۲۴ ساعت

01 اکتبر
۱ دیدگاه

قیام حوت هرات ! ( از منظر دیگر )

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۹ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

قیام حوت هرات !

( ازمنظر دیگر )

نوشتهء : جنرال محمد ظاهر عظیمی 

بخش اول :

وقتی تیپ ۵۳۰ روی میز کوچکی که با تکه سرخ/ قرمز رنگی تزئین شده بود،به طرف چپ میز خطا به، روشن شد، صدای نور محمد ترکی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق

 افغانستان بود، که به گویش پشتو می گفت: چهارهزارکوماندوی ایرانی،به همکاری بعضی عناصر مزدور و جاسوس به شهرهرات آمدند. در آن موقع صاحب قلم به قطعه ۲۴۲ پراشوت سرباز بودم و به توصیه وحمایت جگتورن شراف الدین شرف رئیس ارکان وقت قطعه پراشوت به کورس افسری به دارالامان رفته بودم، کمتراز یک ماه به پایان درس کورس افسری باقی مانده بود، که مایان  ده نفر شاملین مکتب کوماندو و پراشوت را به تاریخ بیست و هفتم حوت ۱۳۵۷ به قطعه ۲۴۲ به مهتاب قلعه خواستند.

در قرارگاه قطعه همیشه وقت پراشوت پرتاب ها، برای اجرای وظیفه یا  وظیفه های محاربوی از قبل آماده بود. به گونه ی که هرکس پراشوت خود را بسته بندی می کرد و در خریطه مخصوص که نشانی شده بود، گذاشته ودردیپو/انبار عمومی نگهداری می شد. وقتی به قرار گاه قطعه رسیدیم پراشوت های آماده برای پرسونل توزیع شد. من به قطعه اصلی ام به تولی چهارم هاوان ۸۲ م م بودم، که جگتورن پراشوتی حمید الله خان از شمالی کابل قوماندانش بود،

 رفتم. او-حمید الله خان- سلاح و حصه صرف مهمات کلاشنکوف بی دیپچیک (نام اصلی آن تفنگچه ماشیدار کلاشنکوف بود) ما را نیز توزیع کرد. در آن موقع در اردوی افغانستان به غیر از قطعه پراشوت و کندک های کوماندو جزتام دیگری کلاشنکوف بی دیپچیک نداشت. باید بگویم  که تقریبن همه افسران جز تام های پراشوت  تحصیل  کرده  اتحاد جماهیر شوروی  سابق در سطح عالی بودند.

از قطعه ۲۴۲ پراشوت که  در آن زمان زبده ترین جز و تام وقت به حساب می آمد، یک تعداد پرسونل آن به دره صوف و  کتواز جهت سر کوب قیام های مردمی که علیه حکومت  وقت صورت گرفته بود، رفته بودند.

پرسونل باقی مانده قطعه در حدود ۲۵۰ تن سرباز پیش روی قوماندانی قطعه در صف منظم، منتظر آمدن سید خان جگرن پراشوتی رئیس ارکان فرقه هشت قرغه که چند هفته قبل به  صفت قوماندان/ فرمانده قطعه ۲۴۲ پراشوت تعین شده بود قرار گرفته بودیم، با آمدن جگرن سید خان پیاده پراشوتی قطعه توسط رئیس ارکان برایش تقدیم شد. جگرن سید خان ق ق  برای پرسونل امر زنگون کیچ/ نشستن داد و پرسونل به زمین نشستند.

او سخنرانی پرشوری به مدت کم وبیش بیست دقیقه ایراد کرد وبا جزئیات راجع به قول او شورش مردم هرات علیه دولت به کمک مستقیم وحضورنظامیان ایرانی و پاکستانی برای سربازان بیانیه داده وگفت:

مایان جهت سرکوب دشمنان انقلاب ثور، اشرار به ویژه سرکوب خارجی های متجاوز، به هرات می رویم و….درختم بیانیه اش گفت ما وشما در این لحظه به اوامر وهدایت های رفیق نورمحمد ترکی رهبر حزب دموکراتیک خلق که درکستی ثبت شده است، گوش داده، وسپس حرکت می کنیم.

تیپ ۵۳۰ که از قبل روی میز گذاشته شده بود روشن شد، بیانیه ایشان را درمدت شاید یک ربع/پانزده دقیقه شاید هم بیشتر شنیدیم، به چند نکته مهم آن اشاره می کنم، دربخشی از صحبت آمده بود:

« قرار راپورهای استخباراتی موثق طی بیشتراز یک ماه گذشته به تعداد چهارتا شش هزار پرسونل کوماندوی ایرانی به لباس غیرنظامی [ملکی] به همکاری بعضی عناصر مزدور وجاسوس به شهرهرات آمدند وشهر را به آشوب کشیدند، اموال بیت المال و سرمایه شخصی مردم هرات را به غارت بردند، متاسقانه تعداد از افسران خائین (منظور قیام کننده گان) فرقه هرات همراه شان همکاری کردند، شما به مثابه فرزندان صدیق وطن و نیروهای پراشوت کشور جهت سرکوب ایشان به هرات می روید و..»

در بخش دیگری از گفته ها:

« مواظب باشید که زبان ولهجه ایرانی ها با مردم هرات از نظر گویش بسیار مشابه ونزدیک است، شاید وقتی به مقابل شما قرار گیرند بگویند ما هراتی هستیم ولی شما باورنکنید و..»

وی اضافه کرده گفت:

« من مطمئن هستم که شما فرزندان قهرمان خلق افغانستان دشمنان وطن وانقلاب را به سزای عمل شان می رسانید».

در ختم بیانیه  آماده رفتن به وظیفه شدیم، ولی کمیت باقی مانده سرباز درکابل برای پهره/ کشیک قطعه  کفایت نمی کرد، برای رفع این چالش چند نفر از پرسونل قوای ۸۸ توپچی که در جوار قطعه ما (مهتاب قلعه)موقعیت داشتند، کمک گرفتیم، سپس توسط موترهای گاز۶۶ به میدان هوایی نظامی کابل رفتیم و طی پرواز طیاره های ان ۲۶ نظامی که به تازگی از جانب اتحاد شوروی سابق به افغانستان کمک شده بود، به میدان هوایی شنیدند هرات پیاده شدیم. شب را در میدان شیندند سپری کردیم، صبح اول وقت توسط هلیکوپترهای می هشت به چند نوبت به میدان هوایی ملکی هرات پیاده شدیم. در میدان هرات دگروال سید مکرم قوماندان فرقه ۱۷ پیاده هرات، تعدادی افسران و سربازان نظامی، تعدادی نیروی امنیتی، چند تن مامورین ملکی، بعضی اعضای بلند پایه حزب دموکراتیک خلق به شمول  جنرال روسی بنام ستوویچ و تعداد افسر روسی حضور داشتند. در بعضی منابع کمیت مشاورین روس درهرات هنگام قیام بیش از بیست نفر گفته شده است، حد

اقل در میدان هوایی این تعداد نبود و کمتر از ده نفر بودند.

قبل از اینکه به تعرض فرقه هفده پیاده هرات به پردازم یک مورد را بیشتر تشریح کنم:  من که هراتی بودم و از این شهر شناخت عمیق و همه جانبه داشتم، برادرم نادرجان عظیمی درصف قیام کننده گان به اثر فیرگلوله دولتی زخمی شده بود، آمدن قوای کوماندوی ایران در سطح چندین هزار با توجه به همزمانی رویداد های سیاسی، انقلاب، تغییر رژیم و فرو پاشی سیستم شاهنشاهی سال ۱۳۵۷ در کشور ایران، به نظرم چنین ادعا بسیار عجیب می آمد، وقتی به هرات با خانواده و دوستانم ارتباط گرفتم برایم این ادعا چیزی مشابه به جوک/ فکاهی آمد.  بعد از یورش قشون سرخ

 به افغانستان ۱۹۷۹ و سپس بعد از نزدیک به ده سال نبرد قوای روس درافغانستان و درادامه فرار ارتش سرخ از سرزمین ما و در نهایت فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی سابق. کتاب های زیادی در

 باره جنگ در افغانستان توسط صاحبان قلم در سطح جهانی به ویژه افسران عالی رتبه ارتش سرخ و مسوولین بلند پایه آن کشور نوشته شد. برای من نیز فرصتی جهت کاوش در این راستا میسر شد.

 ازجمله موثق ترین این کتاب ها یکی بنام ارتش سرخ در افغاستان به قلم مارشال بورس گرومف، کسی که در نخستین روز حمله به افغانستان به رتبه دگروال به صفت رئیس ارکان لشکر پنجم

 میکانیزه به قوماندانی تورن جنرال/ دوستاره شتالین از بندر تورغندی داخل ملک ما شد و به عنوان آخرین سرباز و فرمانده کل ارتش سرخ به رتبه مارشالی از پل دوستی (افغانستان شوروی) عبور

 کرد – او روی پل دوستی ایستاد شد. صورتش را دور داد، به طرف افغانستان، بادست چپ اش اشاره کرد و گفت:

« به آنهای که دراین جهنم سوختند منار یاد بود بسازید» نوشته شده بود.»

کتاب را فاضل فرهیخته آقایان عزیز آریانفر به فارسی و محترم داوود جنبش خبرنگار وقت بی بی سی به پشتو ترجمه کرده اند، در این کتاب از جمله مطالب جالب و گوناگون که نوشته شده است.

 متن گفت و گوی به نسبت طولانی نور محمد ترکی همراه با الکسی کاسگین نخست وزیر وقت اتحاد جماهیرشوروی راجع به قیام ۲۴ حوت هرات و پیوستن فرقه هرات به مردم نیز نقل شده است،

در این صحبت تلفونی به ۴۲ مورد پرسش های گاسگین، آقای ترکی پاسخ ارایه داده است. در نخستین پاسخ چنین آمده بود:

«اوضاع خوب نیست رو به خرابی دارد، طی یک ونیم ماه گذشته از سوی ایران نزدیک به چهارهزارنفر نظامی به لباس غیر نظامی(ملکی) به افغانستان فرستاده شده اند. حالا تمام لشکر(فرقه)

[۱۷] پیاده به علاوه واحد های توپ خانه ( قطعات توپچی) و دفاع هوایی (دافع هوا) که بروی هوا پیما های ما آتش گشوده اند دردست آنان است و در شهر جنگ جریان دارد».

 وقتی کتاب را می خواندم هزاران کوماندوی ایرانی بسیارسبک وخنده دار به نظرم آمد، مطمئنم که کاسگین نیز به چنین ادعای از تهه دل خندیده است. این را یاد آور شوم که از ۲۳۰ برگ  کتاب ارتش سرخ در افغانستان ۵۲ برگ آن به قیام  حوت یعنی -هرات، فراه، نیمروز، غور، بادغیس، و فاریاب- اختصاص داده شده است.

به تاریخ سی ام حوت ۱۳۵۷ یک تعرض/حمله ناموفق به فرقه هرات صورت گرفت، قبل از اینکه به فرقه ۱۷ هرات برسیم یک افسر به گونه مشکوکی کشته شد. جگرن سید خان ق ق به پرسونل هدایت عقب نشینی داد وقطعه از نزدیکی فرقه هرات  پس به میدان هوایی برگشت، شام روز قبل از حمله وقتی دقیقن هوا کمی تاریک شده بود یک گروه ۲۰ نفری پراشوتی به بلندی های گوشه ی شمال شرق فرقه هرات پرتاب کردند، تا همزمان به حمله قطعات خودی، راه عقب نشینی افسران قیام کننده فرقه هفده را بگیرند، تصور می شد که از داخل فرقه اطلاعات دقیق موجود باشد چرا، که یک یا چند نفر از آنجا ارتباط داشتند، در مسیرمیدان تا فرقه موانع زیادی ایجاد شده بود، درخت های ناجوی/ کاج کهن که یاد گار نایب الحکومه دوست داشتنی مردم هرات مرحوم عبدالله خان ملک یار می باشد از دو طرف و وسط دو سرکه شهر تا میدان در بعضی از قسمت ها توسط قیام کنندگان قطع و به عرض جاده انداخته شده بود، که پاک سازی آن وقت زیادی را گرفت در مسیر راه هیچ گونه مانع دیگری مثل انداخت، یا کمین وجود نداشت، در واقع بم بارد ها اوضاع را برای قیام کننده گان دشوار ساخته بود و ازسوی دیگر رهبری منسجم و پلان گزاری مشخصی بین قیام کننده گان وجود نداشت. قبل از آغاز حمله روز بعد به فرقه هرات، چند مورد مشخص را یاد آوری کنم:

منسوبین قیام کننده فرقه هفده هرات با اقتدار و هوشیاری، داخل فرقه را ازعناصر مخالف خود یا بگویه دیگر طرفداران حزب دموکراتیک خلق تصفیه و پاک سازی کرده بودند، بر محیط فرقه تسلط کامل پیدا کرده بودند. تعینات موقتی را در بست های مهم نظامی انجام داده و سلسله مراتب فرماندهی را ایجاد کرده بوند، تدابیر تدافعی را به داخل فرقه به ویژه دافع هوا گرفته بودند، تعدادی  سلاح به مردم بی دفاع توزیع کرده و دروازه دیپو های سلاح را به روی عموم باز گذاشته بودند.

 اما به همان حالت مدافعه درداخل فرقه باقی مانده بودند. منسوبین قیام کننده با دراختیار داشتن سلاح و تجهیزات کافی به ویژه وسایط زرهدار مثل تانک های تی ۵۵ و زرهپوش ها هیچ تحرک یاعملیات منظم نظامی را بیرون از فرقه انجام ندادند. مردم قیام کننده هرات با وجود تلفات گسترده و زیادی که متحمل شدند خیلی از نهاد امنیتی و دولتی را پک سازی کرده و گرفته بودند. ولی بعضی ارگان ها تا پایان قیام به مقابل مردم مقاومت کردند؛ توقع مردم برآن بود؛ که قوای منظم ومجهزنظامی درآن مراکزی که در برابر مردم مقاومت می کرند ازجمله:

بالای قوماندانی امنیه پولیس هرات که به حمایت دولت در برابر مردم می جنگید، حمله کرده، مخالفین را سرکوب کنند، یا دروازه محبس را که بسیار مهم بود و بیش ازهزار نفر زندانی داشت بروی زندانیان باز کنند – تعدادی ازمحبوسین به جرم ضد انقلاب از سوی حاکمیت وقت دستگیر شده بودند، درحالیکه در قیام هرات شرکت نداشته، هنگام قیام در زندان بودند، از محبوسین تعدای بعد از قیام تیر باران شدند – و یا رادیو تلوزیون را جهت قومانده/ فرماندهی، رهنمایی مردم ملکی وهدایت آنها وبه ویژه تبلیغات علیه دشمن به تصرف خویش دربیاورند و از همه مهم تر آگسا/ مرکز استخبارات دولت وقت در هرات را از کنترول دولت خارج کنند، ارگ هرات که با نشان چی هایش مردم بی دفاع را بار و بار و به تکرار هدف می گرفت آتش آن را قطع نمایند، این کار ها که بسادگی و بدون تلفات قابل اجرا بود، نشده بود، هرچند که پیوستن فرقه پیاده هرات با قیام کننده گان فرازی از یک رخداد سترگ وتاریخی محسوب شده،  ضربه جبران ناپذیری به حاکمیت حزب دموکراتیک خلق وارد آورد، اما از یک طرف این نقد قیام کننده گان علیه منسوبین فرقه نیز کاملن قابل تحمل وتوجه است. و از جانب دیگر حکایت از یک تصمیم با عجله منسوبین قیام کننده فرقه و عدم پلان گزاری دقیق همه جنبه را نشان می دهد.

برداشت من با توجه به چشم دید هایم این بود که شاید همه ی پرسونل و تانک ها و زرهپوش ها که بداخل شهر وظیفه داشتند و به مردم قیام کننده تسلیم شده بودند و پرچم/ بیرق سبزی را روی و سیله ی شان نصب کرده بودند، هر چند ظاهرا همراه مردم بودند اما از طریق مخابره/ بیسیم های خود وشاید تلفن با قوماندانی فرقه که اینک در میدان هوایی ملکی هرات بود ارتباط داشتند، اگر نگویم همه، که باید بگویم همه، شاید نزدیک به همه ارتباط شان تامین بود هرموقع فرصت مناسب بود به ویژه شب ها از وضعیت گزارش می دادند و از قوماندانی هدایت می گرفتند. بعد از قیام  و تسلط دولت بر وضعیت در حد اطلاع من هیچ افسر تانکیستی نیز دستگیر نشد.

طیارات کشف داخلی وکشف روس ها و هلیکوپترها همیشه در حال پرواز بودند، طیاره های جنگی هرات از میدان هوای شندند هرات برخواسته از سلاحشان به روی مردم بی دفاع یا مسلح به سلاح سبک استفاده می کردند، همچنین طیاره های بم بارد روسی ازمیدان عشق آباد ترکمنستان پرواز می کردند به ویژه هلیکوپترهای جنگی روسی عملیات نظامی شان بالای مردم بی دفاع هرات حالت دوامدارداشت، هر جا تجمعی را که می دیدند توسط ماشیندار/ مسلسل، راکت های هلیکوپترسرکوب ویا بمب باردمی کردند.

و اما ادامه رویداد ها:

روز بعد ساعت هفت صبح دوباره تعرض به فرقه هفده هرات در سه ستون آغاز گردید ازجناح جنوب به گونه مستقیم به استقامت نظام قراول فرقه -دروازه اصلی ورودی- ازگوشه جنوب شرق به استقامت فامیلی ها، باع فرامرز خان مرکز خاد نظامی وکندک تانک- از گوشه جنوب غرب ( پل خیمه دوزان) به استقامت قراول غند ۱۱ توپچی آغاز شد. همزمان هلیکوپتر ها در فضا تعرض پراشوتی ها را حمایت می کرد و بیشتر وسایط زرهی مثل تانک ها و زرهپوش ها که بیرق سبزداشتند به ستون های حمله کننده پیوستند. به داخل فرقه به هیچ گونه مقاومتی روبرو نشدیم، یک مورد چند فیر/ شلیک هوای صورت گرفت، که معلوم شد توسط یک افسر قیام کننده (جگرن نورمحمد خان از ولسوالی گذره هرات که به نوعی کنترول اعصابش را از دست داده بود، برخورد خونینی با قیام کننده ها نیز انجام داده بود) ،بوده است، او دستگیر شد و به بد ترین وجه ممکن توسط شخص دگروال سید مکرم قوماندان فرقه که او را می شناخت و از جمله افسر های مادونش بود کشته شد. نمی خواهم نحوه کشته شدنش را بنویسم خیلی ظالمانه بود. او اولین قربانی دستگیر شده به دست نیروی دولتی وشخص سید مکرم بداخل فرقه بود.

افسران قیام کننده شب قبل از حمله، قرار گزارش ها عقب نشینی کرده بودند, تعداد کمتری دو شب قبل ازحمله وتسخیر فرقه عقب نشینی کرده بودند، افسران قیام کننده بیشتری شان به رهنمایی جگرن غلام رسول خان بلوچ به دهنه ذالفقار-منطقه مرزی که سه کشور افغانستان، ایران و ترکمنستان را به هم متصل می کند، آخرین نقطه شمال غرب هرات- رفتند. در آن منطقه برای مدتی جبهه از نظامیان قیام کننده های نظامی به همکاری مردم محل به همراهی ارباب ودود خان بلوچ تحت فرماندهی جگرن غلام رسول خان بلوچ (سیاه) ایجاد کردند، موتر های گزمه شان که از کمیساری مرزی کاریز الیاس بدست آمده آمده بود بین دهنه ذوالفقار و مرکز ولسوالی گلران رفت و آمد داشتند، به گویه دیگر یک اداره مستقل کوچک تشکیل داده بودند. گروه دوم به فرماندهی جگرن سردار خان آمر توپجی هرات به طرف جنوب فرقه در قریه های شرق ولسوالی انجیل هرات و از آنجا به ولسوالی غوریان رفتند. وقتی من در آخر ماه سرطان همین سال-۱۳۵۸- به صف مجاهدین آمدم او رئیس دفتر حرکت اسلامی افغانستان به رهبری آیت الله محسنی در شهرستان تایباد جمهوری اسلامی ایران بود و بعد ها که من بدانجا رفتم به من گفت: به همکاری سیاه خان کامران، محمودی حیدرخان و سرور خان بهبود از سران مجاهدین ولسوالی غوریان  به او رسیده بود.

ادامه دارد …

 

 

 

 

 

18 سپتامبر
۱ دیدگاه

بنام عشق

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۷ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۸ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

بنام عشق

بنام عشق، مرا با  عزل  به خاک کنید

و لایه های  کفن ر ا،  ز برگ تاک کنید

به خُم کشیدچو انگور لعل جسم مرا

به وقت غُسل، مرا با شراب پاک کنید

به روز  خاک  سپاری  ز  شعر   مولانا

بلند دکلمه و  سینه،سینه  چاک کنید

کلیم وصائب وبیدل وسعدی و حافظ

زهر یکی غزلی بر سرم  بساک کنید

به سنگ  من  بنویسید ، آن  او بودم

به غیر او ز منش هرچه بودپاک کنید

به واپسین نفسم، یک وصیتی دارم

بنام عشق، مرا با غزل به خاک کنید

ظاهر عظیمی

١٣٩۴

کابل

10 سپتامبر
۱ دیدگاه

دلِ آتشینِ من

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهار شنبه ۱۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۰ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

دلِ آتشینِ من

لب  ریز  لحظه  های توام، نازنین من

بنشسته در  هوای تو ام، بهترین من

در بستری   ذلال دو چشم قشنگ تو

آرام می  دهم، نفسی   واپسین من

نام    تو  در   نیایش  نا   منتهای   دل

هم کفرمن تویی،هم آیین ودین من

آیاتودلخوری!به چه خاطر؟  عزیزمن

تولطف کاملی، به بخش دلنشین من

ذوقم گرفته است، بسرایم سروده ای

تا بشنوی! صدایی   دل   آتشین من

صد ها سبد ستاره، بریزم به پای تو

لطفی اگر کنی به شوی هم نشین من

ای عشق! ای فرازطرب ریز لحظه ها

لب ریز لحظه های تو ام، نازنین من

ظاهر-عظمی

کابل

-عقرب- ١٣٩٣

 

24 جولای
۱ دیدگاه

خروشِ آتشین

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه 2 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 24 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

خروشِ آتشین

 

نگاهِ آتشينش  ، بر  دلم   يك   باره    غوغا  كرد

 قيامِ چون قيامت كرد، هزاران شعله بر پا كرد

 خروشِ آتشيني استخوان و تار  پودم سوخت

 دو باره عشق پنهانم، برايي  خلق رسوا كرد

 اگر باري، سزاواري ، ميسر شد به  ديداري؟

 پري رویي، سياه مويي به شهرِ شور بر پاكرد

 دو چشمش شعر نيمايي، نگاه هاي غزل ريزان

 دو بيتي هاي گيسويش عروجي شوق يلدا كرد

 يقين دارم  خداوند   وقت   رسم چهرهِ نازش

 فرازِ قدرتي خود را ، تماشا كرد، تماشا كرد

 مرا باتو؛ تو را بامن، دو جسم و جان باهم داد

 براي تكيه   گاهم ، شانه  هايت را مهيا كرد

 كابل – افغانستان

 حمل ١٣٩٨ خورشیدی

 ظاهر عظيمي

 

22 جولای
۱ دیدگاه

نامِ آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه 31 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی -22 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

نامِ آزادی

 

قسمتم  را  اي   خدا ، زير   طنابي   دار كن

 استخواني گونه ام را، قاب عكسي ياركن

 بعد  مرگم  مثل  هندويي ،  مرا  آتش زنيد

 پرتوش   را   مشعلي   آزاد ي   افكار   كن

 شعله ام  را   خيمه زن بر سينهِ ليلاي من

 يا  به    آئين  اوستايي  ،   نيكو  كردار  كن

 در مياني  دود و آتش، پا به پايي سو ختن

 يك غزل   از  مولوي را، سوژه ي انظار كن

 مثل مولانا  ، سماعي  دور  آتش سر كنيد

 وحدهُ اِن لااله  را ، هي  بخوان  تكرار  كن

 زير عكسم را نشاني نام  انساني  نويس

 نام آزادي  به  سنگي قبر  من  اعمار  كن

 ظاهر عظيمي

 ١٣٩٦

 

13 جولای
۱ دیدگاه

مظهر عشق و محبت

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  22 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 13 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

تقديم به كسانيكه براي برگشت داده گان

به ميهن خدمت مي كنند.

مظهر عشق ومحبت

هريوايي  خدا   يار ي  تو باشه

جوان مردانه  رفتاري  تو باشه

برايي  خدمتي  خلقي  مهاجر

فداكاري  به  افكاري  تو باشه

هراتي ها چقدر همت  نموديد

به مهمانان عجب عزت نموديد

به استقبال شان تا مرز رفتيد

برايي هر يكي خدمت نموديد

هراتي  پرتوي   از   مهر باني

هراتي   افتخاري   جاويداني

هراتي  مظهر  مهمان  نوازي

هراتي ها  پيامي  شادماني

هراتي مكتبي از عشق و ايثار

هراتي وارثي جامي و انصار

به رسمي عزت و مهمان نوازي

سزاوارش بود واژه ي سردار

هراتي مظهر عشق و محبت

هراتي سمبلِ عهد و رفاقت

فدايي نام هراتي شوم من

هراتي ها نمادي از صداقت

هرات جان شهر عرفان وسخاوت

هرات جان شهر دوستي و رفاقت

هرات جان شهر، شهروند هراتي

زهرجاي كه باشي، نيست حسادت

محمد ظاهر عظیمی

11 جولای 2025

22 می
۱ دیدگاه

آينه ي غبار

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  1 جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی -22 می  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

آينه ي غبار

حسم شكسته  و غزلم عاشقانه  نيست

طبعم  گرفته و  سخنم  شاعرانه   نيست

انديشه ها  خزيده، به  انبوي درد  عشق

اين انجمن خموش  صداي  ترانه  نيست

اشكم به لرزه ، لرزه ،  سرازير   گونه ها

دستي  دعا به  زير، ز بالا نشانه  نيست

ألاله  ها به  خستگي   لحظه  هاي درد

دردي روانه هست دواي به خانه نيست

دل   گير   عالمي   نشدم   جز  ديار  من

جاي ديگر  به  آخر خط,  عادلانه  نيست

خون هم  نمي چكد  ز دل سوگوار  من

افتاده از تپش,  صدايش  گمانه  نيست

يك  ذره ي  اميد   برايم   نمانده   است

يا ماندني  به  جهان   يك  بهانه نيست

زنجير ها گسسته  به  ايام ،  غم مخور

آينه ي  غبار   ستم   جاويدانه   نيست

محمد ظاهر عظيمي

 

30 دسامبر
۱ دیدگاه

بوسه ای خیالی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  10  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 30  د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

بوسه ای خیالی

در كشت زار گندم، من ساده  خو  گرفتم

از عطر خوشه هايش، بوييده  بو  گرفتم

بي پرده با نگاهي، درگوش من  صدايي

از  يار  آشنا يي  ،  بي  جستجو   گرفتم

ديدم به اين حوالي، در كوچه هاي  خالي

صد بوسه اي خيالي ، از روي او  گرفتم

گم گشته از ديارم ، دور از شما  و  يارم

بنشين دمي كنارم  ، بغضي  گلو  گرفتم

با واژه هايي  خسته، بيتي به هم شكسته

شعرِ  زهم گسسته ، من ساده  خو گرفتم

جنرال ظاهر عظيمي

05 نوامبر
۱ دیدگاه

جلوه ی نور

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  15 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 5  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

          جلوه ی نور       

نمي دانم چرا در ذهن من، تكرار  مي گردي

به گردِ چنبري دل، همچو يك پر گار  مي گردي

به تار پود من پيچيده ايي، چون تاك  انگوري

به هرجا ميروم چون سايه ام انگار مي گردي

تمامي    آرزو هايم  ،  تويي اي   آفتابي دل

به روي لحظه هايم، دم به دم  بسيار مي گردي

بهاري، ساحلي، دريا و  مهتابي   درخشاني

بساني جلوه اي نور ي، كه در انظار مي گردي

عزيزم جان من چون خون به رگهايم به دوراني

به هر انديشه اي باشم، تو در افكار مي گردي

مفاعيلن/ مفاعيلن/ مفاعيلن/ مفاعيلن

بحر: الهزج

محمد ظاهر عظيمي

24 اکتبر
۱ دیدگاه

خُم سر بسته

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه 3 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 24 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

     خُم سر بسته

 

اجازه  هست  بگويم,  منم  فداي  شما

ستاره چيده  بيايم , به  پيش پاي  شما

سروده ي بسرايم،  اگر   به  سبك غزل

رديف و قافيه باشد ، يك نگاهي  شما

ميان  جنگل   گيسو  ، واژه   حلقه زنم

سبد سبد گل  نرگس ، در  رثاي   شما

دلم هواي تو دارد، قسم به شاخ  نبات

بيا كه شانهِ من باشه تكيه  گاهي شما

اگر تو ميل نداري،  به  شربت  و ميوه

بيا ورم   خُم  سر بسته اي   براي شما

 

                 ظاهر عظيمي

                        كابل

                     حمل ١٣٩٩

  

23 اکتبر
۱ دیدگاه

خدای عشق

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه 2 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 23 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

      خدای عشق

 

پيچيده   در  خیال دلم  ،  انتظار  یار

هر لحظه  آرزو نگاه يي به  شهسوار

تا عاشقانه فرش رهت، تن، تنم شود

در   امتداد  راه،  فتادم  به  هر كنار

گل فرشََ عااشقانه كنم پيش پاي تو

صد دسته گل كه ني، گلستان ولاله زار

بی  اختیار  خاطر ها  . مي کشاندم

گهگاه   كنار  پنجره،  گاهی سر قرار

در سجده های سبز و دعاي نماز صبح

عطري نوايي دل به فشانم به سجده زار

آ هسته می خزد، نفس از لابلاي ياد

در بي تويي چگونه بمانم؟ به اين ديار

لیلا خدای عشق ، بیا  لحظه ي بمان

پیچیده   در   خيال  دلم ، انتظار یار

            ظاهر عظيمي

28 ژوئن
۱ دیدگاه

عشق

تاریخ نشر : جمعه 8  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 28 جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

عشق

من اگر عشق  نباشد  ،  كمرم  مي شكند

كهكشانها ي خدا  ، روي  سرم مي شكند

لحظه ها مي شكند ، رابطه ها  مي شكند

رشته اي عاطفه ها ، دور برم مي شكند

ياد   ديدار  تو    هر گاهِ     سراغم   آيد

دست هايم  به  دعا اشك  ترم   مي شكند

شايد از بي توي ها جان بسلامت به برم

دل به دلخانه و خون در جگرم مي شكند

واژه آشفته  غزل  خسته  خيالي  دل گير

نغمه و ساز وِ سرود  و هنرم  مي شكند

سوز آهم    اگر  آتش  نزند  شهر   شما

عرش و لوحش بخدا در نظرم مي شكند

گر نباشد ؟ سحري سجده ي وارم با او

سقف تن مي تكد و بال   برم  مي شكند

عشق در خو ن من و با نفسم  مي لغزد

من اگر عشق نباشد ، كمرم مي شكند

ظاهر عظيمی

جوزاي ١٣٩٣

22 مارس
۲دیدگاه

یک پرسش و یک پاسخ از دو دوست همدیار

تاریخ نشر جمعه دوم حمل  ۱۳۹۸ – ۲۲ مارچ ۲۰۱۹ هالند 

یک پرسش و یک پاسخ از دو دوست همدیار

محمد ظاهر عظیمی

هفدهم مارچ 2019

دوستان يك سوال ؟ صادقانه راست جواب بگوييد
؟
؟

شده ؟ گاهی  با عزیزت ، که تو دل گیر شوی ؟

مثل برگِ  به  خزا ن  ، روي زمین پیر شوی ؟

ادامه نوشته…