۲۴ ساعت

18 نوامبر
۲دیدگاه

پاییز

تاریخ نشر سه شنبه ۱۸ نوامبر ۲۰۱۴ هالند

autumn-trees-oil-painting-nature

پاییز
شهلا لطیفی
محترمه خانم شهلا لطیفی

محترمه خانم شهلا لطیفی

پاییز را فصل غمین دانسته اند
حرارتش را مقصر به انجماد احساسش
بوی باغچه هایش را سپید
و دلفریبی برگ هایش را به حقارت نگریسته اند
بیخبر از اینکه پاییز مملوست از رازها وشگفتی هاپاییز برخاست
صبحگاه
تا که دل شاد کند در باغچه ها
لرزه ای در تن و اندام دلش سخت پیچید
با یاد سردی ها
عهد بست
تا رنگ های دل انگیز بهار نقش کند در برگ ها
عهد بست
که ز آن نور شفق کام بگیرد با صفا
در میان هدف شاد دلش
از فضای تنگ بستان لرزید
با نوای زشت طوفان چمن
که در حضورش با یک خشم غرید
تو ای پاییز
که کرختی چو سنگ
ز این دامان حَسین رخت بربند
راهی دشت فنا شو بیباک
که دیگر از تو نبینم چو کلاغ
پاییز خندید با یک رمز اصیل
که تو ای ناسپاس دوست حزین
من که هستم چه حاصلخیز با غرور
در دل راز طبیعت ز سرور
جزی گردش زمانم
ای دوست
تو مرا قدر نما، بهره بجوی
چون که هر فصل برازنده ست با عشق
هیچکدامش نه حقیر است و نه زشت
شهلا لطیفی
 

۲ پاسخ به “پاییز”

  1. admin گفت:

    درود به خانم لطیفی عزیز ، سروده زیبا و مانند همیشه عالیست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. شهلا لطیفی گفت:

    و شما مانند همیش مهربان اید و با دقت دوست گرانمایه- که خداوند شما را با تندرستی حفظ کند.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما