۲۴ ساعت

07 ژانویه
۳دیدگاه

برکه زلال

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :سه شنبه  18  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – جنوری   2025  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

برکه زلال

چشمان تو

برکه زلالیست

که سبزه های وحشی

در کناره هاش می رقصند

و قصه زیستن را تکرار می کنند

چشمان تو

آن دو مسافر سبکبال

که هویت عشق را

پاسداری می کنند

و سوغاتی دوستداشتن را

در آغوشت رها می سازند

چشمان تو

هدیه ایست خدایی

چون خورشیدی درخشان

در سرزمینی که هنوز

یاد آور مهرست و وفاداری

و با واژه های رنگین

آیه های عشق را تلاوت می کنند

چشمان تو

آن دو باشنده کوچه های راستین

که از شامگاهان کدورت به دور

و نوازشگر فرشتگان عشق اند

در ظهر گاهان طلایی

آری چشمان تو

آن دو کتابیست خوانا

در ناپیدا ترین لحظه هام

که نور می پاشند در ستون های دانایی

و عبور می کنند

از دیوار اندیشه های شکسته وغیر صمیمی

هما طرزی

28 دسامبر 2024

01 ژانویه
۳دیدگاه

محبت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  10  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 30  د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

محبت

                 به کابل

خورشید نگاهات

آرام آرام

دریاچه ی عشق را خشکید

بی‌ صدا ،

زمین های خشک 

در تراکم سرزمین بیگانه

 به رطوبت کوچه

 های پاک می‌ اندیشم

و به خانه های کوچک

و باغچه های پر گل

که مهر را آبستن بود

هما طرزی

 نیویورک 

۱۸ جولای ۲۰۱۳

29 دسامبر
۱ دیدگاه

پرواز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  9  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 29 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پرواز

            به یار

درخت چیزی نبود

جز لطف باغ ،

               در شاخه ی تواضع

دستانم به دورت پیچیده

و بودنم ترا زمزمه میکند

 

از خاک عبور کرده ام

از زمین و از گیاه

سنگ ها را زیر پا خورد کرده ام

و حالا از هوا عبور می‌کنم

و در آسمانت به پروازم

پرواز، 

پرواز …

هما طرزی

 نیویورک

۲۲ جولای ۲۰۱۳

 

25 دسامبر
۳دیدگاه

یاد

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه 5 جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 25 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یاد

           به  شهرم

شاخه عریان عشق

مرا در خود پیچیده

قامتش

سخت میفشاردم 

                به  آغوش یک خاکستر

غباری در راه است

دود دوری چشمانم را بسته

ولی یادت

همیشه جاودان …

 هما طرزی

نیویورک

۲۲  جولای ۲۰۱۳

 

 

23 دسامبر
۳دیدگاه

بنده بودن  

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه   3   جدی  ( دی ) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 23 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بنده بودن  

            به دوست

خواب شکست

و من گریستم

برای کودک دلم

که هنوز ترا زمزمه می کرد 

از سردی اتاق لرزیدم 

 

لبخندی در دیوار درخشید

آذرخشی در اتاق 

آتشی در جانم دمید

تو بودی

که بنده بودنم را

پذیرا شدی 

 هما طرزی

نیویورک 

۲۴ جولای ۲۰۱۳

 

21 دسامبر
۳دیدگاه

  یک صدا

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  1   جدی  ( دی ) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 21 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یک صدا

                          به دوست

سفیر شب گفت :

با سحر خواهی آمد

تا صبح بیدار بودم

تا صبح به استغاثه نشسته بودم

در درونم

              آتشی بود

 

خانه دل

پر از شمع های فروزنده …

یک دیدار

یک نور

و یک صدا …

تنها تو بودی و من …

 هما طرزی

نیویورک 

۲۳ جولای ۲۰۱۳

 

18 دسامبر
۳دیدگاه

نفرت

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه   28 قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی  – 18 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نفرت

 

برو ای مرد! برو یکه و تنها بگذار

باز در کلبه ی من کعبه ی من پا مگذار.

تو دگر نیستی‌ آن مظهر هستی‌ و امید

 تو دگر نیستی‌ آن معنی‌ عشق

 تو دگر نیستی‌ آن جلوه ی یاد

تو دگر نیستی‌ افرشته ی من

تو…دگر شیطانی!

 

تو نکو یان جهان را همه والا بودی

و تو خوبان جهان را همه مظهر بودی

تو، ز هر خوب که در عالم بود:

در نگاه دل من، از همه برتر بودی

 

برو‌ای مرد! برو، دور برو

دگر اندیشه مکن:

به من و شور من و شادی من

من دیگر نیستم آن دختر خاموش که در بند تو بود.

 

برو ای مرد! برو باز چرا آمده یی ؟

باز امید چه داری ؟ به کجا آمده یی ؟

باز امید همان دخترک مستت هست ؟

یا که با یاد دگر، خانه ی ما آمده ای  ؟

باز گویم به تو صد حیف ، خطا آمده ای  ؟

 

من دگر نیستم آن که تو می جو یی باز

تو برو، دور برو، جای دگر خانه بکن

 در دل دختر خوش باور دیگر حالا:

با دو صد مکر و فسون ، لانه بکن !

هما طرزی

کابل – افغانستان

15 جنوری 1972

 

 

 

 

12 دسامبر
۲دیدگاه

آب عشق

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه    22 قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –12 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

آب عشق

 

دریا ها از رفتن خسته ا‌ند

                                     و ماتم زده …

شهر عشق بی‌ آب

تردید م را بشکن با سنگ محبت هایت 

خانه ام و دیوارهایش هنوز ترا صدا می‌ زنند

                                                     به زبان صداقت ها

بوی عشق را شنیده ام

بوی عشق را –

                             دیده ام ،

                                      چشیده ام ،

                                                   و بوییده ام

دریچه قفس را شکستم …

تامرغ  های آزادی بارور شوند 

خرمن رستن هایی ابدی اینجاست

و زنبق عاشق پر آب

ای طنین خدایی !

بر سرزمینم بتاب

و اقلیم وجودم را سرشار از آب های جهنده ساز!

 

هما طرزی

نیویورک

10 اپریل 2010

07 دسامبر
۳دیدگاه

وطن ، ای‌ سر زمین

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :شنبه   17 قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –7 د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

وطن، ای‌ سر زمین 

 

ای‌ که از هر چه سر سبز تر است سبزه‌ها یت‌،

و ای‌ که از هر چه خاکستری تر است کوه‌ها یت‌،

و نیلگون آسمانت که به رنگ عشق است…

و زمینت پر بار تر از سینه‌های پر شیر زن بار دار !

درخت وجودم در زمین تو کاشته شد…

حیف از آن که  ثمر در دیار غیر دهد

                                 

ای‌ سر زمین همیشگی!

از عطر نمناک کوچه‌هایت هنوز مستم

وخیال  باد و غبار پر درد غروب‌هایت هنوز هم-

مو‌های پر موجم را به بازی می‌‌گیرد

باشد که ترا روزی با چشم سر بینم،

چون با چشم دل همیشه در کنار منی‌

هما طرزی

نیویورک

اول جنوری 2001

 

 

03 دسامبر
۳دیدگاه

هوس

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  13 قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – 3  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

هوس    

لغزش عرق سرد

بر اندام هوس‌های کهن

و نوازش دست ها،

بر سروده های ناتوان…

پستان‌های عشق-

از شیره هوس‌ها بارورند.

و نفس‌های گرم تو،

بر مر مر خشکیده ی تنم ،

رطوبتی جان آفرین به ارمغان آورده است .

دست‌ها مان به هم ساییده اند،

تا لب‌های سرد را –

به آتش غم آشتی‌ دهند.

ضربه‌های تند قلب ها،

 و نفس ترسیده از گناه-

و …آرامش احساس را به ما  هدیه کرده است …

هما طرزی                   

میامی                     

12 مارچ 2001              

30 نوامبر
۳دیدگاه

 نفرت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه   10 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 30 نوامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

نفرت

 

برو   ای  مرد!   برو   یکه  و  تنها   بگذار

باز در کلبه ی من کعبه ی من پا مگذار.

تو دگر نیستی‌ آن مظهر هستی‌ و امید

 تو   دگر  نیستی‌   آن   معنی‌   عشق

 تو   دگر  نیستی‌    آن   جلوه ی    یاد

تو    دگر    نیستی‌      فرشته ی   من

تو…دگر شیطانی!

تو نکو یان جهان   را  همه   والا بودی

و تو خوبان جهان را همه مظهر بودی

تو، ز هر خوب   که     در     عالم بود:

در نگاه   دل من  ، از  همه برتر بودی

برو‌    ای   مرد !    برو   ،    دور   برو

دگر اندیشه مکن:

به من و  شور  من  و     شادی من

من دیگر   نیستم آن  دختر خاموش 

که در بند تو بود.

برو ای   مرد!   برو  باز   چرا آمده یی ؟

باز امید چه داری ؟ به کجا  آمده یی ؟

باز امید همان دخترک مستت هست ؟

یا که با یاد دگر، خانه ی ما آمده ای  ؟

باز گویم به تو صد حیف ، خطا آمده ای  ؟

من دگر نیستم آن که تو می جو یی باز

تو برو، دور برو، جای دگر  خانه   بکن

 در دل دختر خوش باور  دیگر  حالا:

با دو صد مکر و فسون ،  لانه بکن !

هما طرزی

15 جنوری 1972

کابل – افغانستان

 

 

27 نوامبر
۳دیدگاه

ورقِ زندگی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه 7 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 27 نوامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

ورق زندگی‌

 

هنوز نرم نیلی کبود

چو تاجی‌ باشکوه در همیشگی هاش

و سخت سبز بیشه ها

چو فرشی بافته در مشرق زمین…

و من بیهوده در کنار تو نشسته ام

همچو خواب یک آینه پر تشویش

و هم چون خون  یک مست

در سیاه شب پیری…

آینه را باید شکست

تا خون بر فرش رنگی بریزد

و کتاب زندگی‌ ورق تازه تری را آغاز کند.

هما طرزی

نیویورگ

6 جولای 2010

 

 

23 نوامبر
۳دیدگاه

 نت عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 3 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 23 نوامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

 نت عشق

 

زمستان رفت

و مرگ دیروز-

آغاز زندگی‌ یی فردا شده

بیا تا با هم:

به فردا‌ها بپیوندیم،

و نت‌های جدید موسیقی عشق  را –

در کتابچه‌ها مان بنویسیم.

هما طرزی     

نیویورک      

نهم فبروری 2010

 

20 نوامبر
۲دیدگاه

وا لا همّت

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه   30 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 20  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

وا لا همّت

                   تقدیم به پدرم

پدر جان!

به همّت وا لا ی تو:

 که استوار تر –

از سرو‌های بلند جلال آباد،

 و محکم تر –

از سنگ‌های کوهساران آن  دیار است .

و به قلب با محبتت:

که رئوف تر-

از عطر گل‌های نارنج،

 و زیبا تر از گل‌های شب بوو نرگس است.

و به نصیحت‌های پر معنی‌ ات:

که خوش مزه تر از نارنج‌های خانه مان است.

با ور دار:

 که وجود تو در قلبم جاودان است.

 و تمامی سلول‌های هستی‌ ام به تو افتخار می‌‌کنند.

ای وا لا گوهر!

در سالگرد مرگت به جای عزا داری،

شکوه وجودت را برگزار می‌‌کنم.

هما طرزی

نیویورک

20 جون 2001

 

17 نوامبر
۳دیدگاه

نترس

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  27 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 17  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نترس

 

در سرزمین آفتاب ها

درختان تنومند

با شاخه های استوار تر از –

بازوان پهلوانان افسانه ها –

پر بار از برگ های سبز و طلایی

با چشمان آسمان ها –

                 ما را بدرقه می‌ کنند

هوای دم کرده

با غبار خاکستری رنگ –

                         نفس نفس زنان

                                        ملتهب

                                             و خمار آلود –

پیام ترا به من هدیه کرد

نترس !

ترا دنبال نخواهم کرد

 

هما طرزی

شیکاگو

20 جولای 2006

13 نوامبر
۳دیدگاه

نفس منجمد

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :چهارشنبه  23 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 13  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نفس منجمد

 

چه ناگوار است تنهایی‌…

با دیوار‌های مرده حرف زدن

و با صفحه تلویزیون انس گرفتن

آنهمه صدا کجا رفت؟

بدنم از تنهایی سرد شده به پهنای یک دشت

و صدا در گلویم گیر کرده به بزرگی نا‌ امیدی ها

کجاست مادر که می‌‌خواند –

                              مهرش در گوشم

کجاست پدر که دور می‌‌کرد –

                           وهم‌ها از دوشم

من در کدامین سرزمین گم شدم؟

رها شدن در باغچه‌های یخ زده از محبت ها

آغاز نفس‌های منجمد

در بدن پلاسیده

و تنها گرمای من :

تصویر دور‌ترین روز هاست …

 

هما طرزی

نیویورک – امریکا

14 اپریل 2010

10 نوامبر
۳دیدگاه

 هدیه

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه   20 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 10  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

 هدیه

 

آیه‌های تاریک زندگی‌ ترا

هر شب با زبان یاد ها-

                          برای خود تکرار می‌کنم

و بی‌ مفهوم‌ ترین لحظه‌های من-

                                  از عشق تو آبستن میشود.

تو‌ای خدای دل  من !

ای که با دستانت :

                     غم را ارمغان داری

                     و در مرز بی‌ رغبتی عشق

                     تکرارش می‌‌کنی –

باور دار !

که روزی با دستانم :

بهار را به توهدیه خواهم کرد.

هما طرزی

17 مارچ 1972

کابل – افغانستان

 

 

 

 

02 نوامبر
۴دیدگاه

 نیمه شب ها

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 12  عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 2 نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 نیمه شب ها

 

صدا ی تو در نیمه شب‌های تنها ئی

زدودن غباری است در –

دیار غروب کرده‌ ی غربت.

و حرمت وجودت-

نویدی است به روزگاران تاریک.

 

 شاید؟

نوازش امید‌ها ،

آرزو‌های کودکانه ،

و عطش وجود…

قصه تازه به ارمغان آورد.

 

 

هما طرزی

واشنگتن – آمریکا

اول اپریل 2000

 

31 اکتبر
۳دیدگاه

نیایش

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه 10  عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 31 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نیایش

 

آتش آفتاب –

                     سوزندگی دیگری دارد

امروز-

           روز نیایش گلهای آفتاب پرست است…

شانه‌‌های استخوانی ام

درپنجه‌های  گرم آفتاب –

                       نرم شده 

گردنم را برافراشته ام

تا مو‌های مجعد م-

                        همچو برگ گلهای آفتاب پرست

آفتاب را با آغوش باز پذیرا شوند

و من با سکوت همیشگی به دنبال آفتابم…

شاید تو  نیایش دوباره را به  تن خسته ام باز گردانی

 

هما طرزی

نهم جولای 2006

نیویورک – آمریکا

 

28 اکتبر
۳دیدگاه

 نوید فردا ها

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه 7 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 28 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 نوید فردا ها

 

دخترک کوچی شهر کابل-

                        در کناری ایستاده 

و با دستانش-

که پر از صفا‌ی دیرینه است

خوبی‌ بی‌ توقع را-

که پر بار تر از دریاچه‌های –

نیلی و پاک راجستان است-

                          در سخاوت زمان

به تو هدیه می‌‌کند

تا شاید-

در سرد‌ترین ایام

گرمای سپاس را در خودت باور کنی   

 

هما طرزی

26 می 2023

لاس آنجلس  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

25 اکتبر
۳دیدگاه

هم صدا شدیم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 4 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 25 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

هم صدا شدیم

 

به تو‌ای عزیزی که-

در ریشه کاج وجودت، نفس می‌‌کشم.

و در شاخه هستی با تو هم وطن شده ام.

ای هم زبان من!

ترس تو از فقر سلامتی: در دیار غربت…

و ترس من از رسوایی: در شهرت…

ما زبان همدیگر را می‌‌فهمیم،

ما در بی‌ زبانی ، هم زبان هم بودیم،

و سخنان  پژمرده ام با زبان آشنای تو جان گرفته،

و نفس می‌‌کشد.

                                       

من پا ورچین ، پا ورچین،

به سراغت آمده ام

عشق من  درریشه  ی کاج  وجودت-

نفس می‌‌کشد .

برای من عزاداری مکن

دستانت را در دستان گرم من بکار

و لبان سخن پرورت را-

در کنار لبان سخن گوی من،همسایه کن

تا نغمه‌های دیرین را –

 تازه تر سازیم

و به دیگران هدیه کنیم…

                                       

در تورم احساس

در زیر پوستم ، به کنجکاوی ادامه بده،

و باور دار که من:

در سنگلاخ‌های خشک زمان

در قلب خود، همیشه وقت را دزدیده ام

و احساس را با رشته جوانی

بخود پیوسته ام

                                        

ای هم صدای بیگانه

 که از هر آشنا،  در من آشنا تری

و در غربت دلم-

 مونس من شدی!

شاید من و تو هم چو دو همراه…

در کنار هم،

بار غم همدیگر را کمتر سازیم.

 

هما طرزی

5 می 2004

لس انجلس

 

23 اکتبر
۳دیدگاه

وطنم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه 2 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 23 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

وطنم

 

 وطن من تو بودی

 وطن من نفس‌های تو –

در انبوه کوچه‌های پر خاک

                    خانه‌های سنگی‌

                             دریاچه‌های خشکیده

و رود خانه‌های متعفن ازبوی  ماهیان مرده…

                               

وطن من تو بودی

در قیل و قال مدرسه ها

 در میان جوانان سر گشته،

                     عاشق پیشه، و شاعر…

در اتاقک‌های بی‌ شماره

 معلم‌های پر حرف

و شاگردان بی‌ سر نوشت.

                               

وطن من تو بودی

 که در دوریت:

شهر به شهر

            کوچه به کوچه

 و خانه به خانه

به دنبالت گشتم

و هرگز ترا نیافتم.

با خاطراتت عشق ورزیدم

تا شاید روزی  ترا در خیال ببویم

 

هما طرزی

اتلانتا

6 می 2005

 

 

 

18 اکتبر
۴دیدگاه

یخ بسته

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 27 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 18 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یخ بسته

منجمد و خسته

صدای ترک خوردن

به ضخامت یخ ها یخ بسته .

انفجارم را می‌ شنوم  در خلوت احساس .

کسی‌ به فکر پیوستن وجود نیست

پوسیده و خشکیده

فکر در آغوش بی‌ فکری محض

فشار و زور گویی –

از هرسو و هر کجا …

سنگینی‌ دست ها را نمی توان تحمل کرد .

نگاه ها کم رنگ تر از پاییز های خاک آلود

انباشته از بیگانگی ها

فریاد م را :

به کی‌ ؟

در کجا ؟

چطور   ؟

به گوش شما برسانم و بگویم :

من یک زنم و می‌ خواهم نفس بکشم .

هما طرزی

نیویورک

21 فبروری 2010 میلادی

15 اکتبر
۳دیدگاه

یگانه ترین

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 24 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 15 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یگانه ترین

 

چگونه عشق  تو در من –

منفجر شده؟

مگر پستان هایم –

شراب ممنوع را به تو نوشانده ؟

مگربدنم عطر مطبوع را به تو هدیه کرده ؟

                        

من زیستن را به تو پیوستم

به من راز زمزمه‌هایت را بگو!

و من راز عاشق عشق بودن را به تو خواهم گفت…

                        

سر زمین من از صدا‌هایت  سرشار شده

ای یگانه تر از یگانه‌ترین هایم

تا عمق ریشه وجودم

تب خورشیدعشق  تو در من زاییده

و من منتظر حجم عشقم در صدای تو!

به من امانت بده اعتماد را

تا در تکاپوی احساس-

با هم آشنا شویم 

هما طرزی

نیویورک

2 اپریل 2002 میلادی

 

 

11 اکتبر
۳دیدگاه

و آن صداست

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 20 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی –11 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

و آن صداست

 

و آن صداست که مرا بتو پیوند می زند

چون درخت استواری در سرزمین عشق

و آن صداست که دیوار جدایی ها را فرو می ریزد…

چون آبی در جویبار احساس

چه آسان دلتنگی هات را به من سپردی

و در ریزش لاله ها بنفشه کاشتی

و درسرزمینم شیره ی عشق را جاری ساختی

و دیواره های تنهایی را فرو ریختی

 

کمکم کن تا از یادت برم

کمکم کن تا در سخاوت احساسم ناپیدا گردی

مرا به من بسپار

مرا از من مگیر

مرا به ادراک عشقی بسپار که در معبد (لاله سیاه) وجودم را زمزمه می کند

و باد موهایم را شانه می کند

و خداست که مرا به هرسو روانه می کند

و صفای عشق در وجودم خانه می کند

 

آری کمکم کن تا از یادت برم

کمکم کن تا در سخاوت احساسم ناپیدا گردی

مرا به من بسپار

و مرا از من مگیر

تا من در خود دوباره پیدا شوم

و در سرزمین هستی هویدا شوم

و با رنگ های زندگی دوباره آشنا شوم

و حادثه ی عشق را مزه مزه کنم

تا از یادم رود…

مگر میشود از یادش برد؟

 

هما طرزی

نیویورک

31 جولای 2023