نوای شاعر
تاریخ نشر دوشنبه سوم فبروری ۲۰۱۴ هالند
نوای شاعر
شادروان استاد صابر هروی
ز دیار خویش یاران نروم به جای دیگر
به سرم نباشد هرگز هوس سرای دیگر
من اگر ز پا فتادم به دیار خویش شاد م
ننهم به هیچوجهی سر خود به پای ﺩﻳﮕﺮ
بخدا اگر بمیرم ، ز فراق هم نشیننان
بجز هوطن نگیرم به خود آشنای دیگر
من اگر مریض و پیرم وطن است عیسی من
که بدرد من نباشد بجز او دوای دیگر
من و این کهن رباطی که بمن بود بهشتی
اگرم دهند شاهی نشوم گدای دیگر
به زمین پاک اینجا همه جا نشانه هایست
ز وفا و پایمردی و نشانه های دیگر
ز طنین ساز میهن که ندای جاودانیست
نرسد به گوش جانم بجز این نوای دیگر
اگرم کسی بپرسد که بهشت یا که مهین؟
بجز از وطن نخواهم ز خدا عطای دیگر
ز جهان و جان گذشتم که بود همین سرشتم
بنا شد م بجز این سر ادعای دیگر
به وطن پرستی خود کنم افتخار دایم
بخدای که نباشد ، بجز او خدای دیگر
شادروان استاد صابر هروی
خداوند روح و روان استاد صابر را هروی شادکند و چی زیبا فرموده است :
ز طنین ساز میهن که ندای جاودانیست
نرسد به گوش جانم بجز این نوای دیگر
اگرم کسی بپرسد که بهشت یا که مهین؟
بجز از وطن نخواهم ز خدا عطای دیگر
خداوند استاد صابر هروی را مغفرت کند و به زهره جان صابر هروی هم طول عمر و صحت وسلامتی عنایت فرماید. مهدی بشیر