سنگرِ پيكار
تاریخ نشر شنبه ۲۱ قوس ۱۳۹۴ – ۱۲ دسامبر ۲۰۱۵ هالند
سنگرِ پيكار
حسن شاه فروغ
درقريه مان عجوزه ى بسيار مانده است
مردانِ پيرى تكيه بَديوار مانده است
نسلِ جوان زِ فقرو تهى دستى رفته اند
چندتا تبر بدست و كماندار مانده است
آتش زدند بباغ و گلستانِ ميهن ام
آتش گرفته بيد و سپيدار مانده است
اينجا نه سرو ياسِمن و نسترن بجاست
در گلستانِ ميهنِ من خار مانده است
از لُطف و دوستى و محبت سُراغ نيست
در خاطرات اذيت و آزار مانده است
هر قصرى مرمرين گواه از تظلُم است
گويد زِ خونِ مردمِ نادار مانده است
تهدابِ آن بظلم و سِتم كرده اند بنا
سنگ پايه را بَدست ستمگار مانده است
بر دست و پاى هموطن از خون حِنا زده
اين رنگ را گروهِ خرابكار مانده است
كَاهى با انتحار كُشند گه به انفجار
مردم اسيرِ خيلِ تبهكار مانده است
دينِ خدا كه بهرِ نجاتِ زن آمده
زنها دچارِ محنت و سنگسار مانده است
از دينِ حق كه مظهر صلح و صفا بوَد
صد داغ بر جبينِ رياكار مانده است
جهل است عاملِ همه بربادى در وطن
زآنر و فروغ بسنگرِ پيكار مانده است
فروغ ٢٠/٩/١٣٩٤
درود به جناب فروغ عزیز ، تشکر از سروده زیبا تان. به امید یک صلح پایدار در کشور عزیز ما بدون هر هرنوع تفرقه و تعصبات مذهبی ، قومی ، زبانی و منطقوی . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر