۲۴ ساعت

15 سپتامبر
۱۰دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

تاریخ نشر پنجشنبه ۲۴ سنبله ۱۴۰۱– ۱۵ سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

حکایت ۳۲۲

پند درویش

آن که عدلش ز ظلم خالی نیست

نامش از نعت عدل عالی نیست

« جامی »

سالی ، خلیفه هارون الرشید بمدینهء منوره وارد شد ، مسجد را به احترام خلیفه از مردم خالی کردند و هارون به زیارت روضهء مبارک نبوی (ص) و بزرگان صدر اسلام پرداخت وسپس از راهنمای خود خواست که ویرا نزد اصاب صفه راهنمایی نماید و چنان کردند ، از میان ایشان ابونصر مصاب را که از قبیلهء جهینه و مردی عاقل و دیوانه نما بود به خلیفه معرفی نمودند و به ابو نصر گفتند:

شخصی که بدیدن تو آمده خلیفهء مسلمانان است .

ابو نصر بطرف هارون متوجه شده گفت :

ای مرد میان مردم که بندگان خدا (ج) و امت پیغمبر (ص) او ورعیت تو هستند و میان خدا (ج) امروز غیر از تو میانجی و واسطه ای نیست و خدا در بارهء حال آنان از تو پرسش خواهد کرد ، آیا میدانی که عمر (رض) میگفت :

اگر بر کنار فرات برهء نوزادی تباه شود من میترسم که از من باز خواست کنند؟

خلیفه گفت :

ای ابا نصر ! رعیت من و روزگاری که من در آن بسر میبرم غیر از رعیت عمر و زمانهء اوست.

ابو نصر گفت :

بخدا قسم که این پاسخ تو کافی و قابل پذیرفتن نیست ، خوب فکر کن بخدا که تو و عمر را از حال رعیت خواهند پرسید.

هارون ، متأثر شد و کیسهء پولی که در آن سیصد دینار بود طلب کرد و گفت :

برای ابو نصر داده شود.

ابو نصر گفت :

اهل صفه بسیارند و من یکنفر از ایشانم ، این پول را بفلان ( و اسم یکی از اهل صفه را یاد کرد) بدهید تا در میان ایشان تقسیم کند و مرا نیز یکی از آن جمع به حساب بیاورد.

خلیفه امر کرد تا کیسهء پول را برای همان شخصی که او معرفی کرده بود سپردند تا میان اصحاب صفه تقسیم کنند و او همانطور کرد که ابو نصر گفته بود.

سلسله این حکایات ادامه دارد…

 

۱۰ پاسخ به “از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی”

  1. admin گفت:

    اینک قسمت دیگری از کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی شاد روان استاد بشیر هروی راکه  برادر عزیزم قیوم جان آماده نموده و از شهر سیدنی کشور آسترالیا به دسترس سایت ۲۴ ساعت و خواننده گان محترم آن گذاشته تقدیم شما کتابدوستان گرامی مینمایم . مهدی بشیر

  2. عنایت الله بصیر گفت:

    بسیار عالیست روح استاد بشیر هروی شاد

  3. عبدالله هروی گفت:

    تشکر از شما برادران فرهنگی . روح استاد بشیر بزرگوار شاد

  4. برهان الدین سعیدی گفت:

    سلام علیکم برادر دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
    حکایت نمبر « ۳۲۲ » بنام « پند درویش » دانشمند فرزانه شاد روان استاد بزرگوار علی اصغر « بشیر هروی » صاحب را با نهایت علاقمندی در ارگان نشراتی « ۲۴ ساعت » مطالعه کردم و از آن حظ و لذت بردم .
    الله سبحانه تعالی روح استاد بزرگوار هروی صاحب را شاد داشته و بهشت فردوس را نصیب شان بگرداند و برای شما که در قسمت ترتیب و نشر آن زحمت کشیده اید ؛ صحت، طول عمر و اجرعظم ، عنایت فرمایند .
    بااحترام
    برهان الدین « سعیدی »
    http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20322-%2015.09.2022%20B.%20Herawi.pdf

    • admin گفت:

      علیک السلام برادر عزیز و دانشمند جناب برهان الدین سعیدی،ممنون لطف شما که حکایت ۳۲۲ را هم در ارگان نشراتی صلح و تفاهم مولانا داکتر سعید افغانی نشر نموده اید . روح زنده یاد داکتر سعید افغانی شاد و شما و خانواده محترم همیشه سلامت باشید . مهدی بشیر

  5. عالیه میوند قمر گفت:

    خیلی ها عالی و آموزنده
    روح و روان جناب استاد گرانقدر را از درگاه ایزد منان شاد می طلبم .

  6. قیوم بشیر هروی گفت:

    سپاس و امتنان فراوان از برادر گرامی ام مهدی جان که بازهم زحمت کشیده حکایتی دیگری را ازین مجموعه زیبا بدست نشر سپردند.
    و جا دارد تا از دوستان عزیزی که زحمت کشیده نظرات شانرا شریک ساختند تشکر نمایم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – آسترالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما