بیا بنگر خزانم را
تقدیم به تمامِ زنان دربند در کشورم که سادات عروس پانزده ساله
نیز یکی از آنهاست
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
بیست و پنجم فبروری ۲۰۱۲
بیا بنگر خزانم را
زدم آتش به جان خویش که آتش زد جهانم را
سرا پا شعلهِ دردم که می سوزد روانم را
ز درد بی دوایِ آتش افروزانِ بی ایمان
بدل غم ناله ها دارم ، شکسته استخوانم را
فغان و ناله های بی شمار من نمی بینند
مگر کور اند جلادان که ببریدند زبانم را
به هرشام وسحراینجا نگر پروانه ای سوزد
کجا شد مادرِ میهن ، چه شد آن همزبانم را
تنم فرسوده است ازغم زطوفان حوادث چون
بهارِ پانزدهِ عمرم ، بیا بنگر خزانم را
« بشیر» فریاد من بشنو بگوش آشنایان بر
بگو دردم جفایی است که پاشید ارغوانم را
قیوم بشیر هروی
دیدگاه بگذارید