جمــال بــرف
تاریخ نشر یکشنبه هشتم حوت ۱۳۹۵ – ۲۶ فبروری ۲۰۱۷ – هالند
جمــال بــرف
محترم غلام حیدر یگانه
(1)
نشست تا به كمـر باغ در قمـر از بـرف
و شام، غوطه زد اندر خُمِ سحر از بـرف
ستاره ريز شد اين شهـر آسمـان عادت
و رفت مكتب و آدينه در شكر از بـرف
فواره هـای تبسم، چراغ بندان كــرد
طناب مرمر و سيمينهی شجـر از بـرف
ز بحـر بيشـه، بجوشيد كـوه مـرواريد
به بحر پيله فـرو برد كوه، سر از بـرف
بهار برف، همه فصل كهكشان بندست
و نيست مغـرب پایيـز را گذر از بـرف
(2)
رسيد برف به زانو، شكر، كمر را زد
زقند برف، نيستان، دلِ شكر را زد
چقدر بسط طراوت، چقدر وصل نقد
كه در هوای كه اين نقشهای تر را زد ؟
صفا و شور و شرر را چگونه درآميخت
به شيـر صبح مگر شربت قمـر را زد
سپيده های عطوفت به شوق ذوق تو
به دار ملك سحـر، رايت ظفـر را زد
يقينِ تند صراحت، مهابت ايمان
ز فصل دلهرهها، تيـرهی تبر را زد
(3)
خم زد زمين ز لنگر فيل سفيد برف
فيل سفيد برف و جلوس سعيد برف
حُسن و جلال، حجت جاويد راستی ست
تصديق سورههای جميل و مجيد برف
از مجمع الجـزاير رويای كودكی
آمد پریِ شعرِ سپيد سپيد برف
تا آسمان ز عفت خورشيد خرم ست
خاك ست عاشقانه، اسير و شهيد برف
گه پاره پاره كوشد و گه موج موج وار
قــربان زخمهـا و تلاش و اميد برف
هر پيرهن كه داد، نشـانی ز قامتی ست
در ياد كيست اين همه عطف اكيد برف
بعد از تو آسمان ز صراحت يتيم شد
رمزیست تلخ گـونه نگاه شـديد برف
(پایان)
درود به جناب محترم آقای حیدر یگانه ، تشکر از سروده زیبا و عالی تان . موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
جناب استاد گرامی زیبا سخن سروده یی تان سر وپا زیبا بود قلم تان همیشه رسا باشد.