« بانوی دنیا برسد »
خواهم امروز رود زود که فردا برسد
تا خرامیده ز ره نو گل رعنا برسد
گُم شود سردی پاییزی و دیماه فراق
تا سر آغاز بهار دل شیدا برسد
از برای من لب تشنه ء دیدار رخش
همچو آب ز دلِ چشمه گوارا برسد
بهر بر هم زدن بزم خمار تن من
نشوه انگیز تر از باده ء صهبا برسد
با همان عشوه گری ها و فسون نگهش
نازنین ناز تر از بانوی دنیا برسد
پی آرامش و تسکین من خسته ء زار
عاشقانه به برم بهر مداوا برسد
سال ها نه به لبش بوده به هر گفته ء من
موسم نه برود ؛ بر لب او ها برسد
چشم امید دلم شاد نشسته برهش
همره شمع و شرابِ در شب یلدا برسد
عبدالهادی رهنما
سروده زیباست . درود به استاد محترم آقای عبدالهادی رهنما. مهدی بشیر