رها از خویش…
تاریخ نشر جمعه ۲۲ اسد ۱۳۹۵ –۱۲ آگست ۲۰۱۶ – هالند
رها از خویش…
علی فایز
ای وای بر این عاطفه هایی که نداریم
فریاد ازین مهر و وفایی که نداریم
درکوچه ی ماغیردوسنگ پشت کسی نیست
ما پشت در و پنجره هایی که نداریم
دیوار شکسته ست و فقط روزنه باقیست
بر حنجره ها بغض و صدایی که نداریم
گامی که نرفتیم چه دانیم که دور است
این جاده پر از تک تک پایی که نداریم
آهنگ قشنگی ست همش بانگ رهایی
فریاد ازین شور و نوایی که نداریم
شاخیم وتبرخورده ی زخمی شده امروز
افسوس بر این قد رسایی که نداریم
پیغمبر خورشید دگر نور نپاشید
ما غرق در آن رفت وبیایی که نداریم
…
یک شهر در اندوه زبونی شده خاموش
ما گم شده در عمق صبایی که نداریم
علی فایز
آوریل ٢٠١۶
اورلیان فرانسه
درود به برادر گرامی آقای فایز ، تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس تان. خط بردم خوشم آمد. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
با درود های بی پایان حضور دوست و برادر عزیزم بشیر گرانقدر!
ازینکه همیشه افتخار لطف و مهربانی و همراهی شما را دارم صمیمانه سپاسگزارم
موفقیت های مزید و روزافزون برای تان آرزو میکنم