۲۴ ساعت

آرشیو 'اشعار'

28 آوریل
۱ دیدگاه

رنگین ‌کمان عشق

تاریخ نشر : یکشنبه 9 ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 28 اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

رنگین ‌کمان عشق

خورشید   من  ز  پنجره‌ی  آسمان  بتاب!

بر خسته‌ی نشسته در این  خاکدان  بتاب!

خورشیدِ من! اگرچه زمین درخورِ تونیست

رخشنده  بر خرابه‌ی  من همچنان  بتاب!

بر کاج‌ِ  سرکشیده  که  شد   پایمال  جبر

بر  مرغِ  پرشکسته‌ی  بی‌ آشیان  بتاب!

برشانه‌های خسته‌ی فرسوده  از تگرگ

بر شانه‌ های  رهروِ  بی‌ خانمان  بتاب!

دل‌ تنگیِ غروبِ غریبان چه ظلمتی‌ ست

بر شام‌  گاه  تیره‌ی   آواره‌ گان    بتاب!

وز اوج‌ های  کوهِ   سفید  و   سیاهِ  ابر

برسرخ و سبزِ گلکده‌ها، زرفَشان بتاب!

بی جلوه‌های  گرم تو یخ  بسته  باغ‌ ها

بر شاخسار  یخ‌ زده‌ی  بوستان  بتاب!

خورشیدِ من! به باغ و بیابان بیا، یکی

یکسان به خار وسنگ وگلِ ارغوان بتاب

کوچک ‌نوازیِ تو ز آفاقِ د یگری‌ ست

بر ذرّ‌ه‌ ذرّه کوچه‌ ی ما کوچکان بتاب!

رنگین‌ کمانِ عشق شود تا که جلوه‌ گر

بر نم‌ نمِ  سرشکِ  منِ  نا توان   بتاب!

با پرتوی که حسرتِ  فانوس‌ِ  شام‌ هاست

دامن‌ کشان به خاکِ من از کهکشان بتاب!

اینجا که تار و پود همه نرم و نازک است

پُر لطف ‌تر  ز  تارِ گلِ  زعفَران  بتاب!

الطاف تو بهانه‌ی  انفاسِ  زندگی ‌ست

خورشید من! بهانه‌ی من! جاودان بتاب!

حکمت هروی

ملبورن – استرالیا

 

27 آوریل
۱ دیدگاه

عیب جویی

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

عيب جويى

حاصلِ باغ  و  زمين  خود   به  آتش سوخته

سالها شد خوشه  چينِ  مزرعه ى بيگانه ايم

مُلكِ خود  را   زير   پاى    اجنبى   بگذاشته

خود بمُلك  دگران  بى  سرپناه   و  خانه ايم

در پى بربادى همدگر هستيم    سخت  كوش

آشناى خصم با دوست  هر كجا خصمانه ايم

دستِ خود را  پُل  نموده   بگذريم   از آبرو

همچو مارى بَرسرِ گنج  خفته در ويرانه ايم

در بساط زندگانى  هيج   چيز  بر ما   نماند

در بَدر آواره بر دهر بى   سر و سامانه ايم

در سر اخبار جهان است   نام ما  وردِ زبان

مو بمو در عيب جويى ها رقيبِ   شانه ايم

بى ( فروغِ )علم و دانش ره بمنزل  كى بريم

تا  بچند  آتش   زنانِ    خانه و   كاشانه ايم

فروغ

24 اپریل 2024

27 آوریل
۱ دیدگاه

نورِ درخشان

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

 نوردرخشان

دل هرچه  فراموش   کند  یاد   تو دارد

هر روز و شبی  ناله  و فریاد   تو دارد

آهی  اگر  از  سینۀ    تنگم     برون آید

در دل زند   اندیشۀ    ارشاد    تو  دارد

گلهای چمن چونکه شوند  رهزن  دلها

دانم که همه حسن خد ا داد   تو   دارد

تا دل به برم می تپد ای  هستی  مطلق

هر لحظه هوا و هوس  و  یاد تو دارد

این شعله که درجان من افروخته شد ازعشق

چون نور درخشان  ز  بنیاد   تو دارد

عشق هوس آلود شکند  شیشۀ دل را

پیوند   دل  ما   ز    آباد     تو   دارد

دل یاد گرفتاری   تو   می کند  هر دم

چون صید تو شد ناله و فریاد تو دارد

کوهکن نشود آنکه زند تیشه یی جلال

این شیوه فقط  همت  فرهاد   تو دارد

سید جلال علی یار

24 اپریل 2024

ملبورن – استرالیا

27 آوریل
۳دیدگاه

باز آ ،  لبریزم کن !

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

باز آ ،  لبریزم کن !

بی تو زندگی‌ام بی‌نور
اما تو کجا من کجا
در شب تاریکم بیا
وقتی روی تو را می‌بینم
عشق در دلم بی تاب می‌شود
نمی‌توانم تو را پنهان کنم
تو در خوابی
من به یادت تا سحر بیدار
ستاره می‌چینم
و تو در آسمان دلم می‌رقصی
ستاره‌ها بیدار
من پشت دیوار انتظار
آغوش یار
از تو بیمارم
شفا بخشم تویی
بازآ
بازآ، لبریزم کن !

عالیه میوند 

6 دسامبر 2022

فرانکفورت 

27 آوریل
۳دیدگاه

دستانِ گرم

تاریخ نشر : شنبه 8 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 27 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا.

دستان گرم

            به پدرم

دلم هنوز می‌ تپد

برای دستان گرمت 

و قلم هایت 

دلم هنوز می‌ تپد

برای خوب  بودن هایت 

مهر در چشمانت ساکن بود

و خانه ی قلبت به وسعت یک آسمان

و شهرت پر از سخاوت های خدایی

به فراخی دشت های پر برکت

و محبتت ،

محبتت ،

محبتت –

به همه کس

و به همه چیز

امروز شهر قبرستانیست

با در های باز

خانه ها بی‌ دیوار

و خیابان ها پر صدا

ولی خانه

همان قلب تست که دیواره های استوار دارد

و سرسبز

چون باغچه خانه مان …

هما طرزی

 ۵ جولای ۲۰۱۳

نیویورک

27 آوریل
۵دیدگاه

سکوتِ دیدار

تاریخ نشر : شنبه 8 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 27 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا.

سکوت دیدار

۲۸ الف

خموش آیینه بگرفتم  که   ناگه  یار  شد  پیدا

غریوی  در  سکوت  مبهم    دیدار  شد  پیدا

به چشم خود همی دیدم غزل جاریست در خونم

بهشت از یک نگاه  دلکش   دلدار   شد پیدا

چرا فریاد می کردم ؟  نمی دانم   نمی دانم !

فقط دانم که در یک لحظه صد گلزار شد پیدا

فتاد  آیینه  از  دستم  ، م ثال  برگ  لرزیدم

هزاران پیچ و خم در جاده ی هموار شد پیدا

کنون در انتظار او ،  دلم   کابوس  می بیند

چه کردم من خدا داند که  زهر مار شد پیدا

خفاش هر شام می چرخد به دور بسترعشقم

چرا بین من و او یک نفس  دیوار شد پیدا ؟

شکیبا شمیم

 

 

 

 

 

 

 

 

27 آوریل
۱ دیدگاه

رباعیات

تاریخ نشر : شنبه 8 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 27 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا.

رباعیات

(1)

ما هیچ تر از بیش  بودیم  ، نیش شدیم

بیگانه ز هر چه  بود  ،   دلریش شدیم

از غیر رسید ، اگر چه  صد رنج و الم

خنجر بجگر رسید از آن خویش شدیم

(2)

این عمر چنان ، تیز و شتاب می‌گذرد

با سرعت آن ، موجهء  آب  می گذرد

غافل منشین ، که ناگهان  مرگ رسد

یک چشم بهم زدن ، شباب  می گذرد

(3)

عشق است  ، چراغ  خانهء  دل بوّد

در عمق دلت ، چو کرده   منزل بوّد

عارف بخدا رسد ، به  یک نیم نگاه

آنکس که رسید ، بحق چو بیدل بوّد

حاجی محمد ابراهیم زرغون

27 اپریل 2024

اسلو – ناروی

 

27 آوریل
۲دیدگاه

طلسمِ جنون

تاریخ نشر : شنبه 8 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 27 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا.

طلسم جنون

آهِ گردون تازم  آخر رخ  به  بالا  کردنی ست

غنچۀ خاموش مار ا عشق گوی اکردنی ست

چشم  جادی  تو آخر فتنه  بر پا  کردنی ست

عاشق شیرین ادارا مست وشیدا کردنی ست

فتنه ها  می جوشد  از اطوار  تحریک  نگاه

زاهدان را گوشهٔ  ابروش رسوا کردنی ست

عافیت خواهی ز  انجامِ  عمل  غافل   مباش

پس جزای کیفرت امروزو فردا کردنی ست

شور عشقم بیش گردد ا ز  طلسماتِ  جنون

ناله ی جانسوزمن  پروازعنقا  کردنی ست

آشیان بر دوشم از وضع   پریشانم  مپرس

گردبادم در رمیدن  خانه   پیدا  کردنی ست

صافی  آیینه  با  زشتی   سوهان  آشناست

ناملایم اهل جوهر را دو  بالا  کردنی ست

از بد و نیک  جهان  آیینه  سان  آزاده ایم

زشتی  تمثال ما هم  کار  مینا  کردنی ست

سوی مقصد با پرو بالِ هوس نتوان  پرید

شهپرِ پروانه کی پرواز عنقا  کردنی ست

ای به صورت ماه کنعان بر متاع خود مناز

کارچون باعشق افتد حسن  سودا کردنی ست

عقده ای  کار مرا نگشوده  دندان  کسی

ناخن لطفش مگر از دل گره  وا کردنی ست

حسن یوسف را که گل درپردۀ عصمت ندید

جذبۀ عشق  زسر بازار پیدا  کردنی ست

از سخن  پردازی ن عالمی   دیوانه شد

طوطی طبع مرا در شور بلوا    کردنی  ست

انوری” این نکته راازخامه ای “بیدل”شنو

زیرگردون آنچه امروزاست فردا کردنی ست

انوری فکری

4 ثور 1403

پنجشیر

27 آوریل
۳دیدگاه

هشت ثور روزی که زخم ها به زخم ناسور مبدل گشت !

تاریخ نشر : شنبه 8 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 27 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا.

هشتم ثور روزی که زخم ها 

به زخم ناسور مبدل گشت !

هشتم ثور می توانست نقطه ای عطفی در زندگی مردم ما باشد ،

 اما جمعی ازچپاولگران قدرت طلب نه تنها این شانس را ازآنها

 گرفتند ، بلکه  باعث  شدند تا بیشتر از پیش رنج  بکشند ،عذاب

ببیند ، داغدار شوند و خانه  و کاشانه ای شانرا از دست بدهند.

آری ! هزاران هموطن عزیز ما  پس از هشتم  ثور سوگواراز

دست دادن عزیزان شان شدند و میلیونها تن دیگر شان به جمع

  غربت  زدگان  دورازخانه پیوستند ؛ هزاران تن با راکت باران

شهر کابل قربانی جا طلبی ها  شدند که از هیچ جنایتی رویگردان

نبودند و علاوه بر همه اینها  ظهور نامیمون طالبان و داعشیان

خون آشام  بود که همه روزه  با استفاده از نام مقدس اسلام  به

 قتل  مسلمانان  پرداختند  و کرسی نشینان  بی کفایت  کابل   از

( الف تا یا ) همچنان نظاره گر آن همه قتل  و جنایت  بودند و

هیچ اقدام عملی انجام ندادند.

سروده اییرا که درینجا تقدیم شما عزیزان میگردد شمه ای

 از درد هاییست که توسط خائنین قدرت طلب برهمه ما تحمیل شده است.

هشت ثور

ز هفت و هشت  این  ماهِ  فلاکت   بار دلگیرم

ز نام ِ  راکت  انداز ،   رهبرِ   اشرار   دلگیرم

گذشت عمرم به  دوران  جهاد و شادمان بودم

عزا دارم  نمودند  خائینین   زین کار دلگیرم

تلاش من به دوران جهاد عشق و محبت بود

که آزاد میهنم  گردد ، من  از اشرار دلگیرم

کمونیست محوگردید  و  جهاد ما مقدس بود

من  از  سودا گرانِ   عزتِ  ا نصار  دلگیرم

چه میشد هشت ثوررابا محبت  پاس میکردیم؟

من از جور و جفا و این همه کشتار دلگیرم

کجایند  شیخ  ما و  مولوی و حضرت مفتی

من از فتوای  این  کورانِ  بی مقدار دلگیرم

گذشت چهل سال که درواقع به چهارصد سال میماند

من  از این  جاهلان  پست  بد افکار  دلگیرم

مپندارید که خون عاشقان خاک ما هیچ است

من از هر قاتل ِ  پست و  جنایت  کار دلگیرم

اگر جور و جفای  هفت  ثور هرگز  نمی آمد

کجا بود داعش وطالب، من ازاینکار دلگیرم

خدایا ریشه ای ظالم پرستان را ز بیخ  برکن

من از ظالم پرست ارگ، تنِ بی عار دلگیرم

« بشیر» تا چند بنالم در عزای  مردم  خوبم

من  از  کرسی  نشینانِ  خیانت   کار دلگیرم

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

هشتم ثور 1397

 

26 آوریل
۳دیدگاه

هفت ِ ثور

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

هفت ثور 1357 سرآغاز تمام بدبختی های مردم افغانستان بود که می توان از آن

بعنوان سیاه ترین روز تاریخ 5 قرن اخیر نام برد . روزی که از آن به بعد مردم 

 ما روز خوشی ندیدند ، هرحکومتی که حاکم شد صرف نظر از اینکه با چه طرز

فکر ، عقیده و باور آمد جز جنایت ، خیانت ، وحشت ، دهشت ، بدبختی

، آواره گی و فلاکت چیزی به ارمغان نیاورد ، و حالا هم که عده ای

نادان ضد فرهنگ بر کشور ما حاکم شدند . خداوند رحم کند.

هفت ثور

آمد دو باره هفت ثور، نفرین   به  غداران کنم

بهر  صفای   همدلی   ، یادی    وطنداران کنم

ازخلق و پرچم دروطن، مانده بجا رنج  ومحن

با اشک دیده می روم ، لعنت به  جباران  کنم

فریاد و آه و ناله هاست ، اندر  دل هر مادری

داغ عزیزان دیده  اند، یادی ز غمخواران کنم

کشور  فتاده  در بلا، بنگر به  شمر  و کربلا

لعنت بر آن آل یزید ، از  سوی  دلداران  کنم

برخیز « بشیر» دستِ دعا، بردار بدرگاهِ خدا

میهن شده ماتمسرا، یادی ز آن   یاران کنم

قیوم بشیر هروی

هفتم ثور 1393

ملبورن – آسترالیا

26 آوریل
۳دیدگاه

عکس تنهایی

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

عکس تنهایی

                     به پغمان

عکس تنهایی خود را

در چشمان منتظرت دیدم

عکس من در چشمه بود

و آب هنوزجاری  

تقصیر درختان عاشق نبود

جدایی سوسو زنان میوزید

خورشید عشق

لابلای ابر های غم …

و دلتنگی ها ما را بدرقه میکرد

اگر چشم نبود، 

اگر انتظار نبود ،

روزنه ی محبت و دست گرم ؟

دری باز میشد

و ما را صدا میزد

ماهیان در کنار چشمه خشکیده –

   در تنهایی به خواب رفته ا‌ند

عشق عجب خواب سنگینی دارد …

حوض ها خالی‌

شر شر جویباران نیست

مگر مرگ درختان گیلاس

تو اگر در تپش درختان سبز

مرا دیده بودی

امروز هر دو سبز بودیم

و هردو زنده …

هما طرزی

۵ جولای ۲۰۱۳

نیویورک

26 آوریل
۳دیدگاه

درد های من و تو

تاریخ نشر : جمعه ۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

درد های من وتو

درد های ما به دسترس نیست
تا به رشته سخن در آوریم
میان انبوه زخم ها ، بغض ها
و خاموشی واژه های من و تو !
نا شگفته گل های آتشین عشق
لغزیده پر شکوفه لب های خشکیده
من و تو
درد های من و تو
درد های ما به دسترس نیست
تا به رشته سخن دراوریم
باران محبت از حوض چه چشمان ما
جاری ست
نقاب صورت ما خندان
اما زره زره در نبودن
عندلیب های بهاری ویران شدیم
چشم به راه مانده
نیست تکیه گاهی بی پناهی دلی
شکسته ما
تمام تنم زخم خورده
چون پرنده بدام افتیده
در بیابان‌بی کسی
دروازه های امید به رویم بسته
درد های من و تو
درد های ما به دسترس نیست
تا به رشته سخن در آوریم
سر گرادن جاده عشقم

عالیه میوند

29 دسامبر 2022

  فرانکفورت

 

 

 

 

26 آوریل
۳دیدگاه

بی من مشو

تاریخ نشر : جمعه 7 ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲6 اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

بی من مشو

27 الف

در من  بیا  بیدار شو  بیدار کن ای  من  مرا

جانم بشو جانم بده،این جان بگیر از تن مرا

سنگم  بده  کوهم  بکن  آبم  بده  بحرم بکن

از من مرو بی من مشو یادی مده  رفتن مرا

لعلم بیا مرجان بده، سختم  بگیر  آسان بده

آ ، مس بکن فولاد کن، آهن  مرا  آهن مرا

دانی که بیتو نیستم، هستم بکن  هستم بکن

ابرم بیا باران  بکن  ، آموز  باریدن   مرا .

شکیبا شمیم

 

 

 

 

 

25 آوریل
۳دیدگاه

گلایهء زن

تاریخ نشر : پنجشنبه ۶ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۵ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

سرودۀ از قول بانوان !!!

گلایۀ زن

من زنم اما به  کنج    خانه  زندانی چرا ؟

میشود رفتار با  من   غیر انسانی  چرا ؟

مرد وزن را  خالق   ما  یک  برابر آفرید

این تفاوت بین  مرد و زن زنادانی چرا ؟

درتمام مشکلات مرد: زن  باشد شریک

زن گنهکاراست درهرجا ، نمیدانی چرا؟

با رضایت میکند یک مرد با زن ازدواج

بعد اندک  مدتی   اما   پشیمانی   چرا ؟

زنستیزی درجهان ما زحد بگذشته است

خشم بیجا میشود بر زن به آسانی چرا ؟

نیست فرقی بین مرد و زن به کار نیک وبد

میکنند این هردو از هم کار پنهانی چرا ؟

عبدالجبار توکل هروی

سه شنبه ششم فروردین/ حمل ۱۳۹۸

هامبورگ

 

24 آوریل
۳دیدگاه

شکوه

تاریخ نشر : چهارشنبه ۵ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

شکوه

              به میهنم

شکوه ام از دوریست

و از تنهاییست

شکوه ام از باغیست که در ندارد

خورشید در زیر خاک پنهان

سا یه ها پر غوغا

ماه از همه گریزان

ستاره ای در آسمان نمی بینم

صدای رعد و غرش توفان

جنگ تا کی‌ ؟

و مرگ تا کجا ؟

هما طرزی

۳ جولای ۲۰۱۳

نیویورک

24 آوریل
۱ دیدگاه

اعتراف ، رؤیای من و لحظه ی بیداری

تاریخ نشر : چهارشنبه ۵ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

اعتراف

زیبا تری ز یاس و شقایق ، مشخص است

وز کاج‌های گلکده  فایق  ،  مشخص است

حتی خدا  نموده  به   این   حرف  اعتراف

هستی تو برترینِ  خلایق  ،  مشخص است

بی تو  صدای  عقربه  در   گوش  من خلید

بی تو به  من گذشتِ دقایق ، مشخص است

هستی  دلیل هستیِ من ،  واضح  است این

هستم به یک نگاه تو شایق، مشخص است

من آرزوی وصل  تو  را   می‌برم  به خاک

من نیستم به وصل تو لایق ، مشخص است

فنجان   چای   و  دفترِ   اشعار   و لفظ  یار

دل را در این  میانه علایق  مشخص است!

شد   دیده   خیس  در غم  دوریِ  تو   ببین

در حلقه‌ های  برکه   حقایق  مشخص است

روشن بوَد که هجرِ تو   بر من چه  می‌ کند

طوفان هرآنچه کرد به قایق، مشخص است!

حکمت هروی

15 اپریل 2024

ملبورن – استرالیا

***********

رؤیای من

در انزوا   نشست    دقايق    مشخص  است

بى رنگ گشت بى تو حقايق  مشخص  است

با رفتنت  به  تلخ    ترين   فصل    مى رسد

این قصه ی پر از غم  عاشق مشخص است

از دامنِ    خيال    لبت    بوسه    مى گرفت

خوش بود دل  به باغ  شقايق مشخص است

تو   كوه     استقامت    رویای   من   شدی

من رود دشت تو که به خالق  مشخص است

در من شكوه عشق ، و در تو  سكوت  سرد

آيين  صبر  در تو  ز سابق  مشخص   است

در   دست     بى    نهايت   امواج  چشم  تو

هر   ثانيه   شكستنِ   قايق   مشخص   است

در  من  غزل  به  ماتمِ  من   گريه   مى كند

در هر سرود ناله  و هق هق  مشخص  است

بيهوده خواب  وصل  تو بر چشم  من نشست 

هرگز نبوده ام به تو  لايق ….مشخص است

شگوفه باخترى

15 اپریل 2024 

ملبورن – استرالیا

***********

لحظه ی بیداری

شور و  نوای  تو  ز حقایق  مشخص است

یعنی   نگاهِ   آدمِ  عاشق    مشخص   است

درد آوراست سکوتی که بااشک شود فزون

چون شبنمی  بروی  شقایق  مشخص است

در  بحر  بیکران    محبت    چه   می کنی؟

وقتی که آب نشسته به  قایق  مشخص است

دل   می تپد     برای   وصالت    عزیزِ  من

در   امتدادِ    سیرِ  دقایق   مشخص   است

عاشق     ز     جانفشانی     ندارد   ندامتی

غم  را  ندیده  بهر تو  لایق  مشخص است

دلدادگی   حکایت   خواب    و  خیال   مباد

با جان  و دل نگر ز  علایق  مشخص است

گفتی    که   می روی    ز   گلستانِ   آرزو

گفتم  که  با صبوری  حاذق  مشخص است

برخیز«بشیر»که لحظه ی بیداری ات رسید

لطفی  رسید  ز جانب خالق  مشخص  است

قیوم بشیر هروی

21 اپریل 2024

ملبورن – آسترالیا

24 آوریل
۱ دیدگاه

عشق به کتاب

تاریخ نشر : چهارشنبه 5 ثور (اردیبهشت) 1403 خورشیدی – 24 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

  عشق به کتاب

 من عاشقِ کتابم  ،  از عشق   سر نتابم

رؤیای من   کتاب است  ایمان  من کتابم

بهتر ز هر رفیقی  بسیار هم شفیق است

گِرد سرش بگردم  ، آن است  کتابِ نابم

قرآن   بی  ریایم   ،   مکتوبِ   رهنمایم

نی بُخل و نی حسد را هرگز در او نیابم

نی هر کتاب عشقِ، نی هر کتاب مهری

نی هر کتاب سوالم نی هر کتاب  جوابم

کانرا حدیث دردمند ، ما را بوّد ارج مند

حلقه کنم  بگوشم  ،  کانرا  کلام حسابم

زیبد سخن ز واعظ ،  اندر ورای مطلب

آنرا که عشق نامِ ،  در سیر پیچ و تابم

خونِ دلم مکیده آنکس که بی خدا است

توهین دین من کرد ، مجرم نمود خطابم

صد ها ورق کتابم ، صد موج آرزو داشت

یکقطره نیست بکامم زین بحر در حبابم

شور و نشاط و مستی  یکسر بدام عشقِ

با  ساغرِ  محبت ،  یکسر نمود  خرابم

یک  بار جلوه  دارد ، نورِ کتاب هستی

چاپِ  دیگر  ندارد ،  اوراق  این  کتابم

گنجینه  های گوهر، آثار  بیدلِ  ماست

هر بیت او کتابیست ، ارزنده  و شهابم

ساختند کتابِ  ما را ، این  کاتبانِ تقدیر

زرغون ” توبه بنما، ایزد  بوّد توابم

الحاج محمد ابراهیم زرغون

24 اپریل 2024

ناروی

24 آوریل
۱ دیدگاه

راز چشم هایت

تاریخ نشر : چهارشنبه 5 ثور (اردیبهشت) 1403 خورشیدی – 24 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

رازِ چشم هایت

اگر به دیدارم آمدی !

برایم بوسه های بیشتر هدیه کن

عشق را به پیرهنی به رنگ آبی ات

سنجاق کن

و عطر بدنت را فقط

به من بسپار

من

گل های را که دوست دارم

برایت میچینم

اینجا کسی در میان راز چشم هایت

نفس میکشد

و دوست داشتنت را زندگی میکند .

میترا وصال

24 اپریل 2024

لندن

24 آوریل
۳دیدگاه

شهرِ غم

تاریخ نشر : چهارشنبه 5 ثور (اردیبهشت) 1403 خورشیدی – 24 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – آسترالیا

شهرِ غم

به دردی  مبتلا  کردی  دلم را
چو زخم بی  دوا کردی دلم را

به که گویم غمی پنهان خویشم
به درد و غم رها کردی دلم را

به دل هرگز تمنای کسی نیست
به مهرت چُن گدا کردی دلم را

به  هر سو  بنگرم   نا  آشنایان
به ماتم  آشنا  کردی   دلم    را

ندانم یک نفس با من چه کردی
به شهر غم رها   کردی دلم را

عالیه میوند

27 دسامبر 2022

فرانکفورت

23 آوریل
۳دیدگاه

طفلان غزه

تاریخ نشر : سه شنبه 4 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 23 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

طفلان غزه

یـارب به آه نـالـهء   طـفـلان غــزه

بـرخـون فتـادگـان   عـزیـزان غــزه

بـرکـودکـانِ بخـون  غـرقـه بیـگنـاه

ازدســت جـانـیـان به  مـیـدان غــزه

بمـباردمـان بایدنـیـان آنـقـدرفـجـیـع

برخاک وخون کشیـده،جوانان غزه

امسال سال نـووعـیـد فطـرمسلـمیـن

شـد کـربـلای جمـلـه  عـزیـزان غزه

اعراب بی حمـیـّت  اطـراف آن دیـار

نـظـاره گـربه قـتـل عام یتیمـان غزه

آل سـعـود خــادم کعـبــه!!!شـامـلـنــد

درجـمع بیـرحمـان، بـه مـادران غـزه

یا رب به آبروی حبیبت هـرچـه زود

ازبیخ وریشه پاک کن،توعدوان غزه

کن “حیـدری” دعـا به دربـار کردگار

از بـهـــرســرفـرازی  شـیـران غــزه

حمـاسـیان زمعـرکه  پیروز کن برون

حـق عـلی وآل (ع) وشـهـیــدان غــزه

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

23 اپریل 2024

سدنی  – آسترالیا

 

23 آوریل
۱ دیدگاه

بادِ صبا

تاریخ نشر : سه شنبه 4 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 23 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

بادِ صبا

نو بهار آمد و قاصد  خبر  از یار نداد

مژدهُ    آمدنِ   آن   گلِ   بیخار  ندارد

چشمِ نرگس به تماشای چمن باز  نشد

غنچه با بادِ  صبا  وعدهُ   دیدار   نداد

روزِ یعقوب چو شبِ تار شد از دردِ  فراق

کس خبر از مهّ کنعان سرِ بازار   نداد

ساقی با عشوه و تمکین دمی رُخ  ننمود

خبر از  رونقِ  آن  خانهُ  خمًار   نداد

عمرِ خود را گذرانید به تزویر  و ریا

هیچکسی طعنه به آن زاهدِ مکار  نداد

غصه ها بر سرِ هم ریخت به غمخانهّ دل

بختِ بد بین که فلک همدم و غمخوار نداد

بار الها  سببی  ساز  که  محتاجِ توام

جزتو کس مرحمی بر این دلُ بیمار نداد.

مریم نوروززاده هروی

دوم حمل ۱۴۰۲ خورشیدی

۲۲ مارچ ۲۰۲۳ میلادی

از مجموعهُ”میهن عشق”

هلند.

 

23 آوریل
۱ دیدگاه

سکوتِ آسمان

تاریخ نشر : سه شنبه 4 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 23 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

سکوتِ آسمان

بسيار شد كوشش ولى، قـفل درِ شب   وا نشد

آرى!   كليـــد ِ  گمشده ،  پيدا  نـشد پيـدا  نشد

شايد كه پشت كوه ها،  اسپ سحر زخمى شده

كز هيچ سو هنگامه ى ، از هى هى ِ فردا نشد

فرسنگ ها فرسنگها ، پاى خطــر فرسوده ايم

اما  به  قدر يكـ  قدم  از  خـاك  ما  از مـا نـشد

صد آسمان غُريد و هم صد  ابر  بارانى  رسيد

باريد و باريد و…ولـى،  برهوت ما  دريا  نشد

سبزه قباها دوختش ، گل  خنده  ها   آموختـش

لاله چراغ   افروختـش ،  اما زمين   زيبا نشد

ازخون چراغ  افروختيم ، بسيار ديده  دوختيم

چشم ِ  تماشا  سوختيم  ، اما  كسى   پيدا  نشد

پيدا  نشد آن  ساربان ،  آن  ساربان ِ   راه دان

يا خود اگر آمد  ولى   جز  در  پى ِ  سودا نشد

اين  رازِخون  آلود  را ، از آسمان  پرسيده ايم

اما   سكـوت   آسمان   ،  روشنگر   معنا  نشد

سید ضیأالحق سخا

١٣٧٤/هرات

23 آوریل
۳دیدگاه

کجایی ؟

تاریخ نشر : سه شنبه 4 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 23 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

کجایی ؟

آرام به روی شاخه های

غم در انتظارت نشستم

تمام درد ها را

در آغوش سکوت پیوند

قلبم کردم

در اندوه تو

تنهایی ام می بندد

به زنجیرم

شبیه برگ های

پاییز بعد تو

قسمت بادم

عالیه میوند

28 اکتوبر 2022

فرانکفورت

23 آوریل
۱ دیدگاه

رنگین کمان

تاریخ نشر : سه شنبه 4 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 23 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

رنگین کمان

مرا ،

پروانه کن

بالم ببخش

بگذار در ملکوت نگاهت

دیوانه‌ای شوم که فقط

عشق ترا طواف میدارد

و در پرتو لبخند آسمانیت

رنگین کمان بوسه هایم را

روی لبان شرابی ات پهن کنم

و بر تارک قلب مهربانت

پروانه وار تا پای جان

غزلی دوست داشتنت را

جان دهم .

میترا وصال

22 اپریل 2024

لندن

23 آوریل
۱ دیدگاه

عشق و محبت

تاریخ نشر : سه شنبه 4 ثور ( اردیبهشت ) 1403 خورشیدی – 23 اپریل 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

عشق و محبت

در دل اگـر عـشق و محبت باشد

نجـوای دل آهـنـگ رفـاقـت باشد

دل را زدل شیفته جدا نتوان کرد

تشدید مرض ز ترک عادت باشد

دیدار اگـر رنـج سـفر می خواهد

الـبـتـه که آســیـا بـه نـوبـت باشد

گر دل بشود بـه راستی مایل دل

بی شبهه که ازروی اجابت باشد

گـر قـصۀ انسـان همه برخوانـید

عـشـق اول و آخـر حکایت باشد

محبوبـه به دل اگر شـرر انـدازد

از سوز نه افغان و شکایت باشد

اعـمال رقیب جملگی بـاشـد درد

ازیار فـقـط لطـف و عنایت باشد

بیگانـه جـدا کند ز هـم دل ها را

در مشـرب آشـنایی وحـدت باشد

صیاد سـیا نهـاده دام هـای شکار

ایـن قـصه ز بندیان روایت باشد

اهداف کلان سلطه جو در خاور

جنگ وجدل وظلم و جنایت باشد

با مکروفریب وزورو زرمی آید

بـرنـامـۀ آن پخـش دنـایـت بـاشد

پیوند دل به دل با عشق ووفاست

بـن مـایـۀ رابطـه صـداقـت باشد

احساس خوش عشق نیابدهرکس

این درک بـزرگ از لیاقت باشد

بی عـشق جهان دل بُـوَد ویـرانه

با عشق گل وباغ وعمارت باشد

زیبایی انسان وجهان ازعشقست

ایـن جـان هـنر پـر مهارت باشد

گــر دل بــه دل واقـعـاً راه دارد

با نیروی عشق این هـدایت باشد

گرشورونشاط زندگی می جویید

عـشقرهـنمای بـا کـفـایت باشد

رسوایی عشق بهتراز زهد وریا

شـیدایی دل ز روی هـمـت باشد

درسینۀ سنگ کس نمیجویدعشق

ایـن تحـفـۀ زیبای لـطـافـت باشد

با آدرس روشـن سـفر بایـد کرد

ورنـه رۀ تاریک و بداهت باشد

رسول پویان

15 فبروری 2023