تاریخ نشر پنجشنبه ششم حمل ۱۳۹۴ – ۲۶ مارچ ۲۰۱۵ هالند

قعر الم – سروده سپید موزون
شهلا لطیفی
از کشمکش سیرآب گشته ایم
با جهل عام، رهزنی و غم های ذلیل
غرق منجلاب گشته ایم
یک روز، خبر مرگ دوشیزه مجروح
کشتار و تبه کاری با سرکشی روح
قبولی ننگ تجاوز به کودکی
بریدن رگه های جسم مادری
مسموم کردن هر مغز، بی مجال
با حرف پر از کینه و تبعیض بی مثال
تریاک و ناامیدی هردو با دست هم
گشته غذای روح هر فردی پر از غم
مغروق اعتیاد اند نخل های نیک سرشت
برباد رفته نور فرزانه ای بهشت
تفنگ و کارد و دست ابزاری انتقام
گشته هر یک رسم هر جاهل بی نام
بربریت در تمدن، باز رو تازه کرد
در مزرعه تابان، خشکی هدیه کرد
انسان شده مطیع احکام بی معنی
در حلقه معتاد گره خورده آدمی
بریدن یک گردن مادر، روش حق
پنداشته میشود و از خشم مستحق
حیف است که زمانه و گردش روزگار
از قعر الم داد میزند بی اعتبار
مارچ ۲۰۱۵م
دیدگاهتان را بنویسید