۲۴ ساعت

05 مارس
۵دیدگاه

ناچارخنديد

تاریخ نشر سه شنبه  پنجم مارچ  ۲۰۱۳ هالند

احمد رشاد “زریر”

احمد رشاد “زریر”

ناچارخنديد

  احمد رشاد ” زریر “ 

***

تو خنديدي ميانِ گريه‌هايت

زخوش‌حالي در و ديوار خنديد

هوا بگريخت از دربِ دماغت

به سويِ ابرها يك‌ بار خنديد

و ابر از گريه چشمش را فروبست

زپشتش آفتاب انگار خنديد

به پاسِ خنده ات بلبل سراييد

و گل با ديدنت سرشارخنديد

به زير‌ِ آسمان رنگين‌ كمان هم

به‌ سويت ديد و از ناچار خنديد

وآن‌ كه ميلِ آهنگي نمودم

به‌دستم از خوشي گيتار خنديد

قلم بگريخت از دستم به كاغذ

و در سيمايِ اين اشعار خنديد

«زرير»

 

۵ پاسخ به “ناچارخنديد”

  1. admin گفت:

    رشاد عزیز، بازهم زیبا و عالی سرودید . زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. عبدالواحد يوسفي گفت:

    وه چه شاعرانه و چه نو !

    بسيار لذت بردم.

    موفق باشيد.

  3. زرير گفت:

    درود برشما جنابِ مهدي بشير! قدم‌هاتان‌را مي‌بوسم. لطف داريد.

  4. زرير گفت:

    يوسفيي گرامي را ممنونم. شاعريد كه شاعرانه مي‌بينيد.

  5. محمدالله نصرت گفت:

    به به بسیار عالی است همدریا عزیز ، قیامت کردی به این شعر و خیال پردازیت .

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما