۲۴ ساعت

آرشیو اکتبر, 2025

02 اکتبر
۱ دیدگاه

تاملی اندر فلسفه تاریخ گفتمانی به بهانه ی هجدهمین سال نشراتی سایت ۲۴ ساعت 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ ۹ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

از : رفیع اصیل یوسفی

 گویند که تاریخ مثال آینه را ماند  که خوبی هارا خوب ، زشتی هارا زشت و نگاه هارا نیز به خودمان بر می گرداند.

آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که ما در کدام سمت وسوی سالم و درست تاریخ ایستاده ایم ویا احتمالا مسیر مان را گم کرده ایم……؟ اینک که ملت ما هم در محیط وطن و هم در دیار غربت تقریباً در یک خلأ تاریخی و سیاسی و اجتماعی بسر می برد آیا راهکار ی وجود دارد که ازین بن بست تاریخی بدر آییم و امیدوارانه ترحرکت کنیم ؟ بلی از نگاه فلسفهِ سیاسی تاریخ – جامعه ی پایدار است که در آن تکثر برسمیت شناخته شده باشد.

گویند که ملت ها خوشبخت تاریخ ندارند چون به رستگاری تاریخی رسیده اند و آز آن مهمتر به رستگاری عملکرد خود در تاریخ باوری دیرینه دارند.

آنان لکه های ننگ تاریخی خودرا نه انکار ونه فراموش بلکه بر ویرانه‌های آن تندیس عبرت بجای گذاشتند.

 جان استوارت میل فیلسوف معروف و آزادی خواه گوید؛

« پیشرفت انسانی در تاریخ تنها در جایی ممکنست که تفاوت ها مجال بروز یابند.»

این واژه های چون تکثر گرایی فرهنگی و اجتماعی هرگاه در جهت بهبود درست ساختار ها ونهاد ها قرار گیرند میتوان به حفظ حافظه تاریخی و عاطفه تاریخی یک ملت مطمین گشت و آنرا بسط داد و طوفان سیه باد تاریخ را دفع کرد.

اکنون ملت ما وسرزمین ما و همسایگان ما یک وقفه تاریخی مارا نظاره گر هستند و تا دستی از درون بر نخیزد تا قدمی فراتر نهد ، افغانستان میدانگاه جنگ ،تبعیض، انحصار وچند پاره کی پر آشوب نا امنی باقی خواهد ماند.

باید بیندیشیم و بدانیم که بحران های تاریخی با تولد، فرآیند ، زایش و فرسودگی مواجه اند ودرین چهار مرحله زیست و نمو دارند.    در هر جایی از جهان که ملتی وجود دارد با این پدیده مواجه و طوفان های تاریخی خودرا با نسیم عقلانیت تلطیف نموده اند.

طه حسین روشنفکر برجسته عرب گوید:

ملتی که با دعا خواندن به جنگ فقر، با کتاب های دینی به جنگ جهل وبا خطابه ی ملا به جنگ فساد می رود – ملتی مرده است.»

هر چند که این سخن تند و تیز طه حسین نباید بهانه بدست دین گریزان و دین ستیزان دهد اما شوربختانه ویا بهتر است بگوییم خوشبختانه هر بار که از خاکستر تاریخ بر می خیزیم ، دیگر دقیقا آن انسان قبل نیستیم.

برای فهم عمیق تر ،، فلسفه تاریخ ،، تمنا دارم به این پاراگراف توقف و لحظاتی از خود بپرسیم که :

 چگونه محکومان دیروز – حاکمان امروز می شوند و حاکمان امروز ، محکومان فردا؟ این وجیزه به فهم بیشتر عینی وذهنی ما از جریانات حداقل چهل و چهار سال اخیر کمک می کند که مقداری بازتر باید اندیشید چون اتکا به تاریخ در سرزمین ما هماره با تردید ، انکار و مبالغه همراه بوده است.

بر همین اساس عده ی بیشتری باور دارند که تاریخ توجیه گر قدرتها بوده است،،،،؟ واغلب سلاطین و درباریان و وزرا در وطن پر ماجرای ما، تاریخ را بدلخواه خود نوشته و ترسیم نموده اند.

از این زاویه اگر به نظر گاه تاریخ توجه کنیم دفتر تاریخ را سراسر آغشته به خیانت ،جنایت ، تبانی وحسادت می یابیم و با جملات پوسیده و خسته تاریخ رو در رو واژه ها وکلمات به حجمی از تکرار می رسند که کتابی قطور و حجیم را شکل می دهند.

در هر صورت مسیر سالم تاریخ از گذرگاه خشونت ، وحشت و خفقان می گذرد و نه آنکه درین ورطه گرفتار آید زیرا اقدامات همیشه بلند تر از کلمات صحبت می کنند.

بر این اساس وبه یمن بیداری و هوشیاری و دقت تاریخی و فرهنگی قلم بدستان ما در یک قرن اخیر و بخصوص با مروج شدن خاطره نگاری و بازنگری تاریخ وفرهنگ وذهنیت های مختلف سیاسی/ در تاریخ شفاهی هم پیشرفت و دستاوردهای های ارزنده وقابل ارجی داشته ایم که این جریان هم به فهم تاریخی ما مدد میرساند. این حرکت تاریخی – رود شتابنده شفاهی وذهنی از وقایع و رویدادهای کنونی و ماضی به روایت کاریکاتور ی از تاریخ پایان داد، و روان پریشی های تاریخی گذشتگان ما را مهر ابطال زد. نسل نواندیش ونو ظهور ، روشنگری می خواهد و مطالبه گر است ومو شگاف! انطباق های تاریخی گذشتگان با عملکرد های آیندگان را به چالشی بزرگ مبدل ساخته وبر عبرت گرفتن از تاریخ نور می افشانند.

این نسل جدید معتقد است که حافظه تاریخی او – ستون فقرات اوست وبار سنگین تاریخ را به هر جا که برود ، بر دوش خواهد کشید وبر خود رنج آنرا هموار وبا دقایق و خاطرات آن زیست خواهد کرد.

 احساسات و تمایلات سیاسی واجتماعی وفکری پربار این طبقه از طبقات دگر اندیشان و روشنگران ، پنجره تاریخ را با روزنه های بیشمار بروی ما در فضای مجازی و واقعی گشوده است وسطح تحمل تاریخی مارا اعتدال و توسعه می بخشد.

یکی از این روزنه های ارزشیابی و ارزشمندی سایت هنری ، فکری پربار فرهنگی ،تاریخی و ادبی ۲۴ ساعت است  که توسط فرزندان فرهیخته  روان شاد استاد بشیر هروی تآسیس و آن را مدیریت نموده و درجهت آگاهی ، دانایی و توانایی بیشتر فرزندان این آب وخاک ۲۴ ساعت در تلاش و تکاپو اند.

در پایان هجدهمین سالگرد تاسیس سایت بیست وچهار ساعت را به همه ی دست اندرکاران ، تلاشگران و جامعه فرهنگیان ، هنرمندان ، نویسندگان و شاعران افغانستان و تمامی پارسی زبانان جهان تبریک و خجسته باد گفته ، آرزو دارم که این سایت معتبر فرهنگی نگاهی روز مره به شخصیت های معروفی که در تقویم تاریخ نام ونشان شان ذکر شده ، داشته باشد و حداقل با شعر و سخن و خاطره ای یاد و نام شان را احیاء و حیاتی دوباره بخشند.

با مهر! رفیع اصیل یوسفی

 ارادتمند همیشگی.

01 اکتبر
۳دیدگاه

رهبر ما

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۹ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شاعر: زنده یاد استاد صابر هرویفرستنده : محترمه ادیبه صابر صادقیار

 

رهبر ما 

حزب ما حزب اشتر، گاو ، پلنگ است 

به صحرا گرگ و در دریا نهنگ است 

امیر   ما    ز   انظار   است    پنهان 

زبانش  الکن   ویک  پاش    لنگست 

قدش  چون  پایهٔ   برق   و   تیلیفون 

سر و  گردن   ز  مو  مثل   ملنگست 

به   صورت   واحدالعین    و   لگازه 

صدایش    همچو     آواز    تفنگست 

بود  فرمان  و امرش  ( وحی منزل )

لبش  خندان  ولی قلبش چو سنگست 

به    ظاهر  از    تداین    میزند    دم 

به باطن خیلی ( لوتمار ) و زرنگست 

( الف ) تا  ( ی )  نداند  از   سیاست 

به پیشش  دانش  و قانون  جفنگست 

نموده ( فرض ) را سودا به ( سنت )

سرا  پا  مثل   یک   غول   دبنگست 

اگرچه هیکل اش زشت است وبدریخت 

به  پیش  طالبان   خیلی  قشنگست . 

صابر هروی

راولپندی –  پاکستان

سال ۲۰۰۰ میلادی

 

01 اکتبر
۱ دیدگاه

دیدار

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۹ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

دیدار 

اگر   آیی  خزانِ  من  بهار است

وگر نایی دلی من روی خار است

برایم   وعده‌ی     دیدار   کردی

به یادت سیل اشکم بی‌شمار است

بی تو

به وصل عشق تو دل را سپردم

به دیدارت چه  لحظه ها شمردم

چنان سوختم در هجر وصالت

که بی تو بی سخن خاموش و سردم

زمینگیر

” یک عمر به سوی غم سرا زیر شدم

از رنگ و دو رنگی زندگی سیر شدم

دل دادم و دل بستم نشد همدل من

از دست دلم پیرو زمینگیر شدم

عالیه میوند 

فرانکفورت – المان

۷ آگست ۲۰۲۵ 

   

01 اکتبر
۳دیدگاه

بال هایم را بستم

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۹ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

بال هایم را بستم

 

چه پر شکوه

و چه گسترده بال

در سرزمین مهر

 صدایت زدم

و سرودمت عاشقانه

و دوستت داشتم صادقانه

 

و اما پژواک آغوشت

دوری بود

و بیخبری

 

و امروز سروده هام

ترا بیرنگ می سرایند

و در سکوت

تا بگوشت نرسند

ودر زباله دان زندگی ات

چون کاغذ پاره های بی بها

زندانی نشوند!

 

هما طرزی

نیویورک

 ۱۱ جنوری ۲۰۲۵

I closed my wings

How glorious

And how wide

In the land of love

I called you

And I sang to you lovingly

And I loved you sincerely

But the echo of your embrace

Was distant

And you were unaware

And today my songs

Sing you colorless

And in silence

So that they do not reach you

And in the trash can of your life

Like worthless scraps of paper

They do not become prisoners!

Homa Tarzi

New York,

January 11, 2025

01 اکتبر
۱ دیدگاه

قیام حوت هرات ! ( از منظر دیگر )

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۹ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

قیام حوت هرات !

( ازمنظر دیگر )

نوشتهء : جنرال محمد ظاهر عظیمی 

بخش اول :

وقتی تیپ ۵۳۰ روی میز کوچکی که با تکه سرخ/ قرمز رنگی تزئین شده بود،به طرف چپ میز خطا به، روشن شد، صدای نور محمد ترکی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق

 افغانستان بود، که به گویش پشتو می گفت: چهارهزارکوماندوی ایرانی،به همکاری بعضی عناصر مزدور و جاسوس به شهرهرات آمدند. در آن موقع صاحب قلم به قطعه ۲۴۲ پراشوت سرباز بودم و به توصیه وحمایت جگتورن شراف الدین شرف رئیس ارکان وقت قطعه پراشوت به کورس افسری به دارالامان رفته بودم، کمتراز یک ماه به پایان درس کورس افسری باقی مانده بود، که مایان  ده نفر شاملین مکتب کوماندو و پراشوت را به تاریخ بیست و هفتم حوت ۱۳۵۷ به قطعه ۲۴۲ به مهتاب قلعه خواستند.

در قرارگاه قطعه همیشه وقت پراشوت پرتاب ها، برای اجرای وظیفه یا  وظیفه های محاربوی از قبل آماده بود. به گونه ی که هرکس پراشوت خود را بسته بندی می کرد و در خریطه مخصوص که نشانی شده بود، گذاشته ودردیپو/انبار عمومی نگهداری می شد. وقتی به قرار گاه قطعه رسیدیم پراشوت های آماده برای پرسونل توزیع شد. من به قطعه اصلی ام به تولی چهارم هاوان ۸۲ م م بودم، که جگتورن پراشوتی حمید الله خان از شمالی کابل قوماندانش بود،

 رفتم. او-حمید الله خان- سلاح و حصه صرف مهمات کلاشنکوف بی دیپچیک (نام اصلی آن تفنگچه ماشیدار کلاشنکوف بود) ما را نیز توزیع کرد. در آن موقع در اردوی افغانستان به غیر از قطعه پراشوت و کندک های کوماندو جزتام دیگری کلاشنکوف بی دیپچیک نداشت. باید بگویم  که تقریبن همه افسران جز تام های پراشوت  تحصیل  کرده  اتحاد جماهیر شوروی  سابق در سطح عالی بودند.

از قطعه ۲۴۲ پراشوت که  در آن زمان زبده ترین جز و تام وقت به حساب می آمد، یک تعداد پرسونل آن به دره صوف و  کتواز جهت سر کوب قیام های مردمی که علیه حکومت  وقت صورت گرفته بود، رفته بودند.

پرسونل باقی مانده قطعه در حدود ۲۵۰ تن سرباز پیش روی قوماندانی قطعه در صف منظم، منتظر آمدن سید خان جگرن پراشوتی رئیس ارکان فرقه هشت قرغه که چند هفته قبل به  صفت قوماندان/ فرمانده قطعه ۲۴۲ پراشوت تعین شده بود قرار گرفته بودیم، با آمدن جگرن سید خان پیاده پراشوتی قطعه توسط رئیس ارکان برایش تقدیم شد. جگرن سید خان ق ق  برای پرسونل امر زنگون کیچ/ نشستن داد و پرسونل به زمین نشستند.

او سخنرانی پرشوری به مدت کم وبیش بیست دقیقه ایراد کرد وبا جزئیات راجع به قول او شورش مردم هرات علیه دولت به کمک مستقیم وحضورنظامیان ایرانی و پاکستانی برای سربازان بیانیه داده وگفت:

مایان جهت سرکوب دشمنان انقلاب ثور، اشرار به ویژه سرکوب خارجی های متجاوز، به هرات می رویم و….درختم بیانیه اش گفت ما وشما در این لحظه به اوامر وهدایت های رفیق نورمحمد ترکی رهبر حزب دموکراتیک خلق که درکستی ثبت شده است، گوش داده، وسپس حرکت می کنیم.

تیپ ۵۳۰ که از قبل روی میز گذاشته شده بود روشن شد، بیانیه ایشان را درمدت شاید یک ربع/پانزده دقیقه شاید هم بیشتر شنیدیم، به چند نکته مهم آن اشاره می کنم، دربخشی از صحبت آمده بود:

« قرار راپورهای استخباراتی موثق طی بیشتراز یک ماه گذشته به تعداد چهارتا شش هزار پرسونل کوماندوی ایرانی به لباس غیرنظامی [ملکی] به همکاری بعضی عناصر مزدور وجاسوس به شهرهرات آمدند وشهر را به آشوب کشیدند، اموال بیت المال و سرمایه شخصی مردم هرات را به غارت بردند، متاسقانه تعداد از افسران خائین (منظور قیام کننده گان) فرقه هرات همراه شان همکاری کردند، شما به مثابه فرزندان صدیق وطن و نیروهای پراشوت کشور جهت سرکوب ایشان به هرات می روید و..»

در بخش دیگری از گفته ها:

« مواظب باشید که زبان ولهجه ایرانی ها با مردم هرات از نظر گویش بسیار مشابه ونزدیک است، شاید وقتی به مقابل شما قرار گیرند بگویند ما هراتی هستیم ولی شما باورنکنید و..»

وی اضافه کرده گفت:

« من مطمئن هستم که شما فرزندان قهرمان خلق افغانستان دشمنان وطن وانقلاب را به سزای عمل شان می رسانید».

در ختم بیانیه  آماده رفتن به وظیفه شدیم، ولی کمیت باقی مانده سرباز درکابل برای پهره/ کشیک قطعه  کفایت نمی کرد، برای رفع این چالش چند نفر از پرسونل قوای ۸۸ توپچی که در جوار قطعه ما (مهتاب قلعه)موقعیت داشتند، کمک گرفتیم، سپس توسط موترهای گاز۶۶ به میدان هوایی نظامی کابل رفتیم و طی پرواز طیاره های ان ۲۶ نظامی که به تازگی از جانب اتحاد شوروی سابق به افغانستان کمک شده بود، به میدان هوایی شنیدند هرات پیاده شدیم. شب را در میدان شیندند سپری کردیم، صبح اول وقت توسط هلیکوپترهای می هشت به چند نوبت به میدان هوایی ملکی هرات پیاده شدیم. در میدان هرات دگروال سید مکرم قوماندان فرقه ۱۷ پیاده هرات، تعدادی افسران و سربازان نظامی، تعدادی نیروی امنیتی، چند تن مامورین ملکی، بعضی اعضای بلند پایه حزب دموکراتیک خلق به شمول  جنرال روسی بنام ستوویچ و تعداد افسر روسی حضور داشتند. در بعضی منابع کمیت مشاورین روس درهرات هنگام قیام بیش از بیست نفر گفته شده است، حد

اقل در میدان هوایی این تعداد نبود و کمتر از ده نفر بودند.

قبل از اینکه به تعرض فرقه هفده پیاده هرات به پردازم یک مورد را بیشتر تشریح کنم:  من که هراتی بودم و از این شهر شناخت عمیق و همه جانبه داشتم، برادرم نادرجان عظیمی درصف قیام کننده گان به اثر فیرگلوله دولتی زخمی شده بود، آمدن قوای کوماندوی ایران در سطح چندین هزار با توجه به همزمانی رویداد های سیاسی، انقلاب، تغییر رژیم و فرو پاشی سیستم شاهنشاهی سال ۱۳۵۷ در کشور ایران، به نظرم چنین ادعا بسیار عجیب می آمد، وقتی به هرات با خانواده و دوستانم ارتباط گرفتم برایم این ادعا چیزی مشابه به جوک/ فکاهی آمد.  بعد از یورش قشون سرخ

 به افغانستان ۱۹۷۹ و سپس بعد از نزدیک به ده سال نبرد قوای روس درافغانستان و درادامه فرار ارتش سرخ از سرزمین ما و در نهایت فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی سابق. کتاب های زیادی در

 باره جنگ در افغانستان توسط صاحبان قلم در سطح جهانی به ویژه افسران عالی رتبه ارتش سرخ و مسوولین بلند پایه آن کشور نوشته شد. برای من نیز فرصتی جهت کاوش در این راستا میسر شد.

 ازجمله موثق ترین این کتاب ها یکی بنام ارتش سرخ در افغاستان به قلم مارشال بورس گرومف، کسی که در نخستین روز حمله به افغانستان به رتبه دگروال به صفت رئیس ارکان لشکر پنجم

 میکانیزه به قوماندانی تورن جنرال/ دوستاره شتالین از بندر تورغندی داخل ملک ما شد و به عنوان آخرین سرباز و فرمانده کل ارتش سرخ به رتبه مارشالی از پل دوستی (افغانستان شوروی) عبور

 کرد – او روی پل دوستی ایستاد شد. صورتش را دور داد، به طرف افغانستان، بادست چپ اش اشاره کرد و گفت:

« به آنهای که دراین جهنم سوختند منار یاد بود بسازید» نوشته شده بود.»

کتاب را فاضل فرهیخته آقایان عزیز آریانفر به فارسی و محترم داوود جنبش خبرنگار وقت بی بی سی به پشتو ترجمه کرده اند، در این کتاب از جمله مطالب جالب و گوناگون که نوشته شده است.

 متن گفت و گوی به نسبت طولانی نور محمد ترکی همراه با الکسی کاسگین نخست وزیر وقت اتحاد جماهیرشوروی راجع به قیام ۲۴ حوت هرات و پیوستن فرقه هرات به مردم نیز نقل شده است،

در این صحبت تلفونی به ۴۲ مورد پرسش های گاسگین، آقای ترکی پاسخ ارایه داده است. در نخستین پاسخ چنین آمده بود:

«اوضاع خوب نیست رو به خرابی دارد، طی یک ونیم ماه گذشته از سوی ایران نزدیک به چهارهزارنفر نظامی به لباس غیر نظامی(ملکی) به افغانستان فرستاده شده اند. حالا تمام لشکر(فرقه)

[۱۷] پیاده به علاوه واحد های توپ خانه ( قطعات توپچی) و دفاع هوایی (دافع هوا) که بروی هوا پیما های ما آتش گشوده اند دردست آنان است و در شهر جنگ جریان دارد».

 وقتی کتاب را می خواندم هزاران کوماندوی ایرانی بسیارسبک وخنده دار به نظرم آمد، مطمئنم که کاسگین نیز به چنین ادعای از تهه دل خندیده است. این را یاد آور شوم که از ۲۳۰ برگ  کتاب ارتش سرخ در افغانستان ۵۲ برگ آن به قیام  حوت یعنی -هرات، فراه، نیمروز، غور، بادغیس، و فاریاب- اختصاص داده شده است.

به تاریخ سی ام حوت ۱۳۵۷ یک تعرض/حمله ناموفق به فرقه هرات صورت گرفت، قبل از اینکه به فرقه ۱۷ هرات برسیم یک افسر به گونه مشکوکی کشته شد. جگرن سید خان ق ق به پرسونل هدایت عقب نشینی داد وقطعه از نزدیکی فرقه هرات  پس به میدان هوایی برگشت، شام روز قبل از حمله وقتی دقیقن هوا کمی تاریک شده بود یک گروه ۲۰ نفری پراشوتی به بلندی های گوشه ی شمال شرق فرقه هرات پرتاب کردند، تا همزمان به حمله قطعات خودی، راه عقب نشینی افسران قیام کننده فرقه هفده را بگیرند، تصور می شد که از داخل فرقه اطلاعات دقیق موجود باشد چرا، که یک یا چند نفر از آنجا ارتباط داشتند، در مسیرمیدان تا فرقه موانع زیادی ایجاد شده بود، درخت های ناجوی/ کاج کهن که یاد گار نایب الحکومه دوست داشتنی مردم هرات مرحوم عبدالله خان ملک یار می باشد از دو طرف و وسط دو سرکه شهر تا میدان در بعضی از قسمت ها توسط قیام کنندگان قطع و به عرض جاده انداخته شده بود، که پاک سازی آن وقت زیادی را گرفت در مسیر راه هیچ گونه مانع دیگری مثل انداخت، یا کمین وجود نداشت، در واقع بم بارد ها اوضاع را برای قیام کننده گان دشوار ساخته بود و ازسوی دیگر رهبری منسجم و پلان گزاری مشخصی بین قیام کننده گان وجود نداشت. قبل از آغاز حمله روز بعد به فرقه هرات، چند مورد مشخص را یاد آوری کنم:

منسوبین قیام کننده فرقه هفده هرات با اقتدار و هوشیاری، داخل فرقه را ازعناصر مخالف خود یا بگویه دیگر طرفداران حزب دموکراتیک خلق تصفیه و پاک سازی کرده بودند، بر محیط فرقه تسلط کامل پیدا کرده بودند. تعینات موقتی را در بست های مهم نظامی انجام داده و سلسله مراتب فرماندهی را ایجاد کرده بوند، تدابیر تدافعی را به داخل فرقه به ویژه دافع هوا گرفته بودند، تعدادی  سلاح به مردم بی دفاع توزیع کرده و دروازه دیپو های سلاح را به روی عموم باز گذاشته بودند.

 اما به همان حالت مدافعه درداخل فرقه باقی مانده بودند. منسوبین قیام کننده با دراختیار داشتن سلاح و تجهیزات کافی به ویژه وسایط زرهدار مثل تانک های تی ۵۵ و زرهپوش ها هیچ تحرک یاعملیات منظم نظامی را بیرون از فرقه انجام ندادند. مردم قیام کننده هرات با وجود تلفات گسترده و زیادی که متحمل شدند خیلی از نهاد امنیتی و دولتی را پک سازی کرده و گرفته بودند. ولی بعضی ارگان ها تا پایان قیام به مقابل مردم مقاومت کردند؛ توقع مردم برآن بود؛ که قوای منظم ومجهزنظامی درآن مراکزی که در برابر مردم مقاومت می کرند ازجمله:

بالای قوماندانی امنیه پولیس هرات که به حمایت دولت در برابر مردم می جنگید، حمله کرده، مخالفین را سرکوب کنند، یا دروازه محبس را که بسیار مهم بود و بیش ازهزار نفر زندانی داشت بروی زندانیان باز کنند – تعدادی ازمحبوسین به جرم ضد انقلاب از سوی حاکمیت وقت دستگیر شده بودند، درحالیکه در قیام هرات شرکت نداشته، هنگام قیام در زندان بودند، از محبوسین تعدای بعد از قیام تیر باران شدند – و یا رادیو تلوزیون را جهت قومانده/ فرماندهی، رهنمایی مردم ملکی وهدایت آنها وبه ویژه تبلیغات علیه دشمن به تصرف خویش دربیاورند و از همه مهم تر آگسا/ مرکز استخبارات دولت وقت در هرات را از کنترول دولت خارج کنند، ارگ هرات که با نشان چی هایش مردم بی دفاع را بار و بار و به تکرار هدف می گرفت آتش آن را قطع نمایند، این کار ها که بسادگی و بدون تلفات قابل اجرا بود، نشده بود، هرچند که پیوستن فرقه پیاده هرات با قیام کننده گان فرازی از یک رخداد سترگ وتاریخی محسوب شده،  ضربه جبران ناپذیری به حاکمیت حزب دموکراتیک خلق وارد آورد، اما از یک طرف این نقد قیام کننده گان علیه منسوبین فرقه نیز کاملن قابل تحمل وتوجه است. و از جانب دیگر حکایت از یک تصمیم با عجله منسوبین قیام کننده فرقه و عدم پلان گزاری دقیق همه جنبه را نشان می دهد.

برداشت من با توجه به چشم دید هایم این بود که شاید همه ی پرسونل و تانک ها و زرهپوش ها که بداخل شهر وظیفه داشتند و به مردم قیام کننده تسلیم شده بودند و پرچم/ بیرق سبزی را روی و سیله ی شان نصب کرده بودند، هر چند ظاهرا همراه مردم بودند اما از طریق مخابره/ بیسیم های خود وشاید تلفن با قوماندانی فرقه که اینک در میدان هوایی ملکی هرات بود ارتباط داشتند، اگر نگویم همه، که باید بگویم همه، شاید نزدیک به همه ارتباط شان تامین بود هرموقع فرصت مناسب بود به ویژه شب ها از وضعیت گزارش می دادند و از قوماندانی هدایت می گرفتند. بعد از قیام  و تسلط دولت بر وضعیت در حد اطلاع من هیچ افسر تانکیستی نیز دستگیر نشد.

طیارات کشف داخلی وکشف روس ها و هلیکوپترها همیشه در حال پرواز بودند، طیاره های جنگی هرات از میدان هوای شندند هرات برخواسته از سلاحشان به روی مردم بی دفاع یا مسلح به سلاح سبک استفاده می کردند، همچنین طیاره های بم بارد روسی ازمیدان عشق آباد ترکمنستان پرواز می کردند به ویژه هلیکوپترهای جنگی روسی عملیات نظامی شان بالای مردم بی دفاع هرات حالت دوامدارداشت، هر جا تجمعی را که می دیدند توسط ماشیندار/ مسلسل، راکت های هلیکوپترسرکوب ویا بمب باردمی کردند.

و اما ادامه رویداد ها:

روز بعد ساعت هفت صبح دوباره تعرض به فرقه هفده هرات در سه ستون آغاز گردید ازجناح جنوب به گونه مستقیم به استقامت نظام قراول فرقه -دروازه اصلی ورودی- ازگوشه جنوب شرق به استقامت فامیلی ها، باع فرامرز خان مرکز خاد نظامی وکندک تانک- از گوشه جنوب غرب ( پل خیمه دوزان) به استقامت قراول غند ۱۱ توپچی آغاز شد. همزمان هلیکوپتر ها در فضا تعرض پراشوتی ها را حمایت می کرد و بیشتر وسایط زرهی مثل تانک ها و زرهپوش ها که بیرق سبزداشتند به ستون های حمله کننده پیوستند. به داخل فرقه به هیچ گونه مقاومتی روبرو نشدیم، یک مورد چند فیر/ شلیک هوای صورت گرفت، که معلوم شد توسط یک افسر قیام کننده (جگرن نورمحمد خان از ولسوالی گذره هرات که به نوعی کنترول اعصابش را از دست داده بود، برخورد خونینی با قیام کننده ها نیز انجام داده بود) ،بوده است، او دستگیر شد و به بد ترین وجه ممکن توسط شخص دگروال سید مکرم قوماندان فرقه که او را می شناخت و از جمله افسر های مادونش بود کشته شد. نمی خواهم نحوه کشته شدنش را بنویسم خیلی ظالمانه بود. او اولین قربانی دستگیر شده به دست نیروی دولتی وشخص سید مکرم بداخل فرقه بود.

افسران قیام کننده شب قبل از حمله، قرار گزارش ها عقب نشینی کرده بودند, تعداد کمتری دو شب قبل ازحمله وتسخیر فرقه عقب نشینی کرده بودند، افسران قیام کننده بیشتری شان به رهنمایی جگرن غلام رسول خان بلوچ به دهنه ذالفقار-منطقه مرزی که سه کشور افغانستان، ایران و ترکمنستان را به هم متصل می کند، آخرین نقطه شمال غرب هرات- رفتند. در آن منطقه برای مدتی جبهه از نظامیان قیام کننده های نظامی به همکاری مردم محل به همراهی ارباب ودود خان بلوچ تحت فرماندهی جگرن غلام رسول خان بلوچ (سیاه) ایجاد کردند، موتر های گزمه شان که از کمیساری مرزی کاریز الیاس بدست آمده آمده بود بین دهنه ذوالفقار و مرکز ولسوالی گلران رفت و آمد داشتند، به گویه دیگر یک اداره مستقل کوچک تشکیل داده بودند. گروه دوم به فرماندهی جگرن سردار خان آمر توپجی هرات به طرف جنوب فرقه در قریه های شرق ولسوالی انجیل هرات و از آنجا به ولسوالی غوریان رفتند. وقتی من در آخر ماه سرطان همین سال-۱۳۵۸- به صف مجاهدین آمدم او رئیس دفتر حرکت اسلامی افغانستان به رهبری آیت الله محسنی در شهرستان تایباد جمهوری اسلامی ایران بود و بعد ها که من بدانجا رفتم به من گفت: به همکاری سیاه خان کامران، محمودی حیدرخان و سرور خان بهبود از سران مجاهدین ولسوالی غوریان  به او رسیده بود.

ادامه دارد …