که صلح ذکر زبان است و جنگ می بارد
تاریخ نشر دوشنبه ۱۴ جدی ۱۳۹۴ – چهارم جنوری ۲۰۱۶ هالند
احمد محمود امپراطور
افغانستان
ز چشـــم ابـــر دراین خطه سنگ می بارد
بجـــای منطـق و برهـــــان تفنگ می بارد
درین زمانه وفـا حرف مفت و بی معنیست
ز هــــر که دغدغــــه و دنگ دنگ می بارد
چنــانی کفـر بلند شد ز کعبــه و اســلام
کــــه نـــام پـــاک خـــدا از فرنگ می بارد
زبان شعــــر نو امـــروز هــرکجا گرم ست
ردیف و قافیـــــه مُــــرد و جفنگ می بارد
ز ســـم توسـن اخلاص نعــل افتـــادست
شتـــاب رفتــــه بخــواب و درنگ می بارد
به آسمان دگر سرد گشته است خورشید
ز مـــوج بحــــــر دهـــــانِ نهنگ می بارد
نمانده مهــــــر و محبت به مــادر و فرزند
برفتـــــــــه لطف ز بابـــا و ننگ می بارد
مـــرا ز مــردم دانـــا هراس بیشتر است
که صلح ذکر زبان است و جنگ می بارد
نه ضمیــــران بدشت و نه آهو در صحرا
ز سنگ و صخره ی گیتی پلنگ می بارد
اگر چه طعنــــه ز بی حاصلی مرا زده اند
ز خاک سینـــــه ام آخـــر النـــگ می بارد
شیرین و خسرو من در کجاست گز قلبم
صــــدا و ضربــه ی بیل و کلنگ می بارد
به خود فـــروش از این بعــــد ارادتم باشد
که دین فروش ز فرق اش تبنگ می بارد
نمـــــاز مرگ مــرا ساقیـــان مست دهند
که از قبـــــای مـــــلا نقش رنگ می بارد
حقیـقت که بیــــان میکنـــی ازان محمود
گــــر از زبـــان تو باشد قشنگ می بارد
—————-
بامداد دوشنبه 14 جدی ( دی ) 1394 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 04 جنوری 2016 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
افغانستان
درود به امپراطور عزیز و گرامی ، تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس است و مانند همیشه عالی . خط بردم و خوشم آمد . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
بهبه فوقالعاده عالی و ناب . قلم تان رسا و کلام را روان باد شاعر جوان و با استعداد سر زمین افغانستان. برایتان بهروزی آرزو دارم .❤
وحیده از جرمنی
درود به رهبری و کاربران خبره سایت وزین 24 ساعت. . !
فاضل دانشمند محترم محمد مهدی بشیرهروی صاحب از کمک های معنوی در قسمت ثبت و نشر اشعارم از شما و عزیزان همکار با پسندیده ترین واژگان تشکر و قدردانی مینمایم.
بهروز و رستگار باشید.
امپراطور از شهر بیم و حادثه
کابل /افغانستان
درود..!
بانوی گرانمایه و هدفمند محترمه داکتر وحیده از ابیات نغز و پرنوازش شما کهکشانها سپاسمندم.
شاد و آباد باشید.
امپراطور
از شهر آتش افروزان
امپراطور قلمرو شعر،عُرفان، ثُبات و استقامت را دامن دامن گل هاي سفيد صفا و صداقت ارمغان ميدارم…
خداوند سايه باعظمتت را از دنياي هنر و ادبيات كم نه كند… كه دُرفشاني هايت مانند أب زُلال در شاهرگهاي هر إنسان بيدار و با دانش جريان دارد و روح و روان مارا آبياري ميكند…
به خصوص در اين فصل خُشكسالي…(ادب و حُرِّمَت )
سرت سبز و دلت شاد و وجودت بي بلا باشد
اگر كَس(ناكَس) دُشمنت باشد الٰهي در بلا باشد