مشاعره قیوم بشیر هروی با محترم نعمت الله مختارزاده (پیوسته به گذشته)
تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۷ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۶ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
پیوسته بگذشته …
شماره (۴)
بیا برادرِ من یارِ رنج دیده بیا
بیا که تیر جفا بر دلم خلیده بیا
سکوتِ مردمِ عالم برای چیست بگو
به یادِ مردمِ نالان و دل رمیده بیا
بیا بگو ز غریبی طفلکانِ وطن
که جمله دردِ یتیمی و غم چشیده بیا
بیا ببین که دلم ناله ها ز غم دارد
ز گوشه گوشه ِ آن خونِ غم چکیده بیا
بیا بگو ز پریشانی های بیوه زنان
به همنوایی اولادِ غم کشیده بیا
بهار آمد و رفت و نیآمدی و گذشت
خزانِ عمر رسیده دمِ سپیده بیا
چه دردناک وحزین است غصه های دلم
به سرزمینِ وطن ظلمتی رسیده بیا
بیا ببین که چه غوغاوشورومعامله ایست
به رأس دولتِ ما روبه ایست خزیده ، بیا
عنان مجلسِ ملی بدست قافله ایست
که دزد ورهزن وجانی درآن لمیده بیا
بیا ببین که ز طالب و شرِ حیله گران
حکایتی است که ازآن تارِ غم تنیده بیا
معاملات سیاسی به سر پناهِ من است
ترا برای خدا « نعمتا » دویده بیا
بیا ببین که « بشیر» بینواومسکین است
به آرزوی وطن قامتش خمیده بیا
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
اگر چه گفتمت ، ای نورِ دیده می آیم
برهنه پا و گریبان دریده می ایم
به تو، ز اولِ اول، نوشته ام ، که کجا
چگونه ام ، ز کجا ها پریده می آیم
ولی چه سود عزیزم ، که تو نمی خوانی
به تیغ خود ، سر خود را بریده می آیم
گمان کنم مرضِ پیری و فراموشی
مگر نگفته ، سراغت رسیده می آیم؟
مباد آمده ، اما ، خودت نمی دانی
شنو که بارِ دگر ، چیده چیده می آیم
من از خرابی میهن ، به تو رقم کردم
که زهرِ هجر و فراقش چشیده می آیم
ز اشک ِ سرد یتیمان و ، آهء بیوه زنان
چو نیمل بسمل و در خون تپیده می آیم
ز سوزِ سینهء مادر ، ز درد و رنج پدر
که سنگ خاره ، به دندان جویده می آیم
ز بسکه مشت ، به دندان گلبدین زده ام
همیشه میگه ، دوباره چریده می آیم
کنون که جامن وزنگش گرو به پاکستان
برایش از عربستان خریده می آیم
به جان عابدی جیره خورِ( آی اس آی)
سپاهء طنز و، گهی با قصیده می آیم
حضور طالبه سیمین بد بجلنک چتل
همیشه با نمک آشی پزیده می آیم
چراکه عکس جدیدش به صفحهء(ف.ب)
حجاب مد نوش را ، خنیده می آیم
اگر چه خینه جگان ، پشم باور سادات
ز نقطه نقطه به ریشش شقیده می آیم
کنون بجای خضابش زکاب میمالد
که من به ضربهء شعری،حصیده می آیم
به شکل و صورت ملا رؤوف تخم حرام
به قول عام ، شکم سیر، ریده می آیم
ز پوز و چشم کج و کوروقیچ فضل غنی
چه شعر های تری ، آفریده می آیم
قسم به پوپنکِ مغز گندهء ارشاد
که قشقه ها، به جبینش کشیده می آیم
ز استخاره گرِ خر دجال انگلیسی
دمش بریده به تیغ حدیده می آیم
کنون که پای خرم لنگ و ، موترم پنچر
پیاد ه، سینه و ، با سر دویده می آیم
(بشیر) آمدنِ«نعمت»است ومژدهءوصل
به نغزِشعر و ادب ، آرمیده می آیم
نعمت الله مختارزاده
اسن – آلمان
خوشحالم که بخشی دیگری از مشاعره با جناب مختارزاده را تقدیم حضور خواننده گان محترم می نماییم ، امید مورد پسند واقع شده باشد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی