۲۴ ساعت

23 آگوست
۱ دیدگاه

آیینه

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر: شنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۳ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

آیینه

الف ۱۱۱

عشق  را  گفتم  دمی  در  قلب   تنهایم  بیا

 گفت برخیز و خودت  یک سر  به  دنیایم بیا

گفتمش بیگانه هستم ترس دارم یک کمی

 گفت   بی  ترسی   در  آغوش  تمنایم  بیا

گفتم  از  آیین و  دین  آنجا  نمی دانم  مگر

 گفت  دینی  نیست  در ملک  دل آرایم بیا

 گفتم آنجا  را   زبان   دیگری   باشد بگو ؟

 گفت  با هر لفظ ، با هر  لهجه   پیدایم بیا

 گفتمش میگو کدامین پیرهن سازم به تن؟

 گفت گل میپوش ای گل بین گل هایم بیا

 گفتمش با خنده آیم یا که با آه  و فغان ؟

گفت  بر  لب   با   تبسم  ای   فریبایم  بیا

گفتمش من گاه گاهی سخت بد خو میشوم

گفت بد خو شو و  در  شهر  شکیبایم  بیا

گفتمش با خود چه باید آورم از سیم و زر ؟

 گفت با سیم و زرت کی است پروایم بیا

گفتمش مهلت بده فکری  کنم تا صبحدم

گفت شاید هم  نباشد  هیچ  فردایم  بیا

 من ز جا بر خاستم آیینه  ماندم   رو برو

 گفت بی آرایش  ای   دلدار   زیبایم   بیا

گفتمش اکنون  بیایم  راه  را  بنما به من

 گفت درخود رو فرو چون موج دریایم بیا

 دیده بستم تا روم بال و پری  دادم خدا

 گفت ای بنده قبولی ای  مصفایم   بیا

شکیبا شمیم رستمی

 

 

 

17 آگوست
۱ دیدگاه

بیا

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  یکشنبه ۲۶ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۷ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

بیا

۱۱۰ الف

جان من دیگر برایت    ناشکیبایم بیا

نا فریبا  گشته   دنیایم   فریبایم  بیا

یاد داری کنج باغ و بوسه های پیهمم؟

 رفتی و در کنجک آن باغ تنهایم بیا

رفتی و دفترچه ء امید هایم  پاره شد

 دفتر دیگر نمودم   تهیه  زیبایم  بیا

ای تو پایان تمام درد هایم  باز گرد

 ای تو  آغاز   تمام    آرزو هایم  بیا

من دروغی با  دلم  گفتم که فردا میرسی

 دل به راه  افتاده ای  امید  فردایم بیا

شکیبا شمیم رستمی

آلمان

 

16 آگوست
۳دیدگاه

گفتگویی با محترمه بانو شکیبا شمیم (رستمی) شاعر واژه های ناب

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  شنبه ۲۵ اسد  ( مرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۱۶ آگست  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با شاعر گرامی  

محترمه شکیبا شمیم رستمی که حضور

خواننده گان محترم پیشکش میگردد.

 

پرسش :

بانو شمیم گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟  

 پاسخ : 

با سپاس  متقابل از شما که زمینهِ این گفتگو را فراهم نمودید، شکیبا شمیم (رستمی) هستم و صاحب دو فرزند می باشم.

پرسش :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

 پاسخ :

در افغانستان بعد از فراغت از دانشگاه علوم طبیعی رشته ریاضی در لیسه محمود هوتکی به حیث معلم مقرر شدم و از سال ۲۰۱۶ بدینسو به 

به حیث مترجم در دفتر ترجمانی Haufschild Überzeugung GmbH مصروف کار هستم.

پرسش :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید؟

 پاسخ :

زمانی  که جنگ های داخلی شدت گرفت  برای مدتی مجبور به ترک وطن شدم و پس از عودت دو باره به وطن و چندین بار مهاجرت های کوتاه 

، بلاخره در سال ۲۰۰۰ عیسوی به آلمان مسکن گزیدم .  

پرسش :

 در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

 پاسخ :

 اولین سروده هایم که در مجلات وقت نشر شدند از دوره متعلم بودنم در مکتب ابتداییه اند . من شاعر مسلکی نیستم و روی سبک ها اصلا تمرکز نمی کنم . به هر شیوه و راهی که خود شعر با انتخاب خود قدم رنجه می کند موافقت کرده و درجش می کنم .

پرسش :

 اطلاع دارم که تاحالا چندین اثر از شما به زینت چاپ آراسته شده ، اگر لطف نموده نام بگیرید و بفرمایید

 خوانندگان عزیز ما از چه طریقی میتوانند آنها را بدست بیاورند؟

 پاسخ :

: تا اکنون ۱۵ اثر منتشر شده دارم . از آن جایی که در دنیای امروزی امکانات دیجیتال فراهم است و هموطنان عزیز ما در سراسر دنیا مقیم اند بهترین راه ساده برای بدست آوردن کتب هم همین راه است . دوستان عزیز می توانند از طریق مسنجر تماس بگیرند .  

آثاری که به زینت چاپ آراسته شدند عبارتند از:

 جلوه گاه عشق

مذهب دل

تشکر سرطان – فارسی

تشکر سرطان – آلمانی

تولد دوباره

برگ گلدانِ انار

آتشدانِ طلایی

هیچ کس بیگانه نیست – آلمانی

نوروز عشق عالمِ هستی ست با خدا

دل نگاره های آسمانی

دو قطره شبنم

راز های پنهان – از الف تا ی

ارغوان زار دلم

خط وصل میان دو هیچ

و فراتر از تصور

 همچنان آثار آماده چاپ :

جاری تر از آب

از پایان تا آغاز

پرسش :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

 پاسخ :

 بلی . در شهری که زندگی می کنم رضاکارانه در خدمت هم زبانان عزیز ما هستم و در جمله سایر فعالیت های اجتماعی  و فرهنگی از قبیل برگزار کردن برنامه های فرهنگی به خصوص به مناسبت های کلتوری خود ما قرار دارم .  

پرسش :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

 

 پاسخ :

 شعر پدیده مجهولی است که در تعریف نمی گنجد . حس مرموزی که شاعر را اغوا می کند و اختیارش را سلب

 می کند . شاعر خوب همان شاعر است که به واسطه همین حس مرموز اغوا شود و نیازی به کوشش برای سرایش نداشته باشد .

پرسش :

 اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

 پاسخ :

هر شعر خوب را  از هر شاعری که باشد .

 از دیدگاه من ممکن نیست همه اشعار یک شاعر را پسندید ، هر چند که شاعری نام آور و مجرب باشد .    

پرسش :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید

 پاسخ :

سایت  ۲۴ ساعت دریچه ای است که نور از آن وارد می گردد . شاعران به چنین دریچه ها نیازمند اند و ۲۴ ساعت به خوبی این نیازمندی را مرفوع کرده .

از حدود بیشتر از یک سال  به این طرف با این سایت همکاری دارم و اخلاصمندانه مدیون زحمات  شما جناب قیوم بشیر هروی ، شاعر وارسته ء دیار ما هستم .

پرسش :

 برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

 پاسخ :

  در ساحه کاری سر و کارم اغلب با هموطنانم است . با جوانانی بر می خورم که به آنها می بالم ،

به جوانانی هم بر می خورم که از هموطن بودن شان  خجالت می کشم .

 پیام من به حیث یک شاعر نه ، به حیث هموطن نه ، بلکه به حیث انسان این است که باید چنان بود که انسان های دیگر از هم نوع بودن با آنها اخساس غرور کنند نه شرمندگی .  

پرسش ::

 در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.    

 پاسخ :

با سپاس از «۲۴ ساعت» که واژه‌های مرا در سپیدی صفحه‌ها نشاند و به آن‌ها مجال پرواز داد.

 قلمم، اگر امروز بر بام کلمات آواز می‌خواند، از نسیمی‌ست که  با همراهی شما وزیدن گرفت.

 قدردانم از این هم‌سفری فرهنگی که مرا در آینه‌ی پرسش‌ها و پاسخ‌ها به تماشای خویش نشاندید.

 باشد که این دوستی، همچون شعر، بی‌انتها و جاری بماند.    

بشیر هروی :

 بانو شمیم گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی ، مؤفقیت و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.        

 

15 آگوست
۳دیدگاه

 در نهادم

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  جمعه ۲۴ اسد  ( مرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۱۵ آگست  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

در نهادم

 ۱۰۹  الف

 

 در نهادم چیست پنهان ؟ می کشد سویش مرا

 می کشد  خاموشی  چشم  سخن گویش مرا

 ذره   ذره   ذوب   میگردم    که    پیدایش   کنم

 رشته رشته بند می سازد به  خود مویش مرا

در   نهاد    من     شبیه    آب    چیزی   می رود

 میبرد  آن  سوی  دریا  های   خود  خویش مرا

 در نهادم آتشی هر لحظه   افشان  می شود

 داغ  می سازد   لهیب   سرخ   مهرویش  مرا

کیست آنجا بی قرارم می کند  هر روز و شب ؟

 می دهد  پیچ  و  خمم  در طاق  ابرویش مرا

شکیبا شمیم رستمی

12 آگوست
۱ دیدگاه

هجوم درد

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  سه شنبه  ۲۱ اسد  ( مرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۱۲ آگست  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

هجوم درد

۱۰۸  الف

 

 نه اینکه   حرف  ندارم   ز بی جوابی ها

 سکوت کرده ام و می دهم حسابی ها

 نه اینکه اشک ندارم، ز غصه می خندم

 که خنده سر کشد اغلب ز دل خرابی ها

 برو تو  فکر بکن  مستم  و   نمی فهمم

 چه عقل هاست ندانی در این شرابی ها

 همیشه  شهد  ندارد  پیاله  در  دستم

 گهی ز تلخه  پر هستند این گلابی ها

چگونه   باورم  آید  که  مهر  می ورزند

که دل به سیخ کشند این زمان کبابی ها

هجوم   درد   دلم را   به  رقص  آورده

 نوای  نای  نهفته  است  در ربابی ها

 اگرکه گردن من تاب سر نداشت دگر

 بجو نشان من از رسته ء قصابی ها

شکیبا شمیم (رستمی)

 ۲۰۱۹

 

23 جولای
۱ دیدگاه

 قلب دریده

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهار شنبه 1 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی -23 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 قلب دریده

۱۰۷ الف

کسی   با   تا گیتارش   برآیم    دل   کشید  اما

کسی از دور های دور  سوی    من   رسید اما

و من چون در  دلم  شعر نوی   آغاز می کردم

 کسی با گوش جان خود تمامش را شنید اما

 و من بار پریشانی به دوش خویش چون بردم

 کسی چون ماهی کز دریا برون باشد تپید اما

 و من تنها چو بودم  آرزو  کردم  کسی باشد

 کسی با سر به سوی شهر تنهایم  دوید اما

و من دل را به سودایی چو  در بازا ر میبردم

 کسی در نیمه ره با نقد جان خود  خرید اما

و من چون شمع از سوز درونم آب می گشتم

 کسی تا آخرین قطره   به دور من پرید اما

نمی دانم چه (اما )  بین ما آورد دیواری …

 فقط دانم کسی با  خنجری قلبم درید اما

شکیبا شمیم رستمی

5 اپریل 2019

13 جولای
۱ دیدگاه

 التماس با خدا

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  22 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 13 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 التماس با خدا

۱۰۶ الف

 

 خدا جانم تو مهمان عزیزم می شوی فردا ؟

 بگو جانم مگر جان عزیزم می شوی  فردا ؟

 خدا جانم  گلی از باغ جنت دسته  کن بهرم

 بگو نورم که ایمان عزیزم می شوی فردا ؟

هوای خانه را با عطر مرسل میکنم خوشبو

 بگو عشقم که جانان عزیزم می شوی فردا ؟

 برایت سفره می چینم ز تند و شور و شیرینت

 تو آیا رونق خوان عزیزم  می شوی فردا ؟

 مسلمان هستم و فردا مسلمان تر شوم یارب

 بگو دین  مسلمان عزیزم می شوی فردا ؟

 غزل زیبا تر از هر روز دیگر می نویسم من

بگو  آیا غزلخوان  عزیزم  می شوی فردا ؟

 بهارت  در  بغل  گیرم و   در راه تو بگذارم

 مگر جانا بهاران عزیزم  می شوی فردا ؟

شکیبا شمیم رستمی

19 مارچ 2022

 

07 جولای
۱ دیدگاه

تاریک ترین عاشورای تاریخ

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 16 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 7 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

تاریک ترین عاشورای تاریخ

از محرم و از حسین مخوان

کربلا  کوچ  کرده   در  ایران

 در دوغارون  هزار ها زینب

 زیر  خروار    بار   ها  زینب

 در گذرگاه  وحشتِ دوران

می چکد خون ز چشم های  زمان

 دست ظالم  بلند بی  پروا

 پای مظلوم   بند بی  پروا

 دست انسان   بلند بر  انسان

 فرق مظلوم  زیر تیغ  بران

 اینکه خنجر زده   به  گردن پیر

 اینکه چاقو کشیده   بر  تن پیر

 اینکه سیلی زده به   روی جوان

 این که چابک به راه   ظلم روان

 این همان نوحه خوان نوحه سراست

 این عزا  دار ِ  روزِ  عاشوراست 

 گر چه کرده لباس زهد به جان

 در    نقاب   یزیدیان   پنهان

 ظاهرا با حسین دل بسته

 اصلا اما   ز راه   او   رسته

از برون با حسین هم چوگان

 در درون با  یزید   هم پیمان

 طفل   افغان ،   رقیه سان

 ، بسیار مرد ایران ، “بن  زیاد” ِعیار

 عمر  ِ بن ِ   سعد    را   ماند

 آنکه حکم سکوت می راند

 همه عباس گونه در طغیان

 همه ترکیده لب و  خشک زبان

 تار تسبیح کنده  شد آسان

 تار   نفرت   تنید   در انسان

 آن حسینی که سر سپرد به عشق

 جان به میدان مرگ برد به عشق

گر    بداند   ز خاک   برخیزد

 با   دل     هولناک    برخیزد

 گر که از ظلم اهل خود داند

 اهل نا اهل   را ز   خود راند

 ای عزیز وطن ، مسافر درد

 ای که قلبت حزین رنگت زرد

 درد ها را  خدا   کند   درمان

 می شود روز سخت هم پایان

شکیبا شمیم رستمی

 عاشورای ۱۴۰۴ شمسی

06 جولای
۳دیدگاه

دیوار های کاغذی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه 15 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 6 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 دیوار های کاغذی

۱۰۵ الف

 

 ضعف معنی حسن را کم سازد از   گفتار ما

 یاوه باشد گر که معنی نیست در  اشعار ما

گر   سرش   را   در میان   زانوانش  گم  کند

 تخت شاهی را به خاک آورده این سردار ما

 دل  اگر  از   دوری   دلدار    بی طاقت نشد

 چشم   باید   گریه   ها می کرد از دیدار  ما

فال بین از هفت پشت   ما   اگر   آگه   نبود  

 می فزود حتما   گره های   دگر   در  کار ما

 میهمان  گر   با   نمک   لبخند   بر لب   آورد

 سفره   را   در  شور  آرد    لذت    آچار   ما

بس که شهد راستی زنبور ها را می کشد

 خورد می سنجند بی اندیشه یی خروار ما

هیچ گیسویی ز عطر یاسمن خوشبو نشد

 گل به قهر آمد و کوچش بست از گلزار ما

 تکیه بر دیوار   های   کاغذی   کردیم بس

 ریختند و   ریختیم   و   باز شد    تکرار ما .

شکیبا شمیم رستمی

 

23 ژوئن
۳دیدگاه

تنویر

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 2  سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 23 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

تنویر

۱۰۴ الف

 

جرآتی کن بازکن  از دستت  این زنجیر را

 یک تبسم  بشکند  صد عقده ی دلگیر را

 هر کسی  را از  ازل  آیینه  بی گرد آمده

پاک کن  بی گرد  کن  آیینه ی  تقدیر  را

 تا به  کی  باید  سفیدی ات  سیه پرداخته

 رنگ آورسرخ کن لبهای  این تصویر را

 هر دروغی را  به گور  نامرادی  ها مبر

 آفتابی شو  و  نوری  افگن هر تکفیر را

 چشم هایت را چو بندی میشود تاریک تر

 چشم  بگشا  تا   بیابی  معنی   تنویر  را 

 یک تن  و یک جان  نمی آرد نشان آدمی

 راستی و صدق لازم باشد  این تخمیر را

 آیت  امید  را  باید   که   دریابی  در  آن

 باور  بیجا  چرا  داری  هر آن  تفسیر را

 تا کلیدی است قفلی بسته مگذار ای عزیز

 یک  قدم  بردار و بنگر  رحمت  تدبیر را

 بی تکلم هیچ برگی نیست بر دوش درخت

 گوش  دل  آور  شنو  آهنگ  نا  تقریر را

 این نه شعری است تابا نام خود ثبتش کنم

 هر زنی امضا کند باید  که  این تحریر را

شکیبا شمیم رستمی

 

 

 

 

16 ژوئن
۱ دیدگاه

نصیحت

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 26  جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 16 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

نصیحت

۱۰۳ الف

 

دست ها سازند  با هم  گر  در و دیوار را

خود خدا  آید   و   تا  آخر   رساند  کار  را

 دل چه رنجانیم از بیش و کم این روزگار

 لاجرم  یک  روز  اندازیم  این   مقدار   را

 چشم اگر زیبا نبیند گل ندارد رنک   و بو

 چشم اگر زیبا ببیند رنگ بخشد   خار را

 یک نصیحت از من بی معرفت  هم گوش کن

 دوست را دشمن مکن آزرده منما یار را

 عقل   باید   چاره ی  کار  خراب  ما کند

 کله گر خام است در دورش مکن دستار را

شکیبا شمیم رستمی

 

 

13 ژوئن
۱ دیدگاه

من و دل

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه 23  جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 13 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

من و دل

۱۰۲ الف

 دلم موج و منم دریا ، چه طغیان گر چه بی پروا

گهی  تنها  شود  با من  ، گهی ساحل  رود تنها

 نه او موجی شود بی من  ،  نه من دریا شوم بی او

 نه او بی جا شود با من ، نه من با او شوم بی جا

درختم   او  بهارش   من ، نگاه   کردگارش  من

نه او حال و نه من حالم ، منم دیروز و دل فردا

سرشکم او و من  چشمش ، چکد  از من چکانم او

 منم پیدا و  دل  پنهان ،  منم  پنهان  و دل پیدا

 دلم نرگس و من باغش، نروید جز به باغ خود

 نه او بی من شود زیبا ، نه  من بی  او شوم زیبا

 دلم آب و منم ظرفش، نریزد جز به ظرف خود

 منم داغ و دلم جوشد ، من آشفته و دل شیدا

شکیبا شمیم رستمی

09 ژوئن
۱ دیدگاه

چه بودم ؟

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 19  جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 9 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

چه بودم ؟

۱۰۱ الف

مجویید مجویید  ، که  من   نیستم    اینجا

 نیابید  نیابید   ، دگر  نی  من   و    نی ما

 قلم مرد به دستم ، نه بودم و  نه  هستم

چه آزادم و مستم ، نه زشت است  نه زیبا

 بسوزید در آتش، هر آن جلوه ء  عشقم

که نی جلوه دگر است ، نه پیمانه نه مینا

مچینید   مچینید  ،  گل  از  خاطره  هایم

 که چون لاله رمیدم ، نه دشت است و نه صحرا

 گذارید  گذارید  ، من   بی  سر  و  پا  را

 که زان ضربه ء محکم ، نه سر مانده و نی پا

 بخوابید   بخوابید  ، که  در خواب ببینید

 یکی بود و یکی است، یکی رفته ز دنیا

سپارید  سپارید  ،  مرا    در تهء  خاکی

گلی نی به چپ و راست ، نه پایین و نه بالا

 بپرسید بپرسید ، خدا را که چه بودم ؟

 دمی از نفس صبح ،دمی از شب یلدا

شکیبا شمیم رستمی

 

 

26 می
۳دیدگاه

حیرت و پیام امتنانیه

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه   جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 26 می  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

حیرت

۱۰۰ الف

 

 عجب  از  تبسمی  کو   ندهد  صفای  ما  را

 نه  بیاورید   آبش   نه   از   آن   بقای   ما را

 من و دل دو سنگ وحشی به دو گوشوار هستی

عجب اینکه نیست دستی  که کشد جلای ما را

نه  گلی  عزیز   دارم  که  ز  رنگ  ما   نگوید

 نه  کنم   ز  راه  خاری   نخلیده  پای  ما  را

نه به  فال نیک  گیرم  عککی که  مژده آرد

 نه  سپند  دود   سازم  که برد  بلای  ما را

 سر و پا و دست دادم که دلی به چنگ آمد

 همه  حیرتم که  دلبر  بخرد  کجای  ما را .

شکیبا شمیم رستمی

 

پیام امتنانیه به مناسبت

نشر صدمین شعر

*********************************

سپاس از واژه‌ها که هم‌ سفرم بودند، از احساس

که خاموش نشد، از قلم که همواره نوشت، و از

دل‌های روشنی که خواندند و همراه شدند.

امروز، با نشر صدمین سروده‌ام بر وب‌سایت 

وزینِ 24 ساعت توسط جناب قیوم بشیر هروی،

لحظه‌ای فراموش ‌نشدنی را تجربه می‌ کنم؛

نه تنها به عنوان شاعری که صد صدا را در صد

شعر به گوش رساند، بل به عنوان عضوی از

یک کاروان فرهنگی که در روشن نگاه‌ داشتن

چراغ زبان و ذوق، هم‌ دل و هم ‌راه بوده است.

  با نهایت امتنان، دست سپاس می‌فشارم به

جناب قیوم بشیر هروی که دریچه‌ای برای آواز

های خاموش گشود، و سکوئی شد برای بال‌

گشودن انگیزه .

 با احترام و مهر

 شکیبا شمیم رستمی

دوشنبه 26 می 2025 

22 می
۳دیدگاه

شرم

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  1 جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی -22 می  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

شرم

۹۹ الف

به خدا   که   من   نبودم   ز  چنین تبار پیدا

و نه سبزه یی که  باشم  ز چنین بهار پیدا

تبر خشونت امشب به سرم چو خورد محکم

 به تمام   لشکر    دل   نشود   سوار  پیدا

به خدا که شرمم آید ز تن به خون نشسته

 نکنی خدا  دگر   هم  یک از این  هزار پیدا

به خدا که نام خود را نه دگر سفید خواهم

که سیه به روی من شد ز هر آن کنار پیدا .

شکیبا شمیم رستمی 

 

 یاداشت : این شعر را با شنیدن خبر شکستاندن مجسمه بامیان سروده ام

 

 

22 آوریل
۱ دیدگاه

عزم سفر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 2 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 22 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

عزم سفر

۹۸ الف

 

 عزم  سفری   دارم  ،  تا   شهر   خدا   زینجا

 من سرد مزاج هستم ، گرم است هوا اینجا

 چندیست  که کس از  دل ، تسبیح نمیگوید

 رسم است خطا کاری ، یا من به خطا اینجا

 هر پای در این وادی ، بر سر بخورد  محکم

 هر جا که سری دیدم ،  افتیده  به   پا اینجا

هر مرد  به   بر   دارد  ،   پیراهن   گل داری

از چهره ء هر  زن هم  ، کوچیده   حیا اینجا

من  روی  بگردانم ،  از  هر کی به من بیند

 من پشت کنم دیگر  ،  بر  روی   قفا  اینجا

 من خانه  ز نو سازم  ، برخیز    بیا  با  من

ره  دور  و  منم  تنها  ،  ای  ماه  بر آ  اینجا

 دردیست بسی شیرین ، از عشق خدا در دل

 کی طالب درمانم  ،  تلخ است دوا اینجا .

شکیبا شمیم رستمی

 

 

 

 

 

 

 

18 آوریل
۳دیدگاه

باغچه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 29 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 18 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

باغچه

۹۷ الف

 یک گلی است که شاداب کند باغچه را

 ابر را خواند   و   پر آب   کند   باغچه  را

 یک گلی است که گرمی بده د هر نفسی

 شب پر از  رونق  مهتاب کند  باغچه را

یک دلی است که دل را ببرد سوی بهشت

 یک غزل سازد و بس ناب کند باغچه را

 یک گلی است که لب  را به  تبسم آرد

 بی هوا بی دل و بی تاب کند باغچه را

شکیبا شمیم رستمی

05 آوریل
۱ دیدگاه

حرص

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 16 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 5 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 حرص

۹۶ الف

 حرص بندد گنج  در  دیوار  ها

حرص اندازد  گره   در  کار  ها

 حرص دزدد سایه را از سایبان

 حرص دزدد حلقه را از دار ها

حرص سازد شعله هایی از غضب

 درز   اندازد    میان     یار   ها

حرص گرما می درد از  آفتاب

حرص بیماری ست در بیمار ها

حرص میسوزد طلوع را صبحدم

سرد آرد  زخم   در  افگار   ها

 حرص گل از گل ستان بیرون کشد

دوست دارد در کنارش خار ها

حرص  اندر  آستین  جا میکند

 میکشد سر از یخن چون مار ها

حرص گردن چون زند مزدور را

 سر بجنباند چنان   سردار ها

شکیبا شمیم رستمی

27 اپریل 2018

 

 

29 مارس
۳دیدگاه

 کتاب آرزو ها

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  9 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی -29 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

کتاب آرزو ها

۹۵  الف

خدا بردار بر دوشت و بس کن با گرانی ها

 دگر پیری نمی آید  مبارک   این جوانی ها

 سلامی هرسحر میگو پریشانی نمی پاید

 نمی   شاید  پریشانت  نماید   ناتوانی ها

 خدا هر صبح می خندد تو چشمت بسته گریانی

 خدا خوب آفرید و بد کنی  با  بد  زبانی ها

ز خاکی گل بر افشاند که دل در بند آن بندی

 زمین را خار می بینی به فکر آسمانی ها

 مه و خورشید با هم جلوه ها  دارند  از بهرت

نه میبینی ستاره را نه آن چشمک پرانی ها

 عروس عشق می آید مخوان آهسته آهسته

 که ریزد سرخ رنگ خود به روی زعفرانی ها

 کتاب   آرزو   ها   را   بیا   یکبار   بازش کن

 به هر حرفش بیابی گر بخواهی خود معانی ها

شکیبا شمیم رستمی

26 مارس
۱ دیدگاه

دلهره

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  چهارشنبه 6 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی 26 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

دلهره

۹۴  الف

 دیر  مکن   اینقدر  ،   زود    بگو  کاش  را

 تا به حقیقت دهد ، خواب سحر جاش را

 وای   اگر  کاهلی  ، دست  دعا  بشکند

 تا  برسد گور کن   ، زاغ   خورد  لاش  را

دل چو بیاری به کف ، چشم مدوز هر طرف

 ظرف چو مایل شود ، لول دهد ماش را

پا    به  گلیمی  منه ،  کو   نبود   مال تو

 تا ننهد هر  کسی،   بر سر  تو  پاش  را

 دانه ی   کم  را   کجا  ، آب   بیفزایدش

 آب    بریز   آنقدر ،    تا   بپزد    آش  را

سر به گروگان اگر  ، می ندهی  خوبتر

 تا  نکند  بی  بها ،   دلهره  سوداش را

شکیبا شمیم رستمی

27 اپریل 2018

23 مارس
۳دیدگاه

 خشم دریا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه 3 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی 23 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 خشم دریا

93 الف

 کلام موج را تنها  تبسم های دریا  میکند  معنا

 که بنشاند در آغوش خودش صد  موج را دریا

 چه  آهنگی  که آب  روی دریا  را   به کف  آرد

 در  آن  سو ساحلی  بهر  تماشا میشود  تنها

 شب از طوفان  آتش خیز موج آب  می ترسد

 ز وحشت پرده ء تاریک خود را می کشد بر ما

 نمیدانم  چرا   آهسته   باید  گفت  نامش  را

 و آن  آهسته  بر دل گر  رسد دل را کند  شیدا

 برو  مهتاب عکست  را  به روی   آب  میبینم

اگر دریا به خشم   آید  ترا  هم  میکند  رسوا .

شکیبا شمیم رستمی

15 نوامبر 2017

20 مارس
۳دیدگاه

نور جمال

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  30 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 20 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

نور جمال

92 الف

 بشکسته دلی دارم ،  تعمیر بکن دل را

 دل خواب  پریشانت،   تعبیر بکن دل را

 دل تازه مسلمان شد  ، عشق تو و دین دل

 این بنده گنه کرده ،  تکفیر  بکن دل را

 تا عرش رسیده دل ، پرواز ببین بی پر

 تو بال و پرش گشتی ، تقدیر بکن دل را

 یک بحر پر از غرش ، یک کوه پر از طاقت

 مقدار بسش باشد ، تصغیر بکن دل را

 این نور جمال تو ، خورشید ندارد هم

صبح است طلوعی کن  ، تنویر بکن دل را

 دل آتش و دل سرکش ،  سرکش بنما آتش

 یک شعله چو افروزد ،  تکثیر بکن دل را

گل گل تو و گلشن دل ، گلشن نشود بی گل

 در شیشه ی هر شبنم  ، تصویر بکن دل را

 دیوانه تو کردی این ،  هوشیار مرا آخر

 مگذار رود هر جا    ، زنجیر بکن دل را

شکیبا شمیم رستمی 

المان

29 اکتوبر 2019

17 مارس
۳دیدگاه

 تار گسسته

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  26 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 18 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 تار گسسته

91 الف

این چه گره گره  زنی ،  تار  ز  دل  گسسته  را

 سنگ به کار باشدت، مغز کشی که خسته را

 گر   دل  پر  زدن  کند  ،   باغ   نمایدش   قفس

 باغ چه فرق  از  قفس ، مرغک پر شکسته را

 آب به خاک  ریزد  و ، گِل   شود   و   گُل   آورد

 لاله به  داغ  خود  زند ،  رنگ  نگاه  بسته   را

 دسته برای خود بکن ، مرسل و ارغوان گهی

 مرده نه دیده  وا  کند ،  بر سر  قبر  دسته را

شکیبا شمیم رستمی

6 جنوری 2028

آلمان

 

12 مارس
۲دیدگاه

دنیای وجود

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  چهارشنبه  22 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 12 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

دنیای وجود

90 الف

 خدای جسم خود  هستی  بتابان آفتاب آنجا 

چرا  تاریک بگذاری؟  چرا   سازی خراب آنجا ؟

خدایت   داد    دنیایی   ،   دلارایی  ،  فریبایی 

 بهارش ده گلش ده سبز میکن با سحاب آنجا

 دمی رو در چمن زارش،  دمی کن شوق دیدارش

 بپاشان عطر نسرین  و  اقاقی  و گلاب انجا

 کتابی است این دنیا که در هر صفحه اش شعری

 غزل آنجا و حسن آنجا و ساقی و شراب آنجا

 خدای دوزخ و برزخ  ، بهشت و سبزه و باغش

 بهشتی  ره بده    بر جای دوزخ بازتاب  آنجا

 امید آنجا و  بیم آنجا  امیدی بخش بیمت را

 تبر را با شجاعت گیر و زن بر اضطراب آنجا

 خدای عشق و نفرینی  ، مساز از عشق نفرینی

پریی آرزو ها را  بغل  کن  بی  حجاب آنجا 

 تو پیدایی تو پنهانی تو کفر  هستی تو ایمانی

تو پیدا ساز پنهانت بکش  از رخ  نقاب آنجا

مشو غافل ز مخلوقی که باید بنده ات دانی

 دعای نیک مخلوق خودت کن مستجاب آنجا 

  از این مکتب گریزی نیست تا پایان تعلیمت

 قلم گیر و بپردازش ، ادب  آر و  کتاب آنجا

خدای خود مبر از یاد تا  دانی    خدایی را

سلاح عشق بردار و بکن هی انقلاب  آنجا .

شکیبا شمیم  رستمی

5 اپریل 2018

01 مارس
۳دیدگاه

عروس عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  شنبه  11 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 1 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

عروس عشق

۸۹ الف

 خدا بردار بر دوشت و بس  کن با  گرانی  ها

دگر  پیری  نمی آید  مبارک   این  جوانی  ها

 سلامی هر سحر  میگو پریشانی  نمی پاید

 نمی  شاید   پریشانت   نماید   ناتوانی  ها

خدا هر صبح می خندد تو چشمت  بسته   گریانی

 خدا خوب آفرید و  بد  کنی  با  بد زبانی  ها

ز خاکی گل بر افشاند که  دل  در بند آن بندی

 زمین را خار می بینی  به  فکر آسمانی ها

 مه و خورشید با هم  جلوه  ها دارند از بهرت

 نه میبینی ستاره را نه آ ن  چشمک پرانی ها

 عروس عشق می آید مخوان آهسته آهسته

 که ریزد سرخ رنگ خود به روی زعفرانی ها

 کتاب    آرزو ها  را   بیا    یکبار    بازش    کن

به هر حرفش بیابی گر بخواهی خود معانی ها

شکیبا شمیم