۲۴ ساعت

12 ژوئن
۶دیدگاه

گفتگویی با محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  ۲۲  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۲ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا
 

۲۴ ساعت تصمیم گرفته است تا ازین پس بصورت

هفته وار گفتگو هایی را با همکاران قلمی اش انجام

دهد که اینک نخستین مصاحبه را که با محترم پوهنوال

داکتر اسد الله حیدری صورت گرفته حضور

خوانندگان محترم  پیشکش مینماید.

=====================

 

بشیر هروی :

 جناب داکتر صاحب حیدری گرامی با امتنان از همکاری های قلمی شما و همچنین سپاس از اینکه وقت گرانبهای تانرا در اختیار ما  گذاشتید تا صحبتی با هم داشته باشیم،  میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

  داکتر حیدری:

بنام خـداوند لـوح  و قـلـم

حقیقت نگار وجود از عدم

در ابتدا وقبل ازمعرفی کوتاه خود سلام های گرم وصمیمانۀ خویش را خدمت همه خوانندگان گرامی وهمکاران سایت وزین ۲۴ساعت ،اخصاً بنیانگذارآن آقای محمد مهدی بشیر وبرادر گرامی شان آقای قیوم جان بشیر، فرهنگیان ساعی ونیکوکار جامعۀ افغانی ما درملک غربت تقدیم میدارم.

اینجانب پوهنوال داکتراسدالله حیدری ولد مرحوم حاجی محمد حیدرخان،قوم الکوزی وسکونت آبائی،آببازک ولایت لوگربه تاریخ دوم عقرب ۱۳۱۶ هجری شمسی مطابق ۲۴ اکتوبر ۱۹۳۷میلادی درچنداول، شهر زیبای کابل دیده بجهان گشودم.ازآوان طفولیت به تلاوت قرآن عظیم الشأن علاقۀ زیاد داشتم.وقبل ازرسیدن به سن بلوغ تلاوت قرآن کریم را با تجوید

آموخته بودم.

تعلیمات مکتب را الی صنف نهم درلیسۀ عالی نجات  و صنف دوازدهم را درمکتب تخنیک ثانوی و با درجۀ اعلی به پایان رسانیدم وبدون گذشتاندن امتحان کانکورشامل دانشکدۀ انجنیری دانشگاه کابل گردیدم.

درسال ۱۳۴۱ازدا نشکدۀ انجنیری دانشگاه کابل با احراز درجۀ اول فارغ وبلا وقفه درکادرعلمی همان فاکولته شامل وظیفه گردیدم.

بنده ازلطف بی پایان الهی دارای سه دختروسه پسرمیباشم که همه دارای تحصیلات عالی میباشند.

از فرزندانم ۱۲ پسرو۹ دختر،نواسه دارم که همه ازلطف الهی  صحتمند میباشند.

سه پسرم با همسران واطفال شان با دو دخترم با فامیل های شان در شهر

سدنی منطقۀ کمپلتون ودر نزدیکی ما زندگی مینمایند. یک دخترم با همسر واطفالش در امریکا اقامت دارند.

بشیر هروی :

لطف بفرمایید در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه کار ها می باشید؟

 داکترحیدری:

بنده درافغانستان عزیز غیراز وظیفۀ مقد س استادی بکدام کار دیکری دولتی یا شخصی مصروفیت نداشتم. دروطن محبوب ما پیش ازاعزامم برای تحصیلات عالیتر به اتحاد جماهیرشوروی سوسیا لیستی آنوقت مدت دوسال را با استادان امریکا ئی درفاکولتۀ انجنیری تدریس مینمودم.

بعدازختم موفقانۀ تحصیلات درشوروی وبازگشت به وطن عزیزم در   اواخر سال ۱۳۴۹ درانستیتوت پولی تخنیک کابل وفاکولتۀ انجنیری دانشگاه ننگرها ر در دیپارمنت های ساختمانهای صنعتی ومدنی،مهندسی  ،سرک سازی وبند و انهارتا ترک اجباری وطنم برای مدت پانزده سال ، دیزاین وسنجش ساختمان های آهنکانکریتی را تدریس میکردم. باصطلاح انگلیسی مضمون:

 Reinforced  Concrete  Constructions

درحال حاضر درسدنی از جملۀ متقاعد ین بوده درخانه ویا   درمسجد با خواندن ونوشتن مصروف میباشم.

بشیر هروی :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال وارد آسترالیا شدید و در حال حاضر در کدام شهر زندگی می کنید؟

 داکتر حیدری:

 بنده مانند صدها وهزاران افغان وطنپرست که نخواستند تحت قیادت غلامان حلقه بر گوش وقلاده بر گردن روس های اشغال گر خد مت نمایند، قصد ترک وطن محبوب خودرا گرفته وچهار بار کوشش  نمودم که یکبار در نیمه راه گرفتاروزندانی شدم.بلاخره دراگست  سال  ۱۹۸۵ باقبول خطرات بسیار زیاد ازراه کوه های صعب العبورلوگرو تره منگل با همسر واطفالم  پس از سه شبانه روزسفرداخل خاک پاکستان  گردیده و  مدت یکسال دراسلام آباد اقامت داشتیم.سپس بتاریخ  ۱۶ جولای ۱۹۸۶ وارد شهر زیبای سدنی شدیم. تاحال دراین شهر زندگی داریم.

بشیر هروی :

طوری که اطلاع یافتم از شما بیشتر از ۲۰ جلد کتاب با عناوین مختلف به زیور چاپ آراسته شده ، لطفآ بگویید که این کتب در چه موردی نگارش یافته است ؟

داکتر حیدری:

پیش ازترک اجباری وطن عزیزم ۲۵ اثرعلمی مسلکی نشر شده داشتم برعلاوه دوکتاب درسی اولی راجع به ساختمانهای کانکریتی ودومی در باره ساختمانهای سنگی وخشتی آماده چاپ شده بود که متأسفانه ترک وطن نمودم.از سرنوشت آن کتابها تا امروز معلوماتی ندارم.شاید لقمۀ آماده خوراک گرگان شده باشد.از زمان آمدنم به آسترالیا تا حال آثار نشر شدۀ  نثری ونظمی ام قرار  ذیل می باشد:

خلاصۀ تجوید، چاپ سدنی،

راهنمای مناسک حج (فشرده وبزبان ساده)، چاپ سدنی،

 تعلیم قرآن عظیم الشأن برای نوآموزان، چاپ اول سدنی ،

تعلیم قرآن عظیم الشأن برای نوآموزان چاپ دوم، ایران،

برگ سبزمجموعهء اشعار، چاپ سدنی،

فریاد مهاجرمجموعهء اشعار، چاپ اول ایران،

مختصری از تعلیم تجوید قرآن کریم، چاپ ایران،

فریاد مهاجر مجموعهء اشعار، چاپ دوم ایران،

فاطمهء زهرأ (س) شمهء از ولادت تاشهادت، چاپ سدنی،

گزیدۀ مقالات اسلامی،اخلاقی،اجتماعی، فرهنگی وسیاسی چاپ سدنی،

قلب آسیا مجموعهء اشعار، چاپ سدنی،

گزیدۀ اشعارمشتمل از مناجاتیه ها،میهنی ،سیاسی،قطعات ،دوبیتی ها رباعیات وتک بیت ها،چاپ سدنی،

منتخب سروده ها چاپ سدنی،

درد ها ورنج های وطن، چاپ سدنی،

دوبیتی ها یا رباعیات، قطعات  وتک بیت ها، چاپ سدنی،

کلیات اشعارجلد اول، چاپ سدنی،

کلیات اشعار جلد دوم، چاپ سدنی،

کلیات اشعارجلد اول چاپ دوم،چاپ سدنی،

کلیات اشعار جلد دوم چاپ دوم ، چاپ سدنی،

مجموعۀ شعری یاد وطن، چاپ سدنی،

مجموعۀ شعری عشق وطن، چاپ سدنی،

جانیا ن مسند نشین، مجموعۀ شعری، چاپ سدنی،

دزدان حرفوی، مجموعۀ شعری ،چاپ سدنی،

یاد گل های وطن، مجموعۀ شعری،چاپ سدنی،

وطن جانم کجا ئی؟ آمادۀ چاپ کردن است.

بشیر هروی :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

داکترحیدری:

بعد از آمدن به سدنی ودرک هجران ودوری وطن، از سن شصت ودو سالگی (۱۹۹۹)بسرودن اشعارمیهنی آغاز نمودم. راجع به قالب های شعری پرسان کرده اید.باید بعرض برسانم که:

ندانستن شرم نیست مگر ندانستن ولی تظاهر بدانستن شرم است. چون در نوجوانی وجوانی که ایام آموختن قالب ها وسبک های شعری بود،  من از شعر و شاعری و ادبیات کاملاً بدور بودم واز قالب های شعری و سبک های شعری نابلد میباشم.

بشیر هروی :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

داکترحیدری:

بلی درهرگونه فعالیت های مثبت ومفید بقدر توانم حصه  می گیرم،  

قابل ذکر است که با رسیدن به سدنی دیپلوم وسایراسناد تحصیلی خودرا برای ارزیابی به مقامات مربوط دولت آسترالیا فرستادم که دیپلومم بدرجۀ دکتورا  P H D تأیید و تثبیت شد.ازابتدأ آمدنم به آسترالیا درتمام مجالس اسلامی،اجتماعی وفرهنگی هموطنانم سهم فعال داشتم.

قرارگفتۀ حضرت حافظ که میفرماید:

حافظ چو شدی پیر ازمیکده بیرون شو. منهم حالا که ۸۷ سال دارم واز فعالیت های اجتماعی ام خیلی ها کاسته شده است.

مگر بارزترین فعالیتی که درجمع یک تعداد هموطنان عزیز خود داشتم تأسیس انجمن فرهنگی المهدی(عج) در سال ۱۹۹۴ بود و متعاقباً اعمار مسجد ومرکز اسلا می المهدی (عج) بود که در سال ۱۹۹۹ در حضور بالغ برهزارنفر اعم از ذکور واناس ونمایندگان دولت های اسلامی ودولت آسترالیا رسماً  افتتاح گردید.

بشیر هروی :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

داکتر حیدری:

 من درخود شا یستگی ولیاقت آنرا نمی بینم که شعر را تعریف کنم مگر استاد ملک الشعرأ “بهار” راجع به شعرمیفرمایند:

   

شعر دانی  چیست؟  مرواریدی  از  دریای  عقل

هست شاعرآنکسی کاین طرفه  مروارید سفت

صنعت وسجع قوافی هست نظم ونیست شعر

ای بسا  ناظم  که  نظمش  نیت   الا حرف مفت

شعر آن  باشد  که  خیزد  از  دل  و جوشد  زلب

باز  در  دلها  نشیند  هر   کجا  گوشی   شنفت

 

در ارتباط به قسمت دوم سؤال شما باید بگویم :  به نظر من شاعرخوب کسی میباشد که اشعارش دارای پیام ومحتوای خوب بوده وسهل وآسان فهمیده شود.

بشیر هروی :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

داکتر حیدری:

هر شاعری که اشعارش ساده وسلیس،روان والهام بخش باشد بیشتر می پسندم.

بشیر هروی :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

داکتر حیدری:

من سایت وزین ۲۴ ساعت را مانند باغی پرازگلهای رنگا رنگ دانسته وخدمات این سایت را برای فرهنگیان وطن عزیز ما نهایت مفید میدانم و از  دومین سال افتتاح آن در زمره همکاران این سایت وزین می باشم.

بشیر هروی :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

داکتر حیدری:

توصیه های من برای جوانانیکه دردیار غربت زندگی میکنندعبارت است از: اولاً خداوند کریم ودین خودرا فراموش نکنند. بعداً وطن محبوب خود  را ازیاد نبرده  واز کمک های مادی ومعنوی خود به غربا ، مستمندین و ایتام وطن دریغ نفرمایند.چنانچه گفته اند.

برگ سبزی بگور خویش فرست

کس نیارد زپس توپیش فرست

بشیر هروی :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

 

داکتر حیدری:

درآخر میخواهم راجع به سوابق تحصیلی ام در اتحاد شوروی سابقه قدری روشنی بیاندازم.

در اواخر میزان ۱۳۴۳ برای تحصیلات عالیتر در زمرۀ ۴۸ نفرهم میهنان باتحاد شوروی اعزام گردیدم. در حوت ۱۳۴۹ بعداز ختم موفقانۀ تحصیلات واخذ درجۀ دکتورأ در رشتۀ ساختمانهای کانکریتی تقویه شده بوطن محبوبم عودت  کردم .

سال اول رفتن بشوروی را در تاشکند مرکز ازبیکستان برای آموختن لسان روسی سپری نمودم. بعداً ازجملۀ ۴۸ نفرما ۳۲ نفردرقسمت های  اروپائی تقسیمات شده وباقی ۱۶ نفر بشمول بنده در تاشکند ماندیم. هیچ یک ازین جمله به ماندن در تا شکند راضی نبوده وهمه قول و قرار گذاشتند که در تا شکند درس نمی خوانند وباید مثل دیگران در شهر های اروپائی تقسیمات گردند.

باکمال تأسف که حتی یکنفرغیرازمن به قول و قرارخود ایستادگی نکردند. ومن برای دوماه در تاشکند وماسکو بسیار کوشیدم حتی با معین وزارت تحصیلات عالی شوروی قسمت خارجی ها درین باره صحبت کردم که کاملاً بی نتیجه بود وآن فرعون زمان برایم گفت ؛غیر از تاشکند هیچ جای دیگر نمی توانی درس بخوانی.

برافروخته شده وپاسپورت خود رابه شدت روی میزش زده وگفتتم تکت و ویزایم را بدهید بوطن عزیزم میروم .آن فرعون برایم گفت برو از سفارت خود بگیر.ازآنجا مستقیمآً نزد مرحوم جنرال عارف خان سفیر کبیر افغانستان در ماسکو رفته وتمام جریان را خدمت ایشان بیان کردم.

مرحوم جنرال عارف خان که واقعاً یک شخص وطن پرست بود ومن قبلاً ازتاشکند برای شان نتائج سه سالۀ مکتب تخنیک ثانوی وچهارسالۀ فاکولتۀ انجنیری خودرا   فرستاده بودم وایشان از مشکلات تبدیلی ام کاملاً واقف بودند، با بسیار لطف ومهربانی برایم گفتند، برو پسرم اگر تا فردا همین وقت تبدیلت نکردم نام خود را عارف نمی گذارم.همین بود که فردا همان وقت بخدمت ایشان رفتم.رویم را بوسیده  وگفتند فردا ساعت ۸ صبح در ستیشن قطار لینن گراد نمایندۀ انستیتوت انجنیری ساختمانی لینن گراد استقبالت می نماید. جنرال عارف خان ازعزم راسخ واستقامت بی پایانم ستایش نمودند.

بلاخره از لطف بی پایا ن الهی وکمک مرحوم جنرال عارف خان که خدایش غریق رحمت بی پایان خود بگرداند از مشکلات تبد یلی خلاص  شده ودر یکی از بهترین انستیتوت های انجنیری ساختمانی آنوقت شوروی به درس های خود  ادامه دادم.

بعدازختم  تحصیلاتم، از تیزس دکتورای خود در شورای عالی دفاع تیزسها که مشتمل از ۱۷ پروفیسورعالی رتبۀ آن انستیتوت بودند، از  لطف خدای بزرگ آنچنا ن دفاع نمودم که همه اعضای شورای دفاع باتفاق آرأ برایم رأی مثبت دادند.

ناگفته نماند که برعلاوه آثار منتشرۀ فوق ،اشعار ومضامین بنده که از ویب سایتها گفتمان،کاتب هزاره،۲۴ ساعت ،رهروان،خاوران،روزنه، کابل ناته ،افغان جرمن،شعرافغانی، هفته نامۀ وزین افق، هفته نامۀ وزین امید درامریکا،اخبارها ومجلات چاپی آسترلیا مانند آریانا، مجلۀ گلبرگ ،مجلۀ آفتاب،نوای فرهنگ وانیس مهاجر بالغ بر صد ها مطلب بچاپ رسیده است.همچنان درگوگل وبعضی سایت های دیگروفیس بوکهای افغانی ما آثارزیادی از من بنشر رسیده است.

ازنگاه ترفیعات دولتی ،در ثور ۱۳۶۳  برتبۀ دوم ترفیع نمودم. مطابق لایحۀ ترفیعات علمی پوهنتون کابل در سرطان ۱۳۵۳از رتبۀ پوهنمل به رتبۀ پوهندوی ترفیع نمودم. مگرترفیع پوهنوالی ام با وجود داشتن بیشتر ازدو چند آثار لازمه برای ترفیع ، متواتر رد میشد. سرانجام با مشکلات زیاد وسه سال بعد ازوقت لازمۀ آن برتبۀ علمی پوهنوال ارتقأ نمودم.

بشیر هروی :

جناب داکتر صاحب از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

داکتر حیدری:

برادر گرامی آقای قیوم جان بشیرهروی ، شما وبرادر بزرگ تان آقای مهدی جان بشیر  از فرزندان مرحوم  استاد علی اصغربشیر هروی شاعر، نویسنده ومنجم بی بدیل، مهد فرهنگی وطن عزیز ما میباشید ودر راه شگوفائی فرهنگ وطن بسیار زیاد می کوشید جهان سپاس.از این همه زحما ت شبا روزی تان. اجر تان  با خدا باد.

با عرض حرمت 

۱۲ جون ۲۰۲۵

 

 

 

 

 

 

 

 

 

11 ژوئن
۳دیدگاه

یــــا ر شـــوخ وشـــنـــگ

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۱  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۱ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

یــــا ر شـــوخ وشـــنـــگ

 

یـار ِشـوخ وشـنگ من،جـز توکـس  نگارم نیست

همچـومـاه رخـسارت، جـلوه در  دیـارم نـیــست

بـس قـشـنگ وزیبـا ئی، وصف تـو بـود مـشـکـل

گـرشـوی مـراهـمـد م،حا ل احـتضا رم نـیـســت

دا م مـرغ د ل گــرد ید ، کـا کـل  قـشـنـگـت یـا ر

جـان مـن ا زاین حـلقـه،چا ره جز فـرارم نیـسـت

صفـحــهء  د ل  زا رم ، ا ز  خـد نـگ  مــژگــا نــت

آ نـچـنـا ن شـده مجـروح، لـحـظهء قرارم نیـست

جان من میازا رم، حا ل د ل چـو مجـنـون اســت

دست ودامنـت گـیرم، بی توجان به کارم نیـسـت

ا زرهی وفـا جـا نـا! شـو بــه حـیـد ری مـشـفـق

د رفـرا قـت ای رعـنـا، د ل بـه اخـتیـارم نیـست

پوهنوال داکتر اسدالله حیدی

۵ سپتمبر ۲٠٠۵

 سدنی – آسترالیا

 

 

31 می
۳دیدگاه

آزار زمــا نــه

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۱۰  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۳۱ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

آزارزمــا نــه

زمــــا نـه بســکـه آزارم نـمـــودی

زعـمـرخــویـش بیــزارم نـمـــودی

نکـردی یک نظــرازروی شـفـقـت

به ملک غیرچه قَدر،خوارم نمودی

همچـو شیشـه

دل من گشته نازک همچو شیشه

زهـجــران وطـن پُرغـم همـیشه

خــدایــا! دشـمـنــان میـهـنــم را

بکــن راهـی دوزخ بـــرهمـیشه

لا مکــان

خـداونـدا! کــریمی،لا مکــانی

به هرجا حاضرو ناظر،عیانی

همه مخلــوق عـا لـم آفــریـدی

همـــه نـابــــود،آ نـاً میـتــوانی

کــریم ورحیــم

دانم که کریمی ورحیمـی یا رب

این حا لت زارما توبیـنی یا رب

تا چنـد بُـوَد ملـت مـا زیر سـتم؟

ازلطف وکرم نما،کریمی یا رب

  داکتراسدالله حیدری

۲۴جولای ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

30 می
۳دیدگاه

مـلـــک شـــیـــــرا ن

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۹  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۳۰ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

مـلـــک شـــیـــــرا ن

 

ســــرزمـیــن پــــا ک ا فـــغــــا ن ، یــــا د بـــا د

یــا د بــا د،آ ن مــلـــک شــیـــرا ن ، یــا د بـــا د

لـــوگـــروغـــزنـی، بــد خــشــــا ن  و هـــــرا ت

هـــم جـــلا ل آ بـــا د ولــغـــمــا ن ، یـــا د بـــا د

د ره هــــــای ســــبــــزو شــــــــا دا ب وطــــــن

مـــیــــله رفـــتــن هـــا ی پـغــمـا ن ، یــا د بــا د

دا مـــن ســــا لـــنــــگِ  زیــــبـــا ی ِ و طــــــــن

آ ن لـــب د ریــــا ی خـــنــجــــا ن ، یـــا د بـــا د

 روزنــــــوروزو مـــــــزا ر  شـــــــا ه د یـــــــن

هـــــم گــــل ســـرخ ِمــــزا را ن ، یــــا د بـــــا د

مَــه ســیـمـا یــا ن ِمــیـهـــــن  را  چـــــه شــــد ؟

نـــرگـــــس مــســـــت غـــــزا لا ن ، یــا د بـــا د

روز دهــــقــــا ن  وتــــمــــا شــــــا هـــــا ی آ ن

بــــزکشــــی هــــا ی ســـمــنـگـا ن ، یــا د بـــا د

حــیــدری مـــجــنـــون کــــوی  و بــــرزنــــــش

نــا لــــهء شـــــب زنــــده دا را ن ، یــــا د بـــا د

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

١٢ فبروری ٢٠٠۶

سیدنی – آسترالیا

 

28 می
۳دیدگاه

عـقــا ب شـکسـتــه پــــر

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  ۷  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۸ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 عـقــا ب شـکسـتــه پــــر

 

چـرا نـه روی مـرا ، بـر   دیــا ر خــود    بـا شـــــد

چـرا نـه هـر قـد مـم، بهـر یـا ر خـود  بــا شــــــد

عـذا بِ غـر بت وهجــرا ن مـن ، بود  تــا کــــی؟

د لــم همــیشــه بفــکـر نــگـار خود بــا شــــــد

زعــا شــقـا ن ســــرا پـــردهء  وطـــن  هســتـــــم

مـرا بهشــت زمیــن، لا لـه زا ر  خـود  بـا شـــــد

مـن آ ن عقــا ب شکســته پـرم، کـه  د ر  فـُرقــت

د لـش بـه پـر زد ن، کــوهســا ر خـود بــا شــــد

کجـا روم، بــه کـی گـویــم، زد رد بــی وطـنــی

بــه ملک غــیر کـرا ا خــتـیـا ر خـود  بــا شــــد؟

بــه شهرها ی وطـن رفـتــه ، سـرزنـم  هــرســـو

به خا ک خود همه کـس، شهریـا ر خـود بـا شــد

چه خـوش بکـشور خـود، جا ن خـویش بسپـا رم

کــه تربـت وکــفــنم، ا ز د یـا رخــود بـا شــــــد

ا گـــرکــه لـطــف خدا، حــید ری شـــود یـا رت

غــم وســرور تو، پــیــش تبــا رخــود بــا شــــد

داکتر اسدالله حیدری

١٣فبروری ٢٠٠۶

سیدنی – آسترالیا

26 می
۳دیدگاه

را ه  ثـــــوا  ب

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  ۵  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۶ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

را ه  ثـــــوا  ب

 

دانی که چیست  عـزت ،  در  ملک خویش بـــود ن

بـا د وستــا ن  نشستــن ، ا زخصــم  رو نـمـــود ن

آســا یش  روا نــت ، ا ین  بــا شــد ا ی  بــــرا د ر

د ر قـلــب  آ شــنــا یــا ن ،  را ه صفــا گـشـــود ن

کی بــوستــا ن اغـیــا ر ، ا لـفــت  پذ یـر حا لست

کــــزنــا زُبــوی  میهـــن ، آ نجــا  گــلی  نـد یــد ن

را ه صــلا ح نــبود ،  د ر   سَیــــر   زنــد گــــــا نی

هـــر   آ نـکـه   آ زمـــود ی ،  تکـــرا ر   آ زمـــود ن

بهـــر خــوشی نــا کــس، یــا بــهـر  چا پلـــوسی

ا فـرا د بی خـرد را، بیـش ا زحــد ش   سـتــود ن

را ه ثــــوا ب بــا شــد ، بــا  د وسـتــا ن   مُـــروّت

ا ز اهل کین و  غـیـبـت ، خود  را جــد ا نـمـــود ن

هـرچـند میـتـوا نی، کـن حـیـد ری تـو کــوشــش

بهر   رضا ی   یـزدا ن ، زنـگ  ا ز   د لــی   زدودن

داکتر اسدالله حیدری

۳۱ اکتوبر ۲۰۰۵ 

سیدنی – استرالیا

 

 

 

 

 

 

 

23 می
۳دیدگاه

بندهء عاصی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه  ۲  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۳ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

بندهء عاصی

خــداونـدا!  ز این عاصی بنده

ند یدی زرهء  طـاعت پســنده

ببخشای ازکرم این ناتوان را

به دربارت زخجلت سرفگنده

۱۹جولای ۲۰۰۸

سودای وطن

سرم  سودای  مُلک خویش کرده

جــــدائی  ها  د لم را ریـش کرده

نــدانـم تـا به کی با شـد جــدائی

چـه تـقـد یرم برایـم پیـش کرده؟

۱۹جولای ۲۰۰۸

تقدیر ناجور

 زهجرانت  وطن  چون نـَی بنالم

به ملک غـیر بگـو،تا  کی بنـالم؟

زطـا لع بـد  و  تقـدیر نــاجـــــور

گـمــا نم هـی بنـالم، هـی بنـا لم

۲۱جولای ۲۰۰۸

زمیـن گـیـر

عـزیزم آ، دمی  آحوال من گیر

که ازغمها شدم آخرزمین گیر

زهـجـران  تونالــم،  زارنالــــم

بیا جانا!زلطفت دست من گیر

۲۲جولای ۲۰۰۸

نظـرلـطـف

نـدارم یک شبــی  آرام و راحــت

زهجــرانت برفته صبـر و طاقـت

عزیـزم تا به کـَی دوری نمـائی؟

خدا را!یک نظرازلطف و شفقت

داکتراسدالله حیدری

۲۲جولای ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

22 می
۳دیدگاه

جُــز غـــم

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  ۱ جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۲ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

جُــز غـــم

درهجرتو من هیچ ندیدم ، جُزغم

یک ثا نِیَه  راحتی ند یدم، جُزغم

از یاد جوانی  و کنـــا رت  مــا در

غم برسرغم فزون، ندیدم جُزغم

۱۰ جولای ۲۰۰۸

لعل آتشین

تا لبت بوسیدم، لبانم  درگرفت

زآتشین لعلت  د لم آذر گـرفت

خواستم از خالق کون و مکان

تاترا دائم چوجان ، در برگرفت

۱۳ جولای ۲۰۰۸

بُـز کــشی

از سه دهه مُلک ماگشته، جهـا ن بز کشی

قتل و غارت زاید از حد ،در مکــان  بزکشی

سرخ از خون شهیدان  کوه و صحرای وطن

است شـیطـان بزرگ ، از عامــلان بزکشی

۱۵جولای ۲۰۰۸

زار ومُضطــر

زهجرانت وطن  چشمان  من تر

ز   دوری تو  نـبـــود، د ل دربَـــر

ندانم تا به کی در مُلک غربت ؟

پریشان حال باشم زارو مضطر

داکتراسدالله حیدری

۱۹جولای ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

20 می
۳دیدگاه

ز دست ناکسان

هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  ۳۰ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۰ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

ز دست ناکسان

 

وطن ترکت  نمــودم   با دل زار

زهجرانت بگشتم  خوار و بیمار

زدست نا کسان ِخلق وپرچــم

مهاجرگشته ام درملک اغیــار

۴ جولای ۲۰۰۸

دریای خون

دلم  دریـای  خون است  از برایـت

زعشقت زار و مجنون  این  گدایت

بلنــد،د ســتـم بـه درگـــاه الهــی

به وصلت شــادمن  سـازدخدایت

۴ جولای ۲۰۰۸

خون شهیدان

فلک بردی  زدست  ما  وطن را

زدی آتش گـلستـان وچمــن را

نمودی سرخ از خون شهیـدان

سراسرمیهــن گل پیــرهـن را

   ۵ جولای ۲۰۰۸

فراق مُلک

فلک خـوار و ذلیـلم  کـردی  آخر

فراق مُـلک  تقدیرم  کردی آخر

زهجــران وطن  تاکی بسـوزم

به آستــرلیا اسیـرم کردی آخر

داکتر اسد الله حیدری

 ۶جولای  ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

19 می
۳دیدگاه

فراق تو

هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۹ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۹ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

فراق تو

 

بیا جانا دمی  احوال  من گیـــر

فــراق تو مرا  بنموده  دلگیــــر

فــراموشـم ا گــرداری،نیـا ئی

شوم مجنون وبندندم به زنجیر

۲ جولای ۲۰۰۸

سرو طناز

ز عشقت خوار و زارم سرو طناز

به وصلت  انتظـــارم  سـرو طناز

اگـردرد ید نـم  غـفـلـت  نمــائی

نبـیـنــی جــزمــزارم سـرو طناز

۳ جولای ۲۰۰۸

زدست ناکسان

 

وطن ترکت نمــودم   با دل زار

زهجرانت بگشتم خوار و بیمار

زدست نا کسان ِخلق وپرچــم

مهاجرگشته ام درملک اغیــار

داکتر اسدالله حیدری

سیدنی – آسترالیا

۴ جولای ۲۰۰۸

18 می
۳دیدگاه

وطن

هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۸ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

وطن

وطن بی  تو به  زندانم همیشه

زدوریت  در  افغــــانم  همیشه

به آزادی  خود  از  دست کفـار

نما مســروروشـادانم همیشـه

به سید نی

به سید نی زار وبیمارم خدایا!

ز هجـر یار ، دل ا فگارم خدایا!

به حق عرش وفرشت یاالهی

رسـا نم نــزد دلــدارم خـدایا!

احتضار

ز  دوریت  وطن  در  احتضارم

به ملک غیر فتاده  بی قرارم

اگر تقدیر باشد میرم  اینجـــا

نما قسمت به دامانت مزارم

دنیای دوری

در این دنیای  دوری ، خوار و زاریم

مهاجـر گشته ایم ،دل  بیـقـــراریم

خــدایـا! تا  کجــا از یـاد  میـهـــــن

بســوزیـم وبســازیم،نـا لـه داریم

گلستان

وطــن هستی گـُلِستـا ن و بهشـتم

خــدا بنمــوده  با  حُبّــت  سِـرشتم

بگــریم  خـون  ز  دیده  از   فـراقـت

چودرهجر تو زار است  سَرنوشتم

 داکتراسدالله حیدری

۳۰ جون ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

17 می
۴دیدگاه

دل بشکسته

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۷ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۷ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

دل بشکسته

 ز هجــران وطن دل  در برم نیست                     

                دراین غربت سرا،بال و پرم نیست

خـداونـدا ! رسـان  روزی به میهـن                      

              دلـم بشکسته کینجا مــادرم نیست

 

گـلـشــن

 

به  گلشن گر روم  یادت نمـایم                        

                   به کوه و دشت فریادت نمـایم

بسـوی آسمــا نِ پُـر ستـــاره                        

                 به شب هادیده و دادت نمایم

 

شیر مردان

 

ای خــدا! آخر کجا  شد شیـر مـردان وطن                                     

                                سرخ ازخون شهیدان دشت ودامان وطن

تا به کی بـاران آتـش بر سـر بیـچـارگــان                                       

                              باردوخامـوش باشند،شاه شجاعـان وطن

 

محرم راز

 

خوشا آندم به کابل جان روم باز                           

                               بـبـیـنـم مـأ منــم    آن  محـرم راز

                                                                                                          اگــرچه  کابـلـم  ویـرانـه گشـته                                                                                                                                                                    به چشم آید مرا چون سرو طنـاز

 

داکتراسدالله حیدری

۲۹جون ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

16 می
۳دیدگاه

بیداد فلک

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۲۶ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۶ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

بیداد فلک

ز  بـیـداد  فـلک  فـــریـــــــاد  دارم

ز چـرخ  نیلگــــون   صد  داد  دارم

نموده  میهنـم  ویــــران از  آن رو

به ملک غیرچسان دل شاد دارم

جام شراب

 

دو چـشمـا نت بُوَد جام شرابم

دو  ابـروی  کمـا نت  برده تابـم

به خال  کنج  رخسارت بمیـرم

لبــانِ  قـرمـزت  کرده  کبـا بـم

روی ماه

ز روی ماه تو چون  بسمل   هستم

سرراهـت نشسته سا ئل هسـتم

اگــر لـطـفی نمــوده   پیــشم آئی

به پابوس  تو جا نا !  مائل هستم

داکتراسدالله حیدری

۲۸ جون ۲۰۰۸

سیدنی – استرالیا

15 می
۳دیدگاه

جُز مهاجر

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۵ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۵ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

جُز مهاجر

غـم هجـرت، ندانــد  جز  مهـــاجر

نباشد خــوار دوران،  جز  مهـاجر

که خورده آنـهمه  زخم  زبـان ها؟

به هرصبح وبه هرشام، جزمهاجر

دریای خون

دلم  دریای  خون   گشـته  عزیزم

زدوریت   شد ه ، مجنــون  عزیزم

خــدا را یک  شبی گرپیشـم آئی

  کنی شاداین دل محزون،عزیزم

غم های دل

 

زغـم هـای د لـم کس بـا  خـبـرنیست

زهـجــرمیهـنـم حـا لم به ســـرنیست

 رسـانــم ای  خدا !  روزی  به میهــن

 که آنجــا از جـــدائیـهــا  اثـــر نیست

وقت جان دادن

 

الهی وقـت  جـا ن  دادن بـرا یـم

زعـفـو و مهـربـا نی  دِه سـزایـم

به عزرائیل  زلطفت  کن اشـاره  

به آســا نی بـرد ازایـن سـرایـم

داکتراسدالله حیدری

۲۷ جون ۲۰۰۸

سیدنی – استرالیا

14 می
۳دیدگاه

شب و روز

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۴ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۴ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

شب و روز

زهجرانت  پریشانم  شب وروز

زغم های تو گریانم  شب وروز

دعـا دارم به درگـاه  خــداونـــد

رسـا ند نزد جا نانم شب وروز

دل افروز

بیـا دت زارنـا لـم ،ای  دل  افــروز

فـراقت جان من، بنمـوده درسوز

خدا را ای وطن!  گـیرم  تـو در بَر

جهان بی توبُوَد،زندانم هــــرروز

نظرِ لطف 

خـداوندا!  ز لطفـت  یک  نظــرکن

شب تاریک افغـا ن   را  سحـرکن

دهه شد سه که مُلکم گشته ویران

جهـان برخا ئنـا نش را سـقــرکن

آواره گانِ میهن

شده عمری زمیهن گشته ام دور

ز لطفت یک  نظر  ای  خالـق نور

رها کن کشورم  از  دست کفا ر

رسان آواره گانش  شاد ومسرور

 داکتراسدالله حیدری

۲۶ جون ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

11 می
۳دیدگاه

 روز مادر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۱ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۱ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

             روز مادر

به مناسبت  روز جهانی  مادر ، یک خاطرۀ 

فراموش ناشدنی  از محبت  های بیکران 

مرحومه  مادرم  را خدمت د وستداران و

عزیزان  هم  میهن خود  تقدیم  نموده  و

امیدوارم از لطف آنرا  مطالعه  نمایند تا

قدر   محبت  های  قلبی   مادر  خود  را بیشتر درک نمایند.

 

یک خاطرۀ فراموش نا شدنی از محبت های

مرحومه مادرم

 

نخست ازهمه روزجهانی مادررا خدمت همه مادران جهان و اخصاً خدمت تک تک مادرا ن هموطن ما،به ویژه خدمت آنانیکه از دست ظالمان ووطنفروشان درچهار دههء اخیر،اسپندوار در اطراف و اکناف این کرهء خاکی درحالت آوارگی ومشکلات گوناگون زندگی دارند،تبرک وتهنیت عرض میدارم.

مقام والای مادرآنقدر بلند است که قلم توانائی تحریرآنرا ندارد.

محبت مادران برفرزندان شان بی نهایت بوده که غیرازخداوند عالمیان وخالق مادران،دیگران قادر به درک آن نمی باشند.

 

بطورمثال یکی ازاین محبتهای مادرمرحومهء خودرا خدمت خوانندگان گرامی تقدیم میدارم.

 

سالهای۱۹۶۷ یا۱۹۶۸ بود که دررخصتی تابستانی خود،از شوروی سابقه که درآنجا تحصیل میکردم،بوطن عزیزم رفته بودم. درآنزمان برعلاوه کابل درلوگرهم جایداد،زمین وخانه داشتیم که دراین روز های رخصتی چند روزی را به لوگررفته بودم. درآنروزها فرش یکی از اتاق هارا تازه کاه گل نموده بودند که من متوجه  نشده وپایم را روی کاه گل تازه گذاشتم و چاپ کف بوتهایم روی آن نقش شده بود.

مادر مهربانم که متوجه نقش کف بوتهایم درآنجاشده بود،آنرا طوری محافظه کرده بود که خراب نگردیده وازبین نرود.بعدازچند روزی دوباره روانه اتحادشوروی سابقه گردیدم.یکسال بعد که بازهم در رخصتی تابستان بوطن عزیزم رفته بودم چندروزی را به لوگررفتم.

مادرمهربانم همان نقش کف بوتهایم را بسیارخوب نگهداری کرده بود وبرایم گفت که هرروزبیادت نقش کف بوتهایت را می بوسیدم.

 

این خاطره ومحبت مادر مرحومم را تاکه زنده باشم فراموش نخواهم کرد، ودرهمین دقا یقیکه این سطور را می نویسم اشکهایم از چشمان سرازیر گردیده است.

بلاخره از جور روزگار وخیانت وطنفروشان ونوکران بیگانگان مادرم تقریباً سی وچهار سال قبل درملک غربت درشهر مشهد مقدس داعی اجل را لبیک گفتند ودورازوطن دوستداشتنی شان دربهشت رضا در مشهد مقدس سر به تیرهء تراب گذاشتند. خداوند منّان مادر بنده را باتمام مادرانیکه درغربت، دهر فانی را وداع گفته اند،غریق دریای رحمت بی منتهای خویش بگرداند.

مادربه ملک  غربت  رفتی زپیش ما

جانم فدات  بهر چه کردی پریش ما

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۴ می ۲۰۱۷ 

سیدنی – آسترالیا

 

 

10 می
۳دیدگاه

عروس دریا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۰ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۰ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

عروس دریا

 

نرگس جـان دخـتــرشـــادان مادر

فــدایـــت جـان من،ای جـان مادر

دودهـه را،تو باهـفـت سـال دیگر

درآغــوشـــم بُــدی،جــانــان مادر

چـرا رفتی زپیشم اینچنیـن زود ؟

زدی آتـش بـجــانـــم،جـــان مادر

چــه دیــدی ازمن  آواره آخـــــر؟

زدی بــرهـم سـرو سـامـــان مادر

گلِ با عـلم  وبا فـرهنگ ،عـزیـزم

گلِ نرگــس،گلِ ریــحـــــان مادر

شـدی پـژمـرده درعـیـن جــوانی

تونرگس جان، گلِ خـنــدان مادر

بـرفـتی ناگهــان ازپـیـش مـامـت

گلِ فـرهـیـخـتـهء،بـوستــان مادر

بدیدی زرهء،  کم  مهری  از  من ؟

که ترکـم کرده  رفـتـی ،جان مادر

شـب شــاد عـروســیـت نـدیــد م

به دریـا،حجـله کـردی  جان مادر

توخویش واقـربـا،بـریــان نمودی

سـفرکـردی چـوازکـیــهـان مادر

بـرادرهـا هـــم از داغ  فــرا قــت

چومجنون گشته اند،ریحان مادر

فگـنــدی اقـربــا،درمجـمـــرغــم

نمــودی دوسـتـان، گـریـان مادر

شبـی دیــدم بخـوابـت، نازنیـنـــم

که بـودی در کـنــارم ، جــان مادر

چه خوش کزخواب بیدارم نمیشد

که میـبـودم به  نـزدت ، جان مادر

بی بی زینب (س) ترادعوت نموده

بهـشــت عنـبـریــن،رضـــوان مادر

بهشت رفتـی عـزیـزم،نـورچـشــمم

بگــردیــد کـلبـــه ام،زنــــدان مادر

به جــز صبــر خــدا  ، چـاره  نــدارم

بـمـیـــرم،جــان من، جــانـــان مادر

بکن بس “حیدری“، نوحه ســرائی

که خون شد جاری،ازچشمان مادر

 

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۷ دسامبر ۲۰۱۲ 

سیدنی – آسترالیا

 

منظومهء فوق دررثاء نرگس جان شهید دخترمحترمه پوهنمل رخشانه جان “سرور”سروده شد. مرحومه نرگس جان دختری بود بیست وهفت ساله،بسیار پابند مسائل اسلامی،که مادرش به تنهائی وبازحمات گوناگون وی را به درجات بالای علمی رسانیده بود.

موصوفه دو سند علمی یکی درجهء لسانس درمدیکل ساینس ودیگری درجهء ماستری در تعلیم وتربیه را از آن خود کرده بود.

نرگس جان را گرگ اجل بتاریخ ۱۲ دسامبر ۲۰۱۲ ،به دریا فرو برده و جان شیرینش را گرفت.

این ضایعه  بسیار المناک و جبران ناپذیررا نه تنها برای مادر و دیگر اقاربش ، بلکه برای تمام جامعهء افغانی ازاعماق قلبم تسلیت عرض نموده واز خداوند منّان روح موصوفه راشاد وجنات النعیم را منزل ومأوای خودش وصبر جمیل و اجر جزیل را برای اقارب و دوستانش، اخصاً برای مادرداغ دیده اش استدعادارم.

همهء ما از خدا (ج) هستیم وبازگشت ما به سوی اوست.

 

 

08 می
۳دیدگاه

قلب آسیا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۸ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۸ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

قلب آسیا

 

خاکت وطن! به دشمن افغـان  نمی دهم

این ملکِ باصفـــا  به  پلـیــدان نمی دهم

سنگ و  کلــوخ  کشــور  زیـبــای   آ ریــــا

برملحــدان به لؤلؤ و مرجــان  نمی دهم

هر چند،سالهــاست که دورم  زمیـهـنــم

عشق وطـن به جیفـهء دونـان نمی دهم

تاداده است خدایم،مراجان در این جهان

“مِهــرتـرابه مُهــرسلـیـمــان نمی دهم”

من افـتـخــار بودن  افــغـــا نـیـم  وطــن

هرگزبه چین وهندوبه جاپا ن نمی دهم

ازبهــرلـقـمـه نـان به “نـاتـــوی”  لعنتی

من اختیـــار مُلک ،به لعینان نمی دهم

 افغـا نْسِــتــان ما که بود قلـب آسـیـــا

این قلب پاره پاره به شیطان نمی دهم

هـرکـوه و بـرزن  وطنـم  را  ز صـدق دل

چون جان  عزیز دارم و ارزان نمی دهم

با آنکه میهنـم شده مخـروبه کـلـبــه ئی

این کلبــه ام به ظـالــم دوران نمی دهم

صد بــار ” حیدری ” اگــرم سـر برند ترا

من واک* کشورم به غلامان نمی دهم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۴ اکتوبر ۲۰۱۲ 

سیدنی – آسترالیا

 

*-اختیار،تسلط داشتن

 

 

 

02 می
۳دیدگاه

دزدان حرفوی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۱۲ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲  می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

دزدان حرفوی

استقبال از”خر نامه” میرزاده عشقی با مطلع:

درداو حسرتا که جهان شد  به کام خر

زد چرخ سِفله ،سکهء دولت به نام خر

 ********

افسوس،صدافسوس که وطن شدبکام دزد

تــرک   وطــن  نـمـوده  هــزاران  ،ز دام دزد

“ازبـسـکه آسـمــان و زمیـن سِفله  پرورند”

زد دهـر دون سـکـهء  دولــت  بـه نــام  دزد

دزدان و  نـوکــران ، وزیــران   دولــت  انـــد

یـا رب!تـابه کی بُوَد، این  احـتشــام*دزد؟

“روزیـکـه  جـلـسـهء  وزرا  منعـقـد  شــود”

مـجـلـس شــود شـغــالی ،از ازدحـــام دزد

دزدان  سـَروَرنـد* و !! ازاینـرو  به ملک ما

دارنـد عـده یی،ارادتِ محکـم، به  نام دزد

دزدان وکـیــل مــلــت و حـکــام کـشـورند

زیـن بیـشـتـر چه میطلبـیـد،از مقـام دزد؟

دزدان مـا،صـاحـب  قـدرت  به  مـیهـن انـد

پس لازم است تاهمه داریم،احتـرام دزد!!

گردد مستدام،حکومت دزدان به  مملکت

تـاغـربـیـان  لـــزوم   بـدانـنـــد،  دوام دزد

قـتـل وقـتـالِ عـام به هـرسوی کـشـورم

برپـاسـت ازقـدوم، خـواص  و عــوام دزد

درغـیـبـت غـنـی، چـوکـرزی  بُوَد  کفـیـل

ایـن حـیــلـه گــرلایـق،قـایــم مـقــام دزد

آگـــاه زارتـبـــاط، دزدان کـســی نـشـــد

بـا طــالـبــان و داعـشیـان، و ز مـرام دزد

ای حیـدری زچه  کـردی  ترک ،کشورت؟

زآنـرو  که در حیـات  نگـشتـم ، غلام دزد

امـروز،  روز قـدرت  دزدان  حـرفـویـست

فـــردا زمــان دزد کُـشی وانـتـقـــام دزد

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۱۷ دسامبر ۲۰۱۶

سیدنی – آسترالیا

 

* احتشام– حشمت وبزرگی، جاه وجلال یافتن

* سَروَر– رئیس،پیشوا ،سرپرست

فرهنگ فارسی عمید

تذکر:- در سرودهء فوق نخواستم مانند  مرحوم میرزاده “عشقی” ازکلمهء”خر”استفاده نمایم.زیرا به نظرمن این یک توهین بزرگ است به مقام خر.زیراخرحیوانیست درخدمت بشر،دزدی نمی کند،به وطن خود  و به صاحب خود جفا و خیانت نمی کند،غیر از آخور خود،از آخورحیوانات دیگر استفاده  نمی کند،بار می برد وگاه میخورد .اما پناه به خدا از دزدان وطن ما که از هیچ جنایت وخیانت به مادروطن خود وهموطنان خود دریغ نمی ورزند.    

 

 

 

30 آوریل
۶دیدگاه

خواجه صفاء نازنین

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه ۱۰ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۳۰ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

خواجه صفاء نازنین

 

کابـل زیبـای  مـا   بـا  خـواجه   صفاء  نازنیـن

در نـظـرآیـد مـرا ، مـانـنـد   فــردوس  بـریــن

میـله هـای  ارغـوان  ، درخواجه صفاء کابلم

یـادگــاررفـتـه گـان مـا بـود، خـیـلـی مـتـیـن

ازصـفـاء صالحیـن،گـشتـه شهـید درراه حق

باشـد درخواجه صفاء،زیارتگهی اهـل یقـیـن

ما هـمـه ازکبـرخود گـشتـه ایـم دورازوطــن

لطف حـق روزی رسانـم، زادگاهـم بهتـریـن

یارب ازلطفت رسانم روزی  برخواجه صفاء

وانگهی مـرگـم رسـد، درآن  د یـار نـازنـیــن

حـیـدری دایــم بفـکــر رفـتـنـش ســوی وطــن

لطف حق یاری کنـد،روزی رود آن سرزمین

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

 می ۲۰۲۳ ۲۵

سیدنی – آسترالیا

26 آوریل
۳دیدگاه

 کلمهء لاله دراشعارم

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۶ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۶ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 بسمه تعالی

 کلمهء لاله در اشعارم

استفاده از کلمهء لاله در بعضی ازاشعارم که دراینجا فقط ازمحدود

فرد ها یا دوبیتی ها که درآنها کلمهء لاله بکار رفته است،تذکر

داده میشود. دربعضی جاها عنوان شعر سروده شده

نیز آورده شده است.

شهرلاله

گفتم صنما نام خوشت گفت،لاله

چشـمـان قشنگت، بهتـر زغـزاله

گفتـم زکجا آمده ای،ای ماه روی

گـفـتـا زشـمال وطـن،شـهــرلالـه

۸ مارچ ۲۰۲۱ 

لاله روی زیبا

ای لاله روی زیبا،یکدم به  پیش  من آ

تا جان به تن بدارم، درخدمت توباشم

لاله زار

عمریست که زلاله زارخود دورم

اززاد گـــه وازدیــــارخـــود  دورم

مادرجانم

عید آمد واز دیـارخود دورم

ازکشور لاله زار خوددورم

درد هجران

 سوخت کابل هم هرات وبامیـان وقنـدهــار

لاله سان داغم به دل،زشک یتیمان سوختم

اشک یتیم

 ظالمان رحمی نکردند،برجـوان وپیرتو

لاله سان غرقه بخونی،برشهیدانت قسم

سرو روان

دردهجران مرا،از گل میهن بزدای

لاله ویاسمن،هم شورفغانی به من آر

گذرت گربشود،سوی بدخشان وطن

یارشیرین سخن ولاله عذاری بمن آر

غم جانان

گرتوازخون شهیدان،همه گلگون گشتی

لاله سان داغ به دل،حال پریشان رفتم

سوختم،سوختم

 دشـت ودامـانـت بُـدی میـنـوی مـن

ازغم آن لاله زاران سوختم،سوختم

عقاب شکسته پر

زعاشقـان سـراپـردهء وطـن هسنـم

مرا بهشت زمین ،لاله زار خودباشد

فریاد بلبل

زمین وآسمان خرسند،ملآئک شدهمه خندان

بشد رنگین زلاله ،دشت و دامان وطـن هرجا

 خاک وطن

هرزمانی اگرآئید به سر تربت من

لاله از یاد شهیـدان،به مزارم آرید

زیبای من

بسکه زیبـاوقشنگ ونازنینی

لاله گردیده خجل از روی تو

غزالان رمیده

لاله رویـان  مهـاجــربه  وطـن  بــاز رســان

یا رب! آن آهوی مشکین،به ختن بازرسان

مادر افغان

لاله از خــون شـهیدان وطـن

سرزند درکوه  صحرا، هرکجا

مرغک بسمل

جـانـا بفـدای قـد  بـالائی کـه  تـوداری

لاله خجل ازدست حنائی  که  توداری

لاله شده داغش به دل،از خال لب تو

قربان همان خال سیاهی،که توداری

غنچه دهان

برده دل ازکف من غنچه  دهانی عجبی

لاله رخ سیـم بـدن،سـرو روانـی عجبی

ماه دوهفته

دست حنائیت جان،شرمنده کرده لاله

ماهروی ماهرویان،دور  از نقاب باشی

هفته نامهءافق

درآسمـان سدنی، هفت سـاله شد افق

سرخ رو وسر بلند ، چون   لاله شد افق

حنای دست یار

 یارم چـو حنا به  دست گیرد

لاله زکـفـش،شکسـت گیرد

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۳۰ جنوری ۲۰۲۱

سیدنی – استرالیا

23 آوریل
۳دیدگاه

خاکِ وطن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۳ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

خاک وطن

 

دوستان   ترک   شما گر  بکنم در غـــربت

کفـنـم کرده بخــاک سیهـــم   بسپــــارید

تا که روحم زشمیـم وطنــم  شـــاد شود

قدری خاک  وطنم  زیر سـرم   بگــــذارید

بهرآمـرزش  این بنــدهء  هجــــران  دیده

ســورهء حمـد ودعائــی نثـــــارم   دارید

بنویسیــد به لــوح سـرقبــــرم از مــــن

مُردم باعشق وطن،دردل خــاکــم دارید

چه شودگـرعزیـزان ،زرهء  لطف  و کـرم

نــازبــوئی وطنــم بـرسرقـبــرم  کــارید

هــرزما نی اگرآئیـــد، بسـرتربـت  مـــن

 لاله ازیــاد شهـیــــدان به  مــزارم آرید

گــذرتان شـود گــربســوی میهـن مــان

داغهـــای دل من قصـه به مـــامم دارید

مــادرم راب گوئیــــد ز من ازروی نـیـــاز

 پسـرت هـجـــرتوبس دیده،دعـایم دارید

درشب جمعـه اگـرسورهء یاسین خوانید

حیــدری“را طلــب عفـو،ز غفّارم  دارید

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۵ مارچ ۲۰۱۱ 

سیدنی – استرالیا

19 آوریل
۳دیدگاه

شـکـسـتـه پــــر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۳۰ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۹ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

شـکـسـتـه پــــر

 

چـرا تـوای شکـسته پر ، روبخــدا نـمی کـنی؟

برا ی دردورنـج د ل ،چـرا  دعـا   نـمـی کـنـی؟

چو گشته ای زلا نه دور،به  پیش خا لق غفور

به وقـت سـجـدهء سـحـر،شـورو نوا نمی کنی

ز آه و نـا لـهء د لـت، خـدا ست  بـا  خبرهمیش

به نم نم  ِسـرشک خـود،خـدا رضا نـمی کـنی

زصـد ق ِدل  اگـر  کـنی ،رو بخـدا ی  مهـربا ن

چـرا روا تـوحـا جـتـت،  ز کـبـریـا  نـمـی کنی؟

سرشـک تـو بـود گهـر، بـه روی   پر گـنا ه تـو

زآ ن سرشـک ِبا صفـا، مِسـت طـلا نمی کـنی

عـمر ببیـن که میـرود، چه تیـزتر   زبرق وبـا د

زبـهــر کـا رآخــرت، سـعـی ِ بـجـا نـمـی کـنی

سـحـر زبـا غ رحـمـتـش، گـل مـراد خود بچین

به نیـمه ها ی شب زد ل،نـا لـه چـرا نمی کنی؟

اگر به نزد کردگا ر، شفیع کنی توهشت وچا ر

تو با ولا ی هشت وشش،سیـنه صفـا نمی کـنی

تو حـیـدری بـه نـیـم شـب، بـیـا د شـا ه کـربـلا

به پیـش خـا لـق جهـان، سـر به صـدا نمی کنی

دا کتر اسدالله حیدری،

بیست وچهار جنوری٢٠٠٧ 

سیدنی – استرالیا

16 آوریل
۳دیدگاه

 سوختم من خالقا !

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۷ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۶ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 سوختم من خالقا !

 

سـوختم  من خالـقا!  ازجـور دوران سوختـم

ازفـراق زادگـاهـم ،مُـلک  افـغان  سـوخـتـم

 زیستـن درکلـبه های  کشـورم دائـم عـزیـز

 سـالهـا دور از وطـن ،از دردهـجران  سوختـم

 ماهـرویـان وطـن ،از ظـلـم  طالـب درفــرار

مـن بیـاد نـرگـس چـشـم غـزالان سـوخـتـم

تـا بکی ؟افـغـان ستـان، زیـرظـلـم ظالـمــان

ازجـفــای ظـالـمــان و دال خـوران سـوختـم

طـالـبـانِ دورز اسـلام،بـا شـعـارحـفـظ دیــن

مفتضح کردنـداسـلام ،کزدیـن  ایشان سوختم

حـرص دنیـا برده است،اسلامیت ازیـاد شان

ازجــنــایــت هــای اولاد،یــزیــدان سـوختـم

عـالـمـان کـشـورم، تـرک مـیـهـن کـرده انــد

مـن بـیـاد فــاضــلانِ کـشــور مــان سـوختـم

شــد خـرابـه کـابـل وقـنـداروغـزنـی وهرات

 مـن بـیــاد شـاهـکـارنـغــز*بـامـیـان سـوخـتـم

حیدری“صبـرخـداکـن،بعـدهرشب صبح رسد

تـا نگـوئی دیگـرش،کـزظـلـم دونـان سـوخـتـم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۶ جون ۲۰۲۲

سیدنی – آسترالیا

 

*- نغز _خوب،نیکو،لطیف،بدیع،هر چیزعجیب وبدیع که دیدنش خوش آیند باشد،فرهنگ فارسی عمید

 

 

14 آوریل
۳دیدگاه

درد بی درمان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۵ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۴ اپریل  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

استقبال ازشعرحضرت مولانا با مطلع:

ای خدا این   وصل را هجران مکن

سرخوشــان عشـق را نالان مکن

درد بی درمان

 

درد بی  درمـان   بود،  دوری  وطن

ای خـدا! این درد، بی  درمـان مکن

دوستـــداران   وطـن  در غـــربتـنـد

دشمنـــا ن میهنـــم، شـــادان مکن

آهــــوان کشـــورم  رم  کــــرده اند

آنچه برجاست،طعمهء  گرگان مکن

از سـر لــطف و  صفــایت بی نیـــاز

طفـلـکـــان  بی پـدر  گـریــان  مکن

سرزمیــن ما خـرابـه گــشته است

ملک افغــان را   دگـر،  ویـران مکن

کشــــورم اشغــال دست ظـالمــان

تیـــغ ظالـــم را  دگـــر  بُـــرّان مکن

مـــردم بیــچـــارهء افـغـــان زمیـــن

جور بی حد د یــده اند،  نــالان مکن

مـلــک مــــا را  خُـــرّم و  آبـــــاد دار

خلــق مظلــومـش، سرگــردان  مکن

جمــــع وشمــع ملـت ما را زلطــف

در پنــــاهـت داروبی سـامــان مکن

وآن دروغـیــن دوستــــا ن میهنــــم

روسیـاه گردان،خوش وخنـدان مکن

میهـــن ما کآ شیــا ن خلـق مــا ست

آشیا ن ویـران و خلـق حیـــران مکن

بهــــــــر آزادی  کشــــور  خــا لقــا !

منجی اش آخـــررسان پنهـا ن مکـن

حیدری“رابخش زلطفت ای کــریم!

کیفرش زین کفته هاش، رحمان مکن

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۷ جنوری ۲۰۱۰

سیدتی – آسترالیا