۲۴ ساعت

08 سپتامبر
۱ دیدگاه

گفتگویی با محترم نوید الله محرابی (صافی) شاعر نکته سنج مقیم کابل

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه ۱۷ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۸ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با محترم 

 نویدالله محرابی (صافی)

شاعر مقیم کابل

که خدمت خوانندگان

محترم پیشکش میگردد.

پرسش :

 جناب آقای محرابی گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی نموده ، بفرمایید اگر ازدواج کردید، صاحب چند فرزند میباشید ؟

پاسخ :

درود بر شما، با تقدیم احترامات مخلصانه به همه، از محضر شما تشکر و قدردانی نموده، مفتخرم که در همچون برنامۀ ادبی-هنری قرار دارم و سپاسمندم که برای بنده وقت دادید تا ایراد سخن نمایم.

نویدالله هستم محرابی صافی تخلص می‌نمایم، در سال ۱۳۷۵ در شهر زیبای کابل در خانوادهء که همیشه باعث افتخار من بوده متولد شدم، تحصیلات ابتدایی ام را در زادگاهم تکمیل نموده و بعداً جهت اخذ کارشناسی راهی دانشگاه کابل ، دانشکدۀ کشاورزی شدم و بعد از فارغ التحصیلی ام از دانشگاه در برنامه ستاژ اداری راه یافتم.

 تقدیر الهی این است که تا هنوز ازدواج نکرده ام و مجرد هستم.

پرسش :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

پاسخ :

فعالیت هایم در افغانستان همواره با فراز و نشیب همراه بوده، در جریان مکتب در برنامه طفل به طفل پروژه save the children UK نیز فعالیت داشتم بعد از آن که از مکتب فارغ شدم در انستیتوت تعلیمات تخنیکی و مسلکی ادامه تحصیل دادم و بعد از آن قسمی که قبلاً عرض کردم راهی دانشگاه شدم در پهلوی آن در بخش آموزش و پرورش، نویسندگی، مطالعه و نوشتن شعر نیز فعالیت داشتم، بعد از فارغ شدن از دانشگاه و تکمیل برنامه ستاژ مدتی را بیکار بودم و مصروف کارهای شخصی، تا جایی که بعضی اوقات کارگری دربخش های مختلف نیز انجام می دادم، روی هم رفته تقدیر به این شد سفری به کشور دوست ایران داشته باشم.

 ضمن اینکه مصروف کار بودم موفق شدم اولین مجموعۀ شعری ام را تحت عنوان (بحر احساس) به نشر برسانم، خوب بعد از بازگشت به کشور و سپری نمودن دوره های مختلف موفق شدم به حیث استاد ارتقاء ظرفیت در حوزه اداری و مدیریتی در یکی از انستیتوت های کشور گماشته شوم… و ناگفته نباید گذاشت از دوران کودکی و نو جوانی علاقه زیادی به شعر و نویسندگی داشتم که این علاقه به مرور زمان بیشتر می شد تا اینکه تصمیم گرفتم به طور درست بیاموزم و در این عرصه پژوهشم را آغاز کردم، از مطالعه کتاب های ادبی شروع و تا سرودن شعر ادامه دادم .

دیری نگذشته بود که کاوش را در حوزه ادبیات و شناخت شعرا و آثار ارزشمند آن بزرگان آغاز کردم، که این روند از مطالعه شاعر آیینه ها(اشعار بیدل صاحب) اثر جناب دکتر کدکنی شروع شد، به همین منوال دو جلد نقد ادبی دکتر زرین کوب، دکتر فضیلت و سایر مطالعات ارزشمند را انجام دادم که این ها باعث شد بیشتر علاقه مند به شعر و نوشتن شوم.

پرسش :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام شهر زندگی می کنید؟

پاسخ :

علت ترک وطن بیکاری و مشکلاتی بود که در سال ۱۳۹۹ رفتم ایران، ولی رضای پروردگار این بود تا دوباره برگردم ، چنانچه سر انجام در آواخر ۱۴۰۰ دوباره برگشتم که فعلاً در وطن، شهر کابل زندگی می کنم.

پرسش :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

پاسخ :

از نظر من شعر را نمی توان با هیچ نوشتۀ مقایسه کرد، چون شعر مستقیماً از عمق وجود نشأت می گیرد، در دل شاعر از بدو تولد طور خدادادی بذر کاشته می شود که به مرور این بذر جوانه زده و رشد می کند و سر انجام شاخ و برگ داده به درخت تنومندی تبدیل می گردد، علاقه من به شعر همیشه بوده، ولی سرودن را به شکل نسبتاً درست هنگامی که محصل بودم آغاز کردم که در قالب های مختلف شعری از جمله تک بیتی، رباعی، دوبیتی، چهارپاره، ترکیب بند، ترجیح بند، مثنوی، مخمس، مسدس، طنز گاهی و بیشتر غزل، می سرایم.

پرسش :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

پاسخ :

بلی به جز سرودن شعر در بخش، نویسندگی مقالات و داستان ها و همچنان در بخش آموزش در زمینه عروض، فن بیان، برنامه های هنری و بعضاً محافل ادبی فعالیت دارم.

پرسش :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

پاسخ :

به بیان ساده و جامع شعر کلامی است موزون و مقفی که دارای معنی باشد، از نظر من شعر جرقۀ است که از سکوت به وجود می آید، یعنی وقتی ارتباط ذهن با قلب در وجود شاعر صورت می گیرد باعث خلق شعر می شود. از نظر من شاعر پیام آور ظرافت ها و زیبایی های است که دیگران قادر به دیدن و درک آن نمی باشد، بناً وقتی میگیم شاعر یعنی ذاتاً خوب است، اما یک باریکی وجود دارد که آن محیط و ماحولی است که شاعر در آن زیست دارد تاثیر این محیط می تواند مثبت یا منفی باشد، بنابر این شاعر را گاهی میتواند بد بسازد، ولی از لحاظ فطری و ذاتی شاعر خوب است و شاعر خوب کسی است که آنچه در وجودش نهفته است را با تلاش خویش جلایش دهد یعنی شاعر خوب باید حداقل با مهارت های دستور زبان، جامعه شناسی، روانشانسی و اصول اخلاقی آشنایی کامل داشته باشد و از مهارت های آن برخوردار باشد.

پرسش :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

پاسخ :

تمام شاعران را دوست دارم، ولی بیشتر علاقه مند اشعار بیدل صاحب هستم، اما اشعار شاعران چون مولانا، حافظ، صائب، عشقری، قهار عاصی، فاضل نظری و… را می پسندم و همیشه می خوانم.

پرسش :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

پاسخ :

سایت ۲۴ ساعت تنها یک سایت نیست، این یک گنجینۀ است که همه روزه در ارزش آن اضافه می شود. وقتی زیادی نمی شود که من با سایت ۲۴ ساعت همکار هستم، ولی در این مدت کم هم می توانم به صراحت بیان کنم که یک سایت ادبی و هنری ارزشمندی است و من بابت همه چه، از تمام مسئولین سایت ۲۴ ساعت تشکر نموده و از رب العالمین توفیق و توانایی بیشتر را برای شان خواهانم.

پرسش :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

پاسخ :

متاسفانه کشور ما دچار مشکلات زیادی گردیده که تا حال با آن دست و پنجه نرم می کند، خواست من از تمام هموطنان مان که در هر گوشۀ این کره خاکی زندگی می کنند این است که هیچگاهی وطن را فراموش نکنند چون حتی یک آرزوی خوب و یک دعا هم گاهی می تواند کارساز باشد. توصیه من برای جوانان که بیرون از کشور هستند این است که همواره تلاش کنید قدم های کوچک، ولی متوالی برای موفقیت و دست پیدا کردن به آرمان ها و اهداف تان، بردارید و این یک رسالت است که شما باید مردم و کشور مان را به بهترین شکل با کارهای مثبت و رفتار درست تان به معرفی بگیرید.

پرسش :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

پاسخ :

خیلی متشکرم از اینکه وقت گذاشتید، ممنون محبت تان، خوب تمام سوالات را دوستانه و بی آلایش جواب دادم اگر کدام کمی و کاستی صورت گرفته باشد بگذارید پای ناتوانی من و از خداوند می خواهم برای من، شما و تمام مردم شریف ما رحمت خویش را ارزانی بدارد. پیام آخر من برای خوانندگان این است که بیاییم کدورت ها را کنار بگذاریم، از تعصب و امراض مهلک نظیر آن دوری کنیم، همدیگر را بپذیریم و دست در دست هم دهیم تا اولاً خود را و ثانیاً وطن خویش را آباد بسازیم تا دیگر هیچ کسی مجبور به ترک خانه و کاشانه خویش نشود.

بشیر هروی :

جناب محرابی صافی گرامی از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از شما تشکر و قدردانی نموده ، سرافرازی و کامگاری تان را تمنا دارم.

محرابی صافی :

مخلصم، از شما هم تشکر می نمایم ،  واقعاً افتخار بخشیدید. سبز بمانید، یا حق.

 

           

02 سپتامبر
۱ دیدگاه

شطرنج روزگار

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۱۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شطرنج روزگار

گویا    روال     زندگیم     اشتباه   شد

 یک  بخش  عمر بار  دگر افتضاح شد

 چون چوب بید خشک شدم، قلب من شکست

 دیروز   درد   تازه  به  تن  افتتاح شد

 تقدیر روی قسمت من شام را نوشت

 ابر  آمد  آفتاب  به  کلّی   سیاه شد

 شطرنج روزگار مرا کیش داد و رفت

شاهم به روی تخته بدونِ سپاه شد

“تقدیر بود... پای کسی در میان نبود”*   

یوسف دوباره راهیِ زندان و چاه شد

 گفتم برای خویش، بمان جای هم مرو

 این گفته را که گفتم و عمرم تباه شد

 خندیدنم به گریه بدل گشت و سینه سوخت!

وقتی که عاشقانه سرودن گناه شد….

 ١۴٠۴/٠۶/١١

 #محرابی_صافی

25 آگوست
۱ دیدگاه

عاشقِ زیبایی !

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  دوشنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۵ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

    عاشقِ زیبایی !

ابری شد  آسمان  و  زمین  زیری _

رگبار برف  و  ژاله  و بارا  است

 گل‌ های باغ ریخته، پا برجا…

 پاهای خشک و سرد درختان است

 یک باغ با هزار درختش نیز  ،

 چون نو عروس با همه رختش نیز

 آن برگ و ساقه‌های که پوسیده_

در زیربار ظلم زمستان  است

آن‌ سو پرنده  های که ترسیده

 از بادهای تند که لرزیده

 در جستجوی نقطه‌ی امن است و…

از هرچه هست و نیست گریزان است

 دیگر گلِ  برای خریدن نیست

 دیگر هدف ز منظره، دیدن نیست

 هر کس که است عاشق زیبایی!

 پاییز گونه زرد و پریشان است .

 یک سال پوره زحمت و خون خواری!

 با اشک و آه و گریه و ناداری!

آیا تمام درد بلا، هربار_

پاداش رنج این همه دهقان است؟؟؟

یارب! چرا همیشه جهان سرد است؟

 دل‌های ما شکسته و پر درد است؟

 کردی چرا به دست خودت خلقش_

آنانِ را که دشمن انسان است؟؟؟

 

              محرابی  صافی

      ۲ سنبله ۱۴۰۴ خورشیدی

 

 

 

 

 

 

 

20 آگوست
۱ دیدگاه

نقش ارتقاء ظرفیت در پایداری و پیشرفت اداره

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  چهارشنبه ۲۹ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۰ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

نقش ارتقاء ظرفیت در پایداری و پیشرفت اداره

نویسنده: نویدالله «صافی» استاد انستیتوت وزارت کار و امور اجتماعی

چکیده :

                آموزش یکی از اساسی ترین وسیله برای ارتقای ظرفیت فرد، اصلاح ساختار، تأمین ارتباطات و همکاری مناسب بین کارمندان در اداره، بوده که در منابع مختلف از جمله قرآن عظیم الشان و احادیث نبوی راجع به ارزش و جایگاه علم و دانش بیانات بیشماری صورت گرفته است، بناً آموزش در امورات رسمی و غیر رسمی حایز اهمیت است، پروسۀ آموزش در سازمان‌ها و ادارات زیر عنوان ارتقاء ظرفیت جهت بلند بردن بینش و نگرش کارمندان در رابطه به امور علمی_شغلی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این فرآیند از پروسۀ نیازسنجی آغاز شده و با ارزیابی درست خاتمه پیدا می‌نماید. در جریان این روند نکات ضعف شناسایی گردیده و برای حل و رفع آن‌ها اقدام صورت می‌گیرد، که در نتیجه باعث رشد مهارت‌ها و دانش کارمندان گردیده و باعث می‌شود اداره اصلاح شده، به پایداری و پیشرفت دست پیدا کند.

تعاریف کلی :

  • آموزش: آموزش عبارت از فرآیند هدفمندی است که طی آن فرد، گروه یا جامعه، دانش، نگرش، مهارت‌ها و ارزش‌های جدید را از طریق روش‌های مختلف آموزشی کسب نموده و باعث ایجاد تغییرات پایدار در رفتار و توانایی‌های فرد به گونۀ می‌گردد تا فرد بتواند در زندگی شخصی، شغلی و اجتماعی خویش، عملکرد بهتری داشته باشد.
  • ارتقاء ظرفیت: ارتقای ظرفیت عبارت از مجموعۀ فعالیت‌ها و راهکارهای است که به هدف افزایش توانایی‌ها، مهارت‌ها، دانش و نگرش فرد، سازمان یا جامعه صورت گرفته تا کارها به نحو مؤثرتر و بهتر انجام شود.
  • نیازسنجی: نیازسنجی عبارت از فرآیند شناسایی و تحلیل فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب است تا مشخص شود چه تغییرات، منابع یا اقدامات برای رسیدن به اهداف نیاز است.
  • مؤثریت: مؤثریت عبارت از انجام دادن فعالیت‌های که در جهت دست یابی به اهداف اداره به ما کمک می‌کند، به عبارت دیگر، مؤثریت یعنی انجام فعالیت‌های درست و صحیح می‌باشد(کیفیت).
  • مثمریت: مثمریت یا اثربخشی عبارت از انجام دادن فعالیت‌های است که با استفاده از آن از سرمایه کم محصول یا نتیجه زیاد به دست آید، به عبارت دیگر، مثمریت یعنی انجام درست فعالیت‌ها(کمیت).

مقدمه :

                در جهان امروزی پیشرفت در تمام بخش‌ها به طور قابل ملاحظۀ در جریان است، برای پیشرفت یک جامعه ضرورت احساس می‌گردد تا سازمان‌ها و ادارات پویا و مؤثری داشته باشیم. برای سازمان‌ها و ادارات مؤثر و فعال ما نیاز به ساختار درست، منابع مؤثر و کارمندان توانا داریم و برای ایجاد و دستیابی به این همه نیاز مبرم به آموزش و تنظیم درست آن احساس می‌گردد، که این امر ممکن نیست، مگر اینکه بالای بخش مهم سازمان‌ها و ادارات که همانا ارتقاء ظرفیت می‌باشد، متمرکز شویم. ارتقاء ظرفیت در ادارات حیثیت قلب در بدن را دارد که به تمام بخش‌ها خون پمپاژ کرده و تمام اعضا را فعال نگه می‌دارد، ارتقاء ظرفیت باعث ایجاد و تنظیم درست ساختار سازمانی گردیده و تأمین کنندۀ درست رفتار سازمانی می‌باشد، نیروی انسانی را تقویت کرده و بهروری را افزایش می‌دهد.ارتقاء ظرفیت که توسط آموزش و با استفاده از روش‌های مختلف آموزشی صورت می‌گیرد، باعث ایجاد تغییر مثبت در بینش و نگرش فرد شده و در نتیجه تغییر در کارمندان و سازمان را در پی خواهد داشت، بناً در نخست نیاز است آموزش و مراحل آن به بحث گرفته شود.

آموزش و اهمیت آن :

              از آموزش و اهمیت آن در منابع مختلف بیاناتی صورت گرفته است، از آن جمله؛ در قرآن کریم، علم از جایگاه خاصی برخوردار است و در آیاتی زیادی به آن اشاره شده است، طوریکه نخستین آیات نازل شده بر رسول الله(ص) با امر به خواندن و یادگیری آغاز می‌شود، یعنی به وضاحت ارزش علم و دانش را نشان می‌دهد؛ خداوند متعال می‌فرماید:

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ، کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ»(سورۀ علق).

ترجمه:«بخوان به نام پروردگارت که (هستی را) آفرید، انسان را از خون بسته آفرید، بخوان در حالی که پروردگارت کریم‌ترین است، همان که به وسیله قلم، به انسان آنچه را نمی‌دانست آموخت، مسلماً انسان طغیان می‌کند، برای اینکه خود را بی‌نیاز می‌پندارد».

همچنان در جای دیگر می‌فرماید:

«…قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»(سورۀ زمر آیه ۹).

ترجمه:«بگو: آیا برابر اند آنان که می‌دانند و آنان که نمی‌دانند؟ فقط خردمندان متذکر می‌شوند». و همچنان در احادیث زیادی بر علم و اهمیت آن تاکید شده است؛ پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید:

«خَیْرُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَعَلَّمَهُ» –بهترین شماکسی است که قرآن را بیاموزد و به دیگران بیاموزاند».بناً آموزش پروسۀ است که طی آن فرد مهارت‌های یادگیری، نگرش، بینش، عادات و رفتارهای خویش را تقویت نموده و باعث تغییرات همه جانبه در سلوک او نیز می‌گردد. آموزش نقش کلیدی را در موفقیت کارمندان بازی می‌کند، به نحو که به آن‌ها کمک می‌نماید تا مهارت‌های لازم در بخش‌های مختلف؛ مانند: تصمیم گیری درست، سازگاری با محیط و اطرافیان، مدیریت درست تیم، برخورد مناسب با تغییرات و تحولات و همچنان تعامل اجتماعی در محیط کاری، را کسب نمایند. آموزش باعث می‌شود تا کارمندان با دید بازتری به مسایل بنگرند و آن را تحلیل نمایند، راه‌های درست و جدید را پیشنهاد دهند، اعتماد به نفس قوی داشته و کارهای خویش را با انگیزه انجام دهند، توانمندی‌های ارتباطی و شخصیت فردی خویش را ارتقاء و رشد دهند، دیگران را تشویق کرده و به طرف اهداف سازمانی سوق دهند، با این حال سرمایه گذاری روی پروسۀ آموزش نه تنها به نفع فرد، بلکه به نفع تمام اداره خواهد بود. در دنیای امروز که تغییرات به سرعت اتفاق می‌افتد، کارمندانی که از دانش و تغییرات به وجود آمده به دور بمانند، جایگاه خویش را از دست می‌دهند، برعکس کارمندانی که با تغییرات و دانش به وجود آمده سازگار می‌شوند و می‌آموزند به الگوی مثبتی برای دیگران تبدیل خواهند شد. در نهایت آموزش نه تنها باعث ارتقاء مهارت‌های فردی گردیده، بلکه زمینۀ خودشناسی و توسعۀ مهارت‌های حرفوی در فرد را تقویت می‌کند.

مراحل مختلف فرآیند آموزش(ارتقاء ظرفیت) :

نیازسنجی آموزشی:

اولین و مهمترین بخش آموزش(ارتقاء ظرفیت) نیازسنجی یا شناسایی نیاز آموزشی کارمندان می‌باشد. نیازسنجی آموزشی روشی است که از طریق آن تعیین می‌گردد که کدام موضوع و چه نوع آموزش‌های برای بهبود عملکرد و رفع مشکلات موجود لازم است. شناسایی نیازهای آموزشی از طریق مطالعه اهداف وظایف، الزامات شغل و شایستگی‌ های کارمند، صورت می‌گیرد. مطالعه فرد، دانش، مهارت و توانایی‌های فرد، مشاهده مستقیم کار و عملکرد فرد، مطالعه نتایج مدیریت عملکرد، مقایسه عملکرد فرد با سایر همکاران و مصاحبه با فرد در رابطه به عملکرد و عوامل اثرگزار بر انجام کار می‌تواند اطلاعات لازم را برای نیازسنجی فراهم آورد. بعد از مطالعه این موارد باید مشخص گردد که کدام یک از مسایل و مشکلات را می‌توان با آموزش برطرف کرد و برنامه‌ها باید قسمی طراحی و اجرا شوند که به حل مشکلات موجود کمک نمایند، بنابر این در نیازسنجی می‌توان مراحلی چون: نظرسنجی از کارمندان، نظرخواهی از مدیران، مطالعه طرح‌های توسعۀ آینده، تحلیل شغل و مدیریت عملکرد، را تطبیق کرد.تعیین اهداف آموزشی: بعد از مشخص شدن نیازهای آموزشی، اهداف آموزشی باید تعیین گردد. هدف، افزایش کارایی‌های سازمان از طریق بهبود توانایی‌ها و شایستگی‌های کارمندان می‌باشد. اهداف باید واضح و روشن باشد؛ یعنی اهداف باید دارای مشخصه «مقدور»:(م: مشخص، ق: قابل اندازه گیری، د: دست یافتنی، و: وابسته به زمان و ر: رابطه مند) باشد. باید مشخص گردد که بعد از پایان دوره‌های آموزشی، کارمندان توانایی انجام چه کارها یا وظایفی را پیدا خواهند کرد و تحت کدام شرایط می‌توانند آموخته‌های خود را عملی سازند.

انتخاب روش آموزش: بعد از تعیین اهداف آموزشی، مهمترین نکته انتخاب روش یا میتود آموزش است. روش‌های متعددی برای آموزش وجود دارد، ولی اثربخشی روش آموزش به اهداف آن بستگی دارد. متداول ترین روش‌های آموزشی، که اینجا تنها به ذکر نام آن‌ها اکتفا می‌نماییم، عبارت اند از: روش یا میتود سخنرانی، روش کار گروپی، روش ایفای نقش، روش بازی‌های مدیریتی یا شبیه سازی، روش طوفان فکری، روش تلفیقی و سایر روش‌های آموزشی که نظر به اهداف آموزشی، برنامۀ آموزشی و اشتراک کنندگان، تعیین می‌گردد.

اجرای برنامۀ آموزشی: بعد از این که اهداف آموزش و روش‌های آموزشی تعیین گردید، مرحله اجرای برنامۀ آموزشی فرا می‌رسد، برنامۀ آموزشی زمانی مؤثر واقع می‌شود که به وظایف شغلی مرتبط باشد. برای اینکه برنامۀ آموزشی به طور مؤثر اجرا گردد باید زمینۀ مناسب برای یادگیری فراهم گردد؛ یعنی محیط مناسب یادگیری از لحاظ فزیکی و احساسی موجود باشد و فرد در شرایط نگرانی و اضطراب قرار نداشته باشد، مفاهیم، اصطلاحات و مثال‌ها باید از دنیای واقعی شغل باشد و از لحاظ دشواری، درک مطلب هم باید با سطح افراد متناسب باشد و همچنان از ساز و کار بازخور به طور درست استفاده صورت گیرد.

ارزیابی برنامۀ آموزشی: مرحله اخیر ارزیابی برنامۀ آموزشی است که در آن میزان مؤثریت و مثمریت برنامه مشخص می‌گردد. معمولاً اثربخشی برنامه‌های آموزشی بر اساس چهار معیار، ارزیابی و سنجیده می‌شود؛ که عبارت اند از:

الف رضایت اشتراک کنندگان از برنامۀ آموزشی: ساده ترین و متداول ترین ارزیابی برنامه آموزشی، بررسی واکنش یا باخور اشتراک کنندگان است که از این طریق می‌توان نکات ضعف برنامه را شناسایی و بر طرف کرد.

ب- یادگیری حاصل از برنامه آموزشی: سنجش میزان درک و یادگیری اشتراک کنندگان مهم و حایز اهمیت است. بررسی اینکه تا چه اندازه تغییر در دانش و نگرش فرد رونما گردیده است با استفاده از روش‌های گروه کنترول و گروه گواه یا مربی‌گری (کوچینگ) مشخص می‌گردد.

ج- بررسی تغییر رفتار اشتراک کنندگان: انتقال مطالب و معلومات آموزشی، مسئلۀ بسیار مهم و با اهمیت است و بر این مطلب تأکید دارد که تا چه اندازه مطالب آموخته شده در وظیفه و کار فرد مؤثر واقع شده است، مسلم است هر اندازه تغییر رفتار بیشتر در جهت مطلوب باشد به همان اندازه برنامۀ آموزشی موفق تر ارزیابی می‌گردد.

د- بررسی نتایج: در بررسی مشخص می‌گردد که تا چه اندازه آموزش کارمندان به نتایج مطلوب چون کاهش ضایعات و شکایات، افزایش تولید با کیفیت و کار بهتر منجر گردیده است. اصلی ترین دغدغۀ ارتقاء ظرفیت این است که نشان دهد آموزش در صحنۀ عمل موجب ارتقای کارایی و اثربخشی شده و مفیده بوده است.

با انجام مراحل ذکر شده به این نتیجه خواهیم رسید که آموزش نقش کلیدی در پایداری و پیشرفت اداره دارد و این امر از طریق افزایش دانش، مهارت و توانایی کارمندان، بهبود عملکرد و کارایی اداره و در نهایت ارتقای سطح ارایه خدمات، حاصل می‌شود. روی هم رفته آموزش با نقش آفرینی‌های ذیل باعث پایداری و پیشرفت اداره می‌گردد:

  • افزایش دانش و مهارت کارمندان: با استفاده از آموزش کارمندان می‌توانند مهارت‌های لازم را برای انجام وظایف خویش به دست آورند، که این امر باعث افزایش کیفیت کار و کاهش اشتباهات و خطاها می‌گردد.
  • بهبود عملکرد: با آموزش درست و مناسب، کارمندان می‌توانند وظایف خویش را با سرعت و دقت بیشتری انجام داده و در نتیجه این امر به بهبود و کارایی کلی اداره کمک می‌نماید.
  • توسعه نوآوری: آموزش می‌تواند بستر مناسب برای پرورش تفکر درست و نوآورانه را در کارمندان فراهم کند، که این امر باعث می‌شود اداره با چالش‌ها و مشکلات جدید به طور مؤثری مقابله نماید.
  • ایجاد انگیزه و رضایت شغلی: آموزش به افزایش انگیزه و رضایت شغلی کارمندان کمک نموده و منجر به کاهش نرخ جابجایی و حفظ نیروی متخصص در اداره می‌شود.
  • تسهیل در پیاده سازی تغییرات: از آن جایی که تغییرات و تحولات در تمام عرصه‌ها به شدت در جریان است، آموزش می‌تواند به کارمندان کمک نماید تا با تغییرات و تحولات به وجود آمده سازگار شوند، به ویژه در شرایط که اداره در حال تحول و نوآوری است.
  • بهبود همکاری و ارتباطات: آموزش مهارت‌های ارتباطی و همکاری کارمندان را تقویت کرده و باعث ایجاد یک محیط کاری مثبت و سازنده می‌گردد.
  • کاهش هزینه‌ها و توسعه رهبری: آموزش به شناسایی و توسعۀ رهبران آینده در اداره کمک کرده و باعث افزایش کارایی و کاهش خطاها می‌گردد، که در نتیجه هزینه‌های اضافی کاهش پیدا کرده و از منابع موجود به شکل درست استفاده صورت می‌گیرد.

نتیجه گیری :

                مطالب ذکر شده در این بحث نشان می‌دهد که آموزش نقش قابل توجهی در ارتقای سطح دانش و نگرش، مهارت‌ها و رفتارهای فرد دارد، بنابر این تمام مراحل آموزش باید به صورت درست عملی گردد، از نیازسنجی شروع و تا ارزیابی به طور منظم تطبیق شوند تا باعث ایجاد تغییرات همه جانبه در فرد و تیم گردد، آن زمان می‌توانیم به پایداری و پیشرفت دست پیدا کرده و با تغییرات و تحولات که در عرصه‌های، علمی، تکنالوژیکی، اجتماعی و مدیریتی به وجود می‌آید، سازگار شویم. آموزش زمانی می‌تواند مؤثر تمام شود که مراحل آن به طور درست تطبیق شده باشد، اگر یکی از مراحل آن درست و به موقع تطبیق نگردد پروسۀ آموزش دچار مشکل شده و یا حتی ممکن است نتواند مشکلات را رفع نماید.

 

 

19 آگوست
۱ دیدگاه

دل  بیچاره‌ی  من

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  سه شنبه ۲۸ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۹ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

دل  بیچاره‌ی  من

پشت تنهایی من دست هزاران  درد است

 دل  بیچاره‌ی  من از همه  دنیا سرد است

 زندگی گاه   نوازشگر   و    گه    می‌کوبد

 زندگی گرچه قشنگ است، ولی نامرد است

 زندگی دفتر شعری‌ست که تا می‌خوانید

 درج هرصفحه‌ی آن رنج غمِ پر درد است

 عمر   چنگیز   شده  قتل  و   قتال  آورده

عمر در کشتن ما حیله‌گری خونسرد است

باز در   کوچه   به  دنبال  خودم  می‌گردم

 مثل آن کس که خودش را همه جا گم  کرده‌ست

به  کجا   سر  بزنم   ، تا   که   بیابم  اثری

حال چون دود و غبار است و هوا پر گرد است

 نیست در قسمت  بیچاره‌ی من، آرامش!

شاعری‌ام که خزان گشتم و رنگم زرد است

نوید الله محرابی (صافی)

 

09 آگوست
۱ دیدگاه

عالمِ هجران

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  شنبه  18 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 9  آگست  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 عالمِ هجران

 

شب کوچ  کرد و عالم هجران شروع شد

 اندوه  و  درد و  رنج  دلِ مان  شروع شد 

شب رفت و غم دوباره کلِ شهر را گرفت

 بیچاره‌گیِ این همه انسان  شروع  شد 

 شب با تمام دار و ندارش به  سر رسید

 امروز هم به ناله و   گریان  شروع  شد 

شب رفت و فقر عزّت این جمع را  ربود

 آهی یتیم و گریه‌ی طفلان شروع  شد 

 بیچاره یوسفِ که  غم و  داغ و  ناله‌ای

 چاهش نرفته بود، که زندان شروع شد 

از گریه خیس، خیس شدم، بخت بد ببین!

بیرون زدم ز خانه که باران  شروع شد 

ماندم به کوچه زیر  رد  و  برق  روزگار

مویم سفید گشت، زمستان  شروع شد 

یک متر برف روی زمین فرش گشته بود

 پایانِ ما رسید، بهاران شروع شد . . .

 روحم اسیر این همه کابوس بود، که_

 آذان و قتقتازَکِ مرغان شروع شد….

15 اسد 1404 خورشیدی

محرابی_صافی

 

07 آگوست
۱ دیدگاه

زیبای من

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنج شنبه  16 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 7  آگست  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

زیبای من

گه آسمانِ صاف  و   گهی ابر   می‌شوی

 طاووس می‌شوی و گهی ببر می‌شوی

 زیبای من چمن به چمن  می‌کشی مرا

در باغ دل قشنگ ‌ترین “صبر” می‌شوی

تحمیل می‌کنی به سرم عشق و شوق را

 ای شعر عاشقانه‌ی من، جبر می‌شوی

 بی‌صبر   می‌شوم   که   ترا  باز بنگرم

تو شعر می‌شوی به دلم صبر می‌شوی

 نیّت  نمودی   آب  کنی   سینه‌ای مرا

باران نمی‌شوی و فقط ابر می‌شوی…

محرابی_صافی

 

 

27 جولای
۱ دیدگاه

چه فایده؟

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه 5 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 27 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

چه فایده؟

آهو! پلنگ  نیست   جهیدن   چه فایده؟

 با پای خسته، خسته  دویدن چه فایده؟

آهای… ای پرنده!  کسی  نیست انتظار

 از شاخه‌ای به شاخه پریدن چه فایده؟

یوسف که نیست رد بشود، دختری غزل!

حالا ترنج  و دست   بُریدن  چه فایده؟

 فرصت  برای  زندگیِ  عاشقانه نیست

 دیگر به جام و باده رسیدن چه فایده؟

 احساس تیر خورده و پژمرده گشته است

 ماهی شدن به   آب تپیدن چه فایده؟

فرصت برای بوسه به لب‌ها نمانده است

 لب را به شوق بوسه، مکیدن چه فایده؟

 وقتی که تخته نیست برابر به تخته‌ات!

بر چشم یار زُل  زده،  دیدن چه فایده؟

محرابی صافی

4 اسد 1404 خورشیدی

19 جولای
۱ دیدگاه

احساس نیست !

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه 28 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 19 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 احساس نیست !

 

احساس نیست، شعر نیست، چون سرم خسته است

 نیمم  به   غم  نشسته  نیم   دیگرم  خسته است

 اندوه  و  درد  و  رنج  بینِ  رگ   رگم   جاری  است

خاورمیانه‌ام     تمام      پیکرم       خسته      است

تنها    نه      این     منم      که     گاه، گاه  غمگینم

انس است یا جن است، هرچه در برم خسته  است

 از بس   ‌که   درد   و   ناله  و  فغان  فراوان  است

 اندیشه‌ ها و فکر  و  ذهن  و  باورم  خسته است

 اشعار    شاد   و    عاشقانه    نیست    در   کاغذ

 در اشک غرق صفحه، صفحه دفترم خسته است

یک تخته مانده است، شانس‌ دیگری  هم نیست!

آن شاه غم گرفته‌ام که عسکرم خسته است…. 

#محرابی_صافی

13 جولای
۱ دیدگاه

خسته از زندگی . . .

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  22 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 13 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

خسته از زندگی . . .

عمر  ما  آب  روان   است ،  روان  می‌گذرد

 آنچه در قسمت ما حک شده آن  می‌گذرد

 زندگی درد عجیب است، عجیب است  و عجیب

 گاه   می‌ماند  و   ناگاه     دوان    می‌گذرد

 خوب و بد ریشه به  جان   و   دل آدم دارد

 هرچه آید به دل و ذهن و  زبان   می‌گذرد

 هیچ آرامش در دست جهان  باقی نیست

 درد و اندوه و عذاب است و همان می‌گذرد

 روی   تقدیر    نوشتند     همان   روز   ازل

ما به این فکر که  امروز  چسان   می‌گذرد

 فوق این عمر  دو  سه  سال  تفاوت دارد

 زندگی با همه‌ای  چون  و  چنان می‌گذرد

 زندگی گاه بهشت است، قشنگ است و قشنگ

 گاه گاهی چو جهنّم  به   فغان   می‌گذرد

 عمر ما یک شب در خنده به فرق افتاد و…

 یک شبی غرق به رنج است، زمان می‌گذرد

 خسته از زندگیم، یکسره این عمر گران!

 آه… افسوس کلاً بی‌هیجان می‌گذرد…. 

 # محرابی_صافی

02 می
۱ دیدگاه

فریب و نیرنگ 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 12 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 2  می  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

   فریب و نیرنگ 

 

پادشاهِ    جهان     دروغ    شده

راستی روسیاه و بی پدر است

هرکه  در  راه  راست   پا   بنهد

همه‌گی داد می‌زنند… خر است!

.

هرکه   در راه   راست  پا بنهد

بی‌گمان روز  بعد  خواهد مُرد

صرف دستش به راستی برسد

نقش او چون «حلاج» مختصر است

.

حرف حق را به سنگ خواهد زد

حرف حق زیر سنگ می‌میرد

مثل   فرعونیان  ما  ! جایی_

حرف باطل همیشه فرق سر است

.

کار دنیا همیشه  مرموز و…

کار دنیا فریب و نیرنگ است

خوب‌ها مزد گیر   بدها و…

زشت و بد صاحبانِ سیم و زر است

.

راستی با دروغ در جنگ است

راستی را به وعده‌ گول زدند

هر دروغی که خوب بنشیند

مزد او هم همیشه بیشتر  است

.

بخت لغزیده کار  خام  شده

دانه در  لانه‌ ها  تمام  شده

ای خداوند مهربان به چه جرم!

بخت مایان شکسته در به در است؟؟؟

.

        #محرابی_صافی

 

30 آوریل
۱ دیدگاه

عالمِ سکوت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه 10 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 30 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

عالمِ سکوت

 

از شعر و رقص و زمزمه‌ها  انجمن  تهی است

از جشنِ   کودکانه‌ی  مردم   وطن  تهی  است

 دیگر به پشت گوش و یخن رنج و غصّه‌هاست

 از عطر و بوی غنچه‌ی هر گل یخن تهی است

 قانونِ جنگل  است،  که  انسان  به  یک طرف

 از مهر   و  مهربانی   ما   کرگدن   تهی  است

 اینجا جهنّم   است  که  مردش  به  فکر  نان !

از عشق و شور و ولوله‌هار نیز زن  تهی است

 از سنگ ریختن به رسرش  خسته  می‌شوی

 این شیشه از شکستن خود در بدن تهی است

 در     عالمِ     سکوت    به     فریاد   می‌رسد

 شاعر دلش گرفته و از هر سخن تهی است

 بلبل  به  غم  نشسته  و  گل  گریه  می‌کند!

از لاله‌ها و سوسن و سنبل چمن تهی است

نوید الله محرابی – صافی

 

19 آوریل
۱ دیدگاه

پریشانم

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 30 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 19 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

پریشانم

 

پریشانم،  دگر چیزی  پریشانم نمی‌سازد

 دگر  نیرنگ  دنیا  نیز  حیرانم   نمی‌سازد 

پریشانم   شبیه   کودکی   آواره  و   تنها

که حتّی دلقکانِ شهر خندانم نمی‌سازد 

وجودم را تغافل  پاره  کرده،  درد کوبیده

پزشکم پادزهری  بهر درمانم  نمی‌سازد 

 کبوتر پر زده است از شاخه‌های کاج‌های پیر

 کبوتر لانه روی شاخ دستانم نمی‌سازد 

 آزردنِ یوسف زلیخا دست کوته کرده از

 زلیخا هم دگر محکوم زندانم نمی‌سازد 

اگرچه زندگی پر گشته از تنهایی وغربت

دلم تنهاست، غربت نیز نالانم نمی‌سازد 

به چشمِ سر تماشا کرده‌ام در خون تپیدن را

 که قتلِ عام دل‌ها هم هراسانم نمی‌سازد

میانِ درد و غم غرقم، در اوجِ رنج و اندوهم

پریشانم، دگر چیزی پریشانم نمی‌سازد 

نوید الله محرابی صافی

 

24 مارس
۱ دیدگاه

تازیانه  

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  دوشنبه 4 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی 24 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

تازیانه  

در  دست  ما  کبوتر و  گنجشک لانه زد

 در  فکر  نیز   خار   مغیلان   جوانه   زد

 دلهای ما چو جنگل وحشی شد و درآن

شیروپلنگ وگرگ وسگ وگربه خانه زد

 هرکه گذشت! کودک و پیر و جوان ز راه

 با سنگ  دست داشته ما را نشانه زد

بر فرق ما همیشه شب و روز پشت هم

 تقدیر  زد ، خدا  زده  و  هم  زمانه  زد

  هرچه دروغ  بود و  غلط  بود  واعظا

 آنرا برای  مردم  مسکین  نشانه  زد

 گفتند  ما  برای  شما  کار  می‌کنیم!

هرکس به سهم خویش به ما تازیانه زد

#محرابی_صافی

12 مارس
۱ دیدگاه

نه تنها «زن»

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  چهارشنبه  22 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 12 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

نه تنها «زن»
—————–
طلوعِ آفتابِ صبح زیبا
بهاری؛ آبشاری؛ جویباری…
تویی تنها دلیلِ عشق و مستی
که با لبخندهایِ دلفریبت
گل و پروانه‌ها در رقص می‌آیند
دو حرفی «زن» نمایی کردگاری
تمامِ روزها با تو قشنگ است
و تو هم کارفرمایِ تمامِ لحظه‌هایی
سلام ای ماه روشن!
تبسّم روی لب‌هایت بچرخان
که با لبخند پاکت جان گیرد
طلوعِ آفتابِ صبح زیبا
سلام ای «زن»
سلام ای هدیه‌ای دستانِ خالق
به تنهایی تو باغستانِ انگور و اناری
نه تنها «زن»
تو عشقِ صاحبش در این دیاری
که با لبخند پاکت
طلوعِ آفتابِ صبح زیبا
پیامِ تازه می‌آرد….
.

هشتم مارچ 2025

05 ژانویه
۱ دیدگاه

تقدیر ما

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :یکشنبه  16  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – جنوری   2025  میلادی – ملبورن – استرالیا

تقدیر ما

 

به غم   عجین  شده  تقدير  ما و  بود و نبود

 چگونه می‌شود این بخت واژگون، خشنود؟

 چگونه   می‌شود    آرام    لحظه‌ای     گیرد

فغان   و  ناله  و    اندوه  چشم‌ های    کبود

 به پیش   پنجره‌ایم   و   ندیده‌ایم    به    جز

 دریچه‌ های  غم و  چشمه‌ های  خون‌ آلود

 تمام   زندگیم   تلخ  ، تلخ،   تلخ    شده  …

 که هم درود  به غم  مبتلاست  هم   پدرود

 به جانِ خسته‌ی رنجور خویش،   بی‌ وقفه

_ زدم به دست خودم زخم‌های  بی‌  بهبود

 ز بس‌که سینه‌ی پر درد قسمتم خون شد!

به جز کبوتر من ، هر  پرنده بال گشود  ….

 نوید الله محرابی صافی

01 دسامبر
۱ دیدگاه

موج بهجت ز شهر کوچیده

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :یکشنبه   11 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 1 دسامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

    موج بهجت 

 ز شهر کوچیده 


آه…روزی به گور  می‌کوچم


قبر من را  به تاک   بسپارید


عاشقِ بیت، بیت   من مرده


غزلم  را  به  خاک   بسپارید


دفترم  را  به  آتش  افکندند


شهریارِ    زمانه‌ام    ،  پیرم


بعد از این بوی غصه خواهم داد


قلمم  را  شکسته     تقدیرم


شعر  در  دفترم   تمام  شده


حال  با یک اشاره  می‌کوچم


از سپیدار خشک خانه‌ی مان


چون پرستو دوباره می‌کوچم


فکر؛  در درد  و غم  فرو رفته


قلب حتی ز سینه بیرون است


بوی   ا ندوه    کهنه    می‌آید


واژه‌هایم شکسته در خون است


غم به کرسیِ خانه تکیه زده


موج بهجت ز  شهر   کوچیده


بند، بندِ ترانه  های  خوشی


بس‌که کابوس دیده پوسیده


نیمه شب بود،ماه جاری بود


ناگهان   ابر   با   غبار   رسید


با خودم  درد دل  نمی‌ کردم


فکر چون نقشه  های تازه کشید


با خودم  در  کنار  دریا  و . . .


صحنه‌های قشنگ  دل زنده


مکث تا کردم و  دقیق شدم


ماهیان بود  و  موج رقصنده


لحظه‌ای  بی‌ خیال معضل‌ها


باز  درگیر  یک  سرود   شدم


غزلم  را  به  خاک  بسپارید!


مثل سیگار کهنه  دود شدم….


       نوید الله محرابی صافی

 

26 نوامبر
۱ دیدگاه

 با من تمام عالم دل فتح می‌شود !

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 6 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 26 نوامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

 با من تمام عالم دل

                      فتح می‌شود !

شعری بداهه‌ام! که به هرجا   فراهمم

 احساس بیت،  بیت قشنگ و  منظّمم

 شاعر شدم، خدای غزل‌های  با نمک

مضمونِ    تاب‌دار     خیالی     دمادمم

 مانند ابر تیره که   باران   گرفته است

 غم‌نامه‌های  خسته‌ی   ماهِ   محرّمم

گاهی بهار سبزم و گاهی   خزانِ زرد

 گاهی بهشت نابم و  گاهی   جهنّمم

 دندان به سیب می‌زنم و   رانده می‌شوم

حوّا اگرچه نیست…، ولی من که آدمم!

با ضربه‌های پیهمم   از خواب می‌پرم

 هر شب خودم؛ برا ی  خودم ابنِ ملجمم

 تهمینه‌ها ز شعر  منی ساده   زنده شد

 تفسیر قصّه،  قصّه‌ی سهراب و رستمم

  شمشیر من به خونِ غزل جوش می‌خورد

 تا جنگجوی    ظالم    خطّ ِ    مقدّمم

 از چاه رفته، رفته به زندان رسیده‌ام

 پیغمبرِ زمانِ خوشی  ، بند در غمم

 با من تمام عالم دل فتح می‌شود !

 چون عشق پا برهنه‌ام و فخر پرچمم …

 

 1403/09/05

#محرابی_صافی

20 اکتبر
۱ دیدگاه

این‌ جا تمام خاطره‌ها پر پرک شدند!

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 29 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 20 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

     این‌ جا تمام خاطره‌ها

                پر پرک شدند!

 

غمگین نشسته  اند و  گرفتار  کوچه ها
با  بغض  وحشیانه‌ی   بسیار  کوچه ها
چون طفل بی‌گناه که گم‌گشته زیر خاک
جا  مانده   زیر لنگر   دیوار   کوچه ها
شب رفته ، صبح  آمده ، اما  هنوز هم
درگیر وهم و همهمه  هر بار  کوچه ها
لالاییِ  به گوش  غزل‌   ها   نمی‌ رسد
از درد و غم پر است به خروار کوچه ها
آیینه ‌ها شکسته ، غم ‌انگیز و خیره سر
آیینه ‌وار   خسته  و   بیمار  کوچه  ها
در دام وحشت است،به چنگال بی‌ کسی
در روز روشن  و به شب  تار کوچه ها
درکوچه‌ها سکوت و غم و رنج،سال‌هاست
من مانده‌ام دو سه نخ سیگار،کوچه ها
این‌ جا تمام خاطره‌ها پر پرک  شدند!
هی گریه می‌کنند به تکرار کوچه ها . . .

 نوید الله محرابی (صافی)

16 اکتبر
۳دیدگاه

زخمِ ناسور

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه 25 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 16 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

    زخمِ ناسور

 

ظاهراً   مثل  اسپکی     چوبی
باطناً   بند  ،    بند    پوسیدم
درد ورنجم زبسکه  بسیار است
آدمِ   گیچ   و   دل    پریشانم
زرد  و زارم ،    خزانِ   طولانی
بخت و تقدیر پرغمم این است
ریختن باز  قسمتم  شده است
من  همان  خاک   زیر   بارانم
زندگی‌ام    شبیه  سنگ  شده
آنقدرسخت وسرد وغمگین است
یوسفم  با  همین   تفاوت که
بسته  در  میله  های  زندانم
زخم  های   شدید   قلبم  را
جز خودم هیچ کس نمی‌فهمد
خنده در لب به دل همیشه غم است
شاعرِ  گریه  های    پنهانم  !
خار در   پای  من   فرو  رفته
راه رفتن  چقدر  جانکاه است
دشمنِ خویش  گشته‌ام هر شب
با خودم  دست  در  گریبانم
پدرم  سوی  من  که  می‌بیند
در  دلش  رنج   تازه   می‌آید
من درختم که  حال  پیر شده
با دو سه شاخه های   لرزانم
تا که غم کوچ کرده گم گردد
چاره‌ای نیست و باز  می‌ کوشم
چاره‌ای نیست و کوششم  عبث است
قسمتم خون شده‌ست  !  می‌دانم!
بسکه غرقم به  بحر   تنهایی
سایه‌ام نیز  دشمنم  شده  است
از خودم باز  پرسشم   این  است
کافرم ، گبر   یا    مسلمانم؟
شعرها پاره ،پاره ، پاره  شده
شعرها درد  و  رنج   می‌زاید
در فرارم  به  سوی  خوشبختی
از خودم  نیز  هم   گریزانم
حرف حرفم  چقدر  پر  درد است
همه  مکتوب  دفترم  خون  است
سیل  اندوه   در تنم  جاری‌ست!
زخم ناسور کابلستانن . . . 

 

نوید الله محرابی ( صافی )

 

02 سپتامبر
۱ دیدگاه

کمین گاه

تاریخ نشر : دوشنبه 12 سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 2 سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

کمین گاه


آسمانم ! سردم  و  تاریک  و   پر آهم بیا
من دلم تنگ است،دل تنگم، بیا ،ماهم بیا
تا بچرخد خندهای  روی  لبم ، آهوی  من!
شیر پیرم ، لحظه  عمداً  کمین گاهم  بیا
من عزیزِ تو شدم هم تو  عزیزِ  قلب من
مثل یوسف ماندهام در بند،در چاهم، بیا
میشود تر چشمهایم نیمه شب درفکرتو
رد شدی از کوچهای ما چشم در راهم بیا
دیدنت با قیمتِ جان هم به دست آید خوشم
گاه گاهی  راهزن  شو ،لیک در راهم بیا
میروم،دنیا برایم جز غم ورنجش نداشت
گر پریشانی،دلت تنگ است، همراهم بیا
آخری عمرم اگر چیزی ز من  پرسند، من!
دیدنت را ازخدا یک لحظه میخواهم ،بیا

نوید الله محرابی (صافی)

26 جولای
۱ دیدگاه

به یادت گریستم

تاریخ نشر : جمعه 5  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 26 جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

به یادت گریستم

در کنج  و در کنار  به   یادت  گریستم
غمگین  و بی قرار  به  یادت  گریستم
ای زادگاه  خوب من ای فخر شعر من
هر روز  بی  شمار  به  یادت  گریستم
وقتی که من مهاجر و بی خانمان شدم
چون   بلبلِ هزار  به   یادت   گریستم
دور از  تو همچو کاه سرِ راه گشته ام
پامال   روزگار،   به    یادت    گریستم
بی تو  تمام  ثانیه   ها   درد   می کنند
درمانِ  قلب   زار  ، به  یادت  گریستم
از میله  های محکم  زندان که بگذریم
حتی  به  شا خسار   به  یادت  گریستم
ای خانه‌ی  صفای  دل  افغانستان  من
چون  موج  آبشار   به  یادت  گریستم
هرشب ز درد دوری ات ای جان خزیده ام
در بسترم  چو مار ، به  یادت گریستم
دستی زمان به وصل “من وتو” نمی رسد
در غربت  ای دیار   به  یادت  گریستم
امروز هم گذشت،ولی همچو روز قبل!
“پنهان  و آشکار  به  یادت  گریستم ”
صافی شکست شاخه‌ی پر جوش عمر تو
در شعر  بار بار  به  یادت  گریستم …

نوید الله محرابی ( صافی )

23 جولای
۱ دیدگاه

بویِ محبت

تاریخ نشر : سه شنبه 2  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 23 جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بوی محبت


نامت مقدّس است  و چه نیکوست مادرم


این واژه پر طراوت و خوشبوست مادرم


زیباییِ تمام   غزل    های   من    تویی !


من چشم ! سایه‌ی تو چو ابروست مادرم


اخلاص  بی نظیر  به  قلبت  شناور است


بویِ  محبتِ   تو  به   هرسوست   مادرم


عشقِ تو تا به رگ رگ من رقص می کند


یعنی  درخت   مهر  تو   انبوست   مادرم


پروردگار   داده   به    تو   قلب  مهربان


مهرت  نشانه   های  خودِ  اوست  مادرم


بعد از  خدا  دلیل خوشی های من تویی !


بعد  از   خدا  کلام  تو  نیکوست   مادرم


با  بودنِ تو فخر  جهان  می شوم ، چون


یک  ذرّه هم  دعای  تو  جادوست  مادرم


بر گفته  های  قلب  خود  اقرار می کنم !


دارم  همیشه  خاص  ترا  دوست ! مادرم

                  نویدالله محرابی ( صافی )              

 

 

 

22 جولای
۱ دیدگاه

شاعرِ دلخسته

تاریخ نشر : دوشنبه 1 اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 22 جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شاعرِ دلخسته

شاعرِ دلخسته و  گمنام   می  خواهی  ، منم

صید بی جان  در میانِ  دام  می خواهی ،منم 

دفترم   جایی  برای   مشق  ؛  کم   می آورد 

مرغ خوش خوانِ به کنجِ بام می خواهی،منم 

از    میانِ     شاعرانِ    نام    دارِ    نیستم

رند و بی باک و کمی بد نام می خواهی، منم 

با  نگاهی  تاب  دارم   یکه   تازی   می کنم 

آن شرابِ را که شب در جام می خواهی، منم 

شاه بیتِ    شهریار   و    عشقری    افغانیم 

قیل و قال و  ناله‌ی خیام   می خواهی ، منم 

رد نمودی  مرحبا !  خواهندگانِ  خویش  را 

آنِ را در لحظه‌ی  انجام    می خواهی ، منم 

کامیابی   را    ندیدم    در  تمامِ  عمر  خود 

آدمِ  غم  پرور  و  ناکام  می خواهی‌  ،  منم

شاعرِمستانه  و مشهور  می یابی ،   ولی! 

شاعرِ دلخسته و گمنام  می خواهی، منم

نوید الله محرابی ( صافی )

21 جولای
۱ دیدگاه

بی حد دلم گرفت

تاریخ نشر : یکشنبه 31  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 21 جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بی حد دلم گرفت

در کوه و دشت و جاده‌ی هموار گریه کرد

بی‌ حد  دلم   گرفت  که  بسیار  گریه  کرد

مثلِ   کبوترانِ   که   در  دام  زخمی  اند!

احساس  ماند  دانه  به  منقار،  گریه کرد

 مانند تک درخت که پیر است وخشک،خشک

بی‌ ریشه  مانده ،  بی بر و بی‌بار گریه کرد

گل  وقت رفتنش   شد  و هی  باد ها  وزید

گل وقت  رفتنش  شد  و هر خار گریه  کرد

با  غم   کنار   رود   نشستم   ،  سرودمت

با سوز و  آه و زمزمه … گیتار گریه  کرد

قلبم گرفت ، رفت به یک  گوشه  تا نشست

چون  طفل تکیه  کرده  به دیوار، گریه کرد

نعشی خودش به دوش خودش ماند،کس نبود!

دل در عزای  خویش به خروار گریه کرد….

نوید الله محرابی صافی