۲۴ ساعت

آرشیو دسامبر, 2023

20 دسامبر
۳دیدگاه

قدم ها

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

قدم ها

راهرو باریکی مرا بتو وصل میکند 

و آن دریچه قلب منست

دم به دم در عشقت می‌ تپد

چه زیباست !

دل خانه یار باشد

و فکر سرزمین هستی

پر از خاک نمناک ایمان

و جای قدم های او در آن پیدا

و همیشه پایدار 

هما طرزی

نیویورک 

۲جنوری ۲۰۱۴

20 دسامبر
۱ دیدگاه

زن ، زندگی ، آزادی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

زن ، زندگی ،آزادی
از مو هایم
پرچمی میسازم
تا باد از اعجازش
عشق را درو کند
و دخترانم
از گور های دسته جمعی خانه ها
بیرون
به خیابان ها
به مکتب ها
زن
زندگی
آزادی را
فریاد زنند
میترا وصال
20 دسامبر
۲دیدگاه

گدای کویت

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

گدای کویت

ای باغ رو برویم این دل به جستجویت
تو سرو ناز نابی  من زنده ام  به بویت

شعر و  زبان  عشقم  راز  و  نیاز  با تو
یعنی زبان عشقم حرفی لب  نیکویت

ای شمع  دل  فروزم اندیشه  و خیالم
بنشین به رو برویم تا بنگرم به سویت

خشکیده آب  دیده  از  دوری  تو  جانا
در داغ و صل رویت روزم سیه چو مویت

از دوریت بمیرم  از زندگی  به سیرم
آتش  زدی به جانم از شوکت سبویت

دلدارِ  دلستانم  از  دولت   و  جمالت
روزی اگر بخواهی باشم  گدای کویت

عالیه میوند

  فرانکفورت  
۲۰ دسامبر ۲۰۲۳

20 دسامبر
۱ دیدگاه

شب یلدا

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

شب یلدا

شب یلدا   که   نام   جاودانیست

ز  آیین  کهن رسم  و  نشانیست

شب   یلداست  آ غاز    زمستان

شب شعر و  سرود و  بزم  یاران

شب یلدا شب طولانی یی سال

که با آن می شود دگرگون احوال

شب یلدا   شب  میلادِ  خورشید

که تابندد  در آن  پروین  و  ناهید

شب یلدا  به  فکر همدلی  باش

بیا با  ما  به  دور   صندلی  باش

شب    یلدا    انار    و   هندوانه

تناول  کن  به  شادی  و   ترانه

برای  لحظه‌یی  یاد  وطن   کن

سخن ازمردم و درد و مهن کن

تمام روز  و شب یلداست آنجا

فروغ  عیش   ناپیداست   آنجا

به خانه  خلق  را  کو هندوانه

نه از سبزی چلو باشد نشانه

محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۱۹ دسمبر ۲۰۲۳

19 دسامبر
۲دیدگاه

مخمس بر غزل وحشی بافقی

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۸ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 مخمس بر غزل وحشی بافقی 
تداوی می نکرد تأثیر ، دوا هم بی  اثر امشب
نه دردم را حکیم دانست و نی هم داکتر امشب
مگر عمرم  به  آخر  آمد  و  دارم سفر امشب
ز شب های دگر دارم تبِ غم  بیشتر  امشب
وصیت می کنم باشید از  من  با خبر  امشب 
مگر شبهای آخر است و  عمرم میشود باطل
شما ای دوستان از من نگیرید یک قدم  فاصل
که دارم ترک این دنیا و هستم رهروی  قافل
مباشید ای رفیقان امشبِ ، دیگر ز من غافل
که ازبزمِ شما خواهیم بردن درد سر امشب 
نفس از بهر رفتن نیک ساهر شد که می بینم
همانا حس نمودم مرگ قاهر شدکه می بینم
امیدم قطع گردید ، یأس باهر شدکه می بینم
مگر در من نشان مرگ ظاهر شد که می بینم
رفیقان  را  نهانی آستین  در چشم  تر امشب 
نه تخت و جاه وفا کرد برسلیمان و نه مُلک بر جم
ضمیرِ باطنِ  تانرا فرا می  خواند ، امشب غم
چراغ عمرمن ای دوست خاموش می‌شود کم کم
مکن دوری  خدا  را  از  سر  بالینم  ای  همدم
که من خودرا نمی بینم چو شبهای دگر امشب 
مرا کاری نخواهد  بود  با  رخسار  سیمین تن
که خود اختیار خود دارد آن  دلدار  سیمین تن
خدا حافظ نگفت جلال رود  از شار سیمین تن
شرر در جان وحشی زد غم آن یار سیمین تن
زوی غافل مباشید ای رفیقان تا سحر امشب 
سیدجلال علی یار
 ملبورن –  آسترالیا 
لغات:  ( ساهر ) بیدار . 
 ( قاهر ) چیره و غالب 
( باهر ) آشکار ، هویدا و روشن
19 دسامبر
۲دیدگاه

یلدا شب هجران

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۸ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

یلدا شب هجران

نـشـد پیدا  دل  از  پیـچ و خـم زلف زرافـشانی

هزاران دل فـدای چشم مست و لعـل خندانی

شب یلدای هجران کی  به  پایان میرسد یارب

زلب های سکوت دل  به  گردون  رفته افغانی

انار  گـونه  و  تربـوز  لب  ها  را  دریـن    غربت

نـدیـدم دور کُـرسی در شـب سـرد زمستانی

کجا شد اختلاط و قصه  و شهنامه خوانی ها

بـیاد حـافـظ از  دیــوان  دل خـوانـیـد عـنوانی

تمـوز  داغ  ســوزانـیـد مغــز اسـتـخـوانــم را

دلم خـون  شـد برای برف و یخبندان وبارانی

وطن چون  مرغ  بسمل  می زند پرپر درآتش

کی  می  سـازد  آخـر  از جهـنم تازه رضوانی

دل افراطیون  از سنگ  و  آهـن تیره تر باشد

که جشن شـوروشادی را کند بیغوله ویرانی

فغانستان شده زندان وغزه غرق درخونست

تجـاوزگـر  چه  آرد  غیر  تخـریب  و  پریشانی

فلسطینپیش چشمِ کور عالمزار می سـوزد

نـشـد پـیــدا در کاخ ســتـم هـرگـز  وجـدانـی

ز آه  کـودکان  اهـریمـن  خونخـوار   می لرزد

اهـورای خـرد رسـواکـنـد اهـداف  شـیطانی

جهان درآتش و خون می زند جولان  فریادی

که درجنگ سـوم سـالـم نمـانـد هیچ انسانی

اگـر در عـالـم عـشق و  محبت  آمـدی از دل

مپندار و  مگو  با کس بغیر از مهر و احسانی

شکـوه و همت و قـدر و مقام عـشق را نازم

که پشت پا زنـد بر  دیهیم و  اورنگ سلطانی

ز خط و خال حسن پاکزادان  درس می گیرم

نخواندم درس عشق و عاشقی را در دبستانی

شـنـیدم از  نـسـیم صبحـدم نجـوای دل؛ لیکن

رسا شدنغمه های بلبل مسـت و  غـزلخوانی

بسـازم فـرش راه دوسـتـی از تار  و  پـود دل

که با احساس پاک آراسته  گردد بزم مهمانی

در اقیانـوس بی پـایان عـشق واقـعی غـرقـم

نه ابعادی در آن بینم نـه آغاز و  سـرانجامی

اگـر آیینۀ عـشـق و  محـبت کـرده ایـد دل را

نیفـتـد در نگاه شش جهـت جز نقـش جانانی

هماره رشـتـۀ پیونـد دل هـا را  کـنـم  محکـم

من ودل نشکنیم تا  روز  آخر عهد و  پیمانی

تمام لحظه هـای زنـدگی را  گـر  کنید یکـجا

برابر کی شـود با  یک  نگاه   وصـلِ  آرمانی

۱۷ دسامبر ۲۰۲۳

18 دسامبر
۲دیدگاه

خیالت

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۷ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خیالت

گل  از  باغ  وصالت  چیده  بودم
به  گلبرگ  ر خت  خندیده  بودم

شدم  مست  لبان  می پرستت
شراب از کنج لب نوشیده بودم

گذر   کردی   به   گلزار   محبت
به هر گوشه خیالت دیده بودم

تو هستی زیب این گلخانه  دل
گلاب  و  نسترن  پاشیده   بودم

کنارت   تا   سحر    بیدار   بودم
گل  عطر    تنت     بویده   بودم

سحرگاهان به کام  دل رسیدم
چه خوش نازو ادا دزدیده بودم

عالیه میوند

فرانکفورت   
  ۶ سپتامبر  ۲۰۲۳
17 دسامبر
۳دیدگاه

نابغهِ ناز

 تاریخ نشر: یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

نابغهء ناز

نالهء  زار  بر  آور   ز  دل  ای    ساز  امشب

شاید از  ناله  شود  عقدهء  دل  باز امشب

شب هجراست ودرین گوشهء تنهایی نیست

جز تو ای ساز مرا مونس  و همراز امشب

آشکاراست که داری چومن، ای سازتونیز

گله    از   دوری   آن    دلبر   طناز   امشب

ای صبا  ای  که   توئی  قاصد   دلباختگان

آگه ازحال من، آن شوخ مرا، ساز  امشب

وز من غمزده  بر گوی که ای شمع  طرب

پرتو  لطف  بر این  غمکده    انداز  امشب

تا   بدام   سر  زلف    تو     گرفتار    شود

مرغ  دلراست  بکویت  سر پرواز  امشب

هیچ عاشق نکشد نازتو بهتر ز« بشیر »

ناز  کن  ناز کن   ای   نابغهء  ناز  امشب

زنده یاد استاد علی اصغر بشیر « هروی »

هرات – ۱۳۴۰ خورشیدی

17 دسامبر
۱ دیدگاه

نقاش

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

نقاش

من اگر نقاش  باشم  ،  رنگِ  چشمانِ  تو  را

آبیِ   روشن   بسانِ   موجِ   دریا   می کشم

روز های  تیره ام  را  می شمارم  یک به یک

گیسوانت   را   مثالِ   شامِ   یلدا   می کشم

در  گلستان  می‌ گذارم  پا   ز روی   اشتیاق

قدِ دلجوی تو را چون  سروِ  رعنا  می کشم

نورِ رخسارِ تو را تشبیه به  یوسف می کنم

چشمِ تاریکِ خودم را، چون زلیخا می کشم

تا  شود  از  پرتوی   رویت  چراِغان   کلبه ام

چهرهّ تابنده ه ات ،همچون مسیحا  می کشم

خیمه برپا می کنم در دشت و لیلا می شوم

هم تو را آواره و مجنون به صحرا می کشم

گر نشینی رو به  رویم  امشب  از  روی وفا

نقشِ پر مهرِ تو را ، تا صبحِ  فردا  می کشم

کاش رنگها میگرفت رنگِ حقیقت، ای  دریغ

اینهمه نقش و نگار درخواب و رویا می کشم

اول دلو ۱۴۰۱ خورشیدی

۲۱ جنوری ۲۰۲۳

هلند

از مجموعهُ ” شهرِ باران “

17 دسامبر
۴دیدگاه

حدود عشق

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

حدود عاشقی
نفس  گفتن  اگر  در چرخ  اعلا  میبرد ما را
همین آغوش گرمت تا کجا  ها  میبرد ما را
نگاه چشم مستت را به دل مستور میدارم
که  تا   روزی  به  زندان  زلیخا   میبرد ما را
بصحرای که موج آرزو فردوس  می بخشد
تمنایی  حضورت  بی  سر  و  پا میبرد ما را
به آغوش نوازش چشم از چشمم مبرداری
که چشم آتشینت تا به هرجا می برد ما را
نفس گفتن به هر نازی عجایب الفتی دارد
به هر عشوه  زمین  را  تا  ثریا  میبرد  ما را
اگربی اختیارو مست وحیرانم چه میپرسی
به دنیایی  سعادت  این  پریسا  میبرد ما را
نخواهد شد کسی در ربع مسکون  مانع کارم
اگر این عاشقی در کوه و صحرا میبرد ما را
به هر ساحل صدای مرحبا از جمله برخیزد
که این زیباصفت چون موج دریا میبرد ما را
حدود عاشقی آهسته در گوشم چه میخوانی
چو طوفانی به هر پنهان و پیدا میبرد ما را
بنزد محتسب اسرار ما مکشوف خواهد شد
ندارم هیچ  پروایی  که  هر جا  میبرد ما را
میان ماهرویان  همچو شهنازی نمی بینم
شدم « واعظ »که این مقبول و زیبا میبرد مارا
ملا عبدالواحد واعظی
۲۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی
17 دسامبر
۳دیدگاه

بوسه بر لب

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

     بوسه بر لب     

سالی‌ گذشت

و یادی بجای گذاشت

گلبرگ تازه دم

بر لبان عشق بوسه زد

و من بر نام خدا 

که همیشه بر لبانم نشسته است …

هما طرزی

نیویورک

 ۲ جنوری ۲۰۱۴

 

16 دسامبر
۱ دیدگاه

نقرس – GOUT

تاریخ نشر : شنبه ۲۵ قوس ۲۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 نقرس – GOUT

نقرس عبارت از یکنوع آرترایت یا التهاب مفصلی است که باعث ازدیاد اسید اوریک در خون بوجود می آید . عواملیکه باعث ازدیاد اسید اوریک میگردند مواد غذایی می باشند که حاوی مقدار زیاد اسید امینه پورین می باشند که در غذا های یومیه وجود دارند. در صورتیکه مقدار آن از حالت نورمال بیشتر گردد هایپراوری سیمیا را در خون بوجود می آورد و کلیه ها نمی تواند که مقدار اضافی را به خارج اطراج نماید . در این حالات مقدار اضافی اسید اوریک به قسم کریستل های سوزن مانند دربافت های نرم اطراف مفاصل ته نشین می گردند که گاهی در یک مفصل و زمانی در چندین مفصل میباشد که مفصل قسمآ پندیده ، سرخ ، گرم ، حساس و شدیدآ دردناک میگردد.

مانند مفصل کلان شصت پا ، مفصل زانو ، مفصل آرنج ، مفصل مچ دست و انگشتان ، گاهی در نرمی گوش که بنام توپوس یاد میگردد. عناصر دفاعی وجود WBC در همچو حالات همه را به قسم عناصر بیگانه و دشمن قیاس نموده فورآ به مجادله و جنگ علیه آنها اقدام نموده همه آن را بلع می نماید و از بین می برد که متآسفانه باعث مرگ خود آن ها میگردد . این طور حالات اکثرآ در واقعات حاد مرض نقرص اکثرآ بملاحظه می رسد : که در نیمه های شب به گفته مردم عوام وقف اذان مرغ خروس می باشد . شخص مصاب دفعتآ از خواب بیدار و یک درد نهایت شدید را در انگشت کلان پای خود ملاحظه می نماید در حالیکه قبل از از خواب شب کاملآ نورمال بود. انگشت شصت پای ولی فوق العاده حساس ، دردناک ، پندیده ، سرخ ، گرم و التهابی شده است . این درد از یک روز تا چند روز گاهی با تداوی و بدون تداوی شفایاب میگردد، لیکن حملات تکراری آن بعد از ۶ ماه ویک سال دوباره به سراغش می آید . این مرض در حدود %۹۰ مردان و %۱۰ زنان را مصاب می سازد.

اسباب و عوامل مرض :

این مرض اکثرآ مرض ثروتمندان و پرخوران گوشت چه حیوانی وچه طیور میباشد و تاریخ شاهد مرگ یک تعداد شاهان ازمصاب بودند به این مرض بوده، ضمنآ مصرف الکول ، بیر ، فشار خون ، بلند بودندکولسترول ، ادویه های ادرار آور بمصرف مکمل های آهن گرفتن مقدار زیاد ویتامین  C ،  ویتامین B3  که جلو خروج اسیداوریک را از دوران خون می گیرد. اختلالات کلیوی و کبدی استفاده از لوبیا ، سمارق ، نخود ، گلپی ، سبزی پالک همه در جمله اسباب و عوامل شامل می باشند . ضمنآ موضوعات ارثی و فامیلی هم رول عمده دارد.

رژیم غذایی مفید عبارت از آلو بالو ، گیلاس ، انجیر ، انگور ،تربوط ، نارنج ، آلو بخارا ، لیمو ، پرتقال ، اناناس و سیب میباشد. ضمنآ مریض روزانه از ۳ الی ۴ لیتر آب بنوشند  و قبل از خواب یک گیلاس آب حتمی می باشد:

در قسمت تداوی دو نقطه مهم مد نظر می باشد.

اول کوشش شود که تولید اسیداوریک کم شود و دوم اینکه اطراح اسید اوریک بیشتر گردد. ضمنآ اگر وزن اضافی داشته باشد کم گردد.

اما تداوی اساسی چه در مراحل حاد و چه برای وقایه از حملات تکراری باید مریض تحت مشوره داکتر معالج خود باشد .

با احترام

داکتر علیشاه جوانشیر

متخصص داخله

سدنی – آسترالیا

۱۶ دسامبر ۲۰۲۳

15 دسامبر
بدون دیدگاه

دلِ بیتاب (از مجموعه ی زمزمه های دل)

تاریخ نشر : جمعه ۲۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ دسامبر ۲۰۱۵ میلادی – ملبورن – استرالیا

دلِ بیتاب 

دوست  دارم  ماهِ  عالم  تاب را

نرگس   مستانه ی    بیتاب   را

دوست دارم درشبِ یلدای سال

تعبیری باشم   برایت  خواب را

دوست دارم  عکس  زیبای  ترا

در درون  سینه  سازم   قاب را

دوست   دارم   زلف  پر پیچ  ترا

پیچ  افتد  جمله   پیچ  و  تاب را

دوست دارم محو دیدارت شوم

تا  ببینم  آن  گل  شب   تاب  را

دوست  دارم  با  تبسم   بینمت

غرق   لبخند   آن  لبان   ناب  را

دوست دارم دل سپارم بر دلت

این دلِ   پر حسرتِ  بی  تاب را

دوست دارم ای« بشیر» غوغا کنم

تا   ببینم    آن    رخِ    مهتاب  را

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

جون ۲۰۱۹

15 دسامبر
۱ دیدگاه

زندگی نامه زنده یاد الحاج حبیب الله « بلبل »

تاریخ نشر: جمعه ۲۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

زندگینامه زنده یاد الحاج حبیب الله « بلبل »

 محترم احمد فهیم « هنرور »

الحاج حبیب الله متخلص به “بلبل” فرزند محمد عمر خان به تاریخ ۱۷ قوس ۱۳۰۶ هجری شمسی در یک خانواده متدین در گذرگاه ملا محمود شور بازار کابل پا به عرصه وجود گذاشت. در دوران کودکی پدر خود را از دست داد، با موجودیت یک برادر در آغوش پر مهر مادر به همت مامای پاک نیت خود بنام سلطان محمد که یکی از صوفیان شهر کابل بود تحت تربیه قرار گرفت. دوره ابتدائیه و متوسطه را در لیسه حبیبیه و علوم دینی و اخلاقیات را از مدرسهِ بنام و نشان ملا محمود که مهد و گهواره علم و آموزش علوم دینی بود در پهلوی سایر هم قطاران خود آموخت.

بعد از فراغت در وزارت مخابرات به حیث کارمند دولت مقرر و مدت چند سال را در آن وزارت ایفای وظیفه نمود، بعداً در نساجی پلخمری ولایت بغلان در سال ۱۳۳۷ تقرر حاصل نمود.

موصوف در بخش های مختلف اداری و حسابی ریاست عمومی نساجی پلخمری با کمال ایمانداری و صداقت انجام وظیفه نمود. متعاقباً از پلخمری به مرکز ریاست عمومی نساجی افغان تبدیل و در سال ۱۳۶۰ به تقاعد سوق و مدتی در فابریکه حجاری و بوتون واقع خواجه ملا، انجام وظیفه نمود.

بعد از وقوع حوادث ناگوار ناشی از جنگ های تحمیلی در شهر کابل با جمعی از اعضای خانواده دست به مهاجرت به کشور پاکستان زد و در شهر ایبت آباد با جمعی از افغانان مهاجر مسکن گزین و از تقدیرات الهی در صبحگاه ۱۳ ثور ۱۲۷۴ خورشیدی به هنگام نماز صبح داعی اجل را لبیک گفته و به رحمت حق پیوست .

از آنجاییکه درآن ایام افغانستان توسط بیگانگان اداره می‌شد و هیچ گاه راه و امکان انتقال پیکر شان به وطن ممکن نبود، به مشوره دوستان و فرهنگیان در همان شهر به خاک سپرده شد.

آخرین پارچه شعری را که برای خویش سروده و در گوشه بالین  شان گذاشته بود بر حسب وصیت آنمرحوم در سنگ مزارش حک گردیده است.

این خاک سیـاه کـه مـرقد یـار من است

مقـدور ز خداست آنچه در کار من است

در حیـن مهــاجرت اجــل  وا نـگذاشــت

دوری  ز  وطن  مگر  سزاوار  من  است

مشی   یا   دل    ازین     لحد    بگرفتند

کا   امروز   مزار   مرقد  آثار  من  است

مرحوم بلیل از آوان جوانی قریحه شعری داشت و لقب “بلبل افغان” را به تشویق برادرش الحاج میرزا جمال الدین انتخاب و به همین لقب شعری شهرت یافت.

موصوف در سن ۲۸ سالگی ازدواج نمود، ثمره ازدواج شان دو پسر و دو دختر میباشد که به اثر تلاش خستگی ناپذیر و عشق و علاقه ایکه به فراگیری علوم متداوله عصر داشتند، فرزندان خویش را از فیض علم و تحصیل بهره‌مند و به درجات عالی تقدیم جامعه نمود.

ایشان به کشور های پاکستان، ایران، هندوستان و عربستان سعودی سفر های رسمی و شخصی داشته و همچنان از اکثر ولایات باستانی کشور دیدار نموده، از زیبایی های طبیعت و کلتور فرهنگ مردمان سرزمین خویش اکثراً در ادبیات شعری اشاره ها داشته است.

برادر بزرگ شان موسوم به میرزا جمال الدین خان که از جمله صوفیان شهر کابل بود نه تنها مشوق اصلی در عرصه شعر و ادب، بلکه در تعلیم و تفسیر القرآن نیز بوده که در وصف شان چنین میسراید

یک  برادر  دارم  اما  همچو صوفی  پاکباز

آن   جمال   نازنین  را   شایق   جانیستم

هرکه او شد یار جانی جانمن بادا فدایش

لیک    اکثر     مبتلا    با    دلبر    فانیستم

موصوف چون از سن خورد علاقه به تلاوت قرآن مجید داشت و در ایام جوانی هر ماه اقدام به ختم القرآن می‌نمود. در پهلوی اینکه از فضیلت تلاوت قرآن مجید بهره‌مند بود برای فرزندان و نواسه هایش نیز تدریس و تفسیر مینمود.

ایشان روابط علمی و ادبی با شعرا و دانشمندان عرصه خویش داشته، در ضمن اینکه مدت طولانی را بمنظور ایفای وظیفه رسمی دور از کابل سپری نمود اما با شعرا و دانشمندان معروف وقت همچو صوفی غلام نبی عشقری، صوفی عبدالحق بیتاب، مولانا خال محمد خسته، یوسف آئینه، میر جمال الدین شایق، عبدالرحمن پژواک، جناب واله صاحب و دیگر مردمان فرهنگی و ادبی ارتباط و ارادت خاص داشته، باهم شعر و مطالب علمی تبادله مینمودند.

در یک غزلی که در مدح صوفی صاحب غلام نبی عشقری نبشته اند چنین می‌نویسد:

در دلم خیلی عزیز افتاده چون جان عشقری

خـصلـت مردانــه دارد ای رفـیقان  عــشقری

بـا وجـود ناتـوانــی  چـون  جـوانمـردان  دهـر

با خود و بیگانه کرده لطف و احسان عشقری

جناب صوفی صاحب عشقری در جواب چنین مینویسد:

به صف شاعران عـصر بیتش با نـمک باشد

به بـرگ گل نویـسم دفتر  و  دیوان بلـبل را

ز همدردی نموده عشقری را یاد در گلشن

ازین یاد آوریها  صـدقه ام چشمان  بلبل را

در جای دیگر در وصف حال میر جمال الدین شایق چنین مینویسد:

نشــاید دیــده باشــی همـزبانش در شکر ریزی

کند تصدیق هرکی خوانده است دیوان شایق را

ارادت داشــت “بلبل” بر جنابش از  ره اخـــلاص

جهان فانیست یارب حفظ   کن  ایمان  شایق  را

ایشان به شعرای کلاسیک همچو حضرت ابوالمعانی بیدل، مولانا جلال الدین محمد بلخی، حکیم سنایی غزنوی، خواجه عبدالله انصاری، نورالدین عبدالرحمن جامی، امیر خسرو دهلوی بلخی، شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی، حکیم عمر خیام نیشابوری، ابوسعید ابوالخیر، صائب تبریزی، حافظ و سعدی شیرازی ارادت خاص داشته و آثار گرانبهای ایشان را همیشه مطالعه نموده به همصفان و همفکران شان تعبیر و تفسیر و اشعار شانرا استقبال می‌نمود.

در کلیه مراسم رسمی، ملی، کنفرانس های علمی و جشن ها که برگزار می‌گردید با تقدیم اشعار اشتراک می‌نمود.

از موصوف چهار جلد گنجینه از اشعار که شامل غزلیات، رباعیات، مخمس و داستان های واقعی می‌باشد، بجا مانده است.

آثار و اشعار شان در جراید و روز نامه های هیواد، بیدار بلخ، انیس، ژوندون و سایر مجلات و اخبار رایج وقت به چاپ رسیده است.

از اینکه عدم بقای حیات زمینه بازنگری در دیوان شانرا نصیب ایشان نکرد تا در ایام حیات به ترتیب آثار خود اقدام نمایند، متاسفانه بدون اصلاح و بازنگری به حیث یک اثر ادبی به بازماندگانش به میراث رسیده که به احتمام و تلاش نوه علم پرورش احمد فهیم هنرور کارمند وزارت امور خارجه و دیپلومات اسبق افغانستان در ترکمنستان و محترم سید همایون شاه عالمی شاعر و پژوهشگر نامور افغان در حوزه ادبیات فارسی دری، آذین چاپ را گرفت و به مطالعه و استفاده علاقمندان و شعر دوستان قرار داده شد.

اینک نظر خواننده گان محترم را به نمونه های از کلام آنمرحوم جلب میکنیم:

 حمد شریف

سر نامه   کتابم   از   نام  توست   زیبا          

ای  من  فدای   نامت  ای    قادر  توانا

از قدرت قدیمت شد  لوح  کرسی آباد           

هفت آسمان به قدرت بنمودی تو برپا

هم ارض هم سما را هم آدم و هوا را          

از نیستی به هستی خود کرد  هیی تو پیدا

خورشید  ماه  انجم   در   یدِ   اختیارت        

فرش زمین و افلاک پیش تو یک سپر کاه

خود عالمی و عامل خود قادری و کامل             

واقف ز حال  موری  جنبد  اگر ته چاه

باران فیض بارت کز ابر رحمت توست             

عالم  برت  ثنا  خوان  از فرش  تا ثریا

ما بندگان   عاصی  در  پیشگاه  ذاتت      

جز عجز س۱ر نداریم ای پادشاه شاها

«بلبل» به بی زبانی وصفت چه می توان گفت        

موصوف شد به قرآن وصف تو قل هو الله

 مخمس بر غزل حافظ شیرازی

ای عکس  گلی  رویت  سر  دفتر  زیبایی

وی قامت دلجویت  عشق  دل  شیدایی

عشق است وجوانی‌ها بیتابی رسوایی

ای   پادشه  خوبان   داد  از  غم  تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

بی روی تو کی دیدم روز خوش  آرامی

شد درد  غم عشقت  سرمایه  بدنامی

بیمار  خرابم   کرد  با   نرگس   بادامی

ای درد تو ام  درمان  در بستر  ناکامی

وی یاد تو ام مونس در گوشه  تنهایی

سودای سر زلفت دیدی که  چسانم کرد

در جوش جوانی‌ها پژمرده  خزانم کرد

فریاد غم عشقت  بی‌ نام  نشانم کرد

مشتاقی مهجوری دور ازتو چنانم کرد

کز دست نخواهد شد پایان شکیبایی

پیوسته  دل    عشاق  بیتاب  نمی‌ماند

گر بسته کنی زخمی خوناب نمی‌ماند

اسباب تمنا شو که  اسباب  نمی‌ماند

دایم گل این بستان شهداب نمی‌ماند

دریاب  ضعیفان   را  در  وقت  توانایی

یاران به هوای دوست بی غلغله  می‌رقصند

چون سلسله برپا شد یک قافله  می‌رقصند

سیماب دلان دایم با آبله   می‌ رقصند

صدباد صبا اینجابا سلسله می‌رقصند

این است حریف ای دل تا باد نپیمایی

جزوصل تو در هستی به چیزی نه  طلبگاریم

جز مهر تو  در سینه  ما  هیچ  نمیکاریم

جان در قدمت جانا شرط  است  که   بسپاریم

در دایره  قسمت  ما   نقطه   تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

با هرکه پیوستم از  لطف  شما  گفتم

اوصاف گلی رویت با شاه و گدا  گفتم

وان طاق دو ابروی محراب دعا  گفتم

دیشب گلۀ زلفش با باد همی   گفتم

گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

چون شیشه قلب ما یک شیشه به سنگی  نیست

کس را به  قضا  بلبل  همچشمی  جنگی نیست

خوبان جهان خوبند مثل تو  قشنگی نیست

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی  نیست

شمشاد   خرامان   کن    تا   باغ   بیارایی

 

روح شان شاد ، یادشان گرامی و خاطرات شان را جاودانه میخواهم.

احمد فهیم « هنرور »

 

14 دسامبر
۲دیدگاه

ای شرقی ترین یار من !

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۳ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

ای شرقی ترین یارِ من !

13 دسامبر
۱ دیدگاه

مُؤْمِن کیست؟

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۲ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

مُؤْمِن کیست؟

بسوزد مومن از سوز  و جودش  

 گشود هرچه بستند از گٹودش   

 جلال    کبریائی    در    قیامش  

 جمال  بندگی  اندر   سجودش  

اقبال « لاهوری »

مُؤْمِن:  از « امن » گرفته شده  و در لغت  بمعنی :  با ایمان ،  دیندار و متدین را گویند؛ مترادف  مؤمن:  بادیانت،  پرهیزگار،  متقی  ، معتقد  به  الله تعالی  و خدا پرست  است؛ متضاد مؤمن:  کافر، منکر ،  بی خدا  و  بی کتاب؛  جمع  مُؤْمِن:  «  مؤمنون  ، مؤمنان  و یا  مؤمنین »  و مونث آن «  مُّؤْمِنَهً » میباشد.

مُؤْمِن اهل  توبه ، ایمان  و عمل صالح است!                                                        

مُؤْمِن به الله سبحانه و تعالی ،  فرشتگان  و  کتب اسمانی  ایمان  راسخ  دارد ؛ عقیده  و ایمانش باعث آرامش و مجاهدت نفس او میگردد ؛ از زبان و دستش همه آسوده هستند؛ با گناه  و معصیت ، توبه  و هجرت میکند ؛  در کلام الله  تدبر، تفکر و به آن عمل  صالح مینماید و همچنان با  یقین  در جستجوی و کسب نور هدایت الهی میباشد.

مُؤْمِن اهل دیانت، تواضع  و فروتنی است!

مُؤْمِن حقیقی  دارای طهارت جسمانی و نفسانی میباشد ؛ نماز را که  کلید اساسی بهشت است  به خضوع ،خشوع  و در وقت  معین  میخواند؛  از گفتار و عملکرد  لغو و بیهوده  پرهیز میکند ؛ در حفظ  عفت و پاکدامنی  ریاضت  کرده  و در راه  الهی  انفاق  مینماید.

مُؤْمِن اهل امن ، امانت  و رستگاری است!                                                    

مُؤْمِن به مال ، جان  و امانت کسی  خیانت و تعرض  نمیکند ؛  از حسادت ، کینه،  تکبر، دروغ ، غیبت ، زنا ،  تهمت و خباثت  اجتناب  میورزد  و بخاطر رسیدن  به  رستگاری: « نماز، نور؛ علم ، دوست؛ عـقل ، راهنما و عمل خیرخواه ، دین  وجدانی » او میباشد.

مُؤْمِن اهل اوصاف حمیده ، اخلاصمندی و آیینه مُؤْمِن  است!

مُؤْمِن هم  در گفتار، هم  درعمل  و هم  در کردار،  اهل  اوصاف حمیده  است ؛  با شنیدن نام  پرعظمت رب العالمین ، قلبش  بلرزه  می افتد  و هرگاه آیات مبارکه الهی  را بشنود، ایمانش افزون  میشود و همچنان  توکل  به  ذات الهی  دارد  و در  راه رسیدن به  خیر و سعادت ؛  از ستم  و اسیب  نمیترسد  و به  پدر و مادر خویش احسان و نیکی میکند

مُؤْمِن قوی و نیرومند ؛ بهتر از مُؤْمِن  ضعیف است !

مُؤْمِن «  قوی ، نیرومند ،  توانمند ، عالم ، متدین ،  نیکوکار، خیر اندیش  و خیرخواه » در نزد الهی  بهتر و محبوبتر از مُؤْمِن  ضعیف است و همچنان  الهی  بدیهای او  را  با انجام دادن «  توبه، ایمان  و عمل صالح »  به نیکی  و حسنات  تبدیل  میکند.

 الهی !           

 آی پروردگار با عظمت ، بخشاینده  و مهربان!                                                    

گواهی  میدهم  که جزتو ؛ هیچ  خدایی  واحد و یکتای نیست.                                  

گواهی میدهم که عظمت و حکمت تو ؛ وجودم  را میسوزاند و ایمانم را محکمتر میسازد.

گواهی میدهم  که نور کلام مقدس تو؛ رهنما و هدایت به راه « الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ » است.

بناً ؛ از درگاه  مقدس  تو استدعا  دارم:                                                      

 قلبم  را از پلیدی ‌، ناپاکی ، گناه  و  خباثت ؛  پاک  ساز  تا   منحیث  یک  مُؤْمِن  حقیقی توام  با «  توبه ، ایمان  و اعمال  صالح  » برای آرامش ،  جان ، مال  و خیر و سعادت بشریت، سعی  و تلاش نمایم.

امین یا رب العالمین

ماخذ و منابع :  

ــ سوره ۲۳: المؤمنون ، ایات ۱ الی ۱۰ : در نماز خضوع و خشوع  ؛ پرهیزاز لغو و بیهوده ؛ دادن زکات ؛ پاکدامنی ؛ أدای حق در أمانت  و خواندن  نماز دراوقات معین.

  ـ سوره ۸: الأنفال، ایه « ۲» : مُؤْمِن بیاد خدا؛ دلش ترسان، ایمانش افزون وتوکل به الله تعالی دارد.

  ــ سوره ۸: الأنفال ، ایه « ۳» : مُؤْمِن نماز میخواند و به روزی انفاق میکند.  

   ــ سوره ۸: الأنفال ، ایه « ۴» : مُؤْمِن نزد الله تعالی درجات و آمرزش و نیکو دارد.                     

ــ سوره ۴۸: الفتح ، ایه « ۴» : خداوند در مُؤْمِن آرامش فرستاد وبه ایمانش افزود.                    

ــ سوره ۲: البقره ، ایه « ۱۸۵» : مُؤْمِن به خدا، فرشتگان و کتابهای اسمانی ایمان دارد.  

ــ سوره ۲۰: طه ، ایه « ۱۱۲» : مُؤْمِن کار شایسته میکند و از ستم و اسیب نمیترسد.                 

ــ  سوره ۱: الفاتحه ، ایات « ۱ الی ۷ » :  در مورد صفات ، توحید و هدایت الهی .                     

ــ سوره ۵: المائده ، ایه مبارکه « ۹۳ » : کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند و تقوا پیشه کنند ، گناه ان بخشیده  و خدا نیکوکاران را دوست دارد .

 ــ سوره ۱۷: الإسراء، ایه مبارکه « ۲۳» : الهی را عبادت کنید، به پدرومادر احسان ونیکی نماید.  

 ــ سوره ۴: النساء ، ایه مبارکه « ۱۴۶ »: خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشید.                 

ــ سوره ۲۵: الفرقان، ایه مبارکه « ۷۰ » : کسى که توبه کند ، ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، الهی  بدیهایشان را به نیکیها تبدیل مى ‏کند.  ــ تفسیر احمد: سورۀ ۱۸: المؤمنون ؛ مولف : امین الدین « سعیدی ــ سعید افغانی »                   

ــ  تفسیر و ترجمه سوره المومنون  و همچنان  دروس  انترنیتی : استاد مولانا عبدالغنی « بدری»،  شیخ استاد صالح محمد « پردل » ، استاد عبدالصمد « قاضی زاده » و مولانا عبدالقدوس « دهقان ».

    

 

11 دسامبر
بدون دیدگاه

تجلیل

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تجلیل

من مهر تو  به  سینه ام  تحلیل  می کنم

ابراز عشق همیشه به  تفصیل  می کنم

هر  لحظه  ایکه   یادِ   تو     آید    بخاطرم

جای  ترا   به   خانه ام   تمثیل   می کنم

روزی   اگر  عروسِ    گُلِ   مادرم   شوی

عمرم   کنار   تو   همه    تجلیل  می کنم

هرگاه نظر کنم  به دو چشمانِ  دلکشت

بی  دغدغه  محبتی   تحصیل   می کنم

درشعرمن حکایت احساس وهمدلیست

احساس  دل  برای  تو  تحویل  می کنم

تو  آن  ستاره ای    که   ربودی  دلِ  مرا

هرچه بخواهی  بهر تو تسهیل می کنم

بازا ببین به قامت بشکسته ای« بشیر »

ورنه  بساط    زندگی  تعطیل   می کنم

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۹ دسامبر ۲۰۲۳

11 دسامبر
۱ دیدگاه

از تبارِ عشق

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

از تبار عشق

من از تبار عشقم

من از تبار مهرم

من از تباردوست داشتنم

و واژه های پر مهر و صمیمانه

تبنگ های عشق بر دوش دوره گردان

و ترازوی قلب ها گواه آشتی های ابدی

و چشم ها پر از نور دانایی…

******

من از تبار عشقم

و پستان هایم پر از شیره محبتها

و بدنم جفت شده در عشق های راستین

و دستانم گره خورده در مهر عزیزان

و آغوشم بازشده بسوی کوچه های روشن

وپیرهنم از جنس ابریشم های باکره

و کفش هام از چرم گوسفندان آزاد دشت های سبز

******

من از تبار لاله های عاشقم

و شهر پر راز (لاله سیاه)

و ایمانم به لاله هاست و صمیمیت های عاشقانه

وبقای عشق در وفاداری و قدر دانی

در معبد پاکی های عارفانه

******

من از تبار سروده های سخنگو ام

و پیمان های صمیمانه

و باور های شفاف

و نواهای عاشقانه

و نغمه های دوستانه

******

من از تبار ایمانم

وسجده های صادقانه

و عظمت عشق

در نور یگانه

******

من از تبار انسان بودنم

وحرمت و ادب به انسانیت

و تواضع در سخاوت

و شکوه زیستن درآغوش پر مهرو…

و تدبیر های عاقلانه

آری من از تبار عشقم

من از تبار عشقم

من از تبار عشقم

و بیزار از حرف های ریاکارانه…

هما طرزی

 نیویورک

 ۱۰ جولای ۲۰۲۳

10 دسامبر
بدون دیدگاه

شررِِ عشق

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

باستقبال غزل زیبایی از محترم استاد محمد اسحاق ثنا

از مجموعه ی شکوفه های احساس

شررِ عشق

دوست دارم خنده های  بس دلاویز ترا

چشم  جادوی  تو  و  لعل  شکرریز  ترا

تازه میگردم دوباره گرچه پیرگشته دلم

گر   ببینم   دلبرا  عشق   شرر خیز  ترا

گرچه دلگیرم  ز رنجِ غُربت و  آواره گی

شاد می گردم   بنوشم  جامِ  لبریز ترا

زندگی کوتاه و عمر با آه  و دم میگذرد

خوش  بحال  آنکه   بیند  قدِ   گلریز ترا

عمراگرآمدبپایان ازچه نالم ای«بشیر»

منکه عمری دل سپردم ناوکِ(۱) تیز ترا

ملبورن – استرالیا

۸ دسامبر ۲۰۲۳

 ۱ – در مفهوم استعاری به معنای مژگان زیبا و کشیده ی معشوق است. یعنی این مژگان همچون تیری ( ناوک ) است که با پلک زدن و ناز و غمزه ی چشمان معشوق، بر قلب بی قرار عاشق اصابت میکند

10 دسامبر
۱ دیدگاه

زادگاهِ من – از مجموعهء ” میهنِ عشق “

تاریخ نشر: یکشنبه ۱۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

زادگاهِ من

مرا  به   شهرِ   غزلهای    عارفانه   ببر

به  سرزمین ِ  افقهای    شاعرانه   ببر

مرا  ببر به  دیاری که  آرزوی  من  است

به  بزمِ  خلوتِ  شبهای  عاشقانه  ببر

به خاکِ  پاکِ  نیاکان  و خطهء  شیران

به  زادگاهِ  من ، آن  مهدِ  جاودانه  ببر

به کوچه یی که درآن خنده بود وصلح و صفا

همان گذر که زعطرش بود نشانه ببر

به  خانهِ   پدری ،  آن  بهشتِ   دیرینم

به خاطراتِ خوش و خوب ِآن زمانه ببر

شکسته بالم از این غربت و از این دوری

بیا و  مرغکِ  پر  بسته  را  به  لانه ببر

“هرات” شهرِ هنر،گُلستانِ علم و ادب

برای  دیدنِ  رویش  مرا  به  خانه  ببر

۲۴ حمل ۱۴۰۲ خورشیدی

۱۴ اپریل ۲۰۲۳ 

مریم نوروز زاده هروی

هلند

09 دسامبر
۱ دیدگاه

فضای سرد

تاریخ نشر : شنبه ۱۸ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۹ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

فضای سرد

زندگی  در  میهن  ما   غیر  رنج  و در د نیست

غیرازاین بیچاره گی ها هیچ  دستآورد نیست

گفتنی ها را نمی گوییم  ، عدالت مرده  است

غیر ما  در  نزد   حاکم    قابل    پیگرد   نیست

در   فضای    سردِ    یخبندان     امروز    وطن

دیگرازمردی که حرف مهرمی گسترد  نیست

هرکه می بینی  بکشور لاف  مردی می زنند

گر همه  مردند  آیا  یک کسی  نامرد نیست؟

شعر  باشد   ترجمان    درد   و    آلام    وطن

خوش نمی آید سرودی آنکه او را  درد نیست

چون  زلیخا  ما  همه  درگیر عشقِ  یوسفیم

اندرین ره مثل مجنون مردِ صحرا گرد نیست

ونکوور – کانادا

۹ دسامبر ۲۰۲۳

 

 

08 دسامبر
۲دیدگاه

پرتو عشق

تاریخ نشر : جمعه ۱۷ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۸ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

پرتوعشق

ما تابنده ترین واژه های عشق

ما اسطوره های بی مانند احساس

ما خدایان هم آغوشی های پرصدا

و ما بازماندگان صمیمیت های دلپذیر

*****

در کدامین سرزمین پیدایت کنم؟

ای واژه زنده تر از ایمان!

ترا باوری نیست مگر مرگ عشق

در دشت های سبز و بیکران!!!!!!!!!!

*****

من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

من در بلوغ زندگی به تو وابسته ام

و من در بلوغ آغوشم گلی کاشته ام

با برگ های( سبز و آبی و کبود- زرد و نیلی و بنفش)

و من در بلوغ ادراکم به هیچ پیوسته ام

و هیچ من پر از قصه های گرم و جاودانه است

و هیچ من پر از شعله های عاشقانه است

*****

صدای پیری بگوشم زمزمه میکند

آهنگ دلخراشش با الهه موزیک(ایوترپیه) بیگانه است

و در سرزمین خشونت ها جاودانه است

*****

و من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

و به موزیک دلنواز دلم گوش میدهم

که هنوز سیتارش با ویولن هم نواست

و پیانو ترا بخواب می برد

*****

و من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

و ترا حس می کنم با تمام وجود

و خوب می بینمت

و خوب می بینمت

که به آغوش هم پناه می بریم

و تو آن پرتو عشقی که از دور ها می تابی

و برای هم قصه های (هزار و یک شب) را تکرار می کنیم

و نغمه های ما هنوز عاشقانه است

و چون اسطوره های کهن صادقانه است

و هنوز دلنشین تر از تمامی قصه های کودکانه است

*****

ما تابنده ترین واژه های عشق

ما اسطوره های بی مانند احساس

ما بازماندگان روز های رخشنده

 خوب می دانیم

خوب می دانیم

که فرصت کم است

و زمان زیادی به آخر راه نمانده

و من هنوز می سرایم

و تند تند می سرایم

آخرین گفته ها را باید گفت

آخرین پیام ها را باید زنده کرد

و آخرین قصه ها را….

*****

و میدانم که فرصت زیادی نمانده

تا بتو گویم محبت را

تا در سفره ات بچینم عشق را

با زبان سادگی هام

با زبان دلبستگی هام

و با زبان پاکی هام

و میدانم که فرصت کم است

*****

و من در حادثه ی دلنشین یک زایش

از انسان عبور کردم

از آسمان گذشتم

و آنگه در چشمان عشق نوری دیدم

درخشانتر از خورشید

و گویا تر از قصه های من

که تو در هر گوشه اش می نوازی-

عشق را و زیستن را

و هم آغوشی را در باور های راستین

آری عزیز!

و آنگه در چشمان تو نوری دیدم

انگارکه سالهاست در دلم می نوازی

آرام آرام

ای غریبه ی آشناترینم!

و من ژرفتر به سراغت می روم

تا در قهوه ی چشمانت

الماس زندگی را پیدا کنم

هما طرزی

نیویورک

 ۱ اکتوبر ۲۰۲۳

07 دسامبر
بدون دیدگاه

انتظار

تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

انتظار

چون خزانِ برگ  ریزم  از  بهار  من   مپرس

از دل خونین و هم از  شام تار من   مپرس

خم  گشته  قامتم  از  رنج   و   بیدادِ  زمان

از  سکوت   مرگبار  و  دلفگار   من  مپرس

عمری درغربت گرفتارگشته ام باصد دریغ

از غم و دردی که دارم هم دیار من مپرس

کاش  میشد با تبسم  از کنار غم  گذشت

لیک  دلگیرم  ز  حال  بی قرار من  مپرس

دردغربت همچو کوه بر سینه ام سنگین بود

ازچنین حال پریش و خوار و زارمن مپرس

میرسد روزی« بشیر» کاین دردهاهم بگذرد

بعد ازین ایدل تو هم از انتظار من مپرس

ملبورن – آسترالیا

۷ دسامبر ۲۰۲۳

 

 

06 دسامبر
بدون دیدگاه

قفس

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۵ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۶ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

قفس

بر  فراز ِ کلبه ات   پرپر   زدم    اما    نشد

سنگی را محکم  به روی در زدم اما نشد

چونکه  من   دیوانه ام  ا ز  جنس  عشق

عاشقانه  هر  کجایی سر زدم  اما  نشد

این چه بیداد است که مجنون گشته ام

لیلی  من   ناله ی   دیگر  زدم  اما  نشد

عاقبت رفتم درِ میخانه  نوشم جرعه ی

مست گشت تکیه برخنجرزدم اما نشد

ناگهان فریاد   کردم  از  درونِ  سینه ام

بر زبانم   مُهرِ لال و کر  زدم   اما   نشد

ای« بشیر» دیوانه ام باعشق پیوند است مرا

در قفس افتاده بال و پر  زدم اما  نشد

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۶ دسامبر ۲۰۲۳

06 دسامبر
۱ دیدگاه

قتل عام انسان

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۵ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی -۶ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

قتل عام انسان

جهـان نظاره گر قتل عـام  انسان است

خـدا به حق به سوگ بشـرگریان است

عـصا فـتـاده بـه دسـتان کـیـن جـلادان

خدا ز خلقت اشرار بـس پشیمان است

ز دیـو و دد بـشده پ ـر جنگل  وحـشـت

چراغ  مرده  و  پیر و  خرد  حیران  است

ز خیر و شـر بـشـنـیـدیـم قـصۀ  بسـیار

مگر قـدرت یزدان بدست شیطان است

دهان عقرب و کفتار پیر  پر خون  است

غزال وآهو بخون غرقه  در بیابان است

بـلا جـهـنّــم ابـلـیــس کــرده  جـنّـت را

که آدمی درین کـوره داغ  بریان  است

ستمگـری و تجـاوز که می کند کشتار

خدا و خلـق  ازان تا ابـد  گریـزان است

بشـر فـتـاده بـه چنگال عـدۀ خونخـوار

نشاط ما بخدا سوگ ودردوافغان است

به آب و دانـه و کاشانـه می زنـد  آتش

درنده قاتل وسـلاخ ، روی میدان  است

جهان  ز نـالۀ  طفلان  و  مـادران  لبریـز

مگرپنبه به سوراخ گوش وجدان است

به جان کودک و بیمار و پیر حمله  کنند

شرارِموشک وبمب و گلوله در مانست

نـقـاب چهــرۀ ظالـم را  دریـد  مظـلـوم

بیا بیا  بنگـر  جور و  ظلم عـریان  است

دموکراسی شده جنگ و فتنه و افـراط

هزار مرتبه  بدتر  ز  بند  و  زندان  است

ز سـیل خـون بترسـیـد ای  سـتمکاران

که در نهادِ هر  قطره  صد تـوفان  است

زقعر آتش و خون  نعره  می زند انسان

که محوظلم وستم بعد ازین شتابانست

طلـسـم وحـشـت دیـوان بـشکـنـد فردا

دل فرشتۀ احساس چون پریشان است

سـرود عـاطـفه  و  عـشـق را کنید  باور

که قلب عاشق ومعشوق پرزارمانست

ز خون  کودک  و  پیر و  جوان   بنویسید

که کاخ فتنه گران  عاقبت  ویران  است

ستمگـران ز  صلح  و  صفا  می تـرسند

حقیقـتی که ز تـاریـخ ما  نمایـان  است

بشر دیگـر نـدارد  تـاب  جنگ   و   جدال

نیاز خلق به نظم جدید و سامان  است

زصلح و  وحدت  انسانیت  کنم  توصیف

که عصر تکروی  و قلدری  به  پایانست

رسول پویان

۴ دسامبر ۲۰۲۳