دیار غم
احمـد محمود امپـراتور
۸ جـدی ۱۳۹۰ هجری خورشیدی
دیار غم
تاریخ نشر دوشنبه دوازدهم جدی ۱۳۹۰ – دوم جنوری ۲۰۱۲
هوای سرد زمستان و باد های خُنک
زمین بی نم و برف و، فضائی خاک آلود
به کوه و دامن و شهر و دیار غم بیزد
کجاست نان تیار، کجاست خانهء گرم و کجاست برق و ذغال..!
به کودکانی صغیر وطن کجاست همه
به زیر خیمهء دودین و پاره،پاره ای فقـــــــر
به زیر پا نه گلیم و نه پاره پلاس
و ناله ها و فغان اش به گوش هیچ کسانی، اثر نمی گذارد
دلم به حال دل مادران غم دیده
به اشک و مویـــــهء این بیوه گان وطن
که مادر همه اند
همه حکایه آن روزگار پر طلاطم را
به صحن دامن و آن آستین عفت خویش
به خون دیدهء زیبای خود رقم زده است
همی سوزد
چو دوزخ غمبار
چو آتش رز دشت
چو شعله های غم انگیزی انتحاری ها
خدایا رحم ِ کن…!
به حال مردمی غم دیده و ستم دیده
امید هدیه نما و صبر اعطا فـــرما
چرا که حال غریب و صدائی ناداران
به چشم و گوشی توانا اثر نمی گذارد
که من شنیده ام از نقبگان و معنویان
هر آن کسیکه به قدرت رسد
ز چشم کور شود
ز گوش گردد کـر.
چگونه دست به سوی کران و کور کنند.
حقیقت ایست عیان
که ناتوان اند.
———–
احمـد محمود امپـراتور
دیدگاه بگذارید