۲۴ ساعت

آرشیو 'درباره سایت ۲۴ ساعت'

27 آوریل
۱ دیدگاه

یک رویا (خواب شیرین)، . . .

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۷ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۷ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

یک رویا (خواب شیرین)،

از شب‌نشینی هنرمندانِ

فقید ما 

 

نوشته ی ولی شاه عالمی

 

در میان باغِ از نور و گل، زیر آسمانی که نه شب است و نه روز، چشمه‌ای نقره‌ای جاری‌ست. باد، آرام بر شاخسار گل‌های بی‌خزان می‌وزد.

 

 

 احمد ظاهر، نشسته بر تخته‌سنگِ کنارِ چشمه، اکوردیون کوچک در آغوش، زمزمه می‌کند:

آخر ای دریا، تو همچون من دل دیوانه داری

شور در کف ، موج  در سر

ناله ی مستانه داری !

صدایش، مثل بوسه‌ای بر پیشانی ای خاطره، در فضا می‌پیچد. ناگهان صدای نی شنیده می شود ؛ 

 

استاد ساربان می‌آید، با آوازِ که هنوز رنگ وطن دارد:

ای شاخ گل که در پی گل‌چیده دوانیم…

این نیست مزد رنج من و باغبانی ام   

پشت سرش، استاد سراهنگ با کتاب بیدل در دست،  آرام قدم می‌زند. دیوان را می‌گشاید، و با نگاهی ژرف می‌خواند:

خاموش نفسم، شوخی آهنگِ من این است

سرجوشِ بهارِ ادبم رنگِ من این است 

در گوشه‌ای دیگر، مسحور جمال با صدای زیبایش  می‌خواند:

بعد از خدا، یگانه خدای دلم تویی

ٱیینهٔ تمامِ نمایِ دلم تویی 

و ظاهر هویدا آرام ادامه می‌دهد:

دل شده غافل رفته ز دستم 

در غمِ هجران باده پرستم 

جانا بازٱ باز و بیا جانا بازا باز

در کنار سایه‌ درختِ چنار ، استاد زلاند می‌نوازد و با شور می‌خواند:

ای نگار من گلعذار من ، یک دمِ بیا در کنار من            

پیش ازٱن که من از جهان روم، سبزه سر زند ازمزارمن

ِ

استاد اول میر نیز با شوق ، صدایش را بالا می‌برد:

ستا دسترگو بلا واخلم     

بیا دسترگی ولی سری دی 

پام چه وار دی خطا نه شی 

مامنلی غرغری دی        

رحیم جهانی، با صدای لطیفش، چشمانش را می‌بندد و می خواند:

                تو در چشم من همچو موجِ،                  

 خروشنده و سرکش و ناشکیبا

که هر لحظه ات می کشاند به سویِ ،      

نسیمِ هزار ٱرزویِ فریبا 

 

گل زمان، با دایره و صدایِ  دل‌انگیز می خواند:

بی بی شیرینی زړای ګلی را باند ی وا       

چوه سورشال جوړه لاسونه بی بی شیرینی

خوشحال سدوزی از کنج باغ، می‌خواند:

سترګې دې جارشم اشکولی صنمه یو ځل راشه

مانه لوانه

 

در این میان، نصرت پارسا جوان، پرشور و صمیمی، گیتارش را در آغوش می‌فشارد، و نغمه‌ای تازه آغاز می‌کند.

وای ٱن دل که به تو از تو نشانِ نرسد

مُرده ٱن تن که به تو مژده ی جانِ نرسد

میرمن رخشانه، پروین، ژیلا، بخت زمینه، افسانه – همگی با لباس‌هایی از نور و گل – با هم آواز می‌خوانند. صدای زن افغانستان، در این شب، صدای زندگی‌ست.

 درین وقت سرو کله ای سیفو پیدا میشود و 

 می‌خواند:

به همو پیکی سیایت عالم خراب کردی دل مه کباب کدی

لیلا… غطی جان، غم یار نداری

غیر از رنج و ظلم دیگر کار نداری

و بیلتون در ادامه:

او کوک زری… بیا در بالینم

خوابت ببرد سرِ زانویم 

در این هنگام، از دور، استاد هماهنک با گام‌های آرام نزدیک می‌شود. در دستش دلربایی از ساز است و با لحنی پر از ناز و لطافت می‌خواند:

های بانو جان، های بانو

بنشین به روی زانو

غوغا به پا کن از آن نازهای کرشمه

دلم شد ریشمه، ریشمه

صدایش چون موجی نرم بر باغ می‌پیچد و دل‌ها را می‌لرزاند.

کمی آن‌طرف‌تر، زیر سایه‌ی درخت ناجو، استاد رحیم‌بخش با آن صدای گرم و گیرا، باده‌ای در دست، نغمه‌ی مستانه‌ای سر می‌دهد:

جز گروه میکشان هوشیار در میخانه نیست

می‌کشید آزاد، امشب هیچ کس بیگانه نیست

صدایش همچون شراب کهنه، مست‌کننده و جان‌پرور است. هوای باغ از طنین خوش‌آهنگ صدای او، آکنده از شور و صمیمیت می‌شود.

 

در پایان شب، استاد شاولی و استاد فضل احمد نینواز، همراه با استاد محمد عمر (رباب‌نواز)، استاد ملنگ (زیربغلی‌نواز)، استاد هاشم و استاد ولی (طبله‌نوازان)، با سازهایشان قطعه‌ای مشترک و آسمانی می‌نوازند.

همه گرد هم می‌آیند. ماه به‌نرمی لبخند می‌زند. نغمه‌ای دسته‌جمعی برمی‌خیزد:

ما رفتیم…

اما صدای‌ما زنده مانده است

در دل هر عاشق، در اشک هر شب،

در خنده‌ی هر کودک

ما شعله‌ایم، خاموش‌نشدنی

مهتاب پرنور می‌شود… و صحنه، با زمزمه‌ی عشق و وطن، آهسته خاموش می‌گردد.

 

ولی شاه عالمی

 

19 آوریل
۳دیدگاه

شـکـسـتـه پــــر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۳۰ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۹ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

شـکـسـتـه پــــر

 

چـرا تـوای شکـسته پر ، روبخــدا نـمی کـنی؟

برا ی دردورنـج د ل ،چـرا  دعـا   نـمـی کـنـی؟

چو گشته ای زلا نه دور،به  پیش خا لق غفور

به وقـت سـجـدهء سـحـر،شـورو نوا نمی کنی

ز آه و نـا لـهء د لـت، خـدا ست  بـا  خبرهمیش

به نم نم  ِسـرشک خـود،خـدا رضا نـمی کـنی

زصـد ق ِدل  اگـر  کـنی ،رو بخـدا ی  مهـربا ن

چـرا روا تـوحـا جـتـت،  ز کـبـریـا  نـمـی کنی؟

سرشـک تـو بـود گهـر، بـه روی   پر گـنا ه تـو

زآ ن سرشـک ِبا صفـا، مِسـت طـلا نمی کـنی

عـمر ببیـن که میـرود، چه تیـزتر   زبرق وبـا د

زبـهــر کـا رآخــرت، سـعـی ِ بـجـا نـمـی کـنی

سـحـر زبـا غ رحـمـتـش، گـل مـراد خود بچین

به نیـمه ها ی شب زد ل،نـا لـه چـرا نمی کنی؟

اگر به نزد کردگا ر، شفیع کنی توهشت وچا ر

تو با ولا ی هشت وشش،سیـنه صفـا نمی کـنی

تو حـیـدری بـه نـیـم شـب، بـیـا د شـا ه کـربـلا

به پیـش خـا لـق جهـان، سـر به صـدا نمی کنی

دا کتر اسدالله حیدری،

بیست وچهار جنوری٢٠٠٧ 

سیدنی – استرالیا

06 آوریل
۱ دیدگاه

خیال

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۷ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۶ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

خیال

به  نقشِ  خینه نامت  را نوشتم

 خیالت د ر  دلِ  من  ای بهشتم

 برایت دل سپردم در  همه‌ حال

که عشقِ تو نهفته در سرشتم

          هما باوری جرمنی   

           ۱۶ فبروری ۲۰۲۵   

04 آوریل
۳دیدگاه

دشتان سبز آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۱۵ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۴ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

دشتان سبز آزادی

 

در سترگی دشتان سبز

طنین صدای دوست

آویزه ی گوش باد هاست

و سرودنت

چه زیبا

چه دلنواز

وچه با شکوه

قصه پرداز خاطره هاست

 

و نوای دل انگیز آزادی

مرا به تو وصل میکند

شتابان

و پر صدا

 

شاید روزی رسد

که من و تو

باهم همصدا شویم؟

 

هما طرزی

نیویورک

 ۱۲ فبروری ۲۰۲۵

 

Green Plains of Freedom

In the vastness of green plains

The echo of a friend’s voice

hangs on the ears of the winds

And your song

How beautiful

How heartwarming

And how magnificent

It is a storyteller of memories

And the delightful melody of freedom

Connects me to you

Hurry

And loud

Perhaps a day will come

When you and I

become one?

Homa Tarzi

New York,

 February 12, 2025

01 آوریل
۳دیدگاه

مصاحب بودنِ با دون چه سخت است

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۲ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

مصاحب بودنِ با دون چه سخت است

مصاحب بودنِ با دون چه سخت  است

که همسانِ نگون بر گشته  بخت است

زبانت     را        نداند       هم   ندانى

نویسى    تو      بر      خواند    تبانى

هر آنچیزى  که   آنرا   دوست   دارى

همى راند  ورا  با خشم   و   خوارى

وگر      چیزى     فزاید       نفرت   تو

همان  خوش دارد  او   با حسرت تو

اگر نازش   دهى   بى  جنبه   گردد

هر آنچه   رشته یى   را  پنبه  گردد

و گر   قهرش   کنى  لج  با  تو دارد

نه  نازت  مى کشد   نى   وا  گذارد

ندانى کى  به قهر و کى به راهَست

هر آنچه   از تو  مى بیند  گناهَست

بدى   هایت  همى بیند   به  کثرت

نیکویى ات     نبیند    یا   به    ندرت

سکوتت   را   نشانى    ضعف دارد

به هر سختى  تو صد  شعف  دارد

و گر  خوشحالى  او حسرت  بیارد

دریغا    کو  دمى     طاقت    بیارد

الهى  سفله  را   صاحب  مگردان

تو رحمت  را  ز ما  غایب  مگردان

شیبا رحیمی

30 مارس
۱ دیدگاه

عید مستمندان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۰ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۳۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

عید مستمندان

عید   رسیده    به     دل   داغدار

شکوه   ز  ایام   کند    بی شمار

حال وطن دیده غمش شد فزون

مردم آن   خسته   و  بی  روزگار

خلق وطن را که به لب خنده نیست

چشم پر از اشک و  جگر  داغدار

نی خبری هست ز  نوروز  و عید

مردم بیچاره به   صد   غم  دچار

نیست سرودی به لبی  از طرب

هرکی درین   عید  بود  سوگوار

طفل  نظر  دوخته  بر  در  کشد

آمدن     والد        خود     انتظار

آوردش  تا  که   پدر  قرص  نان

تا    کند   گرسنگی    را    مهار

قصه‌ی  اندوه  وطن  بس  دراز

من  بنوشتم  یکی  از صد هزار

خاطر    اعیاد    گذشته    بخیر

کاش  چنان  عید  رسد  بار بار

محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۲۹ مارچ ۲۰۲۵

27 مارس
۱ دیدگاه

دخت دلفگار کابل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  پنجشنبه ۷ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۷ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 دخت دلفگار کابل

 یاران    رسیده   لشکر    سبز  بهار  حیف

در  کابل ِ شکسته  دل ِ   غمگسار    حیف

 از  خانه  خانه  نیست صدایی  بلند  وای

 در کوچه کوچه نیست به غیر از غبار حیف

 صبر و شکیب و تاب و تحمل  کجا شدند

 رفته ز سینه سینه ی  مردم  قرار حیف

 شلاق دین و سنگ ِ جهالت  همی زنند

بر دست و روی و فرق زن ِ با وقار حیف

 ببریده    اند   شاخه ی   امید   دختران

 این   جاهلان  ِ بی   خرد ِ   نابکار  حیف

 کرگس نشسته بر گذر و رفته زین دیار

 عنقا و باز  و  باشه و  مرد ِ  عیار  حیف

 گو   باغبان  باغ  که  آهسته   زن قدم

کانجا    فتاده    بلبلک    دلفگار    حیف

مسعود خلیلی

20 مارس
۱ دیدگاه

آغاز سال نو ۱۴۰۴ خورشیدی مبارک و خجسته باد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

آغاز سال نو ۱۴۰۴ خورشیدی ، فرا رسیدن نوروز ،

آغاز بهار و فصل شگوفایی طبیعت

مبارک وخجسته باد.

۲۴ ساعت آرزومند است سال جدید سال پایان

رنج ها برای عموم انسان های روی زمین

بخصوص هموطنان رنجدیدهء ما باشد و بامید

خداوند در سال نو شاهد استقرار صلح و آرامش ،

پایان جنگ های خانمانسوز و جلوگیری از هرگونه

خونریزی های وحشیانه در جهان باشیم.

همچنین امیدواریم دراین سال بازگشایی مکاتب

دخترانه در کشور وشناسایی حق شهروندی

برای بانوان گرامی سرزمین خویش را

 نیز شاهد باشیم.

در پایان با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه

عزیزان در این ماه مبارک صحتمندی

تمام مریضان  را استدعا داریم.

 

با عرض حرمت

مسئولین سایت ۲۴ ساعت

محمد مهدی بشیر 

هالند

و 

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

15 مارس
۱ دیدگاه

جنگ جهانی سوم در حویلی!

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۲۴ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۵ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

جنگ جهانی سوم در حویلی!
نوشته ولی شاه عالمی
یک روز در حویلی نشسته بودم، چای سبز می‌نوشیدم و در فکر زندگی بودم که یک‌باره شور و غوغای کلان برپاشد. اول فکر کردم شاید جنگ جهانی سوم شروع شده، اما وقتی دقیق دیدم، معلوم شد که یک جنگ واقعی بین همه‌چیز و همه‌کس در حویلی ما  در جریان است!
مورچهٔ جنگی با قطار عساکرش بالای قلمِ جنگی  حمله کرده بودند، و این قلم هم که از نوشتن خسته شده بود، با  چرخ زدن خود را آمادهٔ دفاع ساخت. از آن‌طرف، سگِ جنگی با مرغِ جنگی در افتاده بود، ولی مرغ که استاد فرار بود، با یک کوکِ جنگی خود را بالای دیوار رساند!
در وسط این غوغا، برفِ جنگی که از زمستان به جا مانده بود، سر تارِ جنگی صدا کد که “تو کیستی؟” تار هم که مردِ ساز و آواز بود، یک آهنگِ جنگی نواخت و برف از ترس شروع به آب شدن شد!
در این بین، شاشِ جنگی از راه رسید و تمام زمین را زیر کنترول خود گرفت. گاوِ جنگی که ازین وضعیت به تنگ آمده بود، با یک تکان شاخ، شاش را به هوا پراند! اما در گوشهٔ دیگر، بزِ جنگی از فرصت استفاده کد و با کله زدن‌های پی‌درپی، به سوی تاج و تخت دوید.
از آن‌طرف، کله جنگی که تازه از خواب بیدار شده بود، به هر طرف می پرید و حتی چیلکِ جنگی را هم چپه کرد. عین همین وقت، گدی‌پرانِ جنگی از هوا وارد شد و همه را با تار شیشه بسته کرد!
در کنج دیگر، کلنگِ جنگی  با تخمِ جنگی جنجال می‌کد که ناگهان بوکسِ جنگی با یک مشت کلان در وسط‌شان رسید و زورِ دست جنگی را هم با خود آورد. اما اصل خرابی وقتی شروع شد که سیلی جنگی پخش شد، هر کس یک سیلی می‌زد، دو تا  می‌خورد!
در نهایت، جنگ به اندازه‌ای شدت گرفت که حتی مویِ جنگی از کله‌ها شروع به ریختن شد، اما ناگهان شعرِ جنگی از راه رسید و با چند بیت مقبول همه را آرام ساخت.
نتیجه: هر وقت دیدین که جنگ می‌شه، یک شاعر پیدا کنین، اگر فایده نکرد، حداقل یک چای سبز دیگه نوش جان کنین!
پند این قصه این است که:
۱. همه‌چیز در دنیا می‌تواند جنگی شود! حتی شاش و تخم هم اگر بخواهند، جنگ راه می‌اندازند. پس همیشه آمادهٔ درگیری‌های غیرمنتظره باش.
۲. هر کی زورش بیشتر، میدان از اوست! در این جنگ، هر کسی که نیرنگ، کله‌کشی یا ساز و آواز بهتری داشت، پیروز شد. یعنی در زندگی، یا باید قوی باشی یا زیرک!
۳. فرار هم یک تاکتیک است! مرغ جنگی یاد داد که در بعضی مواقع، عاقلانه‌ترین کار این است که صحنه را ترک کنی. بعضی جنگ‌ها را بهتر است با دویدن ببری تا با جنگیدن.
۴. شعر و ادب حتی جنگ را هم تمام می‌کند! در آخر، شعر جنگی همه را آرام ساخت. یعنی بعضی وقت‌ها، به‌جای مشت و لگد، یک سخن شیرین یا یک بیت مقبول می‌تواند مشکل را حل کند.

۵. اگر جنگ حل نشد، یک چای سبز بنوش! چون چای همیشه آرامش می‌دهد، حتی اگر تمام حویلی در جنگ باشد!

 

20 فوریه
۳دیدگاه

پرستوها

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

پرستوها

                         به خودم

پرستو های عاشق 

پر صدا پرواز میکنند

و بیصدا میمیرند

پرستوها شب را

                در لانه های بی‌ در سحر میکنند

و روز را در دشت های سرسبز

امید،

امید،

بازهم امید ، 

به عطردیدار پرستو های همسایه …

شاید در لانه ی همسایه بستری

برای امید های خوب باشد

تا آهنگ عشق را از سر گیرند…

هما طرزی

نیویورک

 ۲۶ فبروری ۲۰۱۳

11 فوریه
۳دیدگاه

 امشب تو را مهمان کنم 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۲۳ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۱  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

 امشب تو را مهمان کنم 

ای آسمان خوارم مبین ،کز سوزِ خود ویران کنم

بر سفرهء تابان عشق ، امشب تو را مهمان کنم

خوانِ کرم دارم چنین  ، رنگین  کمان از خون دل

خورشید و ماه  و اختران  از  شمع  او تابان کنم

اشک است و آه و ماتمِ در خوان هستی سوز ما

رنگین نباشد گر به تو ، از خون خود جولان کنم

در بزمِ امشب ماهتاب ، مستانه آید  پیچ و تاب

آن ماهِ بی همتای خود ، در پرده ای پنهان کنم

سوزم کنون مجنون صفت در عشق روی لیلی یی

آتش زند در جانِ من ،  از نای عشق سوزان کنم

لیلی مرا میهن بوّد ، بر  جانِ من  چون  تن بوّد

رویای عشقِ نازنین ،  در جان خود  تابان کنم

” سوزد مرا سازد  مرا  ، در آتش  اندازد مرا

بنیادِ غم را   بر کَنمَ ، با  درد خود  درمان کنم

ثابت بوّد هفت  پرده ات  ، سیاره ها سجده کنان

قیوم بوّد قایم به ذات رُخ سوی  آن رحمان کنم

سبع المثانی هفت بوّد هم بخت و تاج و تخت بوّد

طوفانِ شمس الرخت بوّد بر عارفان احسان کنم

مشتِ غبارِ پیکرم ، درد است و قوغِ اخگرم

مستانه گیرد در بَرم ، میهن سرم قربان کنم

ای کائنات و کهکشان ، سیاره های آسمان

گیرید خبر از مُلکِ من ، افغان کنم افغان کنم

پیرِ خرد مولای روم ، فاتحِ  بلخ و مرز و بوم

پندی نمود در مثنوی ، تا خویشتن گریان کنم

در ناله های نی یقین جوشد سرودِ شمس الدین

هجر و وصالِ رمز دین بر درگه اش سلطان کنم

در من منی شیطان نواخت سازِ جهالت در تنی

در بیخودی رازِ خودی ، عمران کنم عمران کنم

در مکتبِ وحدت وجود زرغون نما سجده قعود

خاکِ درش میکن سجود ، فرمانبرم فرمان کنم

الحاج محمد ابراهیم زرغون

ناروی

اول فبروری ۲۰۲۵ 

01 ژانویه
۱ دیدگاه

سال نو ۲۰۲۵ میلادی مبارکباد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۱۲  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – ۱  جنوری   ۲۰۲۵  میلادی – ملبورن – استرالیا

دوستان عزیز ! آغاز سال نو ۲۰۲۵ میلادی بر همه شما مبارکباد.

امیدواریم در سال نو شاهد برقراری صلح و ثبات در جهان و ختم جنگ های خانمانسوز بوده و همچنین شاهد بر آورده شدن حقوق حقه هموطنان ما بخصوص ( بانوان ) عزیز باشیم وبزودی شاهد بازگشایی مکاتب و دانشگاه های دخترانه و ختم قیودات طالبانی بر بانوان کشور  نظاره گر باشیم.

 امید است امسال سال  پرخیر و برکت برای تمامی انسانهای روی زمین بخصوص هموطنان دردمند و  خانواده های محترم شان باشد.

باعرض حرمت

محمد مهدی بشیر

مسئول عمومی سایت ۲۴ ساعت

و قیوم بشیر هروی

سرپرست سایت ۲۴ ساعت

 

30 نوامبر
۱ دیدگاه

بخت تار

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه   ۱۰ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳۰ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

              بخت تار

 

 در بر او می‌شوم چون آب، نم‌نم می‌چکم

 تا به  ماهی از بر مهتاب  نم‌نم می چکم !

چیست نم‌نم مثل باران این چکیدن‌های من

 در  سراغ   گوهر  نایاب   نم‌نم  می‌چکم!

می‌گدازد  عصر  یخبندانِ  من  از  مهر  او

 قطره‌‌قطره می‌شوم شا‌داب، نم‌نم می‌چکم!

التفاتی  با  صفایِ  سرکشان  باشد  مرا

همچو باران در ره خیزاب نم‌نم  می‌چکم!

بخت تارم علت سرگشته‌گی‌های  من است

 من ز ابر تیره در گرداب نم‌نم  می‌چکم!

در مزاجِ مزرعِ هستی نمی‌ گنجد شتاب

 می‌رهم آهسته از سیلاب، نم‌نم می‌چکم!

لایق گریه نمی‌باشد چو  این ظلمت‌سرا

 از چه من بیهوده در مرداب نم‌نم می‌چکم؟

 صاف‌ تر از  ابرِ  ابریشم  بوَد  الطاف یار

 در بر او می‌شوم چون آب، نم‌نم می‌چکم!

                     حکمت هروی

                 ملبورن – استرالیا

 

30 نوامبر
۱ دیدگاه

پی‌نوشت درد‌آوا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه   ۱۰ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳۰ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

    پی‌نوشت درد‌آوا

 

…دو باره نی‌لبکش را نهاد و آه کشید

نگاه شعر  ترش  واژه  واژه راه کشید

و با چکیدن  یک قطره اشک خون‌آلود

به بوم باور   دلدادگان    نگاه    کشید

و    سرنوشت     مرا  با  تموجِ  زلفش

به ذوق خامه‌ی خورشیدی اش سیاه کشید

به طرز خانه‌  برانداز و  خانه‌بردوشی

و ر  وزگار  مرا  خسته   و  تباه کشید

‌پیاده‌  ها همه   با پی‌نوشت   درد‌آوا،

به متن تخته‌ی شطرنج مرگ شاه کشید

فتاده بود به  هر گوشه  پیکرِ بی‌سر

از آن دقیقه  سرافراز  بی‌کلاه کشید

به سنگ  گور گریبان  ‌دریده‌ی مغفور

به جای تکّه‌ی  نانی گل و‌ گیاه کشید

ز  سنگ   خاره   تراشید   پیکرِ   تزویر

و هاله‌ی   غضب ‌آلود   پُر گناه کشید

… و گُر گرفته ‌ترین بغض آسمان ترکید

دو باره  نی‌لبکش  را نهاد و آه کشید  

 

               دکتور عبدالغفور آرزو

                        هانوفر

            ۲۸ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی

       ۸ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی

26 نوامبر
۱ دیدگاه

 با من تمام عالم دل فتح می‌شود !

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۶ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 با من تمام عالم دل

                      فتح می‌شود !

شعری بداهه‌ام! که به هرجا   فراهمم

 احساس بیت،  بیت قشنگ و  منظّمم

 شاعر شدم، خدای غزل‌های  با نمک

مضمونِ    تاب‌دار     خیالی     دمادمم

 مانند ابر تیره که   باران   گرفته است

 غم‌نامه‌های  خسته‌ی   ماهِ   محرّمم

گاهی بهار سبزم و گاهی   خزانِ زرد

 گاهی بهشت نابم و  گاهی   جهنّمم

 دندان به سیب می‌زنم و   رانده می‌شوم

حوّا اگرچه نیست…، ولی من که آدمم!

با ضربه‌های پیهمم   از خواب می‌پرم

 هر شب خودم؛ برا ی  خودم ابنِ ملجمم

 تهمینه‌ها ز شعر  منی ساده   زنده شد

 تفسیر قصّه،  قصّه‌ی سهراب و رستمم

  شمشیر من به خونِ غزل جوش می‌خورد

 تا جنگجوی    ظالم    خطّ ِ    مقدّمم

 از چاه رفته، رفته به زندان رسیده‌ام

 پیغمبرِ زمانِ خوشی  ، بند در غمم

 با من تمام عالم دل فتح می‌شود !

 چون عشق پا برهنه‌ام و فخر پرچمم …

 

 ۱۴۰۳/۰۹/۰۵

#محرابی_صافی

20 نوامبر
۱ دیدگاه

تویی همین سوار آمده . . . 

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه   ۳۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

تویی همین

              سوار آمده . . . 

 

سوار عشق می رسد،  کلاه  آفتاب در سرش

 ستاره سنگفرش او ، چراغ  ماهتاب در درش

 ز نقش نعل اسب او، جهد ستاره، رعد و برق و خشم

 به مشت اوست خنجری، ترانه و کتاب در  برش

 ز جان خود زدوده است، گرد و خاک صبر  مرده را

 دوباره می پرد ز نو، شکوه یک شتاب در پرش

 بهر چراغ می دهد ز روغن   دلش   شراره ها

 دوای درد و خیر جان، شرنگ انقلاب در شرش

 سوار اوج خود بشو، تویی  همین  سوار آمده

همانکه مست می رسد، نشانی از عقاب در فرش

فاروق فارانی

 

 

05 نوامبر
۳دیدگاه

صنع صانع

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۱۵ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

صنع صانع       

نگاۀ چشم  او  چون  خنجری  بود

ادایش  چون    ادای   دلبری   بود

فروغ روی  او  در  معرضِ  عشق

مرا در سر نهان با وی  سری بود

در آن هنگام ندانستم که کیستم

نهِ عقلی در سر و هوش در بری بود

به نقشِ صنعِ  صانع  محو گشتم

چنان صورت  جهانی محشری بود

دلم سودای  عشقش  را خریدار

درین  بازار  بتی  سوداگری   بود

به او دل  دادم و   جان  از تنم برد

عجب   سوداگر و  سود آوری بود

به بزم  حوریانِ   پاک  و  معصوم

بسی  زیبا   ز  هر  فرخ  فری بود

به قبض   ملک بی  سامان  این دل

جلال مژگان   او  سر لشکری بود 

سید جلال علی یار             

ملبورن – استرالیا              

۲۹ سپتامبر ۲۰۱۹              

02 نوامبر
۱ دیدگاه

رستم . . .

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۱۲  عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

رستم - تیمور - ریکاردو | المیادین

سال های دهه نود میلادی آغاز شده بود. اوضاع وطن از یک فاجعه به فاجعه دیگر می رفت.

آمریکا و در مجموع غرب دیگر هیچ رقیبی در جهان نداشتند و گردونه استعماری شان بر استخوان های جهان فاتحانه در گردش بود.

 جنبش های عدالت خواهانه کم‌رنگ شده و از نفس افتاده گان از صفوف آن با بهانه های گوناگون می گریختند.

جنبش های آزادی بخش ملی هم به ترحم دشمنان شان امید می بستند. جنبش آزادی بخش فلسطین از انتفاضه دست شسته بود و می رفت تا در دام «توافق اسلو» دست بسته خود را به دشمن بسپارد.

ماشین انقلاب سازی های رنگی به کار افتاده و شاید در آن میان یگانه مشکل، انتخاب و کمبود رنگ ها بود.

استعمار غرب که مقدار جنگ ها و جنوساید های چند قرن اش، بیشتر از تمام جنگ و جنایات در درازای تاریخ مکتوب و غیر مکتوب بشر بود ، این بار در هیأت دایه مهربان‌تر از مادر ، نظام، ایده ها و اعمال غارتگرانه خود را «پایان تاریخ » اعلام می کرد.

در این میان، موج سواران زیادی کاسه داغ تر از آش گشته و به «قداست» غرب ، سوگند می خوردند.

اما از این طرف جنبش عدالت خواهی جهانی نیز در خطاهای بزرگ و شکست های کمرشکنی دست و پا می زد که کارش را به این جا کشانده بود

 چهره اش مخدوش شده و زخم های پیکرش چرک بسته بود.

این جنبش، باید از گذشته های خطا بارش می گسست و خود را می شست.

 این شعر در آن سال‌ها در چنان هوای سروده شده است.

 

رستم . . .

 

 رستم اکنون سرگران بی رخش و

                                         سرگردان

 دست ها را شسته

                     با خون تن

 سهراب

مانده در میدان برد و باخت

 وز می

 بیهودگی سیراب

                        تیر ها

 پوسیده ،

            زه بگسسته

 چشمان کور

                               خود

نا پوشیده راهش بسته

 دل بی شور

 نوشدارو نیش

                      رانده اش

 تهمینه اش از خویش

رستم اکنون پیر

               رستم اکنون خسته

 و دلگیر

هر

 نفس از زندگانی سیر

            رستم اکنون رفته از

شهنامه ها بیرون

                          نقش

 های پای او

 آلوده و پر خون باز اکنون بر سریر

 افراسیاب

                                    هاله دور

 سرش از آفتاب

         رستم اکنون بی غریو

                                   بسته با

 اهریمن و خود دیو

 خون‌ بها جوی غم سهراب

 وای عجب

       افراسیاب ، افراسیاب *

 بازگرد ای سرور شهنامه

 ها تا کنون صد بیژن در چاه

 وین سیاوش های خون آلود

         کاوه ها،

                 آهنگران کوره ها

 چشم در راه اند

 باز گرد ای تهمتن

               ای سرور تاریخ

 لشکر دیوان شکارت باد

کاوه ها هر

لحظه یارت باد

             وین

       زمستان ها بهارت باد

 چشمه های مست شستن ها

گسستن ها نثارت باد

 

فاروق فارانی

 

 

20 اکتبر
۲دیدگاه

سراى آخرت

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۹ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

     

       سراى آخرت

 

اوکریم است و  کریمیست ، سزاوارِ  کریم

روى   آرید  بدرى  او ،   ز الِف تا  به میم

قدرتیست او را که بخشد، هرگناه  کرده را

گر ندارى بعدِ توبه نانِ مسکین را  دو نیم

رو بدرگاهش گر آرى توبه می گردد  قبول

دست خالى گر نه رانى از درت طفلِ یتیم

گر ایمان از صدق دارى بر خداى  مهربان

بهرِ او آور  پناه  ، از  شرِ  شیطانِ  رجیم

گر بهشت و رحمتش خواهى مدار دور از نظر

در عملکرد آتشِ سوزان و ، آن  نارِ جهیم

دست بردار از سرِ بغض و ع داوت  کینه ها

در دلِ مردم نکارید شمه ى از ترس  و بیم

گر هواى حور و غلمانت  بوَد بگذار وزد

با عملکردِ نیکو ، در باغِ  وجدانت نسیم

ورنه با رفتار زشت و هر  عملکردِ قبیح

هم نشین در دوزخى  با جمله  یارانِ قدیم

در ( فروغ ) نعمت حق شُکر آن  باید  نمود

تا بدارد   آن   سراى   آخرت   دارلنعیم 

 

            جنرال حسن شاه فروغ  

         ۱۶ اکتوبر ۲۰۲۴ میلادی
15 اکتبر
۳دیدگاه

یگانه ترین

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۴ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یگانه ترین

 

چگونه عشق  تو در من –

منفجر شده؟

مگر پستان هایم –

شراب ممنوع را به تو نوشانده ؟

مگربدنم عطر مطبوع را به تو هدیه کرده ؟

                        

من زیستن را به تو پیوستم

به من راز زمزمه‌هایت را بگو!

و من راز عاشق عشق بودن را به تو خواهم گفت…

                        

سر زمین من از صدا‌هایت  سرشار شده

ای یگانه تر از یگانه‌ترین هایم

تا عمق ریشه وجودم

تب خورشیدعشق  تو در من زاییده

و من منتظر حجم عشقم در صدای تو!

به من امانت بده اعتماد را

تا در تکاپوی احساس-

با هم آشنا شویم 

هما طرزی

نیویورک

۲ اپریل ۲۰۰۲ میلادی

 

 

02 اکتبر
۳دیدگاه

طواف کعبۀ دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۱ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

طواف کعبۀ دل

 

هستی ام را تا غمش درخویشتــن پیچیده اسـت

جوشش زنجیــر من تــا  آسمـان نـالــیده اســت

بــرگ خــامــوشــم که  از نخل امــید افتــاده ام

صــد چمن رنگ بهـارم  داغ  او دزدیده اســـت

تـــا نفــس بــالـــد بــه پــرواز تمـــنای وصـــال

نقــش، درآئینه ام رنـگ صفـــا  پــاشیــده اسـت

گــــرطــــواف کــعبــۀ  دل  بــــود  هـــردم آرزو

غفلتــم در راه وصلـــت پیش  پا خوابیده اســت

دربــیــابــان محـبــت ره ر ویی گـــم  گشـــته ام

پـــای پـــراز آبــله درپـیــچ  و خـم گردیـده است

ازگـلستــان غبـــارمـــا بــه  صحـــرای جــنــون

نخــل عشــق نـــو بهـــاران دگــر رویــده اســت

پــا بــپــای نــاتــوانــی چنــــد با شیـــم همنفــس

ای فلک این چیست که آسایش زما ببریده است؟

تــا به گــرداب غمــش درپیچ و تـاب افتــاده ایم

ســا حــل امیــد، دورازچشــم مــا افتیـــده اسـت

عیش هستی گر(عزیزه) غنچۀ گل بـرلب اســت

عالمی دریک تبسـم عمـــر گل پوشـــیـده اســت

عزیزه عنایت

هالند

26 سپتامبر
۲دیدگاه

نظرات و پیشنهادات محترم رفیع اصیل هروی

تاریخ نشر : پنجشنبه ۵ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نظرات و پیشنهادات محترم

رفیع اصیل هروی

درود ی چو نور دل پارسایان

 جناب گرانمهر آقای قیوم بشیر هروی پیرامون سایت ۲۴ودیگر فعالیت های فرهنگی ومعرفتی تان، اولاً تشکر ویژه وقدردانی دارم از زحمات وتلاش شما و اخوی گرامی شما.

 ۱ – در ارتباط با صفحه آرایی ، پیشنهادی داشتم که این روش را تغییر و با اسلوب جدید صفحات مجازی هماهنگ ساخته طرحی نو را درافکنید ؛

 ۲ – درخصوص انتشار اشعار شعرای معاصر وزنده ی هموطنان عزیز ما اگر بعضی مناسبت های ملی، جهانی و حتا مذهبی ومحلی را در نظر بگیرید خیلی موثر خواهد بود مثلاً ،،،، بیست و هشتم اسد ۱۲۹۸ که بعد حدود (یکصد و پنج سال) با آنکه استقلال نسبی هم نداشته ونداریم/ بازهم بعنوان یک واقعه تاریخی قابل استناد است چون از سه سال قبل «(طالبان)» ۲۴ اسد را روز پیروزی خود دانسته وتجلیل می کنند.

مناسبت های جهانی، مثل روز جهانی قلم ، روز جهانی صلح ، روز جهانی آب وغیره.

باعرض حرمت

اصیل یوسفی

26 سپتامبر
۴دیدگاه

هفدهمین سال نشراتی سایت ۲۴ ساعت

تاریخ نشر : پنجشنبه ۵ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

هفدهمین سال نشراتی سایت ۲۴ ساعت

 

بشد هفدهمین سال، ازسایت نیکو

مبارک   باشدش   این   سال نیکو

شب وروزش بود خدمت به فرهنگ

خداوندش   دهد  ،   توفیق   نیکو

…..

بدارد ”  حیدری  ” دستِ   دعا را

بسوی    خالقش    معبود   یکتا

خدایا لطف خاصت بهراین سایت

عطا  کرده   نمائی   شاد، همه را

برادرفرهنگی ونهایت زحمتکش،آقای قیوم جان بشیر!

با درود فراوان خدمت شما وهمه همکاران فرهنگی تان، فرا رسیدن عین جوانی سایت وزین ۲۴ ساعت (۱۷ سالگی)را خدمت شما وهمه همکارانو دوستان ،تبریک عرض میدارم.

سجایا وخوبی های این سایت بسیارزیاد است که نمیشود درچند سطری از آن یاد آوری کرد.با کمال معذرت ازشما وهمکاران عزیزتان نکات چند را خدمت تقدیم میدارم:

الف: اگرممکن باشد،شما هم مثل بعضی سایت های دیگرکتابهای همکاران خود را (بصورت پ دی اف)بنشربسپارید.

ب:  برای صحیح خواندن اشعاروبعضی کلمات دیگر اگر مؤلفین محترم لازم دانند،اعراب گذاری کنند. بصورت مثال یکی ازاشعارم که عنوان

شِکوَۀ بلبلان را داشت،من خودم شنیده بودم که بعضی ازدوستان آنرا شُکُوه بلبلان می خواندند.

ت:  صحت شما نه تنها برای خود شما وفامیل محترم تان دارا ی اهمیت زیاد میباشد،بلکه صحت وسلامتی شما برای همه همکاران وفرهنگیان وطن عزیز ما نهایت مهم وارزنده میباشد.بناءً شما درزمینه از کار زیاد

شباروزی فرهنگی تا اندازۀ کاسته وازهیچ یک ازهمکاران فرهنگی تان

بیشترازیک مطلب درهفته را بنشرنسپارید. با درود فراوان.

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۲۶ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی

سدنی – استرالیا

 

 

 

26 سپتامبر
۴دیدگاه

عرض تبریک به مناسبت هفدهمین سالگرد تأسیس سایت وزین «۲۴ ساعت »

تاریخ نشر : پنجشنبه ۵ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

عرض تبریک به مناسبت هفدهمین سالگرد

تأسیس سایت وزین «۲۴ ساعت »

 

از مدتی کم‌تر از یک سال می شود که من با سایت «۲۴ ساعت » آشنا شده ام. این که چرا دیر تر با این سایت وزین، آشنایی پیدا کرده ام، بر می گردد به مشغولیات خودم که یک مدت طولانی کارم طوری بود که به سایت ها کم تر ورود داشته باشم ، اما از دورانی که با سایت وزین «۲۴ ساعت » آشنا شده ام، روزانه حتی چندین بار برای مطالعه مطالب ارزشمند وارد آن می شوم.

 در این مدت سرپرست و گرداننده این سایت وزین، شاعر گرانقدر جناب آقای استاد هروی ، از سر لطف بسیاری از اشعار مرا انتشار داده اند که صمیمانه سپاسگزار شان می باشم

 کسانی که در امر نشرات چاپی و غیر چاپی تجربه داشته باشند  می دانند که به راه انداختن چنین نشریاتی با وجود مشکلات عدیده ی که دارد، نسبتاً آسان است. اما دشواری کار در واقع در تداوم و ادامه آن است که توان معنوی و مادی بزرگی را می طلبد.

 اکنون که ما در هفدهمین سال تأسیس این سایت وزین قرار داریم، باید به مؤسس گرامی آن جناب آقای مهدی  بشیر  و سرپرست آن آقای قیوم بشیر هروی گرامی آفرین و تبریک بگوییم که چگونه به صورت درخشانی در هفده سال تمام این نشریه انترنتی را موفقانه به پیش برده اند.

 سایت وزین «۲۴ ساعت »  مملو از مطالب اجتماعی و  فرهنگی و اشعار و آثار ادبی شاعران و نویسندگان کشور است که می تواند برای همه خوانندگان و مخصوصاً برای محققان ادبی و هنری گنجینه طلایی باشد.

 من ضمن تشکر فراوان از جناب آقای استاد قیوم بشیر هروی شاعر گرانقدر  ، موفقیت بزرگ هفده سالگی سایت وزین « ۲۴ساعت » را برای جناب شان و برای همه جامعه فرهنگی افغانستان تبریک عرض می کنم.

به امید مؤفقیت های بیشتر

فاروق فارانی

۲۵ سپتامبر۲۰۲۴

ویسبادن – آلمان

26 سپتامبر
۲دیدگاه

پیام تبریکی محترم جنرال حسن شاه فروغ

تاریخ نشر : پنجشنبه ۵ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پیام تبریکی محترم جنرال حسن شاه فروغ

هر یکى کاو بر خلافِ  دشمنى  و  جنگ بوَد

 بیست و چار ساعت بفکرِ رونقِ فرهنگ بوَد

 یاهو

 با استفاده از فرصتِ دست داده هفدهمین سالروز ایجاد و تاسیس سایتِ وزین ٢۴ ساعت را که به ابتکار و زحمت کشى شبانه روزى ( آقاى مهدى بشیر ) هفده سال قبل از امروز روى دست گرفته شده بود و بنده یکى از همکاران قلمى او میباشم تبریک و تهنیت گفته زحمات او را قابل قدر دانسته از بارگاه خداوند برایش آرزوى صحت و سلامتى و سربلندى را مینمایم قابل ذکر و یاد آورى میدانم که مهدى بشیر عزیز با حوصله مندى تمام بدور از هر گونه تعصب باوجود مشکلات زندگى و مریضى هاى دوامدار که داشتند منحیث فرزند اصیل و فرهنگ دوست وطن ما در پخش و نشر مطالب و مضامین و سروده هاى عزیزان و حفظ و رشد فرهنگ در دیار غربت نقش بسزاى داشته و دارند همچنان این روز خجسته را براى قیوم جان بشیر هروی که براى فعلاً مسولیت رهبرى و اداره و منجمنت این سایت را بعهده دارند و همه علاقه مندان تبریک گفته موفقیت هرچه بیشتر آنرا خواهانم.

 والسلام

 جنرال حسن شاه فروغ