از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر جمعه اول قوس ۱۳۹۸ – ۲۲ نوامبر ۲۰۱۹ هالند
حکایت ۲۸۴
چون یار دلا میان بآزارِ تو بست
گفتم که مگر دل همه در کارِ تو بست
آن عشوه که در جهان ازاو کس نخرید
آورد و به نرخ نیک دربارِ تو بست
« سمائی مروزی »
دو برادر
بعد از وفات امیر ناصر الدین سبکتگین ( ۳۶۶ – ۳۸۷ ) پسرش اسمعیل که در غزنین بود بجای پدر نشست و خود را جانشین سبکتگین خواند، خطبه و سکه بنام خود کرد.
سلطان محمود که در آن هنگام بلقب سیف الدوله یاد میشد در بلخ بود وهنگامی که از فوت سبکتگین آگاه شد هفت بعزای او نشست و بعد از آن نامهء به برادر فرستاد و پیام داد که ولیعهد پدر من هستم و غزنین بمن تعلق دارد ، بهتر است که حکومت غزنین را بمن بسپاری تا من هم در عوض ترا بحکمرانی بلخ ونواحی آن منصوب کنم.
اسمعیل قبول نکرد و میان هردو برادر جنگ سختی رخ داد و اسمعیل مغلوب و گرفتار شد وسلطان چند روزی او را بخوبی پذیرائی کرد وبمراحم و نوازش خود امیدوار ساخت.
یکروز از اوپرسید:
اگر من بدست تو گرفتار میشدم تو با من چه میکردی ودر بارهء من چه اندیشه داشتی؟
اسمعیل جواب داد:
نیت من آن بود که اگر بر تو ظفر یافتم ترا بقلعه بفرستم و آنچه مراد ومطلوب تو از اسباب عیش و عشرت باشد برایت مهیا بسازم !
سلطان بعد از شنیدن این سخن چیزی نگفت و پس از چند روز اسمعیل را بوالی جوزجان سپرد و فرمان داد تا همانطور که او در بارهء سلطان می اندیشیده ویرا بقلعه ای دور دست ببرند واز وی نگهداری کنند واز غلام وکنیز و اسباب عیش ونشاط هرچه بکار او باشد برایش آماده کنند.
سلسله این حکایات ادامه دارد…
درود به برادر عزیزم قیوم جان که حکایت ۲۸۴ را از کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی شاد روان استاد بشیر هروی را تایپ نموده و تقدیم علاقمندان آن نموده اند . از خواننده گان عزیز سایت ۲۴ ساعت میخواهم که سلسله این حکایات جالب و آموزنده را مطالعه نمایند و همچنان بدوستان خویش هم ایمیل نمایند تا آنها هم از مطالعه آن مستفید شوند . مهدی بشیر
برادر گرامی جناب آقای محمد مهدی بشیر ، تشکر از نشر حکایت جالب و آموزنده ۲۸۴ از کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی شاد روان استاد بشیر هروی . همیشه سلامت باشید
تشکر از برادر محترم آقای عبدالله هروی ، خداوند شما را زنده وسلامت داشته باشد. و روح رفته گان شما شاد. مهدی بشیر
دوست معظم و دانشمند بشیر صاحب !
حکایت شماره « ۲۸۴ » استاد بزرگوار هروی صاحب را که بنام « دوبرادر » در صفحه « وزین ۲۴ » نشر شده است ؛ مطالعه کردم و از آن حظ و لذت بردم .
الله سبحانه و تعالی ! به فضل و مرحمت خویش، استاد دانشمند فرزانه هروی صاحب را که سی و هشتمین سالگرد وفات شان است ؛ بهشت برین نصیب بگردند و برای شما دوست عزیز و فامیل محترم صحت ، طول عمر و کامیابی استدعا دارم .
بااحترام
برهان الدین « سعیدی»
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20284-%2022.11.2019-%20Bashir%20Herawi.pdf
جهانی سپاس از حسن نظر برادر دانشمند جناب آقای برهان الدین سعیدی ، خداوند روح زنده یاد مولانا داکتر محمد سعید افغانی را شاد گرداند . تشکر از لطف تان . خواننده گان عزیز میتواند با کلیک کردن لینک بالا این حکایت و صد ها مطلب آموزنده و جالب را از مولانا داکتر ثعید افغانی و دیگر نویسنده گان مطالعه نمایند. مهدی بشیر
با درود ومهر بر شما برادر گرامی ام مهدی جان عزیز و سپاس از زحمات قابل قدر تان ، حضور همه دوستان عزیز را گرامی میدارم ، سعادتمندی هریک را تمنا دارم.
با عرض حرمت
قیوم بشیر هروی