بلاگ

  • یادی از زنده یاد استاد عبدالرؤوف راصع ، روزنامه نگار ، منتقد، نویسنده و پژوهشگر وارسته.

    تاریخ نشر: یکشنبه 27  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 16 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    یادی از زنده یاد استاد عبدالرؤوف راصع  ، روزنامه نگار ،

    منتقد ، نویسنده و پژوهشگر وارسته.

    قیوم بشیر هروی

    16 جون 2024 میلادی

    ملبورن – استرالیا

    استاد عبدالرؤف راصع فرزند غلام نبی در سال 1320 خورشیدی در شهر باستانی هرات دیده به جهان گشود ، تحصیلاتش را در همانجا بپایان برد و سپس برای ادامه تحصیل به ایران رفت و پس از پایان  دورهء روزنامه نگاری به کشور بازگشت.

    مرحوم استاد راصع بیش از 40 سال از عمرش پربارش را در زمینه های مختلف نویسندگی ، نقد ، پژوهش و ویراستاری و کارگردانی  در داخل  و خارج از کشور سپری نمود. بیشتر نوشته هایش در مورد نقد و بررسی نوشته های هنری و ادبی چون نقد قصه های معاصر افغانستان ، نگرش و بررسی عاشقه های کلاسیک ادبیات دری و مروری بر ادبیات کهن و درونمایه های اجتماعی آن بوده که زحمات فراوانی را دراین راستا متقبل شده است.

    مرحوم راصع را اولین بار اواسط سال 1990 میلادی  در دفتر کارم در شهر پشاور که من آنزمان  مسئولیت نشریه پیام شهداء ، مطبعه جهاد و  کورس تایپستی نبرد را بعهده داشتم  ملاقات نمودم . ایشان آنزمان در شهر اسلام آباد در شورای ثقافتی  جهاد افغانستان با مرحوم صباح الدین کشککی همکار بودند و بعنوان سردبیر مجله ی « جهادِ افغان» ایفای وظیفه نموده و مؤفق گردید تا درمدت  کوتاهی  فشرده ي بيش از نهصد كتاب را که به وسيله ي نو يسنده گان دوران مقاومت نوشته شده بود تهیه نماید که جلد اول آن از سوی شورای ثقافتی  بچاپ رسید.

    باردومی که با ایشان آشنایی بیشتر حاصل نمودم اوایل سال 2004 میلادی بود که در شهر ملبورن با زنده یاد جلال نورانی به منزل شان رفتیم که بدوستی صمیمی انجامید و تا زمان درگذشت آنمرحوم  ادامه داشت و میتوان گفت علاوه بر دید و بازدید های هفته وار ،  اکثر شب ها نیز یکی دوساعت تیلفونی صحبت می نمودیم و اشعارو سروده هایم را برایشان میخواندم و راجع به مسائل روز  صحبت و تبادل نظر میکردیم  و از  اندوخته های شان فیض میبردم.

    مرحوم استاد راصع مقدمه ای بر نخستین مجموعه اشعارم ( ترانه ی لالایی ) نوشتند که برایم بسیار با ارزش است.

    ایشان در نقد و بررسی نوشته های هنری و ادبی ید طولایی داشت و یکی  از مقاله هایش « نظری در بارهء طنزهای هارون یوسفی است که در سیماها و اواز ها نیز آمده است.

     سایر کارهای فرهنگی مرحوم راصع به شرح ذیل میباشد:

    1 – ویراستاری متن های درسی  دانشگاه های افغانستان شامل :

    تاریخ جهان ، روان شناسی عمومی ، تاریخ ادبیات دری افغانستان و متن های پراکنده.

    2 – 1350 – 1352 خورشیدی – معاون مجله ی « روغتیا زیری » ( ارمغان تندرستی) و از سال 1354 – 1357 مدیر مسؤول همان مجله.

    3 – 1358 – 1361 – دبیر هفته نامه ی « برگ سبز» .

    4 – 1361 – 1365  خورشیدی – مدیر مسؤول مجله « هنر » ارگان اتحادیه هنرمندان افغانستان.

    5 – 1990 – 1991 میلادی – دبیر مجله ِ « جهاد افغان » نشریه شورای ثقافتی جهاد افغانستان در اسلام آباد.

    6 – 1994 میلادی – مدیر مسؤول مجلهِ « پیام افغان » ارگان شورای افغان آسترالیا – ملبورن – استرالیا.

    ایشان همچنین در روزنامه انیس ، مجله ژوندون و دکمکیانو انیس نیز مدتی با برادرم محمد مهدی بشیر در کابل همکار بودند.

    اثار و نوشته ها:

    1 – تأثير فلم هاي سينمايي بر روان بيننده ، چاپ كابل اتحاديه هنر مندان افغانستان سال 1989 میلادی .
    ٢- جلد نخست ” فشرده ي نهصد كتاب چاپ مقاومت افغان ” اما مؤلف از چگونگی چاپ جلد های دوم و سوم آن اطلاع نیافت.
    ٣- ” اوسانه و سي سانه ” داستان هاي ادبيات عاميانه ي افغانستان، چاپ كابل، مؤسسه ي نشراتی بیهقی کابل – سال 2008 میلادی.
    ٤- وضعيت صحي مردم افغا نستان ، نشر كرده ي: وزارت صحت عامه افغانستان ، كابل
    ٥- ” مرواريد هاي پراكنده ” با نصرت دهقان- رمان، چاپ سنچري پرس ، ملبورن استراليا
    ٦- ” با تو هر گز بابا ” داستان بلند ، پاورقي مجله ي ” گلچين ” ملبورن1994 میلادی.
    ٧- ” عشق دروغ است، فريب است سراب است ” داستان بلند ” سال 1995 میلادی
    ٨- ” عشق هاي كهن در ادبيات كهن ” سال هاي 1995 تا 1996میلادی.
    ٩- ” زنده گي قصه مي سا زد ” گزينه ي بيست و دو داستان كوتاه، بيشترينه در باره ي زنده گي در غربت.
    ١٠- ” فضا ها و نماد ها ” گزينه ي مقالات، چاپ گلچين سال هاي 1995 تا 1996 میلادی .
    ١١- برنامه نويسي براي راديو افغانستان ، برنامه هاي: ” شهر قصه، جوانه ها، سرود و سخن، صبح آدينه روز ، و…. سال هاي 1973 تا 1989 میلادی.
    ١٢- ” نقد و بررسي ادبيات داستاني معاصر افغانستان ” مجله هاي : ” ژوندون” و” آواز ” سال های 1975 تا 1989 میلادی.
    كار هاي سينمايي:

     1 – فلم نامه ي” دام مرگ ” به سفارش يونيسف ، اين فلم به پروديوسری وزارت صحت عامه افغانستان، كار گرداني هنري رؤوف راصع و كار گرداني عمومي انجنير لطيف در افغان فلم ساخته شد. داستان اين فلم را استاد لطيف ناظمي نويسنده ي نستوه كشور نوشت.

    ٢- فلم” اختر مسخره ” فلم نامه ي ان را  مرحوم استاد رهنورد زرياب نوشت و فلم به كار گرداني  مرحوم استاد رؤوف راصع و كارگرداني عمومي انجنير لطيف در افغان فلم ساخته شد و قرار بود براي شركت درفيستيوال بين ا لمللي گلدن پراك فرستاده شود اما كار ان به موقع تمام نشد.

    جوایز :

    ١- ” بررسي قصه و داستان و مفاهيم أخلاقي ان در يك هزار سال ادبيات كلاسيك دري ” برنده ِ جایزه ی دوم وزارت اطلاعات و فرهنگ . 1982 .
    ٢-” عاشقانه هاي كهن از ادبيات كهن” چهارده بخش، نشر شده از بر نامه ي” شهر قصه ” رادیو افغانستان ، جایزهِ  دوم وزارت اطلاعات وفرهنگ سال 1983 .
    ٣- ” تهيه ي بهترين گزارش ها و گفت و شنود ها براي مجله ي ژوندون ” جايزه ي دوم، وزارت اطلاعات و كلتور، كابل  – سال 1984 میلادی.

    آخرین باری که با مرحوم استاد راصع صحبت کردم یک شب قبل از درگذشت ایشان بود ، اما با تأسف فردای آن بتاریخ 16 جون 2015 میلادی بر اثر سکته قلبی در شهر ملبورن جان به جان آفرین سپرد که توسط دوست مشترک ما جناب استاد سامع اطلاع حاصل نمودم و همانروز با شرکت در مراسم تدفین آنمرحوم مرثیه اییرا سروده و خواندم که خدمت شما عزیزان پیشکش می نمایم.

    روح شان شاد ، یادشان گرامی و خاطراتش تان جاودانه باد.

    بریده باد دستم که به مرگ حضرت استادم مرثیه می نویسم

    هجران

    ای دریغا   رفت  استادم    دلم    بیتاب شد

    کز فراق  رفتنش  بس دیده ها   پر آب شد

    سیل غم  آمد گرفت  این  وادی  شهر مرا

    چشم بست استاد ما و تا ابد در خواب شد

    سوختم در آتش  هجران  او  با صد دریغ

    روز ما تاریک و شام تیره بی مهتاب شد

    بسکه دارم سینه ای آتشفشان  اندر فراق

    غصه می بارد« بشیر» بزم عزای ناب شد

    منابع :

    زندگینامه مرحوم راصع ( یادداشتی که در زمان حیات شان برایم داده بودند ).

  • مگنیزیم (Magnesium)  

    تاریخ نشر: یکشنبه 27  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 16 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    مگنیزیم

    (Magnesium)  

    مگنیزیم چهارمین ماده معدنی در وجود میباشد، که در حدود 300 نقش مهم حیاتی را در عملکردهای حیاتی تمامی قسمت های بدن به عهده دارد. که از آنجمله %60 در بین استخوانها و متباقی در عضلات و بافت های نرم در بین مایعات وجود جاگزین می باشد.

    مگنیزیم به حیث یک کنترولر عمومی در بدن اجرای وظیفه می نماید. که  در این باره به قسم فشرده از بعضی خواص و عملکرد های مهم آن یاد آوری می گردد. مانند: گرفتگی عضلات، ایجاد سلول های جدید، عملکرد سیستم عصبی، تشکیل استخوان ها و سلامتی آن ها، ساختار سیستم اسکلیتی سالم، سلامتی قلب و عروق، بهبود سطح کلسیم و ویتامین (D)، حمایت از سیستم ایمینی وجود، کاهش سردردی های میگرین، بهبودی خواب از باعث تولید سیروتونین، بهبودی خُلق و خُو، نرم ساختن ماهیچه های اطراف دیوار رگهای خون و شِل ساختن آنها که در نتیجه باعث کاهش فشارخون می گردد. همه در جمله وظایف این عنصر مفید شامل می باشد.

    مگنیزیم از پیشگیری مرض آلزایمر، مرض شکر نوع دوم، مرض میگرین، و امراض قلبی و عروقی جلوگیری می نماید. و  یک نقش بسیار عمده در فعال ساختن ویتامین(D) داخل دوران دارد.

    (علایم کمبود مگنیزیم)

    علایم مهم و عمده آن عبارت اند از: از دست دادن اشتها، استفراغ و دلبدی، ضعف و خستگی عضلات، مُرمُر دست ها و پاها، احساس اسپازم و تشنج، گرفتگی عضلات و پوکی استخوان را میتوان یاد آورشویم. بر علاوه یک سلسله تغیرات مهم دیگر در سیستم ریتمی قلب را بوجود می آورد. که مهمترین آن نوع نارسایی های قلبی و اریتمی های امراض قلبی و عروقی، گرفتگی عروق کرونر و عروق مغزی میباشد، که اطبا برای مصابین اریتمی های قلبی از مگنیزیم در تداوی نیز کار میگیرند.

    مریضان که کمبود مگنیزیم دارند، هضم و جذب مواد غذایی نزدشان به یک سلسله مشکلات روبرو میگردد. زیرا در همچو موارد بدن قادر نمیباشد که از چربی ها مواد پروتینی و کاربوهایدرات ها استفاده اعظمی نمایند. زیرا اکسیداسیون و تجزیه گلوکوز به خوبی صورت نمی گیرد.در نتیجه مواد قندی به عوض اینکه بسوزد و انرژی تولید نماید، تبدیا به چربی میگردند و در بافت های وجود ذخیره میشوند که باعث بزرگی شکم و چاقی میگردد.

    گاهی از کمبود مگنیزیم ماهیچه های اطراف چشم به طور غیر ارادی منقبض می گردد و کمی پرش پلک ها را بوجود می آورد. جذب مگنیزیم از طریق روده های کوچک صورت میگیرد.

    در صورتیکه سطح مگنیزیم در داخل دوران کم باشد سطح کورتیزون خون بلند میگردد و باعث مصاب شدن به امراض مختلف نزد شخص میگردد. سطح نورمال مگنیزیم بین 1.46 ملی گرام تا 2.68 ملی گرام در هر دیسی لیتر خون میباشد.

    نوت: مگنیزیم انواع مختلف دارد مانند: مگنیزیم کلوراید، مگنیزیم لکتاد، مگنیزیم هیدروکساید و مگنیزیم ایسترات میباشد که هر کدام آن بعد از تشخیص مرض از طرف طبیب معالج توصیه میگردد. مصرف روزانه مگنیزیم برای کلان سالان بین 300 ملی گرام تا 400 ملی گراممیباشد و بهتر است در وقت خواب گرفته شود، زیرا خواب راحت را سبب میگردد.

    نوت: منابع موادیکه میتوانیم مگنیزیم را از آنها بدست بیاوریم عبارت اند از: بادام، پسته، چهارمغز، تخم آفتاب پرست، جَو دوسر، شیر سویا، چاکلیت سیاه، لوبیا، نخود، نان گندم، برنج قهوه یی، ماست کم چرب، سبزیجات تازه، کاهو، مشروم، زردک، اواکادو، کیفی فروت، گوشت، ماهی سالمون و دیگر انواع ماهی های چرب.

    ضرورت مردان به مگنیزیم بین 400ملی گرام تا 420 ملی گرام و از زنان بین 310 ملی گرام تا 320 ملی گرام، میباشد. معاینه نمودن خون بعد از هر 6 ماه خصوصاً در کلان سالان حتمی میباشد.

     با احترام :

    داکتر علیشاه (جوانشیر) متخصص امراض داخله

    سدنی _ آسترالیا

     

  • گویشگر

    تاریخ نشر: یکشنبه 27  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 16 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    گویشگر

    ناقلان اخبار و راویان احوال چنین حکایت کنند که در آن زمان که فساد اداری وجود نداشت و همه کار ها بر وفق مراد خلق الله جریان می نمود گزارشگری نیاز بود در یک تلویزیون و یا به اصطلاح زبان شناسان امروزی در یک رسانه تصویری ، چون تلویزیون سخن غیر است و زیاد در خواطر، مقبول نمی نشیند.

    هیئت مقرر شد و این خبر فاش کردند که نطاق (گویشگر) ضرورت است در این رسانه و همه را که مشتاق یافتن شغلی و اندکی درامد بود سر از قدم نشناختند و عریضه نوشتند و بعضی هم به عریضه نویس رفتند تا متنی درست تر نویسد که مقبول اهل رسانه افتد.

    اگرچه عریضه نویس را تحصیل بیشتر نبود ولی دانش بیشتر و تجربه کافی حاصل العمر داشت. عریضه نویس عرض الحال تحریر داشت و همه عرایض در دفتر رسانه جمع گردید. رئیس رسانه هیات توظیف کرد تا سره از پایه جدا نمایند.

    هیات عرایض را ورانداز نموده و از اول تا اخر و از آخر تا اول مطالعه کردند و سره و پایه را از هم تفکیک نمودند. هیات هرچند بیشتر عمیق شدند کمتر به نتیجه رسیدند چون بیشتر عرایض به یک متن و یک خط تحریر شده بودند، گویا بیشترین را یک نفر نوشته بود.

    هیات نتیجه را اعلان کرد ویک نفر از میان صد ها گوش به زنگ و دیده به در مشخص شد که مقبول هیئت ارزیابی قرار گرفته است وباید خود را اماده اجرای امور کند.

    چند روز بعد این برگزیده ترین توظیف شد تا در رسانه خبری را به گوش مردم رساند. او خبر را چنین خواند ( بی بی بی نن نن نن دگان مو مو ترترم ) تا این جا که خبر گوش مردم را نوازش کرد سخن به اخر رسید و نطاق با اشاره سر از مردم معذرت خواست و بقیه را شخص دیگری به گوش مردم پف کرد.

    هیئت در تعجب اندر شد که انها الکن اتخاب نکرده اند و او چگونه به این جا رسیده بود و چون اندکی غور و تعمق کردند دریافتند که ایشان از نزدیکان رئیس رسانه اند.

    سید عبدالقار رحیمی

  • پدر

    تاریخ نشر: یکشنبه 27  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 16 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

     پدر

    ترا  از  دل  پدر جان  دوست دارم

    ز روی صدق و ایمان دوست دارم

    ترا     در        کشتزارِ     آرزویم

    بسان  ابر   و  باران  دوست دارم

    به  مکتب  برده ای  بگرفته دستم

    ببوسم دستت ای جان دوست دارم

    تر ا پرتو  فگن   در  شام  تاریک

    برنگ   ماهِ   تابان   دوست  دارم

    همیدانم  که  بودی  در  همه  حال

    مرا ای بهتر از جان  دوست دارم

    صدای  دل  نواز  تو   به   گوشم

    چو صوت مرغ خوشخوان دوست دارم

    نگردد   خاطراتت   از    دلم   کم

    فراوان  در  فراوان  دوست  دارم

    محمد اسحاق ثنا

    ونکوور – کانادا

    15 جون 2024

  • عید سعید قربان مبارکباد

    تاریخ نشر: یکشنبه 27  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 16 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    فرا رسیدن عید سعید قربان را به عموم مسلمانان

    جهان ،بخصوص هموطنان عزیز  و اخصا شما

    خوانندگان  محترم و  خانواده های معزز تان

    تبریک و تهنیت گفته، آرزومندم عید امسال

    سراغازی باشد برای استقرار صلح و آرامش

    در سراسر جهان.

    با عرض حرمت

    محمد مهدی بشیر

    مسئول عمومی سایت 24 ساعت 

    (هالند)

    و قیوم بشیر هروی

    سرپرست سایت 24 ساعت

    (ملبورن – آسترالیا)

  • ( بخش پایانی ) مشاعره قیوم بشیر هروی با محترم نعمت الله مختارزاده

    تاریخ نشر: جمعه 25  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 14 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

     پیوسته بگذشته . . .  

    بخش آخر

    دوستان طوری که میدانند این مشاعره طی چندین روز گذشته به  نشر رسید  ازینکه  قافیه ها و ردیف آنها تقریبا  یکسان بودند ، چنانچه جناب مختار زاده در سروده ی اخیر از آن یاد نمودند ، لهذا پاسخ ایشان اینک با قافیه و ردیف متفاوت سروده شده و تقدیم شما عزیزان میگردد، البته این آخرین قسمت از نخستین بخش مشاعره ما میباشد که پیشکش گردید.

    عسلِ تلخ

    نعمتا ! ای جان  من اشعار چند  و  چون  شده

    هم  ردیف  و قافیه ، هم  وزن  دگرگون  شده

    از  شکایت  ها   نوشتی ،  از گلایه  قصه ها

    شاید هم گویی  که این آدم ، بی مضمون  شده

    شاید هم تندی ز مرچ رفته و شوری  از نمک

    یا عسل  تلخ گشته و دل  های  ما محزون شده

    گفته  ای  تا  کی   نویسیم   ما  برای  همدگر!

    شاید   هم   دانی  دلِ  بیچاره ام  مجنون  شده

    گفتی  عابد  کرد  فرار و  زاهد  هم  بگریخته

    با  خبر  باش   از   دست  شان   دلخون  شده

    گرچه تکراراست مطالب یاقرین است واژه ها

    یا  که  شاعر در اسارت مانده   و مفتون  شده

    خواستم چیزی نویسم من  ز چشم  و زلف  یار

    یا ز آن قامت و یا لب ها ،  چون میگون  شده

    دست   کشیدم    ناگهان    دیدم   زلیخا   آمده

    همچو  یوسف  این  دلِ  دیوانه ام  افسون شده

    ازکجا گویم « بشیر» کاین باغ دل ازدست یار

    بسکه جام بگرفت ونوشید، ناگهان گلگون شده

    قیوم بشیر هروی

    ملبورن – استرالیا

    اشعارِ یکنواخت

    آقا بشیر !   قافیه  ها  ،  خسته گون  شده

    وزن و ردیف ، بی نمک ازحد فزون شده

    یاران  شکایه ها  و   عزیزان   گلایه  ها

    طرز نبشته های  همه  ،  گونه گون  شده

    بنوشته اند  ، کر شده  گوشِ  همه از این ،

    اشعارِ یکنواخت  که بی چند  و چون شده

    بنوشته اند، مرچ ، نه تند ونمک ، نه شور

    از این سروده های  که   اٌم الفسون  شده

    تاکی   ز   همدگر    بنویسید     مثل   هم

    شاید که طبع  سرکش  تان  در جنون شده

    تکرار،    واژه ها   و مطالب  به  مثل هم

    گویا که جام و ساغر  تان  کوزه گون شده

    بنوشته  اند شیوه    و  راهء   نو   انتخاب

    ساغرشکست و بخت ، مگر واژگون شده

    عابد   فرار    کرده     و   زاهد   گریخته

    کاخِ  سفید   باورِ   شان   سرنگون   شده

    « نعمت » زشهر رزم ،  کنون دردیارِ بزم

    حداد   قهر  کرده     و   از  کلبیون   شده

    نعمت الله مختارزاده 

    اسن – آلمان

    کلبیون = گروهی از فلاسفهء یونان که فضیلت و سعادت را در ترک لذات و تجملات دانستعه و با جامهء ژولیده و سر و پای برهنه به سر می بردند و آداب و رسوم اجتاماعی را تخطئه می کردند.

  • روایتِ عید

    تاریخ نشر: جمعه 25  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 14 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    روایت عید

       کعبه   امسال  از   خدا  خالیست    

    همه  اوضاع   مسلمین عالیست  

     همه  جا  برکت  است  و  آرامی    

    هر  طرف    نعمت  و   فراوانی   

       نه   فقیر  و  غریب  راه  مانده      

    نه  یتیم  و  نه   بیوه زن  رانده   

    نادرست  و  سخن    گزاف  آمد         اجنبی  شاخ    بی   غلاف   آمد

    هر کجا  نفرت  است و رسوایی   

    سرکشی  های   قوم  صحرایی 

    همه  رنجور عقده های  تفنگ   

    چهارسو شانه های خسته ننگ

       ناله ها چون   زمانه  سرگردان    

    چشم ها  دیده  درد  بی درما ن 

       عقده و جهل در نفس همدوش      

    کفرو ایمان ملاک دست فروش 

    تلخی  و  زجر  در   بلاد  آذین  

    سایه ِی  شوم  اهرمن   پُرچین 

        اختلاف   عراقیا ن    صد  با ر      

    بد تر از  کربلای   تیره ی پا ر

     غزه در تفت جنگ   می سوزد    

    خون   آلوده  رنگ  می سوزد  

         مردم   آزرده ی  وطن   بیما ر      

    خسته  از جنگ و زندگی بیزار

       شهرمغشوش و کودکان حیران   

     گزمه ی کوروسفره ها بی نا ن

         کس   نپرسد    فلاکت    مرد م     

    کس     نبیند  خجا لت   مرد م

      هرکسی بارخویش کرده بدوش  

     دل نبندد کسی به خورده فروش

      از میان ، عده ی  خدا  پرسا ن  

     دل به ره داده سوی مکه روان

         رفته اند تا به کعبه   پاک شوند     

     مُحرم  دیده  سینه  چاک  شوند

     گر شود  ملک   آخرت   بخرند  

    یا از آن  جرم   حاضرت  ببرند

        بی  خبر ز آنکه  مدتیست مدید    

     کس خدا  را به  شهرمکه ندید

                                          دل  بشکسته    جایگاه  خدا ست                                   

                         نفس وابسته هر سرش بخطاست .                 

          محمد زرگرپور (پرند)   

       

         

  • برفِ سیاه

    تاریخ نشر: جمعه 25  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 14 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    برفِ سیاه

    كشته ى مهر و وفاى یک دگر گرديده ايم

    با رموزِ صد هنر، ما پيشه ور گرديده ايم

    تا كه گفتیم، رازهای  قلب  خود افشا كنيم 

    چون که خوردیم دشنه ، ناباور گرديده ايم

    تشنه ی دیدار بودیم و به  شوق آن زمان

    در میان آب  دریاها ،  شناور  گرديده ايم

    ما درون   قلب ها ، شايسته گى  ها داشتيم

    بر سیاهیهای مظنون ، حمله ور گرديده ايم

    زاده ى شهرِی شديم كه برف آن باشد سياه

    در دل مردم به تهمت، شعله ور گرديده ايم

    پوهنمل  احمد ضيأ حق شناس

    هرات – افغانستان

  • خوشه خوشه

    تاریخ نشر: جمعه 25  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 14 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    خوشه خوشه

    عشق ترا خوشه خوشه می چینم –

    در سبد آرزو هایم

    و دستانم هنوز

    در آرزوی بودن هاست

    و زیستن ها….

    و من همان پرنده ای

    که در آسمان های دور

    هنوز ترا صدا می زنم

    و هنوز برایت می سرایم

    هما طرزی

    19 اپریل 2023

    نیویورک

  • ناله های شبگیر

    تاریخ نشر: جمعه 25  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 14 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

     ناله های شبگیر

    یک نفس باقیست به دیدارتو
    به یادت تا سحر بیدار
    با دلواپسی ها ستاره می‌چینم
    تو درآسمان دلم
    با‌ کبوتران شعر سرایدن
    میان اندوه
    عبور از ‌سرزمین عشق
    سفری به سیاره غم ها
    پیام از قفس
    غچی های بی‌ پرو بال
    افسرده با‌ناله های شبگیر
    بابال های سوخته
    با دیدگان خیره‌ی ابرها
    اما ایستادگی می‌کنم
    هر روز شمع های بی ‌شمار
    سینه ‌ی پردردم
    برایم اشک می‌ ریزد
    عشق ‌ات را در شب های
    تارم روشنی می‌بخشد.

     عالیه میوند 

    9 نوامبر 2023

    فرانکفورت

  • مادرِ افغان

    تاریخ نشر: جمعه 25  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 14 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

     مــــا در ا فــغــــــا ن

    مــــا د ر  ا فــــغــــا ن  ،  تـــو  فــخـــــر آ ســـیـــا

    بـــا وقـــــا ر و  بــــا حــجــــا ب  و  بـــــا خــــــدا

    بـــوده ای د ر فــکـــر مـیـهـــن ،   هـــر زمــــا ن

    غـمـگــســا رو قــلــبِ پـــا ک و   بــــا  صــفــــــا

    پـــرورا نـیـــدی تـــو د ر دا مـــــا ن  خــــویـــش

    چــــون مــلا لـــی هـــــا  و   زرغـــــونــــه  ا نـــا

    را بــعـــه بـلـخـی و  مـحـمـــود   بــــت  شــکــــن

    شــــاه ا مـــا ن ا لله غــــــا زی  ، جـــــا ن فــــدا

    سیــــد جــمـــا ل ا لــد یــن، آ ن نـیــکو  ســیــــر

    نــــا م نــیــکــــش، نــــزدهــــرکـــس آ  شـــنــــا

    دا دی قـــربـــا نـی، تــو فــرزنـــدا ن  خـــویــش

    هــــــر زمــــــا ن لا زم بــــد یــــــدی   و بــجــــا

    لا لـــــه، ا زخــــــون شـــهـــیـــــــدا ن  وطـــــن

    ســـرزنـــد د ر کــــوه وصــحـــرا  ، هــرکــجــــا

    مـد فـــن شــمــس وســنــا ئــی، ســیــــد حـــسن

    خــــا ک پـــا کــــت، مـــرقــــد  شـــیــــر  خــــدا

    شـــد زیـــا رتــگـــــاه مــــرد م  هـــــر طـــــرف

    چـــونـــکه خــــا کـــت پـُــربــــود ا ز ا ولــیــــاء

    درس عــبــــرت دا ده  ، فــــــرزنـــــــدا ن تـــــو

    هــم بــه چـنــگــیــزو بــه ا نـگــلــیـــس دغـــــا

    شــــوروی ا زهــم فــــروپــــا شــیــــد ورفــــت

    ا ز فــــــــدا کــــــــا ری مــــــــــر دا ن خــــــدا

    د شــمــنــا نــت روســیاه خـــوا هــنــد گـشــــت

    ا ز نـــبـــــرد پـــیــــروا ن مــصــطــفـــی(ص)

    کــرد ویــــرا ن کـشــــورت ا زحــــرص و آ ز

    ا یــن بــزرگ شــیــطــا ن بـــی شـــرم وحـیـــا

    د ســـت د را زی مـیـکــنــد ا یـــن بــی خــــرد

    گـــاه بــه ا یـــــرا ن وعـــــرا ق و کـــــوریــــا

    تــحـــت نــــا م ا یـــن و آ ن، آ ن نـــا بــکـــا ر

    مــی کــنـــد کــشــتـــا رجــمــعــی، نـــا بــجـــا

    شـِـکــــــوه دا رد ا ز تــــروریـــــزم جــهـــا ن

    خـــود بــــود حــا مــی آ ن، ا نـــد ر خـــفــــاء

    بـــــا تــــوکـــــل بــــرخـــــدا ی مــهـــربـــا ن

    کـــن زبـــونـــش، تــا نــا یـــســـتــد روی پـــا

    بــا یـــد ش زد آ نــچــنــا ن ســیـــلـی بــــروی

    تـــا کـــه بـگـــریـــزد، نــبــیــنــد بــر قـَــفـــاء

    لــکــــهء د ا مــــا ن پـــا کـــت، بـــــوده ا نـــد

    هــــــم تـــــره کــــی و ا مــیـــــن بــــی خــــدا

    نـــا نـجــیـــب وکــــا رمـــل د و نــــا خـلــــف

    را یـگــــا ن دا د نـــد بــه د شــمــن خــا ک را

    خـلـق وپـرچــم، هــردو نــوکــــر بــوده ا نـــد

    د شـــمـــنـــــا ن مـــیـــهـــنــت را زا بــتـــــدا

    مــیــهــنــم، ا ی مــــا د رم، جــــا ن پـــرورم

    کــــن بــحـــق حــیــــد ری، ا ز د ل دعـــــــا

    گــرنــصــیـــب ا وشـــود ا یـــن ا فــتـخــــا ر

    بـــخــشــش حـــق حــا صـــلــش، روزجــــزا

     پوهنوال داکتراسدالله حیدری

    23 می 2003 میلادی

    سیدنی – آسترالیا

  • مشاعره قیوم بشیر هروی با محترم نعمت الله مختارزاده (پیوسته بگذشته)

    تاریخ نشر: پنجشنبه 24  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 13 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    پیوسته بگذشته …

    شماره (11)

    ته نشینِ خاطره ها

    چه مژده ای، که به حُسن حمیده می آیی

    ز نخلِ پیکر  و اندام  ، تو چیده می آیی

    اگرچه موی سپید ، رایگان  نصیب نشد

    بیادِ   فصلِ   جوانی   ،  دویده  می آیی

    چنانکه حرف زدی،از قرابه های شراب

    شراب  ز ساغر و مینا ، چشیده می آیی

    کنارِ خُم شراب  ته نشین خاطره هاست

    خمارومست وخراب، لب گزیده می آیی

    کجاست ، فصلِ شگوفایی ها و همنفسی

    نفس  به سینه به یادش ، کشیده می آیی

    مگو که راهی نمانده ، برای آمد و رفت

    اگر  بفرض   نمانده  ،   پریده  می آیی

    ز طعن و لعن حریفان، مکن حذر زسفر

    بیا ، بیا  و  نشان  ده  ، چمیده  می آیی

    شنیده ام سخن از،ضرب نیش وجورِزبان

    برای  دفع  بلا  ،  زان  رهیده  می آیی

    «بشیر» منتظراست،(نعمتا) زراه برسی

    خوش آندمی که دلی را، خریده می آیی

    قیوم بشیر هروی

    ملبورن – استرالیا

    ****

    طرحِ نو

    کنون که لحظه ای ، از غم بٌریده آمده ام

    ز درد  و  رنج  و الم ،  وارهیده آمده ام

    سپید موی  مرا ، می نداده  مفت ، فلک

    رسای  قامتِ  سروی  ،  خمیده  آمده ام

    گروهی  شاکی و جمعی  گلایه ها دارند

    شنیده  شکوهء  شان را  ،  پریده آمده ام

    گلایه های ز قوافی ، شکایه ها ز ردیف

    ز  بهر  چارهء   ایشان   رسیده  آمده ام

    برای  جمعی  شده  یکنواخت  قافیه  ها

    ندانی  اینکه ، چه  دردی کشیده آمده ام

    بیا  که  طرح  نوی  در  زمینه  اندازیم

    بگو بشیر که « نعمت »! دویده آمده ام

    نعمت الله مختارزاده

    اسن – آلمان

  • شهرِ جفا

    تاریخ نشر: پنجشنبه 24  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 13 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    شهرِ جفا

     ز کدام شهر  و  دیاری   ، ز کجا  می آیی

    چقدر خسته  و  زاری  ،  ز   کجا  می آیی

     گفته اند جای فرشته ست در آن  سوی فلک

     به گمانم  که  تو  از  عرشِ   خدا  می آیی

    جگرم  سوخته   از  دیدنِ  این  حالتِ  زار

     بهرِ آتش   زدنِ    این   دلِ    ما  می آیی

    غم  و اندوهِ  دو  عالم   نهان   در  نگهت

     لب فرو بسته ای بیسوز و  صدا  می آیی

     منزل ات کو، پدرات کو ،  کجاست مادرِ تو

    کودکی   زار  و  یتیمی  ،  ز  خفا می آیی

     شوقِ طفلانه بسر نیست ،زنگاهت پیداست

    تو چه مظلومی  و   بیشور و  نوا می آیی

     وقتِ بازیست نه هنگامِ چنین خواری و رنج

     دستِ خالی زعروسک  تو  چرا  می آیی

     دفترِ مشق و کتاب ات زچه رو  پرپر شد

     مرغِ  پر بسته ای ، از شهرِ جفا  می آیی

    در نگاهت چه نهفته ست که مرا آتش زد

    دخترک از چه  تباری  ، ز  کجا  می آیی

    مریم نوروززاده هروی

     دوازدهم حمل 1402 خورشیدی

    اول اپریل 2023 میلادی

    از مجموعهِ ” میهنِ عشق “

    هلند

  • تراوش قلم ( اثری از شیخ مولوی خنجری )

    تاریخ نشر: پنجشنبه 24  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 13 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    تراوش قلم ( اثری از شیخ مولوی خنجری )

    قیوم بشیر هروی

    13 جون 2024 میلادی

    ملبورن – آسترالیا

    اخیرآ دو اثر نفیس از دوست گرامی ام محترم شیخ مولوی خنجری از شهر زیبای کابل بدستم رسید که جا دارد از محبت و لطف جناب ایشان تشکر و ابراز قدردانی نمایم.

    این دو اثر عبارتند از : ترجمه و تفسیر تحقیقی (سورة الشفاء) و همچنین تراوش قلم که گزیده ی از اشعار محترم خنجری صاحب میباشد که اینک  به معرفی مجموعه ی اشعار شان می پردازیم.

    این مجموعه حاوی مناجات ، نعت ها ، غزلیات ، ترانه ها ومثنویات  شاعر گرامی محترم شیخ مولوی فقیر محمد خنجری میباشد.

    در آغازین آن تقریظی از جناب مولانا عبدالله حامدی تاتار سمنگانی توجه خواننده را بخود جلب میکند که در بخشی از آن چنین می خوانیم:

    ” چند سال قبل یک مجموعهء شعری این شاعر شیرین کلام شیخ مولوی خنجری صاحب به نام « طوفان سرشک » بدسترسم قرار گرفت و شعر های ناب و آبدار و پرمحتوایی را در آن کتاب دیدم و خواندم.

    اما در این اواخر بنابر نابسامانی های و اوضاع رقت بار کشور شعر هایش رنگ دیگری را به خود گرفته و سوز و گداز  عجیبی را در سینهء خود جا داده است.”

    در بخش دیگری چنین آمده :

    “جناب شیخ بزرگوار ما یکی از طرفداران صلح واقعی در کشور می باشد که بار بار در اشعار زیبای شان از صلح و آشتی سخن به میان آمده و مردم را به وحدت و یک پارچگی فرا خوانده است.

    در اشعارش بیدادگری های بیگانگان در کشور ، ستمگری و فساد های داخلی ، شدیدآ به باد انتقاد گرفته شده و موجی از بیگانه ستیزی و ظلم زدایی در لابلای آن مشاهد ه می شود. “

    در ادامهء آن  زندگی نامه مختصر شیخ مولوی خنجری آمده که بقلم محترم عزیز احمد عبرت نوری تحریر یافته است و چنین می خوانیم:

    ” الحاج شیخ القرآن و الحدیث مولانا فقیر محمد خنجری فرزند صوفی ملا شیر محمد در 15 ثور سال 1330 خورشیدی در قلعهء بابا صالح از مربوطات برکی راجان   ولسوالی برکی برک ِ لوگر دیده به جهان هستی گشود.

    در ایام کودکی قرآن مجید و درسهای مروجهء دینی را از پدر بزرگوارش آموخت. تعلیمات ابتدائی و ثانوی خود را به طور خصوصی در مدارس ولایتهای لوگر ، پکتیا ، کابل، پروان ، میدان وردک، بغلان و کندز ازعلمای جید کشورفرا گرفت.”

    محترم شیخ خنجری درسال 1353 خورشیدی جهت تحصیلات عالی روانه پاکستان شد و در 1356 بعد از اخذ سند فراغت دورهء حدیث به وطن بازگشت و مدرسهء را در ناحیه هفتم شهر کابل بنیان گذاشت.

    پس از کودتای 1357 به جمع مبارزین راه آزادی پیوست و در سال 1361 خورشیدی در یک رویاروئی با دشمنان اسلام و وطن مجروح شد.

     در 1371  با تأسیس دولت اسلامی در بخش های مختلفی ایفای وظیفه نمود که قرار ذیل میباشد:

    در 1372 به حیث رئیس نشرات وزارت معارف کشور تعیین گردید.

    در 1375 بعنوان رئیس اطلاعات و فرهنگ ولایت هرات و در 1376 بحیث رئیس دعوت و ارشاد انجام وظیفه نمود.

    در سال 1381 به ولایت آبائی خویش رفته و به خطابت و تدریس مشغول گردید.

    در سال 1382 از طرف والی ولایت لوگر به عضویت شورای علمای ولایت لوگر و مدیر مسئول جریدهء ماهوار « لوگر» تعیین گردید.

    از سال 1384 به بعد از تمام کارهای دولتی و تعلقات سیاسی کناره گیری نمود و به تدریس علوم دینی پرداخت.

    در بخش دیگری از زندگینامه شیخ مولوی خنجری چنین آمده است:

    ” شیخ مولوی خنجری شخص متواضع ، خوش اخلاق ، با تمکین ، زاهد و با تقوا ، مهمان نواز و خطیب خوش بیان ، نویسنده و شاعر خوش کلام میباشد. در نظم و نثر تألیفاتی دارد که تقریبآ به هزده رساله و کتاب مطبوع و غیر مطبوع می رسد.

    اشعارش همه مالامال از درد و سوز است و نا به سامانیهای جامعه و مردمش را به تصویر کشیده و ارزشهای عرفانی و تصوفی در اشعار و نویشتار هایش به صراحت دیده میشود.”

    در پایان ضمن عرض تبریک ، مؤفقیت  مزید جناب شیخ خنجری عزیز ، این عالم گرانمایه و شاعر گرامی را تمنا داشته و اینک نمونه ای از کلام ایشان را که  ازاین مجموعه  انتخاب نموده خدمت شما پیشکش می نمایم.

    دیدهء بینا

    دیده  چون بینا  شود  شیدا شود

    مست  از  یادِ  می  و  مینا شود

    سر سپردی چون بنام یارِ خوش

    در  وجودت  نور حق  پیدا شود

    در فنایت  زندگی  گردد نصیب

    کم  کسی  آگاه  ازین  معنا  شود

    نقطهء خالش  دلیل  حسن اوست

    بحر  آب از  قطره ها  پیدا شود

    کی توان بیرون شدن ازحلقه اش

    تار  زلفش  بند اگر  در  پا  شود

    گر مجرد  شد  کس از تقلید جان

    نامش  اندر  بزم  ما ی ترسا  شود

    زینهء  بهر  عروج   یدر  بام   او

    گر نهد کس نیم  شب  رسوا شود

    خنجری در کوی او مجنون خوش است

    حبذا  کوبی   سرو   بی    پا   شود

    شیخ مولوی خنجری

    17 حمل 1375 خورشیدی

    لوگر – قلعه بابا صالح

  • سفرهِ مٌحبت

    تاریخ نشر: چهارشنبه 23  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 12 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    سفرهء محبت

    ای نبضِ  هر  ترانهء  هستی بنام تو
    بر من بشارت است حُلول و سلام تو
    شاه بیت کایناتِ  خدا  مظهرِ خلوص
    بیشک که واجب است! مرا احترام تو
    هر گل ز پیرهنت، نشان دارد از بهشت
    یادِ   خدا  به  زمزمهء  هر  کلا م تو
    لالایی ات شدست، آویزِ گوشِ جان
    این جان  من  فدای  مُراد و مَرام تو
    بر سفرهء  محبت  و مهرِ  تو مادرم
    خواهم همیشه رونقِ عشق و دوام تو

    پروانه شیرین سخن

    23 جوزا(خرداد) 1403 خورشید

  • سردردومیگرن Headache & migraine

    تاریخ نشر: چهارشنبه 23  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 12 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

          سردرد و میگرن       

     Headache & migraine

    میگرن عبارت از یک نوع اختلال یا مشکل نورولوژیک بوده و در جمله سردردی های مزمن قرار دارد و یک نوع سردردی یکطرفه و نبض دار می باشد که با شدت خفیف ،متوسط ، وشدید تر نزد مریض احساس می گردد.

    ما نمی توانیم که باهر نوع سردردی  به طرف میگرن فکر کنیم تنها در حالتی که سردردی مریض مدت ۴ روز دوام کرده و باعث تکلیف آن شده باشد . در این صورت بعد از سوال و جواب های عمیق از مریض فکر به میگرن می گردد. حال مریض در همچنین حالات از حملات مرض که به قسم دوره ای می باشد حکایت می کند. و می گوید که شروع درد ابتدا در نیم سر بوده و آهسته به تمام سر و پیشانی  هم سرایت می کند . سردردی ابتدا ماهیت ضربانی دارد که از یک روز الی سه روز دوام می کند . مرض میگرن  یک سلسله علائم سردردی  خاصی دارد  مانند تهوع  ،استفراغ ، بی اشتهایی ، پریده گی رنگ رخسار و یک اندازه تغییرات در خلق خو ، در پهلوی این عوارض مریض در مقابل نور و روشنی ، سروصدا محافل پر ازدعام خیلی ترس دارد . و اکثر محل های تاریک و بدون سروصدا را برای محل بود باش خود انتخاب می نماید. مریض یک اندازه مشکل در حس بینایی خود داشته و گاهی مناظر رنگرد ستاره مانند را احساس می کند  در همچو حالات در جمله کمک های اولیه طبی می توان از ماساژ های ملایم در شقیقه ها، پیشانی و وجه سر اگر کار گرفته شود کمی تاثیر گذارمی باشد. ضمنآ از طریق کمپرس های گرم و سرد بر روی پیشانی و قسمت پشت گردن اگر استفاده گردد کمی از شدت درد می کاهد .

    این مرض در جنس مونث نسبت به مذکر بیشتر ملاحظه می شود آن هم اگر در سال  قطع عادت ماهانه نزدشان شروع شده باشد.

    اسباب و علل

    در این باره تا کنون کدام نتیجه درست بدست ما می باشد . حرف نطریه براین است که عملکرد مغز و افزایش حساسیت عروق خونی مغزبه شمول یک سلسله عوامل ژنیتکی را در مورد آن دخیل می دانند قرار تحقیقاتی که در سال ۲۰۲۱ انجام شد گفته اند که یکی از جمله اسباب مرض میگرن کمبود ماده مگنیزیم می باشد.

    نخوردن یک سلسله عوامل که بنام محرکین سردردی های میگرن یاد میشوند آنها عبارت اند از خوردن انواع لبنیات مانند پنیر، ماست  ، شیر ودیگر انواع آن ،بوی عطر تنباکو  الکول ،بیر ،قهوه ،کافین ، سگرت ، ترشی ها. نخوردن آب زیاد .نداشتن خواب کافی واستراحت خوب ازدیاد فشارخون و کمی آن  دوری از هرنوع استرس واضطراب  واستفاده ننمودن از عینک ضد آفتاب به شمول قبضیت مداوم را می توان در جمله اسباب مرض میگرن حساب نمود .

    انواع مرض میگرن

    این مرض دارای انواع مختلف بوده که هر نوع آن نظربه شدت و ماهیت خود از یکدیگر فرق می شود.

    درنوع  سردردی  که منشه آن میگرن نباشد می توانیم آن را به زودی معالجه نمائیم و با دادن ادویه های مانند پاراستامول ، ایپوپروفین ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلی گرم  روز دو مرتبه و یا ناپروکسین ۵۰۰ میلی گرم روز دو بار می توانیم سردردی را تداوی  نمائیم  اما در نوع سردردی که  منشه آن تنشی باشد. اگربا این ادویه ها نتیجه نداد می توانیم از استامینوفن ۵۰۰ تا۱۰۰۰میلی گرم استفاده کرد که نتیجه خوب دارد .

    یک نوع سردردی دیگر میگرن که منشه آن خوشه ای است  که باعث گشاد ساختن رگ های خونی مغز به علت ترشع سیرتونین و هیستامین است . در این نوع سردردی  درد در اطراف چشم ها هم احساس می گردد .

    دراین نوع سردردی که  باعث سینوس های انفی می باشد به علت اینکه یک اندازه احتقات و تورم در محدوده ای انف می باشد باعث سردردی میگردد.

    سردردی دیگری که نسبتا مهم است عبارت از سردردی است که باعث مرض مننژیسیت می باشد در این سردردی پوشش مغز و اطراف نخاع دچار یک نوع عفونت میکروبی می گردد که بهتر است مریض جهت تداوی به شفاخانه فرستاده شود زیرا در صورت تداوی مناسب بعدا بعضی پروبلم ها را برای مریض به وجود می آورد.

    یک سلسله امراض  وخیم که منشه آن تومور های مغزی و یا سرطان های مغزی می باشد درصورت عدم تداوی عاجل آثارخیلی خراب و کشنده ای دارند . در نوع سردردی که به علت صدمه به سر یا جمجمه وارد گردیده باشد در همچو حالاتی به صورت عاجل به شفاخانه توسط آمبولانس انتقال و تداوی عاجل صورت بگیرد در غیر آن مرگ مریض به علت خون ریزی مغزی حتمی می باشد

     

    به امید صحت و سلامتی هرچه بیشتر شما

    دکتر علیشاه جوانشیر

    سدنی _استرلیا

     

     

  • مشاعره قیوم بشیر هروی با محترم نعمت الله مختارزاده (پیوسته بگذشته)

    تاریخ نشر: چهارشنبه 23  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 12 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    پیوسته بگذشته…

    شماره (10)

    مرهم و دارو

    خراب و مست و خماری ، گهی   فتاده  و گاهی  دویده می آیی

    به شوق وذوق وبه رغبت، شراب، از سرخُم سرکشیده می آیی

    به  یادِ  نرگس  شهلا  ،  به  تارِ  زلفِ  نگار و به  دلربایی  او

    قدم  قدم ،  به سراغش ، چنان  نسیم  بهاری ،  وزیده  می آیی

    به شیخ و زاهد و قاضی و محتسب ، نه سروکاری هم مراست

    تو هم به مثل  من  از این کسان ،  دست  و دلی  بریده می آیی

    ز آنچه بر سر و فکر و خیال و باور و اندیشه های  شان  باقی

    گریز نموده ز اوشان ، برهنه پا، به دل وجان، رهیده  می آیی

    بیا  تو( نعمت ) دورانِ ، به سرزمین دلِ زار،  چنانکه میدانی

    برای   درد  « بشیرت »  ز شعر مرهم  و دارو  پزیده می آیی

    قیوم بشیر هروی

    ملبورن – آسترالیا

    قرابه های شراب

    شراب ،  تا  تهِ  خم  ،  سر کشیده آمده ام

    خراب   گشته  ،  لبی  را   گزیده  آمده ام

    ز نخلِ   پیکر  و اندام ،   چیده  میوهء تر

    به ی ادِ  فصل   جوانی ،  چشیده آ مده ام

    زچشمِ پٌف کده ای، چون قرابه های شراب

    به نقدِ جان  ، دلِ  خود را خریده  آمده ام

    کنون که قامت سروم خمید و موی، سپید

    چه طعن و لعنی ، ز ایشان شنیده آمده ام

    ولی بدان که  به  حالم  ، دلِ خودم سوزد

    چه بودم  و چه شده ، دیده  دیده آمده ام

    نه راهی بر عقب و نه توان رفتن ، پیش

    نه  چاره ای  که  بگویم   پریده  آمده ام

    ولی  یگانه  رهِ  چاره  و   نجات  ،  مرا

    که زنده مانده ، سرِ خود  بریده  آمده ام

    ز ضرب نیش زبان  ، گشته نیم بِسمِلکی

    که نیمه  جانم  و  در خون  تپیده آمده ام

    بشیر! خدمتت این عرض حال « نعمتِ» تو

    رقم   نموده   ،   کمی    آرمیده   آمده ام

    نعمت الله مختارزاده

    اسن – آلمان

     

     

     

     

     

     

     

     

     

  • جان به لب

    تاریخ نشر: چهارشنبه 23  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 12 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    جان به لب

    می زنی   تیرِ  نگاهی   نیمه  جانم  می کنی

    گه به سویت  خوانییم  گاه  امتحانم می کنی

    میدهی دشنام  مرا  هی عذر خواهی کی کنی

    گاهی ناگاه  همچو خود  تو بد زبانم می کنی

    با منِ بیچاره  و دل خسته دردِ سر بس است

    آنچه کردی جان به لب در هر زمانم می کنی

    من که  مشتاقِ  گلِ روی تو  می باشم و بس

    پس  چرا بر این گل و آن  گل روانم می کنی

    جانِ من در دوستی   نا مهربانی کی رواست

    اینچنین  رسوای   عالم   در جهانم  می کنی

    از  کنارِ  گلِ رویت   من   به  دور  افتاده ام

    در  بهارِ   زندگی    داری    خزانم   می کنی

    عالمی در عشق   پاکِ   تو  گرفتار اند و من

    در فراقت روز و شب آتش  به  جانم می کنی

    وعده های وصل کردی  و فراموش ای دریغ

    انتظار   چشم    و   ابروی   کمانم    می کنی

    تا که دیدی گلِ  رویش  را  جلال  در  بوستان

    آشنایی  با  گل   و   سروی   روانم   می کنی

    سید جلال علی یار

    10 جون 2024

    ملبورن – استرالیا

     

  • کوچه ی ممنوعه

    تاریخ نشر: چهارشنبه 23  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 12 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    کوچه ی ممنوعه

    هنوزم که هنوز است

    « اندر خم » کوچه ی ممنوعه ی دوست داشتن  

    تو ام

    نشانی من :

    از ازل تا ابد و یک روز

    عوضش نمیکنم

    هرگز، نه

    شاید راه گم کنی

    و از« من » بودن عبور ،

    و به معراج « ما » شدن

    پرواز کنی

    که من عروس سیه پوش

    تو ام

    میترا وصال

    12 جون 2024

    لندن

  • سیاهه

    تاریخ نشر: چهارشنبه 23  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 12 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    سیاهه

    ای سخت با توام شده پیوند

    زیبایی    تبسم   یک  لبخند

    بخشند  از کلید  سعادت ها

    بر بندگان  خسته ی  ارمند

    جمعی  نهال  ناله  بشاندند

    درسرزمین  آتش و سوگند

    از اعتبار  قطب  جلالت ها

    نوری به  چشم  های نژند

    ای در گرفته ی تقدیر، باز

    پیوند اهرمن شده ، برکند

    از سایه های رخنه ی دیوار

    بهتر غرور دبدبه ی اروند

    شاید تموز حادثه ، روزی

    بر چیند از سماجت ارغند

    ما را بهایی  نخواهند داد

    نفرین  بر  تقابل هم  بند.

    محمد زرگرپور

    ارمند ( آرام گرفته )

    نژند (اندوهگین)

    اروند ( رود ، دجله )

    ارغند ( خشمگین)

  • موسمِ پیری

    تاریخ نشر: چهارشنبه 23  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 12 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    موسمِ پیری

    این  نقد جان  اگر  نپذیری  کجا برم ؟

    این هدیه ام اگر تو  نگیری  کجا برم؟

    ریزد سرشک زدیده ی زارم زدرد وغم

    خیزد  ز ناله   نیز   نفیری  کجا برم؟

    ای سر ، ترا  بپای   بتی  می کنم  فدا

    گر در  قدومِ   یار   نمیری  کجا برم ؟

    مویم سپید  گشت و نیامد هدف بدست

    این ضعف تن به موسم پیری کجا برم؟

    بیراهه رفت این دل تن پرورم به عشق

    نگرفته  دست  دامنِ  پیری  کجا برم؟

    ناموختم  ز مکتب و وز مدرسه  کمال

    این بینی یی که نیست خمیری کجا برم؟

    محمد اسحاق ثنا

    12 جون 2024

    ونکوور – کانادا

  • برگرد

    تاریخ نشر: سه شنبه 22  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 11 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    بر گرد

    برگرد  تا   هوا   و   فضایم   دگر   شود

    هر لحظه ام به زندگی خوشرنگ تر شود

    برگرد  تا که  زنده  شود فصل های سال

    فصل سپید  سردی  به گرمی به سر شود

    برگرد  تا   تمام   خوشی   های   زندگی

    در  یک  بغل  گرفتن  تو  مختصر  شود

    با یک  دل  پر از  تو  نشستم  در  انتظار

    تا  در هوای   آمدنت   شب   سحر  شود

    خاموش  گریه  کردم  و لب تر نشد به آه

    تا  کس  نه  از شکایت  دل  با  خبر شود

    دلتنگی  یار  من  شد   و  تنهایی  همدمم

    تا  گردش  زمان  و  مکان زودگذر شود

    این  خانه از نبود  تو خالیست « واهبا »

    برگرد  پیش ازین که غمت مستقر شود

    3 آگست 2021

    صالحه واهب واصل

    هالند

  • حُـرمت سخن !

    تاریخ نشر: سه شنبه 22  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 11 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    حُـرمت سخن !

    نارساست اگر  طبعم  ،  حُرمت  سخن  دارم

    در کـمــال نادانـی ،  ذوق  عـلم  و فــن دارم

    لفظ  و معـنی  رنگیــن  با  عبـارت  شـیـرین

    از گُل  هــای  اندیشـه  ،  آذین  چمـن  دارم

    عـفت کـلام  باشد ، رنگ  و  بوی مضمـونم

    خوش بویی عرفان است یا مُشک خُتن دارم

    دستور زبان نقـش است  در لوحه ی پندارم

    طبع سلیم  است  پویا ؛ گر لطف سخن دارم

    سرکش است خروش دل درخلوت ودرمحفل

    دربدر انصـــافـم ، عُــــقـده ی کُـــهــن  دارم

    زقُـوم  کــژ اندیشـــی در مـزرع  عام کاشتند

    خاطـرم پریشان است؛ چون حُبَّ  وطن دارم

    خفاشان رَجزخوان انددرظلمت ومن چون شمع

    از آتش دل روشـن ، شــمع  انجـــمن  دارم

    سادگی  نمایان  است  در نگارش  (نُزهت)

    بی نیاز  تفسیر  است  آیاتی  که  من  دارم

    ( نُزهت هروی )

    10 جون 2014

    هامبورگ

  • دوبیتی ها

    تاریخ نشر: سه شنبه 22  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 11 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    دوبیتی ها

    خیالِت  بر سر آید  ای گل  من
    تو بیرون رفته یی از کابل من

    اگر  دیدارِ  تو  قسمت   نگردد
    رسد سنگِ  جریحه بر دل من

    ***
    چرا ای دل به خود طوفان خریدی
    هوای عشق  او  بر  جان  خریدی

    نمی دانم  به  دنبالِ  چه   هستی ؟
    به سینه  شور  بی  پایان  خریدی

    ***
    به  باغِ  گل  نشستم  یارم آمد
    لبِ   خندان   پیِ   دیدارم  آمد

    نگاهِ  او پر از عشق و محبت
    نشاطِ   تازه   بر  گلزارم  آمد

    ۱۶فبروری 2024

     فرحت رحمان

  • عرضِ حال

    تاریخ نشر: سه شنبه 22  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 11 جون 2024  میلادی – ملبورن – آسترالیا

    عرضِ حا ل

    بجُز خالق  ز پُشتِ  پرده ى  عالم  نمي داند

    ترا هم بردل آن درديست نا محرم  نمي داند

    بهريك عرض حالِ دل  نمودن سودمند نبوَد

    كسانى  شاد زيستند  وز دل پُرغم نمي داند

    نگهدارقطره هاى اشكِ  درد آلودِ چشمت را

    كه خارى گلستان از  ريزش شبنم نمي داند

    مكن ازسيلِ اشكت جاده ى  رُخسار را ويران

    كزين ويرانگرى جُز دامنِ  پُر نم  نمي داند

    دلى درد ديده ى خود را تسلى دِه نريز اشكى

    كه دردِ چشمِ در اين دهر را مرهم نمي داند

    فراق و غربت و دورى ميهن ميدهد رنجت

    شكايت هر قدر دارى بيش و كم  نمي داند

    فروغ و الفت و مهرِ وطن درسينه پنهان دار

    بجز فانوس  سوزِ شعله ى مُبهم نمي داند

    وطندارم ، گليمِ ماتم و غم از وطن برچين

    جهان گرديده كوروكر، ازآن ماتم نمي داند

    حسن شاه فروغ

    9 جون 2024