۲۴ ساعت

05 سپتامبر
۵دیدگاه

گفتگویی با محترمه میترا وصال شاعر مقیم لندن

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۱۴ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۵ سپتامبر  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

 

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با محترمه

 میترا وصال

شاعر مقیم لندن

که خدمت خوانندگان

محترم پیشکش میگردد.

 

پرسش :

بانو وصال گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی نموده ، بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

پاسخ :

پیش از آن ‌که به پاسخ پرسش شما بپردازم، بر خود لازم می‌دانم مراتب سپاسگزاری عمیق و صمیمانۀ خویش را از جناب محترم مهدی بشیر مؤسس و جناب  شما محترم« بشیر هروی»،سرپرست ارجمند سایت وزین ۲۴ ساعت، و نیز سایر همکاران گران ‌قدر تان ابراز دارم؛ بزرگوارانی که همواره با تلاش‌های پیگیر و ارزشمند خویش در پاسداشت و اعتلای فرهنگ، تمدن و زبان فارسی همت می‌گمارید. به‌ویژه حمایت شایستۀ تان از بانوان قلم ‌به ‌دست، مایۀ فخر و مباهات جامعۀ فرهنگی ماست.

اینجانب، میترا وصال ، متولد سال ۱۹۷۸ میلادی در منطقۀ کارته‌ سه شهر کابل بوده و به فضل پروردگار، مادر دو فرزند، یک دختر و یک پسر، می‌باشم.

پرسش :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

پاسخ :

من از لیسۀ عالی رابعه بلخی با درجۀ عالی فارغ‌التحصیل گردیده و در دوران تحصیل، افتخار عضویت در کانون ادبی و نیز تیم بسکتبال آن لیسه را داشته‌ام. پس از فراغت، به سبب اوضاع نابسامان و ناامنی‌های پی‌درپی در شهر کابل و جنگ‌های داخلی میان مجاهدین، ناگزیر همراه با خانواده ترک دیار نموده و راهی مهاجرت به شهر پشاور در کشور پاکستان شدیم.

در حال حاضر،

 ساکن شهر لندن در انگلستان بوده و به تدریس در یکی از مکاتب خصوصی این شهر اشتغال دارم

پرسش :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام شهر زندگی می کنید؟

پاسخ :

به دلیل جنگ‌ های خانمان ‌سوز داخلی میان سران مجاهدین بر سر قدرت و شرایط نهایت نا امن در سال ۱۹۹۴ ناچار با خانواده مجبور شدیم به پشاور پاکستان مهاجرت کنیم و پس از پنج سال، دوباره راهی لندن شدیم و تا فعلا” با خانواده در لندن زندگی می‌کنیم

پرسش :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

پاسخ :

بی‌هیچ تردیدی، در نخستین سال‌های مهاجرت به پاکستان، زمانی که با تمام وجود، غربت و حقارت زیستن در سرزمین بیگانه را احساس کردم، به سرودن دوبیتی پرداختم و اندک‌اندک قلم به غزل سپردم. سروده‌هایم همه رنگ و بوی تصوف و عرفان داشت و آمیخته با ناله‌های جانسوز دوری از وطن بود. اما دریغا که در مهاجرت دوم، آن ‌گاه که ناگزیر و به‌گونه‌ای غیرقانونی رهسپار انگلستان شدم، تمامی مجموعه ی از خامه ها ، مقالات ، راپورتاژها ، داستان های کوتاه … را از دست دادم

پرسش :

لطف نموده بفرمایید تا به حال چند اثر شما به چاپ رسیده ، نام گرفته بفرمایید  خوانندگان عزیز ما از چه طریقی میتوانند آنها را بدست بیاورند؟

پاسخ :

آثار قلمی من بیشتر در رسانه‌ها و پایگاه‌های اینترنتی انتشار یافته و دکلمه و ترجمه شده است ، اما تاکنون نخواسته ام که مجموعه‌ای را به زیور چاپ بیارایم ، بارها از استادان گران ‌قدر و ارجمند پیشنهادهایی مبنی بر نشر آثارم دریافت کرده‌ام که مایه‌ی بسی افتخار است. با این همه، اندیشه‌ی من فراتر از صرف شاعر بودن است چراکه هدف اصلی‌ام از نوشتن، مبارزه با نابرابری، اسارت، خشونت و در کل، ستیز با جعل و جهل در سر زمین اشغال شده من افغانستان / خراسان است.

پرسش :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

پاسخ :

«اینجانب یکی از اعضای کانون همیاری پارسی‌زبانان مقیم لندن بوده‌ام و آغاز دوبارۀ حضور و فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی‌ام از همان‌جا رقم خورده است.

پرسش :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

پاسخ :

 به باور من شعر، تجلی حقیقت در جامۀ کلمه یا واژه است ، لحظه‌ای‌ست که اندیشه و احساس در آغوش هم قرار می‌گیرند و راز ناپیدای هستی به زبان بیان درمی‌آید. شاعر خوب کسی‌ست که صادقانه می‌بیند و می‌گوید، تخیلش بال پرواز می‌بخشد و اندیشه‌اش ریشه در معنا دارد. او با فروتنی و دغدغه‌ی حقیقت، کلمات را نه برای نمایش، که برای روشنی‌بخشی دل‌ها به کار می‌گیرد.

پرسش :-

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

پاسخ :

من در دامان اشعار و آثار پیر تکسار ، جناب پرتو نادری پرورش یافتم و همچنین از سروده‌های بزرگانی چون زنده‌یاد واصف باختری، زنده‌یاد حمیرا نکهت دستگیرزاده، بانو بهار سعید، بانو راحله یار، و نیز از شاهکارهای جاودانه‌ی احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی و شماری دیگر از سخن‌سرایان سترگ، بهره‌ها برده و توشه‌های اندوخته‌ام.

پرسش :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

پاسخ :

سایت ۲۴، یگانه چراغ روشن برای بانوان سخنسراست ، جایی که صداهای پرتوان زنان در آغوش ادب و فرهنگ پرورده می‌شوند. این سایت، با تلاش سخت‌کوشانه و پشتکار بی‌وقفه، نه تنها از حقوق و جایگاه بانوان سخن می‌گوید، بلکه پاسدار زبان و فرهنگ ناب پارسی است؛ پلی میان اصالت و نوآوری، میان گذشته و امروز، جایی که هر واژه با عشق و هر مقاله با شعور نوشته می‌شود و هر بازدیدکننده، قدم در دنیای خرد و زیبایی می‌گذارد. ۲۴ساعت، مظهر همدلی، دانش و پایمردی در مسیر ارتقای فرهنگ و هنر زنان سخنسرا است.

و همچنان در مورد بخش دوم پرسش شما دقیقا” به خاطر ندارم که کدام سال به همکاری با این سایت وزین آغاز کردم ، فکر کنم بیش و کم چهار ، پنج سالی میشود.

پرسش :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

پاسخ :

« ز گهواره تا گور دانش بجوی »

پرسش :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

پاسخ :

پیام نهایی من اینست :

بیایید در جهانی زندگی کنیم که هر صدا

شنیده شود، هر دل آزاد باشد و هر انسان با همه تفاوت‌هایش در برابر دیگری برابر باشد. امید، همدلی و عشق مرز نمی‌شناسند ، آنها پل‌هایی هستند که ما را به هم نزدیک می‌کنند و روشنایی را در تاریک‌ترین لحظات به جهان هدیه می‌دهند.

با دست در دست هم،

می‌توانیم جهانی بسازیم که آزادی و برابری در آن نه یک آرزو، که حقیقتی زنده باشد .

همچنان از شما تشکر و قدردانی نموده که به من وقت دادید تا لحظه ی در کنار سایت غنامند ۲۴ ساعت باشم.

با حرمت میترا وصال

 

بشیر هروی :

بانو وصال گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و سرافرازی تان را تمنا دارم.

29 آگوست
۱ دیدگاه

نامِ خورشید

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۷ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

نامِ خورشید

 اگر فردا

روزی بود روشن‌تر از این شب های سربی،

مرا بیدار کنید ،

برای دیدن آسمانی

که از دوده و دود باروت عاری است

برای شنیدن خنده‌ی کودکی

که هنوز نامش را گلوله صدا نکرده،

برای راه رفتن در کوچه‌ای

که بوی نان همسایه بدهد نه خاکستر،

برای نشستن زیر درختی

که سایه‌اش بی‌خوف و بی‌خون باشد،

برای رقصیدن

در آغوش بی‌دغدغه‌ی موسیقی،

برای گفتن نام وطن

بی‌لرزه‌ی دل و دندان،

برای دوست داشتن

و دوست داشته شدن،

آری ، مرا بیدار کنید!

که من،

نهایت غربت غریبم ،

اما هنوز در خواب‌هایم

جهانی می‌روید

که در آن

زن، نام خورشید است،

مرد، صدای باران،

و آزادی،

تنفس یکدیگر.

میترا وصال

لندن – انگلستان

۲۷ اگست ۲۰۲۵

 

23 آگوست
۱ دیدگاه

تکرارِ بی پایان

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر: شنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۳ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

تکرارِ بی پایان

دوست داشتنت را

مثل باران

در کوچه‌های خیس می‌چکانم

در زوایای هزار آیئنه

تا خودم را در تکرار نگاهت گم کنم

می‌بوسمت،

نه آرام، که با طوفان

پاهایم روی زمین نمی‌ماند

قلبم تاب نمی‌آورد

جز اینکه تو را دوباره،

دوباره بخواهد

توشیرین‌ترین تکرار منی

و من،

در این تکرار بی‌پایان

فقط تو را می‌خواهم

با همه‌ی بی‌پروایی های فروغانه‌ ام .

میترا وصال

لندن – انگلستان

۲۰ آگست ۲۰۲۵

20 آگوست
۱ دیدگاه

تب بوسه

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  چهارشنبه ۲۹ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۰ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

تب بوسه

امشب

دلم چون چراغی است

که تنها با نگاهت روشن می‌شود

تو پیوسته در خیالاتم می‌آیی

و واژه‌هایم

به تب بوسه بدل می‌گردند

من از تو می‌رویم،

در تو می‌سوزم،

و در نامت

بی‌پایان می‌شوم

.

میترا وصال

لندن – انگلستان

۱۹ آگست ۲۰۲۵

16 آگوست
۱ دیدگاه

خورشید آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  شنبه ۲۵ اسد  ( مرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۱۶ آگست  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

خورشید آزادی

ای سرزمین خون و خنجر !

ای خاک همیشه بیدار !

دست‌های بسته‌ات

چون آتشفشانی در زنجیر

به زودی دیوارهای ظلم را فرو می‌کوبد،

دیگر بس است!

نه تابوت اندیشه می‌ماند،

نه سایه‌های مسخ تاریخ،

نه شترسواران تاریکی

که از مرزهای ننگ،

بر گُرده‌ های مردم

تازیانه زدند ،

این زخم های تو

به قیام بدل خواهد شد،

این خاک سوخته

از خون شهیدان

بارور خواهد شد ،

به‌پا خیز ای فرزندان خشم!

که «طلوع» شما

در قبضه‌ی هیچ تفنگی نمی‌میرد ،

از درون خاکستر،

ققنوسی سرخ برخواهد خاست،

و خورشید آزادی

بار دیگر

بر شانه‌های این سرزمین

خواهد نشست،

ما دوباره مریم خواهیم کاشت،

ما دوباره تاریخ را

با جوهر رگ‌های خویش

بازنویسی خواهیم کرد،

و این‌بار،

فریاد ما

چنان خواهد غرید

که کوه‌ها

به زانو درآیند ،

آری!

این سرزمین

از نو زاده خواهد شد

نه در سکوت،

بلکه در هیاهوی قیامی

که دیوارهای ظلم را

چون کاه بر باد خواهد داد!

 

میترا وصال

لندن – انگلستان

۱۵ آگست ۲۰۲۵  میلادی

 

 

09 آگوست
۳دیدگاه

بذر روشنایی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :  شنبه  18 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 9  آگست  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

بذر روشنایی

 

ای خاک زخم‌ خورده!

ای کوهسار ایستاده در تندباد!

ای زن،

که آفتاب

از دامن‌تو

طلوع می‌کند!

صدای تو

در هیاهوی گلوله

ترنمی‌ست

که تاریخ را

از نو می‌نویسد

دستت را به من بده،

ای گیسوی رها در باد !

تا در شبی چنین

با ستاره‌ای

که از چشم‌هایت می‌تابد،

راه را

روشن کنیم

این لشکر‌ تار

هرچند

سایه بر جهان افکنده،

اما

بذر روشنایی

در دل تو

جوانه زده است

و نسیم آزادی

از پیراهن‌خسته‌ی این دیار

خواهد گذشت

و قاصدک‌ها،

بر دیوارهای سکوت

فریاد خواهند نوشت:

آ

ز

ا

د

ی .

میترا وصال

لندن – انگلستان

هشتم اگست 2025

 

07 می
۱ دیدگاه

عمقِ نگاه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  17 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 7 می  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

عمقِ نگاه

 

گر نور شوی

گرمای نگاهت

پیرهنی می‌شود برایم

که در زمستان‌های دوری

خودم را

در آغوشت جمع کنم

اگر دریا شوی

بی‌هیچ ترسی

خودم را

به عمق نگاهت نا پیدا میکنم

تا شاید

در گم شدن

یافتن را بیاموزم

اگر آتش شوی

نمی‌گریزم

می‌سوزم آرام

در شعری که

تو آغازش بودی

اگر باد شوی

برگ می‌شوم

سبک، بی‌جهت

تا هر جا که تو باشی

خانه‌ام همان‌جاست

اگر شب شوی

با تمام تاریکی‌ات

می‌مانم

ماه را هم

از میان ابروانت خواهم یافت

تو بگو

چه شوی

که من نباشم؟

که من…

جز تو

هیچم .

 

میترا وصال

6 می 2025

لندن

 

28 آوریل
۱ دیدگاه

در خیال ِ من

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه 8 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 28 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

در خیال ِ من

 

ای عشق!

ای نوازش نسیم خنک صبحگاهی

ای آغوش شبنم بهاری

تو مثل عطر خاک نم‌خورده

در جان خسته‌ام پنهان شده‌ای

با هر قطره که بر پنجره می‌نشیند،

نامت را زمزمه می‌کنم

و سکوت روح من

با صدای قلبم برای تو

شعر می‌نویسد

تو که بی‌هوا می‌آیی

در خیال من

و با لبخندت،

ابرها هم عاشق می‌شوند،

بمان و بمان و بمان …

تا این هوای ابری

رنگ آبی نگاهت را

بیدریغ در آغوش کشد .

 

میترا وصال

25 اپریل 2025

لندن

 

 

 

02 آوریل
۱ دیدگاه

دستانِ شاعر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه 13 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی -2 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

دستانِ شاعر

بیا

دستان شاعرت را

برشب موهايم بكش

به نيت نور عشق

كه دميده برجان

در لحظه وصال

و گره بزن سبزه دلت را

با دلم

درسبزترين سيزده

بكذار در هاى آرزو

يكايك باز شود

وعده ما بماند سرقرار

به وقت دربدرشدن

غم ها ,

تنهایی ها

میدانی ؟

سبزهٔ كه مملو ازگره عشق شود را

نبايد به آب داد

بايد دوباره كاشت.

میترا وصال

لندن

2 اپریل 2025

31 مارس
۱ دیدگاه

طلوع آذرخش

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه 11 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی -31 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

طلوع آذرخش

 

نسیم بامدادان نوازش یست

که سکوت شب را آواز میبخشد

و من نمیدانم

از کدام شهر

از کدام صحرا

و از کدام دریا بگذرم

روزیکه به نام تو آغاز میشوم

و طلوع آذرخش

آخرین حرف واژه انتظار را

در خود فرو میبرد

و ترا شگوفه وار

که تمام فصول حیاتم

در تو نهفته است

به من هدیه میدهد.

 

میترا وصال

29 مارچ 2025

لندن

23 مارس
۱ دیدگاه

ای نوروز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه 3 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی 23 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

ای نوروز

 

‏‎ای نوروز تازه آفرین

‏‎و ای بهار مهر انگیز

‏‎به اعجاز برگ سبز درختانت

‏‎به هنر رنگین شگوفه سارت

‏‎به وزش نسیم بهارت

‏‎به چتر سبز سبزه زارت

‏‎به عطر یاسمن و سنجد و نسترنت

‏‎به بال جستجو پرنده گانت

‏‎به اندیشه فردای مورچه گانت

‏‎به آئین نغمه ئی بلبلانت

‏‎به آشیان عاشقانه رستگارانت

‏‎سوگند , سوگند

‏‎دمی ما را از اندیشه های مرده

‏‎کهنه ,خسته وگسسته رهائی ده , بیدار کن , از نو بساز.

 

‏‎ میترا وصال

20 مارچ 2025

لندن

 

13 مارس
۱ دیدگاه

ای کاش !

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  پنجشنبه  22 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 13 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

ای کاش !

 

ای کاش فراموش نکنی !

یک کسی در یک جایی روی زمین

بین بی باوری آدم‌ها

ترا دوست دارد

میخواهد که تو خندان باشی

نکند که در این هیاهوی زندگی

غصه بخوری ؟

تو بخند

تمام غصه هایت با من .

 

میترا وصال

لندن 

12 مارچ 2025

 

08 مارس
۱ دیدگاه

سازنده ی سرنوشت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  شنبه  18 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 8 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

سازنده ی سرنوشت

 

۸ مارچ،

روز مبارزه و قیام،

برخاستن و ایستاده شدن

در مقابل خشونت، ظلم

و استبداد ،

نه جشن و پایکوبی!

بیایید

سازنده‌ی سرنوشت خویش باشیم!

نه قربانی تقدیر…

 

میترا وصال

لندن 

هشتم مارچ 2025 

02 مارس
۱ دیدگاه

بگو ببینم !

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه  12 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 2 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

بگو ببینم !

 

چه خبر !

نکند عطر بوسه های ترا

پاشیده باشد به شهر

این باد بی حواس

بگو ببینم !

کدام راه را بستند ؟

که تو هیچ نمیرسی

به خانه من

و من دو هزار و بیست و پنج بار

تا سر کوچه دویدم .

 

میترا وصال

لندن

23 فبروری 2025

 

04 فوریه
۱ دیدگاه

استاد تغییر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 16 دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – فبروری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

استاد تغییر

در من زنی که

بی صدا شعر هایش را

در گوش ستارگان می آویزد

و‌ زخم های دفترش را

میان برهنگی واژه ها

به پیرهن ماه پینه میزند

قربانی تقدیر نیست

استاد تغییر است

و سر مست عشق و هستی

که نعره میزند

به گوش گوش فرزندان خویش

آزادی را

برابری را

زندگی را.

میترا وصال

4 فبروری 2025

لندن

29 ژانویه
۱ دیدگاه

حسرت یک عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :چهارشنبه 10 دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی  29  جنوری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

حسرت یک عشق

 

زنی در من

‎با شناسنامه جعلی

‎در غربت

‎در کوچه ، کوچه

خیابان به خیابان

‎حنجره شکسته اش را

‎از زیر خروار ها خاک فراموشی

‎جایی حوالی طلوع خورشید

‎برای زنانگی های ناکرده

‎برای شعر های نزاییده

‎برای حسرت یک عشق

‎فریاد میزند

‎وطن،

‎نان،

‎زن،

‎زندگی ،

‎آزادی

!

میترا وصال

لندن

29 جنوری 2025

26 ژانویه
۱ دیدگاه

رؤیا های شبانه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 7 دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی  26  جنوری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

رؤیا های شبانه

هر صبح
که پنجره چشمانم را
به خیال دیدار خورشید
میگشایم
رویا های شبانه ام را
بدست نسیم سحر
میسپارم
تاهنگام گذشتن
از کوی تو
تعبیر خواب های اهورایی ام را
کلامی چند
از زبان آفتابگردان ها بشنوی .
میترا وصال
لندن
26 جنوری 2025 میلادی
18 ژانویه
۱ دیدگاه

بذرِ آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  29  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  18  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

 

بذرِ آزادی
در من
یک سر زمین آزادی‌ست
با درختان سربلند
برخاسته از ریشه ها‌ی آگاهی!
آیینه‌ای در برابرم بگذارید
تا بذر آزادی تکثیر شود
در سر زمین اشغال شده من .
میترا وصال

لندن 

17 جنوری 2025 

12 ژانویه
۲دیدگاه

وطن می پرستمت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه   23  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  12  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

وطن می پرستمت

من زن خراسانی ام

جسورم و غیورم

جز نشان آریایی ندارم

در جبینم

من که فرزند

تهمینه و جمشید ام

وارث

رابعه وفردوسی و سنایی ام

من لفظ فارسی را

تا ابد پاسبانم

وطن یعنی

اجدادم , مادرم , پدرم

به جانم

به خون بستم عهد وپیمانم

میهنم را

پاک سازم ز استبداد و کین

با عشق که

ریشه در جان و خون دارم

هویتم , اصلیتم را

در نام تو میجویم

قدرتم را

در ریشه یی دیرین میجویم

فرهنگ من , شکوه من , افتخار من

که کوروش نوشت

عشقت در سرشتم

من هرگز نپذیرم آیین غیر را

که من خود آیین ستانم

وطن میپرستمت

زمن مپرس چرا میپرستم؟

فرمان اهورا ست

نه از اهریمنانم

ز کابل تا شیراز و دوشنبه

فرهیخته دارم

در تهران, اصفهان و هرات

ریشه دارم

عشق مولانا

در دل بلخ و قونیه وتبریزم

که من از باغ

مشهد و بدخشان میوه چینم

وطنم ، سودای عشقت

آتش افگنده در عالم

با اندوه دیروز

دل به فردای تو میبندم

میترا وصال

لندن 

12 جنوری 2025

11 ژانویه
۱ دیدگاه

شب

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  22  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  –11  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

شب

شب

ادامه ای منست
وقتی تنهایی
بین سکوت و بیخوابی
تقسیم میشود
من شب را زندگی میکنم
وقتی افکار ژولیده و پریشان
فریاد می شوند
شب
تنها زمانیست
که خود را باز میابم
بی هراس
بی شتاب
بی نقاب
شب امتداد
حرف های نگفته زیادی را
در بلوغ درد
زیر اشک های بی صدا
در دل بالشت
دفن کرده است
شب شاعرتر از روز است
از تمام پنجره هایش شعر میچکد
چه بیخوابی ها
که صمیمانه به شعر میرسند
درست مثل من
که به شب میرسم
و چه غریبانه شب هایست
شب های تنهایی من.
میترا وصال
لندن
10 ژانویه
۱ دیدگاه

دل قوی دار . . .

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 21  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  –10  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

دل قوی دار . . .

 

هنوز صبر من

به قامت

بلند آزادیست

صبح روشن

مژده ی بیداریست

خورشید سر زد

از کنج دیوار باغ

وطندارم!

زمان من و تو

زمان، هوشیاریست

برخیز و آتشی بر پا کن

که زندگانی اختیاریست

دل قوی دار و آزاده،

که ایستاده مردن،

خود جاودانه زندگانیست .

میترا وصال

لندن

10 جنوری 2025 میلادی

09 ژانویه
۱ دیدگاه

میترا در آئینه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :پنجشنبه 20  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

میترا در آئینه

به آئینه نگاهم خورد

خویش را در قالب کوچکی منقشی یافتم .

دیدم که با باری از درد ها در محاطه آن نقش های وزین چه بیرحمانه تنهایم

و … آئینه کوشش دارد مرا

به ناچار قوی جلوه دهد

سعی میکند و سعی

تا من به راز این همه درد ها و خرابه‌ های که دارم ، پی نبرم

و … چهره بسازد از من

بنام … میترا ..!

اما … « میترا در آئینه » را کی

خواهد سرود ؟

آیا … خرابه های که از درد ها دارد ؟

یا خاطره های از آباد بودن هایش را ؟

میترا وصال

لندن

نهم جنوری 2025

07 ژانویه
۳دیدگاه

آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :سه شنبه  18  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – جنوری   2025  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

آزادی 

ای آزادی !

زیر برف کدامین زمستان

خفته ای

که آرزو هایت

هنوز

به امتداد

فصل یاءس و نامیدی

یک به یک

رنگ باختند

و من به کدامین کتاب

ایمان بیاورم

که مرا به جرم

پرواز

حلق آویز نکنند.

میترا وصال

لندن 

24 دسامبر 2024 

06 ژانویه
۱ دیدگاه

آیینه ی تمام نما

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه   17  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – جنوری   2025  میلادی – ملبورن – استرالیا

آیینه ی تمام نما

در من
نگاه تو
آفتاب
میشود
و در تو
چشم های من
صبح را آغاز میکند
پس بگذار
بوسه هایم را
در قاب لبان تو
بسرایم
و تو
آغوشت را
که « خراسان » من است
بگذار
آیینه تمام نمای
عشق
آزادی
و برابری باشد .
میترا وصال
24 ژوئن
۱ دیدگاه

مبهوت

تاریخ نشر:  دوشنبه 4  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – 24 جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

مبهوت

تو مجنون نیستی
اما من لیلی لحظه هایت میشوم
مبهوت شعرهای ناگفته ات
دیوانه ی خنده های ناکرده ات
عاشق دست هایت
که با زلفکان من نرقصیدن تا هنوز
آه ! دلبر من ،
تو دلبسته نیستی
اما من
صخره های شب انتظار را
آنقدر میتراشم
تا خورشید از مشرق چشمانت
طلوع کند
و‌ من خویش را
در آغوش تو
پر نور ببینم .
میترا وصال
24 جون 2024 
لندن