انسان
تاریخ نشر شنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲هالند
نذیر احمد « مشفق »
شهر زندام – هالند
انسان
برایم دوست یا انسان خطاب کن
همین یک جمله را صد تا کتاب کن
که من آزاده ی انسان با فهم
درین تاریکی دارم بر تو شمع
منم آزاده خو پاکیزه دامان
آیینم انجیل تورات وفرقان
نه قوم ونه دیاری دارم از خویش
نمیدارم بساط مذهب کیش
همه اقوام من اقوام عشقند
همه یاران من هم سر نوشتند
دیارم در قلوب دیگران است
سجودم در قدوم سروران است
مرا با دین وآیین سرو کار نیست
به زاهد و مرشید اعتبار نیست
مرامرشد و مذهب بی خیال است
بجویم پاک را اما محال است
تو راه خانه را در پیش داری
بدلخواهد مراد و کیش داری
تو اهل زُهد وتقوا وریبی
بدنبال بهشتی در فریبی
تو از شرمت درآن قوم ودیاری
هزاران شرم باد چون بی وقاری
نذیر احمد « مشفق »
محترم مشفق احساس و مضمون شعر تان قابل تمجید است .
جناب شریف جان حکیم از حُسن نظر جنابعالی ممنونم