۲۴ ساعت

14 فوریه
۱ دیدگاه

ابرِ ظلمت

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۵ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

ابر ظلمت

دلم  امشب  چنان از نازِ آن دلدار  میرنجد

که از  نازِ  طبیبِ  سنگدلِ   بیمار  میرنجد

ز زخم ناخن غم سینه ام  همواره  می ریشد

چنان کز زخمه ی  ناخن گلوی  تار  میرنجد

ز بس کم طالعم از اختر وارونه ام امشب

فلک  با   اختران  ثابت   و  سیار  میرنجد

چنان از شیوه ی نا مردمی ها جان بلب آمد

که هنگام سخن گفتن لب از گفتار میرنجد

بحال هجرت و آواره گی در گوشهء غربت

روانم در بدن  از  طعنه ی  اغیار  میرنجد

بصحرا هر دد و  درنده با هم الفتی دارند

چرا انسان به شهر اندر ز الفت زار میرنجد

چنان گرم است  بازار زر و نیزنگ و استعمار

که  جان  مردم  آزاده   زین  بازار  میرنجد

مگر از  ابر  ظلمت آتش بیداد می بارد ؟

که گلزار  و  چمن زین  ابر آتشبار  میرنجد

بود کار بشر تاکی چنین  کشتار و  ویرانی

که قلب تیره ی تاریخ زین  کردار  میرنجد

چنان چشم حقیقت  را  بخواب ناز  آلودند

که هر بیدار  دل  از دیده ی بیدار میرنجد

خدا را از چه رو در مسجد و دیر از خدا بینان

ز شیخ و برهمن  عمامه  و   زنار  میرنجد

زبس امروز نا چیز است  کالای هنر یاران

فدایی” از سواد و خامه و اشعار میرنجد

فدائی هروی

 

یک پاسخ به “ابرِ ظلمت”

  1. admin گفت:

    خوشحالیم که با نشر این سروده ی زیبا یادی از زنده یاد استاد براتعلی فدائی هروی ، شاعر چیره دست سرزمین مان نماییم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما