تکملهء حواشی نفحات الانس
تاریخ نشر سه شنبه ۲۴ عقرب ۱۴۰۱– ۱۵ نوامبر ۲۰۲۲ هالند
تکملهء حواشی نفحات الانس
شرح حال مولانا جامی قدس سره
تألیف
رضی الدین عبدالغفور لاری
به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی
————–
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
بخش هشتم :
بیت 476
جرمی که رخت ما بحریم فنا کشد
بهتر ز طاعتی که بعجب و ریا کشد *
می فرمودند که دورتر از طریق این ط ایفه آن کسی است که نظر وی بر خود افتاده است « زیرا که این نقیض 477 » صریح است مر آن چیزیرا که اصل مقصود است .
فر فساق معترض 478 نمی بودند و از حال ایشان تغافل میفرمودند واز فسق ایشان غافل می بودند.
یکی از مخادیم « مدظله العالی 479 » که ویرا نسبت صوری و معنوی بحضرت خواجه ناصر الدین عبدالله * قدس سره بود، میگفت : همان نسبت بیخودی که مرا در صحبت حضرت خواجه دست میداد . بی هیچ تفاوتی در صحبت حضرت 480 ایشان نیز دست میدهد ، بالجمله نسخه ای بودند، جامع مرحقایق الهی و کونی را .
روزی اول طلوع آفتاب بملازمت حضرت ایشان رفتم 481 ، حضرت ایشانرا بغایت منبسط و شکفته یافتم . فرمودند که دوش (چون) برخاستیم ، در حین کفش 482 پوشیدن غضبی بی موقع روی نمود. بخاطر گذشت که این بنا بر غفلت از حقیقت است. وضو ساختیم 483 و بنماز مشغول گشتیم. 484 و صورت حالی که در آن حین دست داده باز نمودند.
بعد از فوت حضرت ایشان (آنرا) بخط مبارک حضرت ایشان یافتم ملحوق ببعضی سخنان دیگر که از حضرت ایشان ) در اوقات دیگر شنیده بودند.
و آن اینست :
باسمه سبحانه ، شبی یگانه را دوگانه ای گزارده میشد ، آنچه صاحب فتوحات از عارفی در صفت خلوت خودش روایت کرده که هویقیمینی و بقعدنی بخاطر آمد که آن در معنی توحید تمام نیست ، بلکه معلول است ، زیرا که هر یک ار فعلین 485 مقتضی فاعل و مفعول است و اثنینیت 486 فاعل و مفعول ، منافی وحدت . بلکه عبارت تمام آنست که گوید هویقوم و یقعد، زیرا که موصوف بصفت 487 عبادت ، صور تعینات اسم الظاهر است ومتسم 488 بسمت 489 معبودیت : 490 اسم الباطن فهوسبحانه العابد والمعبود و الساجد و المسجود ساجد من حیث اسمه 491 الظهاهر مسجود باعتبار 492 اسمه 493 الباطن – در اثناء این ، آیت انافتحنالک فتحا مبینا (1) در دل افتاد . مقرون بانکه مراد بفتح انقتاح 494 دیدهء بصیرت است بانکه 495 عابد حضرت 496 حق است من حیث تعینات اسمه الظاهر و الآخر ، و معبودهم ویست لکن من حیث تعینات اسمه 497 الاول والباطن . واین فتح در498 رامبین از آن گفت که نور توحیدذاتی در ویروشن و هویداست و آمیخته بطمت هیچگونه شرک نیست بخلاف توحید افعال که از شهود هویقمینی و یقعدنی 499 مشهود میگردد که او آمیخته است بکثرت ذات ، و حینئذ معنی لیغفرلک الله ماتقدم من ذنبک و ماتأخر (2) نتیجهء این فتح مبین است که 500 ذنب متقدم برتوحید افعال شرکت در فعل و ذاتست ، 501 و ذنب متأخر ازین ذنب متقدم توحید 502 افعال ، فحسب ، 503 زیرا که ممز و جست بشرکت در ذات و این ذنب متقدم (و) متأخر بتوحید ذاتی مغفور میگردد و یتم نعمته علیک (3) (اشارت باتمام) نعمت توحید افعال تواند بود ذات وقوله:) ویهدیک صراط مستقیمآ (4) هوطریق التوحید الذاتی هوطریق التوحید الذتی .
وسخنان لاحق که مطابق حال حضرت ایشان است اینست :
نتیجهء صدق توجه واخلاص در ذکر ، استهلاک واستغراق است در مذکور و متوجه الیه . معاذالله اگر بعد از حصول این نتیجه ، خاطر بالتذاذ 504 بان متعلق گردد آن نتیجه روی در تواری نهد ، زیرا که این مترتب بر آن صدق و اخلاص 505 چون خاطر بان نتیجه که از که از مقولهء غیر وسوی است تعلق گیرد، آن صدق واخلاص باقی نماند ، 506 لاجرم ثمرهء آن منتفی شود .
بسیار افتد که در وقت مراقبه یا ذکر ، نوری که خاطر با آن منجذب گردد ظاهر شود و چون سلک بآن نور متوجه صدق در آن توجه بود ، فتوری واقع شود .
خراز گوید : قدست سره که به نیت مراقبه قدم در بادیه نهادم از قفای من آوازی برآمد ، دیدم که از عقب من دو سبع می آیند ،بکتف من بالا آمدند و آن نسبت مراقبه من منقطع نشد.
درویش می باید که خاطر خود را بیک چیز پیوند دهد 509 و بهیج عارضه از آن نگسلد که آنچه در آن 510 گسستگی از وی فوت شود در عمر ابد تلافی آن نتوان 511 کاد زیرا که هر نفسی (512) که برمن آید برتوحقی دارد که اگر بغیرآن مشغول شوی حق آن 513 فوت شود.
از یکی از کبرا یاد دارم که در وقت وصیت به نسبت 514 مراقبه 515 این بیت را میخواند*
دلارامی که داری دل دروبند
دگر چشم از همه عالم فروبند
مولانا سعد الدین فرخ * بخواب این فقیر (516) در آمد دست او گرفتم و سوگند خوردم که تا از احوال آخرت (چیزی) 517 بمن 518 نگوئی نگذارم.
گفت : روزی که روزه میداشتم افسرهء (519) عظیم میگرفت 520 ، یعنی تمرج (5) که از آن بسیار 521 بتشویشم.
گفتم که شاید که در آن ریائی بوده باشد – مسلم داشت !
سایلی از حلاج * قدست سره 522 پرسید که ایهاالشیخ ماالمرید؟
گفت : هوالرامی باول قصده الی الله سبحانه فلایفرج 523 حتی یصل :
مرید آنست که از نخست بار (که) حضرت حق را نشانهء قصد سازد پیش از رسیدن بوی بهیچ چیز نیارامد و بهیچکس 524 نپردازد.
رباعیه : 525
بهر تو ببر و بحر بشتافته ام
هامون ببریده کوه بشکافته ام
هر هرچه رسیده پیش رو تافته ام
تا ره بحریم وصل تو یافته ام 526
خواجه عبدالله انصاری * قدس سره که درزی اهل فقر بود 527 . درزی را طلب داشت و جامه واری پیش او نهاد و فرمود که می باید که پیش از آنکه ببری بدوزی که مرا بعد از بریدن طاقت انتظار کشیدن نیست .
(این ملحق است- ب )
در صبح 528 پنجشنبه از اواسط شهر جمادی الاخری سنه (خمس و) ثمانین و ثمانمانه ، کاتب این حروف خود را در مجلس 529 دیده 530 که جناب مخدومی * قدس سره 531 با جماعتی نشسته بودند ، چون مجلس بآخر آمد و اهل مجلس برخاستند خود را قوت برخاستن نیافت ، بواسطه آنکه زانو های وی درد میکرده وضعفی بآن راه یافته بود ، اما از خود چنان در می یافت که باندک امدادی بر می تواند خاست . بیک دوکس از اهل مجلس متوجه شد تا امدادی کنند 532 بحال وی . حاضر 533 نشدند. صورت حال را با حضرت مخدومی قدس الله سره 534 باز گفت ، بمجرد گفتن قوتی تمام 535 یافت و برخاست . حضرت مخدومی سر پیش آوردند و باوی سخنی 536 گفتند ، مفهوم نشد ، دیگر ( باره استفسار 537 نمود و متوهم میبود که مبادا 538 این بارنیز 539 فهم نکند ودیگر) استفسارنتوان 540 کرد !
اجتهاد تمام (باید) نمود.
دیگر فرمودند که ترک مطالعه کن – چون وی با بعضی اصحاب بمطالعه و مدارسه بعضی کتب متداوله مشغول می بود و فی الجمله میلی بآن داشت . در قبول آن در خود 544 انبساطی نیافت 545 – استفسار کرد که ترک مطالعه کنم بنابر آنکه شاید (546) که در آن باب 547 رخصتی واقع شود. دوم بار فرمودند که آری ترک مطالعه کن این باردرقبول آن 548 ذوق و انبساط تمام از خود در یافت 549 و گفت ترک کردم و چون بیدار شد عزیمت ترک کرد ، و فقه الله لمایحبه ویرضشاه.
« آخر شد 550» سخنان منقول از خط مبارک ایشان علیه الرحمة والرضوان.
چند سطر 551 دیگر نقل کرده میشود از سخنان ایشان (از خط مبارک حضرت 552 ایشان) علیه الرحمة والرضوان 553 واز آن جهت که بر سبیل اجمال واقع است تفصیل می یابد 554 ، والله الموفق و آن اینست !
هیچکس نیست که گاهی خاطر او بحضرت حق سبحانه و تعالی حاضر نمیگردد حضور خاطر بآنحضرت حقیقت ذکر و مغز آنست ، اگر دولتمندی بدوام آن حضور و رسوخ و ملکه آن در دل مستعد 555 گردد آنرا در اصطلاح صوفیه مشاهد گویند و در عرف خواجگان ماوراءالنهر قدس الله تعالی 556 اسرار هم از آن بیاد داشت تعبیر کنند و یاد کرد که عبارت از تکرار اسم مبارک یا کلمه طیبه است ، و نگاهداشت که مراد مراقبهء دل است تا خواطر پراگنده استیلا 557 نیابد همه از برای حصول یادداشت است وفقناالله سبحانه 558 لمایحب 559 ویرضی .
هیچکس نیست که گاهی 560 خاطر 561 او بحضرت حق سبحانه حاضر نمیگردد همه کس بحسب اصل فطرت بچهار مقدمه 562 متفطن است . 563
اول آنکه حقیقت وی از عدم بوجود آمده است .
دوم آنکه این وجود و بقا « بقدرت و 564» اختیار 565 وی نیست زیرا که اگر چنین نبودی 566 خود را باقی داشتی و فانی نشدی 567 .
سیم آنکه جمیع موجودات ممکنه را حال اینست .
چهارم آنکه هر چه از عدم بوجود آمد ویرا ناچار است از موجودی واین مقدمات چهارگانه منشا اعتقاد میشود بوجود صانعی که بخود موجود باشد نه بغیر و نیز میداند و مشاهده میکند انعام ویرا نسبت بخود به نعم جلیله چون وجود و توابع وی از قوای عقلی و حسی ظاهری و باطنی و غیر آن از نعم نامتناهی الهی جل وعلا – درین مرتبه ویرا بحکم الانسان عبید الاحسان ، جذب خاطری بمبدا خود میشود واین از مبادی 568 جذبه است بعده اگر ملاحظه نماید که هرچه واقع میشود از نفع و ضرر 569 بحکم لافاعل فی الوجود الاالله * ، همه مستند بصانع است تعالی بشأنه .
ادامه دارد …
پاورقی ها :
1 ، 2 – قرآن کریم 28 / 1 / 2
3 ، 4 – قرآن کریم 28 / 1 / 2
5 – تمرج : لرزشی که داندانها از اثر آن برهم خورده بسختی تسکین پذیرد .
(ب) – عبادت بین قوس (ب) در نسخه اصل ، نیست ، شاید منظور کاتب سطور آینده باشد.
نسخه بدلها و اختلاف قرائت
476 – ب : ندارد.
477 – اصل : چه نقیض ، ف : چرا که این نقیض .
478 – اصل : متعرض .
479 – ب ، ف : ندارد.
480 – ف : ندارد.
481 – ب : رفتیم.
482 – ب : کشف .
483 – ف : ساختم .
484 – ف : گشتم.
485 – ف : ازان فعلین .
486 – ب : اثنیت ، ف : اثنیتست .
487 – ب ، ف : بصور .
488 – ف : مقسم ، ب : نعیم .
489 – ب : است .
490 – اصل : عبودیت .
491 – اصل : اسم .
492 – ب : بایشاره .
493 – اصل : اسم .
494 – اصل ، ف : الفتاح .
495 – ب : با آنکه ، ف : یا آنکه .
496 – ف : ندارد.
497 – ف : اسمائه .
498 – ب : و این را فتح .
499 – ب : ندارد.
500 – ب : ندارد .
501 – ف : ذواتست .
502 – اصل ، ف : بر توحید .
503 – ب : و حسب .
504 – ف : بالتداد .
505 – ب : ندارد.
506 – ب : راست و نماند .
507 – ف : مقصود .
508 – ب : بین « » را ندارد.
509 – ف : مه پیوندد.
510 – ف : ندارد.
511 – ف : نتواند .
512 – ب : در هر نفس .
513 – ب : وی .
514 – ب : به نیت .
515 – ف : ندارد.
516 – اصل : من .
517 – اصل : ندارد ، ف : خبر .
518 – ب : ندارد.
519 – اصل : افسرده ، ف : فسره .
520 – ب : میگیرد.
521 – ب : ندارد.
522 – ب : ندارد.
523 – ب : فالیعرج ، ف : فالیغرج .
524 – ب : هیچ چیز .
525 – ب : ندارد ، ف : رباعی .
526 – ب : در هر چهار مصراع بصیغهء جمع(بشتافته ایم …).
527 – ف : بودی .
528 – ب ، ف : در روز .
529 – ف : مجلس .
530 – ب : دیدم.
531 – ب : قدس الله سعدا ، ف : قدس سره سعدا.
532 – ب : کند.
533 – اصل : خاطر .
534 – ف : قدس سره .
535 – ف : قوت .
536 – ب : سخن .
537 – ف : استغفار .
538 – ب : ندارد.
539 – ب : هم .
540 – اصل : نتوانست .
541 – ف : قدس سره .
542 – اصل : بین ( ) را ندارد و بجای عبارت مذکور این کلمات : «آنرا دریافته» نوشته است .
543 – ف : انسار .
544 – ب ، ف : خود را .
545 – ف : یافت .
546 – اصل ، ف : نباید .
547 – ف : ندارد.
548 – ف : این .
549 – ف : بازیافت .
550 – ب : ندارد.
551 – اصل ، ف : سطری .
552 – ف : (حضرت) ندارد.
553 – ف : (والرضوان) ندارد .
554 – ف : ندارد.
555 – ب ، ف : مستعد.
556 – اصل ، ف : ندارد.
557 – اصل : و استیلا .
558 – ب : ندارد.
559 – ف : مما .
560 – ب : ندارد.
561 – ب : خواطر .
562 – ب : چیز .
563 – ب ، ف : اند.
564 – ف : ندارد.
565 – ف : باختیار.
566 – ب ، ف : بودی.
567 – ب : شدی .
568 – ب : از مبدأ .
569 – اصل : ضشر .
جهانی سپاس از برادر عزیزم قیوم جان که باوصف مصروفیت ها بخش دیگری از تصحیح و مقابله و تحشیه شاد روان استاد بشیر هروی بر کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را که تألیف رضی الدین عبدالغفور لاری بوده آماده کرده و از شهر ملبورن کشور آسترالیا به سایت ۲۴ ساعت فرستاده است . مهدی بشیر
روح استاد بشیر بزرگوارشاد. تشکر از شما برادران فرهنگی که آثار بجامانده شانرا با ما شریک میسازید.
تشکر ازدوست محترم جناب عبدالله جان هروی. مهدی بشیر
با سپاس وامتنان فراوان از برادر عزیزم مهدی جان که بازهم زحمت کشیده و قسمت هشتم این اثر گرانبها را بدست نشر سپردند . همچنین از جناب عبدالله جان هروی نیز متشکرم که همیشه صمیمانه حضور می یابند.
ضمن آرزوی شادی روح پدر گرامی ما سعادتمندی مهدی جان عزیز را تمنا دارم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
ممنون برادر گرامی ام قیوم جان . شما همیشه سلامت باشید. مهدی بشیر