بود

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه 23 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 14 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد باقی قایل زاده شاعر آزاده اییکه

ده سال آخر عمرش را از نعمت بینایی محروم بود

 

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

14 اکتوبر 2024 میلادی

 

زنده یاد باقی قایل زاده فرزند مرحوم ملا عبدالله خان در سال 1294 خورشیدی در محلهِ چنداول کابل دیده به جهان گشود. در کودکی پدرش را از دست داد.

قبل ازاینکه شامل مکتب رسمی شود نزد مامایش میرزا سلطان محمد خان به فراگیری آموزشهای اولیه پرداخت و سپس شامل مکتب صنایع گردید و در سال 1314 خورشیدی از  رشته قالین باقی ، رنگ آمیزی و ادبیات فارسی فراغت حاصل نمود.

و بلافاصله در همانجا بحیث استاد رنگ آمیزی قالین و زبان و ادبیات شامل کار گردید.

از آوان جوانی نزد مامایش که یکی از شعرای ورزیده آنزمان بود زانو زد و اساسات عروض و اوزان شعری را فرا گرفت . علاقه مندی ، ذوق و استعداد سرشارش در شعر و ادبیات پایش را بدنیای شاعری باز کرد و با احساس پاکی که نسبت به وطن و طندارانش داشت ، به سرودن شعر آغاز نمود و دردها ، آلام و ناهنجاری های عینی جامعه را بی پرده و بدون واهمه از اربابان زر و زود و تزویر  در قالب شعر بیان می نمود.

او شاعری بودی آزاده با روحیه انقلابی که همین امر باعث شد تا تعدادی زیای از جوانان  بدور او جمع شوند و به سخنان و رهنمود های او گوش فرا دهند.

او علاوه بر آن نشست ها و ارتباطاتی  با دوستان شاعر و هنرمند هم عصرش داشت که میتوان از : مرحوم سرور جویا ، مرحوم سید اسمعیل بلخی ، مرحوم غلام سرور دهقان ، ، مرحوم استاد نوید ، مرحوم میر غلام حضرت شایق جمال ، مرحوم محمد امین ترابی ، مرحوم یوسف آیئنه ، مرحوم مسرور نجیمی ، مرحوم آصف آهنگ  ، مرحوم اکرم عثمان ، مرحوم استاد محمد حسین سرآهنگ ، مرحوم استاد غلام دستگیر شیدا ، مرحوم استاد نتو ، مرحوم استاد رحیم بخش و مرحوم خالوی شوقی  نام برد.

میگویند لقب سرآهنگ را باقی جان قایل زاده برای سرتاج موسیقی کشور برگزیده.

او انسانی بود وارسته ، شاعری بود انقلابی ، نویسنده ای بود توانا ، سخنوری بود نترس و دوستی بود جوانمرد و مهربان که تا پای جان در کنار دوستانش می ایستاد.

 زنده یاد باقی قایل زاده در قالب های مختلف شعری سروده هایی دارد که گزیده یی از اشعارش در سال 1362 خورشیدی تحت عنوان ( آشیان عقاب ) در مطبعه دولتی کابل بچاپ رسید و بعدها در سال  1380 خورشیدی نیز دومین مجموعه از سروده هایش توسط انتشارات کاوه در شهر کلن کشور آلمان به زینت چاپ آراسته شد .

یر اساس مقاله ایکه  محترم استاد پرتو نادری به استناد از نوشتهِ محترم عبدالحق واله بیان نمودند ،  سال نابینایی مرحوم قایل زاده را 1330 خورشیدی و سال وفاتش را 1340 خورشیدی درج نموده اند.

قابل تذکر است که مرحوم باقی قایل زاده درحالیکه از مریضی فشار داخلی چشم رنج میبرد متأسفانه بینایی اش را از دست داد و ده سال آخر عمرش را در نابینایی بسر برد.

روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد

اینهم نمونه ای از کلام آن شاعر آزاد منش و انقلابی که تقدیم شما عزیزان می گردد:                                  

 

شیپور یگانگی

هم  میهنان   صدای    مــؤدت    عیان    کشید

چون   مرغ   حق  ز  شاخ  محبت  فغان  کشید

این  پنـبـه  ها که  شب    بنمایـد   ستاده   نام

روزی   تکان   ،  ز    گـوشِ   کرِ  آسمان  کشید

پیران    مرز   و   بوم   و  جوانان  شهر  و  ده

ضد نفاق  و تـفـرقه   ،  تیر  و    کمان    کشید

در   منزل   شرافت   ِ   وحـدت   شوید   جمع

بـا دستِ   با   هـمـی  هـمـه  ،  دشمنان کشید

گر   اختلاف   مذهب   و  قومی   و  مسلکی

داریـد  ،  بهـر  حفظ   دیانت  ز    جـان  کشید

خواهید    اگر    سعادت    دایــم   ،  عرایضی

دارم  ، به   شرط   آنکه  بــه  طبع روان کشید

بوبکر  و  عمرست ،  هم عثمان  و  هم  علی

سر  مشق   زندگی  ،  روش  آن  کسان کشید

وقتِ    خلافتِ   آن   سرورِ    سردارِ  مردمان

گفتند   امتیاز    نژاد    ،   از   میان    کشید

پشتون  و  تاجیک  و  قزل  و ازبیک  و  ُمغل

این  اسم  هـا  ز دفـتر  ملـی  ،   روان  کشید

فقط  به  نام  ملت  ”  افغان ِستان ”   همه 

آئید   جمع  و  مطلب  خـود  شادمـان  کشید  

تا  در   زمینِ   سینه    نکارید  ،  تخم   مهر

ناممکن  است  ،   خوشـۀ   آمال  تـان کشید

گر  معدن   طلا  و  مس  و  نقره   وا  نشد

سنگِ    ذغـال    بیشتر  از  لای  کـان  کشید

بر ِ  کشتِ   کوکنار   و  حشیش   آتش   افگنید

همت   کنید   و     مـزرعۀ   زعـفـران  کشید

دریای    ” گلبهار ”   کف   آلود   می  رود

بندی زنید و  جانبِ  دشت  و  دمـان   کشید

گر چشمه  سار   نفت  عبث مانده در زمین

از ُکنجد  و  زغـر  ،  به   تلافی    آن   کشید

آخر زمین که  بس  زیاد   است   در   وطن

ماشین چو نیست، بیل و کلنگ و ودان کشید

از    انقلاب    خون    بگریزید   ،   دوستان

بر  انقلاب  فکــر  ، همه  تیغ   زبان   کشید

گوئید   نقص   هــای    حقیقی     مملکت

مـردانه  وار ،  معنی  لفظ  از   بیان  کشید

آنانکه   دل  به   دولت    بیگانه   بسته اند

غـیرت کنید و  هستی شـان  از جهان کشید

هرکشوری که چشم طمع دوخته است به ما

خیزید!  چشم شان  ز  قفا  با  سنان کشید

تاکی چون  خون  مرده  نشینید  ، بین رگ

پایی  زنید  و  سر  ز   عروق ِ  نهان  کشید

ای اغنیا شما گر از  این  خاک و  ملت اید

دستی به جیب برده و مشتی  قران کشید

ای عالمان  ز  بابِ  سیاست   روید  بدور

این غسل حیض نیست که فصل و  گمان کشید

ای حاکمان کمی به  وظائف   شوید گرم

دل سر گشته خلق   ،  مبادا   زیان کشید

مجنون  عشق   لیلی    کهسار   کشورم

یاران  مرا  به   جلگهء   دیوانگان   کشید

باقی ”  بدن  زیب  وفادار میهن است

او  را  برای   تجربه   و   امتحان  کشید.

منابع:

1 – تارنمای خراسان زمین ( محترم استاد پرتو نادری ).

2 – آریانا افغانستان انلاین ( محترم  ولی احمد نوری ).

3 – ماریا دارو ( محترم امان کبیری ).

05 اکتبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد پوهاند دکتور جلال الدین صدیقی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 14 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 5 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد پوهاند دکتور جلال الدین صدیقی

قیوم بشیر هروی

پنجم اکتوبر 2024 میلادی

ملبورن – آسترالیا

در ادامه معرفی فرهنگیان سرزمین ما امروز یادی میکنیم از زنده یاد پوهاند دکتور جلال الدین صدیقی ، مؤرخ آگاه ، پژوهشگر وارسته ، روزنامه نگار توانا و  مترجم نام آشنای سرزمین ما بخصوص خطهء ادب پرور هرات.

آری ! زنده یاد دکتر جلال الدین صدیقی فرزند محمد کریم خان صدیقی در سال 1319 خورشیدی در شهر زیبای هرات دیده بجهان گشود.

تحصیلات ابتدایی را در مکتب سلطان غیاث الدین غوری آغاز و تحصیلات ثانوی را نیز در همانجا بپایان برد و در سال 1341 خورشیدی بکابل رفت و شامل  دانشکدهء ادبیات دانشگاه کابل شد و در سال 1345 سند فراغت در رشتهء خبرنگاری بدست آورد و بلافاصله بعنوان استاد در دانشکدهء علوم اجتماعی آغاز بکار نمود.

پس از سه سال تدریس برای ادامه تحصیل روانه ایران شد و در سال 1350 خورشیدی با کسب سند کارشناسی ارشد دوباره بوطن بازگشت ، اما شوق ادامه تحصیل یکسال بعد دوباره او را روانه تهران نمود و در سال 1357 مؤفق گردید تا پایان نامهء دکتورای خودرا بدست آورد و با بازگشت به کشور تا سال 1362 خورشیدی  به تدریس ادامه داد.

البته در دانشنامه آریانا نیز در مورد تحصیلات ایشان چنین آمده :

  ” در ۱٩۶۶ میلادی، رشته‌ی ادبیات پارسی دانشگاه کابل، در ۱٩۶٩ میلادی رشته‌ی علوم انسانی دانشگاه عثمانی هندوستان و در ۱٩٧۵ رشته‌ی ادبیات فارسی دانشگاه تهران را به پایان رساند. در ۱٩٨۱ م در دانشگاه کابل به درجه‌ی پروفیسوری رسید“.

 زنده یاد صدیقی بعد ها در پست های آمر کتابخانهء مرکزی دانشگاه کابل طی سالهای 1362 – 1364 و آمر شعبهء تاریخ معاصر افغانستان در دانشکدهء علوم اجتماعی بین سالهای 1365 تا 1368 خورشیدی ایفای وظیفه نمود.

 زنده یاد دکتور صدیقی انسانی بود آرام و خوش برخورد که با فروتنی و تواضع در دل همه دوستانش جا گرفته بود. او سالها برای پرورش فرزندان وطنش تحقیق کرد ، پژوهش نمود و نوشت و در بخش های مختلف فرهنگی ، تاریخی و علمی پرداخت و اندوخته هایش را در خلال کتب و مقالات فراوانی بدست نشر سپرد که ذیلآ به بخشی از آنها اشاره می کنیم:

1 –  تاریخ تمدن اسلام.

2 – افغانستان دردایرة المعارف تاجیک (باهمکاری دکتور قربان بابایف) .

3 – با سرزمین نورستان آشنا شوید.

4 – چگونگی استیلای نظام قبیله سالاری در افغانستان.

همچنین کتب زیر مؤفق شده تا ترجمه و بدست نشر بسپارد:

1 – تاجیکان اثر بابه جان غفوراٌف .

2 – افغانستان در سال های بیست و سی قرن بیستم.

3 – تذکرة التواریخ عبدالله کابلی اثر دکتر شمس الدین نورالدینوف.

علاوه بر کتب متذکره در حدود 300 مقاله پژوهشی و علمی نیز از ایشان بجا مانده که بخشی از آنها در مجلات وحید ، سخن ، آینده ، یغما وسایر نشرات در ایران به نشر رسید.

طوری که در مقاله ای از محترم حمیدالله کامگار منتشره در تارنمای مؤسسه پژوهشی بایسنغر آمده جناب خلیل الله افضلی مدیر آن مؤسسه و بانو رابعه غواص صدیقی همسر مرحوم دکتور صدیقی در حال گردآوری و آماده سازی مجموعهِ مقالات ایشان می باشند که بخشی از آنها قرار ذیل می باشد:

۱ – اصل و نسب و وجه تسمیة ال کرت هرات؛

۲ – دو سند مهم (در بارۀ روابط هند انگلیسی با سپاه امیر افغانستان)؛

۳ – درگذشت و سرگذشت غبار؛

۴ – پیدایش انگور در هرات باستان؛

۵ – انتقام بگیران زبان پارسی؛

۶ – اشاره‌هایی به نگرش تاریخی استاد خلیلی؛

۷ – بازتاب تاریخ­‌نگاری تحلیلی در کتاب «فیضی از فیوضات» کاتب؛

۸ – ارزش اسناد آرشیفی فیض محمد کاتب، در تدوین تاریخ نوین افغانستان؛

۹ – خلج؛

۱۰ – جنبش­‌های مردم خراسان در عهد عباسیان؛

۱۱ – سیماهای نخستین آدمیان در شاه‌نامه؛

۱۲ – شرح حال، وظایف، افکار و آثار علامه استاد صلاح‌­الدین سلجوقی؛

۱۳ – بازتاب اندیشه­‌های غیرقبیلوی در شاهنامۀ فردوسی و مقایسۀ آن با اندیشه‌های نظام قبیلوی؛

۱۴ – تحلیل و بررسی اهداف والای آفرینشی شاهنامه به استناد مقدمه منصور ابومنصوری؛

۱۵ – بررسی نحوه­ی بازتاب تضادهای طبقاتی در آثار ناصر خسرو؛

۱۶ – تاجیکان؛

۱۷ – روش تاریخ‌نگاری استاد فکری سلجوقی؛

۱۸ – باغ عدنانی؛

۱۹ – نگاهی به سیر فرهنگ هرات؛

۲۰ – نقش هرات و هراتیان در تدوین، تزیئن و نگهداری شاه‌نامۀ فردوسی؛

۲۱ – جغرافیای تاریخی خطة باستانی هرات؛

۲۲ – سندی از تلاش­‌های هنری یکی از بزرگ­‌ترین کتاب­خانه‌ه­ای قرن نهم هجری در هرات؛

۲۳ – افغانستان در قرون جدیده؛

۲۴ – جواهر لعل نهرو، مؤرخ و نویسندۀ مبارز؛

۲۵ – هرات از نظر جهان‌گردان (۱)؛

۲۶ – هرات از نظر جهان‌گردان (۲)؛

۲۷ – هرات از نظر جهان‌گردان (۳)؛

۲۸ – هرات از نظر جهان­گردان (۴)؛

۲۹ – هرات از نظر جهان­‌گردان (۵)؛

۳۰ – هرات از نظر جهان­‌گردان (۶)؛

۳۱ – هرات از نظر جهان­‌گردان (۷)؛

۳۲ – هرات از نظر جهان­‌گردان (۸)؛

۳۳ – آبادانی­‌ها و بقایای آثار عمرانی از زمان آل کرت هرات؛

۳۴ – ادبیات درباری؛

۳۵ – بازتاب احوال زحمت­‌کشان به ویژه زحمت­‌کشان هزاره در آثار منظوم و منثور مرحوم استاد خلیل­‌الله خلیلی؛

۳۶ – بازتاب وقایع تاریخی در آثار بیدل؛

۳۷ – بررسی نحوۀ تاریخ‌­نگاری پس از انقلاب ثور؛

۳۸ – تجلی شاه‌نامۀ فردوسی در آثار پژوهشگران شوروی؛

۳۹ – پرابلم­‌های تاریخ‌­نویسی در افغانستان؛

۴۰ – پیشینۀ تأسیس احزاب سیاسی؛

۴۱ – تجلی فرهنگ کهن در حدودالعالم؛

۴۲ – حصول استقلال سیاسی؛

۴۳ – سرشت و سرنوشت ثروت برمکیان؛

۴۴ – سیر تحول فرمان­‌های صلح؛

۴۵ – شگردهای آموزش و پرورش در عصر تیموریان هرات؛

۴۶ – ضرورت بررسی اسناد آرشیفی (۱)؛

۴۷ – ضرورت بررسی اسناد آرشیفی (۲)؛

۴۸ – ضرورت بررسی اسناد آرشیفی (۳)؛

۴۹ – لغو نظام بردگی؛

۵۰ – معرفی حدودالعالم؛

۵۱ – نسخۀ خطی نادر از منتخبات ا. ا. سمیانوف؛

۵۲ – نظری بر مدارس آموزش و پرورش در هرات معاصر؛

۵۳ – نظری به تاریخ و فرهنگ هزاره­‌های افغانستان (۱)؛

۵۴ – نظری به تاریخ و فرهنگ هزاره­‌های افغانستان (۲)؛

۵۵ – نقش افغانستان در تاریخ تمدن اسلام (بخش دوم)؛

۵۶ – نقش سید جمال‌­الدین افغان در تحریک جنبش­‌های آزادی­‌خواهی نیم قارۀ هند؛

۵۷ – نگرشی به دستاوردهای هنری برادران ملیت هزاره؛

۵۸ – نهضت مشروطه‌خواهی؛

۵۹ – آزادی بیان و مطبوعات؛

۶۰ –  جهاد ملی باید از طریق تأمین اطلاعات و اخبار برای طبقۀ بی‌سواد در قراء کشور تعمیم شود؛

۶۱ – حقوق و وجایب مطبوعات آزاد؛

۶۲ – پیرامون آزادی مطبوعات؛

۶۳ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۱)؛

۶۴ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۲)؛

۶۵ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۳)؛

۶۶ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۴)؛

۶۷ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۵)؛

۶۸ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۶)؛

۶۹ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۷)؛

۷۰ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۸)؛

۷۱ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۹)؛

۷۲ – رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر (۱۰)؛

 امیدواریم بقیه مقالاتی که از لیست باز مانده اند نیز جمع آوری ، تنظیم  و بچاپ رسیده باشد.

 قابل تذکراست که زنده یاد پوهاند دکتور صدیقی  اواخر سال 1371 خورشیدی در حالیکه از بیماری شکر رنج می برد برای مداوا عازم کشور آلمان گردید .

گفته شده که بر اثر جنگ های خانمانسوز داخلی در شهر کابل کتابخانه شخصی ایشان مورد غارت قرار گرفت و همین امر باعث شد تا اثرات ناخوشایندی بر روح و روان ایشان وارد شود که با تأسف در سحرگاه روز شنبه  30 سرطان 1375 خورشیدی  دار فانی را وداع ، خانواده و جامعه فرهنگی را به سوگ نشاند و طبق وصیت آنمرحوم ، پیکر پاکش را به شهر هرات انتقال  و در جوار مزار مولانا عبدالرحمن جامی بخاک سپردند.

 روح شان شاد ، یادشان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد.

 

منابع : 

.030

1 – دانشنامه آریانا .

2 – مؤسسه پژوهشی بایسنغر ( مقاله محترم حمیدالله کامگار).

 

28 سپتامبر
۳دیدگاه

یادی از زنده یاد نصیر احمد نشاط پنجشیری ، شاعر و طنز پرداز بنام کشور

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  7 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 28 سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

یادی از زنده یاد نصیر احمد نشاط پنجشیری

، شاعر و طنز پرداز بنام کشور

 

قیوم بشیر هروی

 بیست وهشتم سپتامبر  2024 میلادی

ملبورن – استرالیا

امروز به سلسله معرفی فرهنگیان عزیز وطن ما یادی می کنیم از زنده یاد نصیر احمد نشاط پنجشیری ، شاعر طنز پرداز کشور .

نصیر احمد نشاط پنجشیری در اواسط سال 1339 خورشیدی در قریه علی بابای ولسوالی آبشار ولایت پنجشیر دیده به جهان گشود . پدرش مرحوم استاد عزیز احمد مرد متقی ، دانشمند و سخت کوشی بود .

نصیر احمد دورهء ابتدائی را  در تنها مکتب قریه که فقط سه کلاس داشت در شاگردی پدر سپری نمود ، اما نسبت تنگدستی از ادامه تحصیل در مکاتب دور تر چون کابل باز ماند ، اما تا سن 17 سالگی علوم دینی متداول زمانش را در زیر سایه پدر نزد علمای جیدِ آندیار در حصه دوم پنجشیر معروف به  (دره) فرا گرفت و بعد روانه کابل شد.

مدتی را در کابل سرگردان بود ، اما بخت یاری نکرد تا بتواند به تحصیلاتش در آنجا ادامه دهد. ناگزیر در جستجوی یافتن کار برآمد وتصادفا با زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی ، شاعر ، نویسنده ، مؤرخ ، منجم ، محقق ، ادیب و طنز نویس توانای کشور آشنا شد و استاد که از علاقه مندی او به ادبیات و شعر آگاهی یافت، دستش را گرفت و دردفتر ترجمان او را شامل کار ساخت.

نصیر احمد جوان با استعداد و زیرکی بود و تنها 18 سال داشت که به ترجمان پیوست.  همین امر باعث شد تا طی پنج سال و اندی نه تنها در دفتر ترجمان کار کند ، بلکه نزد مرحوم استاد بشیرهروی زانوی شاگردی زد و قلم بدست گرفت و از محضر آنمرحوم استفاده ی شایان نمود.

او انسانی بود مهربان ، روشن ضمیر، صادق و پرکار که از هرلحظه کارش در ترجمان بنحو احسن استفاده مینمود . او علاوه بر آن آشپز ماهری نیز بود تا جاییکه اکثر ظهر ها تعدادی موقع صرف غذا خود را به دفتر ترجمان میرساندند تا از دست پخت نصیر احمد تناول کنند.

  ترجمان جریده ای بود که زنده یاد پروفیسور دکتور عبدالرحیم نوین کارتونیست ورزیده کشور صاحب امتیاز آن و زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی  مدیر مسوول آن بودند. علاوه بر آنها برادرم محمد مهدی بشیر مؤسس سایت وزین فرهنگی 24 ساعت ، نیز در دفتر ترجمان مشغول کار بود.

صنف دوم مکتب بودم که روزانه بعد از رخصتی به دفتر ترجمان میرفتم و نصیر احمد هر باری که مرا می دید با خوشرویی و مهربانی میگفت :

میرزا قیوم باز آمدی؟   

میرزا قیوم یکی از نام های مستعاری بود که پدر مرحومم  بخشی از طنز ها و دلنوشته های شانرا بدان اسم منتشر میکردند. دفتر ترجمان محلی بود که نویسنده گان وشاعران طنزپرداز وطنز نویس ما آنجا می آمدند تا نوشته های شانرا برای نشر بسپارند. این نصیر احمد جان که بعد ها بنام نصیر احمد نشاط پنجشیری شهرت یافت با گشاده رویی از آنها استقبال می کرد و مطالب شانرا تسلیم می شد تا به پدرم تحویل دهد. بعضی روز ها در میان کسانی که آنجا می آمدند یکی هم زنده یاد جلال نورانی بود. هرچند من آنزمان چیزی از طنز نمی دانستم ، اما متوجه می شدم که هر کدام آنها مطالبی می خواندند و گاهی در موردش حرف می زدند. گاهگاهی هم میدیدم مرحوم پوهاند نوین که در پهلوی دفتر ترجمان معاینه خانه ایشان بود نیز به جمع آنها پیوسته، میگفتند ، می خواندند ، می نوشتند و گاهی هم می خندیدند. در واقعیت امر دفتر جریده ترجمان یک کانون فرهنگی طنز نگاری و طنز پردازی بود که رهبری آنرا مرحوم استاد بشیر هروی بعهده داشت. 

جریده ترجمان بازگو کننده دردهای میلیون ها هموطن ما در آن ایام بود ، از مأمور شهرداری گرفته تا صدراعظم کشور از زبان طنز و کنایه هایش در امان نبودند ، نواقص اداری ، کارشکنی ها ، کمبود مواد ارتزاقی ، مواد سوخت ، مکتب ، دانشگاه ، قیمت های مواد خوراکی و همه و همه از زیر ذره بین ترجمان می گذشتند و مسوولین امور با زبان طنز و فکاهی منتقدانه متوجه آن خلا ها میشدند. ترجمان نه تنها بازگو کننده درد دلهای هموطنان ما بود، بلکه مدرسه ی بود که با زبان طنز و فکاهی جایگاهی خاصی را در میان خواننده گانش کسب نموده بود. زنده یاد جلال نورانی طنز پرداز چیره دست بارها گفته بود که جلال با ترجمان نورانی شد و همینطور نصیر احمد ، نشاط گردید. و بسا کسان دیگری که شاید روزی خود شان بیان کنند.

آری ! میگویند خواستن توانستن است ، و زنده یاد نصیر احمد نشاط اینرا ثابت نمود ، چنانچه در پهلوی کار در دفتر ترجمان تا توانست زحمت کشید و فیض برد ، تا جاییکه سالها بعد خودش نیز یکی از طنز نویسان معروف و بنام کشور شد.

او زمانی که کابل توسط نیروی های حکمتیار راکت باران شد چنین سرود:

ای هموطـــن موشک مـــزن، ما را  زمستان میکُشد

آزار بی موجب مــــده، سرمـــــا  که  آســــان میکُشد

این مــــردمِ مظلـــــوم را ، در فصلِ سـرما عنقریب

یا قحطی یا قیمتـــی ،یا بـــــرف و  بــــــاران میکُشد

همدین مظلـــومِ  تـــــرا ،چون اژدهــــا فقر و مرض

در زیر پا می افگــــند،با چنـــــگ  و دنــدان میکُشد

جز شعلهء توپ و سکر،کو برق و تیل و چوبِ ما؟

افــــلاس ماننــــد خودت، ناکــــــرده  پرسان میکُشد

زحمت نکش مرمی مـــزن،بر سینـــهء همدین خود

بر حالِ ما رحمی بکُــــن،مــــــا را  غمِ  نان میکُشد

راهء تجارت بسته شــــد،اهلِ تجـارت خسته شـــــد

گر جزیه را کمتر دهــــــد ، رهگیـــرِ  نادان میکُشد

مرحوم نشاط چند سال قبل از طریق مرحوم نورانی پیامی فرستاده بود که اگر امکان داشته باشد جریده ترجمان را دوباره راه اندازی نماییم ، ولی با تأسف که نسبت معاذیری مؤفق به این کار نشدیم.

 در سال 1379 خورشیدی یک مجموعه ی از اشعارش را که اکثرآ طنز های منظوم بود بنام (نزع کابل) در شهر پشاور به چاپ رساند و همچنین گزیده های طنز هایش بنام ( گلِ زقوم) که مورد استقبال زیاد قرار گرفت و گفته شده که چند مجموعه ی دیگر را آماده چاپ نموده بود که از چگونگی چاپ آن اطلاعی در دست نیست.

واما با دریغ و درد در شامگاه 27 آگست سال 2019 میلادی این شاعر عزیز وطنز نویس بنام کشور نسبت مریضی که داشت دار فانی را وداع و به ابدیت پیوست.

روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد

و اینهم نمونه ای از کلام این شاعر طنز پرداز و گرامی:

حسن غمکش

از پی اهـــلِ دل  روانـه شدم

ماهی بحــــر  بیکـــرانه  شدم

تا که باشم ذبیح قبــل الموت

تیر نمـــرود را نشانـــه   شدم

در زبانِ سخنـــورانِ   علیــــم

استعــــاراتِ عارفانـــــه  شدم

هرکه در بند رفت، بر لب او

آه جانکاه و عاجــــزانه  شدم

بر لب هرکه شد ز بــــند آزاد

نغمـــه و خنـــده و ترانه شدم

بر لبِ هرکه شب نخفته زغم

ناله و ضجه ی شبانـــه شدم

بر  تنِ  همدیـــــار  مجروحـــم

مرهــــمِ زخمِ  تازیانــــه شدم

در دلِ هر پرنـــــده ی قفسی

غم و انــــدوه ی آشیانه شدم

زیر سنگِ جفـــای طفلِ فلک

شیشه بودم که دانه دانـه شدم

سوختم در کنارِ سوختـه گان

حسنِ غمکشِ زمانـــــه شدم

نصیر احمد نشاط پنجشیری

 

منابع :

1 – یادداشت های نگارنده.

2 – تارنمای سپیده دم ( نوشته محترم نور محمد سنگر )

26 سپتامبر
۳دیدگاه

هفدهمین بهار نشراتی سایت 24 ساعت مبارکباد

تاریخ نشر : پنجشنبه 5 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 26 سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

امروز پنجم ماه میزان 1403 خورشیدی ، برابر است با بیست و ششم سپتامبر 2024 میلادی و مصادف می باشد با هفدهمین بهار نشراتی سایت ۲۴ ساعت.

در نخست لازم است این روز گرامی را به برادر عزیزم مهدی جان بشیر مؤسس و مسئول عمومی سایت 24 ساعت ، خواننده گان گرامی ، همکاران قلمی و همه فرهنگیان سرزمینم که در هرکجای این کرهء خاکی قرار دارند، تبریک وتهنیت عرض نمایم.

درست بخاطر دارم که هفده سال پیش در نخستن روز های ماه سپتامبر در صحبتی که با برادر گرامی ام داشتم مژدهِ تأسیس این سایت فرهنگی را دادند و گفتند روی آن کار جریان دارد و بزودی آماده نشرات میشود.

وقتی از نام آن پرسیدم ، گفتند 24 ساعت .

گفتم چرا 24 ساعت؟

با تحلیل بجا و دقیقی که از وضعیت فرهنگی کشور ما داشتند اضافه نمودند که میخواهم سایت ۲۴ ساعت برخلاف سایر سایت های فرهنگی هموطنان ما که  اکثرا وقت مشخصی برای جایگزینی و انتشار مطالب جدید دارند ( مثلآ بعضی ها هفتهء یکبار و برخی هر دوهفته و تعدادی هم هر روز این کار را انجام میدهند) ، به مجرد دسترسی به مطالب جدید بلادرنگ آنرا نشر نمایم ، یعنی بطور ۲۴ساعته این سایت  فعالیت داشته باشد.

با وجود اینکه برادر عزیزم در چند سال اخیر کمابیش از مشکلات صحی رنج میبرند ، اما با پشت کار و علاقه مندی زیادی که به کار های فرهنگی  داشتند ودارند تا اوایل  سال گذشته توانسته اند از عهدهء این کار شاقه که بدون شک نیازمند پشت کار شبانه روزی بوده با مؤفقیت گام بردارند ، اما نظر به مشوره داکتر و خانواده ناگزید شدند تا مدتی استراحت نمایند، چنانچه نشرات سایت برای چندماهی از نشر باز ماند تا اینکه  سال گذشته در سفری به هالند درین مورد صحبت نمودیم و از ماه سپتامبر 2023   تصمیم بر این شد تا فعالیت های سایت را از سر گرفته و من سرپرستی آنرا به دوش بگیرم . چنانچه تا حال در خدمت هموطنان و بخصوص جامعه فرهنگی وطن ما میباشم.

برای آن عده از خوانندگانی که تازه با سایت 24 ساعت آشنا شدند قابل تذکر میدانم که  ویژه گی های خاص و شاخصی  که این سایت دارد دوری از هر گونه تعصب و همچنین غیر وابستگی های سیاسی آن به احزاب سیاسی داخل و خارج کشور است که بر محبوبیت آن بیش از پیش افزوده است و همانگونه که در سرلوحهء این سایت تحت عنوان اهداف و  مرام ۲۴ ساعت  چنین میخوانیم :

بیاد داشته باشید که :

 ۲۴ساعت نشریه انترنتی مستقل بوده و به هیچ یک از گروهها و سازمانهای سیاسی در داخل و خارج کشور ارتباط نداشته و هدف آن خدمت به تمام مردم کشور عزیز و دوستداشتنی ما افغانستان بوده و است و بدون هر نوع عقده های شخصی ، تعصبات زبانی، قومی ، منطقوی و نژادی، در مقابل هرنوع بی عدالتی ها ، ظلم ، جرم و جنایت مبارزه نموده وبه کمک هموطنان عزیز ، فرهنگیان وقلم به دستان گرامی در این راه به پیش خواهد رفت.

  و این یکی از بارزترین نکاتی است که مورد توجه اغلب هموطنان ما قرار گرفته است .

 جمع آوری تعداد زیادی از شاعران ، نویسنده گان ، پژوهشگران ، هنرمندان و درکل چیزفهمان کشور ما بدور میز گرد ۲۴ ساعت و یا بعباره ای در زیر سقف 24 ساعت کاری ساده و بسیطی نبوده و بدون تلاش های پیگیر مدیر مدبر آن امکان پذیر نمی بود.  از راز های مؤفقیت جناب مهدی بشیر باید به تجارب کاری ایشان در بخش مطبوعات و نویسندگی بخصوص داستان نویسی برای کودکان یاد نمود. ایشان بیشتر از پنج دهه تجربه عملی  در امور فرهنگی دارند که از دفتر جریده ترجمان آغاز و با نشرات مختلفی چون انیس ، هیواد ، سرباز ، دکمکیانو انیس (مجله اطفال) و غیره ادامه یافت که امروزه با سربلندی نام جاودان کمایی نموده است .  یکی از خواسته های که ۲۴ساعت دارد جذب جوانان و نوجوانان و علاقه مندی شان به فرهنگ غنای سرزمین ماست که لازم است بدون بذل توجه صورت گیرد. محمد مهدی بشیر که دو دهه از فعالیت های فرهنگی اش را به کار در بخش اطفال و نوجوانان کشور در قالب مجله ء د کمکیانو انیس مجلهء محبوب القلوب نوباوه گان سرزمین ما بوده است ، انجام داده است. امیدواریم فرصتی دست دهد تا بتوانیم در گوشهء از ۲۴ساعت صفحه ای را نیز برای این عزیزان که بدون شک آینده سازان کشور ما خواهند بود تخصیص داده و زمینه سازی برای  جذب و علاقه مندی آنها به فرهنگ و زبان مادری شان را فراهم سازیم ، بخصوص در  دیار غربت که  فرهنگ ما در معرض خطر نابودی بیش از گذشته قرار دارد و تلاش ها برای دور ساختن اطفال از رسوم و عنعنات ملی ما از یکسو و دستبرد به ارزش های فرهنگی از سوی دیگر سرزمین ما را تهدید میکند.

و اما تجلیل از هفدهمین بهار نشراتی سایت 24 ساعت در شرایطی برگزار میگردد که جهان بطور کل وسرزمین ما افغانستان بطور خاص آبستن نا هنجاری ها ، دسایس و ده ها نقشه شوم دیگریست که توسط طالبان بی فرهنگ و فرهنگ ستیز ،  این آدم کشان بی سرو پا بر هموطنان ما بخصوص بانوان عزیز سرزمین ما تحمیل گردیده و هرروزه دردی بر دردهای شان افزوده میگردد.

زنان که نیمی از پیکرهء اجتماع را تشکیل می دهند از سه سال بدینسو از همه حقوق مسلم خویش محروم  شده اند و سایه نحوست همچنان برکوی و برزن سرزمین ما سایه افگنده ، بانوان و دوشیزه گان وطن ما همچنان خانه نشین و بدور از کار و تحصیل بسر می برند.

حتی زنانی که تنها نان آور خانواده بودند حق هیچگونه کسب و کاری را  ندارند ، اطفال معصومی که بدون  شک آینده سازان این وطن می توانند باشند بخاطر بدست آوردند  یک لقمه نان در کوچه  و  بازار به کارهای شاقه  می پردازند ، فقر بیداد می کند و کرسی نشینان بی کفایت کابل که با سرمایه های گزاف بخارج از کشور گریختند گاهگاهی سرو صدایی بلند می نمایند که بدون شک جز طبل میان خالی بیش نیست و از طرفی هم آزموده را آزمودن خطاست و هموطنان عزیز ما دیگر هیچ امیدی بدانها نداشته و نخواهند داشت .

جامعه جهانی نیز بسرکرده گی امریکا که با طمطراق و هیاهو روزگاری لشکرکشی کردند و بخیال واهی خویش سدی در مقابل تروریزم ایجاد نموده بودند نه تنها با ذلت و خواری پا بفرار نهادند ، بلکه همه ارزش های بدست آمده در دودهه اخیر را نادیده گرفته و دو دسته تسلیم طالبان ساختند. غافل ازاینکه دیری  نخواهد پایید که  افغانستان یکبار دیگر مرکز تروریزم بین المللی خواهد شد که نه تنها برای منطقه ، بلکه برای همه جهان زخم ناسوری می گردد.

دورتر از افغانستان ، فلسطین اشغالی و جنایات صهیونیست ها درحالی روزافزون شده و دامنه جنگ اکنون به لبنان کشیده شده که اعراب عیاش و خود فروخته همچنان نظاره گر اوضاع ناهنجار منطفه میباشند و اکثر حاکمان کشور های اسلامی مهر سکوت بر لب زده و صدای شانرا بلند نمی سازند تا مبادا دل اربابان شان بدرد آید.

امیدوارم روزی فرا رسد تا در هیچ کجای این جهان صدای توپ و تفنگی نشنویم و همه در صلح و آرامش زندگی کنند.

 

بامید روزی که یکبار دیگر با اتحاد و  همبستگی هموطنان  ما بدور از  هرگونه تعصبات کورکورانه نژادی ، مذهبی ، قومی ، زبانی و سلیقوی  شاهد نابودی دشمنان انسانیت در کشور ما باشیم تا همه اقشار ملت از حقوق حقه شهروندی برخوردار گردند و در سایه صلح و صفا زندگی مسالمت آمیزی را بپیش گیرند و فرزندان عزیز ما با ادامه تحصیل در رشد و شکوفایی سرزمین مادری شان قدم بردارند ، انشاالله

در اخیر یکبار دیگر هفدهمین بهار نشراتی سایت 24 ساعت را به همه فرهنگیان ،  فرهنگ دوستان و همکاران محترم سایت 24 ساعت و همچنین برادر گرامی ام مهدی جان بشیر تبریک  وتهنیت گفته ، بامید صحتمندی کامل و بازگشت دوباره ایشان به فعالیت های فرهنگی شان دعا می کنیم.

باعرض حرمت

قیوم بشیر هروی

سرپرست سایت 24 ساعت

 

22 سپتامبر
۱ دیدگاه

سایت 24 ساعت در آستانهِ هفدهمین سال نشراتی اش قرار دارد

تاریخ نشر : یکشنبه 1 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 22 سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

به اطلاع عموم خوانندگان عزیز ، نویسنده گان و قلم

بدستان دوستداشتنی ، شاعران فرهیخته و همکاران

محترم سایت 24 ساعت رسانیده میشود که سایت

شمادر آستانهء هفدهمین سال نشراتی اش قرار دارد.

در صورتیکه عزیزان وقت و علاقه داشته باشند

می توانندتا صبح چهارشنبه 25 سپتامبر 2024

نظریات ، پیشنهادات و انتقادات سالم و مفید

شانرا با یک قطعه عکس جدید خود

به این ایمیل آدرس:


kayoumbashir@yahoo.com.au

 

با فرمت  WORD

ارسال نموده و ما را  در بهتر شدن سایت خود

یاری رسانند.

 با عرض حرمت

مسؤولین سایت 24 ساعت

محمد مهدی بشیر و قیوم بشیر هروی