۲۴ ساعت

17 ژوئن
۱ دیدگاه

در آیینه ی چند سخن و چند شعر از محمود طرزی (قسمت آخر)

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۲۷  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۷ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 نوشته ء : نصیرمهرین

قسمت آخر :

پیشنهاد طرزی در باره ی آگاهی از لهجه های محلی

طرح او این است که  نا آگاهی از همدیگر زمانی پایان می یابد که زبان نوشتاری واحدی از طرف همه آموخته شود.

لازمه زبان واحد نوشتاری، داشتن سواد نوشتن وخواندن است. طرزی بر بیناد چنان برداشت، این پیشنهاد را دارد:

«اما این کار را یک چیز آسانی نباید پنداشت. دشوار است. کشش و کوشش زیادی میخواهد به افزون شدن ارباب قلم منوط است وجود یافتن ارباب قلم، به کثرت الات و ادوات مربوط است.

آلات وادوات، افزونی گرفتن مکتب ها، مطبعه ها و کتاب ها

طرزی در ادامه، عصاره و فشردۀ پیشنهادات و آرزومندی هایش را که گونۀ از تاکید است، چنین می آورد:

«خلص مدعا اینکه هر آن قدر نزدیکی و آشنایی و یگانگی که در مابین  زبان تحریر یعنی نوشتن و زبان مکالمه یعنی گفتگو حاصل آید، همان قدر آسانی و سهولت، برای ترقیات علمی، ادبی فنی حکمی پیدا می شو د.»(۱۰)

 مسلم و مسجل است و به تایید تاریخ رسیده، که داشتن سواد، یا یافتن توان خواندن و نوشتن به انسان ها امکانی را فراهم و مساعد می کند که واژه ها و جملات را با صورت اصلی- نوشتاری آن فرا گیرند. در نتیجه، مردمان متعلق به مناطق و محلات مختلف و دارندۀ گویش های جدا گانه، می توانند صحبت همدیگر را بهتر درک کنند.

 شایان یادآوری است که چنین رویکردی، ازعلاقمندی به ویژه گی های محلی زبان نمی کاهد. اما در پهلوی روی آورد به سرچشمه ی واژه های زبان فارسی، از فاصله ی موجود میان زبان شفاهی و زبان نوشتاری میکاهد. با آنکه طرزی برای بیان منظورش چند منظومه را مثال آورده است، چنان مثال را در زبان گفتاری و روزمره بارها میتوان مشاهده نمود. نمونه های بسیاری را داریم. از آن جمله: در دهۀ چهل خورشیدی، افرادی که درخارج از کابل، رادیویی را پیش روی نهاده و به سخنان وکلای شورا گوش فرا میدادند، سخنان آن وکیلی را درک وفهم میکردند که “کتابی” نبود و نزدیک به فهم مردم. در حالی که سخنان بعضی وکلا چنان دشوار بود که گویی آن شنونده گان به ترجمان نیاز داشتند.

چرا تاکید بر این موضوع

گفتیم به تایید تاریخ رسیده است که داشتن سواد، انسانها را برای درک همدیگر، آشنایی با دیگران و اندیشه های متفاوت کمک میرساند. داشتن سواد میتواند برای انسان گشایش یک دریچه باشد که خارج از اطاق خود بیرون ها را ببیند. این سخن بر همان مقوله ی شناخته شده و به تکرار نشسته ی “زبان وسیله ی افهام وتفهیم است” ناظر است. فراهم شدن زمینه های فراگیری سواد، در مکتب و یا مطالعه و دسترسی به کتاب های بیشتر، پنجره ی بزرگتری را به روی انسانها می گشاید. در یک سخن، دروازه را برای آگاهی از تمدن باز میکند. اینک از سواد در مسیر منفی استفاد ه می شود، جای خودش را دارد.

 انسانهای با سواد و مطالعه، به درک همدیگر ولهجه های زبانی شان در محدوده ی یک کشور بسنده نمی کنند. نظر و آگاهی شان به افق های دورتر می افتد. از جهان دیگر، از دانستنی ها، از تجارب و تاریخ آن، از افکار واندیشه های سایر انسانها آگاهی می یابند. در پرتو چنان سطح و سویه و فراگیری دانش، امکان مقایسه، پذیرش افکار بهتر و دور کردن احتمالی افکار پیشین اشتباه آمیز را پیدا میکنند. چنین است که دانستن زبان و یا زبانهای دیگر به ابعاد چنین امکانی می افزاید.

پس از اگر تاکیدی روی فراگیری سواد، تأسیس مکتب و به کار افتیدن مطبعه برای چاپ کتاب شده، رشد و تحول انسان در مرکز آن قرار داشته است.

هنگامی که چنین برداشت را در میان می آوریم، موضع و موقف دیگری هم از نظر پنهان نمی ماند که چرا جهالت گستران با فراگیری سواد، تأسیس مکتب و مطبعه، ناسازگاری، مخالفت و دشمنی دارند.

تفاوت های امیر امان الله یکسو، اگر امیری تن به تأسیس مکتب و مطبعه داده بود، علاقه ی اصلی اش را تفنن و به میان آمدن نسل خوشامد گوی، مداح و چاپلوس احتوا میکرد، نه نیاز رشد انسان و اندیشمند شدن او.

گروه طالبان که اکنون نمونه ی موجود و نماد مخالفت قرون وسطایی  با فراگیری درس از سوی دختران و زنان میباشد، میراث بردار، همان ذهنیت پس مانده و ترسیده از رشد انسانها است. هرگاه ادعاها، تصامیم و کارکردهای گروه طالبان با معیارهایی سنجیده شوند که حکایت از مدارج بالای فکر واندیشۀ انسان دارد، این گروه بزودی مطرود اعلام می شود. زیرا سعی می کند بدون دغدغه بار دوش مردم فاقد سواد باشدو از آنها کام برآرد.ازینرو است که این گروه سعی دارد، مردم را در چاردیوار افکار پس مانده، اسیر بی خبری و نا آگاهی قراربدهد. زیرا یک گروه ستمگر، وقتی موفق به ستمگری است که مردم نا آگاه از زیان های ستمگری را در کنار و یا زیر تسلط داشته باشد.

نه! به مکتب های دانش ستیز

از زمان محمود طرزی به اینسو، گسست چندین باره ی پیام های بیش از صد سال برای درس خواندن، مکتب رفتن و با دانش شدن؛ اگر مصیبتی بزرگ برای افغانستان شده است، ترفند دیگری به ابعاد آن می افزوده است. این شیوه ی فریبنده و آسیب زا را زمانی میتوانیم بیابیم که دشمن دانش و علم، از گشایش و  داشتن مکتب گپ بزند و دانشگاه را باز بگذارد. اما در آنجا، درس و فراگیری موضوعی را موقع نمیدهد که حد اقل، فکر واندیشۀ جاهلانۀ حاکم را زیر پرسش ببرد. در این مدرسه ها، مکتب ها و دانشگاه ها، سعی  بر این است که پذیرنده گان و ادامه دهنده گان راه و رسم حکومت دینی با قرائت طالبی تولید شوند. حتا پیرامون دختران و زنان باید در نظر داشت که دستگاه های سرکوب و جهالت گستری، غافل نیستند که از آنها استفادۀ جهالت گستری نمایند. در این پیوند است که اگر مطالبه می شود که دختران و زنان حق درس و کار را دارند، نباید چنان تلقی شود که به هرشرطی و در پرتو هر نوع آموزشی مکتب بروند. مطالبۀ درس خواندن برای دختران، موازی با نیاز عصر و زمان، خواهان آموزش دانش و فراگیری علوم است، نه کتاب های تاریک کنندۀ ذهن و اسیر سازی زن. اسیر سازی زن که از تبعیض جنسیتی مرد پسمانده، عقب نگهداشته شده و محروم از علم و دانش ناشی می شود، افزون بر اینکه ستم و جفای بزرگ در حق نصف نفوس جامعه است، نقش مثبت و همراه با آگاهی دادن مادر به فرزند را در نخستین کانون ها یا مهد پرورش نخستین آسیب جبران ناپذیر میرساند.

 در راستای چنین اقدام پرمخاطره، گروه طالبان به منابع و ذخایری، مانند زبان فارسی وسایر زبانهای دارندۀ ملیون ها گوینده، هجوم تبهکارانه می برد. این زبان سیری از رشد فکری انسانها را در حوزۀ نظم و نثر و دانش های متنوع، مانند بسا زبان های دیگر در سطح جهان، در اختیار انسانها نهاده است. گوینده گان، نویسنده گان و شاعران پشتو زبان  کشور، با موجودیت و استفاده  از ظرفیت هایی که زبان فارسی دارا است، بهره گرفته و تعدادی آثار متنوع ومتعدد را آفریده اند. سمت دادن نسل دیگر به سوی دشمنی با زبان های دیگر و از جمله زبان  فارسی، برای هموطنان پشتو زبان نیز بسیار زیانمند است. اگر تحلیل سیاسی و واضح شدن ماهیت پاکستانی کردن افغانستان از سوی طالبان را هم در نظر بگیریم، این پروژۀ فارسی ستیزی، عاقبت بسیار ناخوشنایندی برای زبان پشتو نیز در قبال دارد. عاقبتی که فراگیری  زبان پنجابی را تحمیل خواهد کرد.

  این اقدامات و رفتار نابخردانه در برابر همه کوشش هایی قرار می گیرد که عصر و زمان آرزومند خدمت به انسان با دانش و آگاه است.

فرهنگ احترام وبی حرمتی جاهلانه

سطرها و برگهای نخسنین این نوشتار را در نظر آوریم که محمود طرزی از موضوع با اهمیت سواد داشتن، توان خواندن و نوشتن و آگاه شدن از لهجه های محلی زبان ها و مشخصاً زبان فارسی را منظور داشت. طی گذشت زمان، تأمین روابط  افراد متعلق به اقوام و ملیت ها، انتشار کتاب هایی پیرامون اشعار وضرب المثل های عامیانه، نقش رادیوها و تلویزیون ها، چنان آرزومندی را تا حدودی تحقق بخشید. اما از سوی دیگر، پسرفت های فرهنگی بی مانند با سپردن قدرت به گروه طالبان، مصیبت سزاوار اندیشه وتشویش را بیشتر ایجاد کرده است.

اکنون آتش ستیز با زبان فارسی، اشغال مناطق فارسی زبان و دیگران از سوی مظهر جهل، دورنمای خانمانسوزی را در چشم انداز میگذارد.

راه خردمندانه این برداشت و طرح میتواند باشد که تصامیم نا بخردانۀ طالبان محکوم شده و به دارنده گان زبان های مختلف و همچنان گویش های متنوع احترام نهاده شود. هیچ زبانی را بر زبان دیگر نباید تحمیل کرد. نباید رشد یک زبان را منوط به محدود نمودن و تجرید زبان دیگر نمود. احترام و مدارا با زبان های موجود دریک کشور، حاکی از احترام به انسانها وانسانیت است.

ازینرو دو موقف در برابر هم قرار می گیرند: رعایت فرهنگ احترام و یا بی حرمتی فرهنگی و تن دادن به جهالت!

***

منابع

  • لطیف ناظمی تارنمای صدای آلمان ع
  • محمود طرزی. مقالات. ص ۷۴۱. کابل ۱۳۵۵. جمع آوری وترتیب: دکتر روان فرهادی. به اهتمام سخیداد فائز.موسسۀ نشراتی بیهقی.
  • منبع بالا
  • منبع بالا
  • میر غلام محمد غبار. افغانستان در مسیر تاریخ. کابل. چاپ نخست ۱۳۴۶. ص۷۲۵
  • منبع بالا. ص ۷۲۱
  • مقالات ص ۷۴۱. سراج الاخبار- قوس سال ۱۲۹۶ خورشیدی
  • م.غ.م. غبار . افغانستان درمسیر تاریخ . چاپ نخست. ص ۷۰۸
  • مقالات طرزی ص۷۴۴
  • ” ”           “

زمان نگارش: هامبورگ. اول اگست. ۲۰۲۴ ع

 

یک پاسخ به “در آیینه ی چند سخن و چند شعر از محمود طرزی (قسمت آخر)”

  1. admin گفت:

    فرهیختهء گرامی جناب استاد مهرین عزیز از نوشتهء بسیار زیبا و جامع تان صمیمانه تشکر نموده ، بامید همکاری های قلمی و مقالات ارزشمند دیگرتان ، کامگار باشید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما