۲۴ ساعت

19 می
۱ دیدگاه

چابک سوار

(هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۹ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۹ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

چابک سوار

 چابکسوار  تازه ی   این   راه   پر  مغاک

 برگرد  سم   اسپ   امیدت   درود   باد

 گلهای  آفتاب  سحرگا ه  سرخ  عشق

بر  قامت  رشید  تو   هر  دم  فزود  باد

 پرسیدی ام که که شعر نگفتی چرا دگر

 آری که شعر بغض شده در گلوی من

اینجا کم است خاطر چون شعر خواه تو

اینجا  بگوش  کس  نرسد گفتگوی من   

اینجا میان خون و شرار و سرشک و دود

دلهای مرده در پی پول اند و سود و زر

 ایمان و عشق و درد و گذشت و تلاش راه

همچون  متاع  کهنه  بجا مانده در ضرر

اینجا  ز برق چشم   درخشان   دیو  زر

 در دیده ها بجز هوس از غم نشانه نیست

گلهای عشق زیر قدومش فشرده شد

وز رفتگان و راه بدل  جز فسانه نیست

اینجا هوس نشسته بر اورنگ سینه ها

 اینجا  طلا  نشسته  به  تخت  خداگری

 اینجا صدای سکه سر آهنگ زندگیست

 برق   طلا   مقدس    و    یزدان   آذری

الفاظ   پاک  ،   زنگ  طلا  را  گرفته  اند

 راه و شرف به معنی قیراط  مسخ گشت

بر چهره ها نقاب طلایی نشسته است

آیات راستی، بدل و سینه نسخ گشت

 اینجا  حیا و  شرم ، لغات  هوس شده

 اینجا برادری  تف و تحقیر گشته است

 تقوا نشان جهل کسان می شود شمار

 دیگر زمان مذهب ایمان گذشته است.

 ☆

از دیگران  چه  گله که  همراه  رزم تو

 در نیمه راه   راه  بلا  را  گرفته  است

. دست ترا نهاده و در پشت سود و زر

 دستان خونچکان طلا را  گرفته است

از آرمان تهی شده، روح و روان و راه

چون پای پاک  فرش  قدوم طلا شده

ایمان و آرمان شده تبعید و عرش عشق

 پامال گشته، دیو هوسها خدا شده

 آری میان اینهمه بی مهری و سقوط

 کی گوش بهر گریه و شعر تو می نهد؟

 کی در پی جواهر احساس می رود؟

 کی اشکی را نمونه ی پاداش می دهد؟

چابکسوار تازه ی  این  راه پر نشیب

 سوگند   بر   امید   پر   از   آفتاب تو

 این  شب که برستون طلا ایستاده است

 ویران شود ز صبر من و از شتاب تو

 تخت ریا و عرش  طلا را  فرو کشیم

 با دست پرز آبله  و  پشت  زخمگین

 با پتک عشق و درد و هدف ضربت آوریم

 بر استخوان جمجمه ی سود و زر زکین

 وانگاه  بر  خرابه ی  خونین   کاخ زر

 قصری به اوج شعر و شرف را بنا کنیم

 ایمان زخم دیده و  عشق خمیده را

بر عرش آن نشانده و بازش خدا کنیم

می تاز گرچه یکه و تنها شویم چون

 از پشت شب طلایه ی  خورشید میرسد

 چابکسوار راهی ی فردای بی مثال

 همراه اسب سرکش امید می رسد

فاروق فارانی

کابل

حوت ۱۳۶۹

 

یک پاسخ به “چابک سوار”

  1. admin گفت:

    درود ومهر نثار شما جناب استاد فارانی عزیز ، بسیار زیبا و دلپذیر سرودید ، سعادتمند و سرافراز باشید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما