۲۴ ساعت

30 اکتبر
۱ دیدگاه

    سروش واژگان

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۹ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳۰ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

        سروش واژگان      

 

خـدا  تا  در  نمـاد  بنده یـی  مصلـوب  آدم شد

محـیط زنـدگانی  جلـوه  گاه  درد  و  ماتم شد

کتاب سـوگـوار ی  را ز  خون  دیده  بنوشتند

غم ودرد و  بلا  افزون  و  شادی  بشرکم شد

کلید دوزخ  و فردوس  را دست  شیاطین داد

به بازارِسیه  حرص  طلا و مال و درهم شد

کلام مهر آمیز  اهورا  ترس و وحشت گشت

بهـشـت خـرم  روی  زمین  سـوز  جهـنم شد

چرا از کوه سینا آتش  سوزنـده  فوران کرد

که جنگ وخون وکشتاربشردستورپیهم شد

به نیرنگ وفسون دشمن خونخوار انسانها

پیام صلح واحسان  مسیحا خصم  ارحم شد

ز ابنای سـلیمان دیـدۀ بلقیس خـونین گشت

چوبرانگشت جلادان دون رویای  خاتم شد

فرات و نیل و دریای سفید تان شده خونین

سـراطـون شـقاق و کـیـنـۀ عـالـم مُسلّم شد

ز داوود و سلیمان قـصه و افـسانـه بافیدند

برای نسل آگاه زمان تاریک و صمصم شد

شرار قتل وغارت بوده برهمسایگان  ظالم

ولی شمشیرکوروش با تمدن مهرِمرهم شد

کریشنا راز نور باور زرتشت  و بودا یاب

که با خورشید میترایی همه انواردرهم شد

ارسطو کی ز ژرفای دل  کنفوسیوس  دانـد

هجـوم خـشـم اسکندر با چنگیز مـدغـم شد

کتاب بیکـران سـرّ هستی را ز اول خـوان

کزان یک جرعۀ مستانگی درساغرِجم شد

مـیــان ما و هـستی گفـتگـویی بـود از اول

که پیوند علایق دم به دم تنظیم ومحکم شد

خــدا را در نگاه ذرّگان نـــور و آوا بـیــن

کلام و واژه و نـیرو و مـوسـیقی باهـم شد

سرودوساز گیتی تاکه دلهارابه رقص آرد

سـروش واژگان در عـالـم رویا مجسم شد

نوای سـازهستی دردل تاریک خاموشست

ازیـرا بند موسـیقی به حکـم خیل نافهم شد

ز بطـن شـب نیامـد آفتابی تا کـنون بیرون

توگـویی تیرگی وظلم و استبداد پی هم شد

شـد ازعـرش معلا کوکب بخت زنان پایین

ازان روزیکه افراط وستم مرسوم عالم شد

نیابی در متون کهنه جز حکم اسـارت بار

حـقوق حـقۀ زن نصف مـردان معـظـمشد

ز نوک خامۀ خاخام احکام  تعصب ریخت

حقوق وعدل وآزادی انسان دشنه و بم شد

طلسـم ظلـم غـداران را مظـلـوم کند باطـل

به پیش چشم عالم ادعای میش، سم سم شد

نیامد بعـد ازان تعـدیل روشـن بهـر آزادی

تجلی شـریعت دم به دم تاریک ومبهم شد

سیا تلـوار طالب را به فـرق مادران کوبید

نمیداند که عشق کابل و سیستان رستم شد

خراسان کهن تاسرزمین نوروخورشیدست

همیشه مهتر شایسته با فـرهـنگ محرم شد

نباشد جایی بر تاریکدلان درخطۀ خورشید

به خواری قامت ظلمِ تجاوزپیشگان خم شد

              رسول پویان                

         ۱۵ اگست ۲۰۲۴             

20 اکتبر
۱ دیدگاه

سیرت نیکو

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۹ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

  سیرت نیکو 

وفـا و عـشق و محـبت کـرده بنیادم

بـه کـنج غمکـدۀ زنـدگی ازان شادم

بهـار تازه کـند بـاغ و گلـشن دل را

به ناز و غـمزه خرامـد سـرو آزادم

ز تار و پـود سخن تحـفۀ سفر سازم

به گوش دل برسد نـور موج میعادم

به بـرگ گل بنویـسـم سـیـرت نیکـو

ز چهـره نقـش بـبـنـدد کلک بهـزادم

همیشه عشق بود زنده در دل انسان

ازان چراغی به شبهای تیره دردادم

ز لـوح دل نشـود پاک قـصۀ عـشّاق

به زندگی نرود حرف عشق از یادم

ز درس خانه و مکتب تا به دانشگاه

به غـیــر عـشق نیامـوختم ز اسـتادم

ز شام تا به سحـر زیر پرتـو مهتاب

ربـاب نغـمه سـرا گـشت پـرپـر بادم

به حرف زاهـد و مفتی نمی‏کنم باور

سـرود غـمــزۀ چـشمی کـنـد ارشادم

نشسته درحرم قصرخسروی شیرین

به مژه کـوه گران کَند عشق فرهادم

اگـر بـه عمق گـرانـش بنگـری یابی

که عشق وجذبۀ دل بوداصل ایجادم

دریـده گـوش فـلک را نـالـۀ مظلـوم

شکسته سقف جهان را داد و فریادم

طلسم دیـو شـب تیره را کند ویـران

شـرار هــور کـنــم هـمت پـریـزادم

ز چـشم کاوه ببینید محـو ضحـاکان

بـیــاریـد از دل تاریـخ پتک حـدادم

             رسول پویان            

    ۱۹ اکتوبر ۲۰۲۴ میلادی    

12 اکتبر
۱ دیدگاه

طبع غزل ساز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۱ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۲ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

         طبع غزل ‏ساز        

 

دلی دارم که مسـت واژه و  معـنـا و گفتار است

خمـار سـاز و آواز و انیس  بیت و اشـعار است

کـند طبـع غـزل سـازی مـرا  ســرگـرم رویـاهـا

زشوروشوق رقص واژگان سرشارِسرشاراست

نیابی در جهان ازشعر فارسی شهدی شیرین تر

که چـون لعل هراتی دلپذیر و ناز و آبـدار است

کجـا شــد نغـمــۀ مـژگان و دعـوتـنـــامـۀ دیـدار

دل هجـران‏کـشـم در انتظار قـول و  اقـرار است

دل از لطف خوش خوبان شـادی و طرب جوید

اگـرچـه از جـفـــا و جــورِ غـدّاران افگار است

جهان را جنگ و خشم وکینه ویران می‏کند آخر

ازیرا دل ز خوی فتنه جویان سخت بیزار است

نـدارد قـتــل و غـارت در دل  انـسـانـیـت جـایی

فقط ویرانی وکشتارانسان حرص خونخواراست

ز مـرگ کـودکان بی‏پـنـاه خـوشـحال می‏ گـردنـد

مگر آیین و رسم و مسلک شان قتل و آزاراست

به جای نرگس و ریحان و سنبل بمب می ریزند

که معـمار جهـنم دشـمن فـردوس و گلـزار است

بـه دنیایی که قـتـل و غـارت ظـالــم شـود تمجید

دگرنه بحثی از قانون وعـدل وحق ومعیار است

ستمگـر حامی ظالـم شـده در وحشـت و کـشـتار

دل آزردۀ مظــلــــــــــــوم بـا آزادگان یـار است

ســـتـم بـر دیـدۀ انسـانـیـت هـردم زنــد نـیـشـتـر

زبینایی چه می‏گویی که در چشم بشر خار است

ز بنگاه خبــر در ذهـن انـسـان زهـر می ‏پاشـنـد

شـده عقل بشر معلول و سـر در بند افسار است

همان قومی که خود را برتـر از  کل  بشر گوید

همـاره پـیـشـتـاز فـتـنـه و تهــدیـد و پیکار است

شـراب غـول امـریکا شـده از خـون مظلـومـان

ابـر مستی که در فکـر صعود سـود بازار است

نمی ‏تـرسـد مگـر از آه طـفــل و چـوب یـزدانـی

که تـوفـانی تـر از بمب اتـم و مـوج ابحار است

                      رسول پویان                        

              ۱۱ اکتوبر ۲۰۲۴                

26 سپتامبر
۲دیدگاه

پیام تبریکی محترم رسول پویان

تاریخ نشر : پنجشنبه ۵ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پیام تبریکی محترم رسول پویان

 

با درود و سپاس

زندگی عجب زود میگذرد و از آن خاطراتی شیرین و تلخ به یادگار می ماند. هفده سال سپری شد و از آن گنجینۀ فرهنگی، ادبی و هنری شامل مقالات و اشعار خامه بر کفان در

آرشیف سایت وزین ۲۴ ساعت باقی مانده است که بی شک گنجی گرانبهاست و بخشی از تاریخ معاصر کشور غرقه در خون و مردم مظلوم و رنج دیدۀ ما محسوب می‏‏شود.

در این جا هفدهمین سال نشراتی سایت ۲۴ ساعت که با همت و پشتکار مهدی بشیر گرانقدر شکوفا شده است و سپس محترم قیوم بشیر هروی این وظیفۀ گران را بدوش

گرفته اند، تبریک می گویم. هماره چراغ این سایت برای روشنگری‏های بیشتر فروزان باد.

با سپاس فراوان

رسول پویان

13 سپتامبر
۱ دیدگاه

دل صد پاره

تاریخ نشر : جمعه ۲۳  سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۳ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

دل صد پاره

اگر یک لحظه گـردد در تمام عمر همدردم

ز ژرفای دل صـد پاره شـاید بر کشد دردم

ز دامـان تـمــوز داغ بـرگـشـتـم؛ ولی دیـدم

که سـرمای زمستانی کـنـد آواره دل سـردم

چه یابیم ازگذشت عمر تکـراری درین دنیا

کند پـرواز گرچه شـوق رویـای جهانگـردم

زمیراث کهن برکف چه دارد نسل امروزی

بـرای کی دهـم بعـد از ســفـر یاد رهـاوردم

بـه تـاریــخ تکامـل تـا شــــدم آگاه دانـســتـم

که تا لایـتـنــاهی بـا امــور نـــو هـمــاوردم

سرود و قصه و حماسۀ دور کهن خوش باد

که نجـوا می کند اوصـاف اجـداد جوانمردم

مده عشق ومحبت را زکف درزندگی هرگز

کتاب عـشق انـسان را کند رنگین شاه فردم

ز چشم مولوی و حافظ و جامی و فردوسی

تمـاشا کن که خـون پالا دل صـدپاره آوردم

چه پرسـی از جفا و جور مزدوران امریکا

به ارزانی فروختند خاک رابا آنچه پروردم

به روی گنج میهن فقر و فاقه می کند بیداد

به یغما میبرند دزدان جاهل کان ولاجوردم

وطن بازیچه یی در دست امریکا وپاکستان

نگاه غـرب و سودخواران امریکا کند نردم

به طرح و نقشه و پیمان امریکا مکـن باور

جدا از مـام میهـن وز جـفای غـول نامـردم

فلسطین مسلخ و افغانستان زنـدان مظلومان

به پیش چشم عالم زنده درگورست فردفردم

بدست محتسب شلاق ودرجیب دالر و دینار

مقـابـل با سـلاح شــوم اسـتـعـمارشـبگـردم

جهـالـت می دهــد بـربـاد میــراث تمـدن را

وطن گوید که تاکی روبه روبا خیل ولگردم

تـرقـی و تکامـل را کـنـد افـراطیـت ویـران

مقابـل با جهـول و قـرن هـا ذهـن عقبگردم

ندارم باکی ازخصمی که افراط و ستم آورد

بـرای حــق و آزادی هـمـیـشـه بـاد نـاوردم

جـدا از مادر میهـن در غـربت شـدم نـالان

به دل صد آرزودارم که روزی بازبرگردم

بـه روی قـلۀ چـرخ زمـان بـالا شــدم دیـدم

گـذشت عمـر و تاریـخ پـریـشـان عملکردم

رسول پویان

۲۰ آگست ۲۰۲۴

04 سپتامبر
۱ دیدگاه

گذرِ عمر

تاریخ نشر : چهار شنبه ۱۴ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

گذر عمر

عمـر  در  انـتـظار  می گذرد

بـا دل  بـی قـــرار   می گذرد

تاکه چشمی  بهمزنی چالاک

صد خزان و  بهار  می گذرد

گله از روزگار  بی  ثمراست

زانکه او  خودکار  می گذرد

شاد زی تا که فرصتی داری

روزهـا بی  شـمار می گذرد

موج هـا دم  به دم می میرند

عمر چون  رودبار می گذرد

لحظه ها را اگر حساب کنید

ردبه ردچون قطار می گذرد

زندگی یک نفـس نباشد بیش

بس که چابکسوار می گذرد

زود بگـذشـت  سالـیـان دراز

حال و پار و  پرار می گذرد

زندگی در سفر بـود خوشتر

گرچه اینهم چو پارمی گذرد

بـاز  کـــردم  یـاد فــردوســی

ســـــفـر و  یـادگار می گذرد

رسـتم و  زال  زر کـجا رفتند

رزم اســـــفـنـدیـار می گذرد

عشق اگرچشمکی زندبشتاب

تا شـباب از کــنـار می گذرد

لفـظ و معنی بهم نمی سـازند

رنگ و روی  نگار  می گذرد

تا که کردم هوای پار و پرار

چشم دل دید که یار می گذرد

یار اگر با وفا و همدل گشت

زندگی خـوشگـوار می گذرد

وعده ها را عمل کنید امروز

ورنه قـول و قـرار می گذرد

در فـضــا و طیاره سـاعـاتی

در شب سرد و تار می گذرد

رسول پویان

۲۸ می ۲۰۲۴

30 آگوست
۱ دیدگاه

صبح دلاویز

تاریخ نشر : جحمه ۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

صبح دلاویز

 

رها ازتار شب ها می کند شوق  سحرخیزم

شـفـق بـازی کـنـد در  محفـل صبح دلاویزم

شــبـانی گـر بـه زیـر سـایـۀ مهـتاب بنشینم

به تار چنگ  زهـره  خـوشـۀ  پـرویـن  آویزم

ز سـاز آسـمان ها پر بُـود گـوش همه عالم

که ازخواب گران با نغمه های  نور برخیزم

به هر شکلی که آید زندگانی می برم لـذت

مـیـان پیچ و تاب لحـظه هـا  با آن گلاویزم

جهـانی خفته در ژرفـای  قلب  ذرۀ کـوچک

اگـر آگه شــوم  صـد  منبع  نـیــرو برانگیزم

انرژی می دهد برجان ودل نورجهان افروز

چراغان می کند درقعرِشب بزم طرب خیزم

زمستان گرکند روز و شبم را سردوغم آلود

بهـاری  می کـنـد انـوار دل  پـژمـرده پائیزم

لب نوشی که ازلعل بدخشان قصه می گوید

کـنـد از بـادۀ جـوشــان  و آتـشـنـاک لبریزم

اگردروازه را برروی مهمان بست ؛ اما من

به پاس آشـنایی پیش هـر گام باغ گل ریزم

غـم دوران اگـر در  خانـۀ دل می زنـد آتش

انـرژی درونی می کند  سـرشـار و  تجهیزم

اگـر نیروی  مستور درون  را  زنـده گـردانم

بـه مثل تیغ جـوهـردار و الماسین کند تیزم

جهان برمحور شور و نوای عشق می گردد

جـنـون عـشق و مسـتی غـزل کـرده ممیّزم

نه ازخاک وگلم درنورِخالص میشوم جاوید

نه پنداری که در ایـن  خاکـدان تیره ناچیزم

مهار کاروان مُلک  را  بـر پشت خـر بستند

بیاریـد بهـر آزادی میهن رخـش و  شبدیـزم

نگیرد نخـل خشک طالبانی ریشه درکشور

کند ویرانه  باغ  و کشتزار و نهر و کاریزم

 رسول پویان

۱۷ آگست ۲۰۲۴

21 آگوست
۱ دیدگاه

عقلِ هستی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

 

عقل هستی

آرزوی دل  را  بـر لــوح  رویـا می کـشم

شکل فریاد سکوتـم را چه گویا می کشم

آنچه بر دل نقش می بندد تجسم می دهـم

آن چه در پنهانِ سـر آید هـویدا می کشم

نـرگس وبـرگ شقایق را از  دیـوار باغ

درمیان لاله های دشت وصحرا می کشم

در نگاه بـیکـران چـشمِ احـساس و خیال

اوج مستی از دل جـوشـان مینا می کشم

گـره هـا افـتــاده در تار نـواخـیـز طـرب

درطلوع صبحدم هـرعقده را وا می کشم

از تصـور صـورتی بـندم در قـاب زمان

بی ابـد وهـم ازل را پـیش بـیـنـا می کشم

قصۀ آغاز و پایان سربه سر افسانه است

جاودان اشکال بودن رابه هرجا می کشم

در دل کیهان دیـدم کهکشان ها بی شمار

بیکران عشق شدن در ذهن دنیا می کشم

سازهستی کهکشانهارابه رقص می آورد

جلـوه یـی از آن بـر یاد نکـیسـا می کشم

ارتعـاش تار هـستی نغمه هـا دارد به دل

پــرتــو آیــیـــنـه و امــواج آوا می کـشـم

ساز بزم کهکشان را گـوش دل ها بشنود

ایـن خـیـالات زمین را تـا ثـریـا می کشم

چهرۀ نـور و انـرژی از دل اســتاره هـا

برکتاب عقل هستی رُک وخوانا می کشم

تـا فـضـای ذرّگانِ نــور وحــدت آورنــد

نظم هستی در وجود فکرو معنا می کشم

حرکت ابحارهستی جوش وتوفان می کند

صد هزارن گوهراز اعماق دریا می کشم

هـرکه باشــد ذره یـی از منبع انـوار حـق

ازدل هرذرۀ صد موسی و عیسا می کشم

لحظه ها درسایه سار سرو دیرین سرکنم

حالت زرتشت را بر ذهـن بـودا می کشم

عـقــل کل فـلسـفی را در تکامـل بـنـگـرم

رسـم حجم ذهن انسان را سـراپا می کشم

عشق و رویا ومحبت رنج دل را می برد

سوزودرد هجر و غربت را تنها می کشم

با پر و بال فـروغ دل کـنــم سـیر و سفـر

بر رُخِ سـیمرغ کـوه قـاف عـنـقا می کشم

بـاز سـیـمـیـن خـیـالـم را بـه پـرواز آورم

تـیز تـر از نـورِ هُور تا ناکجاها می کشم

لاشـخواران را نمی آرم ز تاریکی برون

تا همـای نـور جـان بـر قله بـالا می کشم

وحـشـت افـراطـیـت دیـری نمی آرد دوام

از دل تاریک شب خورشید فردا می کشم

عـشق و احـساس و تمنا را بر لـوح خیال

بـانگاه خـامـۀ رویـا چــه زیـبــا می کشم

۱۴ آگست ۲۰۲۴

رسول پویان

11 آگوست
۱ دیدگاه

جیغ خموش دل

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا     

جیغ خموش دل

فـدای سـیرت نیکـم  رهـا  از بند  تصویرم

خلوص گـوهـر عشقـم کند از دل  تنویرم

کسی اسـرار دل های پریشان را  نمیداند

ولی آشـفته بازار سـیاست کـرده دلگیرم

کتاب دل را با چشم دل دیگرنمی خوانند

کند ابزار بازار  تجارت  شـرح و  تفسیرم

بیاراید حسن نیکـویان  را  زیـور  اخلاص

طلای ناب را بیرون کشد ازمس اکسیرم

کمند زلف وکاکل می کشد دربند دلها را

طلسم زوروزر هرگز نسازد  قید زنجیرم

هـمــای طالـع فـرخنده دارد قـلـه پـیـمایی

چه پروایی اگر بازی کند با خاک تقدیرم

زخواب دوش بیدارم کند جیغ خموش دل

که در گوش خرد نجواکنان آورده تعبیرم

کهن سروی که ذات آشیانم راکشدبردوش

هـزاران بار در بـاغ تمـدن کـرده تعمیرم

بنازم خامۀ بی قـیـد و بند راستگـویان را

که بربرگ شقایق می کند مقبول تحریرم

امید تازه یی در بـاغ دل دارد گل افشانی

جوانی می دهد عشق نوین در پیکر پیرم

رسول پویان

۷ آگست ۲۰۲۴

13 می
۱ دیدگاه

خشمِ سیلاب

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۴ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خشم سیلاب

خانه و باغ و زمین و  روستا ویران گشت

خـشـم سیلاب طبیعـت  قا تل انـسـان گشت

ثروت و مال و زراعت را بیک دم آب برد

کودک و پیر وجوان در ناله و افغان گشت

فقر و بیداد و سـتم بـر حق مـردم کـم نبود

آب هم بر جان مردم  خنجر و پیکان گشت

خشکسالی هادل وجان زمین راسوخته بود

بعدِ سوز تشنگی هـای فـزون  توفان گشت

کودکان  درلای و گل غلتان  دیدم هرطرف

چشم مادرهابه سوگ کودکان گریان گشت

خلق مظلومیکه دردل تیغ ظالم خورده بود

در بهـار و لاله زارانی  جگـر بریان گشت

ظلم ظالم یکطرف جـور طبیعت این چنین

هـردو گـویی قاتـلان مـردم حـیـران گشت

خلق بغلان در عـذاب هر دو افتادنـد کنون

تیغ بیداد و ستم ازهر طرف  عریان گشت

نه فقط سیلاب و خشکسالی بلا گردیده اند

بر هـمـه مـردم تمام مملکـت زنـدان گشت

دانش و فهم و تخصص را بدور افکنده اند

دورۀ خـشـم و غـرور حـاکــم نـادان گشت

زن درزندان ومردان پشت نانی جان دهند

زخـمامریکا وطالب درد  بی درمان  گشت

همتِ آزادگی در صبـر و کـوشش  پـرورد

در پی هر شام تاریکی  سحر خندان گشت

رسول پویان

۱۳ می ۲۰۲۴

09 می
۱ دیدگاه

جنگ قدرت ها

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۰ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی –۹ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

جنگ قدرت ها

جنگ قـدرت ها دل زخمین وخونین آورد

جـای صلح و دوستی تیغ و تبرزیـن آورد

مهـربـانی را ز قـلـب آدمی بـیـرون کـشـد

در ربـاتیک سینه هـا مـاشین سنگین آورد

عشق را با تیغ افـراط و سـتم سر می زند

طالب وداعش به جای ویس ورامین آورد

باور و احساس مـردم را بـه تـرفـند و ریا

از بـرای سـود خـود در محبس دیـن آورد

از هنر ابزار تبلیغ و تجـارت ساخته است

بهـر ارضـای سـیاسـت نقـش رنگین آورد

با هـزاران شـیوه صـیاد دغـل دام گـسترد

آهـوگانِ پـر خــط و خـالِ دروغـیـن آورد

رمز و راز ارتباط دل بـه دل را در عمل

تـا بـه بـنــگاه خـبــر ســـازی پایـیـن آورد

در نهاد مرد و زن شـوقی که لذت پرورد

با هـزاران حیله بهـر پـول و تـزیین آورد

عشق را باور نـدارد؛ لیک بـا رنگ وریا

تـیـشۀ فـرهـاد را بـر قـتـل شـیـریـن آورد

مهــربـانـی و صــفـای دل را دور افکـنـد

دشـمنی و نفـرت و دشـنـام و نفـرین آورد

قوم وخویش وهمتباران را درمیدان جنگ

رو بـه روی همدیگـر طرح شیاطین آورد

خانـه و بـاغ و گلـسـتان را ویران می کند

نعـش بلبل را بـه روی گـور نسـرین آورد

جار و جنجال جهان را صد برابر می کند

جنگ و بلـوا را بـرای غصب بنزین آورد

کشت خشخاش جانشین باغ وبستان میشود

مافـیــا را بهـر تـولـیــد هـیــرویـیــن آورد

گرگ را درپوست میش وبره پنهان میکند

تا ورا بـا یک جهـانی عـقـده و کـیـن آورد

روی جسم وجان مردم کـوه هایی ازفشار

بهـر مأیـوس کـردن و تسـلیم ننگـیـن آورد

رسول پویان

۲۹ مارچ ۲۰۲۳

04 می
۱ دیدگاه

سازِ آفرینش

تاریخ نشر : شنبه ۱۵ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۴ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

ساز آفرینش

رحیم و رحـمان را تا بکی قـهار می گویند

برای بـندگان اش ظالـم و  جـبار می گویند

خـدای بـوستـان و بلبل و گل  را نمی دانند

ورا پروردۀ صحرای خشک وخارمیگویند

حبیب ومهـربان و عـادل و نیکو بگو اورا

اگرچه جاهلانی مهلک وخونخوارمیگویند

جهاد وجنگ و ویرانی به نام او کنند برپا

خدا را حامی افـراطی  و اشرار  می گویند

حدودی را بنام حـق تعالی  کرده اند جاری

خدا را عامل زندان وچوب  ودار می گویند

به تلوار یَهُـوَه مـردوزن را می کنند  تهدید

زاعدام وترورومحنت وسنگسار می گویند

حسودوکینه توزوطامع وخودمحوروسفاک

ورا گـرویـدۀ  قـربانی و کـشـتار می گویند

زتخریب و زمین  سوخته وقحطی برندلذت

بدی را بهر طرد   نیکویی معیار می گویند

خـدا از هیچ انـسـانی  نگـیـرد انتقام هـرگز

ازین گفتارخونین تندروان بسیارمی گویند

مبین از چشم کین و نفرت  افراطیت او را

که آنـان تیغ دیـن را قـاتل  ابرار می گویند

خـداونـد لطافـت  را ز نـور دل  کـنـیـد پـیدا

چوکورمغزان افراطی شدید وتار می گویند

ز دانـای خبیر و باصـر و بالنده  می گـویم

که وحشیان جاهـل دشـمن افکار می گویند

زخوبیهای فـردوس طبیعت میکنم توصیف

ولی افراطیون ترس از عذاب نارمی گویند

مجـرّد واحـد مطلق را  جمعی پـدر خـوانند

تناقض روبـه روی مـردم هشیارمی گویند

ز الله جهالت تا بـه یزدان فـرق بسیاراست

اهورای خرد  را،  ایـزد اعصـار می گویند

ز سـاز آفرینش نغـمه و آواز دل خوش باد

خـدا را تابکی خصـم نـوا و  تار  می گویند

خـدا را سـاده در آیـینۀ دل هـا تمـاشــا کـن

چـرا محبوب دل را اوج استکبارمی گویند

بجوصلح وصفا ودوستی ازذات  یزدان ات

شریر و سختگیر اش مردم غدارمی گویند

خـدا داده بـه انسـان اختیار کامـل و بی حد

که او را جـلوگاه تـاریـخ و آثـار می گویند

نگنجد نور حق دربطن عالم های بی پایان

اطاقک را بـه ناحـق خانـۀ دادار می گویند

متون وصف حق را عمردنیاها کنم تعریف

ورا ذهن تکامل در همه اعصار می گویند

خدا را درکتاب ودفتر ودیوان مکن محدود

که او را حـرکت بی وقـفۀ انوار می گویند

رسول پویان

۲۰ مارچ ۲۰۲۳ 

23 آوریل
۱ دیدگاه

عشق و محبت

تاریخ نشر : سه شنبه ۴ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۳ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

عشق و محبت

در دل اگـر عـشق و محبت باشد

نجـوای دل آهـنـگ رفـاقـت باشد

دل را زدل شیفته جدا نتوان کرد

تشدید مرض ز ترک عادت باشد

دیدار اگـر رنـج سـفر می خواهد

الـبـتـه که آســیـا بـه نـوبـت باشد

گر دل بشود بـه راستی مایل دل

بی شبهه که ازروی اجابت باشد

گـر قـصۀ انسـان همه برخوانـید

عـشـق اول و آخـر حکایت باشد

محبوبـه به دل اگر شـرر انـدازد

از سوز نه افغان و شکایت باشد

اعـمال رقیب جملگی بـاشـد درد

ازیار فـقـط لطـف و عنایت باشد

بیگانـه جـدا کند ز هـم دل ها را

در مشـرب آشـنایی وحـدت باشد

صیاد سـیا نهـاده دام هـای شکار

ایـن قـصه ز بندیان روایت باشد

اهداف کلان سلطه جو در خاور

جنگ وجدل وظلم و جنایت باشد

با مکروفریب وزورو زرمی آید

بـرنـامـۀ آن پخـش دنـایـت بـاشد

پیوند دل به دل با عشق ووفاست

بـن مـایـۀ رابطـه صـداقـت باشد

احساس خوش عشق نیابدهرکس

این درک بـزرگ از لیاقت باشد

بی عـشق جهان دل بُـوَد ویـرانه

با عشق گل وباغ وعمارت باشد

زیبایی انسان وجهان ازعشقست

ایـن جـان هـنر پـر مهارت باشد

گــر دل بــه دل واقـعـاً راه دارد

با نیروی عشق این هـدایت باشد

گرشورونشاط زندگی می جویید

عـشقرهـنمای بـا کـفـایت باشد

رسوایی عشق بهتراز زهد وریا

شـیدایی دل ز روی هـمـت باشد

درسینۀ سنگ کس نمیجویدعشق

ایـن تحـفـۀ زیبای لـطـافـت باشد

با آدرس روشـن سـفر بایـد کرد

ورنـه رۀ تاریک و بداهت باشد

رسول پویان

۱۵ فبروری ۲۰۲۳

13 آوریل
۱ دیدگاه

مدارای خرد

تاریخ نشر : شنبه ۲۵ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

مدارای خرد

عصا برجان انسان مار زهرآگین شده  امروز

کهن افسانۀ کین، نفـرت و نفـرین شده امروز

مـتــون کهـنه و فـرسـودۀ عـهــد عـتـیـق ظلم

زخون کودک وپیروجوان رنگین شده امروز

به سلاخ خانۀ خاخام جز کشتار انسـان نیست

تعـصـب باور افـراطی و چـرکین  شده امروز

مخوان درگوش انسان بعدازین احکام افراطی

که با متن دروغین نسل نـو بدبین شده امروز

ز گـورسـتان تاریخ قـدیمی قـصه بسیار است

عجب افسـانـه هـای مردگان آیین شده امروز

به روی ذهـن و افکار بشـر بـوی بـد اجـسـاد

کهن دیوار خاکی، صخرۀ سنگین شده امروز

ز ابـر تیره بـارانی نمی بـارد بـه روی خـلق

نقاب مهروماه و زهره و  پروین  شده امروز

شـب یلدا نـزایید  بار دیگـر مهر شـب افـروز

سـیه دل تخـم آزر قـاتـل  بـرزیـن  شده امروز

به هرسـو خانه  و باغ و چمن را  می‏زند آتش

بـلا و آفـت آلالـه و نـســریـــن  شــده  امـروز

اهـورا در نبرد  جهـل  اهـریمـن شـود جـاویـد

طلوع صبح فـردای  خرد مهرین  شده امروز

غـروب مهـر شب اندود انسان  جلوه ها دارد

اگرچه خونفـشان با چهـرۀ زرّین  شده امروز

بیا در مشـرب  گل پرور عـشق  و محبت بین

که با درکِ  مـدارای خـرد آذیـن  شـد ه امروز

رسول پویان

۱۳ اپریل ۲۰۲۴

 

 

 

07 آوریل
۱ دیدگاه

عیدِ خونین

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۹ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

عید خونین

جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا

چه داد و ناله یی پیچـیده در سـرتاسـر دنیا

ضعیف و بی گنه پامـال ظلـم ظالمان  گـردد

تو گویی جنگل وحشی شـده دنیای غـم افـزا

بشراز باورواخلاق و وجدان می شود خالی

خدا درمکتب و اعمال شیطان گشته بی معنا

ندارد روح و جسـم آدمی یک لحـظه آرامش

به هرسوبنگری جنجال وجنگ وفتنه وغوغا

چه دارد عیدخونین غیربمب و موشکِ ظالم

بــرای کـودکان گــشــنـه و آزرده  و بـی جـا

مثال عـدل و آزادی امـریکا  فـلسـطـین اسـت

زمین سـوخته و قحـطی و قتل عـام بی پروا

فـغـانـسـتان و شـام و لیبی و  بغـداد را بنگـر

که استبداد و افـراط و سـتم باهم شـدنـد پیدا

به روی سـیـنۀ مــردم ســنـگ آســیـا گــردد

چوتحریم وفشار آورده فقر ودردِ  خون پالا

ثبات و امنیت از بیخ و بن  تخریب می گردد

به هـرجا بیرق افـراط  و خونریزی کنند بالا

ز داعش خراسان با دروغ اخبار می سازند

که تاریـخ و تمـدن را کنند خـونین  و نا کارا

به دست جهل افراطی کنند مشرق را ویران

بـه جای نظم و قانـون بی ثباتی را کنند برپا

ترورووحشت و ارعاب آوردند بصد افسون

اسـاس سـازش و صلـح و مدارا را کنند بلوا

میان آتش و خون آسیا را غرق خواهند کرد

سران شرق اگر غفلت کنند مشکل شـود پایا

بـه روز معــرکه بـایـد بـه مـیـدان عـمل آیید

که مشت پس ازجنگ را بسر باید  زدن فردا

بـرای آسـیای مـرکـزی بـس نقـشـه ها دارند

تـرور و وحشت افراطـیون را تـا  کـنند احیا

به دالرجاهلان وعاملان را می خرند هرروز

نکـویان و خـرد ورزان دانـا را کـنـنـد تـنها

ز شـوق لعل لب نـوشـابـۀ بازار می سـازند

که تا خـالی شود مینای دل از نـشـئۀ صهـبا

هنر در حلـقۀ سـرمایـه و دالـر گرفتار است

چـو کالای تجارت گـرد عالـم می‏ شود سودا

جـدال اهـریمـن شـهد محـبـت را  کند حنظل

تبرزین می خـورد در ریشۀ انـدیشه و رویا

طریق خود شناسی مشرب امروز وفردا باد

که قول سلطه جـویان جهانی نیـست پابـرجا

نمایشنامه و فیلم و سرود هالیوودی چیست؟

برای شستشوی مغزی وتخریب فرهنگ ها

جهان در پرتـوِ حسـنِ تمدن‏هـا شـود  روشن

اگـر چـشـم خـرد بـا گـنج تاریخی  شـود بینا

ستون‏های کهن سقف نوین را می‏ کند محکم

شکـوه دانش و عقل و هنر در نظم نـو زیبا

رسول پویان

۶ اپریل ۲۰۲۴

28 مارس
۱ دیدگاه

کهن افسانه ها

تاریخ نشر : پنجشنبه ۹ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی -۰ ملبورن – آسترالیا

کهن افسانه ها

برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان

شب یلـدای تار زلف هجـران را دهـد پایان

خروس صبحدم درگوش یلداشب میخواند

که طفل آفتاب آورده با خود برف ویخبندان

کلاغ پیر غرغر می زنـد برشاخۀ خورشید

ولی با چنگ زهره میسراید بلبل خوشخوان

کلاه و نیزه وخورجین و رخش تیزگام آرید

که بهـرام فـلک یاری کـنـد با رسـتم دسـتان

دل ازشیر ورخ ازخورشید عالمتاب میگیرم

قمر افشان کنم تا مشتری را درشب هجران

هـلال مـاه را بـا تـاق ابـرو می کـنمتـشبـیه

که یـزدان سخن تیرادب را می دهد جولان

من و دل تا که بـر عـرابۀ خورشـید بنشینیم

زکیوان بگذرد در لحظه یی گردونۀ گردان

کلاه مهـر بـر سر می نهد پـیـر خـرد آن دم

که در جـام جـم دوران ریـزد بـادۀ رخـشان

فلک از ناوک مژگان عاشق کرد تیرش را

که آب زندگی ازسنگ خارا می زند فوران

نماد شادمانی را صلیب رنج و غم بشکست

قـرون تـیـرگی شـد جانـشـین پـرتـو زروان

نیابی در زمین و در زمان هرگز جانداری

اگر خورشید نورافزا شود از دیده ها پنهان

نـزاده مـادر لای و لـجــن هـرگـز انـسـانی

ز قعـر تیرگی ها کی برآیـد مهر نورافشان

بشررا درتنور نفرت ونفرین وجنگ افکند

بـه نـام دهـشــت یَـهُـوَه و جبّاری و فـرمان

کتاب سوزی تمدن را به قعـر تیرگی افکند

کتابخـوانی کند دنیای انسان را نـور افشان

ندارد حاصلی کشتار و ویرانی بجر نفرت

ولی عشق ومحبت شهردل رامیکند عمران

بـه جای قبله و دیـوار زاری کعبۀ دل سـاز

که حکم مطلق و افراطیت آورده در میدان

طلسم تنگ باورهای مطلق را ز بن بشکن

به زنجیر بسته روح ومغز آدم را درزندان

دل اهـریمنان تا صخرۀ تاریک شب گردید

خـدای مهـربانی هـا کـنـد روشـن دل پاکان

زاشـک دیـدۀ میترا کـشم  تصویر اشـکانی

که حماسـی کنم باعهد وپیمان نقل پارسایان

برآمد ازدل مشرق زمین مهر جهان افروز

نگیرد درغـروبستان طلوع شـرق دل پایان

در آیین خرد قـربانی و کشتار انسان نیست

مدارا و صفا و صلح وشادی میکند درمان

به جای تیغ خونین دانش و ابزار کار آورد

به جای کینه ونفرین، جشن ونیکی وآرمان

شکـوه گـنج تاریـخ و تمدن را کنون دریاب

که دارد ریشه اقلیم خراسـان در دل باستان

زمهر وماه و ناهید و عطارد قصه ها گفتند

بچنگ زهره در بزم فلک  آرم طرب جویان

سـرود ورقص وموسیقی کند شادان دلها را

نیارد جنگ و افـراط و ستم جز دیدۀ گریان

دل افـسـانـه پـرور در خـیــالات کهـن دیـدم

همـیشـه بحـر مـوّاج تخـیّـل در سـر انـسـان

کهن افـسانـه ها را با نگاه بکر و نـو خوانم

که عشق وعقل ودانش را کنم پیغمبردوران

پراز احساس ومهر وعاطفه سازید  دنیا را

جهانی درتکامل را نگردرحرکت و جریان

کتاب باز هستی را اگـر با چشم دل خوانید

هزاران باب بگشاییدوبی حدوحساب عنوان

رسول پویان

۲۴ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی

 

 

 

 

 

01 فوریه
۱ دیدگاه

منطقِ دل

تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۲ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – سندیاگو – کلیفرنیا – امریکا

منطق دل

هـنــوز  نـای  نیـســـتـان آرزو    نـال است

نـوای دل نـه عـربـدۀ قـیـل  و  قـال است

سکوت راگ سحر را ز دل کنید احساس

که پر ز نغمه و آواز تال و  تینتال است

دلی که عـشق حقـیـقی در آن زنـد آتـش

هماره پرشرر وشـور ومستی وحال است

بـیابـیـا که دو دل قـصه هـای  نـو دارنـد

اگرچه گیتی گرفتارجنگ و  جنجال است

دل ار دعـوت دل  را کـنـد ز  دل روشن

دگرنه جایی به ابهام و جادو وفال است

سرشت رابطۀ عشق ودوستی درچیست

خلوص و حرمت دل بی ریا و اغفالست

فریب چهرۀ صیاد را  مخور ای  دوسـت

که دام درپس آهوی پرخط و خال است

بدا که عـشق و  هـنر را  تجارتی  کـردند

مرام سـلطۀ قــدرت ثـروت و  مال است

اگر بخشش ولطف و کرم به خرواراست

ولی حساب تجارت به انس ومثقال است

خلوص عـشق حقیقی در سیاست نیست

چرا که منطـق دل در  کلام ابـدال است

ز اهل مشرب دل درس  عشق آمـوزیـد

حـدیث مکتب افـراط درس  ابطال است

ز سـرّ عـشـق چه دانـد  مـدعی ، هیهات

که غرق ظاهر افعال ونقش تمثال است

دلـی که در خـم زلـف سـیه فـتـد در دام

همیشه درطپش وروی موج زلزال است

ســرایـشـی نکـنـد  ســاعـتــی  دیجـیـتـالی

بـه گـوش دل هـنـوز نغـمـۀ گـریال است

مفیدعـمری که کـوتاه و مخـتصـر باشـد

هزار مرتبه بهتر ز  هیچ صد سال است

نهـال تـازه که در  بـاغ  می زنـد  لبـخـنـد

بـرای دادن بار و  ثمـر خـوشـحال  است

میان پخته و نارس فـرق در عـقل است

درخت پیر اگر میوه هـای آن کال است

حـماســه از  دل  تاریـــخ  ســر کـنـد بـالا

هنوز قصۀ جمشید و رستم و زال است

کـهــن تبـسـم تاریـخ می کــنــد دل شـاد

هماره شعروشعور وطرب برحال است

رسول پویان

۱ جنوری ۲۰۲۴

06 دسامبر
۱ دیدگاه

قتل عام انسان

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۵ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی -۶ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

قتل عام انسان

جهـان نظاره گر قتل عـام  انسان است

خـدا به حق به سوگ بشـرگریان است

عـصا فـتـاده بـه دسـتان کـیـن جـلادان

خدا ز خلقت اشرار بـس پشیمان است

ز دیـو و دد بـشده پ ـر جنگل  وحـشـت

چراغ  مرده  و  پیر و  خرد  حیران  است

ز خیر و شـر بـشـنـیـدیـم قـصۀ  بسـیار

مگر قـدرت یزدان بدست شیطان است

دهان عقرب و کفتار پیر  پر خون  است

غزال وآهو بخون غرقه  در بیابان است

بـلا جـهـنّــم ابـلـیــس کــرده  جـنّـت را

که آدمی درین کـوره داغ  بریان  است

ستمگـری و تجـاوز که می کند کشتار

خدا و خلـق  ازان تا ابـد  گریـزان است

بشـر فـتـاده بـه چنگال عـدۀ خونخـوار

نشاط ما بخدا سوگ ودردوافغان است

به آب و دانـه و کاشانـه می زنـد  آتش

درنده قاتل وسـلاخ ، روی میدان  است

جهان  ز نـالۀ  طفلان  و  مـادران  لبریـز

مگرپنبه به سوراخ گوش وجدان است

به جان کودک و بیمار و پیر حمله  کنند

شرارِموشک وبمب و گلوله در مانست

نـقـاب چهــرۀ ظالـم را  دریـد  مظـلـوم

بیا بیا  بنگـر  جور و  ظلم عـریان  است

دموکراسی شده جنگ و فتنه و افـراط

هزار مرتبه  بدتر  ز  بند  و  زندان  است

ز سـیل خـون بترسـیـد ای  سـتمکاران

که در نهادِ هر  قطره  صد تـوفان  است

زقعر آتش و خون  نعره  می زند انسان

که محوظلم وستم بعد ازین شتابانست

طلـسـم وحـشـت دیـوان بـشکـنـد فردا

دل فرشتۀ احساس چون پریشان است

سـرود عـاطـفه  و  عـشـق را کنید  باور

که قلب عاشق ومعشوق پرزارمانست

ز خون  کودک  و  پیر و  جوان   بنویسید

که کاخ فتنه گران  عاقبت  ویران  است

ستمگـران ز  صلح  و  صفا  می تـرسند

حقیقـتی که ز تـاریـخ ما  نمایـان  است

بشر دیگـر نـدارد  تـاب  جنگ   و   جدال

نیاز خلق به نظم جدید و سامان  است

زصلح و  وحدت  انسانیت  کنم  توصیف

که عصر تکروی  و قلدری  به  پایانست

رسول پویان

۴ دسامبر ۲۰۲۳

11 اکتبر
۱ دیدگاه

بلای زلزله

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۹ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – یازدهم اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

بلای زلزله

هری  ز خنجر خشـم طبیعت  افگار است

دل فـسـردۀ اهـل هـرات خـونـبــار  است

خمـوشـی از دل فـوشـنج می زنـد فـریاد

که پاره های  جگر  زیر خاک و  آوار  است

جهان بـه نـالـۀ مظـلـوم گـوش نمی دارد

وطن به چنگ ستم پیشگان گرفتار است

ز صلح  و  عاطفه  و مهر کس نمی گـوید

بشر اسـیر طلسمات خـون و پیکار است

بلای زلـزلـه  از  یک  طـرف   کـنـد  بـیـداد

زسـویی ظلـم و  سـتمگـستری غدّار است

تکانـه هـای شـدیـدی که  پـی بـه پی آمـد

تـوگـویی بر سـر مـردم  پتک  جبّار  است

ز تـرس و  دلهره خلق  هـرات  می لـرزند

در این زلزله های خشن چه اسرار است

مگـر بهـار  خـوشـی  را  ز  بـاغ  دزدیـدنـد

که محو جور خزان  رنگ و بوی گلزارست

شمار کشته وزخمی درست معلوم نیست

که چند مـرتـبه بـیش از  بـیـان آمار است

کجاست رحـم وعـواطف کجا حقوق بشر

که خلق بی کس و تنها خسته وزار است

بـه خاک و معـدن و  آب وطن  همه مایـل

ولی  بروز  ضرورت  نه  پول و  ابزار است

سران، خاک جهـان را ز نـو کنند  تقـسیم

رسانه هاهمه سرگرم جنگ و کشتاراست

چـرا بـه محـو جــهـان بـشــر تـلاش کنند

خــدا و خـلـق ز جـنـگ اتـم  بـیـزار  است

به قعـر قلزم خون گـرزمین شـود معدوم

دگرنه گرمی خورشید و ماه و انواراست

هـرات چـشـم امیدش بـه مـردم دنـیا است

خدا به مردم بی کس یار وغمخوار است

بـیــان درد و  غــم و رنـج و مـاتــم مـردم

نـه در توان قـلم نـه به نقـل و گفتار است

رسول پویان

۱۰ اکتوبر ۲۰۲۳

06 اکتبر
۱ دیدگاه

عشق در فرگشت شدن

تاریخ نشر: جمعه ۱۴ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – ۶ اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی

عشق در فرگشت شدن

عـشـق با راز بقـا آهـنگ  دل  را  سر کند

مردوزن را تابه فرگشت شدن همسرکند

جـذبۀ عشق و صداقت  را  رفاقت  پرورد

نـطــفـۀ  مهـــر پـدر  را  کـودکِ  مادر  کند

بی خلـوص عـشق  پیونـد محبـت می کَند

حلقۀ عـشق و محـبـت  را وفـا  زیـور کند

عشق  نیروی  بـزرگی را بـه جنبش آورد

انـقــلاب بی کــرانـی  در دل  پـیـکـر  کند

جنگ قومی  و نژادی را کند  صلح و صفا

وصل  و دی اِن ای، اقوام  را  بـرابـر  کند

زیرنام مکتب و دین  مسلخ انسان کُشیست

عـشـق نـور هـمـدلی را جـنّـت دلـبر کند

تا که از اخبار  در گـوش  بشر آیـد  دروغ

عالـم دل راستی و اخلاص را بیشتر کند

سازهستی را ز شوروشوق مستی پرکنید

تا که دل در بزم انسان شعر تر از بر کند

عشق ومستی وطرب دل راانرژی میدهد

خاطـر آشفـته حالان را بـدان خوشتر  کند

رخت ماتـم در تن انسانیت پـوسیده  گشت

جامۀ نـو بـه که شـوق زنـدگی در بر کند

رقـص امـواج  طبـیعت  بـر لـب  دریا  نگر

دردل پاک صدف بس جلوه ها  گوهر کند

زنـدگی در وحدت  ذرّات  گـردد  جلوه گـر

اصل بـودن را  گهر افشان بحـر و  بـر کند

چشم سـوم را فـروغ  حـس ششم گـر کنید

عـقـل زرّیـن گـوهـر شبتاب  را  رهبر کند

بندها را بگسلاند، هفت خـوان را  بگـذرد

مهرومه را در سیه چال شبان  افسر کند

هست وبودم دردل هستی  تکامل می کند

دانش از قـعـر عـدم بـنـیـاد نیسـتی برکند

قصـر هـسـتی را کنید گـر خـانـۀ انسایت

چـشم وجـدان از ثـریا سیل بر منظر کند

اتّحـاد و هـمـدلی هـا گـر به آزادی رسـد

بی مهابا سربرون  خورشید  از خاور کند

تـیغ خـون آلـودۀ افـراطـیـت  را بشکـنـیـد

تا قلم صلـح و صـفا را شـامـل دفـتر کند

محتسب در زیـر نام دیـن شلاق می زند

حرص قـدرت را  به  جای  گفتۀ  داور کند

غمـزۀ مـژگان و شـوق بادۀ چـشـم خمار

زاهـد خلـوت نشین را  مایـل  سـاغـر کند

ناوک دلدوز مژگان  گـر شکافـد  سینه را

شیخ و  واعظ  را هوایی بر سر  منبر کند

ترس و تردید از درون عاشقان زایل شود

عقل اگرعشق وصفای دل  را  محور کند

دل اگر شوق تماس و گفتگو دارد به دل

حـلـقـۀ پـیــونــد  دل  هـا را  زنگ  در کند

مهر و احساس دل شیدا  را حس می کند

دل اگر از راستی بر عشق  دل  باور کند

رسول پویان

۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳

 

08 مارس
۳دیدگاه

هوای تازه

تاریخ نشر چهارشنبه ۱۷حوت ۱۴۰۱– هشتم  مارچ ۲۰۲۳ هالند

بیا تا غرق رویاهای خود سازیم عوالم را

دهـیم پـرداز زیـبـا تـر تصاویـر منجـم را

ادامه نوشته…

06 مارس
۲دیدگاه

تاج عشق و دوستی

تاریخ نشر دوشنبه ۱۵حوت ۱۴۰۱– ششم  مارچ ۲۰۲۳ هالند

نـالۀ خـامـوش دل گـوش نـوا را کـر کند

جیغ فـردا داد و فـریاد سکوت از بر کند

ادامه نوشته…

03 مارس
۲دیدگاه

شاهین اندیشه

تاریخ نشر جمعه ۱۲حوت ۱۴۰۱– سوم مارچ ۲۰۲۳ هالند

نبـض هـسـتی ذرگان را در تکاپـو آورد

ارتعاشی، جنبشی در هـرشش سـو آورد

ادامه نوشته…

28 فوریه
۲دیدگاه

کتاب زندگانی

تاریخ نشر سه شنبه نهم  حوت ۱۴۰۱– ۲۸ فبروری ۲۰۲۳ هالند

کـتـاب زنـدگانی پـر ز ارث دور پـیـشـیـن است

نقوش کلک تاریـخ و تمدن بـس که رنگین است

ادامه نوشته…

26 فوریه
۲دیدگاه

سیه چالۀ جنگ

تاریخ نشر یکشنبه هفتم  حوت ۱۴۰۱– ۲۶ فبروری ۲۰۲۳ هالند

مگـر بـه تار عـدم پای زندگی بند است

که داستان سیه چاله پرچون وچند است

ادامه نوشته…