۲۴ ساعت

30 آوریل
۱ دیدگاه

کوچه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه ۱۰ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۳۰ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

کوچه

 

امروز کوچه

چه تنهاست

و امروز کوچه

چه بیصداست

و حرفی  برای گفتن ندارد

تنها صدای پای منست

که در آغوشش هویداست

و من صدای پای ترا

در حافظه کوچه

می شنوم

و می بینمت

و می بینمت

و می بینمت

و در تنهایی کوچه

هنوز بامنی…

 

هما طرزی

نیویورک

 ۲۲ فبروری ۲۰۲۵

Alley

Today the alley is

so lonely

And today the alley is

so silent

And has nothing to say

Only the sound of my footsteps

That is visible in its embrace

And I hear the sound of your footsteps

In the memory of the alley

And I see you

And I see you

And I see you

And in the solitude of the alley

You are still with me…

Homa Tarzi

New York

 February 22, 2025

26 آوریل
۳دیدگاه

انار

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۶ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۶ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

انار

 

ترا چون اناری

در رگهایم پاشیدم

سرخ شدم

سرخ…

 

تو در شاخه های تنم

استواری

و نگاه هات

ترکیدن دانه های انار است

در من

که واژه عاشق بودن را

زمزمه میکند

 

و دوام دوست داشتنت

همان کاسه آغوشم است

که پر از دانه های

انار تو باشد

در آغوش شب یلدایی من…

 

هما طرزی

نیویورک

۱۳ فبروری ۲۰۲۵

 

Pomegranate

 

I sprinkled you like a pomegranate in my veins

I blushed

red…

You are the strength in the branches of my body

And your gaze

is the bursting of pomegranate seeds

In me

That whispers the word of being in love

And the continuation of loving you

Is the same bowl of my embrace

That is full of your pomegranate seeds

In the embrace of my Yalda night…

 

Homa Tarzi

New York

February 13, 2025

24 آوریل
۳دیدگاه

یادت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۴ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۴ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

یادت

یادت مرا به جاودانه ها می برد

وبه بامدادی

که چون چنار بلندی

در طلوع عریانی ام

قد بر افراشتی

و چون نسیمی

بر گیسوان بلندم عشق دمیدی

و من در برکه بسترم

چون نسترن عطراگین

ترا سرودم

ترا سرودم

و ترا سرودم

هما طرزی

نیویورک ۱۷

 جنوری ۲۰۲۵

Remembering you

Your memory takes me to the eternal

And to the morning

When, like a tall plane tree

In the dawn of my nakedness

You raised me up

And like a breeze

You blew on the long hair of love

And I, lying in my pond

Like a fragrant narcissus

I sang about you

And I sang about you

And I sang about you

Homa Tarzi

New York,

January 17, 2025

22 آوریل
۳دیدگاه

و تو

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۲ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۲ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

و تو

 

بهار من تو بودی

که با دستان پر مهرت

غنچه های عشق را

دانه دانه

در بدنم کاشتی

و در شکوه آغوشت

بهترین ها را

به من روا داشتی

و در باغ نفس هات

محبت را-

چه مقدس،

و چه زیبا

در گیسوانم بافتی

آری بهار من تو بودی

که با نبودنت

بهارم

همیشه زمستان است…….

 

هما طرزی

نیویورک

 ۹ مارچ ۲۰۲۵

And you

My spring, you were

who planted the buds of love, seed by seed, in my body with your loving hands,

and in the glory of your embrace,

you allowed me the best,

and in the garden of your soul,

you weaved love –

how sacred,

and how beautiful,

into my hair.

Yes, you were

My spring, you

who, without you,

My spring,

is always winter.

Homa Tarzi,

New York,

March 9, 2025

19 آوریل
۳دیدگاه

هنوز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۳۰ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۹ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

هنوز

 

در گیسوانم

اقیانوسی از عشق جاریست

پرموج و پرصدا

و در غروب های کم دوام

هنوز نام ترا

در واژه دوست داشتن

بیاد دارد

و با مهر در دامن نور

می پاشد…

 

هما طرزی

نیویورک

 ۵ فبروری ۲۰۲۵

Still

In my hair

An ocean of love flows

Radiant and noisy

And in the short-lived sunsets

Your name

is still remembered

in the word “love”

And it

splashes with love in the lap of light…

Homa Tarzi

New York,

 February 5, 2025

15 آوریل
۳دیدگاه

نی لبک

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۵ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

نی لبک

 

ناله ی نی لبک

چه حزین بود

و چه شفاف

تنم می لرزید

چون موج های خروشنده

در رودخانه ی عشق

 

و آن صدای من بود

که با درد ترا صدا می زد

و در باور هاش

هنوز ترا می سرود

و هنوز ترا می نواخت

و هنوز ترا می دمید

در هستی اش

در دامان دره های سبز

پر صدا

پر صدا

پر صدا

 

هما طرزی

نیویورک ۱۲ جنوری ۲۰۲۵

Ney Labak

The moan of Ney Labak

How sad

And how clear

My body trembled

Like the roaring waves

In the river of love

And that was my voice

That called you with pain

And in its beliefs

Still sang you

And still played you

And still blew you

In its existence

In the lap of green valleys

Loud

Loud

Loud

Homa Tarzi

New York

۱۲ January 2025

12 آوریل
۳دیدگاه

صدا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۳ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۲ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

صدا

 

صدام می پیچد

در دره های دور

در آغوش کوه های

پر از غرور

و فریاد می زند

تنهایی را

و نام ترا در گیسوان باد

رها میکند

 

صدام می پیچد

در دره های دور

و عشق را

تلاوت میکند

در دامان بیشه های سبز

و در کناره های جویباران زلال

در سپیده گاهان

پر انتظار

 

صدام می پیچد

در دره های دور

که نی لبک چوپان

نغمه ی دوست داشتن را

در گوش بره ها

میدمد

و نماز عشق را

در نماز خانه ی دل

می سراید

 

آری صدام می پیچد

در دره های دور

که بوی ترا

هنوز بیاد دارد

و هنوز می سراید

و هنوز می سراید

و هنوز می سراید

 

هما طرزی

نیویورک

۱۴ فبروری ۲۰۲۵

 

the voice

My voice echoes

in distant valleys

in the embrace of mountains

full of pride,

and cries out

, leaving loneliness

and your name

in the hair of the wind.

My voice echoes

in distant valleys,

reciting love

in the lap of green groves

and on the banks of clear streams

in the dawns full of expectation.

My voice echoes

in distant valleys,

where the shepherd’s reeds whisper

the song of love

into the ears of lambs

and sing the prayer of love

in the prayer house of the heart.

Yes, my voice echoes

in distant valleys,

where your scent still remembers,

and still sings,

and still sings,

and still sings.

Homa Tarzi,

New York,

February 14, 2025

08 آوریل
۳دیدگاه

شکوفه های گیلاس  

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۹ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۸ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

شکوفه های گیلاس

 

و تو بودی

که در زیبا ترین روز ها

شکوفه های گیلاس را

پر صدا

بر موهایم پاشیدی

 

نیم قرنی گذشت

و من هنوز

در کوچه های (پغمان)

منتظرم تا تو برگردی

و من در آرامش آغوشت

به سجده روم

 

هما طرزی

نیویورک ۲

 جنوری ۲۰۲۵

 

Cherry Blossoms

 

And it was you who,

on the most beautiful days,

loudly sprinkled cherry blossoms on my hair

 

Half a century has passed

And I am still waiting

in the alleys of (Paghman)

for you to return

And I will prostrate

in the peace of your embrace

 

Homa Tarzi

New York

January 2, 2025

 

06 آوریل
۳دیدگاه

رنگین کمان – Rainbow

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۷ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۶ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

رنگین کمان

 

رنگین کمانی در من

می رقصد

پر شور و پر از خواسته

تا شعله های عشق

در بازوانم

زنده بماند

و قدم بر میدارم

شمرده

تا به تو رسم

آزاد

ورها از دلتنگی ها…

 

هما طرزی

نیویورک

 ۸ فبروری ۲۰۲۵

Rainbow

rainbow dances in me

Passionate and full of desire

To keep the flames of love

in my arms

alive

And I take steps

Counting

To reach you

Free

from longings…

Homa Tarzi

New York

 February 8, 2025

04 آوریل
۳دیدگاه

دشتان سبز آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۱۵ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۴ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

دشتان سبز آزادی

 

در سترگی دشتان سبز

طنین صدای دوست

آویزه ی گوش باد هاست

و سرودنت

چه زیبا

چه دلنواز

وچه با شکوه

قصه پرداز خاطره هاست

 

و نوای دل انگیز آزادی

مرا به تو وصل میکند

شتابان

و پر صدا

 

شاید روزی رسد

که من و تو

باهم همصدا شویم؟

 

هما طرزی

نیویورک

 ۱۲ فبروری ۲۰۲۵

 

Green Plains of Freedom

In the vastness of green plains

The echo of a friend’s voice

hangs on the ears of the winds

And your song

How beautiful

How heartwarming

And how magnificent

It is a storyteller of memories

And the delightful melody of freedom

Connects me to you

Hurry

And loud

Perhaps a day will come

When you and I

become one?

Homa Tarzi

New York,

 February 12, 2025

01 آوریل
۲دیدگاه

حیرانی – Astonishment

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۲ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

حیرانی

 

و تو آن صدایی

که در قله های فکرم

چه آزاد جهیدی

چه باشکوه رقصیدی

و چه پر توان سرودی

 

و امروز

تو آن صدایی

که فرسنگ ها

از من دوری

و در واژه جدایی

در جولانی

 

هنوز دوست میدارمت

و هنوز

در شاخه های فکرم

حیرانی

حیرانی…

 

هما طرزی

نیویورک

 ۱۴ فبروری ۲۰۲۵

 

Astonishment

And you are that voice

That jumped freely in the peaks of my mind

How magnificently you danced

And how powerfully you sang

And today

You are that voice

That is miles away from me

And in the word separation

In the Golan

I still love you

And still

In the branches of my mind

You are wondering

Wondering

Wonder…

Homa Tarzi

New York

February 14, 2025

29 مارس
۳دیدگاه

چنار – Plane

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۹ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

چنار

 

در پشت رنگین کمان خاطره ها

تنها تویی

که همیشه بامنی

و در پهنای آغوشم

مدام جاری و پر دوامی

 

امروز بدان

که روییدنت در قامت باغ

همان چناریست

سر بر افراشته

بسوی مغرب زمین

که در شاخه هاش

بلبلان قصه گوی

نام مرا تکرار میکنند…

 

هما طرزی

نیویورک

 ۳ مارچ ۲۰۲۵

 

Plane

Behind the rainbow of memories

You are the only one

who is always with me

And in the breadth of my arms

You are constantly flowing and lasting

Today, know

that your growth in the form of a garden

Is the same plane tree

With its head raised

Towards the west

Wherein in its branches

The storytellers

Repeat my name…

Homa Tarzi

New York

 March 3, 2025

26 مارس
۳دیدگاه

بال هایم را بستم – I closed my wings

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  چهارشنبه ۶ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۲۶ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

بال هایم را بستم

چه پر شکوه

و چه گسترده بال

در سرزمین مهر

 صدایت زدم

و سرودمت عاشقانه

و دوستت داشتم صادقانه

و اما پژواک آغوشت

دوری بود

و بیخبری

و امروز سروده هام

ترا بیرنگ می سرایند

و در سکوت

تا بگوشت نرسند

ودر زباله دان زندگی ات

چون کاغذ پاره های بی بها

زندانی نشوند!

 

هما طرزی

نیویورک

۱۱ جنوری ۲۰۲۵

I closed my wings

How glorious

And how wide

In the land of love

I called you

And I sang to you lovingly

And I loved you sincerely

But the echo of your embrace

Was distant

And you were unaware

And today my songs

Sing you colorless

And in silence

So that they do not reach you

And in the trash can of your life

Like worthless scraps of paper

They do not become prisoners!

 

Homa Tarzi

New York

January 11, 2025

23 مارس
۵دیدگاه

آهسته

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه ۳ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۲۳ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

آهسته

 

در عشقت شتابی ندارم

آهسته آهسته

قدم بر میدارم

تا غنچه ها باز نشوند

و عمر شکوفه

به درازا کشد

 

هما طرزی

نیویورک

 ۵ جنوری ۲۰۲۵

 

Slowly

I am in no hurry to love you

Slowly, slowly

I walk

So that the buds do not open

And the life of the blossom

is long

Homa Tarzi

New York

January 5, 2025

19 مارس
۱ دیدگاه

انتظار – Waiting

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

انتظار

من هنوز منتظرم

و هنوز روز شماری دارم

تا خورشید

از پس کوه های استوار بازوانت

بر باغ وجودم بتابد

و باغچه سرد زمستانم

یکسره بهاری گردد

من هنوز منتظرم

و هنوز روزشماری دارم

تا خورشید

از گوشه ی لبانت

در عریانی وجودم سرازیر شود

و بیشه زار تنم

در سرسبزی مرطوب

شاداب تر از غنچه های صمیمی گردد

آری من هنوز منتظرم

و هنوز روز شماری دارم

تا خورشید

در گرمای دستانت

ویولن عشق را پر شور بنوازد

و زنگوله های موهایم را

آگاهانه به بازی گیرد

و گره های دوری  را

از سر مهر باز کند

آری من هنوز منتظم

و هنوز منتظرم

و هنوز منتظرم

و هنوز روزشماری دارم…

هما طرزی

نیویورک

۲۸ جنوری ۲۰۲۵

====================

Waiting

I am still waiting

And I am still counting the days

Until the sun

From behind the sturdy mountains of your arms

On the garden of my being

And my cold winter garden

Turns into a spring

I am still waiting

And I am still counting the days

Until the sun

From the corner of your lips

Into the nakedness of my being

And the grove of my body

Into the moist greenery

More joyful than the intimate buds

Yes, I am still waiting

And I am still counting the days

Until the sun

In the warmth of your hands

Plays the violin of love passionately

And consciously plays the bells of my hair

And unties the knots of distance

With sincere love

Yes, I am still organized

And I am still waiting

And I am still waiting

And I am still counting the days…

17 مارس
۱ دیدگاه

همیشه سبز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۶ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۸ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

همیشه سبز

                 به عشق هایم

من باخاطرات سبز رنگم

همیشه سرآشتی دارم

و در انزوای دلم

رنگ تاریکی نیست

                          مگر قیرگونی جدایی ها

آرامش را در دیدار ها می‌ بینم

و صفا را

در صحبت های دیرینه …

از ارتفاع احساس سخن میگویم

و دستان بسته شده در طناب راستی‌ ها

و در سایه های اعتماد

                      قدم بر میدارم

تا بودنم ثبت دفترچه ها گردد

چه با شکوه زیستیم

چه زیبا اندیشیدیم

چه صادقانه سرودیم

و چه پر جلا

             عشق ورزیدیم

در درون کوچه های دل

و در نهاد باور هایمان

پر رنگ

و …

همیشه سبز 

همیشه سبز

همیشه سبز

هما طرزی

نیویورک

 ۳۱ می‌ ۲۰۱۳

13 مارس
۳دیدگاه

موریانه 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  پنجشنبه  ۲۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۳ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

موریانه 

           به جوانی

شبانگهان که عطر عشق

و عطش دیدار

چون موریانه یی گستاخ

در زیر پوستم

                 به رقص آمده بود

قایق فکر –

           شناور در اقیانوس خاطرات

ترا دنبال میکرد

 

در برابر آیینه ایستادم

گویی زمان ایستاد

عطش مرد

و شب جوانی را

تصویر پیری ربود

من بودم و من

و اقیانوسی از خاطرات

و دنیایی پر از رنگ واقیعیت ها

که فقط در باور ها گنجد

و کتاب های افسانه

 

روز دمید و خیال را

نور خورشید بلعید 

دنیای شب به خواب رفت

و من عشق را ستودم

 

هما طرزی

نیویورک

۱۶  می‌ ۲۰۱۳

 

10 مارس
۳دیدگاه

بنفشه ها

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  دوشنبه  ۲۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

بنفشه ها

                       به دور ها

و نگاه تو

که پس پرده ی خورشید

پنهان شده بود

و تمامی آرزو های خام را 

                                  مکیده بود

 نومید تر از پیش

به انتظارت بودم

سرسخت و پر دوام 

 و در یأس انزوا

به جستجویت نشسته بودم

ابر های دور را 

                       کنار میزدم

وجسد تسلیم شده ام را

                      در زلال صبحگاهی

رها کرده بودم

و در دستانم

به بنفشه های وحشی

نگاه میکردم

و برگ های پژمرده

و علف های خودرو وکم باور

وهنوز

منتظر دستان گرمی بودم

تا در تاریکی پیری

و دوران کم مهر انتظار

بنفشه ها را

از دستانم برچیند

و دوباره در باغ عشق

قدم بردارم

 هما طرزی

نیویورک

 ۱۶  می‌ ۲۰۱۳

08 مارس
۳دیدگاه

په عزیز پی پناهم زن افغان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  شنبه  ۱۸ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۸ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

په عزیز پی پناهم زن افغان

 

اندیشه ام برین است که درین قرن بیست و یکم هنوز هم بازیچه ای بیش نیستی و چون گذشته دلت به وعده های توخالی خوش است . وقتی صفحات ذهنم را چون صفحات تاریخ ورق می زنم چهره های افسرده و پزمرده ات یکی بعد از دیگر هویدا می گردد .نگاهان غم بار دستان پردرد قامت خمیده  و گلوی بی صدایت پرش قلب مرا بیشتر می کند.

هنوز هم صدای راستین ترا کسی نشنیده . هنوز هم سیاست مردان ترا در سلطه خود دارد و سرنوشت بی سامان ترا پر ننگ تر می کند. گاهی ترا با نقل و نبات خوشحال می کنند و گاهی صورت زیبایت  را در زیر چادر اسارت پنهان میکنند و هر وقت خواستند حجاب را برمیدارند ولی صدایت مثل همیشه در گلو خفته است .

عزیزم  مساوات کجا  برابری کجا  آزادی کجا  وتو کجا؟

نقش تو  که در واقعیت پر از اهمیت ترین نقش هاست همیشه نادیده گرفته شده . تو مادر و همسر و خواهر آنهائی چرا اینقدردر خواری و خفت به سر می بری .

بیاد دارم که فرزند نوزادت را در ده بی سروسامانت رها کردی و به شهر آمدی که  به فرزند دیگران شیر  بدهی تا یک لقمه نان بخورونمیر برای خانواده ات  فراهم سازی  . حتی شده که آقازاده ها ترا مورد تجاوز قرار داده  و حریم پاک ناموست را لکه دار کردند ولی تو باکراهت واجبارترک شغل  نکرده و هنوز در تلاش پیدا  کردن یک

لقمه نان بودی .

درشهر خودت که همه اش گاو گوسفندان را به چرا می بردی و شیر می دوشیدی و در خانه های پر از نم و غم زاد و ولد می کردی . در چهل سالگی قامتت خمیده بود درد های رماتیزمی جسم ناتوان ترا در پنجه ای اسارت

خود مثل زور اجتماع  در برگرفته و بر تو حکومت می کرد .

سواد برای  تومطرح نبود .ازادی سخنی بود نشیده و ناشاخته . فرق بین تو و حیوانات چیزی نبود ….

هردوزاد و ولد میکردید هردو حق فکرواندیشه و آزادی نداشتید . هردو شیرتان فروخته میشد و هردو مشغول کار و زحمتکشی بودید .

از حق نباید گذشت که هردو همیشه موجودات مفید و خوبی بودید که رنج تان مایه راحتی  دیگران بود و دردتان مال  خودتان.

زمانی بود که تو هنوزمشغول بازی های شادی آفرین و کودکانه  بودی .  از مدرسه خبری نبود .هنوز ازین دوران فارغ  نشده  بودی  که ترا به عقد  مرد غول پیکر و هیولاصفت درآ ورده ودرهفت یا هشت سالگی دوره کودکی ات خاتمه می یافت و دیگر  زنی بودی با مسئولیت و بار سنگین نگهداری از آن هیولا و خانواده اش .

رفتار تجاوز کارانه او و ظلم های خانواد اش را باید تحمل می کردی و یکی بعد دیگر مشغول زاد و ولد می شدی.

در بیست سالگی زنی بودی کاملا فرسوده و پر از غم ودردو نا امیدی…….

اگر گاو شیرش کم بود و یا شکمش باد کرده بود ترا به شلاق و تازیانه می  کشیدند اکر سرگین حیوانات کم بود و یا مرغان کمتر تخم می دادند هنگام شب حق نداشتی در داخل اطاق بخوابی و جای تو مثل واقیعت وجودت در طویله بود .

بعد از ازدواج اکثرا ترا از دیدن فامیلت محروم میکردند . اگر همسرت از رنگ ریش بابایت خوشش نمی آمد تو دیگر حق نداشتی حتی اسمی از آنها ببری . اگر دختر به دنیا می آوردی که موجود شومی بیش نبودی و همسرت زن نو می گرفت و تو باید خدمت او را هم می کردی .اگر نازا بودی که و ای به حالت .

آری عزیزم  در همین قرن بیس و یکم تو هنوز موجودی هستی ناتوان که باید عاری از هرگونه احساس باشی .از تو هیچوقت نپرسیدن که چه می خواهی  چه دوست داری یا چه دوست نداری .  همیشه به تو گفته شد اینرا بکن و آنرا نکن .حق تفکر و اندیشیدن از تو زدوده شد . احساست را نادیده  گرفتند و هرچه از زور در چانته داشتند بر تو تحمیل کردند.

ولی درین آسمان تاریک که ظلمت حق گیری هنوز حکم فرماست بعضی از خواهران تو چون پروانه های شب نما در تلاش اند تا حق ترا ازین ظالمان بگیرند و روزنه ای امیدی را در تاریکی ذهن تو روشن کنند تا شاید احساس کنی که خداوند ترا هم خلق کرده و از آوان خلقت برایت حقی قائل شده.

امید است دختران تو در زمانی رشد کنند که صدایشان به عرش برسد و پروردگار عادل به آوای پر درد شان لبیک گوید .

هما طرزی

  ۸ مارچ ۲۰۲۵ 

 

03 مارس
۳دیدگاه

باریدن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  دوشنبه ۱۳ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۳ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

باریدن

                 به دلم

باران مرا می‌ بارد

باران مرا به با د می سپارد

و به سبزه های نو رسته

و گل های امیدوار

باران بار ها ریخت

بر باغ عطر پاشید

زمین ها مرطوب

و غنچه ها خندان …

باران عشق می‌ بارد

و پیام عصیان را

                  به تندر ها میدهد

و به دشت های خیس و آرام

باران موسیقی شیفتگان است

در تراوش یک عشق

و یک احساس

باران ما را می‌ بارد

باران محبت را میکارد

و به باغ ها امید می‌ پاشد

و کوچه های دیرینه فکر …

هما طرزی

نیویورک 

۱۵ می‌ ۲۰۱۳

01 مارس
۳دیدگاه

مبارز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  شنبه  ۱۱ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

مبارز

         به خودم

بهار را می‌ بویم

در خزان پر امید زندگی‌

در بیشه های سر سبز فکر

و در اندیشه های راستین یک زن

که  همیشه عشق را ستوده

۶۲ بهار پر امید زندگی‌

و ۶۲ سال به عشق پیوستن 

و ۶۲ سال به شکرانه ای هستی –

                            آوازه ای نیایش را بلند کردن 

و ۶۲ سال مبارزه

در بیراهه های کشتزار زندگی‌ –

علف های هرزه…

و خار های سر راه …

و به مسیر ادامه دادن

و   راه را

با سربلندی پیمودن

و هرجا میرسم

با افتخار می‌گویم :

منم یک زن ،

یک آزاده ،

یک مبارز ،

زاده ی افغانستان …

هما طرزی

نیویورک

 ۳۰ اپریل ۲۰۱۳

27 فوریه
۳دیدگاه

پیکر عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  پنجشنبه  ۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۷ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

پیکر عشق

                    به دوران جوانی

پیکر عشق زیبا تر از پیش

در شیشه ی خاطرات دلپذیرم –

                                         زندانی 

از سرما در امان 

وهمیشه سبز …

در روز های سرد پیری

بودنش را جشن می‌گیرم 

و خانه ی زمستانم را –

                  تا ابدیت گرم می‌سازم  …

همچون گرمای مطبوع –

                                        جلال آباد

و بخاری های گرم کابل …

 هما طرزی

نیویورک 

۲۸

  اپریل ۲۰۱۳

23 فوریه
۳دیدگاه

قناری عاشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه  ۵ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۳ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

قناری عاشق

                         به دلم

فاصله ی من با خورشید

                   همان شبنم صبحگاهیست

                                              که عطر ترا …

در بسترم پخش میکند

هوای اتاق

آهنگ عشق را زمزمه میکند

در امتداد یک روز

یا در دوام یک شب

هردو حیرانیم

و تنها قناری عاشق

زبانم را میداند

و به حرفم گوش میدهد …

هما طرزی

نیویورک 

۱۲ مارچ ۲۰۱۳

20 فوریه
۳دیدگاه

پرستوها

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

پرستوها

                         به خودم

پرستو های عاشق 

پر صدا پرواز میکنند

و بیصدا میمیرند

پرستوها شب را

                در لانه های بی‌ در سحر میکنند

و روز را در دشت های سرسبز

امید،

امید،

بازهم امید ، 

به عطردیدار پرستو های همسایه …

شاید در لانه ی همسایه بستری

برای امید های خوب باشد

تا آهنگ عشق را از سر گیرند…

هما طرزی

نیویورک

 ۲۶ فبروری ۲۰۱۳

18 فوریه
۳دیدگاه

عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه   ۳۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

عشق

             به احساسم

و عشق صداقتیست در

                              آیینه ها

که در آن نقاشی شده ام

رنگها در زیر پوستم میرقصند

و سینه هام 

             پر از شیره اصالت هاست

هنوز به قناری ها شیر میدهم 

 

خاک مرا دامن گیر نیست

چون در هوای تومی‌ پرم

و آیینه تصویر ماست

که در دیواره ی کتاب هایم 

                                     آویخته ام

باشکوه و جاودان 

 

هما طرزی

نیویورک

 ۱۵ جنوری ۲۰۱۳