۲۴ ساعت

02 فوریه
۳دیدگاه

غرقه

تاریخ نشر : جمعه ۱۳ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – سندیاگو – کلیفرنیا – امریکا

غرقه 

                                 به یار

و آبشار

پر صدا سرازیر می شود

شر شر آب

دریاچه دلم را نوازش می دهد

و سنگ ها

نرمتر از مخمل ابریشمی

دریاچه را نوازش می دهند

و من در رحمت تو غرقم 

 هما طرزی

نیویورک

۹ جنوری ۲۰۱۴

27 ژانویه
۳دیدگاه

هبوطِ عشق

تاریخ نشر: شنبه ۷ دلو ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – سندیاگو – کلیفرنیا – امریکا

هبوط عشق

                                     به یار

میشنومت

در سرزمین صدا ها

که هبوط عشق

مرا از من ربود

و صدای تو

مرا از من جدا کرد

و به دریاچه ی عشق ها سپرد 

دیگر منی نیست

تا در خود شنا کنم 

هما طرزی

 ۹ جنوری ۲۰۱۴

  نیو یورک 

 

17 ژانویه
۳دیدگاه

دلِ من

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

دل من

                                                     (به وطنم)

دل من ،

پر از تپش آن پرنده ایست –

معصوم و پاک

بالهاش با ابر ها در پرواز

و در آسمان ها

به دنبال دانه …

تا  در تو زنده باشد

او با من دوست دیرینه

و با سرزمین هستی همراز

و هرجا باشد

هنوز بیاد تو می‌ تپد …

هما طرزی

نیویورک

 ۷ جنوری ۲۰۱۴

 

14 ژانویه
۳دیدگاه

هیاهو

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

هیاهو

                                                                           به دوست                                

در انتهای خیابان عمر

چه هیاهوی پر رنگیست

صدا ها باهم  انس دارند

و در تلاطم یک عشق

ترا مینوازند

ای همیشه سبز !

ای همیشه سرخ !

ای همیشه رنگ !

وی همیشه عشق !

در تمامی سلول هایم رقصانی …

ترا با د آورده

ترا باران آورده

و ترا نسیم در من دمیده

ای همیشه هشیار

و همیشه بیدار

و تنومند تر از تندر زندگی‌

که باقدرت نرمتر از ابریشمی …

ونوازش هات ،

و خند ه هات  ،

و محبت هات ،

چه گرم ،

چه نرم ،

چه خوب ،

فکرم مملو از تست

و دنیایم با نام تو آغاز میشود

و در تو قدم بر میدارم

و در تو راه میروم

و هر روز در تو زنده ام

و شب ها با نام تو به خواب میروم…

هما طرزی

نیویورک

  ۶ جنوری ۲۰۱۴

10 ژانویه
۳دیدگاه

تنها

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۰ جدی خورشیدی – ۱۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

تنها

                                                                                   به یارم                                       

فکر باید صاف باشد

به صافی آبی‌ بزرگ

و پاکتر از چشمه ساران سرد و زلال

به معصومیت اشک های مادر

و به بزرگی آغوش پدر

آری فکر باید نمناک و پر برکت باشد

چون زمین های پر ثمر

هر لحظه غنچه ای  در آن بشکفد

هر لحظه سبزه ای  در آن بروید

هر  لحظه عابری با شادی از آن بگذرد

و هر لحظه کودکی بدنیا آورد 

 

فکر باید صاف باشد

فکر نباید تنها باشد

فکر باید خلق کند

فکر باید در کائنات بچرخد

از آب عبور  کند

از آسمان بگذرد

با با د پرواز کند

باخورشید گرم شود

در ماه بتابد

و همیشه بیدار باشد

 

فکر باید صاف باشد

تا تو در آن سفر کنی

و با گوشه هاش نظر کنی

و از کوچه هاش گذر کنی 

 

هما طرزی

نیویورک

 ۵ جنوری ۲۰۱۴

06 ژانویه
۳دیدگاه

کوزه ی عشق

تاریخ نشر : شنبه ۱۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

کوزه ی عشق

                                                                      به دوست

در انبوه خوشه های انگور

به سجده گاه شراب میروم

تا گرمای تو و نور دیدارت

مرا به مستی ببرند 

 انگور عشق مرا همیشه یار است

و در خمخانه هستی

همیشه بیدارم

و نورت مرا یاور ابدی 

و در کوزه ی دل

جز شراب عشقت

بویی به مشام نمی رسد 

 هما طرزی

نیویورک

 ۵ جنوری ۲۰۱۴

02 ژانویه
۳دیدگاه

کوی او

تاریخ نشر: سه شنبه ۱۲ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی- ۲ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

کوی او

                                                     به یار

درخت زمستان پر شکوفه است

و باغ سرد 

پر از گرمای عشق

و پرستو های عاشق

درهوای  ابری ترا صدا میزنند

و در شاخه پر از برف

آتشیست پر نور

و در بال های پرنده ها

امید موج میزند

و موهای مرا با د میبرد

به کوی او 

هما طرزی

نیورک

۴ جنوری ۲۰۱۴

28 دسامبر
۲دیدگاه

تو با منی

تاریخ نشر: پنجشنبه ۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۸ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تو بامنی

                                                         به یار                           

من از نردبان عشق بالا رفته ام

و از کوه محبت گذر کرده ام

و در شهرامید ها زیسته ام

ولی هرجا هستم

و با هرکه هستم

تو بامنی !!!

 هما طرزی

نیویورک

 ۲ جنوری ۲۰۱۴

25 دسامبر
۲دیدگاه

رقص شگوفه ها (دهمین اثر بانو هما طرزی)

تاریخ نشر: دوشنبه ۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۵ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رقص شگوفه ها

رقص شگوفه ها عنوان دهمین مجموعه ی شعری بانو هما طرزی شاعر زیبا سرای وطن ماست که اخیرا اقبال چاپ یافته است.                                                                                  

این اثر زیبا در ۳۳۰ صفحه  مشتمل بر سروده ها ، دلنوشته ها و نگاره هاییست که توسط این بانوی گرامی رسامی و در آن گنجانیده شده.                                                                        

در آغازین این اثر چنین می خوانیم:

بنام یکتا

” به همسرم دکتور اسکندر رستگار که عاشقانه زیست مغرورانه جنگید و شرافت و ادب و انسانیت را نمونه بود.روحش شاد وعشقش در قلبم جاودان…                                      

به استاد لطیف ناظمی نا خذای کشتی دریای پر موج شعر معاصر افغانستان و ذهن شادابش درفضای ادبیات کنونی ما. ”                                                                              

با خوانش این مجموعه شعری خانم طرزی که  نگاره های از هنرنمایی این شاعر گرامی و هنرمند  نیز در لابلای اوراق این اثر جا گرفته است ، او را شاعری یافتم صادق ، با بینش واقعی از عشق آنطوریکه در دل می پروراند و با بیان زیبا آنرا بی آلایشانه به نمایش میگذارد.                                                                        

آری ! او شاعریست عاشق ، زیبا کلام و با وقار که عمری را در کنار شوهر مرحومش  با فرزانگی زندگی کرد ودلبرانه بدو عشق می ورزید و حتی پس از مرگ شریک زندگی اش همچنان عاشق اوست و برایش می سراید و با یاد و خاطراتش زندگی می کند.                

آنچه درخور توجه میباشد سروده های عریان و تراوشات ذهنی اوست که بی پرده حرف دلش را بیان می کند و بعباره ای با تابو شکنی و آزاد اندیشی آنهم درسرزمینی بنام افغانستان که متأسفانه اکثرآ زنان آن در حصار رسومات و عرف های موجود در آن گیر مانده اند ، صدا بلند نموده و هیچ خوفی بدل راه نداده است.

سوژه هایی که درین اثر برگزیده شده ، هریک نمادی از طرز تفکر شاعر در بیان ناگفته های ذهنی و حقایق عینی زندگی او می باشد .

این شاعربانوی گرامی در بخشی از دیدگاه خودش که همان پیشگفتار است ، در مورد این اثر با ارزش چنین می گوید:

” در این کتاب زنی سخن می گوید که گاهی با شادی های کودکانه می خنند و گاهی از بی مهر های زمانه می نالد. اما در این فراز و پس روزگار دیرینه یارش همیشه بااوست.

در عاشقانه هایش از عشقی سخن می گوید که چون بهاری آمد و در پاییزی نا پیدا شد و رهایی و آزادی از چنین عشقی راشادباش می گوید و در رهایی اش بال می گشاید و چون همای افسانوی به پروازش در آسمان ها ادامه می دهد.                                             

دوری و رخت سفر بستن جفتش بزرگترین مایه آزار اوست . هر جا می رود و با هرکی باشد ، از جفتش جدا نیست و وجود پرمهرش را همیشه احساس می کند. هیچ مردی را همتای او نمی بیند و خود را با یادهایش سرگرم میدارد و به ریشه ی عتشقش قدرت بیشتر می دمد.                                                        او همیشه زنی است که با تمام صداقت و صمیمیت می سراید و حرف دلش را بر برگه کاغذ می ریزد و از کسی باکی ندارد. بااینکه او نخستین بانویی است که شعر سپید و نیمایی را در افغانستان سروده و سروده های زنانه اش را تا امروز هم دوره هایش بیاد دارند ، اما خودش دنبال شهرت و محبوبیت نیست و بیشتر در دنیای خود زندگی میکند ، دنیایی رنگینی که با شعر و نقاشی و طراحی وموسیقی وعشق وانسانیت ساخته است و وجود تأثیر گذار ذات یکتا را بر زندگی اش محیط می داند و لحظات پرشکوهی را در ملکوت آن ذات سیر میکند و به او می اندیشد.”                                                                     

در بخش دیگر چنین اضافه می کند:

” وقتی پیری سراغت میاد دلت به ( مغز بادامت ) خوش است و این کتاب دهم همان فرزند پس کرکی و یا ته تغاری یا مغز بادام هماست که عزیزترش میدارد و آن افزودن سه بخش ، از خصوصی ترین گوشه های زندگی این زن تابو شکن و پرده برادری از راز های نهان اوست :                                                               

۱ – عاشقانه های من و همسرم.

۲ – من عشق چشم کهربایی ام.

۳ – گفتگوی خودمانی (بازگویی عشق هایش به پسرش صدیق).

درین سه بخش از رابطه خودش و همسر ، از کودکی و پرواز همایی اش ، و راز های عاشقانه اش بی پرده سخن می گوید.”

این اثر ارزنده با نظرات دو شخصیت بارز فرهنگی  وهنری جناب استاد لطیف ناظمی و جناب استاد برهنه معصوم مزین یافته که با ژرف نگری بر برگ برگ این اثر توجه نموده وماهرانه اظهار نظر کردند .

دراینجا توجه شما را به  قسمتی از نظریهِ محترم استاد لطیف ناظمی در مورد این اثر جلب میکنیم :

 ” شاعری از تبار عشق

به هما طرزی که می اندیشم سه زن از پیش نظرم می گذرند ،زنی که شاعر است ، زنی که نقاش است و زنی که طراح لباس است.

انگشتان این سه زن ، ده جادوگر سحر آفرین اند که با رنگ ها ، شعر می نویسند وبا واژه ها نقاشی میکنند. پس بیهود نیست که در دفتر رقص شگوفه ها، شعر و تصویر ، باهم در می آمیزند تا کسی نداند که کدام یک شعر است و کدامین نگاره.

رقص شگوفه ها کتاب عشق است وهما طرزی راوی صادق مقوله یی است به نام عشق .”

هنرمند چیره دست استاد برهنه معصوم نیز در مورد نگاره های مندرج دراین اثر چنین میگوید:

 ” گزینش و آمیزه چند رنگ و ساختار رنگها همراستا با نگارش و نگاره های بانوی رنگین سرا (طرزی) نماینده گی از چبود و نام و نشانش دارد و رنگها ما را آگاه می سازد که او « هما» کیست ؟ وجایگاهء او در کجاست.

نمایش رنگ هایش نیز بما میرساند که : هما با رنگ ها بویژه آبی و کهربایی و سبز و سیاه چه گفتنی های ناگفته و پوشیده دارد؟ “

در بخش دیگری چنین می فرماید:

 ” در فراسوی بیشترینه نگاره های بانو هما طرزی جوشش ، جهش ، فوران پیچیده گی و بهم بافتگی و چرخش ، نگاه ها را بسوی خود و مارا به اندیشه وامیدارد که نشانه ای از « حدیث حال» و گوشه ای پندار و خردمندی اوست. “

و اینهم دو سروده از درون این مجموعه که جهت مطالعه خوانندگان انتخاب شده است:

 و عشق

نمی دانم چرا همیشه عاشقم ؟

نمی دانم ؟؟؟

عاشق به تو

عاشق به او

عاشق به این

عاشق به آن

و به زمین و آسمان

و به آن خدای جاودان …

شاید وقتی نطفه من بسته می شد

پدر و مادر صمیمانه عاشق هم بودند؟

مادر میگفت :

( اگر فیلم عاشقانه نباشد به درد نمی خورد)

و پدر میگفت :

( عشقت را بر برگه کاغذ بریز تا همه بدانند که زنها هم عاشقند)

شاید در آن لحظه خدا تخم عشق بر زمین می پاشید؟

شاید چون ماه اردیبهشت بود؟

شاید زمین در چرخش عشق بود؟

شاید در سرنوشت من قلم روی عشق دویده بود؟

شاید شاید شاید…

وبعد از ۷۲ سال …

هنوز به عشق ایمان دارم و صمیمیت هاش

به درد هاش و پابندی هاش

وعشق هیزم تریست که در من جاودانه شعله ور است …

با شکوه و جاودان !!!!!!!!

نیویورک

۲۷ فبروری ۲۰۲۳

*****************

دیدمت «  به همسرم  »

                                                

در آیینه دیدمت

نگاه هات مهربان

و لبخندت چون نسیم

بغل گشودم تا در آغوشت گیرم

نگاه کردی

و از آیینه جدا شدی

و من ماندم

با یاد هات …

نیویورک

۲۹ اپریل ۲۰۲۳  

در پایان ضمن عرض سپاس بابت ارسال نسخه ای از این مجموعه ی وزین ،  برای محترمه بانو هما طرزی آرزوی مؤفقیت و کامگاری نموده و چاپ این مجموعه را که دهمین اثر ماندگار شاعر می باشد خدمت ایشان تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

باعرض حرمت

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۲۵ دسامبر ۲۰۲۳

 

 

 

23 دسامبر
۲دیدگاه

چراغان

تاریخ نشر: ۲ حدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

چراغان

در باغچه تنهایی ام

غنچه های عشق

چشمک زنان

ترا به کوی امید ها میبرند

گلبرگ ها عاشق ا‌ند

و باغچه

نمناک از عطر پیوستگی ها

و ترا به ساحل های ابدی

پیوند  میدهند

آب عشق همه جا جاریست

و عطر تو

در آسمان هایم همیشگی

و خانه دل چراغانیست …

هما طرزی

نیویورک

۲ جنوری ۲۰۱۴

20 دسامبر
۳دیدگاه

قدم ها

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

قدم ها

راهرو باریکی مرا بتو وصل میکند 

و آن دریچه قلب منست

دم به دم در عشقت می‌ تپد

چه زیباست !

دل خانه یار باشد

و فکر سرزمین هستی

پر از خاک نمناک ایمان

و جای قدم های او در آن پیدا

و همیشه پایدار 

هما طرزی

نیویورک 

۲جنوری ۲۰۱۴

17 دسامبر
۳دیدگاه

بوسه بر لب

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

     بوسه بر لب     

سالی‌ گذشت

و یادی بجای گذاشت

گلبرگ تازه دم

بر لبان عشق بوسه زد

و من بر نام خدا 

که همیشه بر لبانم نشسته است …

هما طرزی

نیویورک

 ۲ جنوری ۲۰۱۴

 

11 دسامبر
۱ دیدگاه

از تبارِ عشق

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

از تبار عشق

من از تبار عشقم

من از تبار مهرم

من از تباردوست داشتنم

و واژه های پر مهر و صمیمانه

تبنگ های عشق بر دوش دوره گردان

و ترازوی قلب ها گواه آشتی های ابدی

و چشم ها پر از نور دانایی…

******

من از تبار عشقم

و پستان هایم پر از شیره محبتها

و بدنم جفت شده در عشق های راستین

و دستانم گره خورده در مهر عزیزان

و آغوشم بازشده بسوی کوچه های روشن

وپیرهنم از جنس ابریشم های باکره

و کفش هام از چرم گوسفندان آزاد دشت های سبز

******

من از تبار لاله های عاشقم

و شهر پر راز (لاله سیاه)

و ایمانم به لاله هاست و صمیمیت های عاشقانه

وبقای عشق در وفاداری و قدر دانی

در معبد پاکی های عارفانه

******

من از تبار سروده های سخنگو ام

و پیمان های صمیمانه

و باور های شفاف

و نواهای عاشقانه

و نغمه های دوستانه

******

من از تبار ایمانم

وسجده های صادقانه

و عظمت عشق

در نور یگانه

******

من از تبار انسان بودنم

وحرمت و ادب به انسانیت

و تواضع در سخاوت

و شکوه زیستن درآغوش پر مهرو…

و تدبیر های عاقلانه

آری من از تبار عشقم

من از تبار عشقم

من از تبار عشقم

و بیزار از حرف های ریاکارانه…

هما طرزی

 نیویورک

 ۱۰ جولای ۲۰۲۳

08 دسامبر
۲دیدگاه

پرتو عشق

تاریخ نشر : جمعه ۱۷ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۸ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

پرتوعشق

ما تابنده ترین واژه های عشق

ما اسطوره های بی مانند احساس

ما خدایان هم آغوشی های پرصدا

و ما بازماندگان صمیمیت های دلپذیر

*****

در کدامین سرزمین پیدایت کنم؟

ای واژه زنده تر از ایمان!

ترا باوری نیست مگر مرگ عشق

در دشت های سبز و بیکران!!!!!!!!!!

*****

من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

من در بلوغ زندگی به تو وابسته ام

و من در بلوغ آغوشم گلی کاشته ام

با برگ های( سبز و آبی و کبود- زرد و نیلی و بنفش)

و من در بلوغ ادراکم به هیچ پیوسته ام

و هیچ من پر از قصه های گرم و جاودانه است

و هیچ من پر از شعله های عاشقانه است

*****

صدای پیری بگوشم زمزمه میکند

آهنگ دلخراشش با الهه موزیک(ایوترپیه) بیگانه است

و در سرزمین خشونت ها جاودانه است

*****

و من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

و به موزیک دلنواز دلم گوش میدهم

که هنوز سیتارش با ویولن هم نواست

و پیانو ترا بخواب می برد

*****

و من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

و ترا حس می کنم با تمام وجود

و خوب می بینمت

و خوب می بینمت

که به آغوش هم پناه می بریم

و تو آن پرتو عشقی که از دور ها می تابی

و برای هم قصه های (هزار و یک شب) را تکرار می کنیم

و نغمه های ما هنوز عاشقانه است

و چون اسطوره های کهن صادقانه است

و هنوز دلنشین تر از تمامی قصه های کودکانه است

*****

ما تابنده ترین واژه های عشق

ما اسطوره های بی مانند احساس

ما بازماندگان روز های رخشنده

 خوب می دانیم

خوب می دانیم

که فرصت کم است

و زمان زیادی به آخر راه نمانده

و من هنوز می سرایم

و تند تند می سرایم

آخرین گفته ها را باید گفت

آخرین پیام ها را باید زنده کرد

و آخرین قصه ها را….

*****

و میدانم که فرصت زیادی نمانده

تا بتو گویم محبت را

تا در سفره ات بچینم عشق را

با زبان سادگی هام

با زبان دلبستگی هام

و با زبان پاکی هام

و میدانم که فرصت کم است

*****

و من در حادثه ی دلنشین یک زایش

از انسان عبور کردم

از آسمان گذشتم

و آنگه در چشمان عشق نوری دیدم

درخشانتر از خورشید

و گویا تر از قصه های من

که تو در هر گوشه اش می نوازی-

عشق را و زیستن را

و هم آغوشی را در باور های راستین

آری عزیز!

و آنگه در چشمان تو نوری دیدم

انگارکه سالهاست در دلم می نوازی

آرام آرام

ای غریبه ی آشناترینم!

و من ژرفتر به سراغت می روم

تا در قهوه ی چشمانت

الماس زندگی را پیدا کنم

هما طرزی

نیویورک

 ۱ اکتوبر ۲۰۲۳

05 دسامبر
۲دیدگاه

در سایه ی درختان کاج

تاریخ نشر: سه شنبه ۱۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۵ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

در سایه ی درختان کاج

به وطنم

صدا کن مرا

صدا کن به بیشه های سبز

در سا یه یدرختان کاج

در کنار جوی آب

که عشق در آن جاریست

و ایمان در آن موج میزند

در انتهای باغ

گل های صمیمیت روییده

دسته یی از آن گل ها را بچین

در سرای خاموشی بمن هدیه کن

*******

من دگر تنها نیستم

من با خودم همسفرم

تو در من نشسته ای

تو در من نمو کرده ای

صدا کن مرا

در پرش پرنده یآزاد 

درمیان گندم زارانعاشق    

در شکوه شاخه های طلایی

که با ساز باد میرقصند پر موج

و ترا پر امید صدا میزنند

*******

من با آهنگ عشق آشنایم

چون کبوتران پارسا

در آسمان یک احساس پاک

صدا کن مرا

در التهاب شب های داغ

و در روزی که در تو بدنیا آمدم

و نطفه صداقت را به باغ هدیه کردیم

و در آغوشت آرام خفتم

و زیبا رقصیدم

*******

صدا کن مرا

در آرامشی چند

در  کوشه های خلوت

در بیشه های سبز

در سایهی درختان کاج

در کنار جوی آب

و به آغوش عشق ها ….

صفا ها …

ایمان ها …

هما طرزی

نیویورگ 

۱۰ جولای ۲۰۱۳

 

03 دسامبر
۲دیدگاه

پرنده تنهاست

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۲ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

پرنده تنهاست

با بال عشق بسراغت آمدم

ای در کدامین سرزمین پیدایت کنم

ازنهانخانه ی جانم

تیری به بسویت رفت

و برگشت به اصالت یک موج

اکنون خاموشانه نگاهت می کنم

*********

برگ ها از شاخه ها جدا می شوند

ولی باغ را با خود نمی برند

گلها درسنگفرش ها قربانی می شوند

ولی درخت هنوز استوار است

بهاران بار ها در سفر اند

ولی پرنده همیشه تنهاست

همیشه تنهاست

همیشه تنهاست

هما طرزی

نیویورک

۲۰ می ۲۰۲۳

30 نوامبر
۲دیدگاه

لاله ها را باد می برد

تاریخ نشر : ۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳۰ نوامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

لاله ها را باد می برد

من به چشمه های عشق می روم

تا تن خسته ام را

غسل عشق دهم

و با زبان محبت آشنایش سازم

ای کاش در دشت لاله ها

 مرا دیده بودی

که بیصبرانه در انتظارت بودم

و صدای دلم پر از عشق بود

و باد آهنگ ما را زمزمه میکرد

سبزه ها سبز می شوند

درختان گل می دهند

ولاله ها…

واما لاله ها را باد می برد

و قصه ها ناتمام خواهند ماند

گاهی تردید در سراست

و گاهی طعم سکر آور عشق در دهان

که چه تلخ است و گوارا

و گاهی در آفتاب

و گاهی در سایه ها قدم می زنیم

و از شوق تکرار در لباس نمی گنجیم

اما لاله ها را باد خواهد برد

و قصه ها ناتمام خواهند ماند

و تمام جان من

پر شده از قصه های ناتمام است

که هنوزعطش گرم و داغی در درونم

در شکوه باغ آغوشم

و در سبد پر از برگ لاله هام

ترا فریاد می زند

و به کام دلم روانه می کند

تا بیصبرانه ترا در جام دلم بریزم

وجرعه جرعه بنوشمت

ای گنگ ترین فریاد عاشقانه

و لاله ها را باد می برد

و لاله ها را باد می برد

و قصه ها نا تمام خواهد ماند

هما طرزی

نیویورک ۱۹ می ۲۰۲۳

28 نوامبر
۲دیدگاه

کوچه ای ما

تاریخ نشر : سه شنبه ۷ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۸ نوامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

کوچه ای ما

در سر کوچه ی دیرینه ای ما –

بوی کباب از هرسو برخاسته بود

ونسترن …

به جستجوی عشق ،

بهگیسوان با د پیوسته بود

عطرعشق

با اذان سحری همراه بود

مزه ای خنده ای مان

درشاخه های اقاقیا خوابیده بود

و من و تو

دو عابرعجول

به فکر گرفتن مدرک تحصیل در خارج بودیم

و نمی دانستیم :

که خارج ….

روزی وطن مان خواهد شد …..

نیویورک

۴ فبروری ۲۰۱۷

 

 

 

26 نوامبر
۲دیدگاه

یاد کابل

تاریخ نشر : یکشنبه ۵ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۶ نوامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

یاد کابل

 ای وای نگر که  مرغ  دلم با نگاه سرد 

سوی دیار خاطره ها 

پر گشوده است 

سوی همان کوچه که با قصه های درد 

سالهاست مرا 

به غصه و اندوه سپرده است 

****

یادش بخیر 

خانه ای پر نور و رحمتش 

و آن بیشه های سبز و شبستان عزتش

آن شهر پر صفا 

از درد و غم جدا 

 آن شهر پر صدا  و  نوا ها و عزلتش

آن کابل عزیز

آن کابل عزیز …

امروز به کوچه ها ،   صدا ها  غریبه ا‌ند

هر جا که می رویم ،  نگاه ها غریبه ا‌ند

سر تا  بپای شهر به اندوه  نشسته ا‌ند

مرغان  پر امید  ، به  هر سو   پریده ا‌ند 

****

بیچارگی چهره ای حیران شهر ماست 

آوارگی  قصه ای  ویران  شهر  ماست 

لب ها همه خموش ، 

ساکت نشسته ایم،   

حیران مانده ایم ، 

در دام این فساد  بیجان و  خفته ایم 

انگار مرده ایم ، 

انگار مرده ایم …

  هما طرزی

نیویورک ۱ سپتامبر ۲۰۲۱