چهار سروده از خانم شهلا لطیفی
تاریخ نشر شنبه ۳۰ جوزا ۱۳۹۴ – ۲۰ جون ۲۰۱۵ هالند
چهار سروده
(شهلا لطیفی)
مهر خدا را در چهچه مرغکان
قهقه کودکان
در تبسم مادری پرنور
قهقه کودکان
در تبسم مادری پرنور
دستان پدری با شعور
در گونه های معطر دوشیزگان مسرور
سربلندی مردان با غرور
و در صفایی مزرعه تابان رو به آفتاب
با درایت بجوی
بی شمار
در گونه های معطر دوشیزگان مسرور
سربلندی مردان با غرور
و در صفایی مزرعه تابان رو به آفتاب
با درایت بجوی
بی شمار
~~~~~
پیرهنم را در شفق
با مستی نسیم غنچه کن
دامنش را با التماس عشق
و گل های سرخ سراپایش را با دستان سحر تازه کن
تا از تن من و بستان پیرهن
بامداد بتو تهنیت گوید
با مستی نسیم غنچه کن
دامنش را با التماس عشق
و گل های سرخ سراپایش را با دستان سحر تازه کن
تا از تن من و بستان پیرهن
بامداد بتو تهنیت گوید
~~~~~~~
تو میروی
من در کوره راه تنهایی قدم می زنم
تو با سرعت، جاده ای باریک را می پیمایی
من در انتظار می مانم
تو در پوستم رخنه می کنی با سرعت نور
قلبم را می فشاری با ظرافت دقیقه های متروک
من ناخودآگاه همه را می پذیرم
تو مرا آغوش می دهی
من در میان عطر خاطرات، مبهوت به امروز فکر می کنم
چون تو ای سال
ای زبونی و فرحت اندوخته هایم
ناخواسته مرا یکسال مهتر در تپش لحظات کشانیدی
تا برای فردا بهتر از پار بی اندیشم
من در کوره راه تنهایی قدم می زنم
تو با سرعت، جاده ای باریک را می پیمایی
من در انتظار می مانم
تو در پوستم رخنه می کنی با سرعت نور
قلبم را می فشاری با ظرافت دقیقه های متروک
من ناخودآگاه همه را می پذیرم
تو مرا آغوش می دهی
من در میان عطر خاطرات، مبهوت به امروز فکر می کنم
چون تو ای سال
ای زبونی و فرحت اندوخته هایم
ناخواسته مرا یکسال مهتر در تپش لحظات کشانیدی
تا برای فردا بهتر از پار بی اندیشم
~~~~~~~~~~
تو مرموزی
چون عقاب خواب آلود روی حصار تاریخ
ای گردش دوران
چون عقاب خواب آلود روی حصار تاریخ
ای گردش دوران
و مانند خشکی و کبودی زمین با این همه ظلم با خود در ستیزی
و یک جدال
و یک جدال
و ما کودکان محنت کش قرن مشتاقیم
تا قفل اسرار ترا را با سرانگشت صلح بگشاییم
در باغچه آرمان
تا قفل اسرار ترا را با سرانگشت صلح بگشاییم
در باغچه آرمان
ماه می ۲۰۱۵م
تشکر خانم لطیفی عزیز ، طاعات و عبادات تان قبول درگاه حق . هر چهار سروده زیبا و مانند همیشه عالیست. موفق باشید. مهدی بشیر
خواهر گرامی شهلاجان
تومیروی
نومرموزی
سروده ات طراوت همیشه گی کلامت را دارد.
ترا چون سروده ات … خواهانم.
از دوست بزرگوار جناب بشیر نهایت امتنان نموده،شاد باشید.
جناب جلال، “مرموزم چو قناری روی دیوار…”
از تمنای پررمز تان ممنون دوست گرامی.