تاریخ نشر : پنجشنبه ۳۰ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

یادی از زنده یاد استاد میر عبدالحلیم شایق پندار
شاعر شیوا بیان ، ادیب فرزانه و مترجم توانا
قیوم بشیر هروی
18 اپریل 2024 میلادی
ملبورن – استرالیا
شاعر گرانقدر و زیبا سرای که یادش را گرامی میداریم کسی نیست جز زنده یاد میر عبدالحلیم شایق « پندار ».
او متولد سال 1317 خورشیدی در محله گازرگاه شریف هرات می باشد. پدرش مرحوم استاد میر عبدالعلی شایق هروی از شعرای مشهور کشور ما و مادرش مرحومه حلیمه شایق صبیهء مرحوم میر غلام نبی ، میر گازرگاه در دورهء سراجیه و امانیه می باشد.
او تحصیلاتش را در مدرسه فخر المدارس و لیسه سلطان غیاث الدین غوری هرات به اتمام رسانید و سپس روانه کابل شد و شامل دانشکدهء اقتصاد در دانشگاه کابل گردید. بعد از ختم تحصیل در سال 1974 میلادی روانه ایالات متحده امریکا شده و در دانشگاه نبراسکا در اوماها شامل و در سال 1975 مؤفق به کسب شهادتنامه مافوق لیسانس در رشته اداره عامه گردید.
مرحوم شایق پندار پس از بازگشت به کشور سالها در شعب مختلف اداری در وزارت داخله ، آرشیف ملی و وزارت اطلاعات و فرهنگ کار کرد و همچنین اقدام به تأسیس دارالترجمه شخصی خودش گردید و رسمآ بعنوان مترجم شروع به کار نمود.
طوری که در کتاب مجموعهِ شعر« دفتر سوخته» آمده ، اواز دوران کودکی در محضر پدرش مرحوم شایق هروی به با شعر آشنایی حاصل نمود و در 11 سالگی اولین سروده اش را به سبک چهاربیتی سرود.
علاقمندی او به شعر و استعداد سرشارش درین باب طولی نکشید که او را بعنوان یکی از سرایشگران ناب سرزمین ما تبدیل نمود.
گفته شده که او در شعر از کسی پیروی نمیکرد ، اما به شاعران بزرگی چون نظامی ، مولانا و اشعار استاد خلیل الله خلیلی علاقه ای خاص داشت و اشعار نادر پور ، سیمین ، توللی ، فروغ ، حمیدی و مشیری را می پسندید.
او همانند نامش انسان حلیم ، مهربان و آرامی بود ، اشعارش از زیبایی خاصی برخوردار بود با مضامین عالی که حقایق عینی جامعه را با صداقت بیان می نمود.
در مقدمه ایکه به قلم برادر گرامی اش استاد میر عبدالسلام شایق « فراز» نوشته شده ، چنین می خوانیم:
” میر عبدالحلیم شایق « پندار» یکی از شاعران قدرتمند زبان دری کشور ماست و تاریخ شعر و ادب فارسی نام گرامی او را در قطار شاعران فراموش نشدنی کشور ما بخاطر خواهد داشت. او در تمام سالهای حیات اجتماعی خود بحیث یک شاعر توانا شناخته می شد و شعرش و خودش مورد توجه و احترام فرهنگیان و اهل ادب قرار داشت. شعر او پر از صلابت و استحکام بود و روانی و زیبایی که در همان صنعت « سهل ممتنع » شناخته میشود و در اشعار شاعران بزرگ مشهود است ، در شعر او به وضاحت و وفرت دیده می شد. در مضمون آفرینی و بیان مضامین شاعرانه از شاعران ممتاز زمان بود. شعر شایق پندار پر از مضامین تازه است ، در هر نوع شعری که سروده ، تازگی مضمون و سلاست بیانش مقام بلند سخنش را نشان می دهد.”

براستی وقتی به فرهنگستان پرثمر کشور ما بخصوص خطهء هریوا می نگریم چه بزرگانی را داشتیم که هریک گنجی از معانی ادبی و فرهنگی و از سرمایه های معنوی آندیار بودند که افول هرکدام شان از آسمان فرهنگ و ادب سرزمین ما بواقع جبران ناپذیر و ضایعه بس عظیمی محسوب می شود .
مرحوم شایق پندار هم از جمله شاعرانی بود که رشته تحصیلی و کاری اش کاملا متفاوت از هم بود ، او شاعر و ادیبی بود که در رشته اقتصاد تحصیل کرد ، اما در بخش ادبیات و شعر مهارتش را هویدا ساخت و چنان کار کرد که همه فکر میکردند در رشته ادبیات ماستری دارد ، او علاوه بر اشعار کلاسیک شعر نونیز می سرود :
در لابلای سروده هایش درد غربت و دوری از سرزمین مادری اش را به وضاحت می توان دید و احساس کرد.
با دریغ و درد او سرانجام در سال 2005 میلادی جان بجان آفرین تسلیم نمود و رخ در نقاب خاک کشید.
آری ! زنده یاد استاد شایق پندار یکی از شاعران برجسته و از فرهیختگانی بود مرگش نه تنها خانواده ودوستانش را سوگوار ساخت ، بلکه تعدادی زیادی از شاعران هموطن و حتی همزبانش را متآثر ساخت که هریک در رثای او مرثیه ها نوشتند ، اشعاری سرودند و مطالبی مرقوم داشتند که برای پاسداری از مقام شامخ او ثبت تاریخ ادبیات غنامند کشور ما گردید که همزمان می تواند تسلی خاطر فامیل محترم شایق را فراهم سازد:
این شاعران عبارتند از :
محترمه رئوفه احرای ، جناب لامع احراری ، مرحوم دهزاد کهدستانی ، جناب میر غلام قادر سالک ، جناب استاد ولی سرخابی ، جناب میر عبدالقیوم سرور ، جناب ضیاء سعید (شاعر ایرانی) ، جناب جلیل احمد عثمانی ، مرحوم استاد محمد آصف فکرت ، جناب داکتر کوهیار.
زنده یاد استاد محمد آصف فکرت که یکی از دوستان صمیمی مرحوم شایق پندار بود با شنیدن خبر مرگ دوست سفرکرده اش چنین سرود:
اي هم نفس و هم دل و هم صحبت و همراه
ما مانده زمين گير و تو را ره شــده كوتاه
اي مرغ بهشتي كه ازين باغ پريدي
رفتي كه تو را تنگ شد اينجا جولانگاه
از ما چه شنيدي كه لب از نطق ببستي؟
از ديدن ما داري آخــــر زچـــــه اكــــــراه؟
از شوق لب كيست كه بستي ز سخن لب؟
وز عشق رخ كيست كه رفتي به تك چاه؟
گفتي كه نشينيم و بگوييم ســــــــخنها
تو راه دگر رفتــــي و من ديده فرا راه
اي دوست، به رمز سخن دوست، تو واقف
اي يار، به اســـــــرار دل يار، تو آگاه
بنشين و مگير از ما آن صحبت جان بخش
برگرد و منه بر ما اين فـــــــرقت جانكاه
ما گرچه ز ديدار تو نومـــــيد شدســــــتيم
نوميد نســــــــازدت خداوند ز درگـــــــاه
اي مير گذرگه را از نام خوشــــــت فخر
ايزد كنــــــــدت هم نفـــــــس پير گذرگاه
آصف فكرت
۱۶ می ۲۰۰۵
ضمن آرزوی شادی روح میرعبدالحلیم شایق « پندار »، جا دارد تا از برادر گرامی شان جناب میر عبدالواسع شایق ابراز امتنان نمایم که با ارسال مجموعه شعر « دفتر سوخته» بر من منت نهادند ، اینک نمونه ای از کلام مرحوم شایق پندار را تقدیم شما خوانندگان محترم می نماییم که از مجموعه ِ دفتر سوخته انتخاب برگزیده شده.
روانش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.
خاکستر
شعر من ای جاودانی ناله ام
داستانِ رنج چندین ساله ام
ای فروزان مشعلِ جاویدِ من
اختر من ، ماه من ، خورشید من
بیخودی های دل خود کام من
یادرگار عشق نافرجام من
ای خروش بیقراری های من
قصه ی شب زنده داری های من
ای که با غم در دل من زاده ای
با سرشک از چشم من افتاده ای
یک دم دیگر به من دمساز شو
با دل خونین من همراز شو
قصه ی این هستی درهم بگو
داستان دلنشین غم بگو
سالها گفتی به او پیغامِ من
قصه های جانِ بی آرامِ من
داشتی پیغام روح سرکشی
شعله افشاندی بنام آتشی
این زمان برگو که آن آتش فسرد
شعله های سرکش دیرینه مرد
بازگو افسانه ی چشم ترم
داستانِ سردی خاکسترم
کابل – 1344 خورشیدی
مآخذ:
1 – مجموعه شعر « دفتر سوخته» (مرحوم استاد میر عبدالحلیم شایق پندار).
2 – تارنمای کاتبان ( مرحوم استاد فکرت هروی»