۲۴ ساعت

03 دسامبر
۳دیدگاه

قصیده‌ی «خانه‌ی ما» 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۱۲ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۳  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

قصیده‌ی «خانه‌ی ما» 

به‌هوای صلح و مهر و عشق، جانم می‌تپد

  در  دل   افغان ،  امیدی  جاودانم  می‌تپد  

خسته از فریاد تفرقه ، ز داغ و دود و خون

  در  دل  ویران ، چراغی  از  جهانم می‌تپد  

کاش می‌دیدی که در هر کوچه‌ی این خاک پیر

  نغمه‌ی   صلحی   نهفته  در زبانم می‌تپد  

از  غم  مادر،  ز اشک  دختران ، از آه شب

  شعله‌ای  از در د، در سینه نهانم می‌تپد  

بس کن ای طوفان تفرقه، که این خانه شکست

  در دل هر سنگ،  حسرتی  نهانم می‌تپد  

ما همه یک ریشه‌ایم ،از یک وطن، یک آسمان

  در دل هر قوم، عشقی بی‌کرانم می‌تپد  

نه به قوم و نه به مذهب، نه به رنگ و نه زبان

  در دل انسان، فقط  مهر   جهانم  می‌تپد  

دخترانم را به مکتب باز  گردان  ای نسیم

  تا صدای  علم  ،   در هر بوستانم می‌تپد  

 مرد و زن، هم‌دوش و هم‌دل، ساز آینده شوند

  تا امیدی   تاز    در این   کاروانم  می‌تپد  

طالبان، گر عشق داری بر وطن، برخیز و بین

  در دل  هر   کودک   افغان، اذانم می‌تپد  

بر مدار عدل و انصاف و خرد باید نشست

  تا  که  در    آیینه،    نور   آسمانم می‌تپد  

خانه‌ی ما   را    به   دستان   خود آباد کن

  کز دل  ویرانه ،  باغی   جاودانم  می‌تپد  

مکتب و مسجد، شود مأوای مهر و آشتی

  تا که در هر کوچه، نغمه‌ی اذانم می‌تپد  

ما همه یک ملتیم، از هر   زبان  و هر نژاد

  در دل هر واژه ، وحدت  بی‌امانم  می‌تپد  

بر لب    هر کود ک  افغان ، به‌جای انفجار

  شعر و بازی، خنده‌ای از آسمانم می‌تپد

بازگرد   ای  مهاجر   ، با   غرور   و   ا امید

  در دل هر خاک ، بوسه‌ی  جوانم می‌تپد  

رسانه ، آینه‌دار  صلح  و همزیستی‌ ست

  تا که در   هر موج  ، پیغام  امانم می‌تپد  

خانه‌ی ما، خانه‌ی مهر است، نه کین و ستیز

  در دل هر آجرش  ، نقش جهانم  می‌تپد  

گر به جای نفرت، آغوشی گشایی با وفا

  در دل دشمن، نسیمی مهربانم  می‌تپد  

ما گذشته‌ ای پراز زخمیم ، اما ا ی رفیق 

در   دل   آینده،  نوری   جاودانم   می‌تپد  

با هم و هم‌دل، بسازیم این وطن را از نو  

کز دل ویران،  امیدی   بی‌کرانم   می‌تپد  

تا که  روزی    کودکانم   در   بهار   آشتی  

در کنار  هم   بخوانند  ، داستانم   می‌تپد  

این سرود صلح را فائز سرود از جان پاک  

کز دلش بر عشق این خاک، فغانم می‌تپد  

 خلیل الله فائز تیموری

02 دسامبر
۳دیدگاه

نامه‌ای سرگشاده به رهبران،سران و شهروندان کشورهای آزاد،دموکراتیک و بشر‌دوست جهان

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه مؤرخ ۱۱ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

نامه‌ای سرگشاده به رهبران، سران و 

شهروندان کشورهای آزاد، دموکراتیک 

و بشر‌دوست جهان

با سلام، احترام و امیدی لرزان از دل‌های زخمی،

ما، مهاجران افغان، این نامه را نه از سر آسایش، بلکه از دل پر رنج، از میان خاکستر خانه‌های ویران‌شده، از زیر سایه‌ی ترس و ظلم، و از دل شب‌های بی‌پناهی می‌نویسیم. ما انسان‌هایی هستیم که روزی در سرزمینی به نام افغانستان زندگی می‌کردیم؛ با آرزوهایی ساده، با عشق به خانواده، با امید به آینده. اما آن آینده، زیر چکمه‌های خشونت و افراط‌گرایی، نابود شد.

طالبان، گروهی که نه بویی از انسانیت برده‌اند و نه احترامی برای زندگی قائل‌اند، کشورمان را به زندانی بزرگ بدل کرده‌اند. زنان را از تحصیل و کار محروم کرده‌اند، کودکان را از بازی و آموزش، و مردان را از حق نفس کشیدن آزاد. در چنین شرایطی، ما چاره‌ای جز فرار نداشتیم؛به  فراری تلخ، پرخطر، و گاه مرگ‌بار روی بیاوریم.

ما از طیاره ها آویزان شدیم ،از کوه‌ها گذشتیم، از دریاها عبور کردیم، در کامیون‌ها پنهان شدیم، شب‌ها را در سرمای بیابان لرزیدیم، و روزها را با ترس از مرزبانان گذراندیم. نه برای ثروت، نه برای آسایش، بلکه فقط برای زنده ماندن. فقط برای اینکه کودکان‌ما بتوانند بخندند، یاد بگیرند، و در جهانی امن بزرگ شوند.

اما وقتی به کشورهای متمدن رسیدیم، با دیوارهایی از بی‌اعتمادی، نگاه‌هایی از ترس، و سیاست‌هایی از تبعیض مواجه شدیم. گویی درد ما کافی نبود، گویی زخم‌های‌ما دیده نمی‌شد. گاهی، به خاطر اشتباه یک فرد، همه‌ی ما مجازات می‌شویم. گاهی، جرم یک نفر، بهانه‌ای می‌شود برای بستن درها به روی هزاران انسان بی‌گناه.

ما با صدای لرزان اما قلبی پر امید، از شما، رهبران و شهروندان کشورهای آزاد، تقاضا داریم:

– ما را ببینید، نه به عنوان تهدید، بلکه به عنوان انسان‌هایی که از جهنم گریخته‌اند.

– جرم،یک عمل و مسئولیت فردی است. ما را با اعمال افراد منحرف قضاوت نکنید.

– مطابق با اصول حقوق بشر، از ما محافظت کنید. ما قربانیان خشونت هستیم، نه عاملان آن.

– فرصت آموزش، درمان، کار و ادغام اجتماعی را فراهم کنید تا بتوانیم به جوامع شما خدمت ودر آن ادقام شویم.

– صدای ما را در مجامع بین‌المللی بلند کنید. افغانستان را و ملت رنج‌دیده آن را فراموش نکنید.

ما نمی‌خواهیم سربار باشیم. ما می‌خواهیم دوباره زندگی کنیم. ما می‌خواهیم فرزندان‌ما را در جهانی پر از نور و دانش بزرگ کنیم. ما می‌خواهیم سهمی از انسانیت داشته باشیم.

در جهانی که هر روز بیشتر از گذشته به هم‌دلی نیاز دارد، بیایید دیوارها را برداریم و پل‌هایی از مهر بسازیم. بیایید به جای ترس، اعتماد کنیم. به جای طرد، پناه دهیم. به جای سکوت، فریاد بزنیم: «انسانیت هنوز زنده است.»

 

با احترام. خلیل الله فائز تیموری رییس اسبق کمیسیون مشترک احزاب سیاسی ونهاد های مدنی وشخصیت متبارز ملی ولایت هرات ،افغانستان 

وجمعی از مهاجران افغان و حامیان حقوق بشر

 

صدای بی‌صدا

 

به هر طرف که نظر کردم آتشی بر پاست  

جهانِ ما همه در شعله‌های بی‌صداست  

نه خانه‌ای، نه امیدی، نه سایه‌ای از صلح  

دل شکسته‌ی ما در حصارِ خون و بلاست  

ز خاکِ  سوخته‌ام    بوی   مرگ   می‌آید  

و اشکِ  مادرِ  م ن، قصه‌گوی ماجراست  

به جرمِ   زنده‌بودن  ، به   جرمِ   زن‌بودن  

هزار  دخ ترِ معصوم ، طعمه‌ی  اژدهاست  

به سوی   نور   ، به سوی نجات، آمده‌ایم  

که این فرار، نه جرم است، نه خطا، رواست  

اگر   یکی     به    جنونی   گناهی   آورد  

مزن به نامِ همه، این چه حکمِ نارواست؟  

به چشمِ مهر، به دل‌  های   ما نظر انداز  

که هر   مهاجرِ   دردمند، آینه‌ی خداست  

به ما پناه   دهید،   ای    جهانِ     آزادان  

که زخمِ ما، سندی از ستمِ بی‌انتهاست  

به جای دیواری از ترس، پ ل محبت باش  

که عشق، مرهمِ این زخم‌های   جان‌گداز ماست  

اگرچه خسته و تنها،    ولی    هنوز امید  

درونِ سینه‌ی ما، چون چراغِ روشن‌هاست  

به نامِ عشق، به نامِ ب  شر، به نامِ صلح  

سرودِ ماست، که  در   صدا    به‌  پاست  

  و این  سرودِ   غم‌انگیز   را   نگاشته‌ام  

به نامِ عشق  ، به نامِ   وط ن، منم فائز

خلیل الله فائز تیموری 

دهم قوس ۱۴۰۴

 An Open Letter to the Leaders, Heads of State, and Citizens of Free, Democratic, and Humanitarian Countries

Greetings, respect, and a trembling hope from wounded hearts,

We, the Afghan migrants, write this letter not from a place of comfort, but from the depths of suffering—from the ashes of destroyed homes, from under the shadow of fear and oppression, and from the heart of nights spent without shelter. We are human beings who once lived in a land called Afghanistan—with simple dreams, love for our families, and hope for the future. But that future was crushed under the boots of violence and extremism.

The Taliban, a group devoid of humanity and respect for life, have turned our country into a vast prison. They have deprived women of education and work, children of play and learning, and men of the right to breathe freely. In such conditions, we had no choice but to flee—embarking on a bitter, perilous, and at times deadly escape.

We clung to airplanes, crossed mountains, traversed seas, hid in trucks, shivered through desert nights, and spent our days in fear of border guards. Not for wealth, not for comfort, but simply to survive. Simply so our children could laugh, learn, and grow up in a safe world.

But when we reached civilized countries, we were met with walls of distrust, glances of fear, and policies of discrimination. As if our pain was not enough, as if our wounds were invisible. Sometimes, because of one person’s mistake, all of us are punished. Sometimes, the crime of one becomes an excuse to close the doors on thousands of innocent souls.

With trembling voices but hopeful hearts, we appeal to you—leaders and citizens of free nations:

– See us not as threats, but as human beings who have fled fromhell.

– Crime is an individual act and responsibility. Do not judge us by the actions of the misguided few.

– Protect us in accordance with human rights principles. We are victims of violence, not its perpetrators.

– Provide opportunities for education, healthcare, employment, and social integration so we may contribute to and become part of your societies.

– Raise our voices in international forums. Do not forget Afghanistan and its suffering people.

We do not wish to be a burden. We want to live again. We want to raise our children in a world full of light and knowledge. We want to have a share in humanity.

In a world that needs compassion more than ever, let us tear down walls and build bridges of kindness. Let us choose trust over fear, refuge over rejection, and cry out instead of staying silent: “Humanity is still alive.”

With respect,  

Khalilullah Faez Teymoori  

Former Head of the Joint Commission of Political Parties, Civil Institutions, and Prominent National Figures of Herat Province, Afghanistan  

And a group of Afghan migrants and human rights advocates

 Poem: “The Voice of the Voiceless

Wherever I looked, the world was ablaze,  

Our world engulfed in silent flames.  

No home, no hope, no shade of peace,  

Our broken hearts trapped in blood and pain.  

From my scorched land rises the scent of death,  

And my mother’s tears narrate the tale.  

For the crime of being alive, for the crime of being a woman,  

A thousand innocent girls are prey to the beast.  

We have come toward light, toward salvation,  

For this escape is no crime, no sin—it is just.  

If one, in madness, commits a wrong,  

Do not blame us all—what a cruel judgment that is.  

Look upon us with compassion, into our hearts,  

For every suffering migrant is a mirror of God.  

Grant us refuge, O free world,  

For our wounds are testimony to endless oppression.  

Be a bridge of love, not a wall of fear,  

For love is the balm to our soul-wrenching wounds.  

Though weary and alone, still hope remains,  

Glowing within our chests like a lantern’s light.  

In the name of love, in the name of humanity, in the name of peace,  

This is our song, echoing in every heart.

And this sorrowful song I have written,  

In the name of love, in the name of homeland—I am Faez.

Khalilullah Faez Teymoori  

December 1, 2025

 

30 نوامبر
۳دیدگاه

قصیده‌ای در ستایش روز جهانی محو خشونت علیه زنان 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه مؤرخ ۹ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۳۰ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

قصیده‌ای در ستایش روز جهانی

محو خشونت علیه زنان 

به جهان گر مهر و لطفی هست، از زن ریشه دارد  

هر کجا نیکی‌ست، آن از دامن  اندیشه دارد  

ظلم بر زن، ظلم بر آیینه‌ی پاکی‌ست ، ای دل  

کز صفای    او  جهان  ، آیینه‌ی اندیشه دارد  

در دل شب‌های  تار ظلم ، زن  فریاد  می‌زد  

تا  سحرگاهان  عدالت ، نور د ر  پیشه  دارد  

سازمان ملل به نام  مهر  ، این روزی  نهاده  

تا جهان داند که زن، شأنی ز خورشیده دارد  

دست بیداد از سر زن  ، باید از   دنیا بشوید  

زان‌ که این  آیینه،  آیینی  ز جان‌ بیشه دارد  

هر کجا زن را شکستند، آسمان  خون گریه کرده  

  این گوهر، صفایی چون گل اندیشه دارد  

باید از مهر و  عدالت ، ساز کرد   آیین تازه  

زان‌که زن در سینه، عشقی بی‌کران، بیشه دارد  

ای بشر، بیدار شو، بشنو صدای ناله‌ی زن  

کز دل پر خون  خود ،  فریاد بی‌پیشه دارد  

تا جهان گردد پر از آرامش  و مهر و محبت  

باید این ظلم از جهان، پایان و اندیشه دارد  

گرچه فائز نیست حافظ، لیک در این  راه روشن  

شعر او هم شور و شوقی چون دل رندانه دارد 

 خلیل الله فائز تیموری 

۵/قوس۱۴۰۴

تهران -ایران

27 نوامبر
۳دیدگاه

غزل خزان

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ ۶ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۷ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

غزل خزان  

ز برگ  زرد  پاییزم ، دلم   شد  غرقه  در  ماتم  

نسیم سرد می‌پیچد، به جانم شعله‌ای مبهم  

درختان جامه‌ی  زرین، به تن کردند از حسرت  

که تا   پنهان  کنند   از ما ،  غم ایّامِ  بی‌مرهم  

به هر سو برگ می‌رقصد، چو مجنون در هوای یار  

زمین را فرش می‌سازد، ز رنگ و بوی این عالم  

دل   من  نیز   چون  برگی ، رها  در باد پاییزی  

نهان در خویش می‌سوزد، به آهی سرد و بی‌نظمم  

غروب آفتاب امروز، چه دلگیر است و خاموشی  

به یاد آن نگاهت شد، دلم چون شمعی از شب کم  

در این فصلِ پر از حسرت، دلم را رنگ دیگر داد  

که هر برگش حدیثی شد، ز عشقی پاک و بی‌تُهم  

خزان آموخت بر دل‌ها، که زیبایی‌ست در رفتن  

که گاهی مرگ هم زیباست، چو باشد با دلِ محکم  

به هر سو رنگ‌ها رقصان، به هر برگش هزاران راز  

جهان چون دفتر عشقی‌ست، پر از اشعارِ بی‌خاتم  

و من در گوش این پاییز، سرودم نغمه‌ی دل را  

که باشد نام من در دل، به یادِ شاعرِ فائز هم  

 

خلیل الله فائز تیموری 

۵ قوس / آذر ۱۴۰۴ خورشیدی

تهران

 

24 نوامبر
۳دیدگاه

کودکان افغان 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۳ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۴ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

کودکان افغان 
========

 به چشمم اشک و در دل آتشی پنهان ز افغان است  

که هر کودک  به  خاک  افتاده‌اش فریاد جانان است  

نه نان دارد ، نه  دامان   مهر   مادر  در  شب  تارش  

تنش لرزان  ز  سرمایی  که  از  بیداد  انسان  است  

به جای   بازی   و لبخند ، خون  بر خاک   می‌ رقصد  

دلش پر درد و  دستانش تهی از مهر و امکان است  

صدای   گریه‌اش  پیچیده    در  کوه   و    بیابان‌   ها  

که این پژواک مظلومان ، صدای  حق‌ طلبان  است  

به جای دفتر و   تعلیم،  تفنگی  سرد  در  آغوشش  

چه ظلمی بر دل کودک، چه شب‌هایی که زندان است  

به هر کوچه، به هر خانه، به هر دیوار  ویران‌ شان  

نشان از اشک و اندوهی که از تاریخ  پنهان  است  

کجاست آن مهر انسانی؟ کجاست آن  دل  بیدار؟  

که این کودک، پ یام‌آور  ز دنیایی  پریشان  است  

اگر روزی  نسیم   صلح   بر  این   خاک    بوزد   از  

گل امید در دل‌ هایشان   چون باغ  رضوان  است  

به نام عشق، به  نام  نور ، به  نام  مهر  بی‌پایان  

دعا کن تا جهان‌  شان   پر از  آرامش   جان است  

و این آخر   سخن   باشد  ،  ز   دل    فائزِ   شاعر  

که شعرش مرهمی بر زخم‌های بی‌درمان افغان است

خلیل الله فائز تیموری 

22 نوامبر
۴دیدگاه

در سوگِ استاد بشیر هروی

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۲ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

به یاد آن سخن‌سنجِ توانای هراتِ باستان

 که بود  آیینه‌ی جان ، مظهرِ  فضلِ  جهان

 ادیب و  شاعر و محقق ، طنز پردازِ بزرگ

 زِ حمتکش روان می‌گشت د ر هر کوی  فغان

 زِ نغمه‌های دل‌آویزِ قلم، جان‌ ها شکفت

 چو گل که بشکفد  در باغِ  اندیشه  نهان

به چهل و چار سال از هجرتش، دل‌ها هنوز

 به داغِ اوست خونین، دیده‌ها پر زِ دخان

هر آن‌که خواند آثارش، به حیرت می‌رود

 که چون به لفظِ شیرین بست راهِ بی‌کران

 بشیر  هروی ، ای  یادِ تو  جاویدان بمان

 که نامت است چو خورشید، در افلاک عیان

 به ختمِ  شعر ، فائز  گوید  از جان و  دل

درود   بر  روانت   ، ای   استادِ   جاودان

خلیل الله فائز تیموری

18 نوامبر
۳دیدگاه

چادری ظلمت

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۲۷ عقرب  (آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۸ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

تقدیم به زنان با شهامت هرات 

 قصیده‌ی «چادری ظلمت» 

ای نسیم صبح هرات از سوز جانم باخبر  

برگشا پرده ز رخسار زنان  شعله‌ فشان  

در دل شب‌های تار ظلم و بیداد  و ستم  

می‌دمد از سینه‌شان فریادهای بی‌امان  

چادری بر سر نهادن نیست از مهر و وقار  

چادری شد  بند  و  زنجیرِ  دلِ   آزاده‌گان  

دخترانِ   آفتاب‌ اند  این پری‌  رویان  پاک  

چون سحر برخاسته از خوابِ ظلمِ کهنه‌جان  

در شفاخانه، به‌پایِ دردِ مردم  ایستاده  

دستشان مرهم، ولی دل  پر ز داغِ بی‌زبان  

دستگیر و در قفس کردندشان بی‌هیچ جرم  

جز که گفتند این ستم را نیست دیگر در توان  

لیک برخاست از دلِ مردم صدای دادخواه  

تا گشودند آن قفس را، شد رها مرغِ جوان  

شبنمِ فضلی، طبیبی  با دلِ دریا و خرد  

در قفس کردند او را، لیک جانش آسمان  

با فغانِ مردم آزاده، شکست آن بند ظلم  

باز شد زندان، رَها شد آن  دلیرِ مهربان  

هرات ای شهر جامی، شهر عرفان و هنر  

در تو پیچیده‌ست عطرِ نغمه‌های بی‌کران  

هرات ای خاکِ روشن، مهدِ دانش، مهدِ عشق  

در تو می‌روید گلِ اندیشه  از هر باغبان  

هرات ای شهرِ نقاشان و خط‌ های لطیف  

در تو می‌رقصد شعور از پرده‌های بی‌زبان  

هرات ای مهدِ  پیرانِ طریق و عاشقان  

در تو می‌تابد فروغِ حق ز چشمانِ جهان  

چادری، آن برقعِ تیره، نه از ایمان ماست  

چادری شد پرده‌ای بر نورِ جانِ عاشقان  

چشمِ تاریخ است گریان بر زنانِ بی‌پناه  

کز ستم پوشیده‌اند آن چادری‌های گران  

گرچه در بندند، اما روحشان آزاد و راد  

چون نسیمِ کوهساران، چون شرارِ آسمان  

طالبان گر پرده بستند از جفا بر روی نور  

نور می‌تابد ز دل‌ها، می‌درخشد جاودان  

در دل تاریخ  خواهد  ماند   نامِ آن زنان  

کز برای حق، فکندند این ستم را در فغان  

وای اگر روزی رسد کز چادری سازند تاج  

بر سرِ آن شیرزنانی کز ستم بودند امان  

این سرود از سحرِ جانم بر لب آمد چون شراب  

تا بماند یادشان در  سینه‌ی  هر مهربان  

شاعر این قصه‌ی خون و  غرور  و روشنی  

نام او فائز بود، از نسلِ  شعرِ جاودان  

خلیل الله فائز تیموری

 

15 نوامبر
۱ دیدگاه

غزل خزان و امید

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۲۴ عقرب  (آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

غزل خزان و امید

 خزان هوا ز سروری، شده زرد و پریشانی‌ست

که هر برگ را عزمِ سفر هست و جانی‌ست

خزان آمد  و باغ  از نوای سبز  تهی شد

درختان عُریان، چون عابدی  نهانی‌ست

برگِ  رَزان   زرد  ، چو  عاشقان  رهِ حق

که در راهِ دوست سوختند و نهانی‌ست

هر آن  برگ کِه  افتاد، دعویِ وجود کرد

که من سبز بودم، چه شد؟ این چه داستانی‌ست؟

جهانِ سبز و زردش همه بازیچهٔ چشم است

کنون نوبتِ زردی، دگر نوبتِ سبزی‌ست

به هر سو که بنگری، نقش زردی و نیستی‌ست

جهانی   غریب    در   دلِ   انسانی‌ست

چو برگ از  درختان  جدا گشت  و افتاد

پشیمان شد از ناز و از خودستانی‌ست

خزان   را   چه  غم  از نا لهٔ برگِ رزان؟

خدایش چنین خواست، او را چه زیانی‌ست؟

زمینشان   کشد  در  بر خویش با مهر

که هستی ز مهر است و باقی، فسانی‌ست

بیا ای رفیق ، عبرت  از برگِ رزان گیر

که دنیا چنین است، دریاب معانی‌ست

مکن   تکیه   بر گلشن  و  نازک‌ برگت

که بنیادِ این باغ، پود   و   تارانی‌ست

ببین   در   خزان  ،   رازِ   پروردگار  را

که در زردی  و مرگ، حیاتی  نهانی‌ست

همه زرد شوند از گذرِ عمر  ، ولی من

ندیدم کسی را که از این رنگ برستی‌ست

مپندار که این باغ  همیشه   سبز است

چو بینی خزان را، بدان  پاسبانی‌ست

خزان آمد  و  باغِ  دلم   نیز زرد است

ولی امیدِ  سبزیِ  او  در  جانی‌ست

در   این  انجمنِ   زرد ، فائز چه کند؟

سپارد دلش  را، که عشقِ جهانی‌ست

 خلیل الله فائز تیموری 

10 نوامبر
۳دیدگاه

قصیده دردسرهای جنگ

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه مؤرخ ۱۹ عقرب  (آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۰ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

قصیده دردسرهای جنگ

به هر سو شعله‌ی آتش زبانه زد، وطن لرزید  

دل مادر ز داغِ کودکش، چون شمع، پرپر دید  

پدر با چشمِ خون‌بارش، به دنبال نجاتی بود  

ولی در کوچه‌ها جز دود و  خاکستر نمی‌پرسید  

به جای نان، صفِ موشک، به جای صلح، آتش بود  

کسی از حالِ همسایه، دگر پرسش نمی‌پرسید  

تورم شد بلای جان، ویرانی آمد از هر سو  

نه امیدی به فردا ماند، نه لبخندی که دل خندید  

جوانان را به جای علم، به میدانِ نبرد آورد  

کجا شد مدرسه، آن خانه‌ی دانش که می‌بالید؟  

زنان با اشکِ خاموشی، به شب‌ها قصه می‌گفتند  

که روزی صلح خواهد  شد،  ولی  فردا فقط جنگید  

کودک با چشمِ بی‌فردا ، به دیوارِ شکسته خُفت  

نه آغوشی، نه لالایی، نه دستی که به او خندید  

صدای بمب، صدای درد، صدای گریه‌ی شب‌ها  

به جای نغمه‌ی گنجشک، فقط آوار می‌پیچید  

طبیعت هم ز غم پژمرد، درختان بی‌ثمر گشتند  

بهار از خاکِ خون‌آلود، دگر رنگی نمی‌پاشید  

دلِ سرباز در آن سنگر، پر از اندوهِ مادر بود  

که در هر تیر، آهی بود، که از دل‌های پاک رنجید  

کجاست آن عشق انسانی؟ کجاست آن صدای صلح؟  

که در طوفانِ نفرت‌ها، به خاکستر بدل گردید  

و فائز با قلم می‌گفت: «بهار از خون نمی‌روید»  

اگر این خاک، جز نفرت، ز دل چیزی نمی‌رویید  

 خلیل الله فائز تیموری

06 نوامبر
۳دیدگاه

ببار ای باران رحمت

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ ۱۵ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۶ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

ببار ای باران رحمت 

ای بارانِ رحمت، تو کجایی؟ ای نجات  

کز تشنگیِ خاک، شده دل‌ها پرِ آهات  

این دشتِ تهی‌جان، ز عطش بی‌تاب شد  

باغِ   غم‌زده  پژمرده  شد  از  بی‌ثبات

کوهان همه در ناله  و  فریاد و  شرر  

از سوزِ  فراقِ  تو  شده‌اند   پرِ  نجات  

جویان همه خشکیده و دریا بی‌نفس  

فریاد   زنند   از   غمِ  تو   ،  بی‌  ثبات

ای ابرِ عطوف، بر سرِ  این خاک ببار  

بر دیدهٔ مشتاقان، بیفشان نور و نجات  

خورشیدِ فلک، ز غمِ تو در تاب و تب  

ماهِ رخَت از ما شده پنهان، ز حکمت

این خاکِ تهی‌جان، به تمنایِ تو شد  

سبزه به امیدِ تو شده در خاک دفن  

شاخه همه خم گشته ز اندوهِ فراق  

مرغان همه بی‌نغمه و بی‌روح و بی‌ذات

ای باد،  رسان  نالهٔ ما  را  به  سما  

کز دوریِ او، جانِ  ما  شد   پرِ آفات  

ای طاووسِ   افلاک،  بگشا پرِ امید  

تا بارشِ   لطف  آید و   گردد نجات

یا رب، به عزتت قسم، ای مظهرِ نور  

بی لطفِ تو این خاک ندارد هیچ نجات  

بر خلقِ خود  از  رحمتِ  بی‌حد ببار  

تا شاد شود دل ز تو، ای اصلِ ثبات

بارانِ   کرامت  بفرست   از  آسمان  

تا سبز شود هر چه ز غم گشته پژمرد  

در سینهٔ خسته، برویاند گلِ عشق  

تا بلبلِ جان  ساز کند   بربامِ  صلات

ای بی‌کرانِ لطف، تو دانی حالِ ما  

درمان‌کن این دردِ زمین را ز عنایت  

بگشا درِ فضلت ، بفشان  نورِ کرم  

تا تر شود این خاک، ز بارانِ هدایت

فائز به دعا آمد و گفت از  دلِ پاک:  

«ای بارشِ رحمت، ببار از عرشِ نجات»  

تا شرمنده نباشد ز تو این بندهٔ زار  

باشد که قبول افتد این  زارِ صلات

خلیل الله فائز تیموری

03 نوامبر
۳دیدگاه

تحلیل روابط اقتصادی و سیاسی جهان با طالبان از تحریم ها تا همکاری پنهان

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دو شنبه  مؤرخ ۱۲ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۳ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

تحلیل روابط اقتصادی و سیاسی جهان با

طالبان از تحریم ها تا همکاری پنهان

چکیده:

پس از تسلط طالبان بر افغانستان در سال ۲۰۲۱، نقض گسترده حقوق زنان به‌ویژه در حوزه آموزش، اشتغال، و مشارکت اجتماعی، واکنش‌های جهانی را برانگیخت. این مقاله به بررسی اقدامات قانونی و تنبیهی نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ایالات متحده، و سازمان‌های حقوق بشری علیه طالبان می‌پردازد. همچنین اثربخشی این اقدامات و چالش‌های اجرایی آن‌ها مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.

مقدمه:

تحولات سیاسی افغانستان در سال‌های اخیر، به‌ویژه بازگشت طالبان به قدرت، نه‌تنها معادلات داخلی بلکه روابط بین‌المللی را نیز دگرگون کرده است. در حالی که طالبان به‌طور رسمی از سوی کشورها به رسمیت شناخته نشده‌اند، شواهدی از همکاری‌های اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی با این گروه وجود دارد. این مقاله تلاش دارد تا با بررسی مستندات و گزارش‌های معتبر، ابعاد پنهان و آشکار این روابط را تحلیل کند.

بدنه مقاله:

۱. نقض آشکار اسناد بین‌المللی توسط طالبان:

کنوانسیون رفع کلیه تبعیضات علیه زنان ( CEDAW ) : طالبان با ممنوعیت آموزش دختران و حذف زنان از اشتغال، مفاد ماده ۱۰ و ۱۱ این کنوانسیون را نقض کرده‌اند.

منشور سازمان ملل متحد: طالبان اصل برابری و کرامت انسانی زنان به‌طور سیستماتیک زیر پا گذاشته شده است.

اعلامیه جهانی حقوق بشر: حق آموزش، آزادی بیان، و مشارکت اجتماعی زنان افغان نقض شده است.

۲. اقدامات تنبیهی سازمان ملل متحد:

تحریم‌های مالی و ممنوعیت سفر: بر اساس رژیم تحریم‌های ۱۹۸۸، دارایی‌های ده‌ها مقام طالبان مسدود شده و از سفرهای بین‌المللی منع شده‌اند.

تحریم تسلیحاتی: هرگونه فروش یا انتقال سلاح به طالبان ممنوع اعلام شده است.

تمدید مأموریت تیم نظارت: شورای امنیت مأموریت تیم نظارت بر تحریم‌ها را تا سال ۲۰۲۶ تمدید کرده تا موارد نقض را مستندسازی کند.

مواضع کشورها :

 ۱. ایالات متحده آمریکا 

 از خروج نظامی تا ارسال کمک‌های مالی:

پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، گزارش‌هایی منتشر شد ، مبنی بر ارسال هفته وار (۴۰ )میلیون دلار کمک بشردوستانه به افغانستان توسط آمریکا . 

این کمک‌ها از طریق نهادهای واسطه‌ای انجام شده است،  

اما طالبان عملاً کنترل توزیع آن‌ها را دراختیاردارند.

تجهیزات نظامی باقی‌مانده در افغانستان پس از خروج آمریکا، به‌دست طالبان افتاده و موجب تقویت توان نظامی این گروه شده است.

برخی تحلیل‌گران معتقدند که ساختار وابسته دولت پیشین و سیاست‌های ناکارآمد آمریکا زمینه بازگشت طالبان را فراهم کرده‌اند.

تحریم دو مقام طالبان: در واکنش به سیاست‌های زن‌ستیزانه، آمریکا تحریم‌هایی علیه مقامات طالبان اعمال کرده است.

موضع‌گیری دیپلماتیک: نماینده آمریکا در شورای امنیت تأکید کرده که ادامه تحریم‌ها به رعایت حقوق زنان وابسته است.

۲. اتحادیه اروپا و بریتانیا 

کمک‌های بشردوستانه و تعامل غیر رسمی:

تحریم سه مقام ارشد طالبان ، به‌دلیل نقض حقوق زنان، اتحادیه اروپا تحریم‌هایی علیه مقامات طالبان اعمال کرده است.

بررسی بسته‌های تحریمی جدید: در نشست‌های آتی، تحریم‌های گسترده‌تری در دستور کار قرار دارد.

اتحادیه اروپا بیش از ۲۴۵ میلیون دلار کمک بشردوستانه به افغانستان ارائه کرده است.

این کمک‌ها با هدف حمایت از مردم افغانستان انجام شده، اما طالبان کنترل اجرایی آن‌ها را در اختیار دارد.

گزارش‌هایی از تعاملات غیررسمی بریتانیا با طالبان منتشر شده، اما هنوز به‌طور رسمی تأیید نشده‌اند.

۳.چین

 خواستار معافیت‌های محدود برای سفر برخی مقامات طالبان جهت تسهیل گفت‌وگو شده است.

چین با استخراج معادن و تأمین مالی غیرمستقیم

و با امضای قراردادهای استخراج معادن لیتیوم، مس و طلا در افغانستان، منابع مالی قابل توجهی در اختیار طالبان قرار داده است.

به گفته برخی منابع، چین در پایگاه هوایی بگرام نیز فعالیت‌هایی دارد که از سوی دونالد ترامپ مورد اشاره قرار گرفته است.

این همکاری‌ها در قالب پروژه‌های زیرساختی و سرمایه‌گذاری مستقیم انجام شده‌اند، بدون الزام طالبان به رعایت حقوق بشر یا آزادی‌های مدنی .

۴. روسیه

« از تعامل دیپلماتیک تا حمایت علنی»

روسیه ،با برخی جنبه‌های تحریم‌ها مخالفت کرده و خواستار بازنگری در آن‌ها شده است.

و در نشست‌های منطقه‌ای مانند «فرمت مسکو» از طالبان دعوت رسمی به عمل آورده و با وزیر خارجه طالبان دیدار دوجانبه داشته است.

روسیه با به رسمیت شناختن طالبان بر همکاری‌های امنیتی و اقتصادی تأکید کرده است.

و خواستار پایان سیاست‌های تقابلی غرب با طالبان شده و از کمک‌های بشردوستانه بدون شرط سیاسی حمایت کرده است.

۵. هند

«تعامل اقتصادی و دیپلماتیک»

وزیر خارجه طالبان در سفر رسمی به هند با مقامات این کشور دیدار کرده و درباره همکاری‌های اقتصادی و امنیتی گفت‌وگو نموده است.

هند سفارت افغانستان در دهلی‌نو را به نمایندگان طالبان سپرده و دیپلمات‌های این گروه را پذیرفته است.

نقد و بررسی کوتاه ، دیدگاه‌های پژوهشگران

پروفسور مارشا فریمن (دانشگاه مینه‌سوتا): «تحریم‌ها باید هدفمند و مؤثر باشند. تحریم‌های نمادین بدون پیگیری اجرایی، تنها به مردم آسیب می‌زنند نه به ساختار قدرت طالبان.»

دکتر شاهرخ احسانی (پژوهشگر ایرانی): «تحریم‌ها باید با حمایت از جامعه مدنی افغانستان همراه شوند تا زنان بتوانند از درون مقاومت کنند.»

«جامعه جهانی باید بین کمک به مردم افغانستان و تقویت طالبان تمایز قائل شود. در غیر این صورت، بحران انسانی تشدید خواهد شد.»

سازمان دیده‌بان حقوق بشر: «تحریم‌ها باید شامل محدودیت‌های دیپلماتیک، اقتصادی، و رسانه‌ای باشند تا طالبان را وادار به تغییر رفتار کنند.»

دکتر احمد رشید (تحلیل‌گر پاکستانی): «کشورهایی که طالبان را تحریم می‌کنند، هم‌زمان با آن‌ها تجارت می‌کنند. این دوگانگی، مشروعیت جهانی را زیر سؤال می‌برد.»

پروفسور لیلا احمد (دانشگاه هاروارد): «کمک‌های مالی بدون نظارت، طالبان را تقویت می‌کند و زنان را بیشتر به حاشیه می‌برد.»

نتیجه‌گیری:

اقدامات قانونی و تنبیهی نهادهای بین‌المللی علیه طالبان گامی مهم در واکنش به نقض حقوق زنان افغانستان بوده‌اند، اما اثربخشی آن‌ها به دلیل ملاحظات سیاسی، امنیتی، و انسانی محدود بوده است. برای تأثیرگذاری بیشتر، این اقدامات باید با حمایت عملی از زنان افغان، تقویت نهادهای مدنی، و فشار دیپلماتیک مستمر همراه شوند. جامعه جهانی باید از سطح بیانیه‌ها فراتر رفته و با رویکردی چندجانبه، از حقوق زنان افغانستان دفاع کند.

روابط کشورها با طالبان پس از ۲۰۲۱، تصویری پیچیده و متناقض از سیاست جهانی ارائه می‌دهد. در حالی که تحریم‌ها به‌عنوان ابزار فشار مطرح شده‌اند، همکاری‌های اقتصادی و دیپلماتیک با طالبان در حال گسترش است. این دوگانگی نه‌تنها مشروعیت نهادهای بین‌المللی را زیر سؤال می‌برد، بلکه موجب تقویت ساختارهای اقتدارگرایانه و تضعیف حقوق بشر در افغانستان می‌شود. جامعه جهانی باید با شفافیت، نظارت، و مسئولیت‌پذیری بیشتری در تعامل با طالبان عمل کند.

منابع و مآخذ:

۱. مقاله پژوهشی: راهبرد چین جهت گسترش همکاری با طالبان پس از خروج آمریکا

نویسندگان: سیدعلی منوری، محسن کشوریان آزاد، مبارکه صداقتی .

۲. مقاله پژوهشی: آینده‌پژوهی روابط ایران و افغانستان پس از ظهور مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱

نویسنده: حمیدرضا سهرابی، استادیار علوم سیاسی، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج  

۳. تحلیل سیاسی: ایران به روابط خود با طالبان رسمیت می‌بخشد

نویسنده: آرون وای. زیلن  

منتشر شده در: فصلنامه روابط خارجی، دانشگاه خوارزمی، تهران  

—    —    —    —

نویسنده و گردآورنده: خلیل الله فائز تیموری 

فعال مدنی و پژوهشگر حقوق بشر.

 

 

01 نوامبر
۳دیدگاه

پیروزی و مهر

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه  مؤرخ ۱۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

پیروزی و مهر

شکوفه  داد پیروزی  ، به باغ ملت  ما ای جان

طلوع امید و شادی شد،در این ایام ما ای جان

سپیدروزان میهن ما، به  عشق و غیرت و هنر

نگین پیروزی بستند،بر این  انگشتر ما ای جان

دو گل به شوق و همت  کاشتند در زمین بازی

که یک گل از حریف،شد در پاسخ، آن کمتر ما ای جان

هنرنمایی این جوانان ، چو  آینه‌ای ز پاکی بود

صفای دوستی نمایان ،ز سربلندی ما ای جان

زمین ورزش، باغی شد ز جنس مهر و برادری

که شد بلند آوازه‌اش،در همه شهر و دیارها ای جان

بهار وحدت و صمیمیت، از این مسابقه شکفت

نسیم آن کند خوشبو ، همه روزگار ها ای جان

قوی شد از وفا و همبستگی ، پایه ‌های وطن

درخشید از هنر، نام بلند  این  تیم  ما ای جان

همیشه  باد  پیروز  و  سر فراز  ،  تیم ملت ما

همیشه باد مهر و دوستی،میان  ما و شما ای جان

فائز از این شکوفه ‌های امید، سرود ها سرود

که ماندگار باد این لحظات ناب و نادرها ای جان

خلیل الله فائز تیموری

 

 

 

 

 

29 اکتبر
۱ دیدگاه

فریاد از دیار درد

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  مؤرخ ۷ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

فریاد از دیار درد

در میان ابر سیاه ، آه که در دشت جنون 

 باد  خزان  می‌وزد ،  بر  شاخسار آرزون

برگِ امید ز  ریشه کنده  شد از باغ وطن

شهر به ماتم نشست،ای دل مسکین مبین

آن قبیله‌های   مختلف ،  زیر تیغ ستمند

کرده  است  طایفه‌ گر ،ملتِ  ما  را نژند

هست بلوچ و هزاره، تاجیک و پشتون زار

در غم مشترک اینان،گشته دلها چو نگار

زن شده در بندِ تاریک، چه درس و چه کار

بر در  مکتب  بسته ،قفلِ  غم و آه و زار

چهره‌های فرهیخته،پشت میله‌های سرد

شد نفس‌ها حبس،در هوای آزادی فرد

فعالِ مدنی اگر گوید سخن، مُرده‌ام است

حقوقِ بشر چه بود؟ اینجا گناهِ بزرگ است

زندانی است صدایشان،در دهان چَپَه‌ها

خون شده قانون و حق ،در کف ستمگه‌ها

سپاهیان دیروز، که کشته شدند از کین

خونشان چکید از آن دشنه‌های بی‌رحم این

در دیارِغربت و وطن، بی‌کسی و بی‌نام

کرده است طالبِ سنگدل،  شان ناکام

از هر سوایی، فغان  از  دلِ  مردم بلند

کز ستمِ این گروه، نیست به جز درد و پند

ویران شده است دیار،دل شده غمگین و تنگ

بر در و دیوار،نوشته شده با خون بر سنگ

ای فلک از داد  برخیز و ببین این بیداد

کز نفس‌های مردم ،آید این آه و فریاد

  بگشای چشم و ببین، ای جهان ، این تیرگی

می‌سراید «فائز» از درد، این قصیده را

تا بماند در دل تاریخ،این پژواک فغان

باشد از مظلومان افغان،صدای رسا

تا شود ظلمتِ طالب، به سزای نابود

خلیل الله فائز تیموری 

۶ عقرب ۱۴۰۴ خورشیدی

23 اکتبر
۳دیدگاه

پیام سپاس و ارج گذاری به ، مسؤل سایت اینترنتی «۲۴»

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  مؤرخ  ۱ عقرب ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۳ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

پیام سپاس و ارج گذاری به ، مسؤل سایت

اینترنتی «۲۴» در کشور بشردوست و

دموکراتیک استرالیا!

 جناب آقای بشیر هروی، با قلبی سرشار از احترام و ستایش، از تلاش‌های بی‌دریغ و اندیشه‌های بلندتان در راه‌اندازی و مدیریت سایت وزین «۲۴» در سرزمین آزاد و انسان‌مدار استرالیا، صمیمانه سپاسگزاریم. در روزگاری که مهاجرت، دل‌ها را از خاک مادری دور ساخته، شما با همت والا و عشق به فرهنگ، پلی از واژه‌ها و اندیشه‌ها میان وطن و غربت بنا نهاده‌اید. سایت «۲۴» نه تنها مأمن اندیشه‌های ناب و آثار فاخر نویسندگان و شاعران افغانستان است، بلکه چراغی‌ست روشن در شب‌های تار مهاجرت.

خواندن مقالات علمی، فرهنگی و ادبی در این مجموعه، تسکینی‌ست بر دل‌های دردمند و امیدی‌ست برای نسل‌های آینده. از بارگاه خداوند متعال، دوام توفیق، سلامت و سربلندی برای شما و همکاران ارجمندتان مسئلت داریم.

قصیده‌ای در ستایش استاد بشیر هروی و سایت «۲۴»

ای   هروی، ای  فروغِ  مهرِ جان‌ افزا

 تو چون خورشیدِ صبحی در دلِ دنیا

 در استرالیا ، آ ن خاکِ  مهر و دانش

 تو   افکندی   چراغِ  شعر  و   بینش

 سایت «بیست‌و‌چهار»ت، شد پناهِ دل‌ها

 صدای  شاعران،  شد  نوای گل‌ها

ز نام‌ آورانِ  وطن، کردی  تو  انجمن

که هر واژه‌شان، چون گوهر است وثمن

 تو از غربت، شکوه  آفریدی با قلم

که در آن عشق باشد، نه غم و ماتم

 تو از رنجِ مهاجر،  ساختی افسانه

 که در آن مهر باشد، نه غم و ویرانه

تو  از  موجِ  زمان،  ساختی دریایی

 که در آن شعر باشد، مهر و بینایی

 تو چون فانوسِ شب در ظلمتِ غربت

 که می‌تابد به دل‌ها نورِ بی‌نقصت

 تو آن  نخلِ  بلندِ   شعر  و  اندیشه

 که ریشه‌ات درونِ خاکِ این بیشه

 قلمت سبز، دلت روشن، رهت هموار

که باشی مایه‌ی فخرِ وطن، بسیار

 درودت  باد،  ای  استادِ  فرهیخته

 که با اندیشه‌ات، دل‌ها شد آموخته

 ز بارگاهِ  خدا ، خواهانم  ای عزیز

 که باشی جاودان، در مهر و در تمیز

 به   نامت  می‌نگارم  بیتِ  آخر را

 که باشد ختمِ این قصیده  با معنا

 تو را فائز نوشت از جان و از وجدان

که باشی تا ابد، در موجِ مهر، مهمان

 خلیل الله فائز تیموری:

روزنامه نگار . فعال مدنی و پژوهشگر حقوق بشر

 

 

 

20 اکتبر
۲دیدگاه

قصیده‌ای در ستایش هجدهمین سال وبگاه ۲۴ و جناب بشیر هَرَوی

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه مؤرخ ۲۸ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۰ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

قصیده‌ای در ستایش هجدهمین

سال وبگاه ۲۴ و جناب بشیر هَرَوی

 

ز چشمه‌  سخن   جوش   بنمود  باز

دل  اندیشگان  شد پر از  شور  و راز

نخستین فروغی که از شرق خاست

ز  دانایی   و  مهر ، در  دل  بجاست

جهانی‌ست  پر گرد  و خاک و فریب

یکی  مرد باید ، چو کوهی  صعیب

«بشیر»  آمد و شعله‌ای  افروخت

به ظلمت‌ سرای زمان ، نور دوخت

به تدبیر  و  بینش،  ز صد دُر فزون

گشود  آستانی  به  رویِ  فسون

به نام  « هجدهمین »،  آن  گهر

که  در  خدمت  علم  شد  مفتخر

ز هَروی‌ نژادی ، دل‌ آگاه  و ژرف

چو طوفانِ اندیشه، گسترده حرف

نه از باد گفت و نه از رنگ و آب

ز  فرهنگ  گفت    و  ز فِکرِ ناب

بسا سال رنج و شبان بی‌قرار

که افروخت فانوس در شامِ تار

نه سودش به زر بود و نه نقره‌زار

به دانش، دل‌آراست این روزگار

کنون هجدهمین گشت آن درختِ تنومند

که از سایه‌اش مَردمان گشت خرسند

چه بسیار اندیشه از او شکفت

که هر واژه‌اش بوی بینش گرفت

بزرگان   زمانه،   بر  او  آفرین

که نامش درخشان، چو درّی ثمین

درودم بر  آن  جان  فرهیخته

که با مهر، بُرده‌ست کوه از درخته

به  آیندگان  باد  یادش  عزیز

که اندیشه‌اش شد چراغ و تمیز

ز دل می‌سرایم به صد احترام

که نامش بود در دل ایام، گرام

چنین گفته فائز، به شعر و سخن

که نام بشیر است در انجمن

خلیل الله فائز تیموری.